cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

"هَم‌خـ💦ـوٰابـــِ رُسـوٰایـ🔞ـی"

با زبون داغ و نرمش اینقدر برات بلیسه، که آبت بپاچه تو دهنش...👅💦 #رمان‌بزرگسالان🤫🔞 این رمان یکبار به خاطر ص.حنه‌های باز فیل.تر شد...⛔️❌️

Больше
Рекламные посты
12 313
Подписчики
-7624 часа
-5267 дней
+1 26230 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

با انگشت لای# کـ صمو میمالید و محکم توی جام ثابت نگهم داشت. _آیی سیروان ولم کن برمم +زیر داداشمم همینجوری با عشوه #ناله میکردی؟! تا آخرین قطره‌ی آبمو ندم بخوری ولت نمیکنم جـ نده کوچولو تن ظریفم داشت زیر هیکل بزرگش له میشد و اب از #کـ صم سرازیر بود انقد مالیدم و انگشتم کرد که...👅💦 https://t.me/+-s27dtkGZ3M2Zjk0 https://t.me/+-s27dtkGZ3M2Zjk0 هر شب دوست‌دختر داداشش رو با ارضـ ا کردن خواب میکنه👅🔞🔞
Показать все...
👍 1
-اولین باره قراره یه ک.ص ۱۷ ساله رو بکنم!👄🔞🍑 چکی به.شتم می زنه که با ترس پاهای جمع شدمو باز میکنم -لنگات برای من فقط باید باز باشه کوچولو نگاهی به خشتکش میندازم -اما تو خیلی بزرگی لبخند مهربونی بهم می زنه و به.شتمو می ماله -اگه توله ی خوبی باشی خیست می کنم تا درد نکشی خم می شه و زبونش که روی چو.چولم می شینه آهی می کشم -آه سیروان اونجام میخاره بیشتر زبون بزن جوووونی می گه و با مک محکمی که به چو.چولم می زنه می لرزم و با فشار تو دهنش🔥💦 https://t.me/+-s27dtkGZ3M2Zjk0 https://t.me/+-s27dtkGZ3M2Zjk0
Показать все...
با عشوه روی #مردونگی کلفتش نشستم و مشغول بالا و پایین کردن خودم شدم..‌.❤️😀 https://t.me/+tvz7IiZaZ3RlZjdk https://t.me/+tvz7IiZaZ3RlZjdk وقتی کاملا داخلم جا باز کرد محکمتر از دقایق قبل خودم و روش بالا و پایین کردم طوری که بی‌...ضه هاش به لپ های باسنم برخورد می‌کرد و صدای شهو...تناکی ایجاد می‌کرد‌.‌..😀👅🍑 بی‌قرار جامون و عوض کرد و خودش مشغول تلمبه زدن شد؛💦💦 +آهههه دیان...محکمتر...می‌تونم رگ های ک*یرت و داخل سوراخم حس کنم...فاک.کک🍑
Показать все...
🔞𝗣𝘂𝘀𝘀𝘆 𝗣𝗶𝗻𝗸🍼

شرت توری بپوشم جلوت لوندی کنم، بلدی کنترلتو از دست بدی بزنی جرررم بدی و کبودم کنی؟🤤🔞💦

00:04
Видео недоступно
- اهههه تند تر بخور زبونتو تو هلوم فرو کن اهههه آرامش دست از خوردن #ک_یر  سیروان برداشت و مشغول مالیدن چ..چلش به #مردونگی کل..فتش شد. از روی صورت سیروان بلند شدم که دو تا انگشتش و به #سوراخم مالید و مشغول ور رفتن باهاش شد که ناله ای کردم و به زور انگشتاشو وارد #بهشت خیس و تنگم کردمو...🔞💦💦 https://t.me/+-s27dtkGZ3M2Zjk0 https://t.me/+-s27dtkGZ3M2Zjk0 سک..س گروپ دختر خدمتکار و شه..وتی با پسر ارباب🍑🔥🔥❌
Показать все...
Dr4CEORWoAEjE1v.mp41.05 KB
🫦از تخفیف طلایی vip جا نمونید🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
Показать все...
00:03
Видео недоступно
اونی که چهره اش خشن تر از اون یکی بود پشتم قرار گرفت و اسپنکی به باسن سفیدم زد؛🔥🍌 +چه حالی داره همه سوراخات و با ک*یرمون پُر کنیم ؟ #مردونگیش و یک ضرب واردم کرد و اهمیتی به فریادم از روی درد نداد؛ مردِ دیگه سرم و سمتس برگردوند و مردونگیش و چندبار روی لبم کوبید؛👅🔞 -خیسش کن...تو که نمیخوای هردو سوراخت و خشک خشک ترتیبش و بدیم؟ سرم و به معنای مخالفت تکون دادم که سیلی محکمی زد و خودش دهنم و باز کرد....👅 https://t.me/+tvz7IiZaZ3RlZjdk https://t.me/+tvz7IiZaZ3RlZjdk پارت اولش آبتو میاره💦💕
Показать все...
video.mp41.97 KB
#ملـکـه_سـکـس👑🔥 #Part_1 _خانم، پسرهای برده ای که می خواستید اومدن. رژلبم رو روی میز گذاشتم و از داخل آیینه به متین نگاه کردم و با صدای آرومی پرسیدم: _همونایی که می خواستم یا بازم مثل همیشه تخمی فیسن؟ _نه خانم اندفعه با بقیه فرق دارن، یکی شون من مرد رو به هوس انداخت شما دیگه جای خود. لبم کج شد و همراه متین از اتاق بیرون اومدیم و قبل از اینکه به پایین برسیم دوباره پرسیدم: _تمام قانون ها رو بهشون توضیح دادی؟ نمیخوام وقتی یکی شون رو گرفتم از اول براش دیکته کنم. وقتی سر تکون داد خیالم راحت شد. به طبقه پایین رفتیم و با دیدن سر 5تا مرد که پشت به من روی مبل نشسته بودن، نفسی کشیدم و با غرور مبل رو دور زدم و رو به روشون ایستادم. هر5مرد بالا تنه شون برهنه بود و هیکل روی فرمشون مقابلم بود. حتی صدای پاشنه کفشم باعث نشد سرشون بالا بیاد. نزدیکشون شدم و با چوب نازکی که تو دستم بود، زیر چونه اشون زدم و سرهاشون رو بالا اوردم. _من تو سکس یه فرد قوی میخوام یکی که سر یک‌ دقیقه ارضا نشه. صورتم رو با دیدن فرد اول جمع کردم و با چوب به گونه اش زدم و چندش گفتم: _تو منو ترن آف میکنی! همین الان گمشو. متین سریع جلو اومد و شونه اشو گرفت تا از اونجا ببردتش. صورت دومی و سومی هم‌ منو منزجر کرد. صورت چهارمی رو بالا اوردم و مستقیم به چشمام زل زد برعکس بقیه که از چشم تو چشم شدن باهام واهمه داشتن. از اینکارش لبخند کمرنگی روی لبم نشست و پچ زدم: _تورو میخوام. بدون اینکه به نفر آخر نگاه کنم خیره تو چشمای پسر، داد زدم: _اینو آماده اش کن و تا یک ساعت دیگه تو اتاقم بیاریدش حتی اگه یه تار مو تو بدنش باشه از سقف آویزونتون میکنم. https://t.me/+5A8IXvI7iZNhYTQ0 https://t.me/+5A8IXvI7iZNhYTQ0 https://t.me/+5A8IXvI7iZNhYTQ0 آتوسا دختر ثروتمندی که پسرای زیادی رو برده جنسی خودش میکنه و این بین از یه پسر خوشش میاد و اونو برده جنسی خودش میکنه ولی نمیدونه اون پسر برده نیست و سر یه انتقام به آتوسا نزدیک میشه...🙊🔞💦
Показать все...
𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏 𝒐𝒇 𝒔𝒆𝑥🔞

این رمان مناسبت همه سنین نیست🔞

‌کوله پشتیمو یه سمت دوشم انداختم و آدامس بادکردمو ترکوندمو نگاه پر #اخمی به کافی شاپ رو به روم دادم پوزخندی گوشه لبم نشست و سمت آسمون نگاه کردم ــ حکمتتو شکر اوس کریم مردم کجاها که قرار نمیزارن بی توجه به نگاه جمع شده و عجیب نگهبان وارد کافه شدم.. سکوت عجیب فضای داخل کافه باعث شد کمی #خجالت بکشم. اما من ازون دخترای لوس و تیتیش مامانی نبودم که با چهار تا نگاه ناراحت بشم و چیزی نگم #صدامو انداختم پس سرمو رو بهشون داد زدم ــ چیه آدم ندیدین یا فکر میکنین از فضا اومدم بینـامـ... ــ اینجا چخبره؟ با صدای #عصبی کسی حرفمو قطع کردم و سرمو برگردوندمو بهش توپیدم: ــ یعنی چی چخبره؟ مگه کوری نمیبینی؟ اصن اینجا مگه صاحاب نداره توی یه لاقبا اومدی واس من تریپ رییس جمهور برداشتی یه لحظه #حس کردم دودی که از سرش بلند شده.. مثل رم کرده ها سمتم خیز برداشت که با صدای سرد و خشداری وایستاد ــ با منه مسیح، #خانومو #راهنماییش کن به اتاق مدیریت بدون حرفی پشتشو کرد و سمت راه روی #باریکی رفت. با ابروهای بالا رفته به شونه های پهن و مردونش که هر لحظه دور تر میشد نگاه کردم بی اهمیت به صدای #حرصی همون آقا مسیح سمت اتاقی که همون مرد واردش شد رفتیم.. درو باز کرد و پر کینه گفت: ــ گمشو داخل بعدا #حسابتو میرسم #دختره‌ی #سلیطه شونه ای بالا انداختم و با خنده نمکی که فیهاخالدونشو بسوزونه از کنارش رد شدمو درو #محکم تو روش کوبیدم.. سرخوش برگشتم که محکم تو سینه سفت و سختی فرو رفتم و دستی دور #کمرم مانع افتادنم شد. بهت زده سرمو بلند کردم و میخ چشمای عسلیش شدم. پس ذهنم خاطرات پشت سرهم شکل گرفتنو منو یاد گذشته ی دور افتاده ای انداخت با #فشاری روی کمرم از فکر بیرون اومدم بی توجه به اینکه این آدم چکاری با من داره شروع کردم به #تقلا کردن. خواستم با آرنجم تو شکمش بزنم که انگار فهمیدو پشت پام زد. دوتایی پخش زمین شدیم من از فرصت استفاده کردم و با زانو #بین پاش زدم. از درد دادی کشید و سنگینیشو کامل روم انداخت. جیغ زدم: ــ اعه لهم کردی از روم بلند شو پفیوز عوضی ولــممممم کننن میخوام بــرممم بی هوا دست گرمشو روی دهنم گزاشت و #نیشگونی از رونم گرفت. زیر لب غرید: ــ آروم بگیر سلدا دهنتو ببند تا همین الان خودم خفت نکردم. حتی یه ذره هم به حرفش اهمیت ندادم و زیر تن #داغ و سنگینش شروع به تقلا و جیغ زدن کردم. کسی هول زده وارد شد و بعد صدای منحوسش باز به گوشم رسید ــ داری چه غلطی میکنی سام صدای داد هوارتون کافَرو برداشته پس چرا هنوز #بهوشه؟ چی؟ بهوش؟ مگه قراره بیهوشم کنن؟ #وحشت زده به چشمای به خون نشستش که خیره نگام میکرد، نگاه کردم گنگ تکونی خوردم که چیزی توی #بازوم فرو رفت. سرمو برگردوندم و به مسیح اخمو نگاه کردم که داشت زیر لب با سام حرف میزدو مایع #سوزنو خالی میکرد. اما سام بی توجه سرشو نزدیک گوشم آورد. ناله ای کردم که دستی روی سرم کشید و موهای #خیس از عرقمو کنار کشید و آروم زیر گوشم نجوا کرد ــ ششش چیزی نیست کوچولوی موطلایی من دیدی پیدات کردم؟ بالاخره #مال خودم شدی دختره سرتق خودم آدمت میکنم زمزمه های شیرینش کم کم منو تو #خلسه شیرینی برد و دیدم هر لحظه تار و تار تر شد تا جایی که..... https://t.me/+pSgWLWt4QHJkZjI0 https://t.me/+pSgWLWt4QHJkZjI0 ❌🔥خلاصـــه:سام مرصاد یاغی، بی رحم،خشن رئیس باند مافیای نفت بعداز چندسال برمیگرده به ایران تا گروه تحت رهبری پدرش رو هدایت بکنه.... تو مدت زمانی که ایران هست تصمیم میگیره سلدا دختری که از بچگی باهاش بزرگ شده رو هرجور شده پیدا بکنه اما بعداز جست و جوی زیاد وقتی سلدارو پیدا میکنه متوجه میشه سلدا دیگه اون دختر معصوم نیست و یه فاحشه تمام عیار که کارش تیغ زدن مردهاست با این حال سام دست از اون برنمیداره تا وقتی که....😱🔥 پــارتاش فوق #خشن و #تنبیه که با #صحنه هایی که داره مناسب #بزرگسالانه❌🔞
Показать все...
شیطان مونث

رمان هات😋💦💥

#خانوم_روانشناس👩‍⚕🔞 #پارت1♨️ موهاش رو گرفتم و سرش رو به کی.رم فشردم که صدای عقش بلند شد. لبم رو به دندون گرفتم و رها کردم. نمیتونستم ارضا شم داشتم به جنون می رسیدم. محکم پرتش کردم روی تخت اسپنک محکمی به باسنش زدم و خودم رو با فشار واردش کردم که صدای جیغش بلند شد. موهاش رو تو چنگم فشردم و شروع به تلمبه زدن کردم. اینقدر تند تند توش تلمبه می زدم که صدای بهم خوردن بدن هامون بلند شده بود و همراه ناله هاش قاطی شده بود. عصبی کی.رم رو از تو ک.صش در آوردم و وارد کو.نش کردم که جیغش بلند شد. _ قرارمون این نبود آقا اردلان! عصبی غریدم: _ خفه شو جن.ده پولتو دادم ...! چند تا ضربه ی محکم دیگه ای به باسنش زدم؛ اما هنوز راضی نشده بودم ...😈🍑 https://t.me/+rkn5f5aTqgsxMzVk https://t.me/+rkn5f5aTqgsxMzVk https://t.me/+rkn5f5aTqgsxMzVk اردلان مردی خشن و سرد که بیماری روانی داره و به زور روانشناسش رو وارد امارتش میکنه و باهاش سکس میکنه تا اینکه ...🔞💦 ورود افراد زیر 20 سال به شدت ممنوع❌💯
Показать все...
🔞خـانـومـ روانـشـنـاسـ🔞

انقدر گردنشو بخوری که دستت به بهشت کوچولوش رسید انگشتات خیسیشو حس کنه🫦💦 رمان: #خانوم_روانشناس🔞🔥 #عاشقانه #بزرگسال #روانشناسی😈💦 نویسنده: #بانوی_طلایی_F رمان های کاملم @novel_bano P1

https://t.me/c/1788962313/12

👍 1
پرورشگاه‌سکـ🔞ـس💦 #part1 -هییییع... - هیششش نترس کوچولو.. با برخورد نفس هاش روی شونه و گردن لختم نفسم حبس شد و از طرفی بخاطر لخت بودنم معذب شدم و همین که خواستم تکونی بخودم بدم. دستش روی ممه های کوچولوی تخم مرغیم نشست و با حس انگشتای بزرگ و داغش روی ممه هام، نگاه ترسان و معذبم به پایین و روی دستش ثابت موند. قلبم توی دهنم میزد و انگار لال شده باشم که نمیتونستم نه حرفی بزنم نه تکونی بخورم . - کوچیکن قد تخم مرغ ولی همین که شل و ول نیستن و سفتن خیلی خوبه گفت و با فشردن دستش روی ممه هام منو به تن خودش کوبید و چسبیده شدم روی تنش که کو*نم دقیقا روی خشتکش نشست و تعجبم بیشتر شد که انگار روی یه سنگ نشسته باشم. اون یکی دستش رو از روی بازوم نوازش وار کشید و روی شکمم آورد و همزمان با اون یکی دستش که ممه هام گرفته بود، نوک یکی از ممه هام گرفت و فشرد که از دردش اخمام درهم شد و لبم رو گزیدم. نفس های داغش توی گردنم میخورد و با نشستن زبونش روی گردنم دستش رو از روی نافم پایین تر کشوند و روی ک*ص تپل و بی موم نشست. - هوووووووم بوی شکلات میدی، عین تنت که شکلاتیه و عجیب خوردنی به نظر میرسی و دلم میخواد مزه ی این تن شکلاتی رو بچشم - آق...آقا... -هیششش...حین لمس تن شکلاتیت دوسندارم حرفی بزنی! میدونم این چیزا رو نمیدونی ولی خودم یادت میدم که واسم ناله کنی گفت و با فشردن لپ بالای ک*صم آه ریزی از لبم ناخواسته در اومد. نمیدونستم چم شده و چرا تنم یهو داغ شد و نفسام تندتند ولی با وجود ترس و وحشت که توی قلبم ریخته شده بود اما از این لمس خوشم اومد . انگشتاش رو روی خصوصی ترین نقطه دقیقا روی لبه های ک*صم گذاشت و شروع به مالیدن کرد که یهو احساس کردم خودم رو خیس کردم و بغض آلود با صدای گرفته و خس خس نفسام لب زدم. - بب...ببخشید ...آقا...بخ...بخدا نمیخواسم.. دستتون کثیف...کنم...ببخشید...میش‌‌‌... - آروم کوچولوی شکلاتی کثیف نشده، ک*ص تپل شکلاتیت به انگشتای من عکس العمل نشون داده و سریع رضایت خودش اعلام کرده گفت و لیسی به گردنم زد و با صدای پر از خش و گرفته ای لب به گوشم چسبوند که تنم مورمور شد پچ زد - بعد از شام میای توی اتاقم، اگه نیای بد میشه واست کوچولوی شکلاتی.... 💯❌🔞💯❌🔞💯❌🔞💯❌🔞💯❌🔞 گرشامعتمد... مالک بزرگترین پرورشگاه کشور، پسر جذاب ومغرورِ هیکلی و بشدت هاتی که با سیاست خودش تونست مالکیت پرورشگاه رو از چنگ پدربزرگش بشرط ازدواج بدست بیاره ولی این بین پدربزرگش براش شرط گذاشته که به یکسال نکشیده باید وارثش رو بدنیا بیاره ولی...🔞❌ یه روز توی راهروی پرورشگاه از لای در با دیدن تن لخت دختری ناخواسته به سمتش میره و...💯🔞🔥 https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk #ممنوعه🔞#هات‌سکسی‌آبداروشورت‌خیس‌کن💦🔥💯
Показать все...
👍 1