کانال ذکرونعت (طریقه قادری طالبانی سنجوری درافغانستان))
Больше
535
Подписчики
-124 часа
+37 дней
-530 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
ای عجب ما خسته جان از فرقت جانانه ایم
با وجود اینکه با جانانه در یک خانه ایم
خویش را بد نام کردیم و به بدنامی خوشیم
عاقلان از ما بپرهیزید که ما دیوانه ایم
هر کسی را کسوت عریانی از حق کی رسد
ما گدایان در خور این خلعت شاهانه ایم
زاهدا محراب و مسجد بر تو ارزانی که ما
روز و شب مست خراب افتاده در میخانه ایم
در ازل خوردیم یک پیمانه از مینای عشق
تا ابد در وجد و حالت از همان پیمانه ایم
پیش شمع روی جانان جان نبازیم از چه رو
ما مگر در عشق بازی کمتر از پروانه ایم
هرچه میخواهی بکن ای آشنا با ما که ما
تا گرفتار توایم از خویشتن بیگانه ایم
گنج در ویرانه دل جستیم و زین سبب
روز و شب در کنجکاوی اندر این ویرانه ایم
تا به چنگ آریم آن زلف پریشان چون صغیر
با صبا در کشمکش گاه و گهی با شانه ایم
👤 صغیر اصفهانی (ره)
چشم جادوی تو در دلجوئیِ اهلِ نیاز
هیچ کوتاهی ندارد، عمرِ مژگانش دراز!
رشتهی جان و رَگِ دل در خَمِ مژگانِ اوست
هیچکس دیدی به یک مضراب بنوازد دو ساز؟
هرکسی سازی به ذوقِ خویشتن سر میکند
دل، میانِ مطربان، خوش کرده یارِ دلنواز
جامهی دیوانگی بر قدّ هرکس راست نیست
از دو صد دیوانه یک تن نیست عریانیتَراز
در قمارِ عشقبازی با تو نقشم خوش نشست
چون نباشد اینچنین؟ تو پاکبَر، من پاکباز
از نشانِ خونِ ناحق کشتگانِ او چه باک؟
بالِ گنجشک است فرشِ آشیانِ شاهباز
تا نبود این تاجِ زرّین بر سرش آسوده بود
شمع افتاد از هوای سرفرازی در گُداز
شعر اگر وحی است، محتاجِ سخنفَهمان بُوَد
چون مُمَیّز در میان نبوَد، چه سود از امتیاز
بیشتر ما را کلیم، آفت رسد ز ابنایِ جنس
شیشه از سنگ است و از وی بیش دارد اِحتراز
- کلیم کاشانی
03:07
Видео недоступноПоказать в Telegram
12.12 MB
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
سردمهری بین که کس بر آتشم آبی نزد
گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم
سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع
لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب
سوختم در پیش مهرویان و بیجا سوختم!
سوختم از آتش دل در میان موج اشک
شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم
شمع و گل هم هر کدام از شعلهای در آتشند
در میان پاکبازان من نه تنها سوختم
جان پاک من رهی، خورشید عالمتاب بود
رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم.
هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود
وان که درد تو کشد در پی درمان نرود
هر که در خانه دمی با تو به خلوت جاشد
به تماشای گل و لاله و ریحان نرود
خضر اگر لعل روان بخش تو را دریابد
بار دیگر به سر چشمه حیوان نرود
عشق تو روز ازل بر دل ما داغ نهاد
نقش آن تا به ابد از دل ویران نرود
گر نه امید لقای تو بود در جنت
هیچ عاشق به سوی روضه رضوان نرود
هوسم بود که در تیغ غمت کشته شوم
لیک این لاشه ضعیف است ، به میدان نرود
چند کوشم به هوس وز پی دل چند روم
عاشق سوخته دل در پی اینان نرود
احمد جام ز انفاس تو گوید سخنی
عاشق آن است که اندر پی درمان نرود
حضرت شیخ احمد ابن ابوالحسن جامی نامقی رحمهالله
آهات_صوتية_رائعة_وحزينة_لا_يالوداع_12MP3_128K.mp33.12 MB
Repost from بنیادعلمی عرفانی واجتماعی امام شیخ عبدالقادرگیلانی(رض) مربوط طریقه قادری طالبانی سنجوری درافغانستان
Фото недоступноПоказать в Telegram
🌹🌹🌹
🌹💎
🌹
✍ پیام تبریک مرشد طریقت قادری طالبانی حاج شیخ یوسف خالصی قادری طالبانی حفظه اللّٰه تعالی به مناسبت عید سعید قربان به مسلمانان جهان اسلام.
نه به شاخ گل نه بر سرو چمن پبچیده ام
شاخه تاکم بگرد خویشتن پیچیده ام
گرچه خاموشم ولی آهم بگردون می رود
دود شمع کشته ام در انجمن پیچیده ام
می دهم مستی به دلها گر چه مستورم ز چشم
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
جای دل در سینه صد پاره دارم آتشی
شعله را چون گل درون پیرهن پیچیده ام
نازک اندامی بود امشب در آغوشم رهی
همچو نیلوفر بشاخ نسترن پیچیده ام
✏ «رهی معیری»
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.