خودنویس
هنرمند آن است که تحمل تاریکی را بلد باشد و بتواند و ببیند و بداند تاریکی هست، بیم هست، شکست هست، اما بتواند از پس هر زمین خوردن باز برخیزد. Www.kumehonar.com Www.cafe-dastan.ir @Ehsanrezaei1364 @nastaranbeigi بیکپور
БільшеКраїна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
250
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from مجله ادبی هنری اجتماعی توتم
Фото недоступнеДивитись в Telegram
گروه نمایشنامهخوانی توتم در سومین اجرای خود بامدیریت ماهنامه ادبیهنری مستقل توتم به مدیریت رویا مولاخواه و صحرا کلانتری تقدیم میکند:
نمایشنامه "چهارصندوق"
قسمت اول
مجلس یکم
نویسنده بهرام بیضایی
کارگردان نمایشی: صحرا کلانتری
تاریخ اجرا: ۱۴۰۱/۰۴/۲۱
سه شنبه شب ساعت۲۲:۳۰ (ده و نیم شب به وقت ایران)
مکان: کلابهاوس توتم
صداپیشگان:
سرخ: رویامولاخواه
زرد: خاطره حیدری
سیاه: سارا حجتی
سبز: مجید شریفی
مترسک: احسان رضایی
دستورصحنهخوان: ماهور حاتمی
https://www.clubhouse.com/join/%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%82%D9%84-%D8%AA%D9%88%D8%AA%D9%85/ia3eJhVl/MEjjXb5d?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=TWdMLwfRbcz0BZTN4NEppw-274190
#ماهنامه_ادبی_هنری_توتم
#نمایشنامه_خوانی
#کلاب_هاوس
#بهرام_بیضایی
#چهار_صندوق
#رویا_مولاخواه
#صحرا_کلانتری
#ماهور_حاتمی
#خاطره_حیدری
#سارا_حجتی
#مجید_شریفی
#احسان_رضایی
📖
با ما همراه باشید در جلسات مجازی نقد داستان
در clubhouse
https://www.clubhouse.com/event/m2zRn2Oz?utm_medium=ch_event&utm_campaign=yPiby1GBhocahizQ9eJYvw-240682
@khodnevischannel
نقد داستان - Maktabefsha
Tuesday, June 21 at 9:30pm +0430 with Fsha Maktab, Peyvand Tameh, Ehsan Rezaei, نسترن بیگی.
🔵
سوال: ﺁﯾﺎ ﻫﻨﺮ ﻭ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ مى ﺭﺳﻨﺪ؟
شاملو: ﺁﻩ ﺑﻠﻪ، ﺣﺘﻤﺎ؛
ﻧﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ مى ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﭼﻨﮓ ﻣﯽ ﻧﻮﺍﺧﺖ.
ﺷﺎﻩ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺻﺪﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﯽ ﺯﺩ ﻭ ﻏﺰﻝ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ.
ﺑﺘﻬﻮﻭﻥ ﻋﻈﯿﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﻤﻔﻮﻧﯽ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺷﺎﺩﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ تقدیم ناپلئون کرد.
ﻫﯿﺘﻠﺮ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻘﺎﺵ ﺑﺸﻮﺩ، ﻋﻈﯿﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻧﺠﮕﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ، ﮐﺸﺘﺎﺭﮔﺎﻩ ﺯﺍﺧﺴﻦ ﻫﺎﻭﺯﻥ ﺭﺍ بنا کرد.
ﻧﺎﺻﺮﺍلدین ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﺷﻌﺮ ﻣﯽ ﺳﺮﻭﺩ ﻭ ﻫﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻘﺎﺵ ﻣﯽ ﭘﺮﻭﺭﺩ؛ ﺍﻣﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﻃﻼ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺳﺎﺭﻕ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﭘﻮﺳﺖ بکنند؛ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﻣﺠﺎﻥ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ!
ﺧﺐ ﺑﻠﻪ، ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ: ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻧﻌﺶ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ!
ﮔﻔﺖ وگوی #ﻧﺎﺻﺮ_ﺣﺮﯾﺮﯼ ﺑﺎ #ﺍﺣﻤﺪ_ﺷﺎﻣﻠﻮ
@khodnevischannel
#نمایشنامه🎭
مصاحبهکنندگان همیشه این دو تا سوالرو از آدم میپرسن: اول اینکه، ممکنه که باز هم این اتفاق رخ بده؟ من نمیتونم باور کنم که باز هم بذاریم اقتصاد کشور دوباره اینطور متلاشی بشه. هرچند حماقت بشری هم حدی نداره. سوال دوم اینه که، آیا واقعاً این روزولت بود که کشور رو نجات داد؟ درواقع، روزولت یه محافظهکار بود، یه آدم سنتی که در اثر اوضاع بحرانی و پیچیدهی روز، به چپ کشیده شد. لحظاتی بودن که کلمهی انقلاب دیگه یه کلمهی توخالی نبود. ولی بههرحال، نتیجهی نهایی تمام تلاشهای روزولت، تجربیات سیاسیاش، بیان حقایق، و گاه دروغهای وحشتناکش این بود که مردم اعتقاد پیدا کردن که کشور در حقیقت به خودشون تعلق داره. من بههیچوجه معتقد نیستم که خود روزولت هم همین منظور رو داشت. حتی دقیقاً نمیدونم که این فکر چطوری به وجود اومد. ولی به عقیدهی من، همین باور بود که ایالاتمتحدهرو نجات داد.
ساعت آمریکایی
#آرتور_میلر
#ترجمه #غلامرضا_آدرهوشنگ
@khodnevischannel
#نمایشنامه🎭
بعد از این همه سال، من هنوز نمیتونم دربارهی مادرم قضاوت کنم. با رفتار عجیب و غریبی که داشت، خیلی شبیه این مملکت بود. چیزی نبود که اون بهش اعتقاد داشته باشه و در عین حال موافق ضد اون هم نباشه. اگه تو مترو کنار یه مرد سیاهپوست مینشست، طوری رفتار میکرد و خصوصیترین مسائل زندگیشرو با اون در میون میذاشت. ولی روز بعد... [نگران] هیچ شنیدی! میگن سیاهها دارن همهجارو میگیرن. [مکث] یا اینکه به خاطر زن بودنش سرنوشتشرو محکوم میکرد و میگفت: "من بیست سال زود به دنیا اومدهم. مردها با یه زن مثل یه گاو رفتار میکنن. یه بچه توی شکمش میکارن و بقیهی عمرشرو توی خونه زندونیش میکنن." ولی بعد به من هشدار میداد که "مواظب زنها باش، اونا وقتی احمق نباشن، خیلی حقهبازن." بعضیوقتها که من به خونه میاومدم و با آرمانهای مترقی مغزشرو میخوردم، همچنین به شور و هیجان میاومد که حاضر بود هر مانعیرو از سر راه برداره. ولی تا عصر؛ دوباره دلباختهی پرنس ولز میشد. اون خیلی شبیه این کشور بود. فکر پول رنجش میداد، ولی چیزی که واقعاً آرزوشرو داشت، یه جای بلند بود که بتونه از اونجا، همهجارو تماشا کنه و در هوای آزاد خودش، نفس بکشه. علیرغم همهی شکستهای زندگیش، تا لحظهی آخر ایمان داشت که وضع دنیا بهتر میشه. اما، اینرو هم خوب میدونم که هر وقت به اون فکر میکنم، همیشه احساس میکنم سرشار از زندگیام!
ساعت آمریکایی
#آرتور_میلر
#ترجمه #غلامرضا_آدرهوشنگ
@khodnevischannel
#نمایشنامه🎭
ایزابل [به کتاب اشاره میکند.] این دربارهی خانوادهاس؟
جو نه دقیقاً. اینو انگلس نوشته: "منشا خانواده و دولت".
ایزابل [سخت تحتتاثیر واقع شده است. یک صفحه را ورق میزند.] آهان!
جو [یک فکر ناگهانی] هی، راستی چرا نمیخونیش؟ واقعاً دوست دارم نظرترو راجع بهش بدونم. میدونی این مارکسیسمه.[مکث] که میگه بر همهی روابط ما، پول حاکمیت میکنه.
ایزابل [سرش را تکان میدهد. گویی این حقیقت را خوب میداند.] درسته، آره.
جو. نه منظورم دقیقاً این نبود. [نظرش عوض میشود] هرچند شاید...
ایزابل یه کتاب به این بزرگی، فقط برای گفتن همین موضوع؟
جو خب، میدونی، نویسنده میخواد این وضعرو عوض کنه. در سوسیالیسم، همهی دخترها کار میکنن. دیگه مجبور نیستن تن به اینجور کارها بدن.
ایزابل پس اونوقت مردها چیکار میکنن؟
جو [کمی دستپاچه] خب... اونا فقط باید، چیز ... مثلاً اگه من پول داشتم و میتونستم مطب باز کنم، شاید خیلی زود ازدواج میکردم.
ایزابل ولی مردهای زندار هم پهلوی من میآن. تازه. دو تا دندونپزشک هم تو برام آوردی... بارنی و آلن؟ اونا مطب هم دارن.
جو [در مخمصه افتاده است.] حرف منو نفهمیدی. انگلس نشون میده که اساس فکرهای ما و اساس هر چیز دیگهای، فقط روابط اقتصادی بین مردمه. ولی این وضع درست نیست و باید از بین بره.
ایزابل منظورت اینه که باید چیزی شبیه... عشق باشه؟
جو [نامطمئن] اِه... آره... تا حدودی.
ایزابل جداً خیلی عالیه. دلم میخواد بخونمش.
جو ولی فکر نکنی که داستان عاشقانهست، ها. این کتاب در اثل یک کتاب تئوریک انسانشناسیه.
ساعت آمریکایی
#آرتور_میلر
#ترجمه #غلامرضا_آدرهوشنگ
@khodnevischannel
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.