cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

جنگـلـ🌴ـبان هـات🔞

جـــرخوردن واقعی اونجاس که بجای چنگ زدن ملافه؛ شاخ و برگ های روی زمین رو چنگ بزنی و از لذت زیاد جیغتو مابین درختا آزاد کنی...🔥🔞💧

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
16 947
مشترکین
-11224 ساعت
-7747 روز
+72230 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
رئیس هتل شبا با خدمتکاراش سک*س میکنه‼️🔞💦 خبرش تو کل هتل پیچیده بود💢💥 انگار دیگه آبرویی برای رییس نموند که پیش خودم گفتم: _ میتونم مجبورش کنم منو عقد دائم کنه👊👅 https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk
10Loading...
02
🔞زن سکسی و خوش هیکل رو به روش میون #شیش_تا_مرد وایساده بود🔞 دونفر با قدرت #بهشتشو پاره می کردن و یه نفر با #دیلدوی_خاردار مشغول عقبش بود دقیقا چیزی که دلش می خواست یکی با حرص و شهوت سینه هاشو چنگ میزد و گاز می گرفت صدای ناله هشا از همه بلندتر بود حقم داشت یکی از مردا رفت بالا سرشو #الت کلفت و بزرگ شو با قدرت کرد تو دهنش می تونست ببینه درازیش تا گلوی زن میرسه بدون اینکه اعتراضی کنه پاهاشو بازتر کرد و با قدرت واسش ساک زد کارلوس سرعت #تلمبه هاشو بیشتر کرد بی اراده دستشو چنگ زد و محکم فشرد یه لحظه خودشو جای اون زن تصور کرد بدنشو محکم به مبل فشرد یکی از مردا بیرون کشید و بلافاصله یکی دیگه الت کلفتشو محکم کرد داخلش...🔞💯❌ https://t.me/+SUgILI9W7zowZjRk #گروپ_خشن_با_شیش_تا_مرد🔞😈🤤
10Loading...
03
Horny's mom🍑 _نظرت راجب کـ**ص مادرت چیه؟ اشکان حیرت زده بهم زل زد که دستشو رو کـ**صم گذاشتم _ببین چه پف کرده دلش کـ**یر پسرشو میخاد! اشکان عقب عقب رفت و سرخ شد _اما تو زن بابامی دستشو چنگ زدم و به کـ**صم چسبوندم _ببین چه پف کرده دلت نمی خواد حسش،کنی پسرم؟ اشکان انگار وا داده بود چون سیخ شدن کـ**یرش رو توی شلوار حس کردم و..🍑🔞💦 https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk با زن باباش س‌کس میکنه🍑🔞
10Loading...
04
رئیس هتل شبا با خدمتکاراش سک*س میکنه‼️🔞💦 خبرش تو کل هتل پیچیده بود💢💥 انگار دیگه آبرویی برای رییس نموند که پیش خودم گفتم: _ میتونم مجبورش کنم منو عقد دائم کنه👊👅 https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk
4321Loading...
05
🔞زن سکسی و خوش هیکل رو به روش میون #شیش_تا_مرد وایساده بود🔞 دونفر با قدرت #بهشتشو پاره می کردن و یه نفر با #دیلدوی_خاردار مشغول عقبش بود دقیقا چیزی که دلش می خواست یکی با حرص و شهوت سینه هاشو چنگ میزد و گاز می گرفت صدای ناله هشا از همه بلندتر بود حقم داشت یکی از مردا رفت بالا سرشو #الت کلفت و بزرگ شو با قدرت کرد تو دهنش می تونست ببینه درازیش تا گلوی زن میرسه بدون اینکه اعتراضی کنه پاهاشو بازتر کرد و با قدرت واسش ساک زد کارلوس سرعت #تلمبه هاشو بیشتر کرد بی اراده دستشو چنگ زد و محکم فشرد یه لحظه خودشو جای اون زن تصور کرد بدنشو محکم به مبل فشرد یکی از مردا بیرون کشید و بلافاصله یکی دیگه الت کلفتشو محکم کرد داخلش...🔞💯❌ https://t.me/+SUgILI9W7zowZjRk #گروپ_خشن_با_شیش_تا_مرد🔞😈🤤
4361Loading...
06
Horny's mom🍑 _نظرت راجب کـ**ص مادرت چیه؟ اشکان حیرت زده بهم زل زد که دستشو رو کـ**صم گذاشتم _ببین چه پف کرده دلش کـ**یر پسرشو میخاد! اشکان عقب عقب رفت و سرخ شد _اما تو زن بابامی دستشو چنگ زدم و به کـ**صم چسبوندم _ببین چه پف کرده دلت نمی خواد حسش،کنی پسرم؟ اشکان انگار وا داده بود چون سیخ شدن کـ**یرش رو توی شلوار حس کردم و..🍑🔞💦 https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk با زن باباش س‌کس میکنه🍑🔞
4151Loading...
07
رئیس هتل شبا با خدمتکاراش سک*س میکنه‼️🔞💦 خبرش تو کل هتل پیچیده بود💢💥 انگار دیگه آبرویی برای رییس نموند که پیش خودم گفتم: _ میتونم مجبورش کنم منو عقد دائم کنه👊👅 https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk
1 0302Loading...
08
🔞زن سکسی و خوش هیکل رو به روش میون #شیش_تا_مرد وایساده بود🔞 دونفر با قدرت #بهشتشو پاره می کردن و یه نفر با #دیلدوی_خاردار مشغول عقبش بود دقیقا چیزی که دلش می خواست یکی با حرص و شهوت سینه هاشو چنگ میزد و گاز می گرفت صدای ناله هشا از همه بلندتر بود حقم داشت یکی از مردا رفت بالا سرشو #الت کلفت و بزرگ شو با قدرت کرد تو دهنش می تونست ببینه درازیش تا گلوی زن میرسه بدون اینکه اعتراضی کنه پاهاشو بازتر کرد و با قدرت واسش ساک زد کارلوس سرعت #تلمبه هاشو بیشتر کرد بی اراده دستشو چنگ زد و محکم فشرد یه لحظه خودشو جای اون زن تصور کرد بدنشو محکم به مبل فشرد یکی از مردا بیرون کشید و بلافاصله یکی دیگه الت کلفتشو محکم کرد داخلش...🔞💯❌ https://t.me/+SUgILI9W7zowZjRk #گروپ_خشن_با_شیش_تا_مرد🔞😈🤤
1 0705Loading...
09
Horny's mom🍑 _نظرت راجب کـ**ص مادرت چیه؟ اشکان حیرت زده بهم زل زد که دستشو رو کـ**صم گذاشتم _ببین چه پف کرده دلش کـ**یر پسرشو میخاد! اشکان عقب عقب رفت و سرخ شد _اما تو زن بابامی دستشو چنگ زدم و به کـ**صم چسبوندم _ببین چه پف کرده دلت نمی خواد حسش،کنی پسرم؟ اشکان انگار وا داده بود چون سیخ شدن کـ**یرش رو توی شلوار حس کردم و..🍑🔞💦 https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk با زن باباش س‌کس میکنه🍑🔞
1 8252Loading...
10
_ محکم نکوب، بدنم ورم کرد🔞💦💧 _زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. با جلو عقب شدن کلفتش لرزشی به جونم افتاد و که بی اختیار جیغ زدم:_ آخ ....تند تر ....آه...دارم میام...اوف! سی.نه هام رو عصبی فشار داد و محکم تر تلم.به زد: _ هیشش صدات میرسه به گوش مادربزرگ، میفهمه واسه چی پتو رو میشوری ...🔞💦💧 https://t.me/+ZpzqObpyY75mY2Rk
10Loading...
11
#پارت_1 -اههههیی…مادرتو جر بدهه…اوووم ک*یر کلفتتو تند تند توی ک*ص پر اب و داغ خواهرت عقب جلوش کن …اههههه تند تند روی ک*یر قطور و کلفتش بالا و پایین میشدم و خودمو به تن بی حسش میکوبیدم ترشحات ک*صم روی ک*یر درازش چکه میکرد و حسابی ک*یرش خیس شده بود حس نبض زدن ک*یر قطورش توی ک*ص پر از آب و تپلم منو بیشتر حشری میکرد سرعت خودمو بیشتر کردم و تند تند روی ک*یر قطورش بالا و پایین میشدم  -اهههه ….پسرم ک*صممم داره پاره میشی با ک*یر. کلفتت اوممم…. با حس گرمی و کلفتی چیزی توی سوراخ پشتم..👇🍑💦 https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk پارتاش ک*ص خشکتو خیس میکنه🔞💦
1 7273Loading...
12
#پارت_1 -اههههیی…مادرتو جر بدهه…اوووم ک*یر کلفتتو تند تند توی ک*ص پر اب و داغ خواهرت عقب جلوش کن …اههههه تند تند روی ک*یر قطور و کلفتش بالا و پایین میشدم و خودمو به تن بی حسش میکوبیدم ترشحات ک*صم روی ک*یر درازش چکه میکرد و حسابی ک*یرش خیس شده بود حس نبض زدن ک*یر قطورش توی ک*ص پر از آب و تپلم منو بیشتر حشری میکرد سرعت خودمو بیشتر کردم و تند تند روی ک*یر قطورش بالا و پایین میشدم  -اهههه ….پسرم ک*صممم داره پاره میشی با ک*یر. کلفتت اوممم…. با حس گرمی و کلفتی چیزی توی سوراخ پشتم..👇🍑💦 https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk پارتاش ک*ص خشکتو خیس میکنه🔞💦
9921Loading...
13
_ محکم نکوب، بدنم ورم کرد🔞💦💧 _زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. با جلو عقب شدن کلفتش لرزشی به جونم افتاد و که بی اختیار جیغ زدم:_ آخ ....تند تر ....آه...دارم میام...اوف! سی.نه هام رو عصبی فشار داد و محکم تر تلم.به زد: _ هیشش صدات میرسه به گوش مادربزرگ، میفهمه واسه چی پتو رو میشوری ...🔞💦💧 https://t.me/+ZpzqObpyY75mY2Rk
1 5392Loading...
14
Media files
2 8880Loading...
15
- خان‌آقا گفتن لباس حریر سفیدتون رو که از مزون آریسا خریدن بپوشید. با اضطراب به خدمتکار خانه زاد عمارت نگاه کردم. دوباره چه مصیبتی قرار بود بر سرم نازل شود؟ با صدایی که از بغض گرفته بود، گفتم: - چه خبره؟ خیر باشه مهین خانم؟ لباس حریر چرا؟ - شریک آقا از عمان اومدن. آقا می‌خوان شما رو نشونشون بدن. نفسم را با حسرت بیرون فرستادم. لباس توصیه کرده‌ی خان‌آقا را تن زدم. به محض اینکا وارد سالن شدم، نگاه خان آقا بالا آمد و با تحسین روی بدنم نشست‌. با همان لحن سرشار از رضایت بلند گفت: - برزو خان، این هم دخترم که بهت گفته بودم! نگاهم به مرد سی ساله ای که برزو خان خطاب شده بود افتاد. همان شریک از عمان برگشته‌ی خان‌آقا! روی مبلی نشسته بود و هیکل و تتو های پیچ در پیچش باعث می‌شد خیره‌اش بمانی... برزوخان با اندکی تعجب در چشمانش، در همان حال که با پرستیژ مخصوص خودش روی مبل نشسته بود، با نگاهی سرتا پای مرا براندازد کرد و به خان‌آقا گفت: -خان‌! نمی‌دونستم دختر این سنی دارید... بدنم از نفرت جمع شد نفرت و انزجار! من در این عمارت لعنت شده هر چیز که بودم، دختر این مرد نبودم.... خان‌‌آقا با خونسردی و بلخند ترسناکی جواب داد: - دخترم نیست... دختر اتابکه! یک ساله مهمون عمارت منه! چشم برزو با شنیدن نام پدرم گشاد شد. چه کسی بود که از دشمنی خان‌آقا با اتابک بی خبر باشد؟ چشمانم به اشک نشست و برزو گیج به من نگاه کرد: - متوجه نمیشم... دختر اتابک برای چی باید مهمون شما باشه؟ خان‌ با نیشخندی نگاهم کرد: - نظرت چیه خودت تعریف کنی دردونه‌ی اتابک؟ در طول این یک سال مرا از دردانه بودن، از دختر بودن و از اتابکی که پدرم بود متنفر کرده بود! دردانه‌ی اتابک خطاب شدن برایم حکم شکنجه داشت... هیچ وقت نمی‌توانستم‌ روی حرف خان حرفی بزنم اولین باری که در این عمارت سر کشی کردم و مهره‌داغ شدم هنوز در خاطرم بود. تشر زد: - بگو! میدانستم چاره‌ای ندارم و باید مطابق میل خان رفتارم کنم. بی حس، طوطی وار شروع به حرف زدن کردم: -من گلروام، دختر اتابک. سال گذشته خان‌ کل خانوادمو کشت اما لطف کرد منو زنده نگه داشت. الان من به عنوان دختر خان یک ساله اینجام. سر پایین انداختم و نمی‌دانستم چرا من را به این مرد معرفی می‌کند تا این که گفت: -دیگه هجده سالش شده برزوخان! وقتشه آزادش کنم تا برگرده پیش خانواده ی پدریش با این حرف سر بالا آوردم خانواده پدریم فکر میکردن من مردم! برزو با مکث گفت: -خب چرا منو صدا زدید؟ لبخندی روی لب خان‌آقا نقش بست که فقط من می‌دانستم تا چه حد شرور و شیطانی‌ است. -دختره اتابکه ها... حتی اگه اتابک مرده باشا به نظرت تو مرام خان اینه که دختر اتابک رو دست خالی از خونه‌ش بیرون کنه؟ با مکث و با لحن کریهی اضافه کرد: - یا با شکم خالی؟ تنم از فکر به معنی پشت حرفش یخ بست. برزو با هوشی که داشت و شناختش از خان، شوکه ابروهایش بالا پرید. - می‌خواید بکارتشو بگیرید؟ من نمیفهمم دخل من به این ماجرا چیه؟ خان به من اشاره کرد: -‌ دخل این دختر باکره‌ی آفتاب مهتاب ندیده‌ی من با تو چی می‌تونه باشه برزو؟ تنم لرز گرفت. برزو خیره نگاهم کرد و خان ادامه داد: -می‌خوام وقتی برمیگرده پیش اون پدر بزرگ حرومزاده‌ش شکمش اومده باشه بالا... می‌خوام فکر کنن بچه‌ی من تو شکمشه! بچه‌ی خان! وحشت زده از جا پریدم. -نه نه... تو رو خدا... نه... خواهش میکنم! صدای من بود که تو سالن پیچید و خان داد زد: -ساکت! هق هقم شکست و خان‌ ادامه داد: - تو هنوز یه دینی به من داری برزو! باید حرفمو گوش کنی. یا همین امشب، تو یکی از اتاق های این عمارت، این دختر رو حامله می‌کنی، یا خودت... تاکید می‌کنم برزو... فقط خودت یه گلوله تو مخش شلیک می‌کنی و جنازه‌ش رو می‌فرستی واسه خانواده‌ش! برزو با ترحم نگاهم کرد. خان تاکید کرد: - توبه من مدیونی برزو! و تنها راه ادای دینت به من، یکی از این دو راهه! با التماس به چشم پر جذبه‌ی برزو خیره شدم. در حالی که اشک صورتم را خیس کرده بود، ملتمس لب زدم: - فقط یه گلوله تو سرم خالی کن! اخم‌های برزو در هم رفت و با تردید از جا بلند شد. مچ دستم را گرفت و در حالی که سمت یکی از اتاق ها می‌برد با صدای بلندی به خان گفت: - من حامله‌ش می‌کنم خان... ولی یادت باشه، کسی به زنی که وارث برزو جهانگیری رو حامله‌س حق نداره حتی دست بزنه! https://t.me/+1cShWir4QGwxOTQ0 https://t.me/+1cShWir4QGwxOTQ0 https://t.me/+1cShWir4QGwxOTQ0 https://t.me/+1cShWir4QGwxOTQ0
2 0487Loading...
16
#مدرسه_سکس💦👅 +چرا از ک*صت آب میچکه خانوم معلم؟ شلوار و مانتوت خیس شده! آقا مدیر ک..یر کلفتش و از پشت توی #تپلم فرو کرد: +جوووون،بازم واسم خیس کردی؟ امروز تو کلاس زیر خودم جر میخوری‌ و صدای ناله هاتودانش آموزات میشنون   دو انگشتش و تو واژن تنگ و #خیسم حرکت دادم. -خوبه هرزه کوچولو؟ با لکنت  و ناله گفت: -خیلی...خیلی...خوبه من کلفت تو میخوام آقا مدیر میخوام زیرت #جر بخورم +پاهات و کامل باز کن #ک*صت باید شبا زیرم جر بخوره تپل صورتی تو نشونم بده تا سالارم سیخ شه وقتی ناله کردم سیلی به تپلم زد: -هر روز خودت و خیس میکنی باید به #دیلدو هم سرویس بدی سوراخات پر شه میخوام #هرزه کوچولوم جر بخوره #دیلدو تو بهشتم کرد #ابنبانش🍆 رو#سوراخم تنظیم کرد و یهو فرو کرد که یهو جیغ کشیدم -تپلت مثل یه #جنده رو #ک..رم تکون بده -هرمز آخ چقدر کلفتی -ناله کن جنده کوچولو ناله کن بچه ها هم صدات و بشنوه و بفهمه معلم کوچولو شو هر روز تو دفتر میگام https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0 https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0 https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0 #ددی_لیتل_گرل💦  #اروتیک🔞 #هات🔥
2 7163Loading...
17
‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
1 7095Loading...
18
‍ ‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
2 9223Loading...
19
جنگـلـ🌴ـبان هـات🔞 #پارت_59 حس میکردم داره ازم بازجویی میشه. ضربان قلبم شدت گرفته بود و استرس داشتم. شاید به خاطر شخصیت جدیش بود که اون همه به ترس افتاده بودم و جلوش خون سردی خودم رو از دست داده بودم. - اره...میخواستم یکم باهاش صحبت کنم... - توی تاریکی جنگل؟ دیگه بدجوری روی مخم رفته بود که سریع گفتم: اره، مشکلی داره؟ شونه بالا انداخت : نه... این و گفت و رفت توی اتاق مطالعه اش. نچی کردم و‌ از پله ها بالا رفتم. اوضاع واقعا قاراش میش شده بود. باید جمع میکردم فقط می رفتم. توی اتاق که رفتم لباس هام رو عوض کردم و بعدم رفتم توی رخت خواب گرفتم دراز کشیدم بخوابم. انقدر خسته و کوفته بودم که اصلا متوجه نشدم کی چشم هام گرم خواب شد. توی خواب و رویا هام فقط گابریل رو می دیدم که سرش توی گردنمه و داره پوست گردنم رو مک میزنه. حرکت دست هاش روی تنم داشت دیوونه ام میکرد. حسابی داشتم از اون رویا خیس می شدم. وسط پاهام حسابی نبض می زد. اهی کشیدم و زمزمه کردم. - آه...گابریل...
4 11915Loading...
20
_ محکم نکوب، بدنم ورم کرد🔞💦💧 _زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. با جلو عقب شدن کلفتش لرزشی به جونم افتاد و که بی اختیار جیغ زدم:_ آخ ....تند تر ....آه...دارم میام...اوف! سی.نه هام رو عصبی فشار داد و محکم تر تلم.به زد: _ هیشش صدات میرسه به گوش مادربزرگ، میفهمه واسه چی پتو رو میشوری ...🔞💦💧 https://t.me/+ZpzqObpyY75mY2Rk
8700Loading...
21
ولکان کیانی...دانشجو جذاب و هات پزشکی که با دیدن تن سفید و سینه های تازه جوونه زده ی خواهرکوچیکترش مجذوبش میشه و همین باعث تحریک شدنش میشه و...❌🔞🔥 https://t.me/+pufRR5vXEuw2YTI0 پسره با دیدن ممه های کوچولو و تن سفید خواهرناتنیش کی*رش سیخ میشه و شبا بی سروصدا وارد اتاقش میشه و ک*صش رو میخوره و تو حشرگی بالاش پرده اش رو میزنه و...🔞🙈💯 #سکسی‌هات‌ک‌ص‌خیس‌کن‌به‌شدت‌آبدار🔞💦 #ممنوعه‌ترین‌وهات‌ترین‌رمان‌تلگرامی💧🔞❌💯💯💯
8521Loading...
22
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+5oWROFuraApmNjBk مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
8690Loading...
23
ولکان کیانی...دانشجو جذاب و هات پزشکی که با دیدن تن سفید و سینه های تازه جوونه زده ی خواهرکوچیکترش مجذوبش میشه و همین باعث تحریک شدنش میشه و...❌🔞🔥 https://t.me/+pufRR5vXEuw2YTI0 پسره با دیدن ممه های کوچولو و تن سفید خواهرناتنیش کی*رش سیخ میشه و شبا بی سروصدا وارد اتاقش میشه و ک*صش رو میخوره و تو حشرگی بالاش پرده اش رو میزنه و...🔞🙈💯 #سکسی‌هات‌ک‌ص‌خیس‌کن‌به‌شدت‌آبدار🔞💦 #ممنوعه‌ترین‌وهات‌ترین‌رمان‌تلگرامی💧🔞❌💯💯💯
5100Loading...
24
_ محکم نکوب، بدنم ورم کرد🔞💦💧 _زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. با جلو عقب شدن کلفتش لرزشی به جونم افتاد و که بی اختیار جیغ زدم:_ آخ ....تند تر ....آه...دارم میام...اوف! سی.نه هام رو عصبی فشار داد و محکم تر تلم.به زد: _ هیشش صدات میرسه به گوش مادربزرگ، میفهمه واسه چی پتو رو میشوری ...🔞💦💧 https://t.me/+ZpzqObpyY75mY2Rk
6561Loading...
25
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+5oWROFuraApmNjBk مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
5161Loading...
26
_ محکم نکوب، بدنم ورم کرد🔞💦💧 _زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. با جلو عقب شدن کلفتش لرزشی به جونم افتاد و که بی اختیار جیغ زدم:_ آخ ....تند تر ....آه...دارم میام...اوف! سی.نه هام رو عصبی فشار داد و محکم تر تلم.به زد: _ هیشش صدات میرسه به گوش مادربزرگ، میفهمه واسه چی پتو رو میشوری ...🔞💦💧 https://t.me/+ZpzqObpyY75mY2Rk
5982Loading...
27
- رو میز پاهاشو باز کنید چاووش خان میخوان امتحانش کنن - نههه نهههه ولم کنید حیووناااا...کسکشااای بیناموصصصص پوزخندی به بد دهنی دخترک زد و سرد تو چشمای وحشیش زل زد و بی رحم گفت : - با هر تکونی که بخوری اون ک.ص تنگتو بیشتر جر میدمو خونی میکنم پس یه جا بتمرگو لنگاتو فقط برام باز نگه دار کوچولوی شانس من دخترک بی توجه به تهدیدای مرد تقلایی کرد که چاووش خان زیپ شلوارشو خونسرد پایین کشید و ک*ر کلفت پر رگشو بین پای دخترک تنظیم کرد. بدون مکثی بی هوا کل حجمشو وارد اون ک.ص ابدار تنگ کرد و رون هاشو تو مشتش فشرد. زیر لب رو به دستیارش غرید: - زود باش کارتو شروع کن دستیار چاووش خان هول کرده جلو اومد کارت طلایی شانس رو لای تپل خونی دخترک کشید و.... https://t.me/+ZpzqObpyY75mY2Rk
2240Loading...
28
ولکان کیانی...دانشجو جذاب و هات پزشکی که با دیدن تن سفید و سینه های تازه جوونه زده ی خواهرکوچیکترش مجذوبش میشه و همین باعث تحریک شدنش میشه و...❌🔞🔥 https://t.me/+pufRR5vXEuw2YTI0 پسره با دیدن ممه های کوچولو و تن سفید خواهرناتنیش کی*رش سیخ میشه و شبا بی سروصدا وارد اتاقش میشه و ک*صش رو میخوره و تو حشرگی بالاش پرده اش رو میزنه و...🔞🙈💯 #سکسی‌هات‌ک‌ص‌خیس‌کن‌به‌شدت‌آبدار🔞💦 #ممنوعه‌ترین‌وهات‌ترین‌رمان‌تلگرامی💧🔞❌💯💯💯
7690Loading...
29
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+5oWROFuraApmNjBk مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
7723Loading...
30
- رو میز پاهاشو باز کنید چاووش خان میخوان امتحانش کنن - نههه نهههه ولم کنید حیووناااا...کسکشااای بیناموصصصص پوزخندی به بد دهنی دخترک زد و سرد تو چشمای وحشیش زل زد و بی رحم گفت : - با هر تکونی که بخوری اون ک.ص تنگتو بیشتر جر میدمو خونی میکنم پس یه جا بتمرگو لنگاتو فقط برام باز نگه دار کوچولوی شانس من دخترک بی توجه به تهدیدای مرد تقلایی کرد که چاووش خان زیپ شلوارشو خونسرد پایین کشید و ک*ر کلفت پر رگشو بین پای دخترک تنظیم کرد. بدون مکثی بی هوا کل حجمشو وارد اون ک.ص ابدار تنگ کرد و رون هاشو تو مشتش فشرد. زیر لب رو به دستیارش غرید: - زود باش کارتو شروع کن دستیار چاووش خان هول کرده جلو اومد کارت طلایی شانس رو لای تپل خونی دخترک کشید و.... https://t.me/+ZpzqObpyY75mY2Rk
6085Loading...
31
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+5oWROFuraApmNjBk مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
7422Loading...
32
ولکان کیانی...دانشجو جذاب و هات پزشکی که با دیدن تن سفید و سینه های تازه جوونه زده ی خواهرکوچیکترش مجذوبش میشه و همین باعث تحریک شدنش میشه و...❌🔞🔥 https://t.me/+pufRR5vXEuw2YTI0 پسره با دیدن ممه های کوچولو و تن سفید خواهرناتنیش کی*رش سیخ میشه و شبا بی سروصدا وارد اتاقش میشه و ک*صش رو میخوره و تو حشرگی بالاش پرده اش رو میزنه و...🔞🙈💯 #سکسی‌هات‌ک‌ص‌خیس‌کن‌به‌شدت‌آبدار🔞💦 #ممنوعه‌ترین‌وهات‌ترین‌رمان‌تلگرامی💧🔞❌💯💯💯
7450Loading...
33
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+5oWROFuraApmNjBk مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
3480Loading...
34
-کوچولو ک.صت خیس شده و نبض میزنه برای پسر عمو!🍓💦 انگشتش رو روی شیار ک.صم کشید و لای ک.صمو باز کرد. -اوففف ، صورتیه و بی مو ، ابنبات پسرعمو رو میخوای هوووم؟!🌸🍭 حشر..ی سرمو تند تند تکون دادم -اوهوم پسرعمو ، شنیدم یه ابنبات کلفت خوشمزه تو شورتت داری دادی به یکی بخوره.. منم میخوام . مکی به نوک سینم زد و شلوار و شورتش رو پایین کشید...🔞🔥💯❌ https://t.me/+pufRR5vXEuw2YTI0
3591Loading...
35
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+5oWROFuraApmNjBk مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
2410Loading...
36
-کوچولو ک.صت خیس شده و نبض میزنه برای داداش!🤤💦🍆 انگشتش رو روی شیار ک.صم کشید و لای ک.صمو باز کرد. -اوففف ، صورتیه و بی مو ، ابنبات داداشی رو میخوای هوووم؟! حشری سرمو تند تند تکون دادم -اوهوم داداشی ، آبجی میگفت یه ابنبات کلفت خوشمزه تو شورتت داری دادی بهش بخوره.. منم میخوام . مکی به نوک سینم زد و شلوار و شورتش رو پایین کشید و...🔞❌🔥 https://t.me/+pufRR5vXEuw2YTI0
2160Loading...
37
پرش به پارت اول👇🤤👅💦 https://t.me/c/2080117726/5
2 3550Loading...
38
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+5oWROFuraApmNjBk مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
10Loading...
39
روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞 https://t.me/+DQimFXEIaQ02YjRk
1440Loading...
40
- واژنت زنگ نزده از بس مالوندی به اون میله؟ سریع سمتش برگشتم. - تو اتاق من که غلطی می‌کنی سردار! قهقهه زد و در قفل کرد. - اومدم به یک زن ح..شری که شوهرش علیل و ناتوان شده ثواب برسونم. نزدیک شد و دستش زیر دامنم رفت. - سردار دیوونه نشو من زن داداش تو هستم. قهقهه زد. - تو نامزد من بودی و ازم دزدیدت، اما کار خدارو ببین که یک شب هم نتونست بهت دست بزنه. با کارش آه کشیدم و پاهام باز شد. اونم اینبار خودش و بهم مالید و...💦🍆❌ https://t.me/+RVkxjUKAtKIyMDY8 هــــشــــدار این رمان دارای صحنه های بزرگسالان است🔞👅
6621Loading...
رئیس هتل شبا با خدمتکاراش سک*س میکنه‼️🔞💦 خبرش تو کل هتل پیچیده بود💢💥 انگار دیگه آبرویی برای رییس نموند که پیش خودم گفتم: _ میتونم مجبورش کنم منو عقد دائم کنه👊👅 https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk
نمایش همه...
🔞زن سکسی و خوش هیکل رو به روش میون #شیش_تا_مرد وایساده بود🔞 دونفر با قدرت #بهشتشو پاره می کردن و یه نفر با #دیلدوی_خاردار مشغول عقبش بود دقیقا چیزی که دلش می خواست یکی با حرص و شهوت سینه هاشو چنگ میزد و گاز می گرفت صدای ناله هشا از همه بلندتر بود حقم داشت یکی از مردا رفت بالا سرشو #الت کلفت و بزرگ شو با قدرت کرد تو دهنش می تونست ببینه درازیش تا گلوی زن میرسه بدون اینکه اعتراضی کنه پاهاشو بازتر کرد و با قدرت واسش ساک زد کارلوس سرعت #تلمبه هاشو بیشتر کرد بی اراده دستشو چنگ زد و محکم فشرد یه لحظه خودشو جای اون زن تصور کرد بدنشو محکم به مبل فشرد یکی از مردا بیرون کشید و بلافاصله یکی دیگه الت کلفتشو محکم کرد داخلش...🔞💯❌ https://t.me/+SUgILI9W7zowZjRk #گروپ_خشن_با_شیش_تا_مرد🔞😈🤤
نمایش همه...
Horny's mom🍑 _نظرت راجب کـ**ص مادرت چیه؟ اشکان حیرت زده بهم زل زد که دستشو رو کـ**صم گذاشتم _ببین چه پف کرده دلش کـ**یر پسرشو میخاد! اشکان عقب عقب رفت و سرخ شد _اما تو زن بابامی دستشو چنگ زدم و به کـ**صم چسبوندم _ببین چه پف کرده دلت نمی خواد حسش،کنی پسرم؟ اشکان انگار وا داده بود چون سیخ شدن کـ**یرش رو توی شلوار حس کردم و..🍑🔞💦 https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk با زن باباش س‌کس میکنه🍑🔞
نمایش همه...
رئیس هتل شبا با خدمتکاراش سک*س میکنه‼️🔞💦 خبرش تو کل هتل پیچیده بود💢💥 انگار دیگه آبرویی برای رییس نموند که پیش خودم گفتم: _ میتونم مجبورش کنم منو عقد دائم کنه👊👅 https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk
نمایش همه...
🔞زن سکسی و خوش هیکل رو به روش میون #شیش_تا_مرد وایساده بود🔞 دونفر با قدرت #بهشتشو پاره می کردن و یه نفر با #دیلدوی_خاردار مشغول عقبش بود دقیقا چیزی که دلش می خواست یکی با حرص و شهوت سینه هاشو چنگ میزد و گاز می گرفت صدای ناله هشا از همه بلندتر بود حقم داشت یکی از مردا رفت بالا سرشو #الت کلفت و بزرگ شو با قدرت کرد تو دهنش می تونست ببینه درازیش تا گلوی زن میرسه بدون اینکه اعتراضی کنه پاهاشو بازتر کرد و با قدرت واسش ساک زد کارلوس سرعت #تلمبه هاشو بیشتر کرد بی اراده دستشو چنگ زد و محکم فشرد یه لحظه خودشو جای اون زن تصور کرد بدنشو محکم به مبل فشرد یکی از مردا بیرون کشید و بلافاصله یکی دیگه الت کلفتشو محکم کرد داخلش...🔞💯❌ https://t.me/+SUgILI9W7zowZjRk #گروپ_خشن_با_شیش_تا_مرد🔞😈🤤
نمایش همه...
Horny's mom🍑 _نظرت راجب کـ**ص مادرت چیه؟ اشکان حیرت زده بهم زل زد که دستشو رو کـ**صم گذاشتم _ببین چه پف کرده دلش کـ**یر پسرشو میخاد! اشکان عقب عقب رفت و سرخ شد _اما تو زن بابامی دستشو چنگ زدم و به کـ**صم چسبوندم _ببین چه پف کرده دلت نمی خواد حسش،کنی پسرم؟ اشکان انگار وا داده بود چون سیخ شدن کـ**یرش رو توی شلوار حس کردم و..🍑🔞💦 https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk با زن باباش س‌کس میکنه🍑🔞
نمایش همه...
رئیس هتل شبا با خدمتکاراش سک*س میکنه‼️🔞💦 خبرش تو کل هتل پیچیده بود💢💥 انگار دیگه آبرویی برای رییس نموند که پیش خودم گفتم: _ میتونم مجبورش کنم منو عقد دائم کنه👊👅 https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk https://t.me/+DTKlR2pbpvo5YWNk
نمایش همه...
1
🔞زن سکسی و خوش هیکل رو به روش میون #شیش_تا_مرد وایساده بود🔞 دونفر با قدرت #بهشتشو پاره می کردن و یه نفر با #دیلدوی_خاردار مشغول عقبش بود دقیقا چیزی که دلش می خواست یکی با حرص و شهوت سینه هاشو چنگ میزد و گاز می گرفت صدای ناله هشا از همه بلندتر بود حقم داشت یکی از مردا رفت بالا سرشو #الت کلفت و بزرگ شو با قدرت کرد تو دهنش می تونست ببینه درازیش تا گلوی زن میرسه بدون اینکه اعتراضی کنه پاهاشو بازتر کرد و با قدرت واسش ساک زد کارلوس سرعت #تلمبه هاشو بیشتر کرد بی اراده دستشو چنگ زد و محکم فشرد یه لحظه خودشو جای اون زن تصور کرد بدنشو محکم به مبل فشرد یکی از مردا بیرون کشید و بلافاصله یکی دیگه الت کلفتشو محکم کرد داخلش...🔞💯❌ https://t.me/+SUgILI9W7zowZjRk #گروپ_خشن_با_شیش_تا_مرد🔞😈🤤
نمایش همه...
Horny's mom🍑 _نظرت راجب کـ**ص مادرت چیه؟ اشکان حیرت زده بهم زل زد که دستشو رو کـ**صم گذاشتم _ببین چه پف کرده دلش کـ**یر پسرشو میخاد! اشکان عقب عقب رفت و سرخ شد _اما تو زن بابامی دستشو چنگ زدم و به کـ**صم چسبوندم _ببین چه پف کرده دلت نمی خواد حسش،کنی پسرم؟ اشکان انگار وا داده بود چون سیخ شدن کـ**یرش رو توی شلوار حس کردم و..🍑🔞💦 https://t.me/+IefBg9rX5TwxNDlk با زن باباش س‌کس میکنه🍑🔞
نمایش همه...
_ محکم نکوب، بدنم ورم کرد🔞💦💧 _زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. با جلو عقب شدن کلفتش لرزشی به جونم افتاد و که بی اختیار جیغ زدم:_ آخ ....تند تر ....آه...دارم میام...اوف! سی.نه هام رو عصبی فشار داد و محکم تر تلم.به زد: _ هیشش صدات میرسه به گوش مادربزرگ، میفهمه واسه چی پتو رو میشوری ...🔞💦💧 https://t.me/+ZpzqObpyY75mY2Rk
نمایش همه...