cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

عـــروس صیغه

https://t.me/raysharoman بر اساس زندگی واقعی 🌤 • • • پایان خوش

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
4 938
مشترکین
+31424 ساعت
+7837 روز
+2 25330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

-بابایی تو دوران پریودی هم میشه سکس کرد؟ اخمی کرد و گفت: -این چه سوالیه؟! لب برچیدم و گفتم: -اخه دلم تورو میخواد ولی پریودم.. +دلت چیمو میخواد؟! با مظلومیت نالید: -میشه برام بخوری؟ با لحن پر از خواستنم هولم داد روی تخت و پاهامو از هم باز کرد و لیسی به... https://t.me/+pjb4QbEBxeo2NWRk
نمایش همه...
-اوووییی بابایی بکنش توم اوییی دو لبه ک*ص تپل صورتیشو باز کردمو زبون خیسمو روش کشیدم که آه بلندی کشید و دستشو توی موهام فرو برد -اهههیی بمکش برام اههه شیار های ک*صشو به دهن گرفتم و مک عمیقی بهش زدم که آب ک*صش راه افتاد زبونمو روی سوراخ خیسش کشیدم و تموم آب لزجشو خوردم که…💦🔞 https://t.me/+eUYkf4LYN501MDI0 https://t.me/+eUYkf4LYN501MDI0 خشن ک*ص لیتلشو میخوره💦👆🤤
نمایش همه...
-اههههه آااااخخخخ ارباب بسهههه اردلان بی توجه به حرفام دیلدو رو توی سوراخ کونم عقب جلو میکرد... گشاد میشدم و برای گشادی درد زیادی میکشیدم ارسلان سیلی به سینه های ژله ایم زد -بس؟ مگه بهت نگفتیم فتیش سک‌س زوری داریم؟ قبول کردی یه میلیارد بگیری و شبو روز بهت تجاوز کنیم... میخوای زیرش بزنی؟ قبل از این‌که چیزی بگم وردنه رو با شتاب تو واژنم فرو کرد از شدت درد نفسم قطع و ثانیه ای همونطور بی حرکت موندم که... https://t.me/+6dw_jhk1hd1jZThk
نمایش همه...
معذب کنار در ایستاده ام.. روی تخت می نشیند و گره کراواتش را شل می کند.. _ _ کفشامو درار مردمک های لرزانم روی پاهای بلند و کفش های سیاه واکس خورده اش می لغزند.. بزاق دهان تلخ شده ام را به سختی می بلعم.. انگار مصمم است میله های قفسی که برایم ساخته را روز به روز تنگ تر کند.. _ _کری؟..با توام جرعت مخالفت ندارم..مشغول باز کردن دکمه های سر آستینش است و خونسرد نگاهم می کند.. پاهای خشک شده ام را حرکت می دهم..برای چه تعلل می کنم؟ برای غروری که خیلی وقت پیش سر قبرش فاتحه فرستادم؟ مقابل پاهایش روی زمین زانو می زنم و دستان یخ زده ام چرم کفش را لمس می کنند.... https://t.me/+SFJm9hsKc-1lZWE0
نمایش همه...
من ارسلانم🔥 وکیل از فرنگ برگشته ای که بنا به گفته دخترای دورم صورت مردونه و جذابی دارم. به‌خاطر تعاریف متعددی که دخترا ازم میکردن به خودم مغرور شدم و فکر کردم ارزش جنس زن اینه که همیشه زیر مرد باشه و به هر زنی که تو دنیا میدیدم خیانت می‌کردم. تا اینکه اون اومد! دختر فقیری که ارزش و جایگاه زن رو بهم یادآوری کرد. یادم آورد اگه من اینجام به‌خاطر وجود یه زنه و... اون چیزی رو ازم دزدید که هیچوقت فکر نمیکردم کسی بتونه بدزده... قلبمو🔥 https://t.me/+6dw_jhk1hd1jZThk
نمایش همه...
آیه سعادتیان یه دختر ۱۷ ساله‌ی هورنیه که توی یه کارگاه خیاطی کار میکنه تا خرج خودش و پدر مریضشو بده. یه روز که توی کارگاه دوست و همکارش رو درحال سکس با دوست پسرش میبینه خیس میکنه که ناگهان مردی هیکلی با صورتی نقاب دار آیه رو توی کارگاه خفت میکنه و باهاش رابطه برقرار میکنه اما آیه نمیدونه که اون مرد مرموز و ناشناس کیه و قراره در آینده چی براش پیش بیاد!🔞 https://t.me/+pjb4QbEBxeo2NWRk
نمایش همه...
#شیخ_عرب🧸🍼🍫 #پارت_1 از اینکه شیخ داشت تو دستشویی خونه اش دستمالیم میکرد یه حالی داشتم که هیچوقت تجربه نکردم و لای پام خیس آب شد از لبم دل کند و سرشو خم کرد و به گردنم رسید و یک دفعه ای جوری از گردنم گاز گرفت که ناله بلندی کردم و پشت بندش از همون جا مک عمیقی زد و ک.ص آبدارمو تو مشتش گرفت _چه زود کبود شد! خوشم اومد اینجوری همه میفهمن نگاه هرزه شون روی تن و بدنت چرخ نخوره. با زانوش فشاری بیشتری به واژ.نم اورد که چشم بستم و به شونه اش چنگ زدم که با تفریح نگاهم کرد. _شیخ کجا موند... در باز شد و با اومدن یهویی زن شیخ و با دیدن وضعیتمون حرف تو دهنش ماسید و... https://t.me/+eUYkf4LYN501MDI0
نمایش همه...
صدای خشدارش را می شنوم.. _ _خراب کردی آیه خفه پچ می زند: _ _خیانت بخشیدنی نیس..جبرانکردنیه.. برای جبرانش،باید تقاص پس داد  حرف هایش را می شنوم اما شک دارم چیزی هم فهمیده باشم! می خواهم امشب را گوسفند باشم....نفهم و مطیع! دستش که روی صورتم می نشیند تکانی میخورم..پشت انگشتانش را روی گونه ام می کشد.....نوازش وار و آرام....لرزی از بدنم می گذرد و دمای بدنم افت می کند.....من به این لمس شدن ها عادت ندارم....سرش پیش می آید و لب هایش کنار گوشم قرار میگیرند.... نفس های داغش،پوستم را دون می کند.....با نجوایی که از هر فریادی وحشتناکتر است، رعشه به تنم میریزد: _ _قراره تاوان پس بدی خرگوش کوچولو! https://t.me/+SFJm9hsKc-1lZWE0
نمایش همه...
بهـــــارِ شبانگـــــــ🌙ــــاه

🤍به نام او من نه عاشق بودم نه دلداده ی گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید...✨ بهارِ شبانگاه❤️‍🩹 ارتباط با ادمین @Fbz1400

_یه عکس از ک..صت برام بفرست کون تپل! پیامش رو باز کردم و خندیدم جدیدا باهاش آشنا شده بودم وکیل بود و بهم پیشنهاد تریسام با داداشش رو داده بود بهم گفته بود اگه از شوهرم جداشم پول خوبی بهم میده نگاهی به شوهرم انداختم حسابی توی خواب بود شورتم رو کمی کنار زدم و فلش رو به ک..ص کلوچه ایی و صورتیم نزدیک کردم و ازش عکس گرفتم و براش سند کردم طولی نکشید که یه فیلم از جق زدنش گرفت و برام فرستاد اوف خودشو داداشش باهم داشتن با عکس ک..صم جق میزدن و قربون صدقه ک..صم میرفتن خواستم دراز بکشم که با چشم های باز شوهرم مواجه شدم _چیکار میکنی؟ https://t.me/+6dw_jhk1hd1jZThk
نمایش همه...
👤 865468 #پیام_ناشناس_جدید سلام خوشگلم ، چند وقت پیش لینک یه رمان گذاشتین در مورد آیه دختر ۱۷ ساله حـ*شـری و سکــسی ای بود که مورد تجاوز بابالنگ دراز و شوگر ددی سکسیش قرار گرفت و هر شب با پوزیشنای مختلف باهاش سـکس میکرد🥺 بابا لنگ درازش خیلی جذاب بود🤤💦 میشه یه بار دیگه لینکشو بذارید؟🥺 سلام عزیزم ، لینکشو میذارم ولی چند ساعت دیگه باطل میکنم چون ممکنه ف.یل.تر بشیم..🔞❤️ https://t.me/+pjb4QbEBxeo2NWRk
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.