cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

در یک فرصت باریک

نوشته‌های سامان جواهریان [email protected]

Больше
Рекламные посты
775
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
+430 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from نور سیاه
دو مقاله از دکتر شهرام آزادیان https://t.me/n00re30yah
Показать все...
❤‍🔥 7👍 1
Repost from نور سیاه
دو مقاله از دکتر شهرام آزادیان   دکتر شهرام آزادیان (۱۸ آذر ۱۳۵۱ـ ۲۲ تیر ۱۴۰۲)، استاد درگذشتۀ گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، در میان همکاران و شاگردان و دوستان خود به دقت و سخت‌گیری نام‌آور بود؛ از این‌جا بود که بسیار کم نوشت و از آن‌چه نوشت تنها بخشی را به‌صورت عمومی انتشار داد. گسترۀ علایق او، نه در زمینۀ ادبیات فارسی که در همۀ زمینه‌های فرهنگ و هنر ایران و جهان، بسیار پهناور بود، اما از میان نویسندگان معاصر پژوهش در زندگی و آثار صادق هدایت را بسیار دوست می‌داشت. دو مقاله‌ای که در پی آمده‌اند می‌توانند نموداری از دقّت و نکته‌بینی او باشند، در کنار تسلّطش بر منابع و پیشینۀ پژوهش. از سوی دیگر در مقالۀ نخست  ــ که شاید بتوان آن را از مهم‌ترین و هوشمندانه‌ترین تحلیل‌ها دربارۀ بوف کور به شمار آورد ــ  می‌توان پایبندی او به ایجاز و پرهیز او از درازگویی را به‌وضوح دید؛ جایی که او پس از نزدیک به شش صفحه شرح پیشینۀ پژوهش (که خود چکیدۀ سال‌ها پژوهش است و می‌تواند مقالۀ مروری ارزشمندی به شمار رود)، تحلیل خود را در کمتر از سه صفحه، به اختصاری هرچه تمام‌تر، به دست می‌دهد. این ویژگی البته ممکن است خوانندۀ کم‌حوصله را در اهمّیّت این مقاله به تردید افکند. باری این دو مقاله به عللی کمتر دیده و خوانده‌شدند و ارج آن‌ها آن‌گونه که باید دانسته‌نشد. اکنون، به یاد شهرام آزادیان و به مناسبت زادروز او، این دو مقاله را بار دیگر انتشار می‌دهیم تا افزون بر پاس‌داشت این دو یادگار او، بسیاردانی و کم‌نویسی و مهم‌تر از آن سخت‌پسندی و وسواس علمی را گرامی بداریم. نشانی مقالات:"«از اغماء»، تأملی در ساختار و پیرنگ «بوف کور»"، منتشرشده در جشن‌نامۀ دکتر سیروس شمیسا، به‌کوشش دکتر یاسر دالوند (تهران: ١٣٩٨، کتاب سده)؛ "حذفیات کتاب صادق هدایت محمود کتیرایی"، منتشرشده در ایران‌نامگ (سال ۴، شمارۀ ١، بهار ١٣٩٨/ ٢٠١٩). توضیح: یادداشت بالا نوشتهٔ دانشجویان استاد فقید شهرام آزادیان است. https://t.me/n00re30yah
Показать все...
نور سیاه

یادداشت‌های ایرانشناسی میلاد عظیمی @MilaadAzimi

❤‍🔥 6🙏 3👍 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
لیلا: شکنجه‌ای آرام و طولانی [🚫 در این نوشته بخش زیادی از داستان لیلا لو می‌رود.] مگر چنین چیزی ممکن است؟ که زنی به شوهرش اجازه بدهد دوباره ازدواج کند؟ که خودش زن دوم را بپسندد؟ که خودش اتاق را برای عروس تازه آماده کند؟ که خودش رخت دامادی تن شوهر کند؟ مهرجویی جسورانه داستانی تعریف می‌کند که با مرزهای تاب و تحمل ما بازی می‌کند. فیلم نزدیک سی سال پیش ساخته شده است و همه‌ی ما می‌دانیم که جامعه‌ی ما در این سی سال چه راه عظیمی را طی کرده اما همان موقع هم موقعیتی غریب را نشان می‌داده. غرابتی که به وحشت پهلو می‌زند. متن کامل https://t.me/in_a_short_moment
Показать все...
7❤‍🔥 1
هشتم آبان سالروز درگذشت قیصر امین‌پور بود. این نوشته را چند سال پیش در یادبود او نوشته بودم. https://t.me/in_a_short_moment/15
Показать все...
در یک فرصت باریک

مثل آینه صاف بود در یادبود قیصر امین‌پور #زندگی‌نگاره صبح روز سه‌شنبه هشتم آبان هشتاد و شش، وقتی از خانه بیرون آمدم که بروم دبیرستان و درس بدهم، خبر نداشتم که چند ساعت قبلش، قلب قیصر امین‌پور از کار افتاده است. آن موقع من دانشجوی سال دوم لیسانس ادبیات بودم و فقط هفته‌ای دو زنگ زبان فارسی 1 درس می‌دادم. ما دیروزش با قیصر کلاس داشتیم. دوشنبه عصر. آخرین کلاسی که قیصر رفت. متن کامل

https://t.me/in_a_short_moment

9❤‍🔥 2💔 1🍓 1
هشتم آبان سالروز درگذشت قیصر امین‌پور بود. این نوشته را چند سال پیش در یادبود او نوشته بودم.
Показать все...
انسانی/غیرانسانی چند وقت پیش با دوستی گپ می‌زدم. گفت به نظر من، مرز از اساس مفهومی غیرانسانی است. گفتم البته از یک نظر دیگر کاملاً انسانی است. آیا بدون انسان‌ها مرزی در کار می‌بود؟ همین را می‌توان درباره‌ی جنایت‌هایی مانند آنچه این روزها شاهدش هستیم هم پرسید. وقتی می‌گوییم قتل مهرجویی و همسرش غیرانسانی بود، یا حمله به بیمارستان عملی غیرانسانی است، باید پرسید کدام موجود جز انسان چنین اعمالی را مرتکب شده است؟ آیا غیرانسانی خواندن رفتارهای وحشیانه و غیراخلاقی ناشی از خوشبینی کاذب درباره‌ی سرشت انسان نیست؟ انسان‌ها باید چقدر جنایت کنند که بپذیریم چنین رفتارهایی برای آن‌ها استثنایی نیست؟ https://t.me/in_a_short_moment
Показать все...
در یک فرصت باریک

نوشته‌های سامان جواهریان [email protected]

👍 29 3🤔 3❤‍🔥 1👎 1
مقاله را به استاد تازه درگذشته‌ام، دکتر شهرام آزادیان تقدیم کردم. این نوشته شاید بویی از آنگونه باریک‌بینی‌ها داشته باشد که او می‌کوشید به شاگردانش بیاموزد. هرچند گمان می‌کنم اگر مقاله را به او نشان می‌دادم، می‌گفت برای اینکه تحقیقت کامل شود باید چنین و چنان کنی—از همان چنین و چنان‌هایی که باید سال‌ها برایش وقت می‌گذاشتی.
Показать все...
26❤‍🔥 3
مسئله‌ی تاریخ سرایش اشعار نیما #مقاله آیا نیما تاریخ شعرهایش را جعل می‌کرد؟ آیا شواهد محکمی برای این ادعا وجود دارد؟ آیا ما می‌توانیم به پاسخ قطعی این پرسش برسیم و آیا این ادعا پیامد مهمی برای تاریخ شعر نو فارسی دارد؟ در مقاله‌ای که در شماره‌ی تازه‌ی مجله تاریخ ادبیات دانشگاه شهید بهشتی منتشر شده، سعی کرده‌ام به این پرسش‌ها پاسخ بدهم. مقاله را می‌توانید از اینجا دریافت کنید. https://t.me/in_a_short_moment
Показать все...
در یک فرصت باریک

نوشته‌های سامان جواهریان [email protected]

👍 11 6❤‍🔥 2
شش پرسش فلسفی درباره‌ی پیانوی خودکار خوانش پساانسان‌گرای وست‌ورلد #مقاله خوانش پساانسان‌گرا (posthumanist) خوانشی است که بر بررسی فرضیات متن درباره‌ی سرشت انسان تمرکز می‌کند. در چنین خوانشی، مفهوم انسان که غالباً بدیهی و واضح انگاشته می‌شود، به روشی پساساختارگرایانه واسازی می‌شود. برای تحقق چنین خوانشی، خواننده باید متن را به گونه‌ای بخواند که گویی خودش انسان نیست یا دستکم خود را در جایگاه یک تحلیل‌گر جدا از انسان‌ها قرار دهد. بنابراین، خوانش پساانسان‌گرا نه تنها بر خلاف جریان، که بر خلاف خویشتن خواننده است. [🚫 در این نوشته بخش زیادی از داستان وست‌ورلد لو می‌رود.] متن کامل https://t.me/in_a_short_moment
Показать все...
شش پرسش فلسفی درباره‌ی پیانوی خودکار - فلسفیدن

خوانش پساانسان‌گرای وست‌ورلد سامان جواهریان خوانش پساانسان‌گرا (posthumanist) خوانشی است که بر بررسی فرضیات متن درباره‌ی سرشت انسان تمرکز می‌کند. در چنین خوانشی، مفهوم انسان که غالباً بدیهی و واضح انگاشته می‌شود، به روشی پساساختارگرایانه واسازی می‌شود. برای تحقق چنین خوانشی، خواننده باید متن را …

🤔 4👍 2 1
نمونه‌ای از سانسور در نامه‌های نیما #یادداشت در دوران معاصر، سانسور حضوری تقریباً دائمی در فضای نشر ایران داشته است. با این حال، با تغییر دولت‌ها و اوضاع سیاسی، این بلا شدت و ضعف پیدا می‌کرده است. برای مثال دکتر خانلری—که خود در حکومت پهلوی به سناتوری و وزارت هم رسید—در مورد وضع سانسور در سال‌های سلطنت رضاشاه می‌نویسد: «در دوره‌ی دیکتاتوری فشار پلیس و سانسور به حدی شدید بود که شهربانی دستور می‌داد اشعار غم‌انگیز ممنوع است و همه باید در شعر خشنودی و رضایت را بیان کنند و حتی شاعری که در وصف جنگل شعر سروده بود، پلیس به بهانه‌ی آنکه ممکن است این همان جنگلی باشد که میرزا کوچک‌خان در آن بوده است انتشار آن شعر را اجازه ‌نداد» (1). از خلال خاطرات دکتر خانلری می‌توان دریافت که سانسور در سال‌های پیش از انقلاب 1357 بار دیگر شدت گرفت تا آنجا که یک شماره‌ی مجله‌ی سخن را به خاطر داستانی که در آن به خشک شدن مزرعه‌ای در اثر بی‌آبی دریاچه اشاره شده بوده، توقیف کردند. وقتی دکتر خانلری که سردبیر سخن بود، توضیح خواست، گفتند: «با وجود اصلاحات ارضی نباید نوشت که مزرعه‌ای خشک می‌شود» (2). این شدت و ضعف گرفتن سانسور را من نیز در سال‌های نه چندان طولانی کتابخوانی خود به‌وضوح دیده‌ام. دیده‌ام چیزی که چند سال پیش اشکالی نداشته و چاپ شده، ناگهان اشکال پیدا می‌کند و حذف می‌شود و آدم متعجب می‌ماند که در این چند سال مگر چه اتفاقی افتاد که معیار سانسور تغییر کرد؟ دست آخر البته می‌فهمد که معیاری در کار نیست. از جمله، چند سال پیش موقعی که مشغول خواندن نامه‌های نیما بودم، به این عبارت رسیدم: «البته هرگز معتقد به وجود مرئی بعضی چیزها نبوده و نیستم. بلکه مفهوم این دو کلمه را یک سمبل شاعرانه‌ی قدما می‌دانم که با مذهب اختلاط پیدا کرده و عبارت از محرکین بد و خوب است. عقیده‌ی فلاسفه‌ی ایرانی هم غیر از این نبوده است» (3). عبارت به نظرم گنگ آمد چون معلوم نبود منظور نیما کدام «دو کلمه» است. حدس زدم که باید بخشی از متن سانسور شده باشد. من چاپ انتشارات نگاه سال 1393 را در دست داشتم. نسخه‌ی پی‌دی‌اف چاپ نشر علم سال 1376 در فضای مجازی در دسترس بود. نامه را پیدا کردم و دیدم این بند اینگونه آغاز می‌شود: «در خصوص جن و شیطان نوشته بودی. البته هرگز معتقد به وجود مرئی بعضی چیزها نبوده و نیستم...» (4). گویا در سال 1376 اشکالی نداشته که مردم بدانند بعضی‌ها به وجود جن و شیطان اعتقاد ندارند ولی در طی سال‌های بعد مردم صلاحیت روبرو شدن با این کفر بزرگ را از دست داده‌اند. هر بار با چنین مسأله‌ای روبرو می‌شوم، این فکرهای آزارنده به سراغم می‌آیند: چند عبارت دیگر از این کتاب سانسور شده بی‌آنکه من بدانم؟ از همه‌ی کتاب‌های دیگری که خوانده‌ام چطور؟ سانسورچی چند بار تشخیص داده که من نباید از فلان فکر یا عقیده باخبر شوم؟‌ چند کتاب هست که هیچ نسخه‌ی بدون سانسوری ندارد؟ چند کتاب به خاطر سانسور هرگز چاپ نشدند؟ چند کتاب به خاطر سانسور هرگز نوشته نشدند؟ --- (1). نخستین کنگره نویسندگان ایران، چاپخانه رنگین، 1326، ص 50. (2). قافله‌سالار سخن، نشر البرز، 1370، ص 471. (3). نامه‌ها (از مجموعه‌ی آثار نیما یوشیج)، نیما یوشیج، گردآوری سیروس طاهباز، مؤسسه انتشارات نگاه، 1393، ص 470. (4). مجموعه‌ی کامل نامه‌های نیما یوشیج، نیما یوشیج، گردآوری سیروس طاهباز، نشر علم، 1376، ص 512. https://t.me/in_a_short_moment
Показать все...
در یک فرصت باریک

نوشته‌های سامان جواهریان [email protected]

💔 13👍 3❤‍🔥 1