cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

فصلنامه‌‌ و انتشارات پیام‌چارسو

Больше
Рекламные посты
376
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
-130 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

نگاهی به کولی ها برنمی گردند.pdf3.75 KB
• مجموعه داستان کولی‌ها برنمی‌گردند نوشتهٔ فاطمه حیدری منتشر شد. • دانه‌ای برف نوک بینی‌اش نشست. دانه‌ی دیگر شاید روی گونه‌ی او که دیگر دیده نمی‌شد. یک لحظه تصویرش محو و لحظه‌ای دیگر به لکه‌ای سبز و سیاه و سرخِ چسبیده‌به‌زمین یخ‌زده تبدیل می‌شد. طنین سوت قطار و غریو بم و گنگ سازها مغزش را چنگ می‌زد. سر را بین دست‌هایش گرفت و روی دو زانو افتاد. داد زد. صداها در گوشش ماند. طعم خون در دهانش پیچید. ساکت شد. بادِ سرد وزیدن گرفت. از سوز خط خیس اشک‌، صورتش را قاچ‌قاچ حس کرد. لرزید. نفهمید سرما ناچارش کرد یا وحشت که بلند شد و برای آخرین بار دنبال‌ِ او چشم به اطراف چرخاند. ناامید و خمیده دنبال بقیه راه افتاد‌؛ مثل گربه‌ای ترسیده‌، آرام و بی‌صدا در سایه‌ی دیوارها هنوز برف می‌بارید. • 🔹این کتاب توسط پخش گسترش و نشرچشمه در کتابفروشی‌ها در دسترس خواهد بود و یا شما می‌توانید این کتاب را از طریق صفحه اینستاگرام پیام چارسو و سایت ایران کتاب سفارش دهید. ▪️مشخصات کتاب: ۹۶ صفحه قیمت: ۶۵۰۰۰تومان
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
مجموعه داستان کولی‌ها برنمی‌گردند
Показать все...
مجموعه داستان زیر باران آروشا نوشتهٔ پریسا صمیمی منتشر شد. • دو زن هندی کنارم نشستند و از همان «ب»ی بسم‌الله شروع کردند به بلند تعریف کردن. بوی تند ادویه‌ی کاری پیچید در مشامم. دلم به هم خورد. نفس عمیق کشیدم و سعی کردم حواسم را یک‌جوری از بوها و صداها پرت کنم. کتابم را از داخل کوله درآوردم. جملات توی مغزم کش می‌آمدند و به انتها نمی‌رسیدند. رفتم داخل قصه. داخل تصویری که همینگوی از مرد بیمار و زنش ساخته بود. لابه‌لای کلمه‌ها بودم که دو زن هندی و مسافرهای صندلی‌های آن‌ور ایستادند و خودشان را خم کردند سمت پنجره‌های این‌ور. همگی زل زده بودند به بیرون و با دوربین و گوشی موبایل عکس و فیلم می‌گرفتند. بیرون را نگاه کردم. باورنکردنی بود. قله‌ی مسطحِ یک کوه از دریایی از ابر بیرون زده بود. تصویری ناب و دست‌اول از کلیمانجارو که می‌دانستم دیگر در زندگی‌ام تکرار نخواهد شد. تصور خداحافظی با این دنیا و همه‌ی زیبایی‌هاش یکهو مثل یک بار سنگین نشست روی قلبم. • 🔹این کتاب توسط پخش گسترش و نشرچشمه در کتابفروشی‌ها در دسترس خواهد بود و شما همچنین می‌توانید این کتاب را به صورت آنلاین از طریق صفحه اینستاگرام پیام چارسو ویا سایت ایران کتاب خریداری فرمایید. ▫️▪️مشخصات کتاب: ۱۸۰ صفحه قیمت: ۱۱۵۰۰۰ تومان
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
مجموعه داستان زیر باران آروشا
Показать все...
مجموعه داستان زیر باران آروشا نوشتهٔ پریسا صمیمی منتشر شد. • دو زن هندی کنارم نشستند و از همان «ب»ی بسم‌الله شروع کردند به بلند تعریف کردن. بوی تند ادویه‌ی کاری پیچید در مشامم. دلم به هم خورد. نفس عمیق کشیدم و سعی کردم حواسم را یک‌جوری از بوها و صداها پرت کنم. کتابم را از داخل کوله درآوردم. جملات توی مغزم کش می‌آمدند و به انتها نمی‌رسیدند. رفتم داخل قصه. داخل تصویری که همینگوی از مرد بیمار و زنش ساخته بود. لابه‌لای کلمه‌ها بودم که دو زن هندی و مسافرهای صندلی‌های آن‌ور ایستادند و خودشان را خم کردند سمت پنجره‌های این‌ور. همگی زل زده بودند به بیرون و با دوربین و گوشی موبایل عکس و فیلم می‌گرفتند. بیرون را نگاه کردم. باورنکردنی بود. قله‌ی مسطحِ یک کوه از دریایی از ابر بیرون زده بود. تصویری ناب و دست‌اول از کلیمانجارو که می‌دانستم دیگر در زندگی‌ام تکرار نخواهد شد. تصور خداحافظی با این دنیا و همه‌ی زیبایی‌هاش یکهو مثل یک بار سنگین نشست روی قلبم. • 🔹این کتاب توسط پخش گسترش و نشرچشمه در کتابفروشی‌ها در دسترس خواهد بود و شما همچنین می‌توانید این کتاب را به صورت آنلاین از طریق صفحه اینستاگرام پیام چارسو ویا سایت ایران کتاب خریداری فرمایید. ▫️▪️مشخصات کتاب: ۱۸۰ صفحه قیمت: ۱۱۵۰۰۰ تومان
Показать все...
02:06
Видео недоступноПоказать в Telegram
بدرود آقای گلستان! «تصویر او در ذهن من امروزه از عکسی‌ست از سالی که من یک‌ساله بودم. شال و عبا و زلف از زیر کلاهش تاب‌خورده رو به بالا، قدبلند و آن سبیل پهن پرپشتِ حنا‌بسته، با آن نگاه تنبل مهربان انگار جلد پوکِ کندهٔ بید کهنه. آن روز در یادم نمانده‌ست. سیزده سالی پس از آن روز او مرد. سی‌سالی هم از مرگش گذشته‌ست اما در این سی‌ساله هرباری که یادش باز از ذهنم گذشته‌ست با چهرهٔ آن عکس بوده‌ست. در عکس من با خواهرانم در میان چند گلدانی در پیش چشم‌اندازی از باغی که نقش روی پرده‌ست، و خواهرانم هر سه‌تاشان، با چادر و پیچه، من در کت و شلوار با کلاه پوستی، و یک نظر قربانی با لوله حرز جوادی که به روی سینه‌ام آویخته. بابا که اسمش مشدی اصغر بود پشت سر من ایستاده‌ست.» ▪️بخشی از داستان «از روزگار رفته حکایت» از مجموعه‌داستان «مد و مه» ▪️بخشی از فیلم «خشت و آینه» با بازی زنده‌یاد پرویز فنی‌زاده که استاد بازیگری بود.
Показать все...
IMG_6993.MP424.61 MB
Фото недоступноПоказать в Telegram
دهمین مدرسه تابستانی انجمن زبان‌شناسی ایران مصادف شده است با درگذشت نا‌به‌هنگام استاد عزیزمان، دکتر کورش صفوی، از موسسان و دوست‌داران انجمن. به احترام یاد و خاطره‌ی پاکش این مدرسه، که از هشتم تا دهم شهریور ۱۴۰۲ در اصفهان برگزار  می‌شود، با یادبود مقام استاد دکتر کورش صفوی و سخنرانی استاد بانو ایران کلباسی آغاز می‌گردد. مقدم دوست‌داران انجمن را گرامی می‌داریم‌. @LAATU
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.