سکوت خوانی

@sokutkhani . همین‌که زندگیت در تنهایی گذشت، موضوعِ سراسر زندگیت دست از سرت برنمی‌دارد. مغز آدم پوک می‌شود. برای اینکه از شرش خلاص بشوی، سعی می‌کنی که با همه‌ی آدم‌هایی که دیدنت می آیند یک‌کم قسمتش کنی، و آن‌ها هم خوش‌شان نمی‌آید. تنهایی آدم را آماده‌ی مُردن می‌کند. باز هم گفتم: «آدم باید بمیرد، خیلی سخت‌تر از سگ، و مرگش هزاران دقیقه طول می‌کشد و هر دقیقه برای خودش تازگی دارد و آنقدر پر از احتضار است که هزار بار همه‌ی لذت‌های جسمی هزار سال پیشت را هم فراموش می‌کنی... خوشبختیِ این دنیا در این است که با لذت بمیری، یعنی درون لذت... باقی‌اش هیچ است، ترس است که نمی‌گذارد اقرار کنی و هنر. #لویی_فردینان_سلین کتاب: سفر به انتهای شب . @sokutkhani

#او_و_دوستانش من اشک آرزو می کنم برات نه توو غم توو اوج خنده 💙 . @sokutkhani

‏مرا به ياد خواهى آورد؛ روزى كه چشمانت خيس و زيبايى ات تنها در شعرهايم باقى مانده ست اورهان ولى

@sokutkhani . به سکوت زخم را چگونه ببندم؟ وقتی از پوست می‌گذری و دهان می‌گشایی از استخوان. نشتر می‌کشم به شریان و نامت شتک می‌زند بر سیاهی‌ی شب می‌لرزد در نگاه و از ستاره‌ فرو می‌ریزد. صدا می‌بلعم در رعشه‌های شبانه، و پشت لرزش حنجره‌ام خفه می‌شوم، آرزو به دنباله‌ی ستاره گره زدم و زانو شکستم در آغوش تهی من که مرده‌تر از لجنزار دل به سینه می‌فشردم. باد می‌پیچید به موهات و چینِ آستین به عریانی‌ی بازوت، عشق جانِ سگ میاوَرَد و دلْ رقیق می‌کند. مرگ از کدام کنج میاید؟ کدام گوشه‌ی درد بنشینم که بمیرم؟ #حسین_عباسیان @sokutkhani

#هوشنگ_آزادی_ور کتاب: پنج آواز برای ذوالجناح نشر رشدیه . @sokutkhani

دلم می‌خواست یک نفر، آرام و شمرده، توی گوشم زمزمه می‌کرد: "دنیا بی‌ارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست. داری خواب می‌بینی..." من خواستم و او گفت. او گفت: "دنیا بی‌ارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست. داری خواب می‌بینی..." من باورم شد. باورم شد که دارم خواب می‌بینم. این چشم‌های خیس را. این شب سرد و اندوهناک را... همه‌اش یک کابوس است... بیدار می‌شوی و یادت می‌رود که تنهایی چقدر سخت بود. دروغ چقدر درد داشت. یادت می‌رود که حرف‌ها فقط حرف هستند و نباید باورشان کرد. یادت می‌رود که هیچ‌چیز ارزش ندارد. همه این‌ها یادت می‌رود. داری خواب می‌بینی... #لویی_فردینان_سلین کتاب: دسته دلقک‌ها ترجمه مهدی سحابی . @sokutkhani

@sokutkhani . غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است، به هیچ جا راه نمی‌برد، اما نباید ایستاد. با این که می‌دانیم نخواهیم رسید، نباید ایستاد. وقتی هم که مردیم، مردیم به درک... #نامه_های_صمد_بهرنگی گردآورنده: اسد بهرنگی . @sokutkhani

نشانه (تکه‌ای بداهه از یک روایتِ ناخوانده) اجرا: جوما شعر: بریده‌ای از غزلِ محمد فارسی زبان: گیلکی ضبط: ۱۲ آذر ۱۴۰۱ نانم آخر چی بهانه گیریدی شب، پرنده‌نا، جه لانه گیریدی دانیدی حاج‌حاجی‌نا چی به‌سره اوشانِ سینه نیشانه گیریدی برگردان به فارسی: نمی‌دانم آخر چه‌ چیز را بهانه می‌گیرند که پرنده‌ها را شبانه از لانه می‌گیرند می‌دانند در سرِ پرستوها چه می‌گذرد و سینه‌هاشان را نشانه می‌گیرند..‌. @sokutkhani

اجرا: #جوما شعر : #محمد_فارسی . @sokutkhani