cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ

این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد

Більше
Рекламні дописи
887Підписники
Немає даних24 години
+17 днів
+1930 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

☝️ 👇👇 تفاوت سریال عربی و ترکی در چیست؟ امشب توانستم فیلم«مست عشق» محصول مشترک ایران و ترکیه درباره‌ی مولانا و شمس را ببینم. همین امسال مسئول روابط عمومی ریاست جمهوری ترکیه اعلام کرد:تقریبا یک‌میلیاردنفر در ۱۴۶کشور سریال‌های ترکیه را دنبال می‌کنند و ترکیه پس از آمریکا دومین منبع تولید سریال است که در سه سال گذشته با افزایش ۱۸۳درصدی تقاضا روبرو بوده؛ کیست که نداند از مهم‌ترین بازارهای هدف این تولیدات سینمایی در درجه اول کشورهای عربی خلیج به ویژه خود شبکه‌های ماهواره‌ای عربستان سعودی است. پرسش اینجاست که چرا عربستان سعودی با وجود قدرت اقتصادی نتوانسته این هجمه‌ی سینمایی را را در همان نوع و سطح دفع کند یا دست‌کم توازن بخشد؟ تردیدی نیست که دولت سعودی، امکانات لازم و توان اقتصادی چنین مقابله‌ای را دارد اما به سریال‌های رمضانی همین امسال سعودی وقتی نگاه کنید( چنانکه در تحلیل خیوط معازیب نوشتم) می‌بینید که سیاست‌های فرهنگی سعودی دغدغه‌هایش چیزی غیر از صنعت دراماتیک در عرصه‌ی فیلم‌سازی است،هنوز در تولیدات سینمایی و تلویزیونی عربستان تصویری که از مرد سعودی رسوب کرده و نمایش داده می‌شود هماره و همچنان مردی سخت‌گیر و با تفکر مردسالار و نامنعطف است که نسبت به زن و فرزندان خود سخت می‌گیرد و خشونت می‌ورزد و به طور خلاصه کاراکتری است که از کمترین سطح مدنیت و تمدنی بهره برده و همچنین تصویری که از زنان عرب در این تولیدات می‌بینیم زنانی به شدت سطحی و ناآگاه به زمانه است که عمده‌ی دغدغه‌شان حرص و زیاده‌روی در لوازم آرایشی و زرق و برق و مد است. این رویکرد تهیه‌کنندگان فیلم در جامعه‌ی عرب بی‌چیزی نیست؛ سیاست تحول فرهنگی در این کشور از سویی نمایش و بازنمایی سنت‌های متصلب و قشری جامعه سلفی است که از موانع مدرنیزاسیون‌اند و از سویی وارادات بی‌حد و حصر درام‌های ترکیه‌ای که اغلب در کارِ جعل واقعیت و تاریخ‌اند و تسخیر بازار و بیزینس فرهنگی. آری ترکیه موفق شده از معبر تولیدات هنری خود، مثلا با سریال سلطان محمد فاتح، منبعی عظیم برای تشویق گردشگری و جذب میلیون‌ها طرفداری که شیفته‌ی شیوه‌ی تمدن عثمانی هستند فراهم و تدارک کند. اما جامعه‌ی عرب هنوز درگیر واقعیت رئالیستیک صلبی است که تا آن را در هاضمه‌ی فرهنگی شهروندان خود به تحلیل نبَرد، نمی‌تواند بر تولیدات دراماتیک خود غلبه کند، به طور مثال ترکیه در سریال رشادت‌های سلطان فاتح، متهم به جعل و دستبرد تاریخی نمی‌شود، در حالی که هر نوع نگاه تاریخی به میراث عرب با مرجعیتی نامنعطف و تکفیری مواجه است که التزامات عرصه‌ی روایت و هنر نمایشی را نمی‌شناسند، برای همین بود که سال گذشته تولید سریال معاویه چنان جنجال‌برانگیز شد که دامنه‌اش از شیوخ سلفی قطر و سعودی شروع شد و تا شیوخ الازهر امتداد یافت؛ به همین دلایل است که دولت‌های عرب هنوز اعتماد به نفس لازم را برای عرضه‌ی صفحات شگفت‌انگیز تاریخ‌شان به بازار جهانی پیدا نکرده‌اند چون مهم‌ترین پروژه‌ی عربی-اسلامی آنها دچار خود- متناقض‌ترین تأویل‌های درونی است. از همین روست که ترکیه به راحتی شخصیت مولانا و شمس را زیر بمبارانی از کلیشه و تحریف تاریخ و جلوه‌های ویژه و اغراق نور و نُت و آکوستیک می‌گیرد اما روایت عنتره بن شداد از جهان سعودی هنوز با استانداردهای جهانی‌اش فرسنگ‌ها فاصله دارد. پارادوکسی که با پمپاژ پول و سرمایه حل‌ نمی‌شود.
Показати все...
👏 1
Repost from راهبرد
📰 پیشخوان: چهارصدونودودومین شماره #روزنامه_هم_میهن شنبه هفتم اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود. @javadrooh
Показати все...
Repost from نقدآگین
📺 سطحِ دانش و روزآمدی و نقدپذیری فقها 🎙آیت‌الله #کمال_حیدری
آخوندها در واقع نائب امامان شیعه نیستد؛ چون سوادی جز در سطح احکام فردی ندارند.
آخوندها، فقط فقه می‌دانند، برخی دروس دیگر، تنها در حوزۀ قم، بصورت جنبی و حاشیه‌ای تدریس می‌شود.
فقهی که آخوندها آموخته‌اند، فقط در سطح فردی‌ست؛ آقای خوئی از ۴۰ جلد کتابش در فقه، ۲۵ جلدش در «طهارت و صلات» (آدابِ غسل‌‌‌ و توالت رفتن و رابطۀ زناشویی و نماز) است.
فقه تدریس‌شده در حوزه‌ها ربطی به نیازهای جامعۀ امروز ندارد.
مکاسب شیخ انصاری، مربوط به احکام تجارت فردی‌ست و نظر فقها دربارۀ ربا و نظام اقتصادی، اساسا از موضوع جامعۀ امروز و علم اقتصاد خارج است.
فقها و اساتید حوزه، نگاهشان این است که وظیفۀ ما صرفا فهمیدن حرف بزرگان قدیم است. استاد من در مقابل کوچک‌ترین اشکالم به نظریات منقضی‌شدۀ مورد تدریسش، من را برای همیشه از کلاس اخراج کرد. این‌ها اهل دیالوگ آزاد با متخصصان علوم نیستند.
📍آیت‌الله کمال حیدری، مرجع تقلید، حدود ۳.۵ سال است که به‌خاطر بیان دیدگاه‌های نوآورانه و نقادانه‌اش، در حصر خانگی قرار دارد و امکان برگزاری کلاس‌ها از او سلب شده‌است. #آخوندیسم ➖➖➖ 🌾 @Naqdagin
Показати все...
4️⃣ هر چیزی که ما درباره مفهوم هستی خود بدیهی می‌گیریم برساخته مغز است. مثلاً اینکه طوری رفتار می‌کنیم که انگار موجودی خودکفا و جدا از سایر جهان هستیم، درحالی‌که اگر مانع فعالیت نواحی از مغز شویم که در این حس جدابودگی دخالت دارند، می‌توانیم این حس جدابودگی را از بین ببریم. و حس یگانه بودن با افراد در جهان را ایجاد کنیم. حسی که از آن اصولاً تحت عنوان تجربه عمیق معنوی یاد می‌شود. 5️⃣ ما اغلب نه تنها احساس می‌کنیم که بدن خود را اشغال کرده‌ایم بلکه حس می‌کنیم موجودیت ما جایی پشت چشم‌ها قرار دارد. این حس نیز به طور مشخص تجربه‌ای برساخته مغز است. با استفاده از TMS و ممانعت از فعالیت بخش‌هایی از مغز، سوژه‌ها نوعی خروج از بدن را تجربه می‌کنند و حس می‌کنند بالای بدن خود شناور هستند. 📒ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ 🌐@EpistemeHub | کانال معرفت‌شناسی 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش پایانی) 🧠 آگاهی، اراده و کنترل عضلات 1️⃣ پدیده‌ی دیگری وجود دارد که عصب‌شناسان آن را مدول مالکیت (Ownership module) مینامند. مدول مالکیت این حس را ایجاد می‌کند که ما مالک و کنترل‌کننده‌ی بخش‌های مختلف بدن خود هستیم برای ایجاد این مدول شبکه‌های مغزی داده‌های حسی را که هم بصری و هم عمقی هستند همراه با بازخورد عضلات، با تصمیم‌های ما مقایسه می‌کند. با این حال اگر به دلیلی مثلاً سکته قلبی، اختلالی در این مدار به وجود بیاید دیگر حس نمی‌کنیم که مالک یا کنترل‌کننده‌ی دست و پای خود هستیم بلکه حس می‌کنیم که مثلاً دست ما به اراده‌ی خود حرکت می‌کند. پدیده‌ای که آن را سندروم دست بیگانه مینامند. 2️⃣ این پدیده بسیار شبیه به پدیده‌ی عضو فانتوم است که در آن مدول مالکیت همچنان مالک یک عضو است در حالی که عضو مورد نظر فلج شده یا دیگر وجود ندارد افرادی که دست یا پای آن‌ها قطع شده اغلب این پدیده را تجربه می‌کنند آن‌ها عضوی را ادراک می‌کنند که وجود ندارد. این موضوع می‌تواند به پدیده‌ی بسیار نادر و غریب عضو فانتوم زائد منجر شود در عضو فانتوم زائد، مدول مالکیت همچنان مشغول فعالیت است ولی دیگر عضوی برای کنترل. ندارد بنابراین یک عضو مجازی می‌سازد که می‌تواند آن را کنترل کند؛ مثلاً توهم یک بازوی اضافی را می‌سازد که ممکن است از وسط بدن بیرون آمده باشد. 3️⃣ امیال، انگیره‌ها تصمیم‌های ما، نتیجه‌ی پردازش‌های پیچیده نواحی مختلف مغز است. بخش قدامی مغز هم مسئول تصمیم‌گیری است و هم مسئول توجیه تصمیم‌ها به منظور از بین بردن ناهماهنگی شناختی و تعارض بین بخش‌های مختلف مغز هر چند ما تا حدی می‌توانیم بر اساس اراده خود به بیان دیگر بر اساس عملکرد مدیریتی بخش قدامی - عمل کنیم یا برعکس حتی تفکر نقاد خود را خاموش کنیم. 4️⃣ تحقیقات نشان می‌دهد افراد به هنگام مواجهه با فردی که شخصیتی کاریزماتیک دارد به ویژه اگر این فرد به اصطلاح «خودی» و جزء گروهی باشد که ما به آن تعلق داریم - تفکر نقاد خود را خاموش می‌کنند و در واقع اراده‌ی خود را به فرد کاریزماتیک واگذار می‌کنند. به همین ترتیب ممکن است یک فرد کاریزماتیک با خاموش کردن تفکر نقاد یک جمعیت آن‌ها را هیپنوتیزم و مستعد تلقین‌پذیری کند. 5️⃣ همه‌ی این مسائل ما را به پرسش فلسفی و چالش برانگیز اراده‌ی آزاد می‌رساند. برخی افراد از همه‌ی این داده‌ها برای تشکیک در مفهومی استفاده می‌کنند که آن را اراده‌ی آزادِ غیر علی می‌نامند. این افراد معتقدند اعمال ما به تمامی جبری است. آن‌ها معتقدند که مغز ما پدیده‌ای مادی و فیزیکی است و مانند هر چیز دیگری در این جهان تحت تأثیر قوانین فیزیک قرار دارد و مغز ما به رغم همه‌ی پیچیدگی‌هایش فقط یک ماشین است. در نتیجه هر آنچه فکر می‌کنیم باور داریم و انجام می‌دهیم نتیجه‌ی این فرایند‌های مکانیکی در مغز است - نه یک اراده‌ی آزاد غیر علی. 📒 ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ EpistemeHub | معرفت‌شناسی
Показати все...
معرفت‌شناسی: 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش اول) آیا آنچه ما از واقعیت ادراک می‌کنیم، برساخته و غیرواقعی است؟ در این بخش نشان می دهیم که حس ما از خود و همچنین آنچه به عنوان واقعیت ادراک می‌کنیم توهمی برساخته مغز است. مغز ما به چیز‌هایی که ادراک می‌کنیم، الگو نسبت می‌دهد و سپس به آن الگو‌ها معنا می‌بخشد. 🧠 عملکرد مغز 1️⃣ شاید پایدارترین توهم برساخته مغز این تصور باشد که ما یک آگاهی منسجم واحد هستیم. محققان عصب‌شناسی مدرن دریافته‌اند در برخی موارد بین یافته‌های آنان و آنچه چندین دهه است در علم روانشناسی مطرح می‌شود، همبستگی وجود دارد: نواحی متفاوت مغز با یکدیگر تفاوت دارند. به بیان دیگر تصمیم‌های ما با اینکه به نظر آگاهانه می‌رسند، ولی اغلب به صورتی ناخودآگاه و بر اثر یک محاسبه‌ی عصب زیست شناختی تکاملی اتخاذ می‌شوند که ما به آن آگاه نیستیم. 2️⃣ علاوه بر تصمیم‌گیری، شهود هم نوعی پردازش ناخودآگاه است. برای مثال: پردازش هیجانی، نشانه‌های اجتماعی (مانند زبان بدن یا حالات چهره دیگران) و کنترل و تنظیم حالت درونی ما، عمدتاً فرایند‌هایی ناخودآگاه هستند. گاهی فقط می‌دانیم که احساس خاصی نسبت به یک موقعیت یا یک نفر داریم بدون اینکه بتوانیم علت این احساس را توضیح دهیم. هیجان‌ها، غیر ارادی و ناخودآگاه هستند. ما انتخاب نمی‌کنیم که احساس عصبانیت کنیم بلکه فقط حس می‌کنیم عصبی هستیم و بعد برای توضیح چرایی این عصبانیت دلیل پیدا می‌کنیم. علاوه بر این، توضیحاتی که ما برای احساسات و رفتار خود پیدا می‌کنیم معمولاً بسیار خودباورانه است. 3️⃣ این پردازش ناخودآگاه شامل عوامل دیگری از پردازش‌ها هم می‌شود. مثل جستجو برای خاطره‌ای خاص یا حتی حل یک مسأله. مثلاً گاهی پیش می‌آید که سوییچ اتومبیل خود را گم کرده باشید و مغز -علی رغم اینکه شما به این فرایند آگاهی ندارید- در حال تلاش و جستجوی خاطرات برای پیدا کردن سوییچ است. بعد از اینکه خاطره پیدا شد اطلاعات وارد سطح خودآگاه می‌شوند و ناگهان به یاد می‌آورید سویچ را کجا گذاشته‌اید. 4️⃣ یکی از نظریه‌هایی که اخیراً برای توضیح نحوه‌ی عملکرد مغز ارائه شده مدل فضای کار فراگیر آگاهی (global work space) است. بر اساس این مدل، نواحی مختلف مغز گرچه به نحوی عمل می‌کنند که انگار هر کدام آگاهی خاص خود را دارند، ولی همگی آن‌ها به یک شبکه مرکزی درون مغز گزارش می‌دهند که فضای کار فراگیر نامیده می‌شود. با اینهمه، شواهد اخیر، وجود یک فضای کاری فراگیر را رد می‌کند. به نظر می‌رسد چیزی در جایگاه یک واحد مرکزی برای گزارش دهی نواحی مختلف وجود ندارد و آگاهی، رفتار مجموع همه این بخش‌هاست که با همدیگر عمل می‌کنند. 📒ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ 🌐@EpistemeHub | کانال معرفت‌شناسی 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش دوم) 🧠 تحقیق روی مغز 1️⃣ تحقیقات نشان می‌دهد بر خلاف آنچه مدل فضای کار فراگیر فرض می‌کنند ما بدون اینکه کورتکس بصری مجبور به گزارش اطلاعات مربوطه به هیچ بخش دیگری از مغز باشد، می‌توانیم از ادراک بصری آگاه باشیم. 2️⃣ علاوه بر این می‌توان از طریق تغییر عملکرد نواحی متفاوت مغز، تصمیمات را هم تغییر داد. مثلاً محققان موفق شده‌اند با استفاده از TMS به صورت موقت مانع از عملکرد بخش لوب آهیانه‌ی مغز شوند که در نظریه‌ی ذهنی دخالت دارد. نظریه‌ی ذهنی ( theory of mind) به توانایی تفکر درباره‌ی انگیزه‌های دیگران گفته می‌شود.  وقتی فعالیت این بخش مغز مهار شود توانایی سوژه‌ها برای قضاوت اخلاقی که نیازمند یک نظریه‌ی ذهنی برای انجام محاسبات است، فلج می‌شود. 3️⃣ آزمایش مغز دوپاره بیمارانی را بررسی می‌کند که نیمکره راست و‌ چپ مغز آن‌ها، معمولاً برای جلوگیری از گسترش حملات صرع از یک بخش مغز به بخش دیگر و کاهش تعداد و شدت حملات با عمل جراحی از یکدیگر جدا شده است. در این بیماران حدود ۹۰ درصد از ارتباط بین دو نیمه مغز قطع می‌شود. بنابراین نیمه مناسبی محسوب می‌شود برای بررسی آگاهی کلی یک نیمکره مجزا از آگاهی کلی نیمکره دیگر. نیمکره‌ی راست در بیشتر افراد، نیمکره غیر غالب است و دخالتی در زبان ندارد و نیمکره چپ است که توانایی صحبت کردن و فهمیدن زبان را دارد. با توجه به اینکه دو نیمکره مغز در این بیماران از هم جدا شده، محققان می‌توانند یک شی را تنها به نیمکره‌ی راست نشان بدهند و چگونگی واکنش افراد به اطلاعات را بررسی کنند. محققان در یک آزمایش کلاسیک یک بطری لیموناد را به نیمکره‌ی راست افراد نشان دادند و بعد بلافاصله مجموعه‌ای از‌اشیا را که لیموناد یکی از آن‌ها بود، در مقابل آن‌ها قرار دادند. وقتی از سوژه‌ها خواستند تا یکی از‌اشیا را انتخاب کنند همگی آن‌ها بدون اینکه بدانند بطری لیموناد را انتخاب کردند.
Показати все...
Repost from راهبرد
📄 مقاله: چشم‌انداز رشد اقتصادی ایران/ از مشاهدات سال‌های اخیر چه می‌آموزیم؟ 👈 مسعود نیلی و یاسر ملایی ✍ در این مقاله تحولات رشد اقتصادی ۴درصدی سال‌های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ از این منظر مورد واکاوی قرار می‌گیرد که آیا دستیابی به این ارقام رشد در نتیجۀ سازوکارهای بلندمدت اقتصاد حاصل شده یا این عملکرد حاصل نوسانات کوتاه‌مدت بوده و ضرورتاً قابل تداوم نخواهد بود. ✍ در ادامه به این سوال پرداخته می‌شود که در چارچوب ویژگی‌های موجود اقتصاد ایران، هریک از سناریوهای مختلف رشد اقتصادی مستلزم چه میزان رشد سرمایه‌گذاری است. نتایج نشان می‌دهد که رسیدن به رشدهای اقتصادی پایدار ۲ تا ۳ درصد، خوش‌بینانه به‌نظر می‌رسد. 🔅متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید: https://shorturl.at/cjD18 @javadrooh
Показати все...
چشم‌انداز رشد اقتصادی ایران: از مشاهدات سال‌های اخیر چه می‌آموزیم؟

در شکل ۱ رشد اقتصادی و تورم در دهه‌های گذشته نمایش داده شده است. با یک بررسی اجمالی می‌بینیم که پرنوسان‌ترین بازۀ زمانی، دهۀ ۶۰ بوده است و بعد از آن، بازه‌ای که الان در آن قرار داریم. از لحاظ تورم، پرنوسان‌ترین بازه‌ای که تابه‌حال تجربه کرده‌ایم همین ده سال گذشته بوده است. به‌لحاظ رکورد تورم هم بالاترین تورمی که تجربه کرده‌ایم در همین سال‌های اخیر، به طور مشخص از سال ۱۳۹۷ به بعد، بوده است.

Repost from N/a
▫️ 👈 دنباله‌ی گفتار درآمدی به بازخوانی ستایش، سروده‌ی رضا براهنی ۳. بازاندیشی: دگرگونی، ویژگی بنیادی زندگی انسانی است. انسان‌ها در رویارویی با دگرگونی‌ها، پیوسته در کار سازمان‌دهی زمان ـ مکان اند، تا به هم‌سازی با آن برسند. از این دیدگاهْ بازاندیشی، فرآیند هم‌سازی با دگرگونی زمان ـ مکان است. یکی از رشته‌های پیونددهنده‌ی زمان و مکان از گذشته تا آینده، سنت است. گیدنز می‌نویسد: «سنت وسیله برخورد با زمان و مکان است و هر فعالیت یا تجربه خاص را در رشته‌ی تداوم گذشته، حال و آینده جای می‌دهد و این رشته تداوم نیز به نوبه خود با عملکردهای اجتماعی تکرارشونده ساختار می‌گیرد»؛ گیدنز یادآوری می‌کند که سنت در برابر دگرگونی، چندان بازنمی‌ایستد، به‌ویژه آن‌جا که «نشانگرهای زمانی و مکانی جداگانه‌ی اندکی در آن‌ها باشد و دگرگونی نتواند صورت معنی‌داری پیدا کند» (پیامدها، ۴۵ــ۴۶). یکی از راه‌های کنار آمدن با دگرگونی‌ در تمدن‌های پیش از مدرن، بازاندیشی از راه بازخوانی (تفسیر) و توضیح برای بهره‌برداری از دستاورد دانش‌های پیشین (سنتی) بوده است (همان). ✔️ مدرن بودن اما از بُن با سنت، ناسازگار است. از این‌رو، با پیدایش اندیشه‌ی مدرن، بازاندیشی سویه‌ی دیگری یافت. انقطاع یا گسست، پیوستگی حال و آینده با گذشته را از میان برداشت. بنابر این، دانش گذشته پاسخ‌گوی نیازهای امروز نبود. در گذار از آرایشِ گذشته به امروز، نخست سنت یک‌پارچگی خود را از دست داد و به مجموعه‌ای از سنت‌ها درآمد. سپس، به نشانگان و درون‌مایه‌های سازنده فروکاسته شد. برای بازشناسی سنت، به دانشی نیاز بود که بر زمین سنت نایستاده باشد. گیدنز به روشنی می‌نویسد: «تنها در پرتو دانشی که اعتبارش را از سنت نگرفته باشد، می‌توان سنت را توجیه کرد» (همان، ۴۶)، ولی این رویکرد نه تداوم سنت بود، نه تلفیق آن با ارزش‌های مدرن است. بر هم زدن چرخ (چرخ بر هم زنم ار ...)، و درانداختن نظمی تازه است. 👈 بازاندیشی، سنجش پیوسته‌ی نشانگان و درون‌مایه‌هاست تا نشانگان، ویژگی‌هایی هم‌خوان با آرایش درونی تازه بیابد. مدرن بودن در سایه‌ی بازاندیشی به معنای دگرگونی و نوسازی چیزها و عناصر سازنده نیست، بلکه سازمان‌دهی آرایش درونی تازه و نظم در رویارویی با روندهای دگرگونی است. چیزها و عناصر، درون آرایش تازه، نو می‌شوند. در فرآیند بازاندیشی، شاعر و خواننده در شکل‌گیری آرایش درونی شعر به تکاپو می‌افتند. شاعر ابزارها و ترفندهای شعری را چنان به‌کار می‌برد که واژگان و گروه‌های واژگانی از تنها همین بودگیِ معنا (همین است و جز این نیست)، دوری کند؛ و خواننده به میانجی ابزارها و ترفندهای شعری با نشانگان، واژگان و درون‌مایه‌ها پیوند می‌یابد. آفرینندگی در زبان، گستره‌یِ بازِ رویارویی‌‌ها، پیوندها و دلالت‌ها است. (بخش اول و دوم را اینجا ببینید) #شعر_روزگار_ما #رضا_براهنی https://t.me/OnPersianLanguage/
Показати все...
در پویه‌ی زبان فارسی

▫️ درآمدی به بازخوانی ستایش 👉، سروده‌ی رضا براهنی ✍🏻 هادی راشد آنتونی گیدنز، جامعه‌شناس تأثیرگذار روزگار ما، در کتاب پیامدهای مدرنیت به چند ویژگی سرشت‌نمایِ دوران پسامدرن اشاره می‌کند. شناخت این ویژگی‌ها برای آشنایی هرچه بهتر با شعر امروز در شاخه‌ی پیش‌ْرُو آن، ضروری است. انقطاع‌ها یا گسست‌ها، از جاکندگی و بازاندیشی از دید گیدنز سه درون‌مایه‌ی بنیادین پسامدرن است («پیامدهای مدرنیت»، نام برگزیده‌ی گیدنز برای اشاره به مدرنیته‌ی متأخر یا روزگار پسامدرن است). در این یادداشت، با نگاهی به تعریف گیدنز از این درون‌مایه‌ها به روشنگری برخی ویژگی‌ها یا ابزارها و ترفندهای شعرِ پیش‌ْرُوی امروز می‌پردازم. ۱. گسست‌ها: گیدنز انقطاع یا گسست را برای «از اعتبار انداختن» روایت‌های تکاملی (روایت‌های بزرگ)، «یا ساخت‌شکنی طرح داستانی آن» به کار می‌برد. اگر «تاریخ صورت تمامیت‌یافته‌ای را که مفاهیم تکاملی به آن نسبت می‌دهند»، نداشته باشد (پیامدهای مدرنیت، ص ۸)؛ شعر هم، که چکیده‌ی آزمون‌های زندگی در گذر تاریخ است، از چنین نسبتی تهی است. از این‌رو، یکی از ترفندهای شعر امروز، گسست است. شاعر به یاری این ترفند، از شکل‌گیری رشته‌های…

Repost from N/a
▫️ ▪️ ستایش (منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟) 🖋 رضا براهنی صدای کف زدنت کبک‌های کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار می‌کنند منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ ولی شکفته بادا لبان من که نیمه ماهِ نیم‌رخانِ تو را شبانه می‌بوسند فدای تو دو چشم من که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی است که از هزار پنجره‌ی نور می‌وزد هر صبح و شانه‌های تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی! منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقت‌ها که رؤیاها تعطیل می‌شوند و ما به گریه روی می‌آریم و گریه به رو، کجا؟ و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو می‌آید چه دست‌هایی داری شبیه بوسه! و خاک از تو که لبریز می‌شود ببین چه جلگه‌ای آنجا که شانه می‌خورد از بوسه‌ها و نسیم کدام دست نیی چون تو را زده قطّ منظری چنین و خوش خطّ و خالی شبیه بوسه چه انگشت‌های سبزی داری! نرو به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقت‌ها که رؤیاها تعطیل می‌شوند و ما به گریه روی می‌آریم و گریه به رو، کجا؟ بمان! منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ ‎ دوم آبان ۱۳۷۰ ــ تهران ‎(برگرفته از: خطاب به پروانه‌ها) https://t.me/OnPersianLanguage/1120
Показати все...
Repost from N/a
🔹 بوطیقای شعری رضا براهنی نوشتنِ شعر و نوشتن درباره‌ی شعر، بخشِ ناگسستنی از کارنامه‌ی رضا براهنی است. یکی از درون‌مایه‌های بوطیقای شعری براهنی، «پیش‌شعر» است. براهنی با پیش کشیدن این درون‌مایه، دریافت خود از پایه‌ای‌ترین رهیافت‌های شعری سده‌ی بیستم را به گستره‌ی شعر فارسی آورده است. پیوستگی اندام‌وار بخش‌های درونی شعر (ساختار)، شکل‌یابی معنا در روند خواندن شعر، و چندصدایی بودن شعر در شمار پایه‌ای‌ترین رهیافت‌های شعری سده‌ی بیستم است. این رهیافت‌ها، ابزارها و ترفندهای نوشتنِ شعر را برجسته می‌کند. ✔️ در نگاه براهنی، پیش‌شعر از گونه‌ی «نه ـ شعر» است. او شعر و پیش‌شعر را دو فرآورده‌ی جداگانه می‌دانست. در کتاب طلا در مس (ویرایش ۱۳۷۱) می‌خوانیم: «ساختار آن چیزی است که به عناصر به‌ظاهر مانعه‌الجمع، یک معماری، یک یکپارچکی می‌دهد. در اصل بین این یکپارچگی و جهان‌بینی فاصله بسیار کم است. جهان‌بینی شاعر چکیده‌ی توانایی‌های ساختاری اوست. این ساختار به چیزهای متشتت و به‌ظاهر بی‌معنا، مدام معنا می‌بخشد. ... شعر بعضی از شعرا، مثل موج سومی‌ها، مثل شعر سپهری و شعر سپهری‌وارها، به عنوان بخشی از کل شعر در آینده در مذبح ساختار شعرهای دیگران قربانی خواهد شد. اینها پیش‌ ـ شعرند، نه شعر» (۱۶۸۶-۱۶۸۷، با کوتاه‌نویسی). تعریف براهنی از پیش‌شعر همان ناسازه‌ای را بازمی‌تاباند که او در «توضیحی که نیما و شاملو از شعر خود و اجرای عمل شاعری خود داده‌اند» (چرا من، ۱۲۵-۱۲۶)، می‌دید. براهنی در «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» به این ناسازه‌‌ها، پُروپیمان پرداخته است. در پی‌جویی این ناسازگاری ـ که بازگویی آن در این یادداشت نمی‌گنجد ـ درمی‌یابیم، پیش‌شعر همواره از گونه‌ی نه ـ شعر نیست، هر شعر خوبی می‌تواند سرآغاز نوشتنِ شعری دیگر، یا شاعر دیگری باشد. پیش‌شعر به زبان ساده بر حرکت شعر از متنی به متن دیگر، از شاعری به شاعر دیگر، از دوره‌ای به دوره‌ی دیگر و سرانجام از زبانی به زبان دیگر دلالت می‌کند. آنچه در این حرکت روان می‌شود و با سایش‌ها و درخشش‌ها پیش می‌رود و به بار می‌نشیند ابزارها و ترفندهای شاعری است. ✅ چند صدایی که در خود چند زبانگی، چشم‌اندازهای دگرگونه، چند آهنگی، چندگونگی ابزارها و ترفندهای شاعری و ... را پیش می‌برد، پیش‌درآمد رهیافت پسامدرن به نوشتنِ شعر است. براهنی در بازگویی ویژگی‌های شعر الیوت، به این ویژگی اشاره کرده است: «در شعر سرزمین ویران یک شخصیت حرف نمی‌زند، چند شخصیت حرف می‌زنند، و در واقع چندین صدا با هم ترکیب می‌شوند. ... این ترکیب، مثل تئاتر و یا قصه و یا شعر حماسی نیست. بلکه ترکیبی پولی‌فونیک و یا چند صوتی است. ... الیوت مجموعه‌ی مرکب و هماهنگی از شخصیت‌ها و صداها خلق کرده است» (بحران رهبری ادبیات، ۱۱۶-۱۱۷) (۱۸ فروردین ۱۴۰۱) #شعر_روزگار_ما #رضا_براهنی https://t.me/OnPersianLanguage/
Показати все...
در پویه‌ی زبان فارسی ● هادی راشد

گزیده‌ی یادداشت‌ها درباره‌ی فرهنگ، زبان و ادب فارسی ‎⁦‌@OnPersianLanguage