cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

چشمای جادویی

ژانر: بی ال تخیلی فانتزی نویسنده m&h

Більше
Рекламні дописи
6 017
Підписники
-3024 години
-2647 днів
+36230 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

00:01
Відео недоступне
_یوا....اهههه....اش. غیاث صورت اراد رو برگردوند ولبشو بوسید. _مگه‌میتونم‌اروم‌باشم وقتی بدن سک*سیت رو انداختی بیرون واون عطر لامصب رو زدی،تا خود صبح باید #زیرم پاره شی عزیز دوردونه غیاث. غیاث دوباره کمر زد که‌اراد از درد ملافه تخت رو چنگ زد. _اهههه....اییی..... غیاث همین‌طوری که داشت اراد روبه #فاک میداد، لاله گوشش رو بوسید وباصدای بمی توی گوشش زمزمه وار #جانمی نثارش کرد. _اههه....اراد ...دلم میخواد سوراخ تنگت رو جر بدم وکاری کنم تا صبح ناله کنی و به ناله های قشنگت گوش بدم و بدتر #جرت بدم.🔥 حرفای غیاث بدتر تحریکش کرد و نزدیک اومدنش بود. _اووووومم.....من....من...دارم #میام. اخمای غیاث توی هم شد. سریع دستشو برد سمت دیک‌اراد و دستشو روی سوراخش گذاشت که اراد ناله ای از درد وشهوت سر داد. _حق #نداری بیای نه قبل از من.💦 https://t.me/+j4v19xvBtVQwNmI0 https://t.me/+j4v19xvBtVQwNmI0
Показати все...
animation.gif.mp40.33 KB
👍 1
#ک..یرش رو به #شیار #ک..صم مالید و خندید _عجب #ک..ص #بکری داری! با شهوت موهای #داداشش رو چنگ زدم که #پستون‌هام رو به دندون گرفت _آه.. اخ تازه کجاشو دیدی خندید و یهو ک..یرش رو #توی ک..صم فرو کرد که سر ک..یرش خونی بود چشم هاش #گردشد و رو به داداشش گفت _#باکره بود!😱‼️ با تعجب نگاهی به ک.یر خونیش انداخت ت خودش سریع لای #ک..صم قرار گرفت _پس یه دور من #میکنمش یه دورتو #داداش! https://t.me/+DZlo5QCOEAU0ZjA8 برای آزادی دختره باید به جفتشون ک‌*ص بده💦🔞
Показати все...
ددی با دیلد_وی کلفت توی دستش محکم داخلم تلمبه میزد.🫦 این بار هشتم بود که بدنم میلرزید و ار_ضا میشدم. آبم میخواست بیرون بپاچه ولی دیل_دو مانعش میشد.🍑🐙 ددی با فشار ضربه ی دیگه ای داخلم زد و دیل_دو رو بیرون کشید که همراه با جیغی آبم روی تخت پاچید🔞💦 https://t.me/+hG5TAZAUES8xNDg0 https://t.me/+hG5TAZAUES8xNDg0 با خوندن رمانش خیص میشی🌸👅🍼
Показати все...
  • Фото недоступне
  • Фото недоступне
#Art_bl 💎 @magiceyes_hm 💎
Показати все...
8❤‍🔥 1
•| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو.نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کاندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.کس کنم و...💦🔞🫣🔥 https://t.me/+MqTtUcCnA9AwMmY8 https://t.me/+MqTtUcCnA9AwMmY8
Показати все...
بهشتِ🔞صـ👅ـورتے #part_77 تو وان بغلش دراز کشیدم شروع کرد با دستاش به لمس کردن بدنم و من هر لحظه که می‌گذشت دلم بیشتر میخواست تا لمسم کنه.🫦🫧🛁 نوک سی...نه ها برجسته و سفت شده بودند با انگشتش به حالت د‍َورانی می‌مالوند ومن هر دقیقه‌ای که می‌گذشت داغ تر میشدم...🍒🔥 دستش که بین پاک رسید آهی از بین لبام خارج شد. و خودم رو بیشتر تو بغلش جا دادم و پاهام رو باز تر کردم . سرم رو به سینه اش فشار دادم و گفتم _اه ددی لطفا ک..ی...ر..تون رو می‌خوام.🍆🍼🫐 _خودت رو یکم بالا بگیر بشین روش هر جا دردت گرفت بگو . حالا خودت بالا پایین کن... _اییی..آخخ...💦🍑🍌 _چطوره؟ سواری تو وان تو آب خوش میگذره ؟🧸🎀 https://t.me/+qNotC1IIpI0xNjdk https://t.me/+qNotC1IIpI0xNjdk
Показати все...
معـ🔞ـلم حشـ💦ـری #part1 _آهههه خانم معلم اووف چه #ک*صی داری آهههه اووف انقد تنگ و صورتیه که #ک*یرم داره توی #ک**صت بیشتر شق میکنه..🔞💦 با شنیدن صدای حش‍*‍ری عدنان دانش آموز هیکلی و #ک*یر کلفتم ناله ای کردم و #ک*صمو روی #ک*یر درازش بالا پایین کردم.. _آههه عدنان اومم #ک*یرت داره #ک*صمو پاره میکنه آههه اومم. یهو شروع کرد به مالوندن هلوهای #ک**صمو و خوردن نوک #پستون هام که.... https://t.me/+9t1sqQJjcBdkZmVk خانم معلم حشری که توی کف **یر کلفت دانش آموز لات و خشنش بود..🤤🔞💦👇🏼 https://t.me/+9t1sqQJjcBdkZmVk #دبیرستانی‌ممنوعه🔞💦
Показати все...
- پریودی و اومدی زیرم؟ خودشو از توم دراورد که با درد رونامو جمع کردم‌. - ریختی توم؟ اخم کرد. - جواب بده دختر. - نه دخترم. حالا که توم ریختی حامله میشم. بچمم میشه مال تو و ارثت میرسه بهش. نیشخندی زد و روم خیمه زد. - اخ کوچولو. کاش نقشتو بهم نمیگفتی چون الان یه طوری میکنمت که نه تنها بچت، بلکه خودتم ساقط شی. خودشو کوبید توی بهـ‌شتم و... https://t.me/+SZzOzRzejyQ4NTdk https://t.me/+SZzOzRzejyQ4NTdkدختره برای فرار از فقر نقشه ی حامله شدن از مرد پولداری رو میریزه ولی...🔞💦
Показати все...
👍 5
#part106 با چشمای پر اشکم پا التماس به کایا نگاه کردم. نمیدونم چرا یه درصد فکر کردم کمکم میکنه. نگاهمو که دید یه قدم رفت عقب و به اون پسر گفت:صبر کن اون پسر بی توجه به حرف کایا اومد جلو و دوباره چسبید بهم. لباشو رو گردنم کشید و شروع کرد مکیدن. چنان گردنمو میمکید که جون از تنم داشت میرفت. زبونی به گردنم کشید بی میل لباشو جدا کرد و بدون اینکه رو سمت کایا کنه گفت: نمیتونم طعمش بینظیره. خونش مال من کردنش مال تو _نمیخام بکشیش... سالم میخامش _سعیمو میکنم رنگ نگاه کایا دوباره برگشت. چرا فکر میکردم کمکم میکنه. اومد سمتم و همینجور که اون پسر داشت سینه هامو و دست مالی میکرد و با گردنم مشغول بود کایا شلوارمو گرفت و تو تنم جر داد. واکنش اون نشون رو داشتم حس میکردم. پس چرا کاری نمیکرد؟؟ پس چه اثر جادویی داشت؟ شورتمو کشید پایین و ک*یرمو تو دستش گرفت که یکباره از اون نشون نور قرمز رنگی شروع به تابش کرد و چنان نیرویی پرتاب کرد که جفتشون پرت شدن به عقب. از کنار دیوار داشتم سُر میخوردم پایین که دستایی بازوهامو گرفت و نگهم داشت. با هق هق و ترس برگشتم سمت اون آدم که.. _هیسسس.. نترس منم. دیگه در امانی با دیدنش گریه ام شدید تر شد و با ترس و وحشت خودمو انداختم تو بغلش و شروع کردم زار زدن _نترس پسر خوب تموم شد. چیزی نیست _ عمو داری چکار میکنی تو رو خدا ن...نکن تو دوست بابامی عصبی دستمو محکم جلوی دهنش گزاشتم و با نگاه به در خودم پر قدرت وارد ک*ص تنگش کردمم چشمام از تنگی و داغیش بالا رفت و اه مردونم تو گلوم خفه کردم و وحشیانه و جنون زده خودمو تند تند عقب و جلو کردم _ اووففف لعنتی آههه جندت کردم کوچولوی عمو آرههه بی توجه به خون بین پاش نگاهی به چهره کبود شدش انداختم و محکم تر خودمو کوبیدم بهش و.... https://t.me/+ITBKRzeGooo5MjY0 https://t.me/+ITBKRzeGooo5MjY0 #تجاوزیی #بزرگسال #وحشی ⚠️❌
Показати все...
160👍 19😢 11❤‍🔥 9🔥 2
00:03
Відео недоступне
Gay😻 Hot🔥 اراد #پاهاش رو از هم باز کرد و‌ #انگشتش رو شهوت انگیز توی دهنش برد مکی زد و بعدش انگشت رو از دهنش تا #سوراخش کشید و شهوت انگیز لب زد _میبینی غیاث،سوراخم واسه #تو داره نبض میزنه فکر کنم انگشتم رو‌ #پس بزنه چون #دیک تورو میخواد.🔞🔞🔞 عمدا اینو گفت میدونست غیاث چقدر #متنفره که به خودش دست بزنه. خواست انگشتش وارد خودش بکنه که غیاث عصبی  دست #اراد روچنگ زد و عصبی گفت _چه غلطا که به خودت دست میزنی. لباشو‌بوسید و #زیپ شلوارش رو پایین کشید که #دیکش پرید بیرون و یه ضرب و‌بدون‌رحم‌ دیکش‌رو‌ وارد اراد کرد که اراد اهی از #درد ولذت کشید. _اههه....اووووم💦🔞 https://t.me/+j4v19xvBtVQwNmI0 https://t.me/+j4v19xvBtVQwNmI0
Показати все...
animation.gif.mp40.43 KB