شعر خیس غروب

دلم یک آدمِ غریبه‌ی امن و آرام می‌خواهد، وَ پذیرنده، و شنونده، و پناه دهنده... کسی که قضاوتم نکند و فقط گوش کند. کنجکاو نشود، بیشتر نپرسد، سرزنش نکند، دلیل نخواهد. دلم نگاهی بیگانه اما گرم می‌خواهد یک دوستیِ عمیق ولی کوتاه یک همنشینیِ سالم اما بدون ادامه. یک نفر که انگار مرا از جنگل سرد و تاریکی که در آن گم شده‌ام نجات بدهد، به کلبه‌ی دنج و گرم خودش ببرد، برایم چای بریزد و بی‌آنکه بپرسد چرا و از کجا می‌آیم، مقابلم بنشیند، حرف‌های مرا بشنود و شانه‌های مرا برای تسکین بفِشارد و حالم که خوب شد، نپرسد کجا؟ فقط راه خیابان را نشانم بدهد، در آغوشم بگیرد و برایم آرزوهای خوب کند و از او که دور شدم، احساس کنم خدا را در کالبد یک انسان ملاقات کرده‌ام که اینقدر آرامم... ✍نرگس_صرافیان_طوفان‌ 🎙محمد https://t.me/khisshereghoroob

دلم یک آدمِ غریبه‌ی امن و آرام می‌خواهد، وَ پذیرنده، و شنونده، و پناه دهنده... کسی که قضاوتم نکند و فقط گوش کند. کنجکاو نشود، بیشتر نپرسد، سرزنش نکند، دلیل نخواهد. دلم نگاهی بیگانه اما گرم می‌خواهد یک دوستیِ عمیق ولی کوتاه یک همنشینیِ سالم اما بدون ادامه. یک نفر که انگار مرا از جنگل سرد و تاریکی که در آن گم شده‌ام نجات بدهد، به کلبه‌ی دنج و گرم خودش ببرد، برایم چای بریزد و بی‌آنکه بپرسد چرا و از کجا می‌آیم، مقابلم بنشیند، حرف‌های مرا بشنود و شانه‌های مرا برای تسکین بفِشارد و حالم که خوب شد، نپرسد کجا؟ فقط راه خیابان را نشانم بدهد، در آغوشم بگیرد و برایم آرزوهای خوب کند و از او که دور شدم، احساس کنم خدا را در کالبد یک انسان ملاقات کرده‌ام که اینقدر آرامم... ✍نرگس_صرافیان_طوفان‌ 🎙محمد https://t.me/khisshereghoroob

... سپیدی‌های دفترم را بخوان آنچه نوشته‌ام چیزی نیست جز بهانه‌ای تا سپیدی‌های دفترم را دیده باشی شعری نمی‌گفتم چیزی نمی‌نوشتم اگر چشمان تو سپیدی‌های دفترم را می‌دید صدای سکوت است سپید سکوت مهربان تجرّع شیر در بهشت پاک گلوی نوزادی که می‌خوابد و آغاز آرام زمستانی که آدمی را دلتنگ نخستین بهارهایش می‌کند سکوت بلند عشق‌های ناگفته است سپید بر لب کتاب‌ها و ترانه‌های نانوشته سپیدی‌های دفترم را بخوان سپیدی‌های دفترم را به خاطر بسپار سپیدی‌های دفترم شعر سپید من است. #رضا_نظری_ایلخانی https://t.me/khisshereghoroob

... من بی تو پرنده‌ای بی‌آشیانه‌ام دریایی مرده که ماهی‌هایش را ترک کرده است و امواج  تنها خاطره‌ای ست برایش در دورهای دور من بی‌تو چیزی شبیه انجیرهای سرمازده‌ام چیزی شبیه ورق پاره‌ای که در بادها دست به دست می‌شود! تو بیا قناری کوچک من تا آوازهای شیرینت را نوک بزنم! تو بیا شادمانی جانم تا دوباره صورت بهار را از عطر لبخندم گلگون کنم!... #محسن_قریب https://t.me/khisshereghoroob

... همه ادعای دوست داشتن می کنند اما وقت پریشانی جز گیسوان نشسته بر شانه ات کسی نمی داند چه بر دوش می کشی..... #دلارام_ترابی https://t.me/khisshereghoroob

🎧🎼

... تا روی چو ماهت ز پس عشق در آمد عمر غم و تنهایی من نیز سر آمد دیدم که لب لعل تو و ناز نگاهت بگذشت ز تاریکی شب با سحر آمد وقتی درِ تقدیر  گشودی  برِ  عاشق انگار صبا نازکنان خوش خبر آمد من مست نگاه تو شدم ای بت عیار با جام نگاهت غزلی پر شرر آمد ای دوست بجز قبله ی تو هیچ نخواهم تو  آمدی  و عمر غم و غصه سر آمد #زری_محمدپور https://t.me/khisshereghoroob

... بہ ملاقاتِ من امروز بیا... ڪہ بہ دیدارِ تُو محتاجم من، ساعتے را بہ ڪنارم بنشین اگرَت حوصلہ بود، شانہ بَر شانہ‌ے من ساےْ وُ ڪمے راه بیا... اوّلش هیچ مگو! تا ڪہ من سُفره‌ے دل باز ڪُنَم، گِلِہ‌ها دارم از این عصرِ دلاشوبہ‌ے تزویر وُ ریا. من دلم مےخواهد بروم بَر سَرِ یڪ ڪوهِ بُلند وَ جہان را بہ هَوارے روےِ سَر بگذارم! از پسِ آن همہ فریاد وُ فغان ، بازاباز بہ تُو رو مےزَنَم وُ مےخواهم چشم در چشمِ تُو اندازم وُ در منظرِ عطرآگینَت ، نَفَسے تازه ڪُنَم! شِڪْوه‌ها چون بہ سَراَنجام رسید، بہ یقین مےدانم ڪہ بہ رسمِ عادت، هنر یڪْدِلِگے را بہ آغوش ، ڪَلام وَ گُلِ لبخندے تُو بہ جا مےآرے، تا بہ هر فوت وُ فنے گره از حالِ نزارِ دلِ ماتم‌ْزده‌اَم بگشایے! سایہ‌اَت بَر سَرِ من تا ابدیّت باقے! گُلِ خوشرنگِ اقاقے! دشمنت ویران باد! از خُدا مےخواهم تا ڪہ جان در بدنم پابَرجاست، تا ڪہ دنیا دنیاست، من بہ جبرانِ همہ خوبےهات در مسیرت باشم! همسَفَر ، همپَرواز، همرفیق‌اَت باشم!!! #آرش_شاهری https://t.me/khisshereghoroob

. خیر مقدم خدمت شما دوستان زیبااندیشم که به جمع کانال «شعرِخیس‌غروب» پیوستید و سپاس بیکران از عزیزانِ همیشه همراه. 🌺مقدمتان گلباران🌺 حضورتان مایه مباهات و دلگرمیست https://t.me/khisshereghoroob