cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

مجلّه سياست‌نامه

مجله مجازی فصل‌نامه اندیشه سیاسی ایران سردبير: حامد زارع کانال دوم: سیاست‌نامه پلاس https://t.me/politicalmag

Більше
Рекламні дописи
3 766
Підписники
+524 години
+517 днів
+27630 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

🖊نسبت آموزه های نخستین اسلامی و اقتصاد سرمایه داری 📚بورژوارزی در حجاز 📥محمد ماشین‌چیان 🖇«صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری » (۲۰۱۴) عنوان کتابی است به قلم بندیکت کُلر که راقم این سطور به همراه دکتر جعفر خیرخواهان همینک در حال ترجمه‌ی آن است. ترجمه‌ی فصل نخست این کتاب در همین شماره در دسترس خوانندگان سیاست‌نامه قرار گرفته. چنان که از عنوان کتاب بر می‌آید مدعای کُلر ‌‌این است که نخستین جلوه‌ی آن نظام اقتصادی و اجتماعی را — که به باور من به غلط — سرمایه‌داری نام گرفته می‌توان در صدر اسلام و در حجاز ذیل فرمان پیامبر اسلام به وضوح مشاهده کرد. 🖇مدعای کُلر شاید برای ما بدیع و غریب جلوه کند، اما به‌واقع سخن جدیدی نیست و کتابِ یک‌صدهزار کلمه‌ای او گزارشی مستند و شسته‌رفته‌ است از آنچه دیگر تاریخ‌نگاران اقتصادی پیش‌تر حول این موضوع نوشته‌اند. تعریف سرمایه‌داری مبهم باقی‌ مانده چون خود سرمایه‌داری بنا بر طبیعت‌ش پدیده‌ای‌ست منعطف و متغیر، و تمایز میان علت‌ها و معلول‌ها گاه دشوار. اما همان تعریف حداقلی از سرمایه‌داری که هایک پیشنهاد داده، برای کُلر کفایت می‌کند: سرمایه‌داری یک نظم اقتصادی و اجتماعی است با محوریت بازار. 🖇کُلر از هایک آموخته است که هر جا و هر گاه که دادوستدِ سودانگیخته‌ی بازاری محور حیات جمعی باشد، به‌ناگزیر به طرزی خودجوش یک نظم اقتصادی و اجتماعی بالنده‌ی موسع‌تر و پیچیده‌تر سربرمی‌آورد و یک شبکه‌ی تشریک مساعی اجتماعی درهم‌تنیده شکل می‌گیرد که از دلش ثروت و رفاه خلق می‌شود و می‌پراکند. از این رو، بر کُلر واضح و مبرهن است که بین آن رونق اقتصادی و شکوفایی علمی که در عصر طلایی تمدن اسلامی در پهنه‌ی سرزمین‌های اسلامی — از خراسان تا اندولس — سربرآورد، و آن بذر اقتصاد بازار که پیامبر اسلام در مدینه کاشت، یک رابطه‌ی علی و معلولی وثیق وجود دارد. 🖇آن انقلابی که پیامبر اسلام در نظم اقتصادی و اجتماعی در افکند—که در ادامه شرحش می‌دهم—بر بستری محقق شد که نیاکان ایشان در شکل دادن به آن مستقیماً نقش‌آفرینی کرده بودند. مراد آن تجارت شکوفایی است که با مرکزیت مکه از چندین و چند نسل پیش از پیامبر اسلام برقرار شده بود. جد پدری پیامبر اسلام و بنیان‌گذار طایفه‌ی قریش قصی نام داشت. قصی یک دیپلمات تجاری توانا و طراح یک نوآوری تجاری بی‌سابقه بود—یک پیمان‌نامه‌ی تجاری به نام «ایلاف» که به موجب آن قبایل بادیه‌نشین می‌پذیرفتند که امنیت کاروان‌های تجاری را حفظ کنند و در مقابل کاروان‌داران قریش می‌پذیرفتند که در میانه‌ی راه کالا‌های بادیه‌نشینان را برگیرند و در بازار شام و مکه و یمن بفروشند و سودش را با ایشان تقسیم کنند. 🖇 به این ترتیب، به موجب «ایلاف»—که نام یک سوره از سوره‌های قرآن نیز به آن اختصاص یافته—بادیه‌نشینان در سود تجارت کاروان‌داران شریک شدند، و در نتیجه‌ی همسو شدن منافع طرفین، یک راه تجاری امن بین یمن و شام شکل گرفت که هزینه‌ی تأمین امنیت‌ آن با نوآوری قصی به طور قابل ملاحظه‌ای پایین آمده بود. به روایت تاریخ‌نگاران، حمله‌ی سپاه ابرهه و اصحاب فیل به مکه که کوتاه زمانی پیش از تولد پیامبر اسلام اتفاق افتاد، نیز به خاطر تبدیل شده مکه به مرکز تجاری و استقلال یافتن نسبی تجارت سودآور از قدرت حاکمان یمن بود که سهم ایشان را از سود تجارت کاهش داده بود. 🖇جالب است که جوانه زدن بورژوازی و اقتصاد بازار در حجاز از همان الگویی پیروی می‌کند که در ظهور بورژوازی و اقتصاد بازار در ونیز و در هلند قابل مشاهده است؛ در هر سه نوبتی که آشکارا ظهور نظم اقتصادی و اجتماعی به‌اصطلاح سرمایه‌دارانه را می‌توان مشاهده کرد، آن حادثه خارج از قلمرو یک حکومت مقتدر اتفاق شد. حجاز خارج از امپراتوری ساسانی و خارج از حوزه‌ی قدرت حبشه و یمن قرار داشت، و ونیز و هلند نیز به ترتیب از سیطره‌ی امپراتوری روم و اسپانیا خارج بودند. چونان که بر می‌آید، هر بار این در خلاء قدرت فائقه‌ی سیاسی بوده که اقتصاد بازار جوانه زده. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Показати все...

👍 6
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰از روزی که وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی شدم، بیش از سی‌و‌پنج سال می‌گذرد. ورودم مصادف بود با رویت چهره‌هایی نامدار و اثرگذار در عرصه اندیشه سیاسی که تا امروز نام، یاد، حرکات و سکناتشان در ذهن و ضمیرم نقش بسته‌ است و هر یک به طریق و وجهی، در قوام و شکل‌گیری دانسته‌های‌ام موثر بوده‌اند و بعضا با آنها گره خورده‌ام. امروز وقتی به گذشته نگاه می‌اندازم، چهره و تصویر دکتر رضوی، دکتر قاضی، دکتر افتخاری، دکتر طباطبایی، دکتر بشیریه، دکتر ساعی، دکتر نقیب‌زاده و نسل جوان‌تری که بعدها از مفاخر این رشته شدند، در مقابل دیدگانم رژه می‌رود و تعاطف استاد و شاگردی، عمیق و عمیق‌تر می‌شود. برخی به افتخار بازنشستگی نائل آمده و برخی عزلت پیشه کردند و تعدادی به‌رغم میل کوچیده‌اند. رفتن این نامداران، به خزانه علوم سیاسی کشور آسیب زد و از بد حادثه، کرونا نیز بر این اتفاق افزود و موج تهی‌شدگی این میراث را دوچندان کرد و دست علاقه‌مندان به علم و پژوهش را در سکوتی غمگنانه از دامانشان کوتاه کرد که دکتر عسگرخانی، دکتر گل‌محمدی، دکتر فیرحی و دکتر ساعی از آن جمله‌اند🗞 🔖متن کامل: 1200 کلمه ⏰زمان مطالعه: 6 دقیقه @goftemaann🦉
Показати все...
👌 3👍 2
🖊 نظریۀ فاشیسم مارتین لیپست در گسترۀ نظریه‌های فاشیسم 📚افراط‌گرایی میانه 📥مهدی تدینی 🖇در این نوشتار تنها به جایگاه نظریۀ فاشیسم سیمور مارتین لیپست در گسترۀ نظریه‌های فاشیسم می‌پردازیم. جالب‌ترین نکته‌ای که در مطالعۀ نظریۀ لیپست به چشم می‌آید این است که پس از مطالعۀ نظریۀ او دیگر نمی‌توان فاشیسم را پدیده‌ای دست راستی پنداشت. لیپست خاستگاه و کارکرد فاشیسم را یکسر در «طبقۀ متوسط» و در جریان سیاسی میانه تعریف می‌کند. در پی این نوشتار ترجمۀ مقالۀ مفصلی را از لیپست، جامعه‌شناس سیاسی، آورده‌ام که کلیات نظریۀ فاشیسم او را به خوبی شرح می‌دهد. لیپست در این مقاله به تحلیل جامعه‌شناختی از فاشیسم پرداخته و در نهایت به تعریف خاص خود از فاشیسم رسیده و در یک کلام فاشیسم را «افراط‌گرایی میانه» می‌داند، مفهومی که خود او وارد جامعه‌شناسی سیاسی کرد. 🖇آنچه در مقالۀ او («فاشیسم»، چپ، راست و میانه) می‌خوانیم اثبات همین ادعای اوست: چنان‌که او در کتاب انسان سیاسی(1959) ـ کتابی که 400 هزار نسخه از آن به فروش رسید و به بیش از 20 زبان ترجمه شد ـ شرح می‌دهد افراط‌گرایی چپ پایگاه خود را در لایه‌های پایینی و طبقۀ کارگر دارد، افراط‌گرایی دست راستی در لایه‌های بالایی ریشه دارد و زادگاه فاشیسم نیز در لایه‌های متوسط است؛ متوسط از منظر اقتصاد اجتماعی. به این ترتیب لیپست گونۀ جدیدی از افراط‌گرایی را در کنار دو گونۀ چپ و راست افراط‌گرایی شناسایی می‌کند: فاشیسم. برای این‌که بدانیم نظریۀ لیپست در کجای گسترۀ فاشیسم‌شناسی جای می‌گیرد، باید از دو تقسیم‌بندی عمده در نظریه‌های فاشیسم نام ببریم. نخست نظریه‌های «یکتاکننده» و «عام‌کننده» و دیگری نظریه‌های «مستقل‌انگار» و «وابسته‌انگار». 🖇پرسش اول نظریه‌های فاشیسم این است که آیا فاشیسم مفهومی خاص (یکتا) است یا پدیده‌ای عام است. هر نظریه‌ای پیرامون فاشیسم باید به این پرسش بنیادین پاسخ دهد. نظریه‌های «یکتاکننده» (یا منفردکننده) فاشیسم را پدیده‌ای خاص می‌دانند که منحصراً در ایتالیا بروز پیدا کرده است و باید آن را بر مبنای پیش‌شرط‌های خاص تاریخی، اجتماعی و اقتصادی ایتالیا دریافت کرد و اجازه نداریم در دام نظریه‌های سیاست‌ورزانۀ مارکسیستی بیفتیم و پدیده‌ای را خارج از ایتالیا فاشیسم بنامیم. اما پرسش این است که چطور ممکن است پدیده‌ای که با تاریخ اندیشه و تاریخ اجتماعی اروپا در کل چنین گره‌خورده است، تنها ماهیتی محلی داشته باشد؟ 🖇بنابراین، در برابر این نگرش یکتاکننده که فاشیسم را پدیده‌ای خاص می‌پنداشت، نگرشی عام‌کننده (عمومیت‌دهنده) قرار دارد که بسته به مبانی نظری خود ماهیتی عام برای فاشیسم قائل است و به خود اجازه می‌دهد مبتنی بر ویژگی‌های ماهوی خاصی پدیدارهای متعددی از یک ماهیت یکسان را «فاشیسم» بنامد. البته در این‌جا وقتی پدیده‌ای «فاشیستی» نامیده می‌شود به این معنا نیست که آن پدیده از روی فاشیسم ایتالیا نمونه‌برداری شده است؛ بلکه یعنی «محتوایی عام» در جای جای اروپا (و جهان) وجود دارد که ما برای نامیدن آن، از نام یکی از مصادیق بارز آن، یعنی فاشیسم ایتالیا، بهره می‌بریم. 🖇اما علاوه بر این دو گونۀ کلی از نظریه‌ها، یک تقسیم‌بندی دیگر نیز وجود دارد: نظریه‌هایی که فاشیسم را قائم به ذات خود می‌دانند و برای آن استقلال هویتی قائلند و نظریه‌هایی که فاشیسم را تابع قوانین یک نظام بزرگ‌تر و وابسته به نیروهایی فرافاشیستی می‌پندارند. دستۀ اول را «مستقل‌انگار» و دستۀ دوم را «وابسته‌انگار»می‌دانند. به بیان ساده یعنی دسته‌ای فاشیسم را پدیده‌ای مستقل و دسته‌ای آن را وابسته می‌پندارند. حال بر اساس این دو دسته‌بندی جدول مختصاتی را می‌توان ترتیب داد و جایگاه هر نظریۀ فاشیسم را بر روی آن شناسایی کرد. با همین ایده می‌توانیم جایگاه نظریۀ سیمور لیپست را نیز پیدا کنیم. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Показати все...

👍 6 2
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰بعد از دوره‌ای تعطیلی دانشگاه‌ها در انقلاب فرهنگی، دومین سری دانشجویانی که وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی شدند، ورودی‌های 1363 بودند. جوانانی علاقه‌مند و باورمند به نقش انقلاب در اعتلای مُلک و مملکت و اصلاح امورات کشور. بنده نیز با گذراندن سربازی و در 21 سالگی و در اوج شور و هیجان ناشی از شرایط انقلاب، گروگان‌گیری و جنگ و تحولات گسترده در کشور، وارد دانشگاه تهران شدم. دانشکده حقوق و علوم سیاسی به‌واسطه قدمت تاریخی، ازسر گذراندن حوادث سرنوشت‌ساز در این دانشکده، از جمله ترور محمدرضا پهلوی در 15 بهمن 1327، حضور اساتید صاحب‌نام، متنفذ و جریان‌ساز و فارغ‌التحصیلان توانمند، جاذبه‌ای بسیار متفاوت از همه دانشگاه‌های کشور داشت و این در حالی بود که خود رشته علوم سیاسی به‌واسطه فضای سیاست‌زده کشور به‌شدت مورد استقبال جامعه سیاسی کشور بود. بنده نیز به‌عنوان جوانی بی‌تجربه، کم‌سن‌و‌سال و با نگاهی آرمان‌خواهانه وارد این دانشگاه شدم و با ورودی‌های 1363 این دانشگاه که بخش زیادی از آنها منشا تاثیر زیادی در حوزه علمی، اجرایی، سیاسی و رسانه‌ای شدند، هم‌دوره شدم🗞 🔖متن کامل: 1000 کلمه ⏰زمان مطالعه: 5 دقیقه @goftemaann🦉
Показати все...
👍 3 2
🖊 درباره نادانی روشنفکری ایرانی در مواجهه با منافع ملی 📚 روشنفکران علیه ایران 📥جواد طباطبایی 🖇آن‌چه در ساده‌لوحی روشنفکرانه ––‌ که دکانداران آن با حسن نیّت‌های خود تاکنون جز راه جهنم را نتوانسته‌اند سنگ‌فرش کنند ––‌ نمی‌دانیم این است که همۀ این ایدئولوژی‌ها از کشورهایی صادر می‌شوند که نیرومندترین دولت‌های ملّی را دارند و این دولت‌های ملّی کوچک‌ترین مجالی به رشد نیروهای گریز از مرکزی که اخلالی در نظام دولت ملّی ایجاد کنند نمی‌دهند. روشنفکران آلمان، فرانسه، ایالات متحده و ... تولید کنندگان این ایدئولوژی های پسا... هستند، اما این کشورها، به درجات مختلف، نیرومندترین دولت‌های ملّی متمرکز نیز هستند و چون دولت‌های ملّی متمرکز هستند می‌توانند در مواردی عدم تمرکزهایی را تحمل کنند. از ناحیۀ بیست تا سی میلیون اسپانیایی‌تبار مقیم ایالات متحده هیچ خطری نمی‌تواند دولت مرکزی آن کشور را تهدید کند. 🖇وضع ایران با هیچ یک از این کشورها قابل مقایسه نیست. تا زمانی که بر روی داده‌های واقعی تاریخ ایران، به عنوان واحد بنیادین ملّی، اجماعی حاصل نشده باشد، نمی‌توان دربارۀ اصلاحاتی که باید برای به رسمیت شناختن جایگاه کثرت‌ها صورت گیرد بحثی کرد و به نتیجه‌ای رسید. آنان که خود را متولیان این کثرت‌ها می‌دانند، برای اینکه بتوانند سهمی در این گفتگوی ملّی داشته باشند باید وحدت ملّی را بپذیرند. 🖇همین متولیان نیز بد نیست بدانند که بسیاری از روشنفکران سخنان نسنجیده بسیار می‌گویند و مبادا با طناب آنان در چاه افتند و آن‌چه به طور تاریخی داشته‌اند، در بحرانی که می‌آفریند، از دست بدهند ––‌ و من اعتقاد دارم که بحث دربارۀ همۀ افراد مردم ایران، اعمِّ از قومی، فرهنگی، مذهبی، زبانی و ... باید با آگاهی و دانش کافی انجام شود و نه با دنباله‌روی از شعارهای نسنجیده که در این یادداشت به برخی از آن‌ها اشاره‌ای می‌کنم. سفسطه‌هایی که در جمله‌ها جاری است، سخن آدمی است که دربارۀ تاریخ ایران هیچ‌ نمی‌داند. این‌جا ایران است، با مرزهای جغرافیایی مشخص، که جهان آن را به رسمیت می‌شناسد، با همان منطق که مرزهای نزدیک به دویست کشور عضو سازمان ملل را همۀ این اعضاء به رسمیت می‌شناسند. این مرزها تاریخی دارند که جغرافیای سیاسی تاریخی آن‌ها به رسمیت شناخته است، حتیٰ مناقشات بر سر مرزها نیز به طور تاریخی روشن و مشخص است. با یک ذرّه جدل‌های کلامی که نمی‌توان سر تاریخ را کلاه گذاشت! 🖇اینکه افغانستان تا زمانی بخشی از ایران بزرگ بوده و دیگر نیست، دلیل روشن نبودن وحدت سرزمینی ایران نمی‌شود : به لحاظ جغرافیای سیاسی، افغانستان ایالتی از ایران بزرگ بود، امروز کشوری مستقل است؛ به لحاظ فرهنگی و زبانی، افغانستان بخشی از ایران بزرگ فرهنگی بود و هست؛ به لحاظ قومی افغان‌ها از اقوام ایرانی به شمار می‌آیند، با آمیزش‌هایی که در برخی ناحیه‌ها صورت گرفته است. با هیچ منطقی نمی‌توان گفت که چون ایران در زمان هخامنشیان، اشکانیان، آل بویه و ... مرزهای دیگری داشته، امروز، نمی‌دانیم ایران کجا! من عبارتی از استاد را زیر نقل می‌کنم تا خود بخواند و انصاف دهد که آیا خنده‌دار نیست؟ ترجیح بلا مرحج چه ربطی به تحول تاریخی مرزهای یک کشور دارد؟ استاد می‌داند که حتیٰ الاغ بوریدان هم قبل اینکه مشکل منطقی ترجیح بلا مرجح را حل کند از خوف سقط شدن از گرسنگی به یکی از توده‌های علف حمله می‌کند. 🖇به قول استاد : «متدولوژی تحقيق آكادميك اين نيست» که رطب و یابس را در هم آمیزیم. همین منطق، به عنوان مثال، در مورد فرانسه و زبان و فرهنگ آن نیز مصداق دارد. بلژیک، ناحیه‌هایی از سویس، ایالتی از کانادا و مستمره‌های در آفریقا همه بخش‌هایی از قلمرو زبان فرانسه هستند، کشورهای آفریقایی همه استقلال دارند و بخشی از سرزمین فرانسه به شمار نمی‌آیند، بخش‌هایی از بلژیک و سویس زمانی به قلمرو سرزمینی آن کشور تعلق داشتند، اما دیگر ندارند، هم‌چنان‌که ناحیه‌هایی از فرانسه مدت‌ها جزئی از خاک آلمان به شمار می‌آمد. روسو در سویس امروزی زاده شده، اما مدت‌ها در پاریس به سر می‌برده و در همان جا به شهرت رسیده، جایزۀ فرهنگستان فرانسه را برده، و نوشته‌های خود را در پاریس منتشر کرده است، اما نویسندۀ بزرگ زبان فرانسه و شهروند ژنو است و ... همین را می‌توان در مورد افغانستان، «آزربایجان»، بحرین، مولوی، ابن سینا و ... گفت. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Показати все...

👍 12 2💩 2
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰درست یا نادرست رضا و محمدرضا پهلوی درصدد برآمدند تا سلسله خود را در پیوندی با شاهان باستانی ایران و حکومت خود را در تداوم حکومت‌های شاهنشاهی نشان دهند. تشبث آنان به عنوان کسانی که از تیره اشرافیت پادشاهی برخوردار نبودند به کوروش و داریوش که نه تنها از تیره مهتران و اشراف بودند، بلکه پادشاهی عادل و نام‌آور نیز بودند، برای بالاکشیدن خویش بود، اما انقلابیون تازه‌کار آن را به مثابه پایه و مایه‌ای برای یکی پنداشتن کوروش و داریوش با رضا و محمدرضا دانستند و با چوب ضدیت با سلطنت همه شاهان دو هزار و پانصدساله گذشته را نواختند. البته بحث ما در جستار خیر مطلق کوروش و داریوش و شر مطلق رضا و محمدرضا پهلوی نیست، بلکه بحث بر سر این است که بهانه موافقت و یا مخالفت با هیچ‌یک از این پادشاهان نباید چشم از سرچشمه‌های فرزانگی در ایران برداشت. سرچشمه‌هایی که ابوالقاسم فردوسی و شهاب‌الدین سهرودی و ابوالفضل بیهقی را سیراب کرده و در برابر یونانیت و عربیت، ایرانیت را مورد تاکید قرار داده است. نکته‌ای که نیاز مبرم امروز ما نیز به شمار می‌رود. 🗞 🔖متن کامل: 2600 کلمه ⏰زمان مطالعه: 13 دقیقه @goftemaann🦉
Показати все...
👍 7 2💩 1
🖊 خواجه نصیرالدین طوسی و فریدریش فون هایک 📚 نوموس و عدالت اجتماعی 📥محمد قوچانی 🖇عدالت اجتماعی با وجود شهرت و محبوبیت عام و خاص آن و تلقی عمومی از آن به عنوان یک اصل بدیهی در اندیشه دینی، مفهومی کاملا تازه و به نوعی مدرن است. چاره‌ای نیست که در اینجا به پژوهش ارزنده فریدریش فون هایک متفکر و اقتصاددان بزرگ اتریشی ارجاع دهیم که می‌نویسد: «به کار بردن لفظ عدالت اجتماعی... نسبتا جدید است و ظاهرا سابقه‌ای بیش از صد سال ندارد. در گذشته از این اصطلاح گهگاه برای توصیف تلاش‌های سازمان‌یافته جهت اجباری کردن قواعد رفتار درست فردی استفاده می‌شد و امروزه گاهی در مباحثات عالمانه جهت ارزیابی اثرات نهادهای موجود جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد.» 🖇«هایک معنای جدید عدالت اجتماعی را عدالت توزیعی یعنی توزیع عمومی ثروت می‌داند که ظاهرا در زمانی به این معنا رواج عام یافت که جان استوارت میل به صراحت این دو اصطلاح را مترادف هم تلقی کرد. » به نظر هایک عدالت اجتماعی یک فهم نادرست از عدالت است که با اساس عدالت در تضاد است چراکه «متوجه جامعه است و نه فرد.» و از این حیث چون «جامعه که به معنای دقیق کلمه باید از دستگاه دولتی متمایز شود ناتوان از عمل کردن برای هدفی معین است و بنابراین عدالت اجتماعی تبدیل به این مطالبه می‌شود که اعضای جامعه خود را طوری سازماندهی کنند که تخصیص محصول جامعه به صورت سهم‌های خاص به افراد یا گروه‌های مختلف امکان‌پذیر شود.» 🖇در جهان اسلام مفهوم عدالت اجتماعی از طریق متفکران اهل سنت و روشنفکران سلفی مصری به خصوص سیدقطب و محمدقطب به متفکران شیعی انتقال یافته است و به تدریج از طریق گروه‌های شیعی مانند حزب الدعوه به اصلی بدیهی در جهان اسلام بدل شد. اما متفکران سنتی اسلامی چنین فکر نمی‌کردند. هایک همچون هر متفکر ارسطویی نظریه‌پرداز عدالت است و از «عدالت به مثابه اساس و محدودیت اجتناب‌ناپذیر هر قانونی» دفاع می‌کند. اما چاره‌ای نمی‌بیند که «مخالفت خود را با سوءاستفاده از این واژه بیان کند که تصویری از عدالت را که ضامن حفظ آزادی فردی بود تهدید به نابودی می‌کند.» 🖇ریشه‌ی مشترک علاقه متفکر اتریشی با فیلسوفان ایرانی در ستایش عدالت را باید در توجه مشترک آنان به فلسفه یونان جست: فون هایک «در جست‌وجوی عدالت» به دنبال واژه‌ای است که فراتر از «قانون» حقوق فرد را به عنوان اساس جامعه تامین کند. «قواعد مستقل از هدف نوموس است که شالوده جامعه‌ی مبتنی بر حقوق خصوصی را تشکیل می‌دهد و وجود جامعه باز را امکان‌پذیر می‌سازد.» کلمه نوموس کلمه‌ای یونانی است که در آرا و آثار ارسطو به کار می‌رفت و خواهیم دید که چگونه قرن‌ها قبل از فون هایک این خواجه نصیرالدین طوسی بود که از نوموس سخن گفت. اما ادامه‌ی سخن هایک...: «قانونی که شامل قواعد رفتار درست است دارای منزلتی بسیار ویژه است که نه‌تنها داشتن نامی متفاوت را مطلوب می‌سازد بلکه همچنین تمایز روشن آن را از سایر اکامی که قانون نامیده می‌شوند بی‌اندازه بااهمیت می‌سازد.» 🖇هایک در اینجا با نظریه‌های پوزیتویستی که «قانون» را معیار «عدالت» می‌داند مخالفت می‌کند و همچون یک فیلسوف ارسطویی عدل را معیار قانون می‌داند نه قانون را معیار عدل. هایک می‌نویسد: «از زمان این سخن تامس هابز که هیچ قانونی نمی‌تواند غیرعادلانه باشد تا زمان این سخن هانس کلسن که عادلانه فقط واژه‌ای دیگر برای قانونی با مشروع است کوشش‌های پوزیتویست‌ها دائما در جهت بی‌اعتبار کردن مفهوم عدالت به عنوان راهنمایی برای اینکه قانون چیست، بوده است.» 🖇با چنین دیدگاهی اما چرا فون هایک با عدالت «اجتماعی» مخالفت می‌کند؟ پاسخ را باید در یک مفهوم یونانی دیگر جست: «نظم خودجوش بازار» فون هایک نظم را به دو معنا تقسیم می‌کند: نظم «مصنوع» و نظم خود«جوش». نظم خودجوش در زبان باستان «کوسموس» نامیده می‌شود و یک نظم طبیعی است که ضامن حقوق خصوصی و فردی افراد است و به نظر هایک بهترین مسیر عدالت از طریق پاسداری از این نظم محقق می‌شود. کار یک دولت آن است که موانع استقرار و تداوم این نظم را بردارد تا نظم خودجوش جامعه محقق شود و هر چیز در جایگاه واقعی خود مستقر شود. این تعریف از عدالت همان تعریف کلاسیک یونانی/ اسلامی است که به «وضع شیء در جای خود» مشهور است. اما نظم مصنوع یا تکسیس دخالت در نظم طبیعی به سود موقعیت‌های اجتماعی است. در واقع از دل تکسیس است که نظریه عدالت اجتماعی متولد می‌شود و دولت به نام عدالت و با شعار مساوات قدرت خود را تحکیم می‌کند و به نام جامعه حقوق فرد را سرکوب می‌کند و با حقوق عمومی، حقوق خصوصی را لگدمال می‌کند.» 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Показати все...

3
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰یکی از جنبه‌های فکری دکتر حمید احمدی بی‌طرفی علمی است که سایه سنگینی بر همه آثارش دارد. هر چند احمدی به لحاظ سنت فکری به امر ملی اعتقاد دارد و مصالح عالیه کشور را به عنوان اصلی‌ترین محور خود قلمداد می‌کند اما این موضوع موجب تنزل علم و پژوهش به جایگاه ایدئولوژیک نمی‌شود. احمدی بیانیه ایدئولوژیک صادر نمی‌کند و اصالت پژوهش هم‌چنان اعتبار دارد. حفظ این تعادل نیز یکی از هنرهای بزرگ در عرصه دانشگاهی به شمار می‌رود. حجیم عظم داده‌های تاریخی در مطالعات سیاسی وی نشانگر آن است که احمدی با تاریخ بیگانه نیست به این ترتیب پژوهش‌های احمدی هم جامعیت روش‌شناسانه دارد، هم غنی از یافته‌های تاریخی است. تمام این ویژگی‌ها حمید احمدی را به یکی از معتبرترین استادان علوم سیاسی در ایران بدل کرده است. پژوهش‌گری که کار خود را با مطالعه جوامع غرب آسیا از لبنان و ترکیه تا کشورهای عربی آغاز کرد و به تجربه تاریخی این جوامع را به مطالعه حوزه سیاست در ایران گره زد.🗞 🔖متن کامل: 1400 کلمه ⏰زمان مطالعه: 7 دقیقه @goftemaann🦉
Показати все...
👎 7🤮 4👍 3
Фото недоступнеДивитись в Telegram
🧧تهمورث بشیریه: مستغنی بود و هیچ حق‌الوکاله‌ای نمی‌توانست او را بفریبد. سفره کرمش، کم یا زیاد، همیشه گسترده بود و هم دوستان و هم آنان که دوستش نمی‌داشتند بر آن سفره دعوت بودند. یادم هست در مراسم نکوداشتش تاکید زیادی کرد که مبادا کسی که به او جسارت‌های زیادی کرده بود، قدر نبیند. 🧧علیرضا آذربایجانی: شخصیت کاریزماتیک، ابهت تلفیق‌شده با مهربانی و تواضع، شجاعت، آزادی‌خواهی و دغدعه‌مندی اجتماعی و اینکه همچو فرهاد، کوه‌کنی پیشه او بود و از او آنچنان شخصیتی ساخت که باید گفت: بهمن کشاورز، بهمن کشاورز بود و بس. 🧧هما داودی: صفات بارز تقوی، پرهیزگاری، صداقت و نیک‌رفتاری، آشنایی با ادبیات و حقوق قدیم و جدید، فن بیان و قلم شیوا، از او یک شخصیت کاریزماتیک، انسان نمونه و حقوقدان برجسته ساخته بود. 📮 سیاست‌نامه 30 را از طریق صفحه اینستاگرام هم‌میهن و یا پیام به تلگرام 09336554529 پیش خرید و با پست پیشتاز رایگان دریافت کنید. @goftemaann🦉
Показати все...
3
🖊تاملاتی در اندیشه‌ی سیاسی ناصرخسرو قبادیانی 📚فلسفه سیاسی اسماعیلیه 📥شروین مقیمی زنجانی 🖇امامت و امام شناسی مهم‌ترین دغدغه شیعیان و مقوله محوری در آموزه های شیعی است. طرفه آنکه مرجعیت دینی امام، دست کم در سده های نخستین اسلامی، همواره با اقتدار و مرجعیت دنیوی و سیاسی و توام انگاشته می شده است. از این رو بحث در امام-شناسی، به نوعی همان بحث در اندیشه سیاسی است. در واقع بحث از امام شناسی ناصرخسرو نه تنها محمل اصلی پرداختن به آن چیزی است که می توان آن را «اندیشه سیاسی» وی نامید، بلکه دریچه ورود به فهم معرفت شناسی و هستی شناسی وی نیز هست و از این لحاظ امام شناسی به راستی «در کانون» تاملات کسی چون ناصرخسرو است. 🖇منظر دوم، نگاه فلسفی است. ناصرخسرو در مقام یک متکلم اسماعیلی، برای درانداختن طرحی از دستگاه فکر اسماعیلی، نه فقط از اصول و اعتقادات خاص اهل تشیع، بلکه از آموزه های فلسفی و گنوسیستی، نیز مدد می جوید. او می کوشد تا باور به مقوله «امامت» را، با توجه به تفسیری که فاطمیان مصر از آن به دست می دادند، در دل دستگاهی فلسفی که عمدتا سرشتی نوافلاطونی داشت، مستقر ساخته و توجیه کند. 🖇دو نكته اساسي مي‌بايست مورد توجه قرار بگيرد. نخست اينكه در نظر نويسندگان اسماعيلي، تفاوت ميان امر محسوس و معقول، در قالب تفاوت ميان زمين و آسمان، تجلي مي‌يابد. تاويل در اين ميان، محملي است براي پيوند زمين و آسمان. بنابراين، سلسله اصحاب دعوت اسماعيلي، در حكم حلقه‌هاي زنجيري هستند كه زمين را به آسمان متصل مي‌كنند و موجبات نجات و رستگاري آدمي را فراهم مي‌آورند. 🖇در ادامه می‌کوشیم تا با منطق درونی خود ناصرخسرو، همراه شویم و با توضیح اصول فلسفی و کلامی حاکم بر دستگاه فکری اش، دلالت های سیاسی آن را که علی‌الاصول حول بحث از امامت قابل ردیابی است، آشکار سازیم. اما برای ورود به این بحث، ابتدا نیازمند طرح اجمالی دو نکته هستیم. نخست بحث از سرشت سیاسی نبوت و به طریق اولی امامت، و سپس ماهیت تاویل اسماعیلی. 🖇کلید درک تضمنات سیاسی حکمت الهی ناصرخسرو، فهم سرشت سیاسی مقوله نبوت و امامت به ویژه نزد شیعیان است. مفروض اساسي ناصرخسرو و ديگر قائلان به اصل امامت، باور به سرشت سياسي نبوت است. در واقع اينكه پيامبر، توامان رياست و مرجعيت معنوي و دنيوي را دارا بود، جز در برخي نوشته‌هاي معاصر، به نحوي جدي از سوي مسلمانان، مورد چالش نبوده‌ است. 🖇نظرگاه مذهب اسماعيليه نيز نسبت به نبوت و امامت، به بيان مادلونگ، مبتني بر باور به نياز مداوم آدمي، به يك رهبر معصوم و راهنماي الهي است؛ آموزگاري كه مذهب را به درستي فرادهد و آدمي را در جهت درست رهنمون گردد. در غياب نبي، اين كار بر عهده امام است. بنابراين، امامت، خود بخشي از زنجيره يا سلسله نبوت است كه تاريخ انسان را از آغاز تا پايان، در بر مي‌گيرد. اين نوع نگاه به مقوله امامت، در واقع ميراث شيعه اوليه يا نخستين بود كه با كيهان‌‌شناسي اسماعيليه متاخر، تركيب شد. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دوم و سوم سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Показати все...

👍 6 1