cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

「𝙨.𝙚.𝙭.𝙮 𝙥𝙚𝙖𝙘𝙝🍑」

یکی در میون سیلی بزنه رو بهشت کوچولوت و هی با انگشت فا.کش تلمبه بزنه توت....💦👅 بزرگسال🔞 ها.ت_ممنو.عه‼️

Больше
Рекламные посты
12 102
Подписчики
-1524 часа
-4157 дней
-1 16530 дней
Время активного постинга

Загрузка данных...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Анализ публикаций
ПостыПросмотры
Поделились
Динамика просмотров
01
با فرو رفتن آ.لتِ کیا تو #بهشتم‌ آه عمیقی کشیدم و زیرش به خودم لرزیدم که شوهره‌ سمانه از جلو سینه هامو تو دستش چلوند و نیشخندی به صورت سرخم‌ زد _امشب اونقدر میک*نمتون‌ که بفهمین‌ مرده‌ واقعی کیه بکش بیرون خودتو کیا با نفس نفس زود خودشو بیرون کشید که با آرامش پشتم اومد و خودشو باهام تنظیم کرد با فرو رفتن حجم کلف*تش‌ داخلم با درد آخی گفتم که با حرص اسپنک محکمی روم زد _خم شو توهم ببینمت.. کیا هم مثل من کنارم خم شد و حالت گرفت که با تحقیر دستی رو باسنش کشید _ببینم امشب سوراخ کدومتون‌ راضیم میکنه😈🔥 از این حجم تحقیر با فشار اومدم که بدون توجه بهم سراغ کیا رفت .. https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 کیا و تینا زن و شوهری که بر..ده ی مردی میشن و هر شب مجبورن ....🥵 👣
2661Loading...
02
- چه جوری به داداشم ک.ص میدی که دیگه هیچ دختریو نمیکنه؟🫦🔞 چادرم رو سفت تر میگیرم. احساس خطر میکنم.. - آقا کوروش.. ش..شما اینجا چیکار میکنین؟ دست میکشه به #خشتک شلوارش.. دارم سکته میکنم.. - اوم.. نظرت چیه این #سالارو آروم کنی؟ هر شب هر شب به داداشم سرویس میدی یه شبم به من.. انگشتشو به لبم میکشه با ترس میخوام برم عقب ولی پشتم دیواره.. - الان کیا میاد آبرومون میره.. - کیا سرش گرمه جوجه..قول میدم بهت بدنگذره.. از داداشم حرفه‌ای ترم.. چادرم رو کنار میزنه و تو یه حرکت.. https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 دختره مجبوره به برادرشوهرش #ک.ص بده ❗️❌
2311Loading...
03
بـ🔞ـرادر شهـ💦ـوانی     #part1😈 _عجب خواهر #ک*ص تپلی دارم اومم بهشته اووف الان آبم میاد آههه💦💦🍑 با شنیدن حرفای شهوتی برادر #ک**یر کلفتم بیشتر خیس شدم و ناله کردم.. با ولع #ک*صمو میلیسید و با نوک سینه های تپل و نوک صورتیم بازی میکرد.. _آهههه ...داداشی ...الان آبم میاد ... آهههه یهو مک محکمی از #ک*صم گرفت و چو*لمو کشید که لرزیدم و آبم روی لباش ریخت.. _اومم آههه داداشی خیلی خوب بود اومم امد بالا و #ک*یرشو دم #ک*صم تنظیم کرد و شروع کرد به لب گرفتن ازم که یهو در اتاقم باز شد و.... https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 برادر حش‌..ریش #تپلشو میخورد که مامان #هاتش میاد و.. 🍌👙💦
1562Loading...
04
#پارت4🖤 _ #کـ*ـیرم قشنگ اندازه #کـ*صته خواهر سکسیم 🍑👅 با شهوت لیسی به رگ های کلفت کـ*ـیرش زدم و مثل ابنبات کلاهک قارچی کـ*ـیرکلفتشو میک زدم که آب منی سفیدش لب و پستو.ن های گردمو آبدار کرد💦💦 _آههه داداشی خیلی آبت داغه اومم.. با انگشتای کلفتش حش‍*‍ری لای #کـ**ص و چو*چولمو باز کرد و سریع تفی روی کـ*صم زد.. _جاان چه #کـ*ص صورتی و تنگی آههه اووف با دیدن #کـ*ـیرکلفتش که داشت وارد کـ*صم میشد.... https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 #سک.س‌خواهر‌وبرادرهات‌و‌شهو.تی..😈🔞
1411Loading...
05
_آههه، فا.ک! حتی دهنه ی سوراختم برای مردونگی کل..فتم تنگه دخترجون!🥵 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 یک ضرب سالارشو تو‌ #بهشتم هُل میده که چشمام از شدت درد و شهو.ت سیاهی میره.... _اوووف این یه سوراخ ساده نیست، شاه سوراخه که منو اینجور از خود بیخود میکنه، مگه نه ج.نده کوچولو؟😈🔥 کمرمو بالا میکشم و با ناله میگم: _اوم...آخ....یواشتر رحمم میسوزه... مردونگیشو از توی سوراخ تنگم بیرون میکشه که تا بیام نفس راحتی بکشم بشدت و محکمتر از قبل داخلم فرو میکنه:   _آهههه، آخ.... سرشو خم میکنه و لاله ی گوشمو بین لباش میگیره و با نفس نفس از حاصل شه.وتش می غره: _جوری تپلتو بگ.ام تا یه هفته نتونی راه بری...🚫🔞
1312Loading...
06
🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
880Loading...
07
#پارت66🔥🍑 #مردونگی کلفتش رو از پشت کرد توی کو..نم که از درد اه پر لذتی کشیدم. شروع کرد به سرعت بخشیدن به تلمبه هاش و از پشت شروع به گ...ایدنم شد. با نفس نفس گفت: - عجب کو...ن تنگی داری لامصب، کمرم برید. ضربه ای به باسنم زد و چنگی به دوسمت کمرم زد و بیشتر به خودش نزدیکم کرد. می تونستم #مردونگیش رو توی روده هام احساس کنم چون تا ته رفته بود توم. - اگه بتونی از اینجا دارم بیاری این مق.عد تنگ برای تو میشه...🍑🍆 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 ها.ت و خیص کننده🍓🔞
1262Loading...
08
صدای زنگ خونه به گوشم خورد و طبق معمول که فکر کردم مامانمه، درو باز کردم و بدون این که منتظر شم رفتم دوباره تو‌ تختم بخوابم! همه چیز عادی بود تا این که مثل همیشه مامانم چراغارو روشن نکرد، منم صدا نکرد که پاشو چقدر می‌خوابی. دو به شک پتو رو زدم کنار و از جام بلند شدم و چراغارو روشن کردم اما هیچ کس تو‌ خونه نبود ترس داشت تو بدنم می‌پیچید که صدای مردونه ای از پشت سر باعث شد زهرم بترکه و جیغ فرا بنفشی بزنم: - داد و قال کنی مردی! برگشته بودم و خیره بودم به مرد قد بلندی چشم ابرو مشکی که لباسش با خون یکی بود و ناخواسته پاهام شل شد و روی زمین افتادم چون تو دستش اسلحه داشت! - تو... تو کی دیگه نفس نفس می‌زد و به پنجره خونه خیره شد و گفت: - پاشو برو دم پنجره ببین ماشین مشکی شاسی بلنده هنوز هست... یالا کاری که بود کردم و لب زدم: - کسی نیست. خیره بهم گفت: - فقط تویی اینجا؟ سری به تأیید تکون دادم که بی حال روی مبل نشست و نفس نفس می‌زد و ناخواسته جلو رفتم به زخمش خیره شدم، جای چاقو بود! خواستم بهش دست بزنم که مچ دستمو محکم گرفت. تو چشمای درشتش خیره شدم و لب زدم: - خونریزیت زیاده باید بری بیمارستان. متعجب نگاهم کرد: - دکتری؟ - پرستارم تفنگ و گرفت روی سرم و به زخمش اشاره کرد: - پس خودت حل و فسخش کن وگرنه من نفسای آخرمو بکشم توام می‌کشی... فهمیدی؟ ترسیده نگاهش کردم و سر تفنگ و با دست پایین آوردم و همون لحظه نگاهم به ساعت مارکدار خدا تومنیش خورد و لب زدم: - من نمیتونم این باید بره بیمارستان من... تفنگ و باز رو سرم گذاشت و حرصی گفت: - یه کاریش بکن که من فقط به فردا برسم - باشه الکل توی کابینت، سوزن و نخ بخیه هم... باید برم اونارو بیارم. با شک نگاهم کرد و می‌دونستم نا نداره بلند شه و آروم لب زد: - ببین من کم آدمی نیستم، من زنده نمونم جنازم تو خونه ی شما پیدا شه یه ایل آدم دنبالت میفتن که توام بمیری. یا حتی اگه لو برم یه غلط اضافه کنی بازم یه خاندان دنبالتن که جبران کنن برات. بدون ذره ای شوخی حرف می‌زد. سرفه کرد و به سختی ادامه داد:- حالا فکر کن، من از این جا زنده بیرون برم چی میشه، لطفت و هیچ وقت فراموش نمیکنم چون یه جون و زندگی بهت بدهکار میشم. منم از بدهی بدم میاد خانوم پرستار... میگیری که چی میگم؟ تند سری به تایید تکون دادم ناخواسته دوست داشتم کمکش کنم، حسم می‌گفت آدم بدی نیست و من هیچ وقت حسم بهم دروغ نگفته بود و این شروع داستان زندگی عاشقانه و شاید مهیج من بود... https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk (دو ماه بعد) صدای زنگ خونه باعث شد سمت در برم و این بار از چشمی نگاه کردم هیچ کس نبود فقط سبد گل بزرگی جلوی خونه بود! درو متعجب باز کردم خیره به سبد بزرگ گل رز شدم و با دیدن پاکت نامه ای برداشتمش که روش نوشته بود: ( وقت این رسیده که بدهیمو صاف کنم خانوم پرستار... شنبه شب جلو بیمارستان بعد شیفت کاریت منتظرتم! ماشینم یه فراری مشکی! یه مانتو آبی داری، اونو بپوش!) با چشمای گرد شده چند بار پلک زدم. آدرس بیمارستان و شیفت کاری منو از کجا می‌دونست... https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk
3091Loading...
09
#مدرسه_شهوت👅🔞 +اوووف...دختر باید سفید و تپل باشه آقای معلم دستش و تو شورتم برد و به ک..صم چنگ زد و با شهوت گفت: +من عاشق دخترای سفیدم از این به بعد هر روز تو کلاس میکنمت ولی هلوت از الان حسابی آب انداخته دستش رو به چوولم رسوند تپلم رو توی مشتش گرفت: -اوف...لعنتی...ببین چه #گوشتی و خیسه.. معلومه واسه ‌ک.یر کلفتم #اب‌ انداخته هر روز باید زیرم #جرش بدم... پاهات و بده بالا ببینم‌ اون لا چی داری عروسک سکسی ... از ترس اینکه بچه ها نیان فوری پاهام و باز کردم که یهو زبونش و کشید رو #چو..ولم برخورد ريش های بلندش به واژنم اونقدر حشریم کرد که برای چند لحظه نفسم قطع شد: -اههه.....تند تر بخورش اقا معلم....ممم هر روز زبون بزن به نانازم دوباره زبونش و کشید رو ک..صم و انگشتم کرد تو #رحمم اینبار از شوک بیرون اومدم و جیغ بلندی کشیدم: -اره جیغ بکش دختر کوچولو ...میبینی چه حالی داره؟... هر روز یکاری میکنم نانازت اینجوری خیس بشه تند تند تو ک_ص اکبندم تلمبه می زد از شهوت جیغی کشیدم و ک_ر بزرگش رو توی دهنم جا دادم با انگشت داخل #سوراخم می کرد که در کلاس باز شد...😱💦🔞🤯 https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk ❌❌❌ معلم مدرسه که دختر ریزه میزه رو هر روز تو کلاس میکنه و 💦🍑🔞
2501Loading...
10
🍓💦🍓💦 💦🍓💦 🍓💦 💦 #هفت_کوتوله🔞 #پارت_1 _روی شکم بخواب و باسنت رو بده بالا تا سوراخ هات باز تر بشن. یکی شون دست های سیاهش رو روی کمرم گذاشت و من رو به شکم خوابوند و اونی که دستور داده بود پشتم ایستاد و انگشتای زبرش رو به ک.صم کشید. دیگه نتونستم تحمل کنم و "آه" آرومی از بین لب هام خارج شد. اون کسی که روی تخت نشسته بود و با لختی بدنم جق میزد، بلند شد و جلوم ایستاد و دیک کوچولوش رو به لبم نزدیک کرد و غرید: _دندون نمیزنی فهمیدی؟ بیشتر مک بزن خوشم میاد! موهامو تو انگشت های کوچیک و تپلش چنگ گرفت و سرم رو به دیکش برد. کل اتاق بوی شهوت گرفته بود و من باورم نمی‌شد که بین هفت کوتوله دراز کشیده بودم و نوبتی می‌خواستن به قول خودشون منو "بگا" بدن. رئیس شون روی صندلی نشسته بود و با اون قد کوتاهش پا روی پا انداخته بود و دود پیپش رو بیرون داد و با صدای بمی دستور داد: _کی.راتون کوچیکه پس دوتایی می‌تونید تو جلوش فرو کنید و دوتا هم عقب! لبخندی بهم زد و خیره تو چشمای خمارم، ادامه داد: _میخوام تخت رو از ارگاسم سفید برفی خیس کنید! بوی ارضاش تا 3روز باید تو اتاق بمونه. قد کوتاهِ سیاه پوست چونه مو تو دستش گرفت و لب کلفتش رو روی لبم نشوند و وقتی همزمان چیز کوچیکی روی سوراخ باسن و واژنم حس کردم، آه پر از شهوتم تو دهن اون کوتوله سیاه پوست پخش شد. 6تاشون همزمان لای پاهام و باسن و سینه هام فرو رفتن و من از لذت صدای ناله هام بلند شد و به خودم پی‌چیدم و چشمای خمارم رو به رئیس‌شون دوختم که شلوار و باکسرش رو از پاش در اورد و تا چشمم به آلتش افتاد لحظه ای شوک شدم! این قد و هیکل چطوری می‌تونست همچین آلتی داشته باشه؟! https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 رَستا تو بیمارستان روانی کار میکنه و اون هرشب خواب می‌بینه با هفت کوتوله سکس های هات می‌بینه و تو خواب پرده بکارتش رو رئیس کوتوله ها زده. یه روز وقتی میره تیمارستان یه بیمار روانی رو میارن که همه ازش وحشت دارن و رَستا با دیدن اون بیمار روانی که شباهت عجیبی با رئیس کوتوله ها تو خوابش داره شوکه میشه و اون بیمار روانی هم با دیدن اندام رَستا...🔞🙈💦
5281Loading...
11
#part23 از لای در با چشم های گردشده به شوهرخاله نگاه کردم که چجوری پاهای خاله رو روی شونه هاش انداخته بود و سرعتی توی ک.صش تلمبه میزد. ناخواسته دستم توی شورتم رفت و شروع به مالوندن ک.صم کردم. ک.ص خاله خیلی سفید و گوشتی بود و از همه بیشتر ک.یر شوهرخالم حشریم میکرد خیلی دراز و کلفت بود همینجوری داشتم ک.صم رو میمالیدم و چشم هام رو بسته بودم که دستی توی شورتم رفت و صدای شوهرخاله شوکه ام کرد _چرا به جای مالوندن ک.ص سفیدت نمیدی شوهرخالت ک.صت رو بکنه؟! https://t.me/+0cBhBgKsA-JmZTY0 https://t.me/+0cBhBgKsA-JmZTY0 https://t.me/+0cBhBgKsA-JmZTY0 https://t.me/+0cBhBgKsA-JmZTY0 سک.س با شوهرخاله اش🔞💋💦
3571Loading...
12
#پارت66🔥🍑 #مردونگی کلفتش رو از پشت کرد توی کو..نم که از درد اه پر لذتی کشیدم. شروع کرد به سرعت بخشیدن به تلمبه هاش و از پشت شروع به گ...ایدنم شد. با نفس نفس گفت: - عجب کو...ن تنگی داری لامصب، کمرم برید. ضربه ای به باسنم زد و چنگی به دوسمت کمرم زد و بیشتر به خودش نزدیکم کرد. می تونستم #مردونگیش رو توی روده هام احساس کنم چون تا ته رفته بود توم. - اگه بتونی از اینجا دارم بیاری این مق.عد تنگ برای تو میشه...🍑🍆 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 ها.ت و خیص کننده🍓🔞
3721Loading...
13
#پارت4🖤 _ #کـ*ـیرم قشنگ اندازه #کـ*صته خواهر سکسیم 🍑👅 با شهوت لیسی به رگ های کلفت کـ*ـیرش زدم و مثل ابنبات کلاهک قارچی کـ*ـیرکلفتشو میک زدم که آب منی سفیدش لب و پستو.ن های گردمو آبدار کرد💦💦 _آههه داداشی خیلی آبت داغه اومم.. با انگشتای کلفتش حش‍*‍ری لای #کـ**ص و چو*چولمو باز کرد و سریع تفی روی کـ*صم زد.. _جاان چه #کـ*ص صورتی و تنگی آههه اووف با دیدن #کـ*ـیرکلفتش که داشت وارد کـ*صم میشد.... https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 #سک.س‌خواهر‌وبرادرهات‌و‌شهو.تی..😈🔞
3670Loading...
14
بـ🔞ـرادر شهـ💦ـوانی     #part1😈 _عجب خواهر #ک*ص تپلی دارم اومم بهشته اووف الان آبم میاد آههه💦💦🍑 با شنیدن حرفای شهوتی برادر #ک**یر کلفتم بیشتر خیس شدم و ناله کردم.. با ولع #ک*صمو میلیسید و با نوک سینه های تپل و نوک صورتیم بازی میکرد.. _آهههه ...داداشی ...الان آبم میاد ... آهههه یهو مک محکمی از #ک*صم گرفت و چو*لمو کشید که لرزیدم و آبم روی لباش ریخت.. _اومم آههه داداشی خیلی خوب بود اومم امد بالا و #ک*یرشو دم #ک*صم تنظیم کرد و شروع کرد به لب گرفتن ازم که یهو در اتاقم باز شد و.... https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 برادر حش‌..ریش #تپلشو میخورد که مامان #هاتش میاد و.. 🍌👙💦
3831Loading...
15
- چه جوری به داداشم ک.ص میدی که دیگه هیچ دختریو نمیکنه؟🫦🔞 چادرم رو سفت تر میگیرم. احساس خطر میکنم.. - آقا کوروش.. ش..شما اینجا چیکار میکنین؟ دست میکشه به #خشتک شلوارش.. دارم سکته میکنم.. - اوم.. نظرت چیه این #سالارو آروم کنی؟ هر شب هر شب به داداشم سرویس میدی یه شبم به من.. انگشتشو به لبم میکشه با ترس میخوام برم عقب ولی پشتم دیواره.. - الان کیا میاد آبرومون میره.. - کیا سرش گرمه جوجه..قول میدم بهت بدنگذره.. از داداشم حرفه‌ای ترم.. چادرم رو کنار میزنه و تو یه حرکت.. https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 دختره مجبوره به برادرشوهرش #ک.ص بده ❗️❌
5040Loading...
16
_آههه، فا.ک! حتی دهنه ی سوراختم برای مردونگی کل..فتم تنگه دخترجون!🥵 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 یک ضرب سالارشو تو‌ #بهشتم هُل میده که چشمام از شدت درد و شهو.ت سیاهی میره.... _اوووف این یه سوراخ ساده نیست، شاه سوراخه که منو اینجور از خود بیخود میکنه، مگه نه ج.نده کوچولو؟😈🔥 کمرمو بالا میکشم و با ناله میگم: _اوم...آخ....یواشتر رحمم میسوزه... مردونگیشو از توی سوراخ تنگم بیرون میکشه که تا بیام نفس راحتی بکشم بشدت و محکمتر از قبل داخلم فرو میکنه:   _آهههه، آخ.... سرشو خم میکنه و لاله ی گوشمو بین لباش میگیره و با نفس نفس از حاصل شه.وتش می غره: _جوری تپلتو بگ.ام تا یه هفته نتونی راه بری...🚫🔞
3720Loading...
17
با فرو رفتن آ.لتِ کیا تو #بهشتم‌ آه عمیقی کشیدم و زیرش به خودم لرزیدم که شوهره‌ سمانه از جلو سینه هامو تو دستش چلوند و نیشخندی به صورت سرخم‌ زد _امشب اونقدر میک*نمتون‌ که بفهمین‌ مرده‌ واقعی کیه بکش بیرون خودتو کیا با نفس نفس زود خودشو بیرون کشید که با آرامش پشتم اومد و خودشو باهام تنظیم کرد با فرو رفتن حجم کلف*تش‌ داخلم با درد آخی گفتم که با حرص اسپنک محکمی روم زد _خم شو توهم ببینمت.. کیا هم مثل من کنارم خم شد و حالت گرفت که با تحقیر دستی رو باسنش کشید _ببینم امشب سوراخ کدومتون‌ راضیم میکنه😈🔥 از این حجم تحقیر با فشار اومدم که بدون توجه بهم سراغ کیا رفت .. https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 کیا و تینا زن و شوهری که بر..ده ی مردی میشن و هر شب مجبورن ....🥵 👣
5822Loading...
18
لامصب #ک.یرش عجب چیزی بود، #داغ و بزرگ و کلفت...🫦💦 دستم روغنی بود و قشنگ روش سُر میخورد. شروع کردم دستمو دورش بالا و پایین کردن دور #ک.یرش. که آهی کشید و گفت: - داری چکار میکنی؟ متد جدیده ماساژه؟ - نه میخوام رو #ک.یرت سواری برم...😛🍆 😈 https://t.me/+KgzI6_e1WgQwZjU0 https://t.me/+KgzI6_e1WgQwZjU0 دختره واسه ماساژ میره پیش مرتیکه ح.شری اما با دیدن #ک.یرش ح.شری میشه و روی ک.یرش سواری میره.. 👣🍓
1210Loading...
19
_ #ک*ص گشادتو یه جوری میگام جـ*نده تا دیگه از این گوه ها نخوری روپوشمو توی تنم جر داد و با دیدن ک*ص و سینه های لخت و شیو کردم پاهامو محکم ازهم باز کرد. _از اولم میدونستم جنـ*ده ای اومدی بدی، یه جوری جرت بدم تا چند روز نتونی راه بری ک*یر روغنیشو یهو توی ک*صم کرد و آهی کشید...❌🔥 https://t.me/+KgzI6_e1WgQwZjU0 https://t.me/+KgzI6_e1WgQwZjU0 #ک.ص ماساژورش رو جرررر میدهههه🥵🍒
1731Loading...
20
_اییییی تو نگفته بودی اینقدر ک.یرت گندس... من #پرده دارم عوضی... 😈⛔️ از صدای جیغ خزر که تو کل ساختمون پیچیده بود ترسیده کلید انداختم و درو باز کردم.با صحنه ای که می‌دیم تعجب کردم . رو ک.یر یه پسری سواری می‌رفت و همزمان تخمای یه مردیو لیس میزد. با دیدن من سمتم اومد و مست و پاتیل #ک.یرمو نوازش کرد : _ منتظر تو هم بودم پندار ک.یر کلفت... می‌دونی چقدر تو کف ک..یرت بودم...🍑🔥 از روی شلوار لیسی به ک.یرم زد که... https://t.me/+utyB9YpbT7g3ZTc0 https://t.me/+utyB9YpbT7g3ZTc0 خزر دختریه که معتاد س‌.ک.سه،از نبود افراد خونه استفاده می‌کنه و واسه پسرا سا..‌ک میزنه اما این بار رفیق داداشش سر میرسه و...🚫🍆
480Loading...
21
_ #ک.یرتو از ک.یر این یکی بهتره... بزارش تو ک.ونم... ک.یر گندشو نزدیک سوراخ ک.صم آورد و هر چی سعی کرد نرفت تو _ اووووف دختر سوراخ کوونت خیلی تنگه ک.یرم داره میشکنه لعنتی... با دوتا انگشتش سوراخمو باز‌کرد و به سوراخم زبون زد که حشری گفتم : _ بکن تو ک.ونم....ابم داره میاد... مرد دیگه ای ک.یرشو جلوی دهنم گرفت و کلاهکشو رو لبم کشید. لیسی به کلاهکش زدم که از سوزش سوراخم جیغی کشیدم _ایییییی سوختم... پستونای درشتم بالا و پایین میشد که با باز شدن در و اومدن گرشا... https://t.me/+utyB9YpbT7g3ZTc0 https://t.me/+utyB9YpbT7g3ZTc0 یه دختری که معتاد س.ک.سه و از نبود برادرش استفاده می‌کنه اما بلاخره مچ این دختر شونزده ساله گرفته میشه و..💦🔞
520Loading...
22
🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
2190Loading...
23
_اومدی تن فروشی آره من برات بس نبودم نه؟ https://t.me/+LHL3c3QiLfJmOWVh رنگم مثل گچ سفید شد و رو بهش گفتم _ن.. نه ببین توضیح میدم ببین بخدا ما با کیا.... هنوز حرفم تموم نشده بود که باز یه قدم با خشم برداشت به طرفم _ارههههه فیلم #لاس زدنت با کیان توی آسانسور و دیدم زنیکه ی #هرزه انگار یک سطل آب یخ روم ریختن..... _ب... بخدا ارسلان م... من نمیخواس... یک لحظه ساکت شدم قسم به چه قیمت قسم به دروغ چرا بخورم توی آسانسور خودمم دلم میخواست دلم لرزیده بود برای #کیان برای اون دست های #اغواگرانش برای اون #زبون_ماهرش که روی #ک_.صم کشیده میشد منو به اوج #لذت می‌کشوند چیزیه ارسلان هرگز منو به اون حال نمیتونست در بیاره _که من نمیتونستمممم نه؟ چشمام داشت از حدقه بیرون میزد.... خدای من داشتم بلند بلند فکر میکردم _گوه خوردم ارسلان حتما مثل قبل که تنبیهم می‌کرد توی #ک_.صم فلفل می‌ریخت ددی خیلی خشنی بود واقعا دیگه توان سوزش شدید واژنمو نداشتم _ک‌_صتو آتیش میزنم هرزه و فندک. بزرگی از جیبش در آورد میدونستم وقتی ارسلان چیزی میگه بهش عمل میکنه https://t.me/+LHL3c3QiLfJmOWVh https://t.me/+LHL3c3QiLfJmOWVh https://t.me/+LHL3c3QiLfJmOWVh _با اون ک‌_ص کثیفت خداحافظی کن که قراره آتیشش بزنم
4200Loading...
24
باتـ🔞ـلاق شـ💦ـهوت #part1 _آهههه درش بیار آههه آییی اووف آهههه دسته میکروفن کامل توی کـــــ.صم جا کرد و با شهوت لیسی به چو*چول کـ.صم زد که آب کــــــ.صم روی دسته میکروفن پاچید که کیـــــ.رش شـــــ.ق تر شد و نوک پستونمو خشن مکید و تندتر توی کـــــ.صم با میکروفن تلمبه زد..💦🔞 _اوووف این کـــــ.ص خوردن داره تنگ و صورتی اوممم آهههه میکروفنم داره توی کـــــصت حال میکنه اووف...💦🤤 تند تند با میکروفن توی کـــــ.صم تلمبه زد و منم کـــــ.یرشو مالیدم و آه و ناله کردم که یهو در استیج باز شد و.... دختر حش‍ـــــ.ری که خواننده شهوتی با میکروفن کـــــ.ص تنگ و داغشو جـــــر میده..🍑🔞🤤 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 https://t.me/+JLGahmWHfcs4NWM0 روی میکروفن خواننده سواری میکنه اووف..💦🔞
3970Loading...
25
#مهیاس_1 - فردا بعد اذان صبح بابامو اعدام می کنن اون وقت تو الان از من سکس میخوای؟ پولو بده برم، قول میدم رضایت که دادن با پای خودم بیام تو تختت. نیشخندی زد. - منو هالو فرض کردی تو؟ ببینم نکنه فکر کردی ک.صت از طلاست که یه میلیارد و ششصد میلیون بیارزه؟ با عجز نالیدم: - وقت زیادی ندارم ارباب. تو رو خدا... دستش رو به نشونه ی سکوت بالا برد و گفت: - من خدا مدا حالیم نیست. خیریه هم باز نکردم همینطوری زرتی پولو بدم دستت، تا از جنس مطمئن نشم پولی بالاش نمیدم... با چشم و ابرو به لباس های تنم اشاره کرد و ادامه داد: - لخت شو، اول باید ببینم بدنت چیزی برای راضی کردنم داره یا نه؟! با چشم های ریز شده نگاهم کرد. - شنیدم عقد پسر عموت بودی و پس فرستادنت ور دل ننه و آقات، باید مطمئن بشم عیب و ایرادی حداقل بدنت نداره! لبم رو به دندون گرفتم و نالیدم: - آخه ارباب... عصبی غرید: - یا لخت شو یا گم میشی میری بیرون. الان که کارت گیر منه هی ناز و غمزه میای از کجا معلوم پولو گرفتی فرار نکنی؟ خوب گوش کن دختر جون من تا مطمئن نشم هیکلت همونیه که میخوام و دو برابر پولی که بهت میدم سفته امضا نکنی یه ریالم نمیدم بهت. حالا دیگه خوددانی! چاره ی دیگه ای نداشتم. اول از همه شالم رو از سر برداشتم و در حالی که سعی می کردم به چشم هاش نگاه نکنم، پرسیدم: - لخت بشم کافیه دیگه؟ میدی پولو؟! سری تکون داد. - آره. آب دهنم رو قورت دادم و چشم بستم تا حداقل جایی رو نبینم و با نهایت سرعتی که داشتم قبل از پشیمونی مانتو و شلوارم رو در آوردم. صدای قدم هاش رو شنیدم، پشت سرم ایستاد و چنگی به سینه ام زد. - احمق متوجه نشدی گفتم لخت شو؟ از کی تا حالا به لباس زیر داشتن، میگن لخت شدن؟! هلم داد سمت میزش و مجبورم کرد خم بشم. - دستاتو بذار روی میز، پاهاتم کامل باز کن. نگران لب زدم: - چی کار می کنی؟ گفتی فقط لخت بشم که. پوزخندی زد. - تو واقعا احمقی یا خودتو زدی به خریت؟ باز کن پاتو ببینم. حس بدی داشتم. اونقدری که می خواستم بیخیال همه چی بشم و برم اما باید خفت رو به خاطر نجات بابا تحمل می کردم. خودش شورتم رو پایین کشید، پاهام رو از هم باز کرد. چشم هام رو بسته بودم و منتظر بودم تمومش که یهو بین پام تیر کشید و از درد جیغ بلندی زدم. انگار که یه سوزن تیز به گوشت بین پام زده باشن درد از همون نقطه سمت تمام بدنم پخش شد. دستام از درد مشت شد و نالیدم: - ولی قرارمون این نبود... توجه به حرفم نکرد. تا خون بین پام رو دید و شکه لب زد: - تو... تو باکره بودی؟ چطور ممکنه ؟! مگه شوهر نداشتی؟! ادامه رمان👇👇 https://t.me/+sioiDNTN2k83YjI0 https://t.me/+sioiDNTN2k83YjI0 مهیاس دختر روستایی که به خاطر جور کردن دیه قتلی که پدرش انجام داده، مجبور میشه خودش رو به ارباب اردلان بفروشه! مردی که حتی پشه ماده از دست هوسرانی هاش در امان نیست و فقط یه خط قرمز داره سکس با دختره باکره!
6921Loading...
26
‼️تنبیه بـــــرده با کاکــ🌵ـــتوس‼️ ⛓رمان #bdsm #لزدام #لزبین ⛓🔞 ❌ #هات_ترین_وخشن‌ترین_رمان_لزبینی❌ منو به صندلی بسته بود و #ویبراتور رو روی #کلیتوریسم گذاشته بود.💦 از لذت با وجود دهن بسته ام بازم جیغ میزدم و دلم لمس #سینه های پرش رو می خواست اما #میسترسم اجازه نمیداد. ❌🔞💦🔥 نزدیک به #ارگاسمم بودم که ویبراتور رو برداشت و #دیلد_وی کلفتی رو برداشت پوشید و اومد خودش رو بین پاهام تنظیم کرد و بلافاصله خودش رو بهم کوبید که ک‌.ی‌.ر کلفت تا انتها واردم شد. کش اومدن دیوارهای ک.ص.م بشدت باعث سوزش شد و درد داشت... 🔥💦 جیغ میزدم و اون ترکه ای برداشت و همین حینی که تلمبه میزد با ترکه به سینه هام ضربه های محکم می زد که گفت: -حالا نظرت با این چیه؟ به چشمای خبیثش و کاکتوس خارداری که دستش بود نگاه کردم... چشمام از وحشت گرد شد و اون دیـ_لدو رو در اورد و کاکتوس رو به ک.صم نزدیک کرد و ....😱🔞💦 ⛓ #لزدام #لزبین #اسلیو #میستریس⛓ https://t.me/+iDDTTmW0_vIzZmMx https://t.me/+iDDTTmW0_vIzZmMx https://t.me/+iDDTTmW0_vIzZmMx https://t.me/+iDDTTmW0_vIzZmMx https://t.me/+iDDTTmW0_vIzZmMx https://t.me/+iDDTTmW0_vIzZmMx https://t.me/+iDDTTmW0_vIzZmMx https://t.me/+iDDTTmW0_vIzZmMx سکـ🔞ـسی ترین رمانهای lgbt & bdsm‼️خشن ترین شکنجه های جسمی و جنـ*سی ‼️💦🔪
4540Loading...
27
_ #ک*ص گشادتو یه جوری میگام جـ*نده تا دیگه از این گوه ها نخوری روپوشمو توی تنم جر داد و با دیدن ک*ص و سینه های لخت و شیو کردم پاهامو محکم ازهم باز کرد. _از اولم میدونستم جنـ*ده ای اومدی بدی، یه جوری جرت بدم تا چند روز نتونی راه بری ک*یر روغنیشو یهو توی ک*صم کرد و آهی کشید...❌🔥 https://t.me/+KgzI6_e1WgQwZjU0 https://t.me/+KgzI6_e1WgQwZjU0 #ک.ص ماساژورش رو جرررر میدهههه🥵🍒
5912Loading...
28
لامصب #ک.یرش عجب چیزی بود، #داغ و بزرگ و کلفت...🫦💦 دستم روغنی بود و قشنگ روش سُر میخورد. شروع کردم دستمو دورش بالا و پایین کردن دور #ک.یرش. که آهی کشید و گفت: - داری چکار میکنی؟ متد جدیده ماساژه؟ - نه میخوام رو #ک.یرت سواری برم...😛🍆 😈 https://t.me/+KgzI6_e1WgQwZjU0 https://t.me/+KgzI6_e1WgQwZjU0 دختره واسه ماساژ میره پیش مرتیکه ح.شری اما با دیدن #ک.یرش ح.شری میشه و روی ک.یرش سواری میره.. 👣🍓
5011Loading...
29
لای #ک.صشو باز کردم و چنگی به سینه های خوش فرمش زدم. -زیر اون بی شرف حال میکردی هان؟! +آخ سینم ، ولم کن میثم کندی سینموووو بی توجه به نالیدنش سیلی محکمی به سسنه های تازه پرسینگ شدش زدم و دوباره نوکشو لای انگشتام گرفتم. دوتا از انگشتامو تو سوراخ پر آبش فرو کردم که جیغی زد -آخخخخ درد داره میثممم ک.صش هنوز ارضا نشده بود و معلوم بود بد موقع ای رسیدم. وقتی زیر یه مرد غریبه دیدمش... https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh با پرسینگ کارش وارد رابطه میشه که شوهرش میفهمه و...🍌😱
1020Loading...
30
-اومممم امیر جونم ک.صمو بلیس ایییی ارههه اونجامووو اوممم ویبر...اتورو روی ک.صم میکشیدم و هیکل سک.سی تتو کارم رو روی بدنم تصور میکردم اب ک.صم تخت من و شوهرم رو خیس کرده بود و #ک.صم داغ کرده بود. ناگهان در باز شد و شوهرم با دیدن ک.ص ابدار و #ویبر🍌اتور درحالی که اسم یه مرد دیگه رو صدا میزنم...👅🍑 https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh
890Loading...
31
_ #ک.یرتو از ک.یر این یکی بهتره... بزارش تو ک.ونم... ک.یر گندشو نزدیک سوراخ ک.صم آورد و هر چی سعی کرد نرفت تو _ اووووف دختر سوراخ کوونت خیلی تنگه ک.یرم داره میشکنه لعنتی... با دوتا انگشتش سوراخمو باز‌کرد و به سوراخم زبون زد که حشری گفتم : _ بکن تو ک.ونم....ابم داره میاد... مرد دیگه ای ک.یرشو جلوی دهنم گرفت و کلاهکشو رو لبم کشید. لیسی به کلاهکش زدم که از سوزش سوراخم جیغی کشیدم _ایییییی سوختم... پستونای درشتم بالا و پایین میشد که با باز شدن در و اومدن گرشا... https://t.me/+utyB9YpbT7g3ZTc0 https://t.me/+utyB9YpbT7g3ZTc0 یه دختری که معتاد س.ک.سه و از نبود برادرش استفاده می‌کنه اما بلاخره مچ این دختر شونزده ساله گرفته میشه و..💦🔞
1930Loading...
32
_اییییی تو نگفته بودی اینقدر ک.یرت گندس... من #پرده دارم عوضی... 😈⛔️ از صدای جیغ خزر که تو کل ساختمون پیچیده بود ترسیده کلید انداختم و درو باز کردم.با صحنه ای که می‌دیم تعجب کردم . رو ک.یر یه پسری سواری می‌رفت و همزمان تخمای یه مردیو لیس میزد. با دیدن من سمتم اومد و مست و پاتیل #ک.یرمو نوازش کرد : _ منتظر تو هم بودم پندار ک.یر کلفت... می‌دونی چقدر تو کف ک..یرت بودم...🍑🔥 از روی شلوار لیسی به ک.یرم زد که... https://t.me/+utyB9YpbT7g3ZTc0 https://t.me/+utyB9YpbT7g3ZTc0 خزر دختریه که معتاد س‌.ک.سه،از نبود افراد خونه استفاده می‌کنه و واسه پسرا سا..‌ک میزنه اما این بار رفیق داداشش سر میرسه و...🚫🍆
2140Loading...
33
🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
1220Loading...
34
#معشوقه‌ی‌خراب #پارت_1 - عزیزم لطفا لباساتونو در بیارید دراز بکشید روی تخت. با خجالت نگاهم کرد و من دستگاه لیزر رو روشن کردم. همش این پا و اون پا می‌کرد و مردد بود. - اولین بارتونه میاید لیزر؟ لبخند معذبی زد و سر تکون داد. کلافه نگاه به ساعت انداختم. از تایم جلسه‌اش داشت می‌گذشت. دستگاه که آماده شد، بلاخره رضایت داد مانتو شلوارش رو در بیاره اما شورت و سوتینش رو نه! نگاهی به دفترم انداختم. - مگه فول بادی نیستید؟ دختر لاغر اندام مقابلم که اسمش بهناز بود و پوست سفیدی داشت، سری به معنای تایید تکون داد. - خب خوشگلم باید شورت و سوتینتم در بیاری دیگه. به ناچار اونها رو هم در آورد و با کلی سرخ و سفید شدن و جلوی ک..صش رو پوشوندن، اومد دراز کشید رو تخت. سینه‌های گرد و بزرگش بنظر می‌رسید 80 باشه و نوک صورتی و سیخی داشت! عینک رو دادم دستش: - اینو بذار رو چشمات. دستش رو از لای پاش برداشت و من خودم رو کنترل کردم تا به لای پاش نگاه نکنم. اما همین که عینک رو گذاشت، خیره شدم به لای پاش. برخلاف هیکل لاغرش، ک..ص تپل و گوشتی داشت با یه چو..چول پفکی! روی بدنش ژل ریختم و خوب زیر بغل و دست هاش رو بهش آغشته کردم. بعد از اینکه اون قسمت ها رو لیزر کردم، نوبت نوک سینه هاش بود. کمی ژل ریختم کف دستم و خوب نوک سینه‌هاش رو با ژل خیس کردم. اما حواسم بود که اشتباهی نوک سینه‌هاش رو نمالم چون همین الانش هم خیلی معذب بود. وقتی قسمت بالا تنه‌اش رو تموم کردم و رسیدم به پایین تنه‌اش گفتم: - عزیزم کف پاهاتو بچسبون بهمدیگه. انجام داد و حالا ک..ص تپلش، کاملا مقابل چشمام بود جوری میتونستم تا توی سوراخ خیس و صورتیش رو ببینم. چند بار صدای نوتیف گوشیم بلند شد و کلافه نگاهمو از ک..ص مشتری گرفتم. طبق معمول آرش بود که داشت زرت زرت پیام میداد. گوشیمو برداشتم و پیام هاش رو خوندم که نوشته بود: - مشتری جدید داری امروز؟ یادت نره از ک..ص و ک..ونش بهم عکس بدی. لب گزیدم و نگاه به ک..ص دختره کردم. آرش عاشق ک..ص های تپل و گوشتیه. کاش الان اینجا بود و با اون ک..یر کلفتش جرش میداد. بی سر و صدا دوربین گوشیمو باز کردم و چندتا عکس واضح، از ک..ص مشتری گرفتم وحواسم بود گوشیم فلش نزنه. عکس هارو فرستادم واسه آرش که پسره‌ی گشنه سریع سین زد! انگار من شبها کم بهش سرویس میدم و کم جلو عقبمو یکی میکنه که انقد گشنه‌ست! - خانوم چیزی شده؟ پاهامو ببندم؟ هراسون گوشی رو گذاشتم کنار و ژل رو برداشتم. - نه عزیزم منتظر بودم دستگاه داغ شه. کف دستم ژل ریخته و ریختم روی ک..صش. خوب ژل رو پخش کردم و چند بار انگشتم رو روی کلی..توریسش کشیدم.... https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx https://t.me/+xCepC135_gc3ODkx ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونه‌اش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتری‌ها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از ک..ص و ک..ونشون عکس میگیره می‌فرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی می‌مالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتری‌هاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦
3151Loading...
35
- شورتتو دربیار بده بهم. چشمم از تعجب گرد شد و لب زدم: - این جا؟ جلوی مادرت؟ نیشخندی زد و گفت: - مگه دنبال هیجان توی سکس نبودی؟ درار شورتتو، پاهاتم باز کن از هم ببینم اون ک.ص صورتی تو. لب گزیدم و نگاهم چرخید سمت آشپز خونه ی اوپن که مادرش مشغول آماده سازی شام بود. دامن پام بود، کم پاهام رو باز کردم و به سختی لباس زیرم رو پایین کشیدم و گذاشت جیبش. - حالا بیا بشین روی ک.یرم. چرخیدم سمت آشپزخونه و با عجز نالیدم: - مامانت میبینه. دستم رو کشید و مجبورم کرد تا روی پاش بشینم . - دامنتو بنداز رو پات، فکر میکنه عادی نشستی و نمی فهمه چه خبره؟! نفس عمیقی کشیدم و زمزمه کردم: - آخرش بااینهمه رابطه اگه حامله ام نکنی قطعا مامانت مچمونو میگیره. دستش نشست دو طرف کمرم و پچ زد: - یکم جا به جا شو، درست بشین روش. لبم رو گاز گرفتم، کاری که می خواست انجام دادم روی ک.یرش نشستم از لذت آه بلندی کشیدم. - دارید چی کار می کنید بچه ها؟! https://t.me/+aNo592cutihkZWM0 https://t.me/+aNo592cutihkZWM0 دختره رعیتی که به خاطر پول برده جنسی ارباب روستا میشه و اون هرجایی ازش سکس میخواد و... 😈💦 #مختص_به_بزرگسالان🔞🔥 آموزش صفر تا صد پوزیشن های جنسی در قالب رمان🚫
5020Loading...
36
روز دهمی بود که تو مسجد می‌خوابیدم! جایی برای رفتن نداشتم و اگه حاجی بیرونم می‌کرد باید کارتون خواب می‌شد. گوشه ی محراب نشستم و تو خودم جمع شدم و صدای گریم تو کل مسجدی که کسی تپش نبود پیچید و نالیدم: -خدایا خیلی از دست ناراحتم، بچمو ازم گرفتی منو آواره ی کوچه خیابونا کردی چیکار کردم مگه؟ خدایا خستم... دوست دارم باهات قهرم کنم اصلا دوست دارم دیگه صدات نکنم هق هقم شکست و سرمو روی پاهام گذاشتم و یاد بچه ی مرده ای افتادم که از رحمم بیرون کشیدن... نوزادی که به خاطر کتکای شوهرم زنده نموند شوهری که به خاطر زنده نموندن بچش منو نازا دونست و بیرونم کرد و اگه حاجی نبود الان کارتون خواب بودم.‌.. جوری گریه می‌کردم که دلم به حال خودم می‌سوخت و به یک باره صدای مردونه ای تو مسجد پیچید: - همشیره؟! ترسیده سر بالا گرفتم و با دیدن حاج‌اقا آروم شدم اما مرد چهار شونه ی کنارش که با ترحم نگاهم می‌کرد باعث شد سریع دستی زیر چشمام بکشم: - حاجی؟! ببخشید من... وسط حرفم پرید: - بیا دخترم بیا باهات حرف دارم بیا دل‌آرا اگه زندگیت و زیر و رو کرد حتما حکمتی داشته بلند شدم از جام که مرد کنارش اشاره ای کرد: - ایشون آقا امینه خیر محله آشنای بنده و بنده ی خوب خدا نیم نگاهی به مرد کنار انداختم و سر تکون دادم که ادامه داد: -همیشه ایشون به بقیه کمک کرده اما من احساس میکنم این‌بار کمک می‌خواد توام کمک می‌خوای برای همین امید وارم بتونید بهم کمک کنید با تعجب به مردی که تیپ و ظاهرش نشون از وضعیت مالی خوبش می‌داد گفتم: -من من کمک کنم؟ مرد دستی تو موهاش کشید و حاجی ادامه داد: - ایشون خانومشون سر زا فوت شده الان یه بچه ی شیر خوار داره منم بهشون گفتم شما هم موقع زایمان بچتون فوت شده و شیر دارید! شوهرتونم طلاقتون داده پس ایشون دایه می‌خواد برای بچش... سر انداختم پایین: - من من زیاد شیر ندارم شیر نداشتم چون چیز زیادی نمی‌خوردم موقع بارداری و اینبار خود مرد صداش درومد: - من یکیو می‌خوام از بچم کلا مراقبت کنه کسیو ندارم بچمو بهش بسپرم حاجی گفتن شما مورد اطمینانی فقط چند سالتونه سنتون کم میزنه نگاه آبی رنگمو به چشمای مشکیش دادم که آب دهنشو قورت داد و سریع نگاه گرفت اما من جواب دادم: -نوزده سالمه آقا من سنم کم بود شوهرم دادن سری به تایید تکون داد که حاجی ادامه داد: -خب اگه هر دو راضی باشید یه صیغه محرمیت بینتون بخونم بالاخره تو‌یه خونه قرار برید هر دو هم مجرد شدید دستام مشت شد و سر پایین انداختم که حاجی سریع ادامه داد: -البته که حق نزدیکی رو میدم به خودت دخترم بغض کردم و سرمو بیشتر انداختم پایین که مردی که اسمش امین بود گفت: - حاجی شاید خب راضی نباشند یعنی... یکم خب فکر کنن حتی اگه قبولم نکنن من حاضرم هزینه هاشون رو به عهده بگیرم نگاهم و بالا آوردم و حاجی سری به چپ و راست تکون داد: - آخه تا کی تو مسجد می‌خوای بمونی دخترم؟ می‌زارم به عهده ی خودت تصمیم بگیری اما این به صلاح دوتاتون کمک می‌کنید بهم شما دوتاتون آدمای خوبی هستید مناسب همید و حالا امین به من نگاه می‌کرد انگار که ازم خوشش اومده بود و جوابش مثبت بود و حالا منتظر من بود. منی که از مرد جماعت فراری بودم و دو دلیم رو که دید گفت: -من به خدا فقط برای بچم اومدم اینجا نیت من چیز دیگه ای نیست با این حال براتون مهریه تعیین میکنم تمام حق زحماتتون به عنوان دایه پسرمم میدم اگه قبول کنید با گوشه چادرم بازی کردم باشه ی خیلی آرومی گفتم چون چاره ای نداشتم این تنها راه من بود و حاجی با خوشحالی گفت: - عاقبت به خیر بشید هر دوتاتون امین جان شما فردا بیا برای صیغه هر چند که تاکید میکنم حق نزدیکی با خانمت!! https://t.me/+SR9ahiiL41lkNGE0 در حالی که شیرمو می‌خورد تند تند سرش رو بوسه زدم و زمزمه کردم: - قربونت برم من مامان فدات بشم من خدا دو ماهی می‌شد که تو خونه ی امین زندگی می‌کردم زندگی که هیچ وقت فکرشم نمی‌تونستم کنم! پسر کوچولوش و مثل بچه‌ی خودم دوست داشتم... تو فکر بودم که در خونه باز شد و امین وارد شد دستش پر میوه بود و روی میز گذاشت و با دیدن من لبخندی زد: -به چطوری دردونه؟ لبخندی زدم و سینمو از دهن پسرش با خجالت بیرون کشیدم و خودمو پوشوندم که با شوخی لب زد: -چرا غذا بچمو حروم می‌کنی حالا؟ -سلام زود اومدید -کارام زود تموم شد گفتم بیام پیش زن و بچم از لفظ زن و بچه خیلی‌ خوشم می‌اومد، هر چند من براش هنوز زنانگی نکرده بودم و سکوتمو که دید ادامه داد: -میگم که حالا کی قرار اجازه نزدیکی یعنی خب آخه.. دستی پشت سرش کشید: - می‌دونی داره برام سخت میشه، هی میام تورو میبینم با این همه خوشگلی باز حرفشو خورد و می‌دونستم مرد برای سخت پس سر پایین انداختم زمزمه کردم: - اجازه میدم https://t.me/+SR9ahiiL41lkNGE0 https://t.me/+SR9ahiiL41lkNGE0 https://t.me/+SR9ahiiL41lkNGE0
4101Loading...
37
مدرسه سکسی💦🍑 #part1 -اوهییی اقا معلم فک کنم تپلم زخم شده اهییی میسوزه پاهاشو از هم باز کردم با دیدن تپل صورتی وسط پاش اب از لبو لوچم اویزون شد دلم میخاست مردونگیمو توش فرو کنم و تند تند توش عقب جلو کنم با تصورش مردونگیم شروع به نبض زدن کرد و داشت شق میشد -میخای برات خوبش کنم؟ سرشو تکون داد که سرمو نزدیک تپلش بردم و لیس پر تفی به کلوچش زدم -اوهییی خیلی خوبه میشه بیشتر لیسش بزنین؟ +اره ولی نباید به مامان و بابات یا هر کس دیگ بگی یه راز بین منو خودت میمونه باشه؟ سرشو تکون داد که لیسی به تپلش زدم و شیارای تپلش رو از هم باز کردمو زبون خیسمو توش فرو کردم که از لذت جیغ بلندی کشید و در اتاق باز شدو مامانش با دیدنمون…💦👅😱 https://t.me/+JQGTzyUKk4hkY2Vk https://t.me/+JQGTzyUKk4hkY2Vk https://t.me/+JQGTzyUKk4hkY2Vk معلم سکسی و هات مدرسه ک^ص دختر کوچولوی حشری رو میلیسه و تو کلاس ارضا میکنه🔞👅💦
6061Loading...
38
لای #ک.صشو باز کردم و چنگی به سینه های خوش فرمش زدم. -زیر اون بی شرف حال میکردی هان؟! +آخ سینم ، ولم کن میثم کندی سینموووو بی توجه به نالیدنش سیلی محکمی به سسنه های تازه پرسینگ شدش زدم و دوباره نوکشو لای انگشتام گرفتم. دوتا از انگشتامو تو سوراخ پر آبش فرو کردم که جیغی زد -آخخخخ درد داره میثممم ک.صش هنوز ارضا نشده بود و معلوم بود بد موقع ای رسیدم. وقتی زیر یه مرد غریبه دیدمش... https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh با پرسینگ کارش وارد رابطه میشه که شوهرش میفهمه و...🍌😱
2051Loading...
39
-اومممم امیر جونم ک.صمو بلیس ایییی ارههه اونجامووو اوممم ویبر...اتورو روی ک.صم میکشیدم و هیکل سک.سی تتو کارم رو روی بدنم تصور میکردم اب ک.صم تخت من و شوهرم رو خیس کرده بود و #ک.صم داغ کرده بود. ناگهان در باز شد و شوهرم با دیدن ک.ص ابدار و #ویبر🍌اتور درحالی که اسم یه مرد دیگه رو صدا میزنم...👅🍑 https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh
3271Loading...
40
لای #ک.صشو باز کردم و چنگی به سینه های خوش فرمش زدم. -زیر اون بی شرف حال میکردی هان؟! +آخ سینم ، ولم کن میثم کندی سینموووو بی توجه به نالیدنش سیلی محکمی به سسنه های تازه پرسینگ شدش زدم و دوباره نوکشو لای انگشتام گرفتم. دوتا از انگشتامو تو سوراخ پر آبش فرو کردم که جیغی زد -آخخخخ درد داره میثممم ک.صش هنوز ارضا نشده بود و معلوم بود بد موقع ای رسیدم. وقتی زیر یه مرد غریبه دیدمش... https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh https://t.me/+CVm5vV4zH_00NjFh با پرسینگ کارش وارد رابطه میشه که شوهرش میفهمه و...🍌😱
4890Loading...
با فرو رفتن آ.لتِ کیا تو #بهشتم‌ آه عمیقی کشیدم و زیرش به خودم لرزیدم که شوهره‌ سمانه از جلو سینه هامو تو دستش چلوند و نیشخندی به صورت سرخم‌ زد _امشب اونقدر میک*نمتون‌ که بفهمین‌ مرده‌ واقعی کیه بکش بیرون خودتو کیا با نفس نفس زود خودشو بیرون کشید که با آرامش پشتم اومد و خودشو باهام تنظیم کرد با فرو رفتن حجم کلف*تش‌ داخلم با درد آخی گفتم که با حرص اسپنک محکمی روم زد _خم شو توهم ببینمت.. کیا هم مثل من کنارم خم شد و حالت گرفت که با تحقیر دستی رو باسنش کشید _ببینم امشب سوراخ کدومتون‌ راضیم میکنه😈🔥 از این حجم تحقیر با فشار اومدم که بدون توجه بهم سراغ کیا رفت .. https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 کیا و تینا زن و شوهری که بر..ده ی مردی میشن و هر شب مجبورن ....🥵 👣
Показать все...
- چه جوری به داداشم ک.ص میدی که دیگه هیچ دختریو نمیکنه؟🫦🔞 چادرم رو سفت تر میگیرم. احساس خطر میکنم.. - آقا کوروش.. ش..شما اینجا چیکار میکنین؟ دست میکشه به #خشتک شلوارش.. دارم سکته میکنم.. - اوم.. نظرت چیه این #سالارو آروم کنی؟ هر شب هر شب به داداشم سرویس میدی یه شبم به من.. انگشتشو به لبم میکشه با ترس میخوام برم عقب ولی پشتم دیواره.. - الان کیا میاد آبرومون میره.. - کیا سرش گرمه جوجه..قول میدم بهت بدنگذره.. از داداشم حرفه‌ای ترم.. چادرم رو کنار میزنه و تو یه حرکت.. https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 https://t.me/+BOGPY8XjlgQ1M2M8 دختره مجبوره به برادرشوهرش .ص بده ❗️❌
Показать все...
1
00:04
Видео недоступно
بـ🔞ـرادر شهـ💦ـوانی     #part1😈 _عجب خواهر *ص تپلی دارم اومم بهشته اووف الان آبم میاد آههه💦💦🍑 با شنیدن حرفای شهوتی برادر #ک**یر کلفتم بیشتر خیس شدم و ناله کردم.. با ولع #ک*صمو میلیسید و با نوک سینه های تپل و نوک صورتیم بازی میکرد.. _آهههه ...داداشی ...الان آبم میاد ... آهههه یهو مک محکمی از *صم گرفت و چو*لمو کشید که لرزیدم و آبم روی لباش ریخت.. _اومم آههه داداشی خیلی خوب بود اومم امد بالا و #ک*یرشو دم #ک*صم تنظیم کرد و شروع کرد به لب گرفتن ازم که یهو در اتاقم باز شد و.... https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 برادر حش‌..ریش #تپلشو میخورد که مامان #هاتش میاد و.. 🍌👙💦
Показать все...
4.59 KB
#پارت4🖤 _ #کـ*ـیرم قشنگ اندازه #کـ*صته خواهر سکسیم 🍑👅 با شهوت لیسی به رگ های کلفت کـ*ـیرش زدم و مثل ابنبات کلاهک قارچی کـ*ـیرکلفتشو میک زدم که آب منی سفیدش لب و پستو.ن های گردمو آبدار کرد💦💦 _آههه داداشی خیلی آبت داغه اومم.. با انگشتای کلفتش حش‍*‍ری لای #کـ**ص و چو*چولمو باز کرد و سریع تفی روی کـ*صم زد.. _جاان چه #کـ*ص صورتی و تنگی آههه اووف با دیدن #کـ*ـیرکلفتش که داشت وارد کـ*صم میشد.... https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 https://t.me/+2p9vxk4oXsBhYWM0 #سک.س‌خواهر‌وبرادرهات‌و‌شهو.تی..😈🔞
Показать все...
💋𝙎𝙀𝙓 𝙃𝙊𝙏💋

عاشق وقتاییم که توشه و داری لبامو میک میزنی.🤤💧 جهت رزرو تبلیغات: @tablighat_mon

00:02
Видео недоступно
_آههه، فا.ک! حتی دهنه ی سوراختم برای مردونگی کل..فتم تنگه دخترجون!🥵 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 یک ضرب سالارشو تو‌ #بهشتم هُل میده که چشمام از شدت درد و شهو.ت سیاهی میره.... _اوووف این یه سوراخ ساده نیست، شاه سوراخه که منو اینجور از خود بیخود میکنه، مگه نه ج.نده کوچولو؟😈🔥 کمرمو بالا میکشم و با ناله میگم: _اوم...آخ....یواشتر رحمم میسوزه... مردونگیشو از توی سوراخ تنگم بیرون میکشه که تا بیام نفس راحتی بکشم بشدت و محکمتر از قبل داخلم فرو میکنه:   _آهههه، آخ.... سرشو خم میکنه و لاله ی گوشمو بین لباش میگیره و با نفس نفس از حاصل شه.وتش می غره: _جوری تپلتو بگ.ام تا یه هفته نتونی راه بری...🚫🔞
Показать все...
animation.gif.mp40.30 KB
1
🫦از تخفیف طلایی vip جا نمونید🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
Показать все...
00:05
Видео недоступно
#پارت66🔥🍑 #مردونگی کلفتش رو از پشت کرد توی کو..نم که از درد اه پر لذتی کشیدم. شروع کرد به سرعت بخشیدن به تلمبه هاش و از پشت شروع به گ...ایدنم شد. با نفس نفس گفت: - عجب کو...ن تنگی داری لامصب، کمرم برید. ضربه ای به باسنم زد و چنگی به دوسمت کمرم زد و بیشتر به خودش نزدیکم کرد. می تونستم #مردونگیش رو توی روده هام احساس کنم چون تا ته رفته بود توم. - اگه بتونی از اینجا دارم بیاری این مق.عد تنگ برای تو میشه...🍑🍆 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 https://t.me/+frLoaLUTl2w0OTc0 ها.ت و خیص کننده🍓🔞
Показать все...
IMG_4240.MP45.77 KB
صدای زنگ خونه به گوشم خورد و طبق معمول که فکر کردم مامانمه، درو باز کردم و بدون این که منتظر شم رفتم دوباره تو‌ تختم بخوابم! همه چیز عادی بود تا این که مثل همیشه مامانم چراغارو روشن نکرد، منم صدا نکرد که پاشو چقدر می‌خوابی. دو به شک پتو رو زدم کنار و از جام بلند شدم و چراغارو روشن کردم اما هیچ کس تو‌ خونه نبود ترس داشت تو بدنم می‌پیچید که صدای مردونه ای از پشت سر باعث شد زهرم بترکه و جیغ فرا بنفشی بزنم: - داد و قال کنی مردی! برگشته بودم و خیره بودم به مرد قد بلندی چشم ابرو مشکی که لباسش با خون یکی بود و ناخواسته پاهام شل شد و روی زمین افتادم چون تو دستش اسلحه داشت! - تو... تو کی دیگه نفس نفس می‌زد و به پنجره خونه خیره شد و گفت: - پاشو برو دم پنجره ببین ماشین مشکی شاسی بلنده هنوز هست... یالا کاری که بود کردم و لب زدم: - کسی نیست. خیره بهم گفت: - فقط تویی اینجا؟ سری به تأیید تکون دادم که بی حال روی مبل نشست و نفس نفس می‌زد و ناخواسته جلو رفتم به زخمش خیره شدم، جای چاقو بود! خواستم بهش دست بزنم که مچ دستمو محکم گرفت. تو چشمای درشتش خیره شدم و لب زدم: - خونریزیت زیاده باید بری بیمارستان. متعجب نگاهم کرد: - دکتری؟ - پرستارم تفنگ و گرفت روی سرم و به زخمش اشاره کرد: - پس خودت حل و فسخش کن وگرنه من نفسای آخرمو بکشم توام می‌کشی... فهمیدی؟ ترسیده نگاهش کردم و سر تفنگ و با دست پایین آوردم و همون لحظه نگاهم به ساعت مارکدار خدا تومنیش خورد و لب زدم: - من نمیتونم این باید بره بیمارستان من... تفنگ و باز رو سرم گذاشت و حرصی گفت: - یه کاریش بکن که من فقط به فردا برسم - باشه الکل توی کابینت، سوزن و نخ بخیه هم... باید برم اونارو بیارم. با شک نگاهم کرد و می‌دونستم نا نداره بلند شه و آروم لب زد: - ببین من کم آدمی نیستم، من زنده نمونم جنازم تو خونه ی شما پیدا شه یه ایل آدم دنبالت میفتن که توام بمیری. یا حتی اگه لو برم یه غلط اضافه کنی بازم یه خاندان دنبالتن که جبران کنن برات. بدون ذره ای شوخی حرف می‌زد. سرفه کرد و به سختی ادامه داد:- حالا فکر کن، من از این جا زنده بیرون برم چی میشه، لطفت و هیچ وقت فراموش نمیکنم چون یه جون و زندگی بهت بدهکار میشم. منم از بدهی بدم میاد خانوم پرستار... میگیری که چی میگم؟ تند سری به تایید تکون دادم ناخواسته دوست داشتم کمکش کنم، حسم می‌گفت آدم بدی نیست و من هیچ وقت حسم بهم دروغ نگفته بود و این شروع داستان زندگی عاشقانه و شاید مهیج من بود... https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk (دو ماه بعد) صدای زنگ خونه باعث شد سمت در برم و این بار از چشمی نگاه کردم هیچ کس نبود فقط سبد گل بزرگی جلوی خونه بود! درو متعجب باز کردم خیره به سبد بزرگ گل رز شدم و با دیدن پاکت نامه ای برداشتمش که روش نوشته بود: ( وقت این رسیده که بدهیمو صاف کنم خانوم پرستار... شنبه شب جلو بیمارستان بعد شیفت کاریت منتظرتم! ماشینم یه فراری مشکی! یه مانتو آبی داری، اونو بپوش!) با چشمای گرد شده چند بار پلک زدم. آدرس بیمارستان و شیفت کاری منو از کجا می‌دونست... https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk
Показать все...
#مدرسه_شهوت👅🔞 +اوووف...دختر باید سفید و تپل باشه آقای معلم دستش و تو شورتم برد و به ک..صم چنگ زد و با شهوت گفت: +من عاشق دخترای سفیدم از این به بعد هر روز تو کلاس میکنمت ولی هلوت از الان حسابی آب انداخته دستش رو به چوولم رسوند تپلم رو توی مشتش گرفت: -اوف...لعنتی...ببین چه #گوشتی و خیسه.. معلومه واسه ‌ک.یر کلفتم #اب‌ انداخته هر روز باید زیرم #جرش بدم... پاهات و بده بالا ببینم‌ اون لا چی داری عروسک سکسی ... از ترس اینکه بچه ها نیان فوری پاهام و باز کردم که یهو زبونش و کشید رو #چو..ولم برخورد ريش های بلندش به واژنم اونقدر حشریم کرد که برای چند لحظه نفسم قطع شد: -اههه.....تند تر بخورش اقا معلم....ممم هر روز زبون بزن به نانازم دوباره زبونش و کشید رو ک..صم و انگشتم کرد تو #رحمم اینبار از شوک بیرون اومدم و جیغ بلندی کشیدم: -اره جیغ بکش دختر کوچولو ...میبینی چه حالی داره؟... هر روز یکاری میکنم نانازت اینجوری خیس بشه تند تند تو ک_ص اکبندم تلمبه می زد از شهوت جیغی کشیدم و ک_ر بزرگش رو توی دهنم جا دادم با انگشت داخل #سوراخم می کرد که در کلاس باز شد...😱💦🔞🤯 https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk ❌❌❌ معلم مدرسه که دختر ریزه میزه رو هر روز تو کلاس میکنه و 💦🍑🔞
Показать все...
🍓💦🍓💦 💦🍓💦 🍓💦 💦 #هفت_کوتوله🔞 #پارت_1 _روی شکم بخواب و باسنت رو بده بالا تا سوراخ هات باز تر بشن. یکی شون دست های سیاهش رو روی کمرم گذاشت و من رو به شکم خوابوند و اونی که دستور داده بود پشتم ایستاد و انگشتای زبرش رو به ک.صم کشید. دیگه نتونستم تحمل کنم و "آه" آرومی از بین لب هام خارج شد. اون کسی که روی تخت نشسته بود و با لختی بدنم جق میزد، بلند شد و جلوم ایستاد و دیک کوچولوش رو به لبم نزدیک کرد و غرید: _دندون نمیزنی فهمیدی؟ بیشتر مک بزن خوشم میاد! موهامو تو انگشت های کوچیک و تپلش چنگ گرفت و سرم رو به دیکش برد. کل اتاق بوی شهوت گرفته بود و من باورم نمی‌شد که بین هفت کوتوله دراز کشیده بودم و نوبتی می‌خواستن به قول خودشون منو "بگا" بدن. رئیس شون روی صندلی نشسته بود و با اون قد کوتاهش پا روی پا انداخته بود و دود پیپش رو بیرون داد و با صدای بمی دستور داد: _کی.راتون کوچیکه پس دوتایی می‌تونید تو جلوش فرو کنید و دوتا هم عقب! لبخندی بهم زد و خیره تو چشمای خمارم، ادامه داد: _میخوام تخت رو از ارگاسم سفید برفی خیس کنید! بوی ارضاش تا 3روز باید تو اتاق بمونه. قد کوتاهِ سیاه پوست چونه مو تو دستش گرفت و لب کلفتش رو روی لبم نشوند و وقتی همزمان چیز کوچیکی روی سوراخ باسن و واژنم حس کردم، آه پر از شهوتم تو دهن اون کوتوله سیاه پوست پخش شد. 6تاشون همزمان لای پاهام و باسن و سینه هام فرو رفتن و من از لذت صدای ناله هام بلند شد و به خودم پی‌چیدم و چشمای خمارم رو به رئیس‌شون دوختم که شلوار و باکسرش رو از پاش در اورد و تا چشمم به آلتش افتاد لحظه ای شوک شدم! این قد و هیکل چطوری می‌تونست همچین آلتی داشته باشه؟! https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 رَستا تو بیمارستان روانی کار میکنه و اون هرشب خواب می‌بینه با هفت کوتوله سکس های هات می‌بینه و تو خواب پرده بکارتش رو رئیس کوتوله ها زده. یه روز وقتی میره تیمارستان یه بیمار روانی رو میارن که همه ازش وحشت دارن و رَستا با دیدن اون بیمار روانی که شباهت عجیبی با رئیس کوتوله ها تو خوابش داره شوکه میشه و اون بیمار روانی هم با دیدن اندام رَستا...🔞🙈💦
Показать все...
هفت کوتوله🔞

انقد خوب بلد باشه ارضا کنه که واس هیشکی جز خودش خیس نکنم🫦💦 ‌ این رمان مناسب افراد +24سال🔞

👍 3
Войдите и получите доступ к детальной информации

Мы откроем вам доступ после авторизации. Мы обещаем, это быстро!