ذهن مواج من🌊

من تکه کوچکی از زخم هایم هستم، تکه ای که التیام نمی یاید، جان نمی گیرد، نمی میرد؛ و فقط هر روز بیشتر و بیشتر خونریزی می کند و درد می کشد، آن قدر که جایش بر صفحه ی زیستن باقی بماند.

و کفش هایی که جا ماندند....

Photography by me

این سرنوشت ماست، ما به آن دچاریم، دچار دیوانگی هستیم، این دقیقا همان است که با آن گره خورده ایم، اما دست های ما، همان ابزاری است که برای باز کردن این گره به آن نیازمندیم‌

I miss you, I miss the warmth of your body, which is like a blanket in winter, I miss your hands, which are like the cardigan that my grandmother knitted for me and keeps me warm in the fall.

کشور من جایی است که در آن دانش آموزان را تنبیه می‌کنند تا یادبگیرند خوب بنویسند و هنگام بزرگسالی، به جرم خوب نوشتن، قلم‌هایشان را شکسته و آن‌ها را اعدام می‌کنند. _خسرو خان قشقایی

ابر ها می گذرند و من دلتنگ تر می شوم‌ شکوفه ها جوانه می زنند و من دلتنگ تر می شوم نسیم می وزد و من دلتنگ تر می شوم نم باران می زند و چشمانم می گریند

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ دلم می‌خواهد در دنیایی از کتاب، قهوه و روزهای بارانی، مدتی گم شوم… یوناس یوناسون

هر چی بیشتر می بینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر میشه. _احمد شاملو