cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

مجلّه سياست‌نامه

مجله مجازی فصل‌نامه اندیشه سیاسی ایران سردبير: حامد زارع کانال دوم: سیاست‌نامه پلاس https://t.me/politicalmag

Більше
Рекламні дописи
3 825
Підписники
+224 години
+117 днів
+11030 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

🖊 درباره کتاب چیستی کُنش انسانی 📚 بازگشت به فردیت 📥 موسی غنی نژاد 🖇میزس در تحلیل مقولة کُنش آن را نهایتاً نوعی مبادله داوطلبانه برای گذار به وضعیتی می د اند که از نظر کُنشگر مطلوب تر است. کُنشگر همیشه در پی هدفی است که ممکن است نهایی یا واسطه ای باشد. انسان کُنشگر هرآنچه را لازم است به وسیله تبدیل می کند تا به هدف خود برسد. بنابراین هدف واسطه ای را می توان وسیله ای برای رسیدن به هدف نهایی تلقی کرد. هدف مقصد انسان است و وسیله عبارت است از هر آنچه برای رسیدن به هدف مورد استفاده قرار می گیرد. باید توجه داشت که پدیدارهای دنیای فیزیکی موضوع مورد بحث علوم طبیعی هستند اما در جریان کُنش انسانی ممکن است به وسیله تبدیل شوند و در این چارچوب مورد بررسی قرار گیرند. 🖇نکته مهم این است که آنچه در تحلیل کُنش انسانی بررسی می شود پدیدارهای جهان فیزیکی به خودی خود نیست بلکه رابطة آگاهانة انسان و این پدیدارها است. متفکر اتریشی با این تحلیل از مقولة کُنش نتیجه می گیرد که موضوع شناخت کُنش انسانی یا پراگزولوژی و به تبع آن علم اقتصاد اشیاء مادی و ملموس دنیای فیزیکی نیست بلکه رابطة انسان با آن ها به عنوان وسایلی برای رسیدن به اهداف است. او در این خصوص تأکید می کند که کالاهای فیزیکی در رابطه با کُنش انسانی تعریف می-شوند و هیچ چیز به خودی خود کالا نیست. کالا هر آن چیزی است که به عنوان وسیله یا هدف، موضوع کُنش انسانی قرار می-گیرد. 🖇نکتة مهم اینجا اندیشة انسان کُنشگر نسبت به اشیاء بیرونی است و اینکه او بر اساس تصوری که از دنیای بیرونی دارد عمل می کند و این تصور البته ممکن است با هر معیاری درست یا غلط باشد. میزس می گوید علم پزشگی امروزی خاصیت درمانی «مهرگیاه» را افسانه دانسته و آن را رد می کند اما تازمانی که مردم این افسانه را حقیقت می پنداشتند مهرگیاه کالای با ارزشی تلقی می شد که مردم حاضر بودند قیمت آن را بپردازند. تحلیل میزس در این خصوص یادآور اندیشه های متقدمان نظریه ارزش ذهنی است که معتقد بودند ارزش در خود شیئ نیست بلکه در ارزیابی ذهنی انسان نسبت به آن نهفته است. 🖇کُنش حاکی از تلاش انسان برای تبدیل وضعیتی کمتر رضایت بخش به وضعیتی رضایت بخش تر است. میزس می گوید انجام چنین تغییر داوطلبانه ای را مبادله می نامیم. آنچه کمتر رضایت بخش است در مقابل برگرفتن آنچه بیشتر رضایت بخش است وانهاده می شود. آنچه وانهاده می شود قیمتی است که برای رسیدن به نتیجه موری نظر می پردازیم. ارزشِ قیمت پرداخت شده را هزینه می نامند. به سخن دیگر هزینه ارزش رضایتی است که باید وانهاد تا به هدف مورد نظر که رضایت بخشی بیشتری دارد رسید. اینجا به وضوح میزس هزینه فرصت را مد نظر دارد و هزینه را نه یک متغیر بیرونی بلکه همانند ارزش پدیده ای ذهنی به شمار می آورد. 🖇از نظر وی تفاوت میان ارزشِ قیمت پرداخت شده (هزینة صورت گرفته) و ارزش نتیجة به دست آمده منفعت، سود یا بازدهی خالص نام دارد. واضح است که سود در این معنای اولیه اش پدیده ای کاملاً ذهنی و گویای افزایش رفاه کُنشگر است و قابل اندازه گیری عددی نیست و صرفاً بیان کنندة نتیجة انتخاب صورت گرفته نسبت به گزینة وضع موجود یا انتخاب های ممکن دیگر است. البته کُنشگر ممکن است در انتخاب خود اشتباه کند و بعداً دریابد که انتخاب صورت گرفته نتیجة مورد انتظار را به بار نیاورده است. در این صورت او احساس می کند که سود کمتری برده یا اصلاً زیان کرده است. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره هفتم سیاست‌نامه مطالعه کنید. 🦉@goftemaann
Показати все...

👍 3🤮 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰سیاست‌گذاری عمومی یکی از گرایش‏‌های علوم سیاسی است که کارکرد ماشین دولتی را بررسی می‌‏کند. این رشته با همت افرادی همچون سعیده لطفیان، ناصر هادیان و هادی سمتی بنیان گذاشته شد؛ هر چند هادیان و سمتی سیاست‌گذاری عمومی نخوانده بودند، اما در آمریکا تحصیل کرده بودند و بر حسب ضرورت و احساس نیاز به این رشته در ایران، از بانیان آن بودند. بعدها من و حمیدرضا ملک‌محمدی، مجید وحید و عباس مصلی‌نژاد تلاش بیشتری در این خصوص کردیم و این رشته در دانشگاه تهران پاگرفت. از سالی که من به ایران آمدم، حدود ۱۳۷۹، اولین دوره‌ای بود که در این رشته دانشجو پذیرش می‌کردند. ما ابتدا از دوره تحصیلات تکمیلی شروع کردیم، سپس برای مقطع دکتری نیز دانشجو گرفتیم. دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه‏ه‌ای دیگر نیز بعدها به این لیست اضافه شدند و به تدریج این رشته به شکلی که امروز می‌‏بینید، راه‌‏اندازی شد... 🔖متن کامل: 3800 کلمه ⏰زمان مطالعه: 19 دقیقه 🦉@goftemaann
Показати все...
🖊 دیباچه‌ای درباره شارل موراس 📚 ستارۀ آسمان محافظه‌کاری اروپا 📥 مهدی تدینی 🖇شارل موراس، ادیب، متفکر و سیاستمدار فرانسوی (1868ـ1952)، یکی از ستاره‌های درخشان آسمان محافظه‌کاری اروپا بود. بسیاری از اندیشه‌های محافظه‌کارانه‌ای که در یک صد سال اخیر مطرح شده است، نخستین صورت‌بندی‌ خود را در اندیشه‌های شارل موراس یافته بودند. در این شمارۀ سیاست‌نامه با فراز و فرود این متفکر محافظه‌کار فرانسوی آشنا خواهیم شد. 🖇نولته در کتاب «فاشیسم در دوران آن»، که کتاب اصلی او در حوزۀ فاشیسم‌پژوهی است، سه جنبش فاشیستی مهم را بررسی می‌کند: «آکسیون فرانسز»، جنبش فاشیستی فرانسه، «فاشیسم» ایتالیا و «ناسیونال‌سوسیالیسم» آلمان. نولته در قالب آنچه پدیدارشناسی فاشیسم می‌نامد، این سه جنبش را به عنوان سه شکل پدیدارشدۀ فاشیسم در کنار یکدیگر قرار می‌دهد تا از تلفیق این سه، پُرتره‌ای تا حد امکان کامل از فاشیسم ـ فاشیسم به عنوان پدیده‌ای عام ـ ترسیم کند. او آکسیون فرانسز را «فاشیسم آغازین»، فاشیسم ایتالیا را «فاشیسم عادی» (نورمال) و ناسیونال‌سوسیالیسم را «فاشیسم رایکال» نامگذاری می‌کند. 🖇در تمایزی ساده می‌توان گفت: در آکسیون فرانسز تئوری سترگ و پراکسیس ضعیف، در فاشیسم ایتالیا پراکسیس سترگ و تئوری ضعیف و در ناسیونال‌سوسیالیسم تئوری و پراکسیس پابه‌پای هم سترگ بودند. آکسیون فرانسز، جنبشی که شارل موراس نه بنیانگذار آن، اما پدر معنوی و شخصیت کلیدی‌اش بود، از این جهت بسیار مهم است که اوج اندیشه‌ورزی فاشیستی را نشان می‌دهد. 🖇البته این بدان معنا نیست که هر آنچه در آکسیون فرانسز آمده است، فاشیسم ناب است. این گونه نیست، زیرا آکسیون فرانسز پیوند‌های محافظه‌کارانۀ خود را تا حد زیادی حفظ کرده بود و به همین دلیل به بسیاری از ویژگی‌های چپ‌گرایانه‌ای که در فاشیسم‌های بعدی ظهور کرد چندان تن نداد. از این رو، نمی‌توان آکسیون فرانسز را برترین نمونۀ فاشیسم در نظر گرفت، اما می‌توان آن را نمونه‌ای از جنبشی فاشیستی دید که «اندیشه» در آن حرف اول را می‌زد و نظام نظری آن انسجام و صیقل‌خوردگی خیره‌کننده‌ای داشت. 🖇برای آشنایی با آکسیون فرانسز باید به شارل موراس پرداخت. موراس خاستگاهی محافظه‌کارـ‍‌کاتولیک داشت. شنوایی‌اش را در نوجوانی از دست داد و چندی بعد ایمان مذهبی‌اش را هم کنار گذاشت. ادبیات، فلسفه و سیاست سه دلمشغولی اصلی او بود. در این میان برای او سیاست در کانون باقی ماند و ادبیات و فلسفه به ابزارهایی برای درک، تبیین و تبلیغ اندیشۀ سیاسی‌اش بدل شد. موراسِ هوشمند فراگرفت که صنایع ادبی را به ابزاری برای تبیین سیاسی ـ البته طبعاً ابزاری ناروا ـ تبدیل کند. 🖇او دیگر استدلال به معنای منطقی‌اش انجام نمی‌داد، بلکه تمثیل می‌آورد، تشبیه می‌کرد، استعاره‌سازی می‌کرد و با ترفندهای ادبی و تراشیدنِ نوعی زیبایی‌شناسیِ اسطوره‌پردازانۀ سیاسی مخاطبانش را «مجاب نمی‌‌کرد»، بلکه «سحر می‌کرد». موراس نه از «کشور» فرانسه، بلکه از «ایزدبانوی فرانسه» سخن می‌گوید؛ این ایزدبانو نماد و مطلقِ زیبایی است. اما به گمام او، این زیبایی از هر سو در معرض کین‌توزی بدخواهان و تبربه‌دستانی بود که روزبه‌روز خُرده‌ای از پیکر این ایزدبانو را تخریب می‌کردند و چیزی نمانده بود ایزدبانوی فرانسه به طور کامل فرو ریزد. در نظر موراس، یکی قاتلان اصلیِ این ایزدبانو، دموکراسی بود. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره هفتم سیاست‌نامه مطالعه کنید. 🦉@goftemaann
Показати все...

👍 3
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰. بندا، از تذکاریه‌‏ای نقل‌قول می‌‏کند که ناپلئون برای وزیر داخله‌‏اش نوشته و در آن گفته است نوشتن تاریخ فرانسه را نباید به دست افراد مستقل یا تلاش‏‌های خصوصی واگذاشت و یا در دامان سوداگری مالی ناشری رها کرد. ناپلئون می‏‌نویسد تاریخ را باید چنان نوشت که در خدمت مصالح دولت باشد. ناپلئون به هیچ‌‏وجه نخستین حاکم، و نه چنان‌که معلوم شد، آخرین حاکمی بود که می‌‏کوشید فعالیت‏‌های محققانه را کنترل کند. چیزی که برای بندا تازگی دارد، این است که در جهان مدرن، خود نویسندگان و محققان خواسته‏‌اند استعدادهای خود را به خدمت آرمانی سیاسی درآورند، و از این خدمت مسرور بوده و بدان افتخار کرده‌‏اند. او از «مارکی دوکندرسه» نقل‌قول می‏‌آورد؛ یکی از معاصران ناپلئون و کسی که همان‏‌قدر قربانی سیاست انقلابی بود که ناپلئون بزرگ‏ترین ذی‌نفع آن‏... 🔖متن کامل: 5800 کلمه ⏰زمان مطالعه: 29 دقیقه 🦉@goftemaann
Показати все...
👍 3🤣 1
🖊 چگونه فروغی کوشش‌‏هایی برای کار به سیاق حرفه‌‏ای به عمل آورد ؟ 📚 پنج حرفه فروغی 📥 مقصود فراستخواه 🖇حرفه، کمبود بزرگ تاریخی ایران است. حرفه در ایران همواره ضعیف مانده و نیاز به تقویت داشته است و هنوز هم این ضعف به قوت خود باقی است. بدون حرفه و حرفه‌‏گری، نمی‌‏توان جامعه‌‏ای مستقل و پویا داشت. فروغی کوشش‏‌هایی برای کار به سیاق حرفه‌‏ای به عمل آورد. اگر بخواهیم حوزه‌‏های کنش‏ حرفه‌‏ای فروغی را دسته‌‏بندی کنیم، شاید پنج خوشة حرفه‌‏ای بارزتر است. 🖇اولین خوشه، حرفۀ‏ ژورنالیسم است که در نخستین نشریه غیردولتی ایران یعنی «تربیت» می‏‌بینیم. نشریه‌‏ای که فروغی پدر در عهد مظفری به وجود آورد و فروغی پسر نیز به او پیوست و در آن تا سال پیروزی مشروطه قلم زدند. محمدعلی فروغی در مکتب پدر تربیت یافت و نویسندۀ پای ثابت و مدیر مجله تربیت شد. از این طریق فروغی‏‌ها از مروّجان مشروطیت در اواخر دوره قاجار و پیش از پیروزی این قیام بودند. 🖇دومین خوشه، حرفۀ آموزش و یادگیری آکادمیک است. پدر از استادان دارالفنون و خود از دانش‌‏آموختگان و سپس مدرسان آن بود و در مدارس ادب و علمیه درس می‌داد؛ بزرگانی مثل فروزانفر از محضرش بهره ‏گرفته‌‏اند. اوج این نقش را در استادی و مدیریت مدرسه سیاسی می‏‌بینیم. فروغی در دارالفنون تاریخ و علم سیاست درس داد و در مدرسه سیاسی نیز تاریخ و حقوق بین‏‌الملل. طولی نکشید که معاون پدرش در مدرسة سیاسی شد و بعد از او ریاست مدرسه را برعهده گرفت. 🖇سومین خوشه، حرفۀ مترجمی و نویسندگی است. کنش حرفه‌‏ای علمی در فروغی از دورۀ جوانی آغاز شد؛ وقتی که از طریق پدر وارد دارالترجمه وزارت انطباعات شد و متون تاریخی را از زبان فرانسه و انگلیسی به فارسی برگردانید. بعدها که وارد مدرسه سیاسی شد، از فعال‏‌ترین اعضای هیأت علمی و از جمله مدیران آن در ترجمه و تدوین متون درسی بود. در چند حوزه: 1. تاریخ ایران 2. علوم پایه؛ کتابی با عنوان «چرا؟ به این جهت» که کتاب درسی فرانسوی بود و قبلاً بخشی از آن را میرزا کاظم به فارسی برگردانیده بود. فروغیِ پسر، ترجمه را تکمیل، و فروغیِ پدر آن را ویرایش کرد. 3. اقتصاد سیاسی. 🖇چهارمین خوشه، حرفۀ سیاست‌‏ورزی بود. سیاست یک حرفه است و نه تفنن. نظام هنجارینی می‏‌خواهد. نخستین تجربه‌‏های کار سیاسی حرفه‌‏ای فروغی در چهار دوره می‏‌بینیم: یک) آستانة مشروطه که همراهی با پدر داشت در فعالیت‌‏های انجمنی و کمیته‌‏های انقلابی. فروغی پدر عضو انجمن میکده در خیابان قزوین همراه با کسانی چون میرزا سلیمان میکده، دولت‏‌آبادی، رشدیه، اسدالله خرقانی، حاجی سیاح و صور اسرافیل بود. دو) اوایل پیروزی مشروطه به ‏صورت عضویت در جامعه آدمیت به رهبری عباس‏‌قلی‌‏خان آدمیت که مشی لیبرالی محافظه‏‌کار را دنبال می‏‌کرد و دیگر اعضای آن کسانی مثل مصدق وکمال‌‏الملک و سیدنصرالله تقوی بودند. سه) پایه‌‏گذاری لژ فراماسونری در خانة ظهیرالدوله با رویکرد مقاومت در برابر استبداد صغیر و جلب حمایت رؤسای ایل‌‏ها برای دفاع از مشروطه. چهار) یک تجربه درخشان دیگر از سیاست‏‌ورزی فروغی با مضمون عمیق فرهنگی، آموزشی و اجتماعی و ادبی را در تاسیس «شرکت فرهنگ» از سال‏‌های نخست بعد از مشروطه یعنی اواخر دهة 1280 می‌‏بینیم. 🖇پنجمین خوشه، کارگزاری حرفه‌‏ای در دولت بود. فروغی عمدۀ حیات سیاسی خود را خصوصاً طی نیمه دوم عمرش به جای تشکیلات‏ حزبی بیرون دولت، از طریق ورود به دولت و با کارگزاری حرفه‌‏ای در دولت دنبال کرد. کارگزاری شاید سخت‌‏ترین و خطرخیزترین خوشه حرفه‏‌ای بود که فروغی خود را با آن موج بلا زد. با رضاخان قبل از رسیدن به سلطنت در کابینه‏‌های مستوفی و مشیرالدوله آشنا شد. نرم‏خویی و اعتدال فروغی کنار دانش و ادب و حرفه‏‌گریِ وسیعش کافی بود که رضاخان اقتدارگرا ضمن اینکه به کارگزاری چون او احساس نیاز کند، از جانب‏اش تهدیدی نیز متوجه خود نبیند. فروغی نیز مثل بسیاری دیگر از روشنفکران، صفت آمرانۀ رضاخان را که اکنون دیگر از او حضرت اشرف نیز یاد می‌‏شد، برای امنیت، نظم و نوسازی کشور به فال نیک گرفت؛ غافل از اینکه روزی با وجود همه خدماتش، از سوی او مغضوب خواهد شد. فروغی در دوره احمدشاه ابتدا تلاشی برای تبدیل نظام سلطنت قاجار به نظام سیاسی جمهوری مصروف داشت اما با عدم توفیق در این مسیر، جزو واسطه‌‏های تغییری شد که سلطنت را از قاجار به رضاشاه منتقل کردند. این چنین بود که فروغی نخستین رئیس‏‌الوزرای دولت شد. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره هفتم سیاست‌نامه مطالعه کنید. 🦉@goftemaann
Показати все...

👍 7
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰معمولاً می‌‏گویند که نقاط قوت فرد آکادمیک- طرز فکر انتقادی‌‏اش، و میل وافرش برای دنبال‏ کردن استدلال، فارغ از هر نتیجه‌‏ای که بدهد- در مرد عمل به نقاط ضعف بدل می‏‌شود؛ کسی که باید به گرفتن تصمیم‏‌های سریع، بر اساس حدس و گمان و اطلاعات ناقص خو کرده باشد. اما در منطقه‌‏ای مثل خاورمیانه، جایی که دوست دیروز، دشمن امروز می‌‏شود، جایی که هم‌‏پیمانی‌‏ها و وفاداری‌‏ها مثل سراب نظر را به خود جلب می‌‏کند و سپس محو می‌‏شود، شکاکیت فرد آکادمیک، آمادگی‌‏اش برای مداقه در نظریه‌‏های بعید، و فرضیه‌‏های غیرمحتمل، شاید قابلیت‏‌هایی باشند که حتی مردان عمل هم باید در خود بپرورند. شاید مردان عمل پرمشغله باید اهل نظر یا مردان آکادمیکی تربیت کنند که این قابلیت‏‌ها را داشته باشند، و این اهالی آکادمی نیز باید اجازه چنین تربیت ‏شدنی را بدهند و خودشان را به چنین تربیتی بسپارند. چرا؟ کدوری آخرین استثنا را هم برای قاعده‏‌اش قائل می‏‌شود، و آن استثنا این است: «چون هر چه باشد، سروکار همه ما با خاورمیانه است.» 🔖متن کامل: 5000 کلمه ⏰زمان مطالعه: 25 دقیقه 🦉@goftemaann
Показати все...
👍 3
🖊 چرا نمی توانیم نسبت خود را با فروغی انکار کنیم؟ 📚 فضیلت و سیاست 📥 رضا داوری اردکانی 🖇فروغی اگر درد علم داشت فیلسوف و محققی بزرگ می شد. نباید گمان کرد که ورود در سیاست و مثلاً بستگی به فراماسونری او را از راه بدر برده است بلکه برعکس مزاج روحی و فکریش او را به جانب سیاست و فراماسونری برده و راه زندگیش را معین کرده است. با توجه به آنچه در یادداشت های روزانه از سفر کنفرانس صلح پاریس آمده است. 🖇فروغی جز به سیاست به هیچ چیز نمی اندیشیده است. ولی با سیاست اندیشی بنای زندگی و تاریخ نمی توان گذاشت زیرا سیاست بناست و نه مبنا. بنیاد زندگی مردم را پیامبران و متفکران می گذارند اینها گرچه با مردم و دوست مردمند، عمر در معاشرت و وقت گذرانی و تفنن نمی گذرانند. آنها در خلوت خود با دردی که در جان دارند می سازند تا شاید راه های زندگی را بیابند. شیوه زندگی هیچ فیلسوفی نمی تواند برای مردمان شیوه و رسم ممتاز و مطلوب زندگی باشد. آنها هم مردمان را به پیروی از کار و بار خود فرانمی خوانند بلکه راه هایی را با تفکر خود می یابند و می گشایند که مردم در آن راه ها سیر کنند. 🖇ما در دوره جدید به علم آموختنی و آموزشی بیشتر توجه کرده ایم. ما علم و فضل اروپایی را آموخته ایم و آموزش علم قدیم را هم نگاه داشته ایم. در هزار و دویست سیصد سال پیش که نهضت علمی و فکری در میان نیاکان ما پدید آمد بنیانگذاران علم اهل گوشه گیری و تنهایی و تأمل و تحقیق بودند اما این بار که به علم و فرهنگ جدید رو کردیم رویکردمان بیشتر عملی و فرهنگی بود البته تجدد نمی توانست در علم نظری خلاصه شود. اما در بعضی آموخته ها و رسوم قابل تقلید هم خلاصه نمی شد. 🖇فروغی یکی از نامدارترین کسانی است که با علم و عقل اروپایی آشنا شده و آن را به هموطنان خود آموخته است نامدار بودنش هم بدان جهت است که ذوق و فضل و درک کافی برای تعلیم شیوه زندگی و رسم فکری جدید داشته است حیف که آشنایی او با علم و ادب و فرهنگ و فلسفه و سیاست او را به این پرسش نرسانده است که این اروپا چگونه به وجود آمده و چه کرده و مردم و کشورهایی که می خواهند اروپایی شوند چه باید بکنند و چه می توانند بکنند؟ و آینده شان چه می شود اگر گرفتار این پرسش ها می شد شاید حتی یک شب نمی توانست در پاریس با حسین علا، مشاور الملک و انتظام الملک و حتی با میرزا محمدخان سر کند چه رسد به اینکه در حدود بیست ماه شب و روز را با آنان بگذراند. 🖇فروغی با رسم زندگی غربی چنان کنار آمده بود که اخذ و اقتباس آن در نظرش مسئله دشواری نبود و شاید صبر و آرامش و متانتش هم به همین اطمینان بازمی گشت فروغی حتی خلجانهای بعضی معاصران خود مثل دهخدا و تقی زاده و دکتر مصدق و کاظم زاده ایرانشهر و دکتر شادمان را هم نیازموده بود. با خواندن یادداشت های فروغی سیاستمداران می توانند به روحیه شاد و صبور و موقع شناس او و تواناییش در مصاحبت و مذاکره با سیاستمداران دارای رأی های مخالف و متفاوت غبطه بخورند. سخن را کوتاه کنم. فروغی در یادداشتهای پاریس یک مرد سیاسی زیرک و با تدبیر ظاهر می شود که فضل و ذوق او بیش از اکثر اقران و شاید از همه آنان بیشتر بوده و این مزیت به او تعادلی استثنایی می بخشیده است 🖇نکته آخر اینکه ما چرا به جای اینکه به زندگی و وضع خود نظر کنیم به فروغی فکر می کنیم؟ مگر فروغی اسوه است؟ ما نه می توانیم از فروغی پیروی کنیم و نه لازم است او را اسوه بدانیم. مع هذا میان ما و فروغی نسبتی هست که نمی توانیم و نباید آن را انکار کنیم زیرا لااقل او از مظاهر یک دوران پنجاه ساله تاریخ ماست و سی و پنج سال در سیاست کشور ما اثر و نفوذ داشته است. 🖇فروغی در زمره موثرترین منورالفکری هایی است که در ترویج رسوم تجدد و بنای وضع سست بنیاد تجدد مابی کوشیده است. مخصوصاً ما اهل فلسفه باید همواه در نظر داشته باشیم که فلسفه اروپایی را از یک سیاستمدار و البته سیاستمدار با فضل و کتاب خوانده آموخته ایم و هنوز هم فلسفه را از طریق سیاست می آموزیم. گمان می کنم اگر به این معنی تذکر پیدا کنیم قدری بهتر می توانیم جایگاه خود را بازشناسیم. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره هفتم سیاست‌نامه مطالعه کنید. 🦉@goftemaann
Показати все...

👍 11💩 2🔥 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰ویراست نخست کتاب بلومنبرگ، چهار سال پس از ساختار انقلاب‌‏های علمی کوهن و یک سال قبل از نظم چیزهای فوکو چاپ شد. با این حال، کتاب فوکو فقط شش سال پس از انتشار به انگلیسی ترجمه شد و از آن زمان به بعد شانه‌به‌شانه کتاب کوهن در همه قفسه‏‌های کتاب دیده شده است. تأسف‌‏آور است که کتاب بلومنبرگ 17 سال ترجمه‏‌نشده ماند. اگر در دهه گذشته، این کتاب نیز با آن دوتای دیگر در همان قفسه‏‌ها بود، تأملات ما درباره موضوعاتی مانند «پیشرفت» و «عقلانیت» عمیقاً غنی می‏‌شد؛ چراکه بلومنبرگ، که مثل کوهن به «قیاس‏‌ناپذیری» و مثل فوکو به «گسست» آگاه بود، کمک‌مان می‏‌کند دریابیم که می‌‏توانیم در تاریخ‌‏نگاری‏مان همچنان «ویگی» باشیم، و اینکه آنچه اهمیت دارد، ظرافت و خودآگاهی ویگی‏‌نویسی ماست. بنابراین او به ما کمک می‌‏کند تا دریابیم که خواستِ نقاب‏‌افکنی کامل، تجدیدِ همه چیز، آغاز از ناکجا، جایگزین کردن آگاهی راستین جدید با آگاهی کاذب قدیم، خودش پژواکی از روشنگری است و دقیقاً آن بخش از روشنگری است که واقعاً «ورشکسته» شده است... 🔖متن کامل: 5000 کلمه ⏰زمان مطالعه: 25 دقیقه 🦉@goftemaann
Показати все...
👍 2
🖊گفتگو با دکتر احمد نقیب‌زاده 📚همه جامعه‌شناسان چپ‌گرا نیستند 📥محمد قوچانی/ حامد زارع 🖇اتفاقی که افتاد این بود که دیدم دکتر بشیریه و دکتر عباس میلانی دانشجویان را به سرعت به سمت مارکسیسم رهنمون می کنند. من هم چون می دانستم که مارکسیسم چیست و چه مغالطه های آشکاری در آن وجود دارد، تصیمیم گرفتم محافظه کاری خودم را کنار بگذارم و تنها به تدریس روابط بین الملل نپردازم. اینگونه بود که تدریس جامعه شناسی را آغاز کردم تا به دانشجویان نشان دهم که همه متفکران جامعه شناسی چپ گرا نیستند! 🖇در این بین قصد کردم مقداری از ایده های خودم را نیز مطرح و از آنها در راستای تقویت عرق ملی دانشجویان و دفاع کنم. این مسئله ناسیونالیسم و دفاع از وطن نکته ای بود که جرقه اش را یک استاد فرانسوی در ذهن من به وجود آورد. این استاد که الان نامش در ذهم نیست، درس اندیشه سیاسی ژان ژاک روسو به ما می داد. من که آن موقع درباره اندیشه سیاسی قرون وسطا مطالب و مباحثی را خوانده بودم، شروع به نقد و رد افکار سده های میانه اروپا کردم. در وسط صحبت هایم بودم که استاد رشته کلامم را برید و با تندی خطاب به من گفت: «من اجازه نمی دهم به شما که ارکان های زندگی ما را زیر سوال ببرید.» 🖇آن موقع خیلی ناراحت شدم و به اصطلاح به من برخورد. اما بعد از اتمام کلاس، استاد مرا دید و چند تعریف از من کرد و ضمن دلجویی گفت: «شما نباید اینگونه منتقدانه درباره پایه ها و اساس های تفکر و زندگی ما صحبت کنید!» این جمله همواره در ذهن ماند. بعدها با خود می گفتم که ما ایرانی ها چقدر آسان ارکان زندگی و اندیشه خود را به چالش می کشیم. یکی عید نوروز را زیر سوال می برد، یکی می آید کوروش را زیر سوال می برد. خلاصه اینکه مدام داریم خودزنی می کنیم و قدر داشته های خود را نمی دانیم. 🖇 من از آن موقع تصمیم گرفتم هر وقت تشخیص دادم با کمال قوت از عناصر فکر و فرهنگ ایرانی دفاع کنم . همین تصمیم را ابتدا در کلاس های درسم در دانشکده حقوق اجرایی کردم و سعی کردم در برابر تزریق افکار چپ، روحیات ملی گرایانه را در دانشجویان تقویت کنم.. 🖇البته رابطه من با دکتر بشیریه خیلی خوب بود. می توانم بگویم هیچکس به اندازه من به دکتر بشیریه نزدیک نبود. به نحوی که آدم کم حرفی بود منتهات تمام جزئیات زندگی اش را برای من تعریف می کرد، به نظر من نمی توان دکتر بشیریه را در عداد مارکسیست ها به شمار آورد. قطعا او معلمی لیبرال مسلک است. با اینکه دروسی که می داد از اندیشمندان خاصی در یک طیف نام می برد. یک بار به او پیشنهاد دادم که همکاری در دانشکده داشته باشیم. به این نحو که او مبانی سیاسی را تدریس کند و من احزاب سیاسی را تدریس کنم. 🖇ما این تدریس در یک روال انجام شود و دانشجویان قدرت قیاس و به هماهنگی درآوردن مواد این دو درس را با یکدیگر به دست آورند. دکتر بشیریه هم استقال کرد و مدتی این کار را انجام دادیم. این را هم بد نیست نقل کنم که زمانی که دکتر بشیریه کتاب جامعه شناسی نیروهای سیاسی را نوشت، من نقدی را به آن نوشتم . البته نقد را چاپ نکردم و در ابتدا آن را به خودش دادم تا مطالعه کند. با کمال تعجب دیدم که از نقد من بسیار ناراحت شد. من هم دیگر ادامه ندادم و از انتشار آن پشیمان شدم. 🖇دکتر بشیریه در کتاب خود چهارچوب ها را بررسی نکردند، بلکه فقط نیروها را کنار هم چیده و ویژگی های آنها را بیان کرده. منتها در جامعه شناسی یک رشته تسبیحی باید باشد که در مجموع به خواننده دیدگاه بدهد. کار دکتر بشیریه فاقد این دیدگاه است و در آن صرفا به بیان شاخصه های نیروهای فئودالی و غیره اشاره شده است. زمانی که مدیر گروه بودم نیز عده ای از دانشجویان دکتر بشیریه آمدند نزد من و گلایه کردند که مطالب ایشان انسجام ندارد. من از دکتر بشیریه دفاع کردم و به دانشجویان توصیه کردم که قدر استاد خود را بدانند. ولی بعدا که از دکتر بشیریه خواستم شرح سرفصل های درس را نشانم دهد دیدم که واقعا انسجام ندارد و همانجا به ایشان گفتم که بد نیست اتصالی بین این موارد برقرار کنید. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره هفتم سیاست‌نامه مطالعه کنید. 🦉@goftemaann
Показати все...

👍 7👎 2 1🤮 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰مجادله «هانس بلومنبرگ» و «کارل لوویت» ماهیتی نظری داشت، اما به رساله‏‌های دانشگاهی محدود نبود، بلکه شخصاً بین شخصیت‏‌های اصلی رساله‌‏ها نیز پی گرفته شد. شباهت بنیادینِ این دو عقب‏‌نشینی لوویت به جانب مواضعِ فلسفه هلنیستی، رواقی‏‌گری و همچنین ارجاع بلومنبرگ به فلسفه اپیکور و اهمیت کیهان بود. بلومنبرگ، فیلسوفی است سوگوار از غُربت انسان در عالم کری و کوری که اعتنایی به انسان و تمنیات او ندارد. لوویت، فیلسوفی است دل‌بسته سکینه نفس، معتقد به مشی میانه و بیزار از شقوق گوناگون رادیکالیسم. بلومنبرگ معرف روح سبک‌بار است؛ روحی که البته سبکی هستی را تحمل‏‌ناپذیر می‌‏یابد. این بن‌‏مایه او را به کسی بدل می‏‌سازد که یکسر بر غربت و غرابت انسان در جهان مویه می‏‌کند. لوویت متفکری است هم آرزومند بازگشت به یگانگی یونانی بین کیهان و انسان، و هم آگاه به ناممکن بودن تحقق این سودا. او سراسر عمر به دنبال متوازن و متناسب کردن نسبت انسان با طبیعت و تاریخ و دوری از رادیکالیسم است اما مشی میانه‌‏اش ماحصلی جز تسلیم و رضا و فرونهادنِ همزمانی امید و ترس ندارد.... 🔖متن کامل: 8000 کلمه ⏰زمان مطالعه: 40 دقیقه 🦉@goftemaann
Показати все...
👍 5
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.