cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

جنگـلـ🌴ـبان هـات🔞

جـــرخوردن واقعی اونجاس که بجای چنگ زدن ملافه؛ شاخ و برگ های روی زمین رو چنگ بزنی و از لذت زیاد جیغتو مابین درختا آزاد کنی...🔥🔞💧

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
17 641
مشترکین
-11524 ساعت
-1 2717 روز
+35130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

_ارباب ک...صم داره پاره میشه! در حالی که رو #ک...یرش خودمو بالا و پایین میکردم چک محکمی به #باسنم زد و کمرمو فشرد _دیر انزالم جن.ده کوچولو...زودباش....روش تند تر سواری کن! دست رو #سینش گذاشتم و رو کل ک...یرش نشستم و همزمان #دیلدو تو دستشو تو #سوراخ پشتم فرو کرد _حق نداری ار..ضا شی...اگه با ک....صت اروم نشم پشتتم گشاد میکنم! صدای #کوبیده شدن تنم به تنش بلند شده بود و با پاچیدن ابم رو شکمش اخماش در هم رفت و سریع رو تخت #داگیم کرد....🍓🔞🔞🔞🔞💦‌‌ https://t.me/+4Ia2gHhmYPVmZjZk https://t.me/+4Ia2gHhmYPVmZjZk
نمایش همه...
👍 1
#گروپ #تریسام + می‌خوام ک...ص نازت و جلو شوهرم بخورم 🔞 شوهرم جلوی هووم ک...رش و گذاشت تو ک....ص.م  و ناله میکردم که الناز کص خیس و صورتیش و گذاشت تو دهنم🍆 شوهرم سرعتشو تلمبه هاشو بیشتر میکرد تا  دیوونه بشم و آخر کار هم ابشو ریخت توم😏💦 https://t.me/+SP4tiqomVdA1NjM0 رابطه تریسام زن و شوهر و هووی حشری🤤🔞🍆
نمایش همه...
#وکلای_حشری 🍑🔥 اردلان دستی روی #سینه های بزرگم کشید و مثل بوق فشارشون داد. آهی از #لذت کشیدم و #کون بزرگم رو به ک_یر اردلان چسبوندم 🔞 -- اهههههه اردلان منو بکننننن با ک_یر کلفتت سوراخ تنگ کونمو جر بده عااااحححح اردلان جونی گفت و ک_یر شق شدش رو روی سوراخ کونم گذاشت ارسلان از جلو خودش رو بهم چسبوند _داداش میخوای تنهایی #کون برده خوشگلمون رو جر بدی؟🍑 اردلان خندید _برده جدیدمون میدونه ما همیشه تریسام میریم مستانه خندیدم و با شهوت دست روی ک_یر کلفت شده ارسلان گذاشتم _تو از جلو منو بکن اردلان از پشت!🔞 با شنیدن این حرف ارسلان جری شده ک_یرش رو توی ک_صم فرو کرد و همزمان اردلان از پشت....🫦💦 https://t.me/+GiCHGu76JotmOGQ0 https://t.me/+GiCHGu76JotmOGQ0 #تریسام #گروپ #ممنوعه #اسمات⚠️
نمایش همه...
امیرعطا صارمی...حاجی جذاب و بشدت مذهبی و متعصبی که شیفته ی زنشه و بخاطر مریضیش براش پرستار میگیره و یه شب با دیدن تن سفید و ممه های گردش تحریک میشه و دل میده به شیطنتای پرستار کوچولومون و...🙈🔞💯 https://t.me/+iKAiMrJRCPQ2OThk https://t.me/+iKAiMrJRCPQ2OThk حاجی جذابمون با دیدن ممه و ک*ص سفید و آبدار پرستار زنش، کی*رش سیخ میشه و آخرشب خودش رو آروم توی اتاق پرستار میرسونه و ک*صش رو میخوره و با کی*رش جرش میده و...❌❌🔞💯 #بشدت‌هات‌سکسی‌وشورت‌خیس‌کن💦🔞 #آب‌ک‌ص‌ت‌باخوندن‌حشری‌بودن‌حاجیمون‌میزنه‌بیرون🙈💦💯🤤
نمایش همه...
_ارباب ک...صم داره پاره میشه! در حالی که رو #ک...یرش خودمو بالا و پایین میکردم چک محکمی به #باسنم زد و کمرمو فشرد _دیر انزالم جن.ده کوچولو...زودباش....روش تند تر سواری کن! دست رو #سینش گذاشتم و رو کل ک...یرش نشستم و همزمان #دیلدو تو دستشو تو #سوراخ پشتم فرو کرد _حق نداری ار..ضا شی...اگه با ک....صت اروم نشم پشتتم گشاد میکنم! صدای #کوبیده شدن تنم به تنش بلند شده بود و با پاچیدن ابم رو شکمش اخماش در هم رفت و سریع رو تخت #داگیم کرد....🍓🔞🔞🔞🔞💦‌‌ https://t.me/+4Ia2gHhmYPVmZjZk https://t.me/+4Ia2gHhmYPVmZjZk
نمایش همه...
- اسم شوهر دوست تو تتو زدی روی ک.صت؟! با ترس هینی کشیدم و حوله رو دورم پیچیدم. -برای چی یهو میای تو؟! نگاهش روی بدنم پیچ و تاب میخورد. -چرا نگفته بودی انقدر خواطرخوامی سک.سی؟ عقب تر رفتم. -برو بیرون یارا میاد فکر بد میکنه! بیشتر بهم نزدیک شد، با یه حرکت بند حوله رو کشید و حولم افتاد. -اوف، تا یارا نیومده یه دور کارت‌و میسازم و اون ک.ص تو میگام! دستش رو بین پام فرستاد و چنگی به ک.صم زد‌. - ک.ص تپل و کلوچه ای که میگن همینو میگن. یه انگشتش رو که وارد ک.صم کرد نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و ناله ام بلند شد. - چه ک.ص تنگی داره دوست زنم. انگشتش رو بیرون کشید و چکی به ک.ونم زد. - خم شو تا رفیق نیومده همینجا بگ.امت سک‌.سی.. چشمم از خیلی وقت قبل دنبالش بود برای همین خم شدم، ک.یرش هنوز داخل ک.صم نرفته بود که در باز شد و... https://t.me/+fkV_ZJpE1Z03ZDA0 https://t.me/+fkV_ZJpE1Z03ZDA0 دختره از شوهر دوستش خوشش میاد و... 🔞💦
نمایش همه...
رهـــوار

اروتــیک🔥 / مختص به بزرگسالان🔞 #بنرها_پارت_واقعی_رمان_هستن به قلم: لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین )

⁠ . با دیدن #آمپولی که مرد در دست داشت به گریه افتاد و طولی نکشید که صدای بغض کرده‌اش بلند شد : _تو حق نداری اون چیزِ خر رو به باسنم بزنی‌‌‌... گوشۀ چشمان مرد چین افتاد.... با تفریح گفت : چیزِ خر ؟! بی‌ادب بشی جای این یه دونه دو تا می‌زنم علاوه بر باسنت زبون درازتم از کار بیفته‌‌...حالام بخواب رو تخت ! اشک‌هایش شدت گرفت . دست روی بازوی عضلانی‌ و خالکوبی شدۀ مرد گذاشت و ملتمس نالید : استراحت می‌کنم زودِ زود خوب می‌شم... لبخند کجی زد و در دل قربان صدقۀ آن نیم وجبی رفت . _آخر عاقبت کسی که چشماش رو مثل خرِ شِرِک می‌کنه تا شوهرش رو خر کنه همونیه که گفتم... کودکانه و بغض کرده پچ زد : دردم میاد... دست آزادش را روی کمر دخترک گذاشت و راه فرار را بست . کمی خم شد تا هم قدش شود . ملایمت به خرج داد و بوس صدا داری روی گونۀ تب دار دخترک زد . _آروم می‌زنم که فلفل خانوم دردش نیاد...فقط کافیه مثل یه دختر خوب بری رو تخت بخوابی و #شلوارت رو بکشی پایین... تقلا می‌کند تا خودش را از بغل مرد بیرون بکشد اما بی فایده است . جیغ و گریه‌اش در هم آمیخته شده و با حرص و ناغافل گاز محکمی از بازوی مرد می‌گیرد . شاهکار با تفریح به او و سلیطه بازی هایش می‌نگرد و نه تنها رهایش نمی‌کند بلکه او را بیشتر میان بازوانش می فشارد‌‌‌... _در اسرع وقت واکسن هاری میزنم... دخترک خسته از تقلاهای بی‌نتیجه‌اش پیشانی تب دارش را سینۀ ستبر مرد چسباند : _سگ خودتی ! داری گولم می‌زنی...چون گوشیت رو شکوندم و لباسای مارکدارت رو با اتو سوزوندم می‌خوای تنبیهم کنی... دست زیر تنش انداخت و او را به سمت تخت برد . با بدجنسی خندید و خباثت به خرج داد : _قربون اون مغز فندوقی و کوچولوت بشم...اول خوبِت می‌کنم چاق و چله‌ت می‌کنم بعد می‌خورمت...تنبیه کردن به بچۀ مریض که لذتی نداره فلفل خانوم... با لحنی بغض آلود و مظلوم شده مرد را صدا می‌زند... _شاهکار جونم ؟ روی تخت به شکم خواباندش و شلوارش را به نرمی پایین کشید . _جانِ شاهکار ؟ شُل کن عزیزم...مگه من می ذارم فلفل خانوم دردش بیاد ؟ فعلاً باید خوبِش کنیم که فردا امتحان داره...خیلی بد میشه اگه از امتحانش عقب بمونه...می‌دونه که یه استاد بد اخلاق و عوضی داره ، نه ؟ _فردا بهم نمره بده ؟ من هیچی نخوندم...باشه غیاث جونم ؟ با فرو رفتن سوزن نطقش کور می شود و صدای فریادش بلند می‌شود... _فردا برگه‌ت رو سفید ببینم می‌ندازمت بیرون سلیطه خانوم ! https://t.me/+Yk_SbeaTqcwyZTJk https://t.me/+Yk_SbeaTqcwyZTJk اون خشن و مغرور و دیوانست! با بدنی که پر از تتوهای رنگارنگ و جورواجوره! شاهکار دیوان سالار! یه روانی به تموم معنا که وقتی کمرمو بین بازوهاش اسیر‌ میکنه دلم هری میریزه! اون واسه همه بده ولی بندِ دلش گیر کرده به دلِ من… منی که باعث بهم خوردنِ نامزدیش بودم و اون نمیدونست…🔥 https://t.me/+Yk_SbeaTqcwyZTJk https://t.me/+Yk_SbeaTqcwyZTJk https://t.me/+Yk_SbeaTqcwyZTJk https://t.me/+Yk_SbeaTqcwyZTJk .
نمایش همه...
سر ماژیک رو توی دهنم بردم و با زبونم خوب خیسش کردم: _ شلوارتو یکم بکش پایین، پاهاتم باز کن... _ کیانا چی میگی؟ سر کلاسیم! مصمم لبه شلوارشو گرفتم و کشیدم پایین: _ معلم حواسش نیست. بکش پایین ارضات کنم شفق خیلی خیسی دلم داره میترکه بکنمت... کلافه به آرومی شلوار و شورتش رو پایین کشید و من چک کردم بقیه بچهای کلاس مارو نبینن. لبه های واژن صورتی و خیسش رو از هم باز کردم و ماژیک رو دم سوراخش گذاشتم: _ عشقم آه نکشیا... مانتوی مدرسه‌اش رو توی مشتش فشرد و سر تکون داد. به آرومی ماژیک رو بردم داخل واژنش که لبش رو گاز گرفت تا ناله نکنه. شروع کردم عقب و جلو کردنش که کم کم صدای لزجش بلند شد و سکوت کلاس رو شکست. بی توجه به صداش به کارم ادامه دادم که شفق به ارضا شدن نزدیک شد و ناگهان آه بلندی کشید.... صدای معلم ریاضی اومد که با عصبانیت گفت: - کیانا و شفق... ته کلاس چه‌خبره؟!!! https://t.me/+C-njf90DPig3ZWYx https://t.me/+C-njf90DPig3ZWYx https://t.me/+C-njf90DPig3ZWYx کیانا و شفق تو مدرسه سر بازی جرعت حقیقت مجبور میشن همدیگه رو ببوسن و این میشه شروع عشق پنهانی اونها. معاشقه های یواشکی و سکس های پنهانشون توی دستشویی مدرسه و سر کلاس های مختلف، درست وقتی که مدیر و ناظم مدرسه می‌فهمن دردسر براشون درست میکنه و.... ‼️هشدار این رمان شامل صحنه‌های رابطه جنسی دو زن باهم(لزبین) میباشد‼️
نمایش همه...
گُـناهـِ بوسـه

ژانر رمان: عاشقانه‌ی لزبین🏳️‍🌈، اروتیک🔞، تابوشکنی هر بار توبه‌ای کنم؛ تجدید بوسه‌ای کنم؛ گناه بوسه از لبت از عرش هَبوطم می‌کند... نویسنده: شاین✨ پایان خوش🔞 بقیه رمان های من👇🏼 @shinenovels تبلیغات👇🏼 @shinetabliq

👍 1