cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

زبان‌ورزی

کانال زبان‌ورزی مطالب مرتبط با زبان، ترجمه و ویرایش نشر می‌کند. زبان‌ورزی را به دوستان‌تان معرفی کنید. ✍🏻 حسین حسن‌زاده 📥 @hhassanzadeh 🔝 t.me/zabanvarzi/1 📸 instagram.com/zabanvarzii 📅 ۱۳۹۹/۴/۳۱

Більше
Рекламні дописи
1 603
Підписники
+124 години
+27 днів
+2430 днів
Час активного постингу

Триває завантаження даних...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Аналітика публікацій
ДописиПерегляди
Поширення
Динаміка переглядів
01
🍁 Buzz Words ✍🏻 Watson et al: Public speakers also introduce words or phrases that seem meaningful, even technical and academic, but that have no meaning at all. This is a type of extraneous material called “buzz words.” Buzz words sound interesting and informative, and in some contexts they may be meaningful, but they are often used in ways that prevent them from meaning anything clearly. Words and phrases like “synergy,” “freedom,” “crisis,” “rights,” “paradigm,” “holistic,” “robust,” “leverage,” “productivity,” and “think outside the box” have no clearly defined meaning outside of very particular contexts. In their book, A Brief History of Liberty, David Schmidtz and Jason Brennan identify at least ten different meanings of the word “freedom” that politicians use to gain support from audiences. So, when buzz words are not explicitly defined in a particular context, they have only the pretense of meaning. Combining extraneous material and buzz words, you can make up exciting nonsense: Today, I invite you to embrace your potential for excellence! This year holds robust new opportunities, and by leveraging our efforts and thinking outside the box, we can achieve a synergy that propels us toward unprecedented success. We are starting a new initiative that will shift the paradigms of our industry in exciting and innovative ways. It is a holistic restructuring of our operational mindset. The face of culture is changing, and we’re changing with it, moving forward to meet our customers just where they need us the most. Some call this “politispeak” or “politalk” or “businesspeak.” Good reasoners call it nonsense. There is no information in this passage. But it is tempting to think there is. You can imagine someone saying: “Hey, we should invest in this company.” And if you ask why, the response might include the passage’s jargon: “Because they are shifting the paradigms of the industry! They are meeting their customers where they need them!” What do these sentences mean? Who knows? We haven’t been told. When this happens, we have to demand that speakers define their terms. (Watson et al. 2024: 49) 📚 Watson, Jamie Carlin & Arp, Robert & King, Skyler. (2024). Critical Thinking: An Introduction to Reasoning Well. UK: Bloomsbury Academic. #️⃣ #تفکر_انتقادی
2435Loading...
02
🍁 Language and Reality ✍🏻 Timothy Williamson: According to Rudolf Carnap (1891 - 1970), when philosophers ask what sound like deep theoretical questions about the nature of reality, such as “Do numbers exist?”, what is really at stake is a practical question about which language it would be most fruitful to speak, for scientific purposes. If scientists use a theoretical language in which the word ‘number’ is logically analogous to the word ‘planet’, will that help their work? Some languages can express more than others, but greater expressive power comes with costs as well as benefits: it may generate unmanageable complexity. For Ludwig Wittgenstein (1889 - 1951), philosophical problems arise because our ordinary language exerts a deep pull on us towards confusions. For example, grammar suggests a misleading analogy between proper names—‘the River Danube’—and numerical terms—‘the number seven’—tempting us to think that numbers are just as much objects as rivers are, only more abstract. Then we wonder how we can think about things that are nowhere. But further investigation reveals ways in which the analogy between ‘seven’ and ‘Danube’ breaks down. “He interrupted seven times” makes sense; “He interrupted Danube times” does not. Obviously, what interested Carnap and Wittgenstein was not the six-letter word ‘number’ itself. Most of the issues would survive translating it by another word in another language. That point is often put by saying that what matters is not the word ‘number’ but the concept number. Different words can express the same concept, or have the same meaning. For them, philosophy asks conceptual questions, not merely verbal ones. It clarifies concepts, sorts out conceptual confusions. In the twentieth century, many philosophers held such views. Many still do. Naturally, those views influence how they do philosophy in practice. (Williamson, 2018: 37 - 38) 📚 Williamson, Timothy. (2018). Doing Philosophy: From Common Curiosity to Logical Reasoning. UK: Oxford University Press. #️⃣ #زبان_و_واقعیت
6036Loading...
03
🍁 «نیازمند ویرایش» ✍🏻 مهدی خسروانی: چندپهلوییِ واژه‌ها و عبارت‌ها خیلی جاها تفاوت‌هایی در معنا ایجاد می‌کند که، گرچه ممکن است ناچیز به‌نظر برسند، به پیامدهای مهمی در عمل منجر می‌شوند. ️یکی از نمونه‌های ملموسش همین عبارت «نیازمند ویرایش» است. شکی نیست که هیچ کتابی در تاریخ نشر جهان «بهترین نسخهٔ ممکن خودش» نبوده است. این یعنی همهٔ کتاب‌های جهان نیازمند ویرایش بوده و خواهند بود. اما در دنیای نشر ایران، کتاب‌ها معمولاً به شکلی ناروشن در دستهٔ «نیازمند ویرایش» قرار می‌گیرند. آن کتابی که حتی با چندین بار ویرایش ارزش خواندن پیدا نمی‌کند در این دسته قرار می‌گیرد؛ کتابی که هیچ نقصِ مهمی ندارد (و حتی پیش از ویرایش، از نود درصدِ کتاب‌های ناشران برجستهٔ ایران بهتر است) نیز در همین دسته قرار می‌گیرد. به‌عبارت دیگر، به‌خاطر ویرایشی بسیار ناچیز، چاپ کتاب چندین ماه یا بیشتر به تعویق می‌افتد. اتفاق بدتر زمانی رخ می‌دهد که ویراستاری که هنوز مرز «اصلاح» با «اعمال سلیقه» را نمی‌شناسد، برای آنکه خودی نشان داده باشد، به جانِ متن سالم می‌افتد و این تازه اول دردسر است. بسیاری اوقات، تغییرات نادرستی که در متن اعمال می‌شوند بیشتر از تغییراتِ درست‌اند. شاید بگویید «خوب چه ایرادی دارد؟ نویسنده یا مترجم می‌تواند ویراستار یا مدیر نشر را در این زمینه قانع کند». اما باید جای نویسنده یا مترجم دقیق باشید تا بفهمید که این کار چه ظلمی‌ است در حق نویسنده یا مترجمی که پیشاپیش کارش را با دقت انجام داده و حالا نه‌تنها متنش قاطیِ متن‌های بی‌ارزش‌ شده، بلکه باید انرژی فراوانِ جداگانه‌ای صرف کند، فقط برای آنکه ویراستار و/یا ناشر قانع شوند و متن به حالتِ درست (یا بهترِ) اولیه برگردد. شخصاً هرگاه به‌عنوان مترجم در چنین موقعیتی قرار می‌گیرم احساس می‌کنم نه‌تنها آن روزهایی که برای رساندن متن به درجهٔ مطلوب (و پس از آن، روزهای اضافه‌ای که برای روان‌تر کردن متن) صرف کرده‌ام دیده نشده، بلکه بابت «درست انجام‌دادن کار» به تنبیهی شدید محکوم شده‌ام؛ مثل خیلی کارهای دیگر در کشور ما که دقیقاً به خاطر درست‌بودن‌شان مستوجب تنبیه می‌شوند. ©️ از: کانال پارادوکس (۱۴۰۳/۳/۲۱) #️⃣ #ویرایش #ترجمه #کتاب
35611Loading...
04
🍁 والتر استیس و زبان دین والتر ترنس استیس (۱۸۸۶ ــ ۱۹۶۷) فیلسوف تحلیل زبانیِ انگلیسی بود. او در خصوص عرفان به پژوهش‌هایی پرداخته بود. تحقیقات وی در خصوص عرفان، وی را به این نتیجه رساند که دین با عرفان برابر است. به باور وی، تجربه‌های عرفانی گوهر دینداری است و دین را می‌باید حول آن، تفسیر و تحلیل کرد. اما وی معتقد بود که تجربه‌های عرفانی توصیف‌ناپذیر و بیان‌ناپذیرند. لذا دین نیز از زبانی بهره می‌برد که صرفاً سویه‌ای نمادین و غیرقابل بیان دارد. از منظر استیس، زبان دینی زبانی نمادین است و قضایای نمادین برای گزارش واقعیت نیستند، بلکه کارکرد آنها برانگیختن عواطف دینی در مخاطبان و انگیزش تجربهٔ دینی است. والتر استیس اصطلاح «دین» را معادل و به معنای «عرفان» می‌داند و در تعریف آن، رویکرد ایمان‌گرایانه را اتخاذ می‌کند و جنبهٔ معرفت‌بخشی و گزاره‌ایِ دین را وامی‌نهد و آن را به معنای تجربهٔ دینی می‌گیرد. به تعبیر او، گوهر دین اخلاق نیست و بلکه عرفان است و طریق قدسیان طریق عرفان است. با همین مبناست که والتر استیس این‌گونه حکم می‌کند که کارکرد زبان دین تحریک‌کردن یا برانگیختن است. زبان تحریکی هیچ‌گاه مدعیِ توصیف واقعیت‌ها و امور واقع نیست، بلکه همانند زبان شعر و موسیقی در پی آن است که آنچه را در درون عارف است به یادمان آورد و آنچه برانگیخته می‌شود همان تجربه و اشراق عرفانی است. به باور وی، هر آنچه بیرون از وجود عارف قرار دارد در زبان دینی جایگاهی ندارد و سخنی بیرون از دین است. والتر استیس در این خصوص می‌گوید: «کارکرد زبان دینی همانند کارکرد زبان زیبایی‌شناختی است و کاملاً برخلاف کارکرد زبان علمی است. زبان علمی توصیفی است و زبان دین تحریکی (برانگیزاننده) است و نباید زبان دین چنان فهم شود که گویی زبان علمی است و به‌مثابهٔ زبانی که توصیف امور واقع می‌کند نباید در نظر گرفته شود.» وی صراحتاً هر آنچه با نام مباحث علمی در دین وجود دارد را برنمی‌تابد و رسالت دین و زبان دین را جدای از مباحث علمی می‌داند و هیچ‌گونه قرابتی میان این دو درنظر نمی‌آورد. والتر استیس زبان دین را با زبان هنر مقایسه می‌کند. به باور وی، زبان هنر جنبهٔ تحریکی و برانگیزاننده دارد و در آن نمی‌باید به دنبال جنبه‌های علمی و مباحث معرفتی بود. زبان دین نیز چنین است. از دیدگاه او، زبان دین اطلاعاتی دربارهٔ هیچ شی بیرون از ما در اختیار قرار نمی‌دهد. آنچه را در درون است برمی‌انگیزد و آنچه را در زیر آستانهٔ آگاهی است به روشنایی نمایان می‌کند. [...] والتر استیس معنای عمیق‌تر این گفتهٔ پاسکال که: «دل برای خود دلیلی دارد که عقل از آن بی‌خبر است» را این می‌داند که: «باور دینی بر پایهٔ تجربهٔ شهودی بی‌واسطه، و نه بر پایهٔ هیچ برهان منطقی استوار است.» از این عبارت، استیس می‌توان نتیجه گرفت که وی زبان دینی را انشایی می‌داند و محتوا و کارکرد آن را برانگیختن تجربهٔ عرفانی برمی‌شمرد. به عقیدهٔ استیس، دین درصدد تحریک تجارب عرفانی در انسان‌ها و برداشتن موانع است. و از آنجاکه در دین امور فراتر از ادراک و فهم عقل وجود دارد، در حقیقت، دین علاوه‌بر تحریک تجربهٔ دینی در انسان‌ها، در پیِ دادن موضوع برای تأملات عرفانی و دینی است. والتر استیس معتقد است که زبان دینی گزاره‌های نمادین را نمی‌توان به گزاره‌های حقیقی بازگرداند، زیرا دربارهٔ خداوند هیچ گزارهٔ حقیقی‌ای نمی‌توان بر زبان آورد. دلیل این امر به بیان‌ناپذیریِ خدا، یا تجارب دینی و احوالات عرفانی برمی‌گردد. عبارت استیس در این خصوص این‌چنین است: «ما دربارهٔ خدا این گزاره نمادین را داریم که خدا مهربان است. برگرداندن این استعاره به زبان حقیقی تنها به این معناست که گزارهٔ دیگری را بیان کنیم که در آن جای کلمهٔ «مهربان» را با کلمهٔ دیگری که استعاره نیست عوض کنیم، لیکن با این‌ همه ما یک گزاره داریم و تحلیل ما نشان داده که همهٔ گزاره‌های دربارهٔ خدا کاذب‌اند، یا به تعبیر دیگر، امکان ندارد هیچ گزارهٔ حقیقی صادقی دربارهٔ خدا وجود داشته باشد. والتر استیس با بیان اینکه هدف دین رهاییِ انسان از ظلمت زندگیِ دنیایی و رساندن وی به آرامش است به تفسیر ابزارانگارانه از زبان دین گرایش یافته است. وی هیچ‌گاه در باب صدق و کذب گزاره‌های دینی سخن نمی‌گوید. این متفکر انگلیسی با عطف توجه به موضوع هدف دین، برانگیختن تجربهٔ عرفانی و سامان‌دادن به زندگیِ دنیوی، انسان را غایت دین و دینداری عنوان می‌کند. 📝 متن کامل را در اینجا بخوانید. ©️ از: دین‌آنلاین (۱۳۹۹/۲/۳۱) | #زبان_و_دین
48911Loading...
05
🍁 جراحی لهجه! 💬 رضا درویش (مدیرعامل باشگاه پرسپولیس) خطاب به فرشید سمیعی (مدیرعاملی باشگاه استقلال): «شما اگه فرصت می‌کردین می‌رفتین این لهجه‌تون رو یه جراحی می‌کردین بهتر بود.» 🔗 پس‌نوشت: درویش بعداً در یک استوری «عذرخواهی» کرد. 🔗▪️آیا امکان دارد کسی بدون لهجه سخن بگوید؟ ©️ از: کانال ورزش سه | #لهجه
4637Loading...
06
🍁 زدودنِ کلمات عربی در فارسی سیاست زبانیِ دولت پهلوی بر آن بود تا زبان فارسی را با زدودنِ کلمات عربی و دیگر کلمات «خارجی» پالایش کند. ایدهٔ پالایش زبان فارسی از عربی در نیمهٔ دوم قرن نوزدهم به ‌دست گروه کوچکی از روشنفکران ناسیونالیست رومانتیک آغاز شد. نخستین تلاش سیستماتیک برای یافتن کلمات فارسی برای واژه‌های فنیِ جدید، اما نه به‌منظور پالایش زبان فارسی، در آستانهٔ انقلاب مشروطه روی داد و به شکل‌گیریِ مجلس آکادمی انجامید که در سال ۱۲۸۲ ش. نشست‌های ماهانه برپا می‌کرد. چند سازمان دیگر نیز، که عمر کوتاهی داشتند و در دورهٔ سال‌های ۱۳۰۳ تا ۱۳۱۴ ش. تشکیل شدند، به جست‌وجو برای کلمات فارسی، به‌ویژه در عرصه‌های جدید نظامی و فنی، ادامه دادند. این امر به ابداع واژه‌های نامشخص بسیار و بحث‌های داغ به نفع و برضد جنبش پالایش منجر شد. این تلاش‌ها پس از دیدار رضاشاه از ترکیه در ۱۳۱۳ ش. به اوج خود رسید و تحت‌تأثیر یک پروژهٔ مشابه ازسوی آتاتورک قرار گرفت. در این شرایط بود که فرهنگستان زبان ایران در سال ۱۳۱۴ ش. به ابتکار محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر ایران، بنیان‌گذاری شد و هدفش جایگزینیِ کلمات عربی با معادل‌های برگزیدهٔ دقیق فارسی بود. فرهنگستان اول در جریان شش سال فعالیت خود تا سال ۱۳۲۰ ش.، بیش از ۳۵۰۰ کلمه، از جمله نام مکان‌ها، را عرضه کرد. پس از یک مرحلهٔ طولانیِ تعطیلی، که با برکناریِ رضاشاه در ۱۳۲۰ ش. آغاز شد، فرهنگستان زبان در سال ۱۳۴۹ ش. به ریاست صادق‌کیا دوباره کار خود را آغاز کرد. کیا، که شاگرد ذبیح‌الله بهروز بود، یکی از طرفداران سرسخت پالایش زبان فارسی از عربی به‌شمار می‌رفت. فرهنگستان دوم تا زمان انقلاب ۱۳۵۷، ۱۴۷۰ واژهٔ فنی و کلمات معادل در زبان‌های عربی و اروپایی را جمع‌آوری و تصویب کرد. (از کتاب هویت ایرانی به نقل از کانال نشر نی) 📚 اشرف، احمد (۲۰۱۰) و دیگران. هویت ایرانی: از دوران باستان تا پایان پهلوی. ترجمهٔ حمید احمدی. (۱۳۹۵). تهران: نشر نی. #️⃣ #زبان_و_هویت #زبان_فارسی #سره‌گرایی
85619Loading...
07
🍁 Fact and Opinion ▪️“That’s a matter of opinion.” ✍🏻 Lewis Vaughn: When we evaluate claims, we often are concerned with making a distinction between facts and opinions. But just what is the difference? We normally use the term fact in two senses. First, we may use it to refer to a state of affairs—as in, “Examine the evidence and find out the facts.” Second, and more commonly, we use fact to refer to true statements—as in, “John smashed the dinnerware—that’s a fact.” Thus, we say that some claims, or statements, are facts (or factual) and some are not. We use the word opinion, however, to refer to a belief—as in, “It’s John’s opinion that he did not smash the dinnerware.” Some opinions are true, so they are facts. Some opinions are not true, so they are not facts. Sometimes we may hear somebody say, “That’s a matter of opinion.” What does this mean? Often it’s equivalent to something like, “Opinions differ on this issue” or “There are many different opinions on this.” But it also frequently means that the issue is not a matter of objective fact but is entirely subjective, a matter of individual taste. Statements expressing matters of opinion in this latter sense are not the kinds of things that people can disagree on, just as two people cannot sensibly disagree about whether they like chocolate ice cream. (Vaughn, 2016: 113) 📚 Vaughn, Lewis. (2016). The Power of Critical Thinking: Effective Reasoning About Ordinary and Extraordinary Claims. 5th edition. UK: Oxford University Press. #️⃣ #تفکر_انتقادی
5706Loading...
08
🍁Doing implicature in a post-football match press conference ✍🏻 Canning & Walker: Football press conferences can be very entertaining discourse situations, especially for those interested in pragmatic implicature. On 19 February 2020 Jose Mourinho, then manager of the English football club Tottenham Hotspur (Spurs), was interviewed at a press conference following his team’s 0–1 defeat to Leipzig at the former’s home ground. The extract opens with a forced choice question “Was it Spurs that were bad or [. . .] Leipzig [. . .] good?” where neither option casts Spurs in positive light. Mourinho answers the question with a yes-no question, “You think we were bad?” and throws the first choice in the initial question (‘bad’) back to the reporter. The reporter’s response “Well, the result says you lost at home” flouts the maxim of Relation (by not answering the question with either ‘yes’ or ‘no’) and Quantity (by saying more than is required: either ‘yes’ or ‘no’). These flouts give rise to the implicature that losing at home means that the team is ‘bad’. The discourse context (a post-match conference) means that those in the interaction will share some common ground knowledge: that away wins are more impressive than home wins; that this is reflected in the points awarded in deciding the winner in tie-breaking situations3 and conversely, that, psychological factors such as an advantage gained from increased home supporters and familiar surroundings mean that winning should be easier for the home team. With this shared background or common ground information, it’s pretty clear that the implicature will be picked up. The assumption has to be that conversational cooperation is the communicative goal here, unless there are overriding reasons to suggest otherwise – in which case it wouldn’t be a flout and there would be no implicature. Mourinho interprets the Relation flout (“Well, the result says you lost at home”) as a hedged insult: that Spurs were bad and that they should have won because they would have had the easier time of it given that they played at their home ground. When Mourinho leaves the press conference, as he walks away, he shouts “Great question, mate”. This is an ironic side¬swipe at the reporter and is a flout of the maxim of Quality as Mourinho does not mean what he says. The reporter retorts “Great answer”, which may well generate a similar implicature because it’s not clear whether he is being ironic. If he is, then he, too, flouts the Quality maxim and in doing so distances himself from the harm done by Mourinho’s side-swipe. Or maybe he simply misses the implicature. (Canning & Walker, 2024: 145 - 146) 📚 Canning, Patricia & Walker, Brian. (2024). Discourse Analysis: A Practical Introduction. UK: Routledge. #️⃣ #تحلیل_گفتمان
1 03312Loading...
09
🍁 Could Neanderthals talk? ✍🏻 Emily Cooke While still the topic of ongoing debate, some scientists think Neanderthals could talk and may have had language. Neanderthals were our closest human relatives, and they had many similarities with anatomically modern humans. But could Neanderthals talk? Several pieces of evidence suggest they could. But to answer this question, first it's important to distinguish between speech and language. Speech refers to the ability to verbally say sounds and words. Language is far more complex; it means using those sounds to share ideas. Some research suggests that speech was acquired long before Homo sapiens and Neanderthals split in the evolutionary tree, sometime between 400,000 and 800,000 years ago. Andrey Vyshedskiy, a neuroscientist at Boston University, told Live Science: "Before modern humans split from Neanderthals, the last common ancestor already possessed articulate speech," One of the most convincing pieces of evidence to support this theory is that H. sapiens and Neanderthals share two evolutionary mutations in a gene called FOXP2. This gene is associated with the control of muscles in the mouth and face that help produce speech. Mutations in FOXP2 can cause language deficits in humans. This suggests Neanderthals could make the movements associated with speech, Vyshedskiy said. But what about language? By studying modern humans with language impairments, Vyshedskiy and colleagues have proposed that humans evolved through three different language comprehension phenotypes. The most-advanced phenotype, which is what most people have, is syntactic language. Syntactic language conveys complex narratives, uses possessive pronouns, and includes verb tenses and spatial prepositions, he said. A less-complex language comprehension phenotype, called modifier language, includes an understanding of colors, sizes, and numbers. The least-complex language comprehension phenotype involves only the comprehension of commands, he said. Command language comprehension phenotype likely evolved earliest in our evolutionary history, soon after the human line split from the chimpanzee line six million years ago, he said. Modifier language gradually evolved 3 million years later, as humans started to manufacture stone tools, followed by syntactic language acquisition a mere 70,000 years ago, he said. He proposed: "So Neanderthals were likely speaking like us, but they had a modifier language phenotype. Effectively, Neanderthals may have spoken like a 3-year-old child – well-articulated speech, but no syntactic language comprehension” Some fossil research also supports the idea that Neanderthals had language. For example, in a 2021 study in the journal Nature Ecology & Evolution, researchers took high resolution CT scans of the bones related to hearing abilities. They determined that Neanderthals and modern humans have a greater sensitivity to some sounds in the frequency range of spoken language than do other primates. 🔗 Read the full text here. ©️ LiveScience (May 17, 2024 ) 🔗 ترجمۀ فارسی این مطلب را در یورونیوز بخوانید.
8177Loading...
10
🍁 رابطهٔ فرهنگ و زبان : بیان احساسات ✍🏻 طاهره شیخ‌الاسلام: هموطنی معترض و متعجب بود از اینكه چرا بعضى از زوج‌‎هاى ایرانى با زبان انگلیسى به یكدیگر ابراز علاقه مى‌كنند و مى‏‌پرسید مگر ما در زبان فارسى عبارت «دوستت دارم» را نداریم. شیوهٔ غیرمستقیم‌گویى و استفاده از لفافه و كنایه و «به در بگو تا دیوار بشنود» تنها به اظهار عقیده، انتقاد و بیان عیوب محدود نمى‌‏شود، بلكه اظهار محبت را نیز به‌نوعى شامل مى‏‌گردد. از آنجایی‌كه در این جوامع محبت، چه در قالبِ رفتار و چه در قالبِ كلام، بیشترِ اوقات از طرف فروتر یا سلطه‌پذیر (ضعیف) به فراتر یا سلطه‌گر (قدرتمند) در راستاى كسبِ حمایت، دفعِ خطر و یا به‌دست‌آوردن امتیازى اظهار مى‏‌شود، مى‏‌تواند از طرف هركس ـ صرف‌نظر از موقعیت او در هرمِ اجتماعى ـ به ضعف یا نیاز تعبیر شود و همین امر مانع از ابراز مستقیم آن مى‏‌شود. كلماتى چون مخلصم، كوچكتم، ارادتمندم و واژگان مبالغه‌آمیزترى چون خاک پاتم، فدایت شوم، قربانت بروم و قَدَمت روى چشم و ده‌ها كلمه و عبارت دیگر همان دوستت دارم است، اما به‏ گونه‌اى غیرمستقیم. مبالغه‌آمیزبودن این كلمات نیز، همان‌گونه که بیان شد، به دلیل عدم اعتمادی است که شنونده به گوینده دارد. طبیعتاً در این جوامع اظهارِ محبت از طرف فرادست به فرودست كسرِ شأن تلقى می‌‏شود، چراكه فرادست را نیازى به فرودست نیست. از این ‌رو، در جوامع مردسالار، مردان تمایل چندانى به اظهار علاقهٔ مستقیم به همسران‌شان ندارند. اما از آنجا كه در جوامع غربى این تفاوت‌ها و تبعیضات تا اندازه زیادى كاهش یافته، و نه انتقاد و بیان صریحِ عقیده توهین تلقى مى‌شود و نه ابرازِ صریحِ محبت احساسِ حقارت و كوچكى با خود به‏ همراه مى‌آورد، عده‌اى ترجیح مى‌دهند از این زبان براى بیان انتقاد، بیان عقیده یا اظهار محبت خویش استفاده کنند. هرچند در شروع استفاده از زبان دیگر هنوز بارِ معانىِ فرهنگِ قومى پافشارى مى‏‌كنند، اما پس از مدتى این دو زبان بار معانى و احساسىِ خویش را از یكدیگر جدا مى‌‏نمایند. غیرمستقیم‌گویی و عدم صراحت در اظهار دلگیری از عدم محبت دیگران نیز صادق است عباراتی چون: ما را نمی‌بینی، خوشی، راه گم کرده‌ای، دیگر ما را نمی‌شناسی، آفتاب از کدام طرف درآمده است و ... شِکوه ملایم و غیرمستقیم از نامهربانی‌هاست البته در بسیاری از مواقع نیز میل شنیدن به کلام محبت‌آمیز از جانب دیگران انسان را به استفاده از این عبارات وامی‌دارد. بسیاری از مهاجران در بدو ورود برای نشان‌دادن مهر خویش یا به محک كشیدن مهر دوستان غربیِ خود به دنبال معادل این کلمات گشته و چون آنها را نمی‌یابند، مأیوس می‌گردند. علت نبودِ معادلی برای این عبارات یا مصطلح‌نبودن آنها این است که [فرد] غربی نیازی به بیان غیرمستقیم و استفاده از ایما و اشاره ندارد و حتی اگر بتوان این کلمات یا جملات را ترجمه کرد، به دلیل اینکه او معانی حقیقیِ کلمات و عبارات را دریافت می‌کند و نه مفاهیم پنهان‌شده در آنها را، دچار حیرت و گاه نگرانی می‌گردد. با تمام احوال، دیده می‌شود که هموطنان این جملات را ترجمه کرده و به‌کار می‌برند و همین ترجمه‌ها بخش قابل‌توجهی از لطیفه‌های مهاجرت را به خود اختصاص داده است. برای مثال: قَدَمت روی چشمم: Your feet be on my eyes راه گم کردید، آفتاب از کدوم طرف دراومده: From which side the sun has risen? Did you lose your way? در همین‌جا می‌توان فهمید که ترجمهٔ کلمه‌به‌کلمه بعضی از اشعار فارسی که به‌خاطر شرایط ناأمن حاکم بر جامعه سراسر آغشته به ایهام و استعاره و اشاره است به زبان‌های اروپایی تا چه اندازه می‌تواند بی‌معنا جلوه کرده و غربیان را دچار سوءتفاهم کند. این نوع ترجمه از ارزش کار این شاعران ــ که از ماهرانه‌ترین و هوشمندانه‌ترین شیوه‌ها در استفاده از این ابزارها در شرایطی سود جسته‌اند که صراحت بیان بهای جان می‌طلبیده است ــ کاسته و غنای ادبی و فرهنگیِ یک قوم را در چشم قومی دیگر زیر سؤال می‌برد. مطالعهٔ ترجمهٔ بعضی از اشعار مولانا و حافظ به انگلیسی مرا به‌شدت متأثر کرد و این اعتقاد را عمیقاً در من به‌وجود آورد که درک كامل و درست از متون ادبی و به‌خصوص شعر مقدور نخواهد شد، مگر با خواندن آن به زبان اصلی و با آگاهی از شرایط تاریخی و اجتماعیِ خلق آن اثر. (با اندکی ویرایش به نقل از شیخ‌الاسلام، ۱۳۹۵: ۳۰۴ - ۳۰۶) 📚 شیخ‌الاسلام، طاهره. (۱۳۹۵). در اسارت فرهنگ: ریشه‌یابی خلق‌وخو، آداب و عادات ما ایرانی‌ها. تهران: انتشارات صمدیه. #️⃣ #زبان_و_فرهنگ #ترجمه
1 13625Loading...
🍁 Buzz Words ✍🏻 Watson et al: Public speakers also introduce words or phrases that seem meaningful, even technical and academic, but that have no meaning at all. This is a type of extraneous material called “buzz words.” Buzz words sound interesting and informative, and in some contexts they may be meaningful, but they are often used in ways that prevent them from meaning anything clearly. Words and phrases like “synergy,” “freedom,” “crisis,” “rights,” “paradigm,” “holistic,” “robust,” “leverage,” “productivity,” and “think outside the box” have no clearly defined meaning outside of very particular contexts. In their book, A Brief History of Liberty, David Schmidtz and Jason Brennan identify at least ten different meanings of the word “freedom” that politicians use to gain support from audiences. So, when buzz words are not explicitly defined in a particular context, they have only the pretense of meaning. Combining extraneous material and buzz words, you can make up exciting nonsense:
Today, I invite you to embrace your potential for excellence! This year holds robust new opportunities, and by leveraging our efforts and thinking outside the box, we can achieve a synergy that propels us toward unprecedented success. We are starting a new initiative that will shift the paradigms of our industry in exciting and innovative ways. It is a holistic restructuring of our operational mindset. The face of culture is changing, and we’re changing with it, moving forward to meet our customers just where they need us the most.
Some call this “politispeak” or “politalk” or “businesspeak.” Good reasoners call it nonsense. There is no information in this passage. But it is tempting to think there is. You can imagine someone saying: “Hey, we should invest in this company.” And if you ask why, the response might include the passage’s jargon: “Because they are shifting the paradigms of the industry! They are meeting their customers where they need them!” What do these sentences mean? Who knows? We haven’t been told. When this happens, we have to demand that speakers define their terms. (Watson et al. 2024: 49) 📚 Watson, Jamie Carlin & Arp, Robert & King, Skyler. (2024). Critical Thinking: An Introduction to Reasoning Well. UK: Bloomsbury Academic. #️⃣ #تفکر_انتقادی
Показати все...

🍁 Language and Reality ✍🏻 Timothy Williamson: According to Rudolf Carnap (1891 - 1970), when philosophers ask what sound like deep theoretical questions about the nature of reality, such as “Do numbers exist?”, what is really at stake is a practical question about which language it would be most fruitful to speak, for scientific purposes. If scientists use a theoretical language in which the word ‘number’ is logically analogous to the word ‘planet’, will that help their work? Some languages can express more than others, but greater expressive power comes with costs as well as benefits: it may generate unmanageable complexity. For Ludwig Wittgenstein (1889 - 1951), philosophical problems arise because our ordinary language exerts a deep pull on us towards confusions. For example, grammar suggests a misleading analogy between proper names—‘the River Danube’—and numerical terms—‘the number seven’—tempting us to think that numbers are just as much objects as rivers are, only more abstract. Then we wonder how we can think about things that are nowhere. But further investigation reveals ways in which the analogy between ‘seven’ and ‘Danube’ breaks down. “He interrupted seven times” makes sense; “He interrupted Danube times” does not. Obviously, what interested Carnap and Wittgenstein was not the six-letter word ‘number’ itself. Most of the issues would survive translating it by another word in another language. That point is often put by saying that what matters is not the word ‘number’ but the concept number. Different words can express the same concept, or have the same meaning. For them, philosophy asks conceptual questions, not merely verbal ones. It clarifies concepts, sorts out conceptual confusions. In the twentieth century, many philosophers held such views. Many still do. Naturally, those views influence how they do philosophy in practice. (Williamson, 2018: 37 - 38) 📚 Williamson, Timothy. (2018). Doing Philosophy: From Common Curiosity to Logical Reasoning. UK: Oxford University Press. #️⃣ #زبان_و_واقعیت
Показати все...

👍 1
🍁 «نیازمند ویرایش» ✍🏻 مهدی خسروانی: چندپهلوییِ واژه‌ها و عبارت‌ها خیلی جاها تفاوت‌هایی در معنا ایجاد می‌کند که، گرچه ممکن است ناچیز به‌نظر برسند، به پیامدهای مهمی در عمل منجر می‌شوند. ️یکی از نمونه‌های ملموسش همین عبارت «نیازمند ویرایش» است. شکی نیست که هیچ کتابی در تاریخ نشر جهان «بهترین نسخهٔ ممکن خودش» نبوده است. این یعنی همهٔ کتاب‌های جهان نیازمند ویرایش بوده و خواهند بود. اما در دنیای نشر ایران، کتاب‌ها معمولاً به شکلی ناروشن در دستهٔ «نیازمند ویرایش» قرار می‌گیرند. آن کتابی که حتی با چندین بار ویرایش ارزش خواندن پیدا نمی‌کند در این دسته قرار می‌گیرد؛ کتابی که هیچ نقصِ مهمی ندارد (و حتی پیش از ویرایش، از نود درصدِ کتاب‌های ناشران برجستهٔ ایران بهتر است) نیز در همین دسته قرار می‌گیرد. به‌عبارت دیگر، به‌خاطر ویرایشی بسیار ناچیز، چاپ کتاب چندین ماه یا بیشتر به تعویق می‌افتد. اتفاق بدتر زمانی رخ می‌دهد که ویراستاری که هنوز مرز «اصلاح» با «اعمال سلیقه» را نمی‌شناسد، برای آنکه خودی نشان داده باشد، به جانِ متن سالم می‌افتد و این تازه اول دردسر است. بسیاری اوقات، تغییرات نادرستی که در متن اعمال می‌شوند بیشتر از تغییراتِ درست‌اند. شاید بگویید «خوب چه ایرادی دارد؟ نویسنده یا مترجم می‌تواند ویراستار یا مدیر نشر را در این زمینه قانع کند». اما باید جای نویسنده یا مترجم دقیق باشید تا بفهمید که این کار چه ظلمی‌ است در حق نویسنده یا مترجمی که پیشاپیش کارش را با دقت انجام داده و حالا نه‌تنها متنش قاطیِ متن‌های بی‌ارزش‌ شده، بلکه باید انرژی فراوانِ جداگانه‌ای صرف کند، فقط برای آنکه ویراستار و/یا ناشر قانع شوند و متن به حالتِ درست (یا بهترِ) اولیه برگردد. شخصاً هرگاه به‌عنوان مترجم در چنین موقعیتی قرار می‌گیرم احساس می‌کنم نه‌تنها آن روزهایی که برای رساندن متن به درجهٔ مطلوب (و پس از آن، روزهای اضافه‌ای که برای روان‌تر کردن متن) صرف کرده‌ام دیده نشده، بلکه بابت «درست انجام‌دادن کار» به تنبیهی شدید محکوم شده‌ام؛ مثل خیلی کارهای دیگر در کشور ما که دقیقاً به خاطر درست‌بودن‌شان مستوجب تنبیه می‌شوند. ©️ از: کانال پارادوکس (۱۴۰۳/۳/۲۱) #️⃣ #ویرایش #ترجمه #کتاب
Показати все...
👍 6👎 1
🍁 والتر استیس و زبان دین والتر ترنس استیس (۱۸۸۶ ــ ۱۹۶۷) فیلسوف تحلیل زبانیِ انگلیسی بود. او در خصوص عرفان به پژوهش‌هایی پرداخته بود. تحقیقات وی در خصوص عرفان، وی را به این نتیجه رساند که دین با عرفان برابر است. به باور وی، تجربه‌های عرفانی گوهر دینداری است و دین را می‌باید حول آن، تفسیر و تحلیل کرد. اما وی معتقد بود که تجربه‌های عرفانی توصیف‌ناپذیر و بیان‌ناپذیرند. لذا دین نیز از زبانی بهره می‌برد که صرفاً سویه‌ای نمادین و غیرقابل بیان دارد. از منظر استیس، زبان دینی زبانی نمادین است و قضایای نمادین برای گزارش واقعیت نیستند، بلکه کارکرد آنها برانگیختن عواطف دینی در مخاطبان و انگیزش تجربهٔ دینی است. والتر استیس اصطلاح «دین» را معادل و به معنای «عرفان» می‌داند و در تعریف آن، رویکرد ایمان‌گرایانه را اتخاذ می‌کند و جنبهٔ معرفت‌بخشی و گزاره‌ایِ دین را وامی‌نهد و آن را به معنای تجربهٔ دینی می‌گیرد. به تعبیر او، گوهر دین اخلاق نیست و بلکه عرفان است و طریق قدسیان طریق عرفان است. با همین مبناست که والتر استیس این‌گونه حکم می‌کند که کارکرد زبان دین تحریک‌کردن یا برانگیختن است. زبان تحریکی هیچ‌گاه مدعیِ توصیف واقعیت‌ها و امور واقع نیست، بلکه همانند زبان شعر و موسیقی در پی آن است که آنچه را در درون عارف است به یادمان آورد و آنچه برانگیخته می‌شود همان تجربه و اشراق عرفانی است. به باور وی، هر آنچه بیرون از وجود عارف قرار دارد در زبان دینی جایگاهی ندارد و سخنی بیرون از دین است. والتر استیس در این خصوص می‌گوید: «کارکرد زبان دینی همانند کارکرد زبان زیبایی‌شناختی است و کاملاً برخلاف کارکرد زبان علمی است. زبان علمی توصیفی است و زبان دین تحریکی (برانگیزاننده) است و نباید زبان دین چنان فهم شود که گویی زبان علمی است و به‌مثابهٔ زبانی که توصیف امور واقع می‌کند نباید در نظر گرفته شود.» وی صراحتاً هر آنچه با نام مباحث علمی در دین وجود دارد را برنمی‌تابد و رسالت دین و زبان دین را جدای از مباحث علمی می‌داند و هیچ‌گونه قرابتی میان این دو درنظر نمی‌آورد. والتر استیس زبان دین را با زبان هنر مقایسه می‌کند. به باور وی، زبان هنر جنبهٔ تحریکی و برانگیزاننده دارد و در آن نمی‌باید به دنبال جنبه‌های علمی و مباحث معرفتی بود. زبان دین نیز چنین است. از دیدگاه او، زبان دین اطلاعاتی دربارهٔ هیچ شی بیرون از ما در اختیار قرار نمی‌دهد. آنچه را در درون است برمی‌انگیزد و آنچه را در زیر آستانهٔ آگاهی است به روشنایی نمایان می‌کند. [...] والتر استیس معنای عمیق‌تر این گفتهٔ پاسکال که: «دل برای خود دلیلی دارد که عقل از آن بی‌خبر است» را این می‌داند که: «باور دینی بر پایهٔ تجربهٔ شهودی بی‌واسطه، و نه بر پایهٔ هیچ برهان منطقی استوار است.» از این عبارت، استیس می‌توان نتیجه گرفت که وی زبان دینی را انشایی می‌داند و محتوا و کارکرد آن را برانگیختن تجربهٔ عرفانی برمی‌شمرد. به عقیدهٔ استیس، دین درصدد تحریک تجارب عرفانی در انسان‌ها و برداشتن موانع است. و از آنجاکه در دین امور فراتر از ادراک و فهم عقل وجود دارد، در حقیقت، دین علاوه‌بر تحریک تجربهٔ دینی در انسان‌ها، در پیِ دادن موضوع برای تأملات عرفانی و دینی است. والتر استیس معتقد است که زبان دینی گزاره‌های نمادین را نمی‌توان به گزاره‌های حقیقی بازگرداند، زیرا دربارهٔ خداوند هیچ گزارهٔ حقیقی‌ای نمی‌توان بر زبان آورد. دلیل این امر به بیان‌ناپذیریِ خدا، یا تجارب دینی و احوالات عرفانی برمی‌گردد. عبارت استیس در این خصوص این‌چنین است: «ما دربارهٔ خدا این گزاره نمادین را داریم که خدا مهربان است. برگرداندن این استعاره به زبان حقیقی تنها به این معناست که گزارهٔ دیگری را بیان کنیم که در آن جای کلمهٔ «مهربان» را با کلمهٔ دیگری که استعاره نیست عوض کنیم، لیکن با این‌ همه ما یک گزاره داریم و تحلیل ما نشان داده که همهٔ گزاره‌های دربارهٔ خدا کاذب‌اند، یا به تعبیر دیگر، امکان ندارد هیچ گزارهٔ حقیقی صادقی دربارهٔ خدا وجود داشته باشد. والتر استیس با بیان اینکه هدف دین رهاییِ انسان از ظلمت زندگیِ دنیایی و رساندن وی به آرامش است به تفسیر ابزارانگارانه از زبان دین گرایش یافته است. وی هیچ‌گاه در باب صدق و کذب گزاره‌های دینی سخن نمی‌گوید. این متفکر انگلیسی با عطف توجه به موضوع هدف دین، برانگیختن تجربهٔ عرفانی و سامان‌دادن به زندگیِ دنیوی، انسان را غایت دین و دینداری عنوان می‌کند. 📝 متن کامل را در اینجا بخوانید. ©️ از: دین‌آنلاین (۱۳۹۹/۲/۳۱) | #زبان_و_دین
Показати все...
والتر استیس و زبان دین

والتر ترنس استیس (1886-1967) فیلسوف تحلیل زبانی انگلیسی بود. او در خصوص عرفان به پژوهش‌هایی پرداخته بود. تحقیقات وی در خصوص عرفان، وی را به این نتیجه رساند که دین با عرفان برابر است. به باور وی، تجربه‌های عرفانی، گوهر دین‌داری است و دین را می‌باید حول آن، تفسیر و تحلیل کرد. اما وی معتقد بود که تجربه‌های عرفانی، توصیف‌ناپذیر و بیان‌ناپذیرند. لذا دین نیز از زبانی بهره می‌برد که صرفاً سویه‌ای نمادین و غیرقابل بیان دارد. از منظر استیس زبان دینی زبانی نمادین است و قضایای نمادین برای گزارش واقعیت نیستند. بلکه کارکرد آنها برانگیختن عواطف دینی در مخاطبان و انگیزش تجربه دینی است.

👍 3
00:09
Відео недоступнеДивитись в Telegram
🍁 جراحی لهجه! 💬 رضا درویش (مدیرعامل باشگاه پرسپولیس) خطاب به فرشید سمیعی (مدیرعاملی باشگاه استقلال):
«شما اگه فرصت می‌کردین می‌رفتین این لهجه‌تون رو یه جراحی می‌کردین بهتر بود.»
🔗 پس‌نوشت: درویش بعداً در یک استوری «عذرخواهی» کرد. 🔗▪️آیا امکان دارد کسی بدون لهجه سخن بگوید؟ ©️ از: کانال ورزش سه | #لهجه
Показати все...
IMG_7718.MOV7.81 KB
👎 10👍 1
🍁 زدودنِ کلمات عربی در فارسی سیاست زبانیِ دولت پهلوی بر آن بود تا زبان فارسی را با زدودنِ کلمات عربی و دیگر کلمات «خارجی» پالایش کند. ایدهٔ پالایش زبان فارسی از عربی در نیمهٔ دوم قرن نوزدهم به ‌دست گروه کوچکی از روشنفکران ناسیونالیست رومانتیک آغاز شد. نخستین تلاش سیستماتیک برای یافتن کلمات فارسی برای واژه‌های فنیِ جدید، اما نه به‌منظور پالایش زبان فارسی، در آستانهٔ انقلاب مشروطه روی داد و به شکل‌گیریِ مجلس آکادمی انجامید که در سال ۱۲۸۲ ش. نشست‌های ماهانه برپا می‌کرد. چند سازمان دیگر نیز، که عمر کوتاهی داشتند و در دورهٔ سال‌های ۱۳۰۳ تا ۱۳۱۴ ش. تشکیل شدند، به جست‌وجو برای کلمات فارسی، به‌ویژه در عرصه‌های جدید نظامی و فنی، ادامه دادند. این امر به ابداع واژه‌های نامشخص بسیار و بحث‌های داغ به نفع و برضد جنبش پالایش منجر شد. این تلاش‌ها پس از دیدار رضاشاه از ترکیه در ۱۳۱۳ ش. به اوج خود رسید و تحت‌تأثیر یک پروژهٔ مشابه ازسوی آتاتورک قرار گرفت. در این شرایط بود که فرهنگستان زبان ایران در سال ۱۳۱۴ ش. به ابتکار محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر ایران، بنیان‌گذاری شد و هدفش جایگزینیِ کلمات عربی با معادل‌های برگزیدهٔ دقیق فارسی بود. فرهنگستان اول در جریان شش سال فعالیت خود تا سال ۱۳۲۰ ش.، بیش از ۳۵۰۰ کلمه، از جمله نام مکان‌ها، را عرضه کرد. پس از یک مرحلهٔ طولانیِ تعطیلی، که با برکناریِ رضاشاه در ۱۳۲۰ ش. آغاز شد، فرهنگستان زبان در سال ۱۳۴۹ ش. به ریاست صادق‌کیا دوباره کار خود را آغاز کرد. کیا، که شاگرد ذبیح‌الله بهروز بود، یکی از طرفداران سرسخت پالایش زبان فارسی از عربی به‌شمار می‌رفت. فرهنگستان دوم تا زمان انقلاب ۱۳۵۷، ۱۴۷۰ واژهٔ فنی و کلمات معادل در زبان‌های عربی و اروپایی را جمع‌آوری و تصویب کرد. (از کتاب هویت ایرانی به نقل از کانال نشر نی) 📚 اشرف، احمد (۲۰۱۰) و دیگران. هویت ایرانی: از دوران باستان تا پایان پهلوی. ترجمهٔ حمید احمدی. (۱۳۹۵). تهران: نشر نی. #️⃣ #زبان_و_هویت #زبان_فارسی #سره‌گرایی
Показати все...

👍 5👎 1
🍁 Fact and Opinion ▪️“That’s a matter of opinion.” ✍🏻 Lewis Vaughn: When we evaluate claims, we often are concerned with making a distinction between facts and opinions. But just what is the difference? We normally use the term fact in two senses. First, we may use it to refer to a state of affairs—as in, “Examine the evidence and find out the facts.” Second, and more commonly, we use fact to refer to true statements—as in, “John smashed the dinnerware—that’s a fact.” Thus, we say that some claims, or statements, are facts (or factual) and some are not. We use the word opinion, however, to refer to a belief—as in, “It’s John’s opinion that he did not smash the dinnerware.” Some opinions are true, so they are facts. Some opinions are not true, so they are not facts. Sometimes we may hear somebody say, “That’s a matter of opinion.” What does this mean? Often it’s equivalent to something like, “Opinions differ on this issue” or “There are many different opinions on this.” But it also frequently means that the issue is not a matter of objective fact but is entirely subjective, a matter of individual taste. Statements expressing matters of opinion in this latter sense are not the kinds of things that people can disagree on, just as two people cannot sensibly disagree about whether they like chocolate ice cream. (Vaughn, 2016: 113) 📚 Vaughn, Lewis. (2016). The Power of Critical Thinking: Effective Reasoning About Ordinary and Extraordinary Claims. 5th edition. UK: Oxford University Press. #️⃣ #تفکر_انتقادی
Показати все...

1
🍁Doing implicature in a post-football match press conference ✍🏻 Canning & Walker: Football press conferences can be very entertaining discourse situations, especially for those interested in pragmatic implicature. On 19 February 2020 Jose Mourinho, then manager of the English football club Tottenham Hotspur (Spurs), was interviewed at a press conference following his team’s 0–1 defeat to Leipzig at the former’s home ground. The extract opens with a forced choice question “Was it Spurs that were bad or [. . .] Leipzig [. . .] good?” where neither option casts Spurs in positive light. Mourinho answers the question with a yes-no question, “You think we were bad?” and throws the first choice in the initial question (‘bad’) back to the reporter. The reporter’s response “Well, the result says you lost at home” flouts the maxim of Relation (by not answering the question with either ‘yes’ or ‘no’) and Quantity (by saying more than is required: either ‘yes’ or ‘no’). These flouts give rise to the implicature that losing at home means that the team is ‘bad’. The discourse context (a post-match conference) means that those in the interaction will share some common ground knowledge: that away wins are more impressive than home wins; that this is reflected in the points awarded in deciding the winner in tie-breaking situations3 and conversely, that, psychological factors such as an advantage gained from increased home supporters and familiar surroundings mean that winning should be easier for the home team. With this shared background or common ground information, it’s pretty clear that the implicature will be picked up. The assumption has to be that conversational cooperation is the communicative goal here, unless there are overriding reasons to suggest otherwise – in which case it wouldn’t be a flout and there would be no implicature. Mourinho interprets the Relation flout (“Well, the result says you lost at home”) as a hedged insult: that Spurs were bad and that they should have won because they would have had the easier time of it given that they played at their home ground. When Mourinho leaves the press conference, as he walks away, he shouts “Great question, mate”. This is an ironic side¬swipe at the reporter and is a flout of the maxim of Quality as Mourinho does not mean what he says. The reporter retorts “Great answer”, which may well generate a similar implicature because it’s not clear whether he is being ironic. If he is, then he, too, flouts the Quality maxim and in doing so distances himself from the harm done by Mourinho’s side-swipe. Or maybe he simply misses the implicature. (Canning & Walker, 2024: 145 - 146) 📚 Canning, Patricia & Walker, Brian. (2024). Discourse Analysis: A Practical Introduction. UK: Routledge. #️⃣ #تحلیل_گفتمان
Показати все...

1
🍁 Could Neanderthals talk? ✍🏻 Emily Cooke While still the topic of ongoing debate, some scientists think Neanderthals could talk and may have had language. Neanderthals were our closest human relatives, and they had many similarities with anatomically modern humans. But could Neanderthals talk? Several pieces of evidence suggest they could. But to answer this question, first it's important to distinguish between speech and language. Speech refers to the ability to verbally say sounds and words. Language is far more complex; it means using those sounds to share ideas. Some research suggests that speech was acquired long before Homo sapiens and Neanderthals split in the evolutionary tree, sometime between 400,000 and 800,000 years ago. Andrey Vyshedskiy, a neuroscientist at Boston University, told Live Science:
"Before modern humans split from Neanderthals, the last common ancestor already possessed articulate speech,"
One of the most convincing pieces of evidence to support this theory is that H. sapiens and Neanderthals share two evolutionary mutations in a gene called FOXP2. This gene is associated with the control of muscles in the mouth and face that help produce speech. Mutations in FOXP2 can cause language deficits in humans. This suggests Neanderthals could make the movements associated with speech, Vyshedskiy said. But what about language? By studying modern humans with language impairments, Vyshedskiy and colleagues have proposed that humans evolved through three different language comprehension phenotypes. The most-advanced phenotype, which is what most people have, is syntactic language. Syntactic language conveys complex narratives, uses possessive pronouns, and includes verb tenses and spatial prepositions, he said. A less-complex language comprehension phenotype, called modifier language, includes an understanding of colors, sizes, and numbers. The least-complex language comprehension phenotype involves only the comprehension of commands, he said. Command language comprehension phenotype likely evolved earliest in our evolutionary history, soon after the human line split from the chimpanzee line six million years ago, he said. Modifier language gradually evolved 3 million years later, as humans started to manufacture stone tools, followed by syntactic language acquisition a mere 70,000 years ago, he said. He proposed:
"So Neanderthals were likely speaking like us, but they had a modifier language phenotype. Effectively, Neanderthals may have spoken like a 3-year-old child – well-articulated speech, but no syntactic language comprehension”
Some fossil research also supports the idea that Neanderthals had language. For example, in a 2021 study in the journal Nature Ecology & Evolution, researchers took high resolution CT scans of the bones related to hearing abilities. They determined that Neanderthals and modern humans have a greater sensitivity to some sounds in the frequency range of spoken language than do other primates. 🔗 Read the full text here. ©️ LiveScience (May 17, 2024 ) 🔗 ترجمۀ فارسی این مطلب را در یورونیوز بخوانید.
Показати все...
Could Neanderthals talk?

While still the topic of ongoing debate, some scientists think Neanderthals could talk and may have had language.

2
🍁 رابطهٔ فرهنگ و زبان : بیان احساسات ✍🏻 طاهره شیخ‌الاسلام: هموطنی معترض و متعجب بود از اینكه چرا بعضى از زوج‌‎هاى ایرانى با زبان انگلیسى به یكدیگر ابراز علاقه مى‌كنند و مى‏‌پرسید مگر ما در زبان فارسى عبارت «دوستت دارم» را نداریم. شیوهٔ غیرمستقیم‌گویى و استفاده از لفافه و كنایه و «به در بگو تا دیوار بشنود» تنها به اظهار عقیده، انتقاد و بیان عیوب محدود نمى‌‏شود، بلكه اظهار محبت را نیز به‌نوعى شامل مى‏‌گردد. از آنجایی‌كه در این جوامع محبت، چه در قالبِ رفتار و چه در قالبِ كلام، بیشترِ اوقات از طرف فروتر یا سلطه‌پذیر (ضعیف) به فراتر یا سلطه‌گر (قدرتمند) در راستاى كسبِ حمایت، دفعِ خطر و یا به‌دست‌آوردن امتیازى اظهار مى‏‌شود، مى‏‌تواند از طرف هركس ـ صرف‌نظر از موقعیت او در هرمِ اجتماعى ـ به ضعف یا نیاز تعبیر شود و همین امر مانع از ابراز مستقیم آن مى‏‌شود. كلماتى چون مخلصم، كوچكتم، ارادتمندم و واژگان مبالغه‌آمیزترى چون خاک پاتم، فدایت شوم، قربانت بروم و قَدَمت روى چشم و ده‌ها كلمه و عبارت دیگر همان دوستت دارم است، اما به‏ گونه‌اى غیرمستقیم. مبالغه‌آمیزبودن این كلمات نیز، همان‌گونه که بیان شد، به دلیل عدم اعتمادی است که شنونده به گوینده دارد. طبیعتاً در این جوامع اظهارِ محبت از طرف فرادست به فرودست كسرِ شأن تلقى می‌‏شود، چراكه فرادست را نیازى به فرودست نیست. از این ‌رو، در جوامع مردسالار، مردان تمایل چندانى به اظهار علاقهٔ مستقیم به همسران‌شان ندارند. اما از آنجا كه در جوامع غربى این تفاوت‌ها و تبعیضات تا اندازه زیادى كاهش یافته، و نه انتقاد و بیان صریحِ عقیده توهین تلقى مى‌شود و نه ابرازِ صریحِ محبت احساسِ حقارت و كوچكى با خود به‏ همراه مى‌آورد، عده‌اى ترجیح مى‌دهند از این زبان براى بیان انتقاد، بیان عقیده یا اظهار محبت خویش استفاده کنند. هرچند در شروع استفاده از زبان دیگر هنوز بارِ معانىِ فرهنگِ قومى پافشارى مى‏‌كنند، اما پس از مدتى این دو زبان بار معانى و احساسىِ خویش را از یكدیگر جدا مى‌‏نمایند. غیرمستقیم‌گویی و عدم صراحت در اظهار دلگیری از عدم محبت دیگران نیز صادق است عباراتی چون: ما را نمی‌بینی، خوشی، راه گم کرده‌ای، دیگر ما را نمی‌شناسی، آفتاب از کدام طرف درآمده است و ... شِکوه ملایم و غیرمستقیم از نامهربانی‌هاست البته در بسیاری از مواقع نیز میل شنیدن به کلام محبت‌آمیز از جانب دیگران انسان را به استفاده از این عبارات وامی‌دارد. بسیاری از مهاجران در بدو ورود برای نشان‌دادن مهر خویش یا به محک كشیدن مهر دوستان غربیِ خود به دنبال معادل این کلمات گشته و چون آنها را نمی‌یابند، مأیوس می‌گردند. علت نبودِ معادلی برای این عبارات یا مصطلح‌نبودن آنها این است که [فرد] غربی نیازی به بیان غیرمستقیم و استفاده از ایما و اشاره ندارد و حتی اگر بتوان این کلمات یا جملات را ترجمه کرد، به دلیل اینکه او معانی حقیقیِ کلمات و عبارات را دریافت می‌کند و نه مفاهیم پنهان‌شده در آنها را، دچار حیرت و گاه نگرانی می‌گردد. با تمام احوال، دیده می‌شود که هموطنان این جملات را ترجمه کرده و به‌کار می‌برند و همین ترجمه‌ها بخش قابل‌توجهی از لطیفه‌های مهاجرت را به خود اختصاص داده است. برای مثال: قَدَمت روی چشمم: Your feet be on my eyes راه گم کردید، آفتاب از کدوم طرف دراومده: From which side the sun has risen? Did you lose your way? در همین‌جا می‌توان فهمید که ترجمهٔ کلمه‌به‌کلمه بعضی از اشعار فارسی که به‌خاطر شرایط ناأمن حاکم بر جامعه سراسر آغشته به ایهام و استعاره و اشاره است به زبان‌های اروپایی تا چه اندازه می‌تواند بی‌معنا جلوه کرده و غربیان را دچار سوءتفاهم کند. این نوع ترجمه از ارزش کار این شاعران ــ که از ماهرانه‌ترین و هوشمندانه‌ترین شیوه‌ها در استفاده از این ابزارها در شرایطی سود جسته‌اند که صراحت بیان بهای جان می‌طلبیده است ــ کاسته و غنای ادبی و فرهنگیِ یک قوم را در چشم قومی دیگر زیر سؤال می‌برد. مطالعهٔ ترجمهٔ بعضی از اشعار مولانا و حافظ به انگلیسی مرا به‌شدت متأثر کرد و این اعتقاد را عمیقاً در من به‌وجود آورد که درک كامل و درست از متون ادبی و به‌خصوص شعر مقدور نخواهد شد، مگر با خواندن آن به زبان اصلی و با آگاهی از شرایط تاریخی و اجتماعیِ خلق آن اثر. (با اندکی ویرایش به نقل از شیخ‌الاسلام، ۱۳۹۵: ۳۰۴ - ۳۰۶) 📚 شیخ‌الاسلام، طاهره. (۱۳۹۵). در اسارت فرهنگ: ریشه‌یابی خلق‌وخو، آداب و عادات ما ایرانی‌ها. تهران: انتشارات صمدیه. #️⃣ #زبان_و_فرهنگ #ترجمه
Показати все...

👍 5👎 3
Перейти до архіву дописів