تحلیلی از انحلال مجلس در کویت
مسعود باب الحوائجی
کویت پیش از سال ۱۹۹۰م قطب متمول خلیج بود که به لحاظ مالی و با توجه به وسعت و جمعیتش تا امروز هم از بیشترین منابع مالی برخوردار است؛ تا جایی که به آن
مروارید خلیجفارس میگفتند؛ اما در آن سالها آن منابع مالی، با صنعت گردشگری و رونق فرهنگی و قطب رسانهای و حتا ورزشی این کشور هم گره خورده بود. تا حدی که کویت پناهگاه مهاجرت صدها کشور شده بود هنوز هم ۷۰٪ جمعیت این کشور را مهاجران تشکیل دادهاند.
اما این پارامترهای توسعه و رشد پس از ۱۹۹۰م یکباره در کویت افول کرد و رفتهرفته کویت به کشوری منزوی تبدیل شد. مثلاً در مقایسهاش با عمان و نقش سیاسیاش، چرا؟
شاید سه عامل در این انزوا تأثیرش قطعی بود:
یکی حملهی عراق به خاک کویت که قدرت استراتژیک آن را به چالش کشید
دوم قدرت گرفتن اسلام سیاسی که تابعی از عامل نخست و ضعیف شدن دولت بود.
و سوم مغلوب شدن کویت در جنگ رسانهای کشورهای همجوار و سر جنباندن رقیبی چون قطر که دموکراسی کویت را دستخوش کودتایی مرتجعانه با تزریق پول و سرمایه به اخوانیها و سلفیها در این کشور کرده بود.
اما بحران اساسی در کویت از سال ۲۰۱۱م تحت تأثیر بهار عربی آغاز شد که پارلمان کویت با هجمهای توسط حامیان افراطگرای خود، به سمت تغییر قدرت در حاکمیت خیز برداشت؛ که به سرعت تمام افراد و آمران و همدستان آنها، سرکوب و زندانی شدند.
اما دوباره در سال ۲۰۲۱م جنبشی به نام (حدس) شکل گرفت که خواهان آشتی ملی و ائتلاف با سران اخوانالمسلمین شدند.
از قضا موفق هم شدند به طوری که در نتیجه انتخابات قانونگذاری سال 2023م، جمعیت افراطگرایان(حدس) پیروزی قاطعی در پارلمان به دست آوردند.
اما نتیجهی پیروزی افراطگرایان مرتجع را شما بهتر از من میدانید که اثرات مخرباش در عرصهی اجتماعی- فرهنگی چیست؟
اینان شروع به انسداد نفسگاههای شهری و مطالبات شریعتمحور کردند و خواهان تفکیک جنسیتی، عدم اختلاط، و اجبار حجاب و تغییر قانون اساسی و ایجاد مرزهای قانونی و غیره شدند.
تا اینکه در دسامبر ماه گذشته شاهزاده جدید قدرت را به دست گرفت و تصمیم گرفت با موج افراطیون و اسلام سیاسی مقابله کند.تصمیمی که به تقابل با اکثریت پارلمان کویت و جمعیت (حدس) منجر میشد که چنان که گفتم مستظهر به پشتیبانی منابع قطری نیز بودند.
گرچه بوقهای رسانهای (حدس) و پروپاگاندای قطری از دیشب نغمه سردادهاند که: « این یک عقبگرد بیسابقه به لحاظ دموکراسی است.»
اما گویا فراموش کردهاند که که این دموکراسی نیمبند و تئوکراسیک کویتی، کمر بسته بود تا با سوءاستفادهی ابزاری از دموکراسی، قطب لؤلؤ خليج را به أفغانستان دومي تبدیل کند و هویت کشور را یکپارچه تغییر دهد.
از این منظر میتوان گفت: اقدام شیخ مشعل امیر دولت کویت، یک رویارویی تمامعیار با داعش کشور خویش بوده است.
اما عواقب ایجابی این انحلال به نظر مقدمهای برای حمله گسترده و سرکوب اخوانالمسلمین و سلفیهای ارتجاعی است که کویت را به کانون افراطیگری و حتا صدور تروریسم و ارهاب تبدیل کرده بودند.
با موفقیت در پلانA به نظر میرسد شیخ مشعل به زودی به محور سعودی - اماراتی خود نزدیک و از نظر گشودگی به سیاستهای جهانی در منطقه بپیوندد.
شاید این پارادایم زبان و هنجار منطقهی ماست؛ که اگر حریف تو دیکتاتور است و فقط زبان زور را میفهمد، قطعا هر اقدام قوی و مستبدانه و یکجانبه علیه او، اقدامی طبیعی شمرده میشود نه ناهنجاری و برون-رفت از معیارهای مسلط جوامع دموکراتیکی که در جهان سوم، ابتدا بومیسازی و سپس تحمیل میشوند.
چیزی که روزنامهنگاری کویتی دکتر القناعی سال پیش آن را
«مارثون الكويت نحو دعشنة المجتمع وارهاب الشعب» خوانده بود،
که جنبش ( حدس) را به ماراتنی تشبیه کرده بود که چارنعله به سمت داعشسازی جامعه و تروریست مردمی میتاخت.