155
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
Фото недоступнеДивитись в Telegram
غار كلماكره دراستان لرستان محل ششمين گنجينه تاريخ جهان
گنجیه غار کلماکره
پژوهشگر؛کامیار عبدی
منبع فصلنامه نقد کتاب تاریخ
سال دوم شماره ۸
زمستان ۱۳۹۲
۱۷-۱-۴۰۱
۱۹۲
قسمت یازدهم
درباره تحلیل های مولف درباره زبان عیلامی در ص ۱۹۵ اظهار نظر کنم، اما لازم می بینم توضیح دهم که چیزی به نام " نامه هایی که در آن به نینوااشاره دارد" ( ص ۱۹۵)
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📚۲)رباعیات خیام. شهرت جهانى خیام وامدار رباعیاتى است که به او نسبت مىدهند. طرفه اینکه تا یک قرن پس از مرگ او، هیچ رباعىاى به نام او در منابع نقل نشده است. هیچکدام از همعصران خیام، از قبیل سنایى غزنوى، عبدالرحمان خازنى، ابوالقاسم زمخشرى، نظامىعروضى سمرقندی و ابوالحسن بیهقى، که با او مناسبات یا دیدار داشتهاند، به رباعىسرایى او اشارهاى نکردهاند
📚قدیمترین جایى که از خیام به عنوان شاعر یاد شده، خریدة القصر عمادالدین کاتب، تألیف ۵۷۲ است که چهار بیت عربى به اسم او آورده است (← ج ۲، ص ۸۵؛ نیز ← دشتى، ص ۲۱؛ یکانى، ص ۷۲).رسالهاى از امام فخررازى (متوفى ۶۰۶) در تفسیر چهار سورة قرآن، در حال حاضر کهنترین مأخذى است که در آن یک رباعىِ فارسى به اسم خیام آمده است (← مینوى، ۱۳۳۵ش، ص ۷۱؛ میرافضلى، ۱۳۸۲ش، ص ۲۳ـ۲۴). پس از آن، در متون و منابع فارسى رباعیات بىشمارى به خیام نسبت دادهاند که شمار آنها تا پایان سدة هشتم به ۱۲۰ رباعى مىرسد. همة آنها و منابعشان در کتاب رباعیات خیام در منابع کهن تألیف على میرافضلى گردآورى و معرفى شده است.
📚برخى از رباعیاتى که به نام خیام مشهورند بدون ذکر نام سراینده در برخى از آثار کهن فارسى ذکر شدهاند، از جمله سندباذنامه ظهیرى سمرقندى که در حدود ۵۵۶ تألیف شده است (← خالقى مطلق، ص۷۳۰ـ۷۳۳؛ میرافضلى، ۱۳۸۲ش، ص ۱۳۸). از اوایل قرن نهم به بعد، یعنى حدود سیصد سال پس از مرگ خیام، مجموعههایى مستقل از رباعیات منسوب به او پدید آمد که در بعضى از آنها شمار رباعیات به هزار مىرسد. معروفترین این مجموعهها، مجموعه رباعیات کتابخانة بودلیان* آکسفورد است که در ۸۶۵ در شیراز کتابت شده و ۱۵۸ رباعى دارد و دیگرى، کتاب طربخانه است که یاراحمد رشیدى تبریزى در ۸۶۵ ترتیب داده و مشتمل بر ۵۵۰ رباعى است.در ۱۲۷۳ـ۱۲۷۴/ ۱۸۵۷، تصویر دستنویس کتابخانة بودلیان آکسفورد به دست ادوارد فیتز جرالد * (متوفی ۱۸۸۳م)، شاعر انگلیسى، رسید. او ظرف یک سال ۷۵ رباعى خیام را ترجمة آزاد کرد و در ۲۵۰ نسخه (در ۱۸۵۷) به چاپ رسانید. بعد از چاپ دوم این کتاب در ۱۸۶۸ (۱۲۸۵)، ترجمة فیتز جرالد شهرت جهانى یافت (← مینوى، ۱۳۶۷ش، ص۳۱۵، ۳۲۶؛ یکانى، ص ۱۱۶ـ۱۲۰؛ یوسفى، ص ۱۰۷ـ ۱۰۸)
📚شهرت جهانى ترجمة فیتز جرالد، ایرانشناسان غربى را بر آن داشت که در رباعیات خیام و مآخذ آنها بررسیهاى دقیقترى انجام دهند و شیوههاى علمى پژوهش در متون ادبى را دربارة آنها بیازمایند. بررسیهاى انتقادى رباعیات خیام در بین خاورشناسان، در ۱۳۱۵/۱۸۹۷ با مقالة والنتین ژوکوفسکى ، ایرانشناس روس، آغاز شد. او در مقالة خود، که در یادنامة بارون ویکتور روزن بهنام المظفریة (سنپترزبورگ ۱۸۹۷، ص ۳۲۴ـ۳۶۳) چاپ شد، علاوه بر معرفى تعدادى از منابع کهن و ناشناخته دربارة زندگى و شعر خیام، ۸۲ رباعىِ منسوب به او را، که در دیوانها و تذکرهها به نام شاعران دیگر ضبط شده است، رباعى سرگردان بهشمار آورد و در صحت انتساب آنها به خیام تردید کرد (← کریستنسن، مقدمه بدرهاى، ص ۴۵).آرتور کریستنسن در کتابى به نام > پژوهش در رباعیات خیام< (هایدلبرگ ۱۹۰۵) شمار رباعیات سرگردان را به ۱۰۱ رسانید و با شک و احتمال، ۱۲ رباعى را اصیل شمرد. او در کتاب بررسى انتقادى رباعیات خیام (کوپنهاک ۱۹۲۷) راه دیگرى در پیش گرفت و بر مبناى تواتر رباعیات در هجده متن خطى و چاپى، ۱۲۱ رباعى را برگزید (← دشتى، ص ۲۴۱ـ ۲۴۸؛ کریستنسن، همان مقدمه، ص ۳۷).در فاصلة چاپ دو کتاب کریستنسن، در ۱۳۰۴ش/۱۹۲۵ فردریش روزن آلمانى رباعیات خیام را منتشر ساخت و در مقدمة فارسى آن از جنبة سلبىِ نظریة رباعیات سرگردان انتقاد کرد. او با اتکا به منابعى که در اختیار داشت، ۲۳ رباعى منسوب به خیام را اصیل شمرد و آنها را مبناى انتخاب دیگر رباعیات قرار داد. او، همچنین اولین کسى بود که نظریه رباعیات کلیدى را مطرح ساخت (← دشتى، ص ۲۴۹ـ۲۵۰؛ کریستنسن، همان مقدمه، ص ۴۸ـ۴۹)
📚در ایران، سعید نفیسى و صادق هدایت از اولین کسانى بودند که با مطالعه دستاوردهاى ایرانشناسان اروپایى، به بررسى رباعیات خیام پرداختند. هدایت، مقدمهاى بر رباعیات خیام را در ۱۳۰۳ش و ترانههاى خیام را در ۱۳۱۳ش منتشر کرد و پس از انتخاب چهارده رباعى کلیدى، ۱۴۳ ترانة خیام را برگزید. در ۱۳۲۰ش، محمدعلى فروغى با همکارى قاسم غنى، ۶۶ رباعى کهن را، ملاک انتخاب ۱۱۳ رباعى دیگر قرار داد و حاصل کارش به واسطة اتخاذ شیوهاى علمىتر و بینشى معتدلتر، به مراتب از کار هدایت بهتر بود. پژوهشگران دیگر مثل على دشتى، رشیدیاسمى و محسن فرزانه نیز مطابق همین روش به گزینش رباعیات خیام پرداختند. جلالالدین همائى (خیام، ۱۳۶۷ش، مقدمه، ص ۴۲، ۴۴) اتکاى صرف به روش رباعیات کلیدى را نادرست مىدانست و معتقد بود که باید همزمان روش ژوکوفسکى، یعنى تعیین تکلیف رباعیات سرگردان را نیز بهکار گرفت. میرافضلى (۱۳۷۴ش، ص ۴ـ۶)
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
تبارشناسی لک ایل حسنوند
نویسنده: نشریه اینترنتی لکستان - چهارشنبه ٢٤ فروردین ۱۳٩٠
ایل حسنوند (حسن وند) یا "حسنوند خدایی" یکی از بزرگترین ایلات قوم لک است که به گفته ی مسعود کیهان در کتاب "جغرافیای مفصل ایران" تعداد خانوارهای این ایل لک طبق سرشماری سال 1311 خورشیدی به 5000 می رسید. ایل لک حسنوند از پنج طایفه تشکیل شده است که عبارتند از بسطام، کاکل وند، ساکی و دولتشاه. محل سکونت آنها در الشتر یا الیشتر کنار رودخانه ٔ کاکارضا، تنگ رباط جلگه و معدن رباط - تنگ حسن بوده و شغل اهالی آنان گله داری است.
از سرشناسترین چهره های تاریخی ایل لک حسنوند میتوان به رضاشاه پهلوی اشاره کرد. در کتاب "از الشتر تا آلاشت" نوشته کیوان پهلوی می خوانیم که "ایلحسنوند که یکی از ایلات لکستان محسوب میشد، نیز در اجنگهای نادرشاه شرکت داشتند. یکی از افراد طایفه حسنوند به نام « رمضان» در جریان جنگهای نواحی شمالی کشور، از لشکریان جدا گشته، راه را گم کرده و سرانجام در ناحیه آلاشت اقامت گزید. رمضان با یکی از دختران طایفه اوجی ازدواج کرد و برای همیشه در آن دیار ماندگار گردید و رضاشاه از نوادههای ایشان است".
پراکندگی جمعیتی این ایل بزرگ لک در شهرستانهای سلسله، دلفان، خرمآباد، پلدختر، کنگاور، دینور، کوهدشت، بروجرد و کلاردشت و قزوین میباشد.مرکز اصلی این ایل دشت زیبای سلسله نیسایه میباشد هرچند در زمانهای نه چندان دور بیشتر کوچ رو بوده و مالک مناطقی از بالاگریوه نیز بودهاند (که در اسناد مالیاتی سال ۱۳۴۰ موجود میباشد) اما در حال حاضر بیشتر در الشتر و خرمآباد و پلدختر ساکن هستند. در بیرون از منطقه سلسله بیشتر الشتریها را حسنوند میخوانند.
هم اکنون حسنوند یکی از طایفههای لک ساکن در لرستان (لکستان) است. جمعیت آنها به ۴۰٬۰۰۰ نفر میرسد. در مجلس شورای اسلامی سه تن از نمایندگان دوره نهم با نام خانوادگی حسنوند بر کرسی نشسته اند (نمایندگان شهرهای سلسله و دلفان، اندیمشک و خرمآباد.)
در زمان حملهٔ نادرشاه افشار به غرب ایران و جنگ با عثمانپاشا، شخصى شجاع و وطنخواه از اهالى پشتکوه (ایلام امروزی) به نام سلسل در جنگ مزبور سر یکى از سرداران عثمانى را به پاى نادرشاه مىاندازد و نادر به پاس خدمت او سرزمین دلفان و یا در اصطلاح محلی لکی "خاوه" را به او مىبخشد. سلسل در آنجا حکومت محلى تشکیل داده و بهمرور سرزمینهاى اطراف از جمله دشت الشتر را مىخرد. از اینرو امروزه به الشتر ”سلهسله“ (سلسله) نیز گفته مىشود.
سلسل داراى سه پسر به نامهای: حسن، یوسف و قیاس بوده که جداد عشایر حسنوند، یوسفوند و قیاسوند مىباشند. پس از مرگ سلسل بین فرزندان خود درگیرى ایجاد شده، حسن و یوسف متحده شده بر قیاس مىتازند و وى را به نهاوند مىرانند، سپس تمام املاک بین حسن و یوسف تقسیم مىگردد، حسن ناحیهٔ الشتر و یوسف ناحیهٔ خاوه را انتخاب مىکند. نام این ایل از نام جد مردم آن یعنى حسن پسر سلسل مأخوذ گردیده و حسنوند معروف شده است.
دکتر هنرى فیلد مىگوید: ”این قبیلهٔ بزگ بادیهنشین بهتدریج تقلیل یافت تا اینکه در ۱۹۱۲م تعداد آن به سههزار خانوار تخمین زده مىشد
سران ایل حسنوند در گذشته با داشتن سواران ورزیده و کارآزموده طرف توجهٔ حکام لرستان بودهاند و در جنگهائى که بین این ایل و ایل براتوند رخ داده است. حسنوندان لیاقت و شایستگى رزمى خود را بهخوبى در برابر بیرانوندان نشان دادهاند
در جنگ جهانى اول (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸م) که بیگانگان علىرغم اعلام بىطرفى ایران به میهم ما تجاوز کردند و مناطقى از آن را اشغال نمودند، عشایر و طوایف دلیر ایل حسنوند نخستین کسانى بودند که داوطلبانه با قواى دولتى همکارى کرده و در راه پاسدارى از میهن تعدادى به شهادت رسیده و خون آنها مرزهاى ایران را رنگین کرد.
قشلاق عشایر حسنوند و سایر طوایف سلهسله، بخشهاى ملاوى و حسنیه است. آنان بهطور پراکنده در تنگهٔ ملاوی، پیرامون پلدختر، شدت جایدر، تنگ فنی، دامنهٔ شمالى کوه کور و نزدیک بیدروبه و پل زال نیز مستقر گردیده و از پائیز تا بهار را در این مناطق مىگذرانند. مسافت رفت و برگشت حدود ۴۴۰ کیلومتر و مدت ۲۵ روز است از سردسیر به گرمسیر در راه هستند که از اول مهر شروع مىگردد و تاریخ بازگشت، اوایل اردیبهشت است
سردسیر این ایل شمال الشتر مىباشد که در شرق و غرب رود کهمان واقع شده است. این چراگاهها بسیار سرسبز و از زیبائى خاصى برخوردار است. علاوه بر ناحیهٔ ییلاقى مزبور در تابستانها از چراگاههاى پیرامون الشتر که عبارتند از: ژیریان چیم تکله، میوله، قنبرعلی، قلائى و زشت توسط این ایل نیز استفاده مىگردد
نظام اجتماعی و سیاسی در ایل حسنوند براساس خویشاوندى استوار بوده و از تعدادى واحد پدرتبار تشکیل شده است. جد اعلاى عشایر حسنوند مردى به نام خدائى بوده که از دو همسر صاحب ۳۴ نفر اولاد ذکور بوده است که طوایف و تیرههاى ای
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📚با تکیه بر آمار مستندى که نشان مىدهد بیش از ۹۰% رباعیات شاعران هم دورة خیام چهار قافیهاى است، توجه به رباعیات چهار قافیهاى را در گزینش رباعیات اصیل خیام ضرورى دانسته است. در سالهاى اخیر، ذکاوتى قراگزلو (ص ۱۸۶ـ۱۸۷) با اتخاذ شیوهاى نزدیک به شیوة کریستنسن، توالى و تواتر رباعیات در متون قدیم را ملاک گزینش رباعیات خیام دانسته است.اشتیاق پژوهشگران براى دستیابى به نسخهاى کهن از رباعیات خیام، سبب شد برخى سودجویان به جعل مجموعههاى قدیمى رباعیات خیام بپردازند
📚معروفترین این مجموعهها عبارتاند از: دستنویس عمرعلیشاه با تاریخ ادعایى ۵۴۸ (← مقدادى، ص ۱۱۳ـ۱۱۴)، دستنویس مورخ ۶۰۴ دانشگاه کیمبریج و دستنویس مورخ ۶۵۸ کتابخانة چستربیتى (خیام، ۱۳۶۷ش، همان مقدمه، ص ۱۲ـ۱۹؛ فولادوند، ص ۴۸ـ۵۲)، دستنویس مورخ ۷۲۱ که فردریش روزن از آن استفاده کرده (← دشتى، ص ۲۴۹)، و دستنویس مورخ ۷۹۰ نخجوانى (← میرافضلى، ۱۳۸۲ش، ص۲۵۰؛ قس یکانى، ص ۳۰۸ـ۳۱۰ که نسخه را قدیمى و اصیل مىداند).ذکر نشدن نام خیام در منابع قدیم به عنوان شاعر، باعث شده است که برخى از پژوهشگران در شاعرى خیام تردید کنند و به وجود دو خیام، یکى حکیمِ دانشمند و دیگرى شاعر رباعىگو، قائل شوند. پشتوانة این دیدگاه اشارتى است که ابنفُوَطى (متوفى ۷۲۳) در کتاب مجمعالآداب (ج ۲، ص ۳۳۱) به شاعرى فارسىزبان به نام علىبن محمدبن احمدبن خلف خراسانى، معروف به ابنخیام، کرده و گفته است که وى دیوانى به فارسى دارد و شعرش بسیار و در خراسان و آذربایجان مشهور است. او دو بیت عربى نیز از این شاعر نقل کرده است. بر این اساس، محیط طباطبائى (ص ۱۷ـ۱۸) معتقد است که خیامِ دانشمند، شاعر نبوده و آنچه به اسم او شهرت یافته، سرودة دیگران و از جمله همین ابنخیام خراسانى است که تشابه اسمى آنها باعث ناشناختهماندنِ گویندة اصلى رباعیات شده است
📚مهمترین دلیل بىاعتبارى این نظر آن است که نام و شعر ابنخیام خراسانى در هیچ کدام از منابع فارسى نیامده است و آنچه ابنفوطى دربارة شهرت شعر او در خراسان و آذربایجان گفته، پشتوانة معتبر ندارد (← ذکاوتى قراگزلو، ص ۱۳ـ۱۶؛ خیام، ۱۳۸۳ش، همان مقدمه، ص ۱۱۴ـ۱۱۷).رباعیات خیام از زمان انتشار تاکنون همواره مورد اعتراض متشرعان و صوفیان بوده است. عطار، شاعر همشهرى خیام، ضمن حکایتى در کتاب الهىنامه (ص ۲۷۲) خیام را مردى ناتمام نامیده است. نجم رازى در مرصادالعباد (ص ۳۱) دو رباعى از خیام نقل کرده و آن را شاهدى بر حیرت و گمراهى گویندة آنها دانسته است. جمالالدین قِفْطى (متوفى ۶۴۶؛ ص ۲۴۳ـ۲۴۴)، معتقد بود که باطن شعرهاى خیام، همچون مار، شریعت را نیش مىزند. شمس تبریزى (دفتر۱، ص ۳۰۱) در پاسخ سؤال یکى از مریدان دربارة شعر خیام، او را سرگردان نامیده است. بعضى شاعران، رباعیات خیام را به شعر جواب گفتهاند، از جمله قاضىنظامالدین اصفهانى، شاعر ذواللسانین قرن هفتم که یکى از رباعیات خیام را در قالب رباعى به عربى برگردانده و چهار رباعى عربى در رد آن پرداخته است (← میرافضلى، ۱۳۸۲ش، ص ۵۳ـ۵۵)
📚ترجمة فیتز جرالد سببِ شهرت بسیارِ رباعیات خیام در خارج از ایران شده است. بسیارى از رباعیات خیام، براساس ترجمة فیتز جرالد یا مستقیماً از متن فارسى، به زبانهاى انگلیسى، فرانسه، آلمانى، سوئدى، ایتالیایى، هلندى، مجارى، اسپانیایى، ترکى، روسى، گجراتى و عربى ترجمه شده است (← یوسفى، ص ۱۱۰). برخى از مهمترین این ترجمهها عبارتاند از: ترجمة ژ. ب نیکولا (۱۲۸۴/۱۸۶۷)، ترجمهةم. ف. فرزانه و ژ. مالاپلات (۱۳۷۲ش/۱۹۹۳)، از روى ۱۴۳ رباعى که صادق هدایت منتشر کرده بود، ترجمة پ. سگرس (پاریس ۱۳۶۱ش/۱۹۸۲) و ترجمة ژیلبر لازار ، همگى به زبان فرانسه (۱۳۷۳ش/۱۹۹۴)؛ ترجمة آرتور جان آربرى به انگلیسى (لندن ۱۳۳۱ش/۱۹۵۲)؛ ترجمة فریدریش روزن (۱۳۲۷/ ۱۹۰۹) و رودولف برگر (برن ۱۳۲۷ش/۱۹۴۸) به آلمانى؛ ترجمة فرانچسکوگابریلى به ایتالیایى (فلورانس ۱۳۲۳ش/ ۱۹۴۴)؛ ترجمة حسین دانش* و رضا توفیق به ترکى استانبولى (استانبول ۱۳۴۰). بسیارى از شاعران و ادیبان نامى عرب، مانند احمد رامى، ابراهیم عبدالقادر مازنى، جمیل صدقى زهاوى، احمد زکى ابوشادى، عباس محمود عقّاد، قیصر معلوف، مصطفى جواد، محمد فراتى، محمد غُنَیمى هلال و جعفر خلیلى نیز رباعیات خیام را به عربى ترجمه کردهاند (خیام، ۱۴۰۸؛ نیز ← بخش ۳: خیام در ادبیات عرب).نیز ← رباعى
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
شهر شیفته مردم داری اوشدند ، علی (عمادالدوله بعدی) بناگاه تصمیم گرفت به اصفهان حمله کند ، اختلاف علی ومردآویج را باید در عملکرد این دونفر جست علی رئوف مهربان بخشنده ولی حرکات مردآویج نسبت به اطرافیان خشن و تمامیت خواه بود (ابن مسکویه) لذا علی عزم اصفهان کرد سپاه چندانی نداشت تعداد سپاهیان او را تا ۷۰۰نفر نگاشته اند دربرخوردی که انجام شد شهر به تصرف علی در آمد دربین سپاهیان مدافعان شهرتعداد زیادی از دیلمیان بودندکه به طرفداری علی آمدند همین دلیل پیروزی علی بود
گفتیم علی با کمک سپاهیان دیلمی توانست بر اصفهان مسلط شود ، مردآویج بشدت از وضع پیش آمده خشمگین ونگران شد سپاهی به فرماندهی برادرش وشمگیر به اصفهان اعزام کرد علی چاره کار را در عقب نشینی یافت لذا با وصول خراج بسمت ارگان(ارجان)عقب نشست، ابوبکر پسر یاقوت حاکم فارس حاکم ارجان بود نتوانست با علی جنگ کند لذا به سمت رامهرمز گریخت شهر ومنطقه اطراف بدست دیلمیان افتاد(ذی الحجه ۳۲۱) حال دیگر برای خلیفه هم یقین گردید اینان دشمن اوهستند به یاقوت حاکم فارس دستور سرکوبی دیلمیان را صادرکرد، علی خیال جنگ نداشت بدنبال راهی بود که تا بتواند خودش را به کرمان برساند ولی در راه ارجان و شیراز توسط یکی از رجال فارس بنام ( ابوطالب نو بندیانی) از سپاه کوچک او پزیرائی شد وهمین شخص بود که اورا به تصرف شیراز ترغیب کرد، درهمین زمان برادرش حسن که بصورت گروگان نزد وشمگیر بود فرار کرده با عده کمی به او پیوسته بود بدستور او درنواحی کارون به تاخت وتاز مشغول شد ضمن بدست آوردن اموال قابل ملاحظه ای ، آن حدود را جزء متصرفات خودشان قرار دادند ، دراین بین اتحاد یاقوت سردار خلیفه ومردآویج علی را بران داشت که یک بار دیگر به کرمان رفته دست اتحاد به ماکان بن کاکی بدهد لذا بدان سمت حرکت کرد ولی درحوالی بیضا یاقوت سر راه بر علی گرفت جنگ درگرفت سپاه یاقوت چندین برابر نیروهای علی بود آنان بقدری به پیروزی اطمینان داشتند که بسیاری از لوازم شکنجه را رابرای اسیران باخود آورده بودند دراین سپاه عده ای از نیروهای مخصوص خلیفه مانند (ساجیه وحجریه )به انان را کمک میکرد ولی تیز هوشی علی مانع از شکست ایشان گردید ویاقوت باتمامی بزرگی نفراتش از میدان جنگ ناگزیر به فرار شدند(جمادی الثانی ۳۲۲) علی درتعقیب به آنان به شیراز رسید درانجا دریافت یاقوت شیراز را ترک واین شهر بی دفاع است شهر به تصرف درآمد عده ای از اعیان وعمال خلیفه سر به آستان اونهاده اظهار بندگی کردند علی با مهربانی با آنان رفتار کرد وبا محبت ایشانرا پزیرفتند ، ورود سپاهیان بدون برخورد نبود عده از دیلمیان بدست غلامان یاقوت کشته شدند ولی احمد برادر کوچک با خوشونتی تمام آنان را بقتل رساند ،
ورود به شیراز اولین روز دولت مقتدر شیعی آل بویه شکل گرفت وخلیفه اراضی بالله هم خلعت وهم لوای عمارات فارس برای علی فرستاد در مقابل علی تعهد کرد سالانه هشت میلیون درهم خراج سالانه بپردازد (شوال ۳۲۲).
با فتح شیراز حکومت این سلسله پاگرفت ولی علی درمیان دوسنگ آسیا قرار داشت یک طرف خلیف علی رغم یکه حکومت اورا پزیرفته بود طرف دیگر مردآویج زیاری که اهواز ، ایده ، رامهرمز و عسکرمکرم را تصرف کرده بود، یاقوت هم بیکار ننشسته باجمع آوری نیرو در واسط به او چنگ ودندان نشان میداد ، علی با مرد اویج صلح کرد و اموالی هنگفت همراه با برادرش احمد به عنوان گروگان بنزد مردآویج فرستاد وحتی خطبه بنام او خواند ولی کشته شدن مردآویج دراصفهان(قبلا درکانالم دراین مورد شرح دادم)تمامی معادلات را بهم زد ابتدا به یاقوت پرداخت با شکست او وکشته شدنش به تاریخ (۳۲۴) خیال دیلمیان را از این بابت راحت کرد اندکی بعد حسن با تعدادی از دیلمیان توانست اصفهان را تصرف و این شهر را تخت گاه خود قرار دهد ، پشتکار این سه برادر واتحاد با یک دیگر آنان را به گرفتن کرمان وا داشت بخصوص که احمد برادر کوچک هنوز جایی برای حکومت پیدا نکرده بود لذا احمد را با سپاه نسبتا بزرگی تشکیل شده از ترک و دیلم به کرمان فرستاد بسال(۳۲۴) احمد به پیشروی هایی دست یافت او توانست سیرجان ونواحی جیرفت را بدست بیاورد دربرخوردی ناخواسته که با قبایل کوچ (قفص)وبلوچ آن حدود رخ داد از ناحیه دست چپ اسیب دید لذا مجبور به صلح گردید وبدون نتیجه مطلوبی به شهر استخر برگشت ، دلجوئی امیر دیلمی از او برای مدت کوتاهی باعث گردید احمد درشرایط خوبی قرار بگیرد، درهمین هنگام عبدالله بریدی حاکم اهواز که از ناحیه سرداران خلیفه محمدبن رائق وبجکم مورد حمله قرارگفته بود دست یاری بسوی امیر دیلمی درازکرد ، علی احمد را با تعدادی از سپاهیان را مامور را به یاری عبدالله به اهواز فرستاد احمد طی عملیاتی توانست بر سرداران خلیفه پیروز گردد بدینگونه احمد با تصرف بر اهواز ونواحی ، آن سرزمین را درقلمرو آل بویه قرار داد(۳۲۶هجری) *
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🔷معرفی مفاخر وآثار باستانی و طبیعی شهرستان هلیلان🔷 ⏩Holilan in the course of history⏪ ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب: 👇 @Hadinourmalkiy 💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید.. 🔜 t.me/Holilan_History ┈••✾•🌿
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
اینک حکومت نوپای فرزندان بویه بعنوان قدرتی جدید مطرح شده که متصرفات سامانیان وآل زیار وبغداد را تحدید میکرد گفتیم حسن بویه بر اصفهان حاکم شده بود اما وشمگیر برادر مرد آویج با بسیج سپاه به اصفهان حمله کرد حسن که یارای مقابله درخود ندید به استخرفارس به نزد احمد عقب نشست ، بعد از زمانی کوتاه با یاری احمد دریک فرصت مناسب توانست اصفهان را مجدد به تصرف درآورد(۳۲۸)سپس حسن توانست شهر مهم و باستانی ری را به تاریخ(۳۳۰) به قلمرو آل بویه اضافه نماید ، درچنین احوالی احمد بفکر تسخیر بغداد که دردست سرداران ترک قرار داشت اقتاد او کاری میخواست انجام دهد که چند قرن آرزوی مردم ایران بود ، ِلذا این امیر دیلمی که خورد ترین برادران بود با سپاهش بسمت عراق پیش رفت ولی توسط توزون (یکی از قاتلین مردآویج) به عقب رانده شد(۳۳۲)ولی احمد باشجاعتی که داشت طی چندین حمله موفق شد درزمان خلیفه مستکفی به تاریخ (جمادی الاخر ۳۳۴) به آرزوی چند قرن ایرانیان جامعه عمل به پوشاند.
واین اولین بار بود که یک امیر ایرانی بنام احمد بن بویه بعد از سقوط ساسانیان کار نیمه تمام يعقوب لیث ومردآویج را تمام کرد ، به هر روی خلیفه به گرمی اورا پزیرفت ضمن عنوان امیر الامرائی به( احمدلقب معزالدوله) به برادر بزرگترش علی لقب( عمادالدوله) به حسن لقب (رکن الدوله ) عطا کرد این القاب بر روی سکه ها ضرب گردید همچنین خلعت و لوا برای دیگر برادران ارسال گردید بدینسان این سه برادرطی ۱۲سال باپشتکار وخردورزی توانستند از صید ماهی به پادشاهی رسیده تا جاییکه تعین خلیفه میکردند ، ای کاش با سرنگونی کامل عباسیان این عفریت خونریز را ازبین میبردند که تا ۳۰۰سال دیگر به خونخواری ادامه ندهند.
بغداد به تصرف احمد معزالدوله در آمد اینک این سه برادر باقدرت وپشتکار واحترام متقابل بایک دیگر در برابر رقیبانشان با قدرت رفتار میکردند اینکه بخواهیم به هریک بطور جداگانه بپردازیم از حوصله جمع خارج است.
دریغداد با گرایش شیعی که دیلمیان داشتند و سعی می کردند تفکراتشان را پیاده کنند خالی از اشکال نبود وباز این خلیفه بود که مورد سوظن قرار گرفت به گفته (ابن مسکویه)آنروز پنجشنبه بیست ودوم جمادی الاخرسال(۳۳۴) احمد به دربار وارد شدپس از احترام گذاشتن درجای خودش قرار گرفت دراین هنگام دومرد دیلمی از بین سپاهیان جدا شده بطرف خلیفه آمدند به فارسی سخنانی گفتند خلیفه فکر کرد آنان برای بوسیدن دستش امده اند لذا دستش را بطرف آنان دراز نمود دومرد دست خلیفه را کشیدند واو را بر زمین اندخته عمامه اش را بگردنش افکندند او را کشان کشان به خانه معزالدوله بردند دیگر سربازان دیلمی ابواحمد شیرازی وعلی بن ابوموسی هاشمی را که ازنزدیکان خلیفه بودند را دستگیر کردند ، احمد معزالدوله درهمان روز ابوالقاسم فضل بن مقتدر رابه دارالخلافه احضار کرد و او را خلیفه خواند وباوی بیعت کرد ولقبش را(المطیع لله) قرار داد وهر روز دوهزار درهم برایش مقرر داشت وخلافتش را به همه اطراف نوشت ،اری این بود قدرت امیران دیلمی ولی افسوس که از این قدرت نتوانستند استفاده نموده سر افعی راکوبند.
مدتی بدین منوال گذشت حال عمومی علی عمادالدوله روز به روز خرابتر میشد او جزء یک دختر فرزندی دیگری نداشت لذا بفکر جانشینی برای خودش افتاد به برادرش حسن رکن الدوله نامه نوشت و فرزند ۱۴ساله او رابنام فنا خسرو (عضدالدوله بعدی)را به شیراز دعوت نمود او که امیر و بزرگ این خاندان بود با برادرش احمد در تاریخ (۳۳۶)در ارجان(بهبهان کنونی)ملاقات نمود و نهایت تکریم واحترام را به برادرش رواداشت سپس با دقت تمام کسانی را که ممکن بود بعد از مرگش برای برادرزاده اش درد سر درست کنند هوشمندانه از کنار برکنار کرد وخود نسبت به او رسم ادب بجای اورد اندکی بعد به تاریخ جمادی الاخر سال(۳۳۸)درحالیکه از ناراحتی کبد رنج میبرد درسن (۵۹)سالگی چشم از جهان فروبست.
تمامی مورخان علی عمادالدوله را مردی شجاع ، کریم و بخشنده بود کارهایش با مشورت و از روی عقل انجام میشد با سپاهیانش با گشاده دستی برخورد میکرد.
ابن اثیر مرگ علی را یکسال بعد از ولیعهدی فنا خسرو می داند.
مراسم تعزیه عمادالدوله برسم دیلمیان با تشریفات تمام برگذار گردید حسن رکن الدوله با اطلاع از مرگ برادر درحال جنگ با وشمگیر بود لذا کلیه کارها را به سردار دیلمی باوفایش علی کامه سپرده وخود رابه شیراز رسانید ، احمد معزالدوله هم با اطلاع از مرگ برادر دربغداد بسوک نشست سپس ابوجعفر صیمری را به نمایندگی از طرف خود به شیراز فرستاد ، واما رکن الدوله باورود به شیراز با پای برهنه برسر خاک برادر مویه کرد سپس سه روز عزاداری نمود آنگاه برای تمشیت به کارها چندین ماه در شیراز ماند نظم ودقت درکارها را را تنظیم نمود که البته دراین مدت ابوجعفر صیمری درتنظیم وامور فارس به فنا خسرو کمک کرد انگاه حسن رکن الدوله برسم معمول زمان مقداری از مال علی را
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🔷معرفی مفاخر وآثار باستانی و طبیعی شهرستان هلیلان🔷 ⏩Holilan in the course of history⏪ ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب: 👇 @Hadinourmalkiy 💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید.. 🔜 t.me/Holilan_History ┈••✾•🌿
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
در بخش شاعران عجم، قطعهاى چهاربیتى به زبان عربى از خیام آورده است. ۳۱ بیت از اشعارِ تحریف یا تصحیف شدة عربى خیام نیز با تحقیق و تصحیح یوسف حسین بکّار به همراه مقدمهاى کامل با عنوان «عمرالخیام: شعرهالعربى» در مجله آفاق الثقافة و التراث (ش ۵۶، ذیحجه ۱۴۲۷، ص ۸۳ ـ ۹۵) به چاپ رسیده است
📚با این حال، شعر عربى خیام شایسته پژوهشهاى بیشتر است.محور دوم، تألیفات و نوشتهها دربارة خیام است. در این باره کتابهاى مستقل و پژوهشها و مقالات بسیارى موجود است که شمار آنها و نیز ترجمههاى آنها به ۲۵۹ اثر مىرسد (← یوسف حسین بکّار، ۱۴۰۸ج، ص ۹ـ۱۰۴). در اکثر این کتابها، تحقیقها و مقالات، گمانهاى غلط و اشتباهات فاحشى دیده مىشود که برخى از آنها عمومى و تکرارى است (براى نمونه ← همو، ۱۴۰۸الف، ص ۱۳ـ ۷۶ ) و برخى دیگر اشتباه فردى است (← همان، ص ۷۷ـ۱۳۹). از عمدهترین اشتباهات تکرارى، تاریخ تولد و وفات خیام، شعر عربى او، نخستین مترجم عربى رباعیات خیام، سرقت و آمیختگى در اشعار او و تعداد رباعیات برخى از ترجمههاست (← همان، ص ۱۳ـ۷۶)
📚محور سوم، تأثیرپذیرى و تأثیرگذارى خیام است. به احتمال زیاد، نخستین کسى که به تأثیرپذیرى عمر خیام از ابوالعلاء معرّى توجه کرد، عباس محمود عقاد بود که در مقالة «عمر خیام»، به آن اشاره کرد. این مقاله نخست در ۱۳۲۶/۱۹۰۸، در نشریة الدستور و سپس در کتاب مواقف و قضایا فى الأدب و السیاسة منتشر شد (عباس محمود عقاد، مقدمه، ص ۵، ۷ـ۱۱). مقالات و پژوهشهایى در پى این مقاله نوشته شده است که مهمترین و قدیمترین آنها عبارتاند از: «بینالمعرّى و الخیّام: فکرة الموت و مصیرالأجساد» اثر فؤاد افرام بستانى (← المشرق، سال ۲۶، ش ۶، حزیران ۱۹۲۸، ص ۴۴۱ـ۴۵۰)، «المقارنة بین المعرّى و الخیّام» اثر احمد حامد صرّاف ( المجمع العلمى العربى، ج۱۰، ش ۹، ربیعالآخر ۱۳۴۹، ص ۵۳۷ـ۵۶۱)، «بین أبىالعلاء و الخیّام» اثر عبدالوهاب عزّام ( الهلال، سال ۴۶، ش ۸ ، ربیعالآخر ۱۳۵۷، ص ۸۸۴ ـ۸۸۸)، «عمرالخیّام و رباعیاته: مقارنة بین تفکیر الخیّام و المعرّى» اثر عمر فرّوخ در کتابش بهنام حکیم المعرّة (بیروت ]بىتا.[، ص ۱۸۸ـ۱۹۴)، «مقارنة بین تفکیر الخیّام و المعرّى» اثر عبدالحق فاضل در کتابش بهنام ثورةالخیام (بیروت ۱۹۶۸، ص ۳۶۱ـ۳۹۱)، «معارک فکریّة بین المعرّى و الخیّام» اثر عبدالقادر محمود۳، جمادىالاولى ۱۴۰۶، ص۱۰ـ۱۱) و «بین المعرّى و الخیّام» اثر احمد کمالالدین حِلْمى ( الشعر، ش ۱۷، ۱۹۸۰، ص ۱۰۸ـ۱۱۷)
📚بدون شک خیام در زمینههاى دیگر از شعرِ ابومحجن ثقفى*، ابونواس*، ابوالعتاهیه* و ابنرومى* تأثیر پذیرفته است. برخى از محققان در تألیفات خود به صورت عام به تأثیرگذارى خیام بر شعر معاصر عرب پرداختهاند از جمله عبدالرازق برکات در دراسات مقارنة فى الأدب العربى و الترکى المعاصر (ص ۱۳۵ـ۲۵۵) که به بیان تأثیر رباعیات خیام در شعر جدید عربى و ترکى مىپردازد
📚برخى از ایشان به بررسى تأثیر خیام در شاعرى خاص پرداختهاند، از جمله «رباعیاتالخیّام» اثر ماهر حسن فهمى (ص ۱۸۳ـ۱۹۴) که تأثیر رباعیات خیام را در طلاسم ایلیا ابوماضى* ــ شاعر و روزنامهنگار لبنانى قرن چهاردهم ــ بررسى کرده است؛ «بین الخیّام وعرار» از خالد کرکى در کتاب دمالمدائن و القصید (ص ۱۳۵ـ۲۶۲). باید به این موارد، تأثیرپذیرى شاعران دیوان ــ عباس عقّاد، عبدالرحمان لشکرى، و ابراهیم مازنى ــ را نیز اضافه کرد (← یوسف حسین بکّار، ۲۰۰۴، ص ۸۳ ـ۸۶، ۱۰۰ـ۱۰۴، ۱۴۶ـ۱۵۴).از جمله شاعران عرب که با الهام از خیام و انتخاب او به عنوان قِناع (نقاب؛ ← بیاتى*، عبدالوهاب) مطالبى را به نظم و نثر نوشته، عبدالوهاب بیاتى است (← ج ۲، ص ۲۰۹ـ۲۶۸)
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
Фото недоступнеДивитись в Telegram
نمایی زیبا از کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد فارس
https://t.me/Holilan_History
Repost from 🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📚۳)خیّام در ادبیات عرب. در قیاس با رباعیات خیام ــ که نه تعداد صحیح آنها مشخص است و نه مىتوان بهطور قطع بسیارى از آنها را به خیام نسبت دادــ آثار عربى خیام، بهویژه مقدمههاى تألیفات علمى، پاسخهاى فلسفى و شعر عربى او و نیز اخبار و روایات دربارة او در منابع قدیم عربى، چهرة وى را بسیار نزدیکتر به واقعیت ترسیم مىکند (← یوسف حسین بکّار، ۱۴۲۵، ص ۱۳۹ـ۱۵۵). بسیارى، بهویژه در دورة معاصر، هنگام داورى دربارة عقیده و سلوک خیام بر رباعیات فارسى وى تکیه کردهاند و بر اساس این سرودهها کفر، الحاد، باطنیگرى، مکتب لذت، اپیکوریسم، مکتب اصالت شک، اعتقاد به تناسخ و تصوف را به او نسبت دادهاند؛ از جمله احمد حامد صرّاف، عبدالحق فاضل، محمد موسى هنداوى، احسان حقى و عبداللطیف جوهرى (همو، ۱۴۰۸ج، ص۴۰، ۴۳، ۵۵، ۷۱ـ۷۳، ۹۱)
📚برخى همچون عباس محمود عقاد* و مصطفى وهْبى التل در ابتدا موارد منتسب به او را باور داشتند ولى پس از بررسى دقیق آثار و اخبار خیام از نظر خود برگشتند و حتى برخى مانند عقاد، نسبت دادن گرایش به تصوف و اعتقاد تناسخ را به خیام ظلم در حق وى دانستند (← خیام، مقدمة یوسف حسین بکّار، ص ۵ـ۶؛ یوسف حسین بکّار، ۲۰۰۴، ص ۳۹ـ۴۱). این در حالى است که احمد صافى نجفى مانع تجدید چاپ ترجمة رباعیات خیام شد زیرا بر این باور بود که از این اشعار سوءاستفاده مىشود، آن را در میکدهها مىخوانند و افراد بیشتر به میخوارگى تمایل پیدا مىکنند (← ص ۵۹)
📚در دورة معاصر، عربها بیش از حد تصور و انتظار به خیام و رباعیات او اهمیت دادند و بیش از هر شاعر قدیم یا جدید عرب به او توجه کردند. البته اهتمام عربها به خیام کمتر از غربیها و حتى ایرانیها نبود. شهرت اصلى خیام به سبب رباعیات اوست که عربها در اوایل قرن چهاردهم/ بیستم از طریق غرب با این رباعیات آشنا شدند. طه حسین (ابراهیم امین شواربى، مقدمه، ص ﻫ ) معتقد است قبل از عصر نهضت*، دانش عربها از ادبیات ایران بسیار محدود و ناچیز بود و زمینة آشنایى با این ادبیات از طریق مطالعات و بررسیهاى غربیها فراهم گردید. عربها خیام را نیز از ترجمة نوشتههاى انگلیسیها شناختند.سه محور مهم براى توجه به خیام برشمردهاند: ۱) ترجمه رباعیات و شعر عربى او، ۲) تألیفات و نوشتهها دربارة او، ۳) تأثیرپذیرى و تأثیرگذارى او
📚در محور اول، مترجمانى از بیشتر کشورهاى عربى، بهویژه عراق و مصر، شمارى از رباعیاتش را به شکل پراکنده و به صورت شعر فصیح، عامیانه و نثر از فارسى، ترکى، انگلیسى و ایتالیایى به عربى ترجمه کردند. تا ۱۳۶۷ش/۱۹۸۸، شمار این آثار به ۵۵ ترجمه مىرسیده است (← یوسف حسین بکّار، ۱۴۰۸ب، ص ۳۶ـ۴۱). نگارنده در کتاب الترجمات العربیة لرباعیات الخیام (ص ۴۲ـ۳۵۷)، این ترجمهها و محاسن و معایب هر یک را بررسى کرده و همچنین در کتاب الترجمة الادبیة: اِشکالیات و مَزالق (ص ۷۳ـ۱۲۸) به مشکلاتِ ترجمههاى رباعیات خیام در زبان عربى پرداخته و این مشکلات را به دو دسته خاص و عام تقسیم کرده است. مشکلات عام عبارتاند از: درک مفهوم رباعى و ترجمه آن به قالبهاى مختلف سه، چهار، پنج بیتى یا مخمّس و مسدّس و جز آن. مشکلات خاص شامل ترجمة اصطلاحات خاص و ترکیبات است، مثلاً جام جم به کأس جمشید ترجمه شده است. این ترجمهها بر سه گونهاند: ۱) ۳۳ ترجمة منظوم (← یوسف حسین بکّار، ۱۴۰۸ب، ص ۴۲ـ۲۶۱)، ۲) پانزده ترجمة منثور (همان، ص ۲۶۲ـ۳۳۲)، ۳) هفت ترجمة منظوم عامیانه (همان، ص ۳۳۳ـ۳۵۷)، که این گونه صرفاً متعلق به مترجمانى از کشورهاى مصر و عراق و لبنان است و ده ترجمة دیگر نیز به تازگى یافت شده است. در میان آثار ترجمه شده، ترجمة گمشدهاى از شاعر سورى، محمد فراتى، و ترجمهاى از شاعر سودانى، محمد عثمان کجراى، هنوز به دست نیامده است
📚نظامالدین اصفهانى (متوفى ۶۸۰)، از شاعران قرن هفتم، نخستین کسى است که رباعى مشهور (دارنده چو ترکیب عناصر آراست...) را به عربى ترجمه کرده و با چهار رباعى از سرودههاى خودش به آن پاسخ داده است (← ص۸۰ ـ۸۱؛ نیز ← یوسف حسین بکّار، ۱۴۰۸ب، ص ۳۴ـ۳۵؛ شیبى، ص ۲۸۷ـ ۲۸۸). در میان معاصران، احمد حافظ عِوَض از مصر نخستین کسى است که نُه رباعى را از انگلیسى به نثر عربى ترجمه کرده و در ۱۳۱۹/۱۹۰۱ انتشار داده است (یوسف حسین بکّار، ۱۴۰۸ب، ص ۳۶). پس از او عیسى اسکندر معلوف شش رباعى را در ۱۳۲۲/۱۹۰۴ در قالب شعر از انگلیسى به عربى ترجمه و در ۱۳۲۸/۱۹۱۰ به چاپ رسانده است (عیسى اسکندر معلوف، ص ۳۶۵)
📚بدینترتیب، این سخن که ودیع بستانى لبنانى نخستین کسى است که رباعیات خیام را در ۱۳۳۰/۱۹۱۲ از ترجمة انگلیسى فیتز جرالد به عربى برگردانده بىاساس است (یوسف حسین بکّار، ۱۴۰۸ب، ص ۳۶).اشعار عربى خیام اندک است. در میان قدما عمادالدین کاتب اولین کسى است که در کتاب خریدةالقصر و جریدةالعصر (ج ۲، ص ۸۵)