آرامش (چهلسالگي)...
🌿بفرمایید چن جرعه آرامش ! کانالی برای رسیدن به خودمون جایی برای شنیدن حرف دل، عاشقانه هایی که بر دل آویزونن کپی با ذکر منبع، نوش جان @ghasemhalajian @safar_chehelsalegi : کانال سفرنامه های من https://instagram.com/ghasem_hallajian?igshid=YmMyMTA
Больше25 455
Подписчики
+724 часа
-1007 дней
-40430 дней
Время активного постинга
Загрузка данных...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Анализ публикаций
Посты | Просмотры | Поделились | Динамика просмотров |
01 🪻من مهاجرم!
هجرت من از وطن نیست.از" خود" به "خویشتن" است و مثل اغلب مهاجرین؛ غربت، تنهایی، بی تکیه گاهی، سرگردانی اجتماعی و بی فردایی را، تجربه کرده ام!
به سرزمین دیگر نرفته ام، اما حس و گویش و اندیشه و باورم نسبت به آنها که می شناختم تغییر کرده .درست مثل انکه از سرزمینی.آشنا به سرزمینی نا آشنا پا گذاشته باشم.!
من مهاجرم، چون همه بخود اجازه می دهند، قضاوتم کنند.درست مثل بیگانه ای!من مهاجرم، چون پیشینه شخصیتی من را اجتماعم از یاد برده است و با هجوم هر باد شایعه. از آروغ هر دغلباز و دروغ زنی! آماج تهمت ها و ممنوعیت ها و شک و تردید ها شده ام.من مهاجرم زیرا نقاب خویش در سرزمینی برداشته ام که برخی مردمانش از پا، تا به سر،بخاطر منافعشان، هزار چهره دارند.
در کودکی خودشناسی را در کتب درسی برایمان"جهاد اکبر" معنا می کردند. معنایش را اکنون می فهمم.... وقتی، توی نوعی، برای تصحیح خودت بپا می خیزی.عجیب است که، ترک عاداتت، موجب مرض دیگران می شود!دروغگو ها، شایعه پراکن ها، آدمهای محتاج برای دیده شدن.سرگرمی تازه پیدا می کنند و شروع می کنند به؛ هتک حرمت، افترا و انکار وجودت....گویی که؛ "مهاجر" هستی و در سرزمین آنان، بیگانه !
مازیار لرستانی 💎
لینکهای مرتبط 👇
https://t.me/chehel_salegi/24665
https://t.me/chehel_salegi/24861 | 992 | 19 | Loading... |
02 🪻همستر چه اسمهایی رو برام زنده کرد !
«همستر» با تمام حواشی و طنزها و بوق و کرنایش، برای من یک یادآور عجیب بود. آدمهایی را در مخاطبین گوشی ام داشتم که اصلا فکرش را نمیکردم!!! از «مزاحم ساعت ۳ نصف شب» گرفته تا «کارگر مورد اعتماد همکارم» تا آدمهایی که متعلق به یک دوره زندگی ام بودند و دیگر نیستند!
«نیستند»! این عجیب است. زندگی هست ولی آنها دیگر نیستند. حداقل در قصه من دیگر نیستند. زنگ زد حرف نزد1 ، 2 ، همینطور تا شماره 9 ؛ بعدتر شماره هایی جوین د تلگرام شدند که مال قصه های جدیدترم بودند. آدمهای جدیدتر، همسفرها، لیدرها، اکانت های حذف شده، دوست سفر کرمان، هم کوپه قطار رشت، بومگردی ساوالان، قلعه رودخان، و ... و ...
این موش فسقلی، چه قصه ها را برایم زنده کرد.
@chehel_salegi
فکر کردم که این چقدر خوب است که آدمیزاد قدرت فراموشی دارد! از داستانی به داستان دیگر پناه می برد و می تواند از خاطر ببرد روزهای تاریکی را که فلانه آدمها، به زندگی اش تاخته اند. آدمهایی که آدم او نبوده اند. آنهایی که حتی در حد مخاطب هم نباید نگهشان داشت و برعکس، همستر، اسمهایی را برایم زنده کرد که با دیدن شان لبخند مهمان قلبم شد. کاش اگر منهم روزی به یادت بیایم، همان لبخند باشم.
محبوبه احمدی💎
لینک مرتبط 👇
https://t.me/safar_chehelsalegi/35870 | 2 310 | 52 | Loading... |
03 🪻زخمهایی که باید بوسید !
چقدر ناب و قشنگ توضیح دادن👏👏 !
فعلا هیچ متن مناسبی در شأن این اشارت پیدا نکردم ... چیزی گیرتون اومد ؛ برام بفرستین
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi | 2 535 | 95 | Loading... |
04 اسم این نقاشی مشهور، صحنه توهمه.
اولش به نظرم زیاد خاص نبود اما توضیحاتشو خوندم خیلی جالب بود.همسر و پسر و پدر این آقا دارن غرق میشن.درحالیکه زنش التماس میکنه که بچه رو که خیلی نزدیکشه و گرفتنش آسونه، نجات بده، اما اون میخواد پدرشو (که احتمال نجات نداره) نجات بده.
تو این نقاشی، پدر نماد زندگی گذشته اس. همسر نماد زندگی حال، و فرزند نماد زندگی آینده.
ما آدمها هنوز غرق گذشته ایم و دائم توذهنمون اشتباهات و تلخیها و ناکامیها رو نشخوار میکنیم، در حالیکه زندگی حال و آیندهمون دارن جلوی چشممون از بین میرن و همه رو باهم از دست میدیم..
زینب بهرامی؛ ژاپن 💎 | 3 321 | 179 | Loading... |
05 🪻وقتی سوسک ( عادت هامون) رو سوغاتی بردم!
چند سال پیش، توی یک خانهی قدیمی زندگی میکردیم و همان هفته اولِ ساکن شدن فهمیدیم که قرار نیست از شرِ سوسکهای ریز قهوهای که ساکنان اصلی خانه هستند نجات پیدا کنیم. سمّی که برای سوسکها میخریدیم، خودمان را مسموم میکرد و سوسکها را فقط مست و نشئه. طوری که فردا، دریدهتر، شبیه یک لات قمهکش، روی سرامیک سفید خانه رفتوآمد میکردند.
ناچار خانه را خالی کردیم و رفتیم خانهی جدید؛ بیخبر اینکه لای درز کارتنهای اسبابکشی، توی ظرفها، لای لباسها با خودمان سوسک قاچاق کردهایم. و خانهی جدید، شد همان قبلی... تازه دلگیرتر، چون ما احساس بازنده بودن داشتیم، احساس اینکه دوباره و دیگر توان و جان تغییر و جابجایی نداریم و باید بسازیم....
راستش من آدمهای زیادی را دیدهام که از رابطهای بیرون میآیند، به رابطهی جدیدی وارد میشوند و همان مشکلاتی را با اینیکی دارند که با آن قبلی داشتهاند؛
کسانی را دیدهام که با دادوبیداد از شرکتی بیرون میزنند و در محل کار جدید همان ناکامیِ شرکت قبلی دارند؛
کسانی که مهاجرت کردهاند، رفتهاند؛ و همان دردِ اینجا را به آنجا بردهاند...
حس میکنم گاهی درد، رابطهی قبلی، شرکت قبلی، سرزمین قبلی نیست؛ درد منم که ناخوشی را با خود حمل میکنم؛ درد منم که از بیرون آمدن از یک وضعیت؛ خودم را بازنگری نمیکنم؛ آنالیز نمیکنم، دنبال ردّپای خودم توی کاستیهای موقعیت قبلی نمیگردم، چمدانمان را سره و ناسره نمیکنیم...
اگر امکان تغییر در رابطه، در کار، در محل زندگی دارید، حتما تغییر کنید. تغییر دریچههای تازهای رو به آدم باز میکند؛ اما در آستانهی ورود به موقعیت تازه، کمی مکث کنید، خودتان را بجورید، آن اخلاق مخرب، آن عادت ویرانگر، آن طرز فکر بنیانکَن را از خودتان بتکانید و بعد وارد شوید...
آدم عاقل از سوسک فرار نمیکند که بعد، با خودش سوسک سوغات ببرد. ما عاقل نبودیم؛ شما باشید!
سودابه فرضی پور💎 | 3 675 | 101 | Loading... |
06 آیا نامِ معلم ِاول ابتدایی تان را به خاطر دارید؟ | 1 283 | 2 | Loading... |
07 ♡♡♡♡♡♡
🔴همراهان گرامی
با افتخار یکی از زیباترین و جذاب ترین
کانال های تلگرامی را به شما معرفی می کنم.
➖ رقص
➖موسیقی
➖ شعر و ادبیات زنان
➖پادکست و حال ِ خوب
➖منتخبے از بهترین فیلمها
➖دلنوشته های زیبا و احساسی
➖کلیپ های جذاب و کمتر دیده شده
🔻🔻🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAERMwD0pQDbVHVxZEQ
⚪️تا فرصت هست عضو شوید...!!! | 1 286 | 7 | Loading... |
08 🪻پناه !
توی انیمیشن "مری و مکس"، مکس یه مرد میانسالِ چاق و تنهاست که کمی هم مشکل ذهنی داره. هرجا از پیچیدگیهای دنیا خسته میشه، میره روی یه چارپایه وایمیسته و دستاشو میذاره جلوی صورتش. گویی وقتی روی چارپایه ایستاده از رنجهای دنیای بیرون از چارپایه در امانه...
بهنظرم هر آدمی یه چارپایهی اینشکلی لازم داره. هر آدمی نیاز داره یهچیزی توی زندگیش داشته باشه که بهش پناه ببره، حتی اگه مثل چارپایهی مکس، در عمل هیچ تاثیری توی زندگیش نداشته باشه.
حمید باقرلو💎 | 3 265 | 48 | Loading... |
09 🪻یه رابطه واقعی ؛استدلالهای عجیب و غریب و احمقانه ای داره !
درد دارد
دعوا دارد
صبر دارد
فشار دارد
اشک دارد
اصرار دارد
اسرار دارد
لبخند دارد
اشتباه دارد
اشتیاق دارد
کلافگی دارد
دلتنگی دارد
حسادت دارد
و عشق دارد
یک رابطه واقعی خود خودِ زندگیه
دنبال روابط رویایی نباشیم. | 3 431 | 64 | Loading... |
10 🪻بغل ؛ مغل ؛ بوغاله ! (۱۶۷)
توی دنیایی که هشتمیلیارد آدم داره، چرا باید حسرت یه آغوش ساده به دل اینهمه آدم بمونه؟ چرا کلی آدم یادشون نیست آخرینبار کِی یکی سفت و محکم بغلشون کرده؟...
اگه وضعم خوب بود توی هر شهری یه کافه میزدم مخصوص touch starvedها. هرکی که دلش برای لمس شدن و آغوش تنگ بود میومد پشت پیشخوان، فارغ از جنسیت و سن و هرچیز دیگری، هر کی که نوبت بغل کشیدنش رسیده بود رو نشونش میدادم و مثلا میگفتم "اون میز کنار پنجره، اون خانمه که چشمای غمگینی داره و تروماهای بچگی، رنگیای تنها فرصتش برای زندگی رو ازش دزدیدن رو میبینی؟"... "اون آقایی که میزِ آخر نشسته و یهو به خودش اومده دیده پنجاه سالش شده"... "اون پسر عینکی لاغری که میز کنار ستون نشسته و مشکل ارتباط اجتماعی داره"... "اون خانمی که میز کنارِ در نشسته و فکر میکنه چون قشنگ نیست کسی بغلش نمیکنه"...
@chehel_salegi
"آره همون... برو و اونجوری در آغوشش بکش که تمام عمر دلت میخواسته یکی تو رو اونجوری بغل کنه"... چیز پیچیدهای هم نبود. بلند میشدن، لبخند میزدن، یکی دو دقیقه همدیگه رو بغل میکردن، بعدشم تشکر میکردن و خداحافظی میکردن و میرفتن... تنها قانونشم این بود که "اگه دلت نمیخواد حرف بزنی لازم نیست چیزی بگی. به کسی ربطی نداره چرا اینهمه تنهایی"...
حمید باقرلو💎
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi | 3 462 | 63 | Loading... |
11 ما چقدر باید تلاش کنیم تا جایگاه و نقش خودمون رو در دنیا پیدا کنیم ؟
پاسخ یکی از استادان خانم « شرع الاسلام » رو بشنویم که بسیار امیدوار کننده ست . | 3 953 | 91 | Loading... |
12 🪻دخترم پیش باباش میخوابه !
سالها پیش، وقتی دخترم دهیازدهساله بود، یک روز ما، پدرومادرها را دعوت کردند مدرسه، تا مشاوری برایمان حرف بزند.
مشاور داشت دربارهی این میگفت که چقدر مهم است دخترها در این سن و بعد از این، با پدرهایشان رابطهی صمیمی و بیواسطهای داشته باشند، که یکی از مادرها از ته کلاس گفت: "دختر من با پدرش واقعا رابطه خوبی داره."
مشاور گفت: "چه عالی!"
مادر گفت: "تمام حرفهاش رو به پدرش میگه، با پدرش میره خرید، با هم قرار دونفره میذارن توی کافه، با هم آشپزی میکنن..."
مشاور به وجد آمد: "واقعا عالیه!"
مادر گفت: "حتی شبها توی بغل هم میخوابن تا صبح..."
کلاس ساکت شد.
مشاور پرسید: "شما کجا میخوابی؟"
مادر جواب داد: "توی اون یکی اتاق."
مشاور گفت: "مشکلی نداری با حذف شدن؟"
مادر گفت "نه"، اما سرش را آورد پایین.
مشاور گفت: "شما خودت رو تبدیل کردی به یه سایه... به یه روح... به یه..."
مادر به همهی سرهایی که برگشته بودند طرفش نگاه کرد، بغض کرد و بلافاصله بغض تبدیل شد به اشک.
مشاور مکث کرد و رو به بقیه، بحث را برد به طرف دیگری.
کمی بعد، مادر بیصدا از کلاس رفت بیرون...
یک توصیه اکید دارم: جایگاه کسی را غصب نکنید، بههیچوجه.
و یک توصیه اکیدتر دارم: جایگاه خودتان را واگذار نکنید، به هیچکس؛ حتی به مادرتان، حتی به فرزندتان... عزتنفس یعنی عشقی را که لایقشم، آغوشی را که مال من است، همراهیای را که سزاوار آنم، طلب و دریافت کنم.
با کنار کشیدن، با ایثار احمقانه، با به محاق بردن خود، خودتان را بدهکار خودتان میکنید فقط، و البته که به دیگران جای و جایگاهی میدهید که شاید لایقش نیستند، و شاید برایشان مضر و حتی خطرناک است.
بگذارید حالا که افتادهام به توصیه، یکی دیگر هم بگویم: اگر تخسکنندهی حق و جایگاه هستید؛ انصاف داشته باشید. پدری که بهجای یک شببخیر و یک بوسه روی پیشانی، دخترش را تا صبح در آغوش میگیرد، غاصب است؛ غاصب سرزمینی که حق دیگریست.
حس میکنم آن روز، آن مادر، افتخار نمیکرد به چیزهایی که میگفت؛ افتخار نمیکرد به کار آن پدر/همسر؛ بلکه داشت درد دل میکرد، با صدای بلند، عمومی... سرخورده بود، و غمش آنقدر بزرگ که نمیتوانست مخفیاش کند. شاید هم مطمئن نبود که باید دلخور باشد یا نه، و وقتی واکنش ما و مشاور را دید، مطمئن شد و اشکش چکید.
سودابه فرضیپور💎
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi | 4 252 | 109 | Loading... |
13 🪻اینجا سوئد نیست که !
«نترس دختر غوغا به پا کن»؛ «تو میتوانی، فقط باید تصمیم بگیری»؛ «ده راهکار برای پیشرفت در کمتر از یک ماه»؛ «امروز روز توست و دنیا آماده خدمتگذاری به توست»؛ فقط و فقط خودت باش»؛ «با سرعت بتاز. چرا که نه؟».
به این جملهها میتوانم دهها جملهٔ دیگر اضافه کنم که در طول روز روی جلد کتابهای انگیزهبخش یا پوسترها یا نوشتههای اینستاگرامی میبینم. واقعیت آن است که همیشه به این جملهها با تردید نگاه میکنم. ضعف اساسی توصیههای این چنینی را جدا کردن فرد از متن و زمینهٔ اجتماعی میدانم. متأسفانه اکثر این جملهها به شدت بوی ترجمه میدهند و با وارد کردن ورژن انگلیسی آنها به آسانی میتوان عین آنها را در سایتهای روانشناسی عامهپسند کشورهایی مانند سوئیس، هلند، امریکا، سوئد یا انگلیس یافت. ولی مگر میشود به فردی که در ایران یا عراق یا لیبی یا افغانستان زندگی میکند دقیقاً همان توصیهای را کرد که به شکل انبوه و ماشینی برای افراد در هلند یا سوئد تهیه شده است؟ مگر شرایط این جوامع مانند همدیگر است؟
ما نمیتوانیم خودمان را از جامعهای که در آن زندگی میکنیم منفک کنیم. جملهٔ «خودت باش» در جامعهٔ سوئد یک معنا دارد و در جامعهٔ ایران یا عراق معنایی دیگر. البته منظور آن نیست که از تجربهٔ بشر برای ایجاد یک زندگی بهتر غافل شویم ولی توصیهها را باید در متن اجتماعیشان قرار داد. بیایید فقط تصور کنید که وقتی یک فرد ساکن سوئد یا اتریش ساعت هشت صبح به سایتهای خبری کشورش مراجعه میکند با چه اخباری مواجه میشود و فردی که در ایران زندگی میکند با چه اخباری؟
ما به دنبال توصیههایی هستیم که بگویند در کشوری مانند ایران یا عراق یا لیبی یا افغانستان چطور میتوان پس از مرور صبحگاهی اخبار کشور اشک نریخت، افسرده و اندوهگین نشد و البته، انگیزهٔ لازم برای انجام کارهای بسیار معمولی آن روز را حفظ کرد! توصیههایی که چنین شرایطی را نبیند بیتردید راهگشا نیستند.
جامعهشناسی قرار نیست انگیزهٔ آدمها را برای پیشرفت نابود کند. جامعهشناسی انگیزهکُش نیست بلکه فقط دعوت به این میکند که محیط و متن اجتماعی را در معادلاتتان لحاظ کنید. بر خلاف برخی توصیههای انگیزشیِ آرمانشهری و خیالات هپروتی، جامعهشناسی شما را به واقعبینی دعوت میکند. گاهی اوقات ما فقط به دنبال داشتن یک زندگی معمولی و آرام هستیم؛ همین.
من از شبهروانشناسی درخواست میکنم که لطفاً به ما بگوید چطور در شرایط اجتماعی مملو از بحرانهای مختلف و نابسامان، و حاکمان عقلگریز و عقلستیز، میتوانیم آرام باشیم و زندگی کنیم؟ سطح توقع ما همین قدر است.
دکتر فردین علیخواه،جامعهشناس💎
همه ی عاشقان سفر اینجا 👇هستن
@safar_chehelsalegi | 4 255 | 60 | Loading... |
14 🪻زنان ؛ ماشین فداکاری نیستن !
خیلی از خانمهای نسل دهه ۵۰ و قبل از اون ؛ دچار این مشکل هستن که تمام انرژی شون رو برای دیگران ( والدین ؛ همسر و فرزندان و ....) میذارن و یه جایی ؛ بدنشون کم میاره و دچار « خیانت به خود » و ترومای پیچیده و بیماری خودایمنی و ....میشن .
ما باید در مورد کارکرد بدن ؛ حذف آدما و محیطهای سمّی ؛ نگهداشتم حد و مرز فداکاری و.... با اینها صحبت کنیم | 4 574 | 108 | Loading... |
15 🪴 پیامک صبح شمبه!
حوّا هم که باشی ؛من آدم نمی شوم
پس بی خودی جای بوسه سیب تعارفَم نکن
............................
آرزو میکنم سرنوشت مون به آدمی گره بخوره که باعث بشه بیشتر خودمون رو دوست داشته باشیم...🙏
ارادتمند: حلاجیان 💎
| 4 653 | 113 | Loading... |
16 🪻خانهای که خواب آرام ندارد!
امروز ایرانم درد میکرد، از صبح، شاید هم از دیشب، وقتی کسی از من پرسید: "چرا نمیروی؟ به چه امیدی ماندهای؟" گفتم: "ماندن یا رفتن مسئلهام نیست. مسئلهام آزادانه رفتن یا عامدانه ماندن است. مسئلهام این است که کجا میتوانم توی روی خودم بایستم و بگویم من این تصمیم را گرفتم و بهایش را هم میپردازم. مسئلهام زنده ماندن است، چه جسمی و چه روانی. مسئلهام زندگی کردن است و معنایی برای آن ساختن. از خودم میپرسم: کجا زندهترم؟ همانجا را انتخاب میکنم".
@chehel_salegi
کاش هزینه فهمیدن پاسخِ این سوال اینقدر زیاد نبود. کاش میشد آزادانه از ایران رفت، آزادانه در جای دیگری زندگی کرد و اگر خواستی، آزادانه و بیدریغ برگشت. اما خانه، جای دشواری برای ماندن یا رفتن شده است. بروی، دلبستگیهایت بدجوری جا میمانند چون نه رفتنت چندان آزادانه است و نه بازگشتنت (اگر بخواهی). بمانی هم، جانت همهاش صرفِ تقلای امید ساختن میشود و بُهتهای پیاپی را هضم کردن. خانه جای سختی شده است. سرت را که میگذاری از خواب میپری.
محمود مقدسی💎
نظرات تون رو در پست بعدی در این کانال 👇 میارم :
@safar_chehelsalegi | 5 528 | 67 | Loading... |
17 🪻بغل ؛ مغل ؛ بوغاله ! (۱۶۶)
بغل کردن، رفتاری از جنس نیاز نیست. از جنس برآورده کردن نیازهای دیگری هم نیست. بلکه از جنس ابرازه، با زبان بدن. ابراز اینکه فاصلهای بین من و تو نیست. و ببین چقد لمست میکنم «و ببین چقدر دارمت و مراقبتم» ببین چقد تعلق دارم بهت. «چقدر مشتاقم بهت» و ببین چقد امنم. «و میبینی چقدر قشنگی؟ بغلت میکنم که ببینی» و میبینی چقد برای من مطبوعی؟ چقد میتونم ازت نفس بکشم؟ بغلت میکنم که ببینی عاشق عطرتم. «بغلت میکنم که قدِ بودنت، باورت کنم» بغلت میکنم که سهم دلخواه و انتخابشدهم از دنیا باشی «بغلت میکنم، چون آرومم میکنه و دلم میخواد آرومت کنم.» بغلت میکنم تا بگم قلبم، قلبت رو حس میکنه.و بغلت میکنم چون دوستت دارم.
وسط اجرا وقتی دیدش ، صداش کرد تا بیاد جلو بغلش کنه❤️🕊چقدر زیبا بود این حرکت #محسن_ابراهیم_زاده👌 و چقدر خوشحال شد اون دختر | 4 786 | 119 | Loading... |
18 اینجوری شادی تولدش رو ماندگار کردن ! | 5 764 | 212 | Loading... |
19 🪻هر آدمی لازمه یک «جان پناه» داشته باشه!
آدمهای کوه میدانند جان پناه یعنی چه !
من با این کلمه خیلی حالم خوب میشود. فکر کن پناه جانت باشد. کوه هم باشد . صخره هم ، سرما و گرما هم و خطر سقوط؛ و آنوقت یک جایی باشد که جانت را پناه است !
جایی که گرم است. سرد است. پناه است و امن ! و این مهمتر از همه است. امن !
جان پناه خیلی پناه تر از پناهگاه است. خیلی امن تر !
میدانید. من تا حالا جان پناه نرفته ام. ولی وقتی گفتند برویم سبلان جان پناه می مانیم تا تیم حرفه ای بروند صعود ، حال جانم خیلی پناه شد .
آدم توی صعودهای زندگی ، جانپناه داشته باشد ، تا خود آسمان هم بالا میرود.
عشق جان پناه ترین هاست..
و بعضی آدمها ؛
گاهی حتی عطر شان ، خیالشان ، اسم شان ...
دلتنگ مادر که می شدیم
«صندوق لباسش» ، پناه مان بود ...
جان پناه مان بود ! جان پناه مان !
هر آدمی یک جان پناه ، باید داشته باشد. برای خنده هایش، گریه هایش، سکوتش، برای ناگفته هایش، برای زیست کردن ، برای نفس تازه کردن ، برای نفسش ...
جان پناه مثل آغوش باید باشد .
امن و امان ترین ...
دارید جان پناه ؟ جان پناه خودتان هستید؟!
محبوبه احمدی
عکس: کیان نجفی
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi | 5 324 | 170 | Loading... |
20 🪻چی میشه که در دام « تکرار » میافتیم؟
امروز با چند نفر جلسه داشتم راجع به سیستم فاضلاب فلان پروژه. دو نفر از این چند نفر، زن و شوهر بودند. هر دو نفرشان توی یک شرکت و یک اتاق کار میکردند. در واقع هر صد و شصت و هشت ساعتِ هفته را با هم بودند. اینها را آخر جلسه خودشان گفتند جهت مزاح و حسن ختام. بعد هم رفتند. تابستانِ سالی که قرار بود کنکور بدهم، رفتم مشهد خانهی خالهام. قرار شد همانجا کلاس کنکور بروم تا شاخ فیل را بشکانم و بشوم رتبهی یک کنکور. برای خودم یک برنامهی درسی جامع ریختم. از صبح علیالطلوع تا جایی که جان به جانآفرین تسلیم کنم. خالهام لطف کرد یک ساعت رومیزی بهم داد تا صبحها زنگ بزند و با آن بیدار شوم. یک ساعت سیکو که زنگش آهنگ فصل پائیزِ قطعهی چهارفصل ویوالدی بود. در واقع این تنها قطعهی کلاسیکی بود که منِ هفده ساله شنیده بودم و دست بر قضا عاشقش هم بودم. اما فقط هفتهی اول، ساعت شش صبح، شنیدن آهنگ ویوالدی، خرسندم کرد. از روز هشتم کمکم نفرت از این آهنگ ته دلم جوانه زد و تا آخر تابستان این جوانهی نفرت تبدیل شد به چنار هزارسالهی نفرت. ویوالدی برای من معادل شده بود با صبح زود بیدار شدن و کشتی گرفتن با غول کنکور و انتگرال و مشتق و زندگینامهی خواجوی کرمانی و صرف فعل ذهب. آخر تابستان نه تنها هیچ چیزی یاد نگرفته بودم، بلکه یکی از علایق زندگیام را هم از دست داده بودم. درست همان بلایی که وانتبارهای شهرداری و سمسارها بر سر آهنگ "فور الیزِ" بتهوون آوردند. الان من نسبت به این شاهکار موسیقایی هیچ حسی ندارم الا اینکه من را یاد دنده عقب گرفتن زامیاد آبی میاندازد. نمیدانم چرا بجای بتهوون از اندی یا جواد یساری استفاده نکردند؟
همهی اینها را دوست داشتم به زن و شوهر امروزی میگفتم. بهشان میگفتم آدم چیزی که دوست دارد را به دام تکرار نمیاندازد. حتی میخواستم آزارشان بدهم و خیلی افراطگرایانه و استشهادی با آنها برخورد کنم و بگویم که آدم با عشقِ زندگیاش که ازدواج نمیکند. حالا هم اگر خبط کرد و ازدواج کرد، با او دیگر لااقل همکار نمیشود. صد و شصت و هشت ساعت در هفته؟ درست مثل کسی که فقط دم داشته باشد بدون بازدم. خفه میشود. اما خب، حرفهای بالا را بلد نبودم به انگلیسی بزنم. لعنت به زبان غیرمادری که با آن نمیتوانم هیچ انتحاری کنم. فقط بهشان گفتم آفرین. گود جاب. همین.
فهیم عطار 💎
دوستداران سفر و گردش اینجا 👇هستن
@safar_chehelsalegi | 5 243 | 63 | Loading... |
21 🪻ماجرای بازی کریپتویی «همسترکامبت» چیه ؟
حدود یک ماه قبل بود که خبر لیست شدن ناتکوین تلگرام، بار دیگر موجی از گفتگوها درمورد رمز ارزها و کوینهای دیجیتال را در فضای مجازی کشور ایجاد کرد.
اگر بخواهیم خیلی ساده و سریع به خلاصه موضوع بپردازیم باید بگوییم، تلگرام در رقابت با سایر پلتفرمها، از رمز ارز مخصوص به خود رونمایی کرد و مدتی بعد موضوع رسمیت گرفتن مبادله این رمز ارز سر و صدای زیادی ایجاد کرد.در واقع وقتی یک پروژه ایردراپ (ارز دیجیتال رایگان توزیع شده) در صرافیهای رمز ارز لیست میشود امکان خرید و فروش پیدا کرده و دارای ارزش میگردد.
🔹همین جرقه کافی بود تا پروژههای مشابه ناتکوین در قالب یک سری بازیهای کریپتویی در بستر کانالهای تلگرامی کلید بخورند. «همسترکامبت» یکی از این پروژهها در قالب یک ربات تلگرامی بود که ظرف کمتر از ۱۰ روز با یک فضاسازی غیرمنتظره طیف گستردهای از دنبالکنندگان را به سمت خود کشاند.
🔹این تبلیغات غیرمتمرکز در فضای مجازی و واقعی تا جایی پیش رفت که در یکی دو روز گذشته پیامهای متعدد JOINED TO TELEGRAM برای کاربران سنتیتر تلگرام تعجببرانگیز شد.به نظر میرسد تحت تاثیر فضای تبلیغاتی بسیاری از کاربران برای کسب درآمدهای نجومی و ساده متقاضای استفاده از این فضای جدید و ناشناخته شدهاند.
🔹به صورت خلاصه اینکه، بعد از ملحق شدن به ربات تلگرامی همستر کامبت، گزینههای متنوعی از کلیک مستقیم تا بازیهای معمایی ساده برای جمعآوری کوینها بیارزش در اختیار کاربر قرار میگیرد.به نظر میرسد انگیزه اصلی حضور اقشار مختلف در این فضا کسب درآمد ساده به واسطه تبلیغاتی وسیعی باشد که از سمت کانالهای تلگرامی آغاز شده .هرچند مدل درامد زایی این سازکار فعلا مبهم است اما تحت تاثیر یک فضای روانی همهگیر تقاضای چشمگیر برای عقب نماندن از کسب کوینهای رایگان فعلا بی ارزش ایجاد شده .
🔹همانطور که مشخص است، این موضوع در کنار درآمد مبهم و نامعلوم هزینههایی هم به کاربران تحمیل میکند.فعلا با توجه به فیلتر بودن تلگرام در کشور تقاضای فیلترشکنها بار دیگر صعودی شده و زمینهای تازه برای سودجویی صاحبان این کسب کارها ایجاد شده است.
همچنین نباید از اتلاف وقتی که این بازی های کریپتویی به کاربران برای بازدهی که آینده ان مشخص نیست تحمیل می کند غافل شد، از سوی دیگر به نظر میرسد جدای از استهلاک گوشیهای تلفن همراهی که سالیانه تا ۳ میلیارد دلار صرف واردات آنها میشود از هزینههای سر سامآور اشغال پهنای باند اینترنت کشور نیز غافل شد.به نظر میرسد با توجه به اهمیت ابعاد اجتماعی و اقتصادی موضوع دستگاههای مرتبط در دولت هم بایستی در این خصوص شفافسازی کنند.
بر همین اساس وزارت ارتباطات، مرکز ملی فضای مجازی و سایر دستگاههای تخصصی بایستی با تشریح ابعاد مختلف موضوع برای مردم در مورد پدیدههای جدیدی که در حوزه فضای مجازی ایجاد میشود اقدام کنند.
اهالی سفر ؛ اینجا 👇هستن :
@safar_chehelsalegi | 6 909 | 306 | Loading... |
22 🪻چیکار کردین با ما ؟ 😔
ماجرای این روزای خیلی از خانواده های ایرانی
به مادر بزرگشون گفتن که این برنامه صلوات شماره و اینجوری دارن با مادربزرگشون همستر بازی میکنند و سکه میگیرن ... 😅😅😂
کانالی برای عاشقان سفر 👇
@safar_chehelsalegi | 4 741 | 159 | Loading... |
23 🪻جهان با آیلین نتونست برقصه!
دانشآموز ۱۸ سالهی کمحرف کلاسم مُرد و خبر با یک پیام -خالی از احساس- ِمدیر مدرسه به معلمها رسید.....برای چند لحظه مات شدم، انگار مغزم یخ بست و یادآوری اینکه آیلین کدامیک از دانشآموزانم بود سخت و غیرممکن بنظر رسید.
بعد از چند ثانیه، تصاویر ساکت او از جلوی چشمانم گذشت. اولین اسمی که شنبهها صبح در کلاس دوازدهم صدا میکردم و تیک حضورش را میزدم. دختر آرامی که آخرین هفتهی سال تحصیلی، تنها دانشآموز کلاس بود. فرق وسط، با موهای مشکی کمی مواج، نگاه حیران و خسته یِ سرکلاسهای فلسفه، نمرات خیلی بدِ بسیار…. حالا یک مشت رگ و پوست و استخوان است، زیر خاک.
هجده سال زندگی روی کرهی زمین، تحمل رنج بزرگ شدن و حالا؟ هیچ… جهانِ بی وجود او به حیات خود ادامه خواهد داد. دوستانش پس از چهل روز استوری کردن عکس او، دست خواهند کشید. نوجوانانی که کمی احساساتیتر و عمیقتر باشند، به هدف زندگی آدمی میاندیشند و شاید امتحاناتی که در آن گیر کرده اند بنظرشان بیمعنا شوند. دوستان صمیمیترش علت مرگش را جستجو میکنند.
و معلمها… با وجدانی آزرده میاندیشند که کاش مادرانهتر برخورد میکردند، مهربانتر بودند، وقتِ نمرات کم او را به گوشهای میکشیدند و حالی میپرسیدند، کاش دستان و آغوش معجزهگری داشتند برای یاری نوجوانانی که رنج بزرگتر شدن و تنهایی آزارشان میدهد.
آیلین مُرد. دختر هجده سالهای که ردیف آخر کلاس دوازدهم انسانی مینشست. صبح شنبه با چشمان خستهی خمارش نگاهم میکرد و در جواب حضور و غیابم میگفت حاضر… دیگر برای همیشه از صحنهی روزگار غایب است.
نرجس کاظمی 💎
@blueteacher7
@safar_chehelsalegi | 5 499 | 29 | Loading... |
24 🪻اونها خودشون رو جزئی از طبیعت میدونن؛ نه اینکه طبیعت رو مزاحم خودشون بدونن!
درسی از زلزلۀ ژاپن:
فیلمهای زلزله اخیر ژاپن را میدیدم. شدت لرزههای آن عجیب و حیرتآور بود، اما از آن عجیبتر، ایمنی و شکلپذیری سازههای ژاپنی بود. انگار ساخته شده بودند تا با زلزله زورآزمایی کنند و قدرتشان را نشان دهند. همکار کارکشتهای داشتم، از آن مهندسهای قدیمی. سر و کارش با آهن بود و فلزات. میگفت او و حضرت داوود، در یک ویژگی شبیه هم هستند: هر دو آهن را موم میکنند. درست هم میگفت. شکلپذیری و لطافت موم را در دستانش حس میکردیم. راهکارهایی ساده برای تغییر شکل آهن میداد طوریکه به راحتی آهن شکل میگرفت و تسلیم میشد.
آهن نماد سرسختی طبیعت است، البته نه به اندازه سنگ. اما گویا انسان از آهن سرسختتر است. آهن را به کار میگیرد و با آن از خودش محافظت میکند. بلای جان را به پناه جان تبدیل میکند. این است قدرت انسان.
کلیپهای زلزله ژاپن را ببینید. همانی که ما به آن میگوییم بلا و رنج و عذاب، ژاپنیها آنرا به بازی گرفتهاند و زندگیشان را روی آن ساختهاند. زمین را آرام و ثابت در نظر نگرفتهاند، تا اگر لرزید بگویند عذاب نازل شده و به زمین و زمان و خدا، فحش بدهند. دیدشان را منطقی کردهاند: "طبیعت کار خودش را میکند و خصوصیات خودش را دارد. زمین ناآرام است و میلرزد، من خانهام را طوری بسازم که در اثر این لرزش، خراب نشود."
به یاد خودم و مشکلات دنیاییام افتادم و اعتراضهایی که گاهوبیگاه به آنها میکنم. اگر بپذیرم که: دنیا آرامش ندارد، لرزش و بالا و پایین و چپ و راست رفتن، از خصوصیات دنیاست، آنوقت خانه دلم را ایمنسازی میکنم و انعطاف و شکلپذیریاش را بالا میبرم. با زلزلههای مادی و روحی، کنار میآیم و نمیگذارم مشکلات، او را ویران کنند. مشکلات را بازی میدهم و برایشان میرقصم. آنها هم این رقص و پایکوبی را دوست دارند. آن وقت با هم دوست میشویم.
میثاق محرابی💎
اینجا دورهمی اهالی سفر و گردشگریه 👇
@safar_chehelsalegi | 5 801 | 86 | Loading... |
25 🪻سفری ناب از زمین تاااا آسمان!
به گنجشک گفتند بنویس: "عقابی پرید!"
شعر: #عرفان_نظرآهاری
اجرا: #باران_نیکراه
موسیقی متن: #کارن_همایونفر
@chehel_salegi
چقدر همه مون به این سفر احتیاج داریم . دعا کنیم برای تعالی فردی مون 🙏💎
@safar_chehelsalegi | 5 200 | 88 | Loading... |
26 🪻دمنوشی محشر و عالی !
اطلاعات به ترتیب ورود:
•والس نوروزی احمد عاشور پور
•کلاه قرمزی- ایرج طهماسب
•قطعه بخند-گروه بمرانی
•بهاریه- متن صدای محمد صالح علاء
•قطعه والس چمن - گروه ایندو
•بهاریه - متن و صدای پریوش نظریه
•قطعه دوستت دارم-سهیلنفیسی و احمدشاملو
•سکانس فیلم شیدا - کمال تبریزی
•قطعه پرواز تهران شیراز - گروه دال
•شعر معشوق جان به بهار آغشته -رضا براهنی
•قطعه از هوش می- محسن نامجو
•قطعه بهار غم آلود- سجاد افشاریان
•بهاریه - نگار جواهریان
•قطعه باهار باهار-تورج شعبانخانی
•بهاریه - متن و صدای احمدرضا احمدی
•قطعه بهاردلکش-محمدرضا شجریان
•بهاریه- متن و صدای مهدیار لطفی
•قطعه گل پامچال - اجرای گروه رستاک
•شعر ارغوان - شعر و صدای هوشنگ ابتهاج
•قطعه ارغوان - علیرضا قربانی
اهالی سفر ! بفرمایید داخل 👇
@safar_chehelsalegi | 5 363 | 195 | Loading... |
27 🪻خودت چی پس ()
+ معشوقی داری؟
- نه
+ برای که می نویسی؟
- برای خودم
+ برای خودت!؟ حرف عاشقانه؟
- خودم بیشتر از دیگران استحقاقش را دارد...
غسان کنفانی💎 | 5 548 | 73 | Loading... |
28 🪻اصل و راهکاری که بدترینهای زندگی مارو به بهترینها تبدیل میکنه!
■اصل ۹۰ به ده : این اصل که توسط استفان کاوی ارائه شد میگوید، ۱۰ درصد زندگی خارج از کنترل، ولی ۹۰ درصد آن تحت کنترل ماست و خوب یا بد بودن آن به عکس العمل ما مربوط میشود. تأخیر ساعت پرواز هواپیما، خراب شدن ماشین یا فوت یکی از نزدیکان مان دست ما نیست، ما روی این ۱۰ درصد کنترلی نداریم ولی ۹۰ درصد باقی متفاوت است!
□نگذارید مردم روی زندگی شما تأثیر منفی بگذارند، هر عکس العملی میتواند بدترین شرایط را به بهترین شرایط تبدیل کند. به عنوان مثال، سر میز صبحانه نشستهاید که یکدفعه دست دختر کوچکتان به لیوان چای میخورد و محتویات آن روی لباس شما میریزد. چیزی که اتفاق افتاده ابداً تحت کنترل شما نبوده است. اما کاری که شما بعد از افتادن این اتفاق میکنید همه چیز را مشخص میکند.
●شما عصبانی میشوید و سر دخترتان داد میزنید. او شروع به گریه کردن میکند. حالا با خشم، همسرتان را به خاطر گذاشتن لیوان چای روی لبه میز دعوا میکنید و با عجله میروید بالا و لباستان را عوض میکنید و بر میگردید پایین. اما میبینید دخترتان به خاطر گریه کردن نتوانسته صبحانهاش را تمام کند و برای مدرسه رفتن آماده شود. سرویس دخترتان میرود! همسرتان باید سریع برود سر کار.
○شما ماشین را بر میدارید تا دخترتان را به مدرسه برسانید. چون عجله دارید جایی که باید با سرعت ۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنید با سرعت ۹۰ کیلومتر رانندگی میکنید. شما بعد از هدر دادن ۱۰۰ هزار تومان برای جریمه سرعت غیرمجاز با ۱۵ دقیقه تأخیر به مدرسه میرسید. دخترتان با عجله بدون خداحافظی به طرف در میدود. شما نیز با نیم ساعت تأخیر به محل کارتان میرسید، اما میبینید کیفتان را فراموش کردهاید!
■روز شما خراب میشود و همینطور خرابتر. بالاخره با خستگی بر میگردید خانه و بدیهی است که جو خانه مثل هر روز نیست و همسر و دخترتان از شما دلخور هستند و هر سه شما روز بدی داشتهاید. چرا؟ به خاطر عکس العمل شما هنگام صبحانه خوردن.
□چرا شما روز افتضاحی داشتید؟
الف) تقصیر چای بود؟
ب) تقصیر دخترتان بود؟
پ) تقصیر پلیس بود؟
ت) تقصیر خودتان بود؟
●جواب قطعاً «ت» است. ریختن چای تقصیر شما نبود اما عکس العمل شما به ریختن چای تنها در همان ۵ ثانیه، روز شما را خراب کرد. حالا ببینید این روز میتوانست چگونه باشد؛ چای روی لباس شما میریزد.
دخترتان خیلی ناراحت میشود. شما میگویید «عیبی ندارد عزیزم، دفعه بعد حواست را بیشتر جمع کن.» حوله را از روی صندلی بر میدارید و سریع میروید بالا، پیراهن دیگری میپوشید و کیفتان را بر میدارید و سریع میآیید پایین، در همین لحظه دخترتان را از پنجره میبینید که سوار سرویس شد و برای شما دست تکان داد. شما ۵ دقیقه زودتر به کارتان میرسید، به همکارانتان سلام میکنید و با نشاط و انرژی روی کارتان تمرکز میکنید.
○دو سناریوی مختلف، شروعهای یکسان، پایانهای خیلی متفاوت! چرا؟ به خاطر عکس العمل شما! اجازه ندهید اتفاقهای مختلف، روز و زندگی شما را مختل کند چون هر عکس العمل اشتباه میتواند ضرر زیادی به همراه داشته باشد. به شما میگویند شاید از کارتان اخراج شوید؟ به جای اینکه عزا بگیرید و بی خواب بشوید دنبال یک کار تازه باشید. قبول دارم وقتی واقعاً این موضوع پیش بیاید کار سختی است و نمیشود راجع به چیز دیگری حرف زد ولی سعیتان را بکنید. خواهید دید که قویتر و قویتر میشوید.
هواپیما تأخیر دارد؟ برنامه کاریتان را به هم زده است؟ به جای فحش دادن به زمین و زمان و اخم کردن به مهماندارها از وقتتان برای یاد گرفتن چیزهای تازه یا شناختن بقیه مسافرها استفاده کنید.
■گاهی این کارها که به نظر مسخره میآیند(مثلاً ً شناختن سایر مسافرها هنگام تأخیر پرواز) زندگیتان را طوری متحول میکند که خودتان باورتان نمیشود. فرصتهای خوب همیشه آن لحظه که انتظار دارید سر راهتان نمیآیند، گاهی باید خودتان ماجراجو باشید و آنها را پیدا کنید. عصبانی بودن و از روی عصبانیت رفتار کردن، همه چیز را بدتر میکند.
□اکنون که اصل ۹۰ به ۱۰ را به خوبی شناختهاید، آن را از یاد نبرید و در موقعیتهای واقعی در زندگیتان به کار بگیرید. فقط یک بار امتحان کنید، مثلاً در یک جر و بحث سعی کنید همه چیز را به طرز مثبت تغییر دهید و اگر همه چیز خوب پیش رفت فکر کنید که اگر این کار را نمیکردید چه اتفاقهایی میتوانست بیفتد. مداد سیاهی که من دارم میتواند اثرهای چند صد هزار دلاری خلق کند اما من نمیتوانم! بستگی دارد چه کسی، چطوری از آن استفاده کند. اصل ۹۰ به ۱۰ و امثال آن میتوانند بدترین زندگیها را به بهترین زندگیها تبدیل کنند. باز هم بستگی به این دارد که چه کسی، چطوری از آن استفاده کند. | 6 017 | 140 | Loading... |
29 🪻مردی برای همه ی فصول !
یکی از قهرمانان مشهور گلف جهان، وقتی در یک مسابقه پیروز شد، زنی به سویش دوید و گفت:بچه ام مریض است، به من کمک کن و گرنه خواهد مُرد.
او بلافاصله همه ی پولی را که برنده شده بود به آن زن داد.
@chehel_salegi
هفته بعد، یکی از مقامات ورزش گلف با او تماس گرفت و گفت:خبر بدی برایت دارم. آن زن کلاه بردار بوده و اصلا ازدواج نکرده بوده که بچه ای داشته باشد.
قهرمان مشهور گلف در پاسخ گفت:این که خبر خوبی است، یعنی بچه ای مریض نبوده که در حال مرگ باشد، خدا را شکر.
مدل ذهنی انسان های بزرگ و موفق اینطوریه! 💎 | 5 545 | 65 | Loading... |
30 این کانال برای زنانیست
که زیباییشان، به دلنشینی و فهمشان است..
برای اهالی #شعر_و_سخن..👇
https://t.me/zaneh_emroozi
زیباترین دلنوشته ها از "زن و زندگی" 👇
@zaneh_emroozi | 1 230 | 3 | Loading... |
31 🪻خوشحالم پسرم که تو هم عاشق شدی!
تام عزیز !
نامه ات امروز صبح به دست مان رسید. من آن را از دیدگاه خودم جواب می دهم و، البته، الین هم از دیدگاه خودش آن را جواب خواهد داد.اول- اگر عاشق شده ای، اتفاق خوب و مبارکی افتاده، این بهترین اتفاقی است که می تواند برای کسی بیافتد. اجازه نده کسی آن را کوچک یا بی اهمیت جلوه بدهد.دوم- ما چند نوع عشق داریم. یکی خودخواهانه، خودبینانه، حریص، و خبیث است و فقط برای خود بزرگ بینی استفاده می شود. این نوع عشق کریه و فلج کننده است.
نوع دیگر عشق، برون ریزی تمام خوبی های باطن تو- مهربانی، ملاحظه، احترام- است، نه فقط احترام عرف و اجتماعی، بلکه احترام بزرگتری که همان توجه به ارزش و یکتاییِ شخص دیگر است. نوع اول می تواند تو را بیمار و حقیر و ضعیف کند، اما نوع دوم می تواند باعث آزاد شدن قدرت، شهامت، فضیلت، و حتی حکمتی در تو بشود که خودت از داشتن آن بی خبری.می گویی این عشق یک عشق بچگانه نیست. اگر چنین احساس ژرفی داری، مسلما عشق تو بچگانه نیست.اما فکر نمی کنم سوال تو از من درباره ی چیزی باشد که احساس می کنی. کمکی که تو از من می خواهی راجع به این است که با این احساست چه کنی- و من می توانم جواب این را بدهم. باید بدانی که عاشق شدن افتخار است و بابت آن بسیار خوشحال و قدردان باش.موضوع عشق بهترین و زیباترین موضوع دنیاست، سعی کن مطابق آن زندگی کنی.اگر عاشق کسی هستی، ابراز آن به شخص مقابل هیچ ضرر و زیانی ندارد- اما باید یادت باشد که بعضی افراد بسیار خجالتی هستند و در ابراز عشق به آنها باید شرم و حیای شان را لحاظ کنی.دخترها روش خودشان را برای فهمیدن یا احساس کردنِ عواطف تو دارند، اما آنها معمولا دوست دارند عواطفت را از زبان تو هم بشنوند. گاهی، بنا به هر دلیلی، ممکن است آن احساس متقابل را از کسی که دوستش داری دریافت نکنی، اما یادت باشد این از ارزش و نیکویی احساس تو کم نمی کند.نکته آخر اینکه من احساس تو را می شناسم، چون خودم این احساس را داشتم و خوشحالم که تو هم عاشق شده ای.ما خوشحال می شویم سوزان را ملاقات کنیم. قدم او روی چشمان ما جا دارد. اما الین است که ترتیب این کارها را می دهد، چون این امور در حیطه تخصص او هستند و مادرت با کمال میل تقبل شان می کند. او هم در عشق ورزی سررشته دارد، و شاید بتواند در این موضوع بیشتر از من کمکت کند.
و نگران از دست دادن نباش. اگر درست باشد، اتفاق می افتد- مهم این است که عجله نکنی. هیچ چیز خوبی از آدم فرار نمی کند.
دوستدارت: پدر( جان اشتاین بک ) 💎
سفری مجازی به نقاط دیدنی ایران 👇
@safar_chehelsalegi | 5 833 | 78 | Loading... |
32 پیامک صبح شمبه
یک) آیا هرگز کسی را چنان بوسیده ای که جهانت تقسیم شده باشد به قبل و بعد آن بوسه..؟
دو) خدایا تو بوسیدهای هیچگاه
لبِ سُرب فامِ زنی مست را؟
نصرت رحمانی💎
.................................
خدایا! نذار آدمای خوب از خوش قلب بودنشون پشیمون بشن🙏
ارادتمند : حلاجیان💎 | 6 194 | 77 | Loading... |
33 🪻طنز تلخ : گاهی باید کاری کنیم که درکمون کنن!
یکی از دوستام تعریف می کرد : "با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء 5-6 ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی. خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم...سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی...رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت...! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!🌺
وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.💎
کانال خاص مشتاقان سفر 👇
@safar_chehelsalegi | 6 838 | 157 | Loading... |
34 🪻چی میشه که اشتباه خودمون رو ادامه میدیم؟
دیدید میرید سینما ولی بعدش میبینید فیلمش اصلا خوب نیست مغزتون میگه چون پول دادم بذار تا تهشو ببینم؟
این حالت رو بهش میگن "اثر کنکورد" که به نام "خطای هزینه ی در رفته" معروف هست!!!
اینطوریه که افراد به چیزی که برای اون زمان، پول، انرژی و یا احساس هزینه کرده باشند میچسبند.
این موضوع در رابطه های اشتباه که یک طرفه هست ممکنه اتفاق بیافته یعنی فرد با خودش میگه من این همه زمان و احساسمو گذاشتم خرج کردم باید به نتیجه برسونمش و رهاش نمیکنم.... اما نتیجه اش میشه هدر رفتن عمر و احساس...
لطفا هر جا دیدیم اشتباه کردیم ؛ اونو بپذیریم و سعی کنیم عمرمون رو هدر ندیم 💎 | 6 251 | 108 | Loading... |
35 🪻گفتم: بخوابیم، خستهایم، حرف تو حرف میاد گریه میکنیم!
گفتم ذبیح! این زن؛ شعر عجیبی بود، حق بده دل ببندم. گفت :بود یا هست؟ گفتم بود، ولی فکر کنم هست. گفت ای آدم ساده، گیر افتادی؟ گفتم نه بابا، میخوام بگم همیشه شانس نمیاری یکی رو نگاه کنی که پشیمون نشی. گفت عجیب بود یا قشنگ؟ گفتم عجیب. گفت یعنی چی؟
@chehel_salegi
گفتم سیاه میپوشید قشنگ بود، انگار یه عزادار صبور باشه تو یه مراسم شلوغ ختم که یهو میاد یه بطری آب میده دست من میگه خیلی گریه کردی بسه. سفید میپوشید قشنگ بود انگار برف نو اومدهباشه و تو مسیر قله یه پاکوب تازه پیدا کردهباشم که میرسه به چشمانداز عجیب یه شیب سفید تند که تهش آغوش مهیاست واسه مردن با نمردن.
ذبیح گفت گیر افتادی. خوبه که گیر افتادی.
گفتم رفت دیگه. بهش گفتم ببخشین لبخندت رو بردار و برو چون من از بس متخصص کشتن خنده آدمام، دلم قبرستونه. گفتم مهرههای کمرت رو بردار برو، پاهای کشیدهت رو بردار برو، بدنت رو، صدات رو، لبات رو بردار برو، چون من نهایتا میتونم کفن خودم باشم از بس که بیهودهام. رفت. نمیخواس بره، من گفتم. ذبیح گفت اگه نمیخواس بره، نمیرفت. هرکی میره خودش خواسته.
گفتم ذبیح، از وقتی ننهت مرد، هیشکی دعامون نکرد. گفت اونوقت که دعا میکرد هم بهتر نبودیم. بعد خوابیدیم رو سنگ سیاه کوه و به ستارهها نگاه کردیم. ذبیح گفت اینهمه ستاره، یکیش مال ما نشد، انصافتو دنیا. گفتم بخوابیم، خستهایم، حرف تو حرف میاد گریه میکنیم.
ماه از بالاسرمون رد شد و گفت پیر شدین و درست نشدین. ذبیح خندید تو خواب. خواب ننهش رو میدید. کاش ننهش تو خوابش دعامون کرده باشه. کاش.
حمیدسلیمی 💎
عاشقان سفر اینجا جمع شدن 👇
@safar_chehelsalegi | 5 999 | 49 | Loading... |
36 🪻مرد ِ تنهای شب و روز !
راننده تاكسي گفت: «هر روز از ساعت پنج و نيم صبح ميام ميشينم پشت فرمون تا يك ظهر. ساعت يك ناهار ميخورم و تا سه و نيم ميخوابم، بعد دوباره ميشينم پشت فرمون تا نه و نيم شب. نه و نيم تازه شام ميخورم، ده و نيم هم ميخوابم.» گفتم: «خيلي كار ميكنيد، معلومه خرج بچهها خيلي زياده.» راننده گفت: «بچه ندارم، يعني يكي دارم كه نيست. خارجه.».
گفتم: «عيال نميگن اينقدر كار نكنيد.» راننده گفت: «تنهام.» پرسيدم: «پس چرا اينقدر كار ميكنيد؟» راننده گفت: «تنهايي حوصلهام سر ميره، بهترين كار همينه. از اين ور به اون ور، از اون ور به اين ور، موقع موشكباران پشت فرمون بودم، موقع آزادي خرمشهر پشت فرمون بودم، تونل حكيم را كه زدن پشت فرمون بودم، پل صدر را كه ميساختن پشت فرمون بودم، پلاسكو كه آتش گرفت پشت فرمون بودم، سانچي كه آتش گرفت پشت فرمون بودم، اين هواپيما كه سقوط كرد پشت فرمون بودم، پشت اين فرمون چه چيزها كه نديدم، پشت اين فرمون چقدر گريه كردم.
گفتم: «منم بعضي شبها يه گوشه تنها ميشينم گريه ميكنم.» راننده نگاهم كرد و گفت: «شبها كه من هر شب گريه ميكنم... شبها براي خودم گريه ميكنم.» پرسيدم: «تنهايي اذيتتون ميكنه؟» مرد گفت: «زندگي همينه ديگه.» گفتم: «پس چرا گريه ميكنيد؟» راننده گفت: «گريه ميكنم كه سبك بشم، فرداش بتونم بشينم پشت فرمون.»
سروش صحت 💎
کانالی برای اهالی سفر و گردش👇
@safar_chehelsalegi | 6 274 | 77 | Loading... |
37 امشب اومدم مستند متیو پری رو دیدم. یه جاش میگفت:
«طرف مُرد رفت اون دنیا، فرشته ی مرگ ازش پرسید: چرا هیچ زخمی رو بدنت نیست؟ یعنی هیچ جنگی تو زندگیت ارزش زخمی شدن نداشت؟»
@Amiralichannel
@safar_chehelsalegi | 6 184 | 64 | Loading... |
38 🪻من هم زندگی رو دوست دارم !
به استقبال کمپین « محکومیت کشتار کودکان غزه » :
من یک ارمنیام که در جنگ جهانی اول، به دست تُرکان عثمانی کُشته شدم.من یک آذربایجانیامکه در جنگِ قرهباغ به دستِ نیروهای مسلحِ ارمنستان کُشته شدم.من یک یهودیام که در جنگ جهانی دوم، به دست نازیها کُشته شدم.من یک کُردم که در واقعهٔ انفال به دست رژیم صدام حسین کشته شدم.
من یک مسلمان بوسنیاییام که به دست ارتش صرب بوسنی کُشته شدم.من یک سُرخپوستِ آمریکاییام که بعد از ورود اروپاییان به امریکا و به دست استعمارگران کُشته شدم.
من یک کامبوجیام که در دوران حکومت خمرهای سُرخ و به فرمان پول پوت کُشته شدم .من یک مسلمان فلسطینیام که در غزه، در رفح، توسط رژیم اسرائیل کُشته شدم.من یک هزارهٔ شیعهام که در قرن ۱۹ میلادی به دستِ حکومتِ عبدالرحمن خان کُشته شدم.من یک ایزدیِ کُردم که به دست دولت اسلامی داعش کُشته شدم.من یک مسلمان میانماریام که به دست هموطنان بوداییام کُشته شدم
@chehel_salegi
من یک انسانم.من هنوز یک انسانم.من همیشه یک انسانم و به هر دینی که باشم خونِ رگهایم
سُرخ است.... من درد میکشم.زندگی را دوست دارم.از مرگ میترسم.میتوانم بخندم.میتوانم بگریم.میتوانم آواز بخوانم.... من یک انسانم. من هنوز یک انسانم.من همیشه یک انسانم
صدیق قطبی💎
اینجا 👇باهم میریم سفر :
@safar_chehelsalegi | 5 678 | 38 | Loading... |
39 🪻تمرین کنیم برای رسیدن به این سطح از آرامش!
+ کار داشتم و باید تمرکز میکردم. جواب تلفنش رو ندادم چون میدونستم حرفهاش قراره عصبیم کنه. حالا این قضیه که زنگ زد و جواب ندادم رو مخمه!
- چرا؟
+ گفتم که. کار داشتم و باید تمرکز...
- نه. چرا رو مخته؟
+ چون گوشیم زنگ زد و من جواب ندادم و...
- گوشیِ تو محیط توئه. روت سوار نیست. تو مجبور نیستی وقتی آمادگیش رو نداری، آرامشت رو فدای پاسخدادن به محیطت کنی! | 5 912 | 60 | Loading... |
40 🪻خودت چی پس؟ (۵۵)
یه روز از یه مراسم عزای خونواده پدریم برگشتم و از اون روز تصمیم گرفتم برای خودم زندگی کنم!
خانومی که کنارم نشسته بود توی سالن پذیرایی یه نمکپاش درآورد روی غذاش ریخت گفت: نمک صورتیه . من نمک دیگه نمیتونم بخورم.
@chehel_salegi
بعد به این فکر کردم وقتی داشته میومده مراسم خاکسپاری، اول نمکپاش نمک صورتیش رو برداشته و اومده یعنی درواقع متوفی و قضیه مرگ اصلا براش مهم نبوده و سلامتی خودش اولویتش بوده.
اونجا با تمام وجودم حس کردم که فوت یه ادم برای اکثریت مهم نیست.پس چرا نباید به میل خودم زندگی کنم. چرا باید حرف آدما برام مهم باشه..💎
استوری های طنز در اینستاگرامم 👇
https://instagram.com/ghasem_hallajian?igshid=YmMyMTA2M2Y= | 5 990 | 109 | Loading... |
🪻من مهاجرم!
هجرت من از وطن نیست.از" خود" به "خویشتن" است و مثل اغلب مهاجرین؛ غربت، تنهایی، بی تکیه گاهی، سرگردانی اجتماعی و بی فردایی را، تجربه کرده ام!
به سرزمین دیگر نرفته ام، اما حس و گویش و اندیشه و باورم نسبت به آنها که می شناختم تغییر کرده .درست مثل انکه از سرزمینی.آشنا به سرزمینی نا آشنا پا گذاشته باشم.!
من مهاجرم، چون همه بخود اجازه می دهند، قضاوتم کنند.درست مثل بیگانه ای!من مهاجرم، چون پیشینه شخصیتی من را اجتماعم از یاد برده است و با هجوم هر باد شایعه. از آروغ هر دغلباز و دروغ زنی! آماج تهمت ها و ممنوعیت ها و شک و تردید ها شده ام.من مهاجرم زیرا نقاب خویش در سرزمینی برداشته ام که برخی مردمانش از پا، تا به سر،بخاطر منافعشان، هزار چهره دارند.
در کودکی خودشناسی را در کتب درسی برایمان"جهاد اکبر" معنا می کردند. معنایش را اکنون می فهمم.... وقتی، توی نوعی، برای تصحیح خودت بپا می خیزی.عجیب است که، ترک عاداتت، موجب مرض دیگران می شود!دروغگو ها، شایعه پراکن ها، آدمهای محتاج برای دیده شدن.سرگرمی تازه پیدا می کنند و شروع می کنند به؛ هتک حرمت، افترا و انکار وجودت....گویی که؛ "مهاجر" هستی و در سرزمین آنان، بیگانه !
مازیار لرستانی 💎
لینکهای مرتبط 👇
https://t.me/chehel_salegi/24665
https://t.me/chehel_salegi/24861
👏 15👍 7💔 2
🪻همستر چه اسمهایی رو برام زنده کرد !
«همستر» با تمام حواشی و طنزها و بوق و کرنایش، برای من یک یادآور عجیب بود. آدمهایی را در مخاطبین گوشی ام داشتم که اصلا فکرش را نمیکردم!!! از «مزاحم ساعت ۳ نصف شب» گرفته تا «کارگر مورد اعتماد همکارم» تا آدمهایی که متعلق به یک دوره زندگی ام بودند و دیگر نیستند!
«نیستند»! این عجیب است. زندگی هست ولی آنها دیگر نیستند. حداقل در قصه من دیگر نیستند. زنگ زد حرف نزد1 ، 2 ، همینطور تا شماره 9 ؛ بعدتر شماره هایی جوین د تلگرام شدند که مال قصه های جدیدترم بودند. آدمهای جدیدتر، همسفرها، لیدرها، اکانت های حذف شده، دوست سفر کرمان، هم کوپه قطار رشت، بومگردی ساوالان، قلعه رودخان، و ... و ...
این موش فسقلی، چه قصه ها را برایم زنده کرد.
@chehel_salegi
فکر کردم که این چقدر خوب است که آدمیزاد قدرت فراموشی دارد! از داستانی به داستان دیگر پناه می برد و می تواند از خاطر ببرد روزهای تاریکی را که فلانه آدمها، به زندگی اش تاخته اند. آدمهایی که آدم او نبوده اند. آنهایی که حتی در حد مخاطب هم نباید نگهشان داشت و برعکس، همستر، اسمهایی را برایم زنده کرد که با دیدن شان لبخند مهمان قلبم شد. کاش اگر منهم روزی به یادت بیایم، همان لبخند باشم.
محبوبه احمدی💎
لینک مرتبط 👇
https://t.me/safar_chehelsalegi/35870
👍 56👏 11❤ 2🔥 2
01:09
Видео недоступноПоказать в Telegram
🪻زخمهایی که باید بوسید !
چقدر ناب و قشنگ توضیح دادن👏👏 !
فعلا هیچ متن مناسبی در شأن این اشارت پیدا نکردم ... چیزی گیرتون اومد ؛ برام بفرستین
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
2.47 MB
👍 30❤ 15👏 7
Фото недоступноПоказать в Telegram
اسم این نقاشی مشهور، صحنه توهمه.
اولش به نظرم زیاد خاص نبود اما توضیحاتشو خوندم خیلی جالب بود.همسر و پسر و پدر این آقا دارن غرق میشن.درحالیکه زنش التماس میکنه که بچه رو که خیلی نزدیکشه و گرفتنش آسونه، نجات بده، اما اون میخواد پدرشو (که احتمال نجات نداره) نجات بده.
تو این نقاشی، پدر نماد زندگی گذشته اس. همسر نماد زندگی حال، و فرزند نماد زندگی آینده.
ما آدمها هنوز غرق گذشته ایم و دائم توذهنمون اشتباهات و تلخیها و ناکامیها رو نشخوار میکنیم، در حالیکه زندگی حال و آیندهمون دارن جلوی چشممون از بین میرن و همه رو باهم از دست میدیم..
زینب بهرامی؛ ژاپن 💎
👏 78👍 29🤔 5👎 4
🪻وقتی سوسک ( عادت هامون) رو سوغاتی بردم!
چند سال پیش، توی یک خانهی قدیمی زندگی میکردیم و همان هفته اولِ ساکن شدن فهمیدیم که قرار نیست از شرِ سوسکهای ریز قهوهای که ساکنان اصلی خانه هستند نجات پیدا کنیم. سمّی که برای سوسکها میخریدیم، خودمان را مسموم میکرد و سوسکها را فقط مست و نشئه. طوری که فردا، دریدهتر، شبیه یک لات قمهکش، روی سرامیک سفید خانه رفتوآمد میکردند.
ناچار خانه را خالی کردیم و رفتیم خانهی جدید؛ بیخبر اینکه لای درز کارتنهای اسبابکشی، توی ظرفها، لای لباسها با خودمان سوسک قاچاق کردهایم. و خانهی جدید، شد همان قبلی... تازه دلگیرتر، چون ما احساس بازنده بودن داشتیم، احساس اینکه دوباره و دیگر توان و جان تغییر و جابجایی نداریم و باید بسازیم....
راستش من آدمهای زیادی را دیدهام که از رابطهای بیرون میآیند، به رابطهی جدیدی وارد میشوند و همان مشکلاتی را با اینیکی دارند که با آن قبلی داشتهاند؛
کسانی را دیدهام که با دادوبیداد از شرکتی بیرون میزنند و در محل کار جدید همان ناکامیِ شرکت قبلی دارند؛
کسانی که مهاجرت کردهاند، رفتهاند؛ و همان دردِ اینجا را به آنجا بردهاند...
حس میکنم گاهی درد، رابطهی قبلی، شرکت قبلی، سرزمین قبلی نیست؛ درد منم که ناخوشی را با خود حمل میکنم؛ درد منم که از بیرون آمدن از یک وضعیت؛ خودم را بازنگری نمیکنم؛ آنالیز نمیکنم، دنبال ردّپای خودم توی کاستیهای موقعیت قبلی نمیگردم، چمدانمان را سره و ناسره نمیکنیم...
اگر امکان تغییر در رابطه، در کار، در محل زندگی دارید، حتما تغییر کنید. تغییر دریچههای تازهای رو به آدم باز میکند؛ اما در آستانهی ورود به موقعیت تازه، کمی مکث کنید، خودتان را بجورید، آن اخلاق مخرب، آن عادت ویرانگر، آن طرز فکر بنیانکَن را از خودتان بتکانید و بعد وارد شوید...
آدم عاقل از سوسک فرار نمیکند که بعد، با خودش سوسک سوغات ببرد. ما عاقل نبودیم؛ شما باشید!
سودابه فرضی پور💎
👍 91👏 14💔 3🔥 1
01:11
Видео недоступноПоказать в Telegram
♡♡♡♡♡♡
🔴همراهان گرامی
با افتخار یکی از زیباترین و جذاب ترین
کانال های تلگرامی را به شما معرفی می کنم.
➖ رقص
➖موسیقی
➖ شعر و ادبیات زنان
➖پادکست و حال ِ خوب
➖منتخبے از بهترین فیلمها
➖دلنوشته های زیبا و احساسی
➖کلیپ های جذاب و کمتر دیده شده
🔻🔻🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAERMwD0pQDbVHVxZEQ
⚪️تا فرصت هست عضو شوید...!!!
12.64 MB
👍 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
🪻پناه !
توی انیمیشن "مری و مکس"، مکس یه مرد میانسالِ چاق و تنهاست که کمی هم مشکل ذهنی داره. هرجا از پیچیدگیهای دنیا خسته میشه، میره روی یه چارپایه وایمیسته و دستاشو میذاره جلوی صورتش. گویی وقتی روی چارپایه ایستاده از رنجهای دنیای بیرون از چارپایه در امانه...
بهنظرم هر آدمی یه چارپایهی اینشکلی لازم داره. هر آدمی نیاز داره یهچیزی توی زندگیش داشته باشه که بهش پناه ببره، حتی اگه مثل چارپایهی مکس، در عمل هیچ تاثیری توی زندگیش نداشته باشه.
حمید باقرلو💎
👍 32❤ 10💔 4
Фото недоступноПоказать в Telegram
🪻یه رابطه واقعی ؛استدلالهای عجیب و غریب و احمقانه ای داره !
درد دارد
دعوا دارد
صبر دارد
فشار دارد
اشک دارد
اصرار دارد
اسرار دارد
لبخند دارد
اشتباه دارد
اشتیاق دارد
کلافگی دارد
دلتنگی دارد
حسادت دارد
و عشق دارد
یک رابطه واقعی خود خودِ زندگیه
دنبال روابط رویایی نباشیم.
👍 35❤ 13👏 5
🪻بغل ؛ مغل ؛ بوغاله ! (۱۶۷)
توی دنیایی که هشتمیلیارد آدم داره، چرا باید حسرت یه آغوش ساده به دل اینهمه آدم بمونه؟ چرا کلی آدم یادشون نیست آخرینبار کِی یکی سفت و محکم بغلشون کرده؟...
اگه وضعم خوب بود توی هر شهری یه کافه میزدم مخصوص touch starvedها. هرکی که دلش برای لمس شدن و آغوش تنگ بود میومد پشت پیشخوان، فارغ از جنسیت و سن و هرچیز دیگری، هر کی که نوبت بغل کشیدنش رسیده بود رو نشونش میدادم و مثلا میگفتم "اون میز کنار پنجره، اون خانمه که چشمای غمگینی داره و تروماهای بچگی، رنگیای تنها فرصتش برای زندگی رو ازش دزدیدن رو میبینی؟"... "اون آقایی که میزِ آخر نشسته و یهو به خودش اومده دیده پنجاه سالش شده"... "اون پسر عینکی لاغری که میز کنار ستون نشسته و مشکل ارتباط اجتماعی داره"... "اون خانمی که میز کنارِ در نشسته و فکر میکنه چون قشنگ نیست کسی بغلش نمیکنه"...
@chehel_salegi
"آره همون... برو و اونجوری در آغوشش بکش که تمام عمر دلت میخواسته یکی تو رو اونجوری بغل کنه"... چیز پیچیدهای هم نبود. بلند میشدن، لبخند میزدن، یکی دو دقیقه همدیگه رو بغل میکردن، بعدشم تشکر میکردن و خداحافظی میکردن و میرفتن... تنها قانونشم این بود که "اگه دلت نمیخواد حرف بزنی لازم نیست چیزی بگی. به کسی ربطی نداره چرا اینهمه تنهایی"...
حمید باقرلو💎
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
👍 52❤ 16💔 15🔥 4👏 4🤔 1