cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

سمن بویان

"سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند" کانال شعر ونثر کهن ومعاصر فارسی وگشت وگذاری دربهارستان موسیقی وچینش وگزینشی گاه به گاه از شعر جهان (از ادبیات غرب و عرب و ترک) ومتون خواندنی و پژوهشی @samanbouyan منیرالسادات هژبر

Більше
Рекламні дописи
209
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
-330 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

Фото недоступнеДивитись в Telegram
سرمایه‌های فرهنگی عبارت است از همه‌ی آنچه از گذشته‌ی ایران به جا مانده، و حاکی از سازندگی و خلّاقیّتِ قومِ ایرانی در طیّ این چند هزار سال زندگیِ خود است. بارزترین صفتی که انسان را ممتاز کرده است عشق به دانش و کشفِ حقیقت و آفرینندگی بوده است، که چون با طلبِ آزادی و عدالت همراه می‌شده، کارنامه‌ی [مثبتِ] زندگیِ او را می‌ساخته.   #ذکر_مناقب_حقوق‌بشر_در_جهان‌سوم 💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن 🆔 @sarv_e_sokhangoo
Показати все...
01:27
Відео недоступнеДивитись в Telegram
3.50 MB
Фото недоступнеДивитись в Telegram
چهار مضراب شور تار: #استاد فرهنگ شریف تنبک: #سعید_رودباری @Faeghe_Dashti
Показати все...
4_5848123965263841166.mp36.89 MB
نظامی "خمسه " : لیلی و مجنون بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی ای چارده ساله قرة‌العین بالغ نظر علوم کونین آن روز که هفت ساله بودی چون گل به چمن حواله بودی واکنون که به چارده رسیدی چون سرو بر اوج سر کشیدی غافل منشین نه وقت بازی است وقت هنر است و سرفرازی است دانش طلب و بزرگی آموز تا به نگرند روزت از روز نام و نسبت به خردسالی است نسل از شجر بزرگ خالی است جایی که بزرگ بایدت بود فرزندی من ندارتت سود چون شیر به خود سپه‌شکن باش فرزند خصال خویشتن باش دولت‌ طلبی سبب نگه‌دار با خلق خدا ادب نگه‌دار آنجا که فسانه‌ای سگالی از ترس خدا مباش خالی وان شغل طلب ز روی حالت کز کرده نباشدت خجالت گر دل دهی ای پسر بدین پند از پند پدر شوی برومند گرچه سر سروریت بینم وآیین سخنوریت بینم در شعر مپیچ و در فن او چون اکذب اوست احسن او زین فن مطلب بلند نامی کان ختم شده است بر نظامی نظم ار چه به مرتبت بلند است آن علم طلب که سودمند است در جدول این خط قیاسی می‌کوش به خویشتن‌شناسی تشریح نهاد خود درآموز کاین معرفتی است خاطر‌افروز پیغمبر گفت: «عِلمُ عِلمان علم الادیان و علم الابدان» در ناف دو علم بوی طیب است وان هر دو فقیه یا طبیب است می‌باش طبیب عیسوی هُش اما نه طبیب آدمی‌کش می‌باش فقیه طاعت‌اندوز اما نه فقیه حیلت‌آموز گر هر دو شوی بلند گردی پیش همه ارجمند گردی صاحب طرفین عهد باشی صاحب طرف دو مهد باشی می‌کوش به هر ورق که خوانی کان دانش را تمام دانی پالان‌گریی به غایت خَود بهتر ز کلاه‌دوزی بد گفتن ز من از تو کار بستن بیکار نمی‌توان نشستن با این که سخن به لطف آب است کم گفتن هر سخن صواب است آب ار چه همه زلال خیزد از خوردن پر، ملال خیزد #کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پر# لاف از سخن چو دُر توان زد آن خشت بود که پر توان زد مرواریدی کز اصل پاک است آرایش‌بخش آب و خاک است تا هست درست گنج و کان‌هاست چون خرد شود دوای جان‌هاست یک دسته گل دماغ‌پرور از صد خرمن گیاه بهتر گر باشد صد ستاره در پیش تعظیم یک آفتاب ازو بیش گرچه همه کوکبی به تاب است افروختگی در آفتاب است. 🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️ بادرودفراوان برنظامی گنجوی، شاعر بزرگ قرن ششم واز سران دانشمند سبک بینابین آذربایجانی👏👏👏🌲👏🌲👏🌲
Показати все...
دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد یادِ حریفِ شهر و رفیقِ سفر نکرد یا بختِ من طریقِ مروت فروگذاشت یا او به شاهراهِ طریقت گذر نکرد گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دلِ سنگش اثر نکرد شوخی مکن که مرغِ دلِ بی‌قرارِ من سودایِ دامِ عاشقی از سر به درنکرد هر کس که دید رویِ تو بوسید چشمِ من کاری که کرد دیدهٔ من بی نظر نکرد من ایستاده تا کُنَمَش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد #حافظ - - غزل شمارهٔ ۱۴۰
Показати все...
00:21
Відео недоступнеДивитись в Telegram
آدمیزاد اسیر خویشتن خویش است @molanatarighat #مرتضی_آوینی .
Показати все...
8.06 MB
ایرانی حکم کسی را داشته که یک قدحِ چینیِ گران‌بها زیرِ بغلش بوده و همه‌ی سرمایه‌اش همان بوده، می‌ترسیده که اگر بیفتد این قدح بشکند؛ به هر قیمت خواسته است آن را نگاه دارد. از این‌رو دست‌ به‌ عصا راه می‌رفته. با خود نگفته: «یا زنگیِ زنگ یا رومیِ روم»، با خود نگفته: «مرگ یک‌بار، شیون یک‌بار»! این قدح عبارت بوده است از «موجودیّت ایرانی» که او می‌خواسته است حفظ کند، برای حفظِ این امانت خود را به هر آب‌ و آتشی زده. به هر رنگی که لازم بوده درآمده و از همین‌روست که در تاریخِ ایران بهترین انسان‌ها دیده شده‌اند و بدترین نیز. می‌توان دریافت که راه چقدر ناهموار و پُرخطر بوده است و ایرانی می‌بایست شخصیّتِ دوگانه به خود بگیرد: هم در راه باشد و هم در بی‌راه؛ هم همراه باشد و هم حریف. تمام نیروی این ملّتِ نگون‌بخت در طیّ تاریخ به این نحو مصرف شده است؛ این که هم خود باشد و هم آنچه به آن واداشته می‌شده است، باشد. "دینامیسمِ" فرهنگیِ او نیز از همین خصوصیّت سرچشمه می‌گیرد. فرهنگِ ایران، فرهنگِ ناشی از دوگانگی و مقاومت است و به همین سبب توانسته فرهنگی بسیار نیرومند از آب درآید.               #ایران_و_تنهایی‌اش 💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن 🆔 @sarv_e_sokhangoo
Показати все...

Фото недоступнеДивитись в Telegram
#محمدعلی_بهمنی شاعر و ترانه سرای نام آشنا به دلیل سکته مغزی در بیمارستان بستری شد. براساس این گزارش که #بهمن_بابازاده، خبرنگار موسیقی منتشر کرده، شب گذشته محمدعلی بهمنی به بیمارستان منتقل و با تشخیص پزشکان در بخش ICU بستری شده است. اطرافیان و خانواده این شاعر ایرانی، از وخیم بودن احوالات جسمی بهمنی خبر داده‌اند.» #شهر_خبر با آرزوی سلامتی و شفای عاجل برای شاعر شعرهای نغز و غزل‌های تر استاد محمدعلی بهمنی #خانه_شاعران #خانه_شاعران_معاصر https://t.me/iranianpoetsocity
Показати все...
به خاک راه تو هرکس که جبهه سایی کرد تمام عمر چو خورشید خودنمایی کرد فغان که ساغر زرین بی نیازی را گرسنه چشمی ما کاسه گدایی کرد خدنگ آه جگردوز را ز بیدردی هواپرستی ما ناوک هوایی کرد به مومیایی مردم چه حاجت است مرا؟ که استخوان مرا سنگ مومیایی کرد ازان ز گریه نشد خشک شمع را مژگان که روشنایی خود صرف آشنایی کرد بهوش باش دلی را به سهو نخراشی به ناخنی که توانی گرهگشایی کرد مرا به آتش سوزنده رحم می آید که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد به رنگ و بوی جهان دل گذاشتن ستم است چه خوب کرد که شبنم ز گل جدایی کرد هنوز خط تو صورت نبسته بود از غیب که درد صفحه روی مرا حنایی کرد خوش است گاه به عشاق خویش دل دادن نمی توان همه عمر دلربایی کرد نداد سر به بیابان درین بهار مرا نسیم زلف تو بسیار نارسایی کرد ز رشک شمع دل خویش می خورم صائب که جسم تیره خود صرف روشنایی کرد #صائب_تبریزی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شمارهٔ ۳۷۸۷
Показати все...