The Unspoken
شهرگردِ پیاده نورد به مقصدهایی از پیش تعیین نشده +در تلاش برای داشتن زندگی متمرکز در جهانی پر سروصدا هشتگها #BodyImage #MirroringSelf
نمایش بیشتردر حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 «میخواهم با خودم تنها بمانم»
✍️#گوشه
- من دو تا خونه دارم.
- خوش به حالت.
- سخته دوجا زندگی کنی. وقتی توی یه خونهام، دلم میخواد توی اون یکی باشم.
- خب، سکه بنداز. شیر یا خط.
- تصمیمم رو گرفتم. توی یکی با یه نفر زندگی میکنم، توی اون یکی با خودم تنها میمونم.
زن فکر میکرده دلش برای تنهایی تنگ شده، آنقدر که از رابطهای به رابطه دیگر پناه میبرده. آپارتمان کوچکش را در پاریس به کسی اجاره نمیدهد تا بتواند بعضی روزها با خودش تنها باشد و در خانه دوستپسرش، خارج از پاریس نماند؛ یکجور زندگی با دو محل سکونت، اما شبی تعطیل در اوج همین تنهاییِ خودخواسته، در رابطهای همزمان، میفهمد خانه دوم هم مثل خانه اول، خفهکننده است.
لوییز طراح داخلیست و اهل مهمانی و معاشرت اما دوستپسرِ معمارِ ورزشکارش آدمی درونگرا، آرام و خصوصی. خانه دوم را برای همین وضعیت غیرقابل شراکت با مرد برای خود در شهر طراحی کرده. فاصله را تضمینی میداند برای محدودنبودن و استقلال، چون دلش میخواهد خودش را دو قسمت کند. به جای یک نفر دو نفر شود و طبیعیترین کارها را انجام دهد.
ولی حالا متوجه شده در و دیوارهای خانه دوم هم او را میخورد. میفهمد اشتباه کرده؛ او هم مثل بقیه شخصیتهای فیلمهای اریک رومر برای خودش توهم ساخته بود؛ دنیایی که خودش در مرکزش بود، خدایی میکرد و همهچیز تا قبل از عملیکردن آن خیالِ وسواسگونه کاملاً منطقی و ساده و روشن به نظر میرسید.
لوییز تا پیش از این زندگی دوگانه فکر میکرد اوست که دست رد به سینه دیگران میزند، ولی حالا متوجه شده آنقدر میترسیده کسی طردش کند که فقط با مردانی که کمتر از حد و اندازه خودش میدانسته وارد رابطه میشده. آنقدر از تنهایی میترسیده که لحظهای با آن روبهرو نمیشده و حالا که وزن تنهایی بر تمام وجودش سنگینی میکند، کم آورده؛ نه توان تحمل خانه خالی را دارد، نه حضور کسی در خانه. درست شبیه آن «ناتوانی» که پاسکال، فیلسوف و ریاضیدان گفته؛ «گرفتاری انسان، از آنجا سرچشمه میگیرد که نمیتواند با خود خلوت کند و در اتاقی تنها بنشیند.»
پاسکال اوژیه، زن جوان بازیگر نقش لوییز کمی بعد از بازی در فیلم «شبهای ماه کامل» در ۲۵ سالگی از دنیا رفت. هنوز مزه جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره ونیز را به خاطر این فیلم نچشیده بود که گفته شد به خاطر مصرف بیش از اندازه مواد نابود شد.
اریک رومر برای این نقش دنبال زنی بود ملالزده که آرام و قرار نداشته باشد. آدمی مدام در حال پناهبردن به چیزی یا کسی؛ کسی که نتواند با خود در اتاقی تنها بماند.
@gooshe
🎬 فیلم (بخشهایی در فرسته بالا): شبهای ماه کامل (ماه کامل در پاریس)، #اریک_رومر، ۱۹۸۴
- Full Moon in Paris, Éric Rohmer, 1984
@gooshe
🎬 مستند سینمای اریک رومر، در قسمت ششم پادکست گوشه در یوتیوب... | 22 | 1 | Loading... |
02 Shared joy is a double joy; shared sorrow is half a sorrow. : ) | 29 | 0 | Loading... |
03 ولی دوستان، این جلسات خیلی بهم خوش گذشت، دوست دارم کمی جدیتر بهش بپردازم...
از اونجایی که خودم هم دارم به جامعه دانشجویان برمیگردم احتمالا تمرکزمون هم روی برنامهریزی تحصیلی، عملگرایی و یادگیری باشه.
من هیچ وقت تو زندگیم آدم درسخونی نبودم، ولی یادگیری تا دلتون بخواد. نمراتم اغلب در رنج قابل قبولن اما اغلب از بقیه گروهمون بیشتر میدونستم (البته این خیلی هم به علائقم ربط پیدا میکرد - مثلا تو دوره ارشد بعید میدونم کسی به اندازه من تصمیمگیری و شخصیتشناسی میدونست)
خلاصه که یکی از چیزهایی که همیشه برام آرزو بوده این بود که بتونم به بقیه کمک کنم ذوق یادگیری رو تجربه کنن... یادگیری لذت محضه و دقیقا کودک درونت رو نشونه میگیره، اما درس خوندن یک کار بالغانه است که خیلی وقتها لذتی نداره.
چالشهای زیادی تو مسیر تبدیل درس خوندن به یادگیری وجود داره که دوست دارم بیشتر بهشون فکر کنم، میدونم گاهی اوقات درس خوندن انتخاب نیست و مجبوری، اما در عین حال هم معتقدم در اکثر موقعیتهای زندگی یادگیری مهمه، اما ما به جاش میریم سراغ درس خوندن و برای همین خرابش میکنیم...
خلاصه که امیدوارم بتونیم خوش بگذرونیم کنار هم 🌿🤍 | 45 | 0 | Loading... |
04 Media files | 52 | 0 | Loading... |
05 در کنار این پیام دو تای زیر رو هم بخونید.
https://t.me/snipsishere/3444
https://t.me/snipsishere/3445 | 54 | 0 | Loading... |
06
توئیتر و باقی شبکههای اجتماعی پر از حرفهای اشتباه و توصیههای غلط هستند. آدمها در آنجا میخواهند در چند خط رازهای پنهان زندگی را آشکار و دنیای شما را دگرگون کنند. اما اتفاقی که واقعا میافتد چیست؟ یک آدم نه چندان عاقل، با تجربههای محدود و نگاه کوتهبینانهاش یک نسخه همگانی میپیچد. حرفهایی که شاید گاهی جالب باشد، شاید جذاب باشد، حتی شاید آشنا به نظر برسد و به همین دلیل درست پنداشته شود. اما واقعا اینگونه نیست.
مشکل اینجاست که برخلاف وبلاگنویسی و روزانهنویسی آدمها عموما در این فضا نمیخواهند مستقیما در مورد تجربه شخصی خودشان بنویسند. نمیخواهند بپذیرند که این تجربه آنها بوده است و این سرنوشت همه مردم جهان در موقعیتی مشابه نیست. نمیخواهند قبول کنند بخش مهمی از تجربهای که داشتهاند به خاطر انتخابها و شخصیت خودشان بوده است و نه آدمهای مقابل.
برای همین شروع میکنند در مورد جهان صحبت کردن. در مورد گونهی انسان. در مورد همهی مردها و همهی زنها حرف زدن. در مورد نژاد و ملیت و هرچیز دیگری. و خب چه کسی میتواند اینکار را انجام دهد؟ فکر نمیکنم حتی با تجربهترین روانشناسها یا انسانشناسها هم بتوانند موفق به انجام این کار شوند. چه برسد به یک آدم معمولی با چند تجربه محدود. غیرممکن است.
تعمیم دادن ایدهها و تجربههای شخصی مان به آدمهای دیگر معمولا نتیجه خوبی ندارد. چون دنیا پر از تبصره و اما و اگر و جزئیاتیست که میتوانند سرنوشت هر تصمیمگیریای را عوض کنند. تمام موقعیتها مشابه همدیگر نیستند، همانطور که همه آدمها به یکدیگر شباهت ندارند.
اما بگذارید یک راز را هم به شما بگویم. میدانید چرا این توئیتهای وایرال میشوند؟ چون آدمها دوست دارند دستهبندی کنند. دوست دارند بدون اینکه نیاز باشد به هر موقعیت جداگانه و با جزییات فکر کنند تصمیم بگیرند. دوست دارند فکر کنند جهان ساده است و میتوان بدون ارزیابی بر حسب شرایط از یک قانون پیروی کرد. اما این سادهسازیها نتیجهای جز شکستهای پیاپی ندارند.
ما میتوانیم به قصه دیگران گوش کنیم. ما میتوانیم از تجربه دیگران استفاده میکنیم. ما میتوانیم نشانهها را ببینیم و دستهبندیهای محدودی برای تصمیمگیری بهتر داشته باشیم. اما پیروی از توصیههای کلی و بدون پشتوانه و تحت تاثیر خردهروایتهای یکطرفه و بدون جزئیات دیگران قرار گرفتن، تنها ما را گمراهتر میکند.
سرآخر ما برای تصمیمگیری به خودمان نیاز داریم. یک خود عاقل، آگاه، صبور، مستقل، مشاهدهگر، تحلیلکننده و شجاع. باید این را بفهمیم که در نهایت تجربه هرکس متعلق به خودش است و ما نمیتوانیم بدون واسطه، با تجربههای دیگران زندگی کنیم.
@grin1995 | 74 | 3 | Loading... |
07 Media files | 203 | 0 | Loading... |
08 Media files | 90 | 0 | Loading... |
09 Media files | 16 | 0 | Loading... |
10 Media files | 17 | 0 | Loading... |
11 Media files | 90 | 1 | Loading... |
12 Media files | 18 | 0 | Loading... |
13 Media files | 96 | 2 | Loading... |
14 کسایی که من رو از قدیم میخونن احتمالا بدونن که من چه مدت طولانیای رو با رشتهام مشکل داشتم.
هروقت استادی، یا دوستی باعث میشه من کمی شوق یادگیریام برگرده و امیدم به آینده این رشته بالاتر بره، یه شعله گرم کوچیک توی قلبم روشن میکنه. ❤️
و این برای حس خوشبختی داشتن منِ الان کافیه.
دو تا جمله تو ذهنم پررنگ موندن:
* درس خوندن توی دانشگاه، توی طول ترم، قرار نیست جای درس خوندن شب امتحان رو بگیره. قراره زمانی باشه برای کنجکاوی کردن توی قسمتهایی از درس که توجهت رو جلب کردن، برای حفظ شوق یادگیری، به شیوه خودت، و نه تلاش برای مسلط شدن و حفظ خطبهخط مطالب. و این روتین کافی و عالیه، حتی اگه شب امتحان باز هم به زحمت زیادی بیوفتی.
–از جلسهام هیلی
*توی رشته ما برخلاف رشته های ریاضی و علومانسانی، چیزی که توی دانشگاه یاد میگیری خیلی نزدیکه به چیزی که بعدا توی کار باهاش مواجه میشی و لازمه بلد باشی.
و ضمنا، این به معنی این نیست که با فارغالتحصیل شدنت باید ۱۰۰٪ مطالب رو یاد گرفته باشی توی رشتهات، تو ۲۰-۳۰٪ بایدها رو اینجا یاد بگیری کافیه. یادگیری اصلی و اون ۷۰٪ باقیمانده بعد فارغالتحصیلی تازه شروع میشه! و تازه، یادگیری هیچوقت به ۱۰۰ هم نمیرسه.
از صحبتهای استاد ۱
* اینکه تزریق IM توی دانشگاه یاد نمیگیری جای نگرانی نداره. خود من توی طرح و از پرستارها رگگیری و تزریق IM رو یاد گرفتم.
از صحبتهای استاد ۲
*یکسری صحبت هم در این زمینه بود که چقدر باید نگران جایگزین شدن توسط هوشمصنوعی باشیم و در واقعیت چه اتفاقی داره میوفته. که اون هم در برگردوندن شوق و انگیزهام خیلی تاثیر داشت.
خلاصه که سفت میچسبم به این شعله کوچولو. 🕯❤️🩹 | 105 | 6 | Loading... |
15 استاد خوب استادیه که انقدر مسلط و کاربردی و ملموس و قشنگ درس میده که تورو هم علاقمند میکنه. ✨️ | 98 | 0 | Loading... |
16 #MirroringSelf | 76 | 3 | Loading... |
17 Sometimes this* actually is not the problem and it's just a symptom
high social media usage | 92 | 0 | Loading... |
18 یادآوری به خودم و در راستای همین کاهش استفاده از سوشال مدیاست | 88 | 0 | Loading... |
19 مرتبط | 88 | 2 | Loading... |
20 تا حالا تجربه موفقی از محدودیت زمانی اعمال کردن روی استفاده از اپها داشتین؟ یعنی واقعا روی میزان استفادتون تاثیر بذاره و باعث نشه وسوسه بشید و بخواید هی دور بزنید محدودیت رو :)
و بنظرتون واقعبینانه بخوام نگاه کنم، از ۳ ساعت استفاده از تلگرام در یک روز رندوم، برای چند روز آینده چقدر موفق میشم کمترش کنم؟ طوریکه پایدار بمونه 🫠 | 79 | 0 | Loading... |
21 لطفی در حق خودت بکن و ۹ دقیقه از وقتت رو برای دیدن این ویدیو کنار بذار 💐
https://youtu.be/cqdm9z3oF0c?si=rYdFAcDnaJBw_1pA | 237 | 19 | Loading... |
22 https://youtu.be/PoIBG7F3Ev4?si=jVPV925O6pPBKpSy | 11 | 1 | Loading... |
23 درس اخلاقی بخوام بگیرم این میشه که قبل فاز قربانی برداشتن مطمئن شو آسیبی که دیدی از سر حماقت خودت نبوده باشه. | 45 | 0 | Loading... |
24 استاد هم یه ریزه دعوام کرد 🥹 | 66 | 0 | Loading... |
25 دختر ۱۱ ساله برگشته میگه موقع زدن بیحسی باید دست یه خانوم زیبا رو بگیرم! مام ساده! خر شدیم
که گویا منظورش از دست کسی رو گرفتن فرو کردن پنجول هاش توی گوشت یکی بوده.
خلاصه به ازای هر فشاری که توی دهنش حس میکرد، تا آخر کشیدن دندونش، به زخمی کردنم ادامه داد، آخرشم کلی جایزه میخواست، که گفتم اونی که باید جایزه بگیره منم، نه تو🤨 و یکی از جایزههاشو بهم داد :)) 😭 | 64 | 0 | Loading... |
26 این قسمت : بخش اطفال | 63 | 1 | Loading... |
27 پوشش ابزار قدرتمندی برای به نمایش گذاشتن فردیت انسانهاست.
https://t.me/konesh_collective/103?single | 94 | 0 | Loading... |
28 Media files | 196 | 2 | Loading... |
29 Media files | 89 | 0 | Loading... |
- من دو تا خونه دارم. - خوش به حالت. - سخته دوجا زندگی کنی. وقتی توی یه خونهام، دلم میخواد توی اون یکی باشم. - خب، سکه بنداز. شیر یا خط. - تصمیمم رو گرفتم. توی یکی با یه نفر زندگی میکنم، توی اون یکی با خودم تنها میمونم.زن فکر میکرده دلش برای تنهایی تنگ شده، آنقدر که از رابطهای به رابطه دیگر پناه میبرده. آپارتمان کوچکش را در پاریس به کسی اجاره نمیدهد تا بتواند بعضی روزها با خودش تنها باشد و در خانه دوستپسرش، خارج از پاریس نماند؛ یکجور زندگی با دو محل سکونت، اما شبی تعطیل در اوج همین تنهاییِ خودخواسته، در رابطهای همزمان، میفهمد خانه دوم هم مثل خانه اول، خفهکننده است. لوییز طراح داخلیست و اهل مهمانی و معاشرت اما دوستپسرِ معمارِ ورزشکارش آدمی درونگرا، آرام و خصوصی. خانه دوم را برای همین وضعیت غیرقابل شراکت با مرد برای خود در شهر طراحی کرده. فاصله را تضمینی میداند برای محدودنبودن و استقلال، چون دلش میخواهد خودش را دو قسمت کند. به جای یک نفر دو نفر شود و طبیعیترین کارها را انجام دهد. ولی حالا متوجه شده در و دیوارهای خانه دوم هم او را میخورد. میفهمد اشتباه کرده؛ او هم مثل بقیه شخصیتهای فیلمهای اریک رومر برای خودش توهم ساخته بود؛ دنیایی که خودش در مرکزش بود، خدایی میکرد و همهچیز تا قبل از عملیکردن آن خیالِ وسواسگونه کاملاً منطقی و ساده و روشن به نظر میرسید. لوییز تا پیش از این زندگی دوگانه فکر میکرد اوست که دست رد به سینه دیگران میزند، ولی حالا متوجه شده آنقدر میترسیده کسی طردش کند که فقط با مردانی که کمتر از حد و اندازه خودش میدانسته وارد رابطه میشده. آنقدر از تنهایی میترسیده که لحظهای با آن روبهرو نمیشده و حالا که وزن تنهایی بر تمام وجودش سنگینی میکند، کم آورده؛ نه توان تحمل خانه خالی را دارد، نه حضور کسی در خانه. درست شبیه آن «ناتوانی» که پاسکال، فیلسوف و ریاضیدان گفته؛ «گرفتاری انسان، از آنجا سرچشمه میگیرد که نمیتواند با خود خلوت کند و در اتاقی تنها بنشیند.» پاسکال اوژیه، زن جوان بازیگر نقش لوییز کمی بعد از بازی در فیلم «شبهای ماه کامل» در ۲۵ سالگی از دنیا رفت. هنوز مزه جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره ونیز را به خاطر این فیلم نچشیده بود که گفته شد به خاطر مصرف بیش از اندازه مواد نابود شد. اریک رومر برای این نقش دنبال زنی بود ملالزده که آرام و قرار نداشته باشد. آدمی مدام در حال پناهبردن به چیزی یا کسی؛ کسی که نتواند با خود در اتاقی تنها بماند. @gooshe 🎬 فیلم (بخشهایی در فرسته بالا): شبهای ماه کامل (ماه کامل در پاریس)، #اریک_رومر، ۱۹۸۴ - Full Moon in Paris, Éric Rohmer, 1984 @gooshe 🎬 مستند سینمای اریک رومر، در قسمت ششم پادکست گوشه در یوتیوب...
فیلم: بُرشهایی از شبهای ماه کامل (ماه کامل در پاریس)، ساخته اریک رومر، سال ۱۹۸۴؛ درباره زنی بیقرار که دو خانه دارد و در هیچکدام آرام نمیگیرد. Movie: Full Moon in Paris (French: Les nuits de la pleine lune, "Full Moon Nights"), Éric Rohmer, 1984 @gooshe 🔗 درباره سینمای #اریک_رومر، فیلمساز رابطه زن و مرد، عشق، جدایی، بیوفایی و حسادت؛ اینجا در قسمت ششم مستند/#پادکست_گوشه؛ #هنر_با_گوشه ببینید... 🔗 لینک مستند سینمای اریک رومر؛ فیلمساز رابطهها در یوتیوب www.youtube.com/gooshe @gooshe 📌 ویدیو در دو کیفیت، حجم و اندازه
احتمالا همه این مدت با رشتهام مشکل نداشتم، با اساتید و نحوه برخوردشون، با حراست دانشکده، با بیمارهای متوقع و غیرهمکار، با تایم زیاد تلف شده در دانشگاه و با این وجود اجبار به حضور به موقع و خروج به موقع، و با همکلاسیهای پرحاشیهام مشکل داشتم. و احتمالا مشکل آیندهام با رشتهام مهاجرت سخت و سرمایه زیادی که برای شروع لازم داره باشه. بعد میگم چرا انگیزه ندارم 🕊 #MirroringSelf