8 196
Подписчики
-1824 часа
-897 дней
-1830 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Repost from 🔥جهنمی بنام عشق...🔥
از شونزده سالگی زن مردی شدم که دوستم نداشت.
از شونرزده سالگی با چشمای خودم دیدم که میون تن زن دیگه ای آروم می گیره.
سیزده سال تموم جلوی چشم بقیه ، کنارش موندم اما زیر سقف خونمون ، راه ما از هم جدا بود.
من شبا روی کاناپه می خوابیدم و اون خیلی از شبا خونه نبود.
حالا بعد از سیزده سال تصمیم خودمو گرفتم.
تصمیم گرفتم که برم.
ولی انگار این تصمیم من به مذاقش خوش
نیومد!
https://t.me/+opE9Al4e5kc3YzNk
https://t.me/+opE9Al4e5kc3YzNk
15000
Repost from N/a
_ یا گم میشی زیر سگمو تمیز میکنی یا بزن به چاک اینجا جای گدا گشنه ها نیست
با گریه لب زدم
_آقا شاهو خواهش میکنم من از سگ میترسم
فوبیا دارم میبینمش دستام میلرزن
با خونسردی سری تکون داد و لبخندی زد که بیشتر وحشت به دلم ریخت
_اشکال نداره صدف تو مجبور نیستی زیر سگ این خونرو تمیز کنی مهمونی تموم شد جمع کن گمشو .....
با راه افتادنش به سمت خروجی با گریه خودمو جلوش کشیدم
_ آقا شاهو تورو خدا غلط کردم
_گوهم بخوری دیگه فایده نداره
_چشم...چشم میشورم زیرشو هرچی شما بگی
نگاهی به چشمام کرد و در لحظه با کشیده شدن موهام دنبالش با وحشت به تقلا افتادم با پرت کردنم محکم تو ایوون افتادم و استخونام از درد فریاد اومد
آخم پشت لبام خفه شد و از درد لگنم به خودم پیچیدم
_بهت گفتم زیر من باش گفتی نه
گفتم زیر سگمو تمیز کن میگی نه پس تویه مفت خورو من چیکار میخام مگه من جور کشه اون بابای بی ناموستم که نگهت دارم یالا پاشو عصبی تر از اینم نکن
با درد لبمو گزیدم و اشکم بیشتر چکید
_باشه آقا شاهو هرچی شما بگین
مکثی کرد
_مطمئن باش گدایی تو کوچه ها از جهنمی که اینجا برات میسازم خیلی بهتره....
پارتش نبود لفت بده😳👇
https://t.me/+QVIu3cmW5NkxMGY0
https://t.me/+QVIu3cmW5NkxMGY0
صدف دختر مظلوم و بی کسی که چون کسیو نداره مجبوره خونه ی عموش کلفتی کنه تا نگهدارنش و شاهو پسر عمو و قیمِ صدف مردی مذهبی و بی انعطاف کسی که ......♨️
23600
Repost from N/a
-چیکار میکنی؟
خواستم خودم را آزاد کنم اما تلاشم بی فایده بود.
-میلاد!
فکم را محکم تر فشرد، طوری که ساکت شدم.
+ااا دکتر، چرا اسم کوچیک بیمارتو بدون پیشوند میگی؟
باز خودم را تکان دادم.
دست هایم را به سینه ام فشرد و روی تنم نیم خیز شد.
+جواب آزمایشتون چیشد خانوم دکتر؟!
-ولم کن.
صورتم را کج کرده بودم تا بی محلی کنم.
طوری صورتش را نزدیک کرد که نوک بینی اش پوستم را لمس میکرد.
با اینکه قلبم جایی میان دهانم ضرب گرفته بود به روی خودم نیاوردم.
بینی اش را از کنار چشم تا کنار لبم کشید.
عضلاتم منقبض شده بودند.سعی میکردم آرام نفس بکشم.
فشار مقطعی به فکم داد.
+جوابمو بده.
خودم را بیشتر به تخت فشردم.
-ولم کن.
دندان هایش روی چانه ام نشست.
من هنوز دنبال تکلیف بودم و او پیش روی میکرد.
شدید تر از قبل تقلا کردم.
+یه سوال پرسیدم جوابش انقدر سخت نیست.
گردن کشیدم تا چانه ام را از دسترسش دور کنم.ولی انگار همه جا در دسترسش بود.
-گرفتم گرفتم...ولم کن.
+جواب؟
کمی فاصله گرفته بود تا به چشم هایم نگاه کند.
سرم را سمتش چرخاندم.
-مثبت بود...خیالت راحت شد؟حالا برو اون ور.
چند لحظه فقط نگاهم میکرد.
مچ دست هایم را از تنم فاصله داد و دوباره به سینه ام کوبید.
ناله ای بین گلویم جان گرفت.
+چرا دروغ میگی؟
-خودت جواب خواستی منم جوابتو دادم.
با پوزخند سرش را تکان داد.
+پس منفی بوده.....
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
میلاد بیمار روانی که با دکترش وارد رابطه میشه و....
پارت واقعی🔥🔥
14100
Repost from N/a
00:08
Видео недоступно
#سکس_خشن_گرگینه_با_جفتش😱🔞
انگشتش رو بین پاهام میبره و با دندونای تیزش گردنم رو میگزه...
-#خیس شده جفت کوچولوم؟؟ هومم؟
نالهای میکنم و چشمای خمارم رو بهش میدوزم؛
-اهـــه اره... تورو خـ...ـدا اصلان میخوامت لعنتی🔞
نیشخندی میزنه و با اولین ضربه جیعمو در میاره
-اروم ترانه... هیشش جفت #سکسی خودم
https://t.me/+Q6cjWomJaApiMjU0
یه رمان گرگینهای و صحنه دار🤤❌
#با_بیش_از_چهارصد_پارت_آماده_برای_خوندن💦🔥
8.18 KB
19000
Repost from N/a
- من طلاقت نمیدم، عین سگ باید دوستم داشته باشی یلدا!💯
- آقای محترم لطفا نظم دادگاه رو بهم نریزید!
قاضی نگاهی به من که عین بید داشتم میلرزیدم انداخت و با لحن آرومی گفت:
- دخترم اذیتت میکنه؟ بگو خوب حرف بزن
سکوت کنی ازش نمیتونی طلاق بگیری!
سرم رو بالا اوردم که چشمم به میلاد خورد، با خشم داشت نگاهم میکرد می دونستم اگه طلاق نگیرم میکشنش!
من نمیخواستم طلاق بگیرم مجبور بودم به خاطر خودش....
- آقای قاضی کتکم میزنه، هر چی از دهنش در میاد بهم میگه...
ازم تمکین به زور میخواد!
میلاد با شنیدن حرفام بهت زده نگاهم کرد و با عربده گفت:
- دروغ میگه آقای قاضی زنه منو تهدیدش کردن من دوسش دارم نمیخوام طلاقش بدم...
قاضی ناراحت نگاهی به من کرد و به میلاد گفت:
- پزشک قانونی چیزِ دیگه ایی میگه ولی!
جای کبودی روی بدنه زنته!
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
10800
Repost from N/a
Фото недоступно
خلاصه رمان جذاب و مهیج مون ؛ ♥🔥
طبق افسانه ای باستانی از تمدن ِ بابِل اولین
نیمه خدا حاصل پیوند دختر پادشاه و خدای عقرب بوجود اومد...نیمه خدایی که به پادشاه عقربها معروف شد و شهری عظیم و پیشرفته در بیابانی پهناور بنا نهاد که از دید انسانهای فانی مخفی بود...
پادشاهی قدرتمند و پُرابهت که با مرگ همسر محبوبش ، قلب خودشم همراهش دفن میکنه
و هزاران سال بدون عواطف و احساسات به فرمانرواییش ادامه میده تا اینکه ارتعاشات قلب دفن شده دختری صاف و زلال رو به سمت خودش میکشونه...
https://t.me/+ioNvK65B9A80Nzg0
https://t.me/+ioNvK65B9A80Nzg0
عاشقانه ای پرهیجان و غیرقابل حدس❌
رمانی که با خوندن همون چند پارت اولش محاله بتونی دل ازش بکنی😭😍
#ممنوعه #باستانی #تناسخ #فول_عاشقانه
21310
Repost from 🔥جهنمی بنام عشق...🔥
از شونزده سالگی زن مردی شدم که دوستم نداشت.
از شونرزده سالگی با چشمای خودم دیدم که میون تن زن دیگه ای آروم می گیره.
سیزده سال تموم جلوی چشم بقیه ، کنارش موندم اما زیر سقف خونمون ، راه ما از هم جدا بود.
من شبا روی کاناپه می خوابیدم و اون خیلی از شبا خونه نبود.
حالا بعد از سیزده سال تصمیم خودمو گرفتم.
تصمیم گرفتم که برم.
ولی انگار این تصمیم من به مذاقش خوش
نیومد!
https://t.me/+opE9Al4e5kc3YzNk
https://t.me/+opE9Al4e5kc3YzNk
28200
Repost from N/a
_یا به وظایفت در مقابل من میرسی یا گمشو بیرون من پول مفت ندارم صرف گدا گشنه ها کنم
لرزون چوبه درو لای دستم محکم فشار دادم
تا از کشیده شدنم بیرون جلوگیری کنم
_من....من...دخترم.. پسرعمو خواهش میکنم
_میدونم عزیزم اگه دختر نبودی که زندت نمیذاشتم
https://t.me/+QVIu3cmW5NkxMGY0
_یقتو بکش پایین تر
کمی لباسمو پایین تر دادم که با بردن سرش بین سینه هام جیغ خفه ای کشیدم و لرزیدم
محکم پهلومو تو دستش فشار داد و با لذت غرید
_از این به بعد جات تو تخت من و زیره منه
لذتی از تنم گذشت و با گاز ریزی که از بالای سینم گرفت به خودم لرزیدم نفس نفس زدم
_یعنی دیگه منو بیرون نمیندازی
با صدای خش داری لب زد
_نه تا وقتی گه وظایفتو درست انجام بدی
تا به خودم بیام چرخوند و از پشت چسبید بهم با خجالت نالیدم
_آقا شاهو لطفا
من...خجالت میکشم
از رو لباس ضربه ای بهم زد و با صدای ناله ی مردونش دلم ریخت
_من میخوام همین لحظه ترتیبتو بدم تو خجالت میکشی صدف؟....
شل کن...
https://t.me/+QVIu3cmW5NkxMGY0
https://t.me/+QVIu3cmW5NkxMGY0
صدف دختری که بعد مرگ پدر و مادرش خونه ی عموش هرکاری کنه تا اونا آوارش نکنن و شاهو مردی که با محرم کردن اون به خودش ......
15500