4 578
Подписчики
-424 часа
-247 дней
-15630 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
00:16
Видео недоступноПоказать в Telegram
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐
🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم
❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️🔥
💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان
🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍
🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜
👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇
🆔@seyed_ahmadhashemi
📞09057936026
@telesme1
همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها ť13ŕ
https://t.me/telesme1
لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
2.11 MB
Repost from «هـــفـــت خــــــــط»
🔎از شنبه تا پنجشنبه تورو زیر نظر دارم
هرجایی که میری و با کی میری خبر دارُم😱😎
شادترین آهنگ بندری، خوراك مهمونىهای تابستون💃🔥
1.17 KB
📥 دانلود آهنگ اُووفی مجید یلان📥
00:13
Видео недоступноПоказать в Telegram
جدیدترین روش لاغری به سبک دکترحسینیان 👇👇
♻️15کیلو لاغری در هــر ماه تضمینی💯😮
⭕️ نابودی افتادگی #شکم و #پهلو
درکمتر از یـک هفته😲o4¹³
از روز ســـوم مصـرف شاهد تغییرات دراندام خود باشید💥👇 (ظرفیت 50 نفر) 👇💥
https://telegram.me/joinchat/AAAAAE1u66tNVYSxFJ-11Q
پست موقت‼️همین حالاکلیک کنید👆
8.98 KB
💢ریمیڪس جدید ناصر زینلے بنام خودتو برسون
🕹#پاپ #ریمیڪس
4_5895375305668823910.mp36.82 MB
00:31
Видео недоступноПоказать в Telegram
❇️طوفان حمایت های جامعه ورزشی از "سعید جلیلی"
⭕️ ورزشکاران و رؤسای فدراسیونهای ورزشی حاضر در زورخانهی کن در دیدار با دکتر سعید جلیلی
#جلیلی
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#نه_به_دولت_قطع
#نه_به_دولت_گردن_نگیر
25.28 MB
سرم شلوغه، ولی حواسم بهت هست.
سرگرم کارمم، ولی حواسم بهت هست.
دورم ازت، ولی حواسم بهت هست.
نیستی، ولی حواسم بهت هست.
تو برای همیشه مال من بمون
منم همیشه حواسم بهت هست.❤️🩹
Repost from دشمن عزیز🥰
-واژن دخترتون یه خورده پاره شده و خونریزی داره. به خاطر رابطهی پر خشونت و طولانیه. میتونید از همسرشون شکایت کنید اگر...
پیمان با حوصلهای سر آمده رو به دخترک لرزان و رنگ پریدهی روی تخت غرید:
-پاشو شورتتو بپوش!
رو به دکتر ادامه داد:
-دخترم نیست، زنمه! طبابتتو بکن دکتر جای اینکه سرتو بکنی تو باسن زندگی بقیه. بده من نسخه رو!
آذین با چشمهای اشکی و ملتمسش به دکتر نگریست.
وقتی چهارده سالش بود پیمانِ نیکزاد او را دزدید. در هفده سالگیاش با زور و کتک عقدش کرد و حال زندانی و زیر خوابهاش بود.
دکتر لبخندی تصنعی زد و با مراعات گفت:
-آقای نیکزادِ عزیز بنده قصد جسارت نداشتم. تن دختر کوچولومون پر از کبودی و خون مردگیه. رد طناب دور مچ دستاش و پاهاشه. انگار طولانی مدت بسته شده. عذر میخوام میپرسم گرایش خاصی دارید؟
پیمان بیتوجه به حضور دکتر ضربهای روی رانش زد و دخترک مطیعانه روی پاش نشست.
تره موی نارنجی رنگ را پشت گوشش گذاشت و پرسید:
-من دست و پاتو میبندم؟
دخترک از ترس او دروغ گفت:
-ن...نه
-من کتکت میزنم؟ تو تخت اذیتت میکنم بچم؟
چانهاش لرزید و مرد خشن نگاهش کرد.
با بغض گفت:
-نه...همیشه مراقبمی...اذیتم نمیکنی
دست مرد نوازش گونه روی کمر لختش کشیده شد:
-برو لباساتو بپوش بریم خونه
قلبش درد میکرد. نمیخواست به آن جهنم برگردد. هر وقت بهانهی مادر و پدرش را میگرفت پیمان او را در زیر زمین تاریک ویلا یا قفس سگها زندانی میکرد. بعضی اوقات هم مثل حالا چند روزی غذا نمی داد بخورد.
صدای دکتر درآمد:
-این دختر چند روزه آب و غذا نخورده. از دخترای هم سن و سال خودش کم وزنتره. نکنه همیشه جیره بندی شده بهش آب و غذا میدید؟
پیمان ران لطیف دخترک را نوازشی کرد و دخترک با بغض و ترس گفت:
-من بهشون نگفتم
-لباساتو نپوشیدی!!!
-ال...الآن میپوشم
تند تند لباسهاش را پوشید و وسط اتاق ایستاد. پیمان نسخه را از زیر دست دکتر کشید و غرید:
-بفهمم جایی پشت من زر زدی از بیمارستان اخراجی خانم دکتر!
-آقای دکتر نیکزاد بزرگوار!...خانم کوچولوی شما بارداره، اونم دو ماه و نیمه!
-کم چرت و پرت بگو! نکنه میخوای پرونده طبابتتم بره هوا؟
زن با جدیت گفت:
-خانم بارداره! بُنیه ضعیفی هم داره. سوای اون رَحِمِش اونقدر ضعیفه که من گمون نمیکنم با این وضع رابطهی جنسیتون جنین نیفته!
آذین وا رفته و هراسان بازوی پیمان را گرفت:
-من فقط هفده سالمه...تو رو خدا...من بچه نمیخوام
پیمان کمر باریکش را در برگرفت و با آرامشی ساختگی پرسید:
-وضعیتش الآن چطوره؟
-به معنای واقعی کلمه افتضاح! جنین اصلا رشد خوبی نداشته. مواد مغذی کافی نه به مادر رسیده نه به بچه. از طرفی خانمتون از لحاظ روحی به شدت داغونه و این مسئله رو بچه هم تاثیر میذاره.
تا حالا به پرش پلک و لرزش دستاش دقت کردید؟!
دخترک نالید:
-بریم خونه...بریم
-داروهای لازمو نوشتم. ماه دیگه بیاریدش برا سونو. اگه بچه و مادر بچه رو دوست دارید بهشون برسید. اگر نه حاملگی پر خطری تو راهه و ممکنه هم بچه رو از دست بدید و هم مادر بچه رو!
پیمان دندان قروچهای کرد و دخترک از ترس حرف هایی که شنیده بود بلند بلند زیر گریه زد.
از اتاق دکتر بیرون زدند و سوار مزدا تریاش شدند.
صدای گریههاش روی مغزش بود.
-بسه! سرمو نبر باز!
-من...بچه نمیخوام...میخوای من بمیرم آره؟...من از قبر میترسم...از بهشت زهرا میترسم...تو رو خدا سقطش کنیم
پیمان عصبی گوشهی لبش را جوید و صدا بالا برد:
-میزنم دهنتا! اون پدرسگ یه حرفی زد. کی گفته قراره بمیری؟
از صدای بالاش پلک دخترک پرید و لرزش دستهاش شروع شد.
خواست دست دخترک را بگیرد که عقب کشید و به پنجره چسبید.
نفس عمیقی کشید و با ملایمت گفت:
-برات جیگر بگیرم کوچولوم؟
دخترک عذاب وجدان به جانش ریخت:
-س..سه روزه..بهم غذا ندادی..فقط به خاطر این که گفتم از پشت نه
-هر چی آذین خانم بخواد براش میخرم بخوره...دیگه هم دست و پاشو نمیبندم و تو تخت بهش سخت نمیگیرم
-ازت متنفرم !
پیمان گونهاش را بوسید:
-پررو نشو! میرم جیگر بگیرم الآن میام
یادش رفت قفل ماشین را بزند. یادش رفت که این دختر بال بال میزند برای رفتن.
آذین دست لرزانش را سمت دستگیره برد...
https://t.me/+hB7xZl-ZTcFmZDQ0
https://t.me/+hB7xZl-ZTcFmZDQ0
https://t.me/+hB7xZl-ZTcFmZDQ0
https://t.me/+hB7xZl-ZTcFmZDQ0
Repost from دشمن عزیز🥰
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃
طغیــانگــــر⚘پارت
50به_شدت_توصیه_میشه 💥💯🔥
رمانی_عاشقانه_مخفی_بزرگسال 💏♥️
_ آخ ... چیکار می کنین خان الان یکی میبینه برای من بد میشه پشت سرم حرف میاد
خان زانوی پای راستش رو بین پاهام گذاشت و نوک دماغشو آروم روی گونه ام کشید و گفت:
_غلط میکنن پشت معشوقه_خان حرف در بیارن
داغ کردم از فشار زانوش و هُرم نفسهاش روی گونه ام . کمرمو از روی دیوار قوس دادم و به خان چسبیدم.
با حالی تب کرده ، صدای گرفته و پر عشوهام بلند شد و با ناز گفتم:
_من معشوقه ی هیّچ کس نیستم .من یه دختر آزاد و باکره ام که با هر کی میخوام میتونم زن بشم.
پوست لطیف چونه ام بین دندونای خان اسیر شد و گاز_ریزی ازش گرفت .
نفسهام تند شد و بدنم سست .
خشن و متعصب گفت:
_ تو فقط صیغه ی من میشی و توی تخت من زن میشی پدرسوخته
_نمیشه . من هیچ وقت زن صیغه ای نمیشم . اصلا دیگه زن عقدی شما هم نمیشم . شما زن_دارین خان من... آخ ... #اووییی خاان ...
تیزی چونه ام رو بین لبهاش گرفت و مکید .
دستم ناخوداگاه دور گردن #کلفتش حلقه شد .
_انقدر سختش نکن توله سگ . قبول کن تا به زور نبردمت تو تخت پدر سوخته
خان لبهاش و زبون ترش رو از چونه ام به سمت بالا و #لبم کشید. خواستم صورتم رو برگردنم که کف دست بزرگشو کنار گونه ام گذاشت و لبهام رو با ولع قفل لبهاش کرد و هوووومی گفت.
با دیدن زن_خان که داشت با بهت بهمون نگاه میکرد وحشت زده خانو به عقب هل دادم که دریا جیغی کشید و ....
#ادامه_دارد_در_کانال_زیر 👻👇🏽
#افراد_بیجنبه_وارد_نشن ❌😲🚫
#توجه_مهم ❌💢‼️
#این_رمان_برای_افراد_متاهل_است ⛔️🔞
https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0
https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0
دختری پرورشگاهی که توی #خواب توسط مردی #خشن و #زن_دار حامله میشه 🤰درحالیکه اصلا نمیدونه دیگه دختر نیست و ... 😱🤯🔥
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.