بهار سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف نیست

ترکیب شب تابستون+بالای پشت بوم+چایی یا هندوانه+تا صبح صحبت کردن موردعلاقه ترین ترکیب عمرمه.

دوست دارم بریم بالا پشت بوم توی پشه بند رخت خواب پهن کنیم و همزمان با اینکه داریم ستاره هارو میشمریم و صور فلکی رو بهم نشون میدیم یهو خیلی رندوم یه مکالمه خیلی جدی و حساس شروع کنیم که تا صب طول بکشه.

من همیشه اینطوریم که از خودم میپرسم چطور قراره از پسش برمیام؟ و یه دفعه به خودم میام و می‌بینم از پسش برنیومد و هنوز دارم زندگی میکنم؛ فقط یکم خالی‌تر از قبل.

درِ پوسیده خانه‌ام را بزن روی میز خاک گرفته وجودم دست بکش و به قدمت خالی بودن این سرا فکر کن.ستون و سقف پوسیده‌ام تو را از گزند باران ها در امان نخواهد گذاشت.اینجا نمان، هیچ مراقبت، محافظت و راحتی اینجا در کار نیست.قبل از فرو ریختن این سرا از اینجا برو؛ و وقتی که همین چند ستون و سقف پوسیده وجودم فرو ریزد شاید دوباره از گوشه و کنار ها سبز شوم؛ و این سرا باغی شود که نه شاهدش باشم و نه تو.وما خاکستری و فانی محو میشویم و اینجا همیشه سبز میماند و جاودان.

بعد از کار و درس برمیگردم سراغ ناراحت بودن.کاری توش از همه بهترم.

+به همه حق میدم به خودم هرگز.

ایمی‌توی زنان کوچک هم همینطور کلا عاشق ایمی بودم از اول

الان تو ذهنم الیزا دولیتل توی my fairy lady