[رهایی🕊]

امروز من و بابا تنها خونه بودیم خیلییی خوب بود🫂🥹

درحال رفتن به سفر و عروسی...

‌ رُک بگویم از همه رنجیده‌ام از غریب و آشنا ترسیده‌ام بی‌خیال سردی آغوش‌ها من به آغوش خودم چسبیده‌ام🫂

نمیدونم چطور بگم ولی منم خیلی وقته هوس کردم و هنوز نخوردم:))

هوس کیک تولد کردم. از این کیک‌های تازه‌ای که توی خمیره‌اش پُر از موز و مغز گردوئه و هر گازی که بهش می‌زنی به ملکوت نائل می‌شی.

عجب منظره ای و عجب بارونی:))