cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

فرهنگ، هنر و ادبيات

نشر خاموش ناشر کتاب‌های ادبیات، زبانشناسی، آموزش زبان فارسی www.khamooshpub.ir @khamooshpubch مرکز پخش: پخش ققنوس: 66467461-021 خرید اینترنتی: www.qoqnoosp.com www.digikala.com شهر کتاب‌ها، باغ کتاب

Больше
Рекламные посты
487
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Фото недоступноПоказать в Telegram
Repost from Bukharamag
17:09
Видео недоступноПоказать в Telegram
Zhale Amoozgar-1.m4v66.91 MB
Repost from Bukharamag
سخنرانی دکتر ژاله آموزگار در عصر دوشنبه‌های بخارا به مناسبت انتشار کتاب «گوی بیان» (خاطرات استاد محسن ابوالقاسمی) ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران)
Показать все...
Repost from Bukharamag
03:17
Видео недоступноПоказать в Telegram
Ali Dehbashi-1(1).m4v9.22 MB
Repost from Bukharamag
16:25
Видео недоступноПоказать в Telegram
Zohre Zarshenas-1.m4v53.91 MB
Repost from Bukharamag
سخنرانی دکتر زهره زرشناس در عصر دوشنبه‌های بخارا به مناسبت انتشار کتاب «گوی بیان» (خاطرات استاد محسن ابوالقاسمی) ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران)
Показать все...
Repost from Bukharamag
ماجرای قلم و کاغذ در خاطرات استاد محسن ابوالقاسمی به مناسبت انتشار کتاب «گوی بیان» (خاطرات استاد محسن ابوالقاسمی) ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران)
Показать все...
Repost from Bukharamag
Фото недоступноПоказать в Telegram
Repost from Bukharamag
عصر دوشنبه‌های بخارا به مناسبت انتشار کتاب «گوی بیان» (خاطرات استاد دکتر محسن ابوالقاسمی) که به کوشش دکتر مهدی علایی و دکتر وحید قنبری ننیز گردآوری و از سوی نشر خاموش منتشر شده است، دومین نشست از سلسله نشست‌های عصر دوشنبه‌های بخارا به رونمایی این کتاب اختصاص یافته است. این نشست با حضور دکتر ژاله آموزگار، دکتر زهره زرشناس، دکتر وحید قنبری ننیز و علی دهباشی در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه هفدهم بهمن‌ماه ۱۴۰۱ در موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران) برگزار می‌شود. دکتر محسن ابوالقاسمی در سال ۱۳۱۵ در شهرستان ملایر استان همدان به دنیا آمد و در هفدهم بهمن‌ماه ۱۳۹۷ در تهران درگذشت. ایشان در سال ۱۳۴۵ از دانشگاه تهران مدرک دکتری در رشته‌ زبان‌شناسی همگانی و فرهنگ و زبان‌های باستانی دریافت کرد و دو سال بعد به استخدام این دانشگاه درآمد. دکتر ابوالقاسمی بعد از ۴۴ سال معلمی در سال ۱۳۸۱ بازنشسته شد. کتاب «گوی بیان» بخشی از سی ساعت گفت‌و‌گویی است که در تابستان ۱۳۹۰ انجام شده و در سال ۱۳۹۲ به تایید استاد رسیده است. این کتاب در هشت فصل تدوین شده است: ملایر؛ خانه و خانواده؛ دبستان؛ دبیرستان؛ لیسانس؛ معلمی؛ دکتری و استادی بخشهای اصلی کتاب را شامل می‌شود. خاطرات دانشگاهی دکتر ابوالقاسمی بخشی از تاریخ شفاهی دانشگاه و بازتاب‌دهنده اوضاع و احوال تحصیل و تدریس و پژوهش در زمان خود است که آگاهی دانشگاهیان امروزی از آن سودمند خواهد بود.  این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه هفدهم بهمن‌ماه ۱۴۰۱ در موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران) به نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه شفیعی، شماره ۱ برگزار خواهد شد.
Показать все...
تمام گرمسیر معروف است. اول بار که درخت گیسو را دیدم، از دور خیال کردم درخت مراد است. نزدیک که رفتم دیدم گیس‌های بافته‌شده به درخت آویزان کرده‌اند؛ گیس‌های زن‌های جوانی که شوهرهایشان جوان‌مرگ شده بود.»{سیمین دانشور، سووشون، ۱۳۵۲، خوارزمی، ۲۷۷} در کلیدر نیز زنان در سوگواری مردان کلمیشی، گیسوانشان را به دور دست پیچیده، بریده و بر گور ایشان می‌ریزند.{محمود دولت‌آبادی، کلیدر، ۱۳۸۰، چشمه، ج۱۰، ۲۵۹۴} اما رسم گیسوبُران از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ عده‌ای آغاز گیسوبُران را میانرودان باستان دانسته‌اند زیرا در داستان گیلگمش، او پس از مرگ انکیدو، موهایش را می‌کَند:«او موهایش را کَند و بر زمین برمی‌افشاند، زیورهایش را می‌درید و به طرفی می‌انداخت.»{لوح هشتم، ancienttexts.org/library/mesopotamian/gilgamesh/tab8.htm} پژوهشگرانی که رسم گیسوبران ایرانی را از منشأ میانرودانی می‌دانند، رواج آن در ایران را به داستان سیاوش گره می‌زنند و معتقدند سیاوش، ایزدی نباتی و نماد باروری و زایش محسوب می‌شود. به علاوه، مو نماد گیاه و مفهوم بریدن آن این است که: ای آسمان مثل گریه من بر این مو، بر زمین ببار و ایزد نباتی شهید شده، سیاوش را زنده کن.{حمدالله نوروزی، «بررسی تطبیقی مشترکات آیین سنتی چمر در ایلام و نمایش تراژدی در یونان»، فرهنگ ایلام، ۱۳۹۰، ۱۸۲؛ نجم‌الدین گیلانی و آذرنوش گیلانی، «سوگ سیاوش و شباهت آن به سوگ‌آیین‌های محلی»، ۱۳۹۳، ۱۹۴} این استدلال‌ها و دعاوی چندان قانع‌کننده به نظر نمی‌رسد. زیرا گرچه داستان سیاوش، کهن است اما مشخص نیست که عنصر بریدن موها در سوگ او، چه زمانی به آن اضافه شده. در ورژن اصلی داستان که در اوستا آمده، اصلا خبری از فرنگیس در دست نیست، چه برسد به شیوه سوگواری او. جالب اینجاست که برخی حتی پا را از این فراتر گذاشته و گیس بریدن و روی خراشیدن و... را تماماً نشانگر تأثیر سیاوشان بر سنت‌های تاریخی ایرانی دانسته‌اند!{گیلانی و گیلانی، همان، ۱۹۹} یعنی سنن میانرودانی به اسطوره‌ای ایرانی نفوذ کرده و بعد به واسطه محبوبیت این داستان در میان مردم هم رواج یافته است! درحالیکه بیشتر به نظر می‌رسد گیسوبُران آیینی هندوایرانی بوده که به دلیل رواج در میان مردم عادی، در داستان سیاوش هم نفوذ کرده زیرا می‌بینیم که این رسم در میان هندیان نیز رواج دارد. در فرهنگ هندو می‌بینیم که رسم mundan (تراشیدن مو برای سوگواری) تا چند دهه پیش در میان بسیاری از هندوان اجرا می‌شد و زنانی که شوهرشان را از دست می‌دادند موهای خود را از ته می‌زدند. یا حتی مردان پس از درگذشت بزرگ خانواده یا عضوی نزدیک چنین می‌کردند. این دو رسم هنوز نیز در میان برخی خانواده‌های سنتی هندو رایج است. شواهد بسیاری از رواج mundan در دورهٔ میانه وجود دارد اما رجبعلی پاندی حتی قدمت آن را بسیار عقب‌تر می‌برد و با اشاره به متون مقدس سنسکریت، معتقد است گیسوبُران هندی، به سده‌های پیش از میلاد بازمی‌گردد. {Rajabali Pandey, Hindu Samskaras,  2013, 94-100} اشارهٔ هرودت نیز متعلق به سده ۵ قبل از میلاد است. این نکته، امکان اینکه رسم گیسوبران رسمی آریایی (هندوایرانی) بوده که پس از جدایی دو قوم هندی و ایرانی ادامه یافته، را تقویت می‌کند. به علاوه زمانی که به فلسفه گیسوبُران هندی می‌نگریم، می‌بینیم که هندیان معتقدند علت کوتاه کردن موها این است که مو، نماد زیبایی، اعتماد به نفس، غرور (ego)، و شکوه فرد محسوب می‌شود و فرد عزادار، برای عزیز درگذشته از این ها می‌گذرد و به نوعی آن را تقدیم متوفی می‌کند. می‌دانیم که در دوره هخامنشی نیز ریش و موی پرپشت نماد شکوه محسوب می‌شده و هنر سنگ‌تراشی هخامنشی شاهان را با پرپشت‌ترین ریش و مو تصویر می‌کرده است. شاهان و موبدان ساسانی نیز با موهای پرپشت دیده می‌شوند و به طوریکه برخی معتقدند آنان از کلاه‌گیس استفاده می‌کرده‌اند تا موهایشان پرپشت‌تر به نظر برسد.{والتر هینتس، یافته‌های تازه از ایران باستان، ۱۳۹۵، ققنوس،۲۶۲} در همین راستا می‌بینیم که در تاریخ ایران، افراد را برای تحقیر و تنبیه سر می‌تراشیده‌اند. (اصطلاح گیس‌بریده از همین جا نشأت می‌گیرد) نکته‌ای که نشانگر همان ارتباط مو با زیبایی، شکوه و غرور فردی (ego) ست. به همین جهت نگارنده بر این باور است که گرچه دیگر فرهنگ‌ها نیز با فلسفه‌های گوناگون و ریشه‌های مختلف به گیسوبران اقدام می‌کرده‌اند، ریشه گیسوبُران ایرانی، در فرهنگ کهن هندوایرانی (آریایی) نهفته است. زیرا نه تنها هر دو قوم هندی و ایرانی در اعصار پیش از میلاد برای سوگواری اقدام به بریدن موهایشان می‌کرده‌اند که تا امروز نیز این رسم تا حدودی در میانشان باقی مانده است؛ بلکه فلسفه انجام گیسوبُران در میان این دو قوم شباهت داشته و با دیگر داده‌ها وباورهای فرهنگی و تاریخی هماهنگ است. ✍️ فاطمه کاملی، دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، ۶ آبان ۱۴۰۱
Показать все...
Epic of Gilgamesh: Tablet VIII