cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Book lovers

A place for who love books📚🩶 کپی نه،فوروارد کنید. @MohNajafii چنل دوممون(خرید و فروش کتاب): @Bookloverz_Shop تبلیغات: @Bookloverz_Ad

Больше
Рекламные посты
2 067
Подписчики
-224 часа
+997 дней
+16430 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

کسی رو از دست بدی، خیلی بهتر از اینِ که بخاطر نگه داشتنش خودت رو از دست بدی. #Hint
Показать все...
👍 6 1
عه تو
Показать все...
🌚 11 4👎 2
آدم ها همه ماه اند نیمه ی تاریکشان را به دیگران نشان نمیدهند عباس معروفی
Показать все...
هرکه گرگش را دراندازد به خاک رفته رفته میشود انسان پاک هرکه با گرگش مدارا میکند خلق و خوى گرگ پیدا میکند. فریدون مشیری
Показать все...
👍 4💔 3👎 1
اشتباه نکنید... انسانهای خوشبین و بدبین هر دو برای جامعه مفیدند؛ خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات را...! جرج برنارد شاو
Показать все...
10👍 3👎 1
زندگی نامه ونسان ونگوگ #Podcast https://youtu.be/YUHars5UpWU?si=2BG6eSWlfTl_awXc
Показать все...
زندگینامه ونسان ون گوگ : شاعر نقاش

حمایت اختیاری از دیپ پادکست:

https://www.patreon.com/deeppodcastiran

Instagram: Https://www.instagram.com/deep.podcast Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast ______________________________________________________ ونسان ونگوک وینسنت ونگوک رو امروزه به عنوان یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ میشناسیم، اما در طول حیاتش هیچوقت چنین چیزی رو احساس نکرد. با وجود بیماری و مشکالت ذهنی فراوان، ونگوک بسیاری از زیباترین آثار هنری که امروزه میبینیم رو پدید اورده است. در این ویدئو نگاهی به زندگی عجیب این هنرمند معروف میندازیم. دوران کودکی ونسان ونگوک در سال 1853 در روستای کوچکی در هلند به نام Zundert-Groot به دنیا آمد. مادرش Carbentus Corlenia Anna و پدرش Gogh Van Theodorus نام داشت. آنا و تئودور ونگوک صاحب یک فرزند پسر میشن ولی این بچه مرده به دنیا میاد. خانوادش اسمش رو Gogh Van Willem Vincent گذاشته بودند. یک سال بعد اونا صاحب فرزند پسر دیگه ای میشن و اسم قبلی رو روی فرزند جدید میزارن یعنی Vincent .وینسنت کمی که بزرگتر شد با مادرش به سر مزار برادر مردهش میرن و وینسنت اسم خودش رو روی سنگ قبر میبینه. داستان رو از مادرش میپرسه و مادر هم داستان رو براش تعریف میکنه. مادر وینسنت بعد از مرگ فرزند اول شدیدا دچار مشکالت روحی و روانی شده بود و همیشه با خودش فکر میکرد که وینست اصلی اون فرشته کوچکی بود که الان در آسمانهاست و هیچکس قابل مقایسه با اون نیست. از اونجایی که پدر و پدربزرگش هر دو کشیش بودند، در یک محیط خیلی بسته مذهبی بزرگ شد. آنا و تئودور سه تا دختر و دو تا پسر دیگه هم به دنیا اوردند. آنا بسیار از نظری روحی به هم ریخته بود و افسردگی شدیدی داشت. اون هیچوقت محبتی به بچه هاش نشون نمیداد و همین باعث شده بود وینسنت شدیدا احساس بی ارزشی داشته باشه و تا آخر عمر همیشه سعی میکرد تو زندگیش کاری کنه که لیاقت دوست داشته شدن رو داشته باشه. آنا یه صورت آماتور نقاشی میکرد و همین رو به بچه هاش هم یاد داد. اونا رو به مزرعه و طبیعت های اطاف میبرد و بهشون دفتر و مداد میداد اونها هم از طبیعت نقاشی میکشیدند. وینسنت عاشق این کار بود. اون بعضی از گل ها رو میچید و با خودش به خونه میورد و تو خونه، اونها رو میکشید. وینسنت رو خیلی زود مجبور کردند که ترک تحصیل کنه. چون خونواده نیاز مالی داشتند و به وینسنت نیاز داشتند که هرچی زودتر بره سر کار و کمک خرج خونواده باشه. شانس در اینجا باهاش یار بود. عموش یک آرت دیلر یا دالل آثار هنری بود و در موسسه ای به نام Cie & Goupil کار میکرد. قطعا اینجا بهترین جایی بود که وینسنت میتونست کارآموزی رو از اونجا شروع کنه. زندگی وینسنت تماما شده بود آثار هنری و گشت و گذار در موزه ها و نمایشگاه های هنری و یاد گرفتن درباره اساتید هنر دنیا. در اونجا بهش فرانسوی، آلمانی و انگلیسی هم یاد میدادند تا بتونه روون به این زبونها صحبت کنه و بتونه تو کل اروپا آثار هنری رو بفروشه. برادرش "تئو" هم به همون موسسه که عموشون اونجا بود فرستاده شد تا اون هم کار فروش آثار هنری رو در پیش بگیره. وقتی آموزش های وینسنت به پایان رسید و دوره کارآموزیش رو تموم کرد، اون رو به یکی از شعبات فروش آثار هنری در لندن فرستادند. وقتی 20 سالش بود به یک پانسیون در لندن رفت که توسط خانمی به نام -sara Loyer Ursula گردونده میشد. این خانم دختری داشت به نام Eugenie ،که در اون زمان 19 سال داشت. وینسنت برای خونوادش نامه مینوشت و میگفت که در پانسیون خانم Loyer خیلی جاش خوبه و خیلی خوشحاله. در اینجا داستان یکم پیچیده میشه. مورخین در اینجای کار بر اساس شواهدی که به دست اورده بودند، داستان رو به شکل های مختلف بیان کرده اند. بعضی ها میگن وینسنت عاشق دختر خانم Loyer میشه از اونجایی که یک سال فقط اختالف سنی داشتند. بعضی ها میگن در اصل وینسنت عاشق خود خانم Loyer شده بود. خانم Loyer هم بیوهبود و همسری نداشت ولی این داستان از دید جامعه یکم وجهه زشتی داره. همین باعث شده بین متخصصین تو این حوزه سالها اختالف نظر باشه و حتی نمایشنامه ای در این موضوع نوشته شده به نام Brixton in Vincent که در اون گفته شده وینسنت در واقع عاشق هر دو شده بود. در هر صورت اون به یکی از اون دو نفر حاال یا مادر یا دختر، پیشنهاد ازدواج میده ولی متوجه میشه که اون با مرد دیگه ای در ارتباطه و قصد ازدواج با کس دیگه ای رو داره. وینسنت تعجب میکنه و تالش میکنه خانم رو راضی کنه که باهاش ازدواج کنه. در نهایت کارشون به بحث و جدل میکشه. درگیری و تنش اونقدر باال میگیره که در نهایت وینسنت رو از پانسیون بیرون میکنن و بهش میگن دیگه حق نداری پاتو اینجا بزاری. ندای مذهب در 20 تا 23 سالگی وینسنت شدیدا به مذهب رو میاره. اون هر روز انجیل میخوند و مثل اینکه به درجات باالیی از عرفان…

8
حمایت کنین ازش🫶🏻
Показать все...
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ https://t.me/plylistnrgs 🫠♥️✨
Показать все...
ɴᴇꜰᴇʟɪʙᴀᴛᴀ ☁️

http://t.me/AnyChtBot?start=x52YcV3cYZ میشنویم 🌚✨️

3
به یاد دوران امتحانات صدای پرنده ها میاد
Показать все...
💔 8👎 1
پرتغال رفت بالا پرتغال فرانسه اسپانیا المان دیگه بهتر از این میشه؟
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.