Gooshe
گوشه سایتیست که از سال ۱۳۹۱ چند نفر در آن از موسیقی، فیلم، کتاب، نقاشی و شکم مینویسند و «پادکست هنر با گوشه» را (در یوتیوب) میسازند. ©بازنشر مطالب فقط با ذکر و تگ منبع: @gooshe http://www.youtube.com/@Gooshe www.gooshe.net ✉ gooshe.net[at]gmail[dot]com
نمایش بیشتر- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
در حال بارگیری داده...
- من دو تا خونه دارم. - خوش به حالت. - سخته دوجا زندگی کنی. وقتی توی یه خونهام، دلم میخواد توی اون یکی باشم. - خب، سکه بنداز. شیر یا خط. - تصمیمم رو گرفتم. توی یکی با یه نفر زندگی میکنم، توی اون یکی با خودم تنها میمونم.زن فکر میکرده دلش برای تنهایی تنگ شده، آنقدر که از رابطهای به رابطه دیگر پناه میبرده. آپارتمان کوچکش را در پاریس به کسی اجاره نمیدهد تا بتواند بعضی روزها با خودش تنها باشد و در خانه دوستپسرش، خارج از پاریس نماند؛ یکجور زندگی با دو محل سکونت، اما شبی تعطیل در اوج همین تنهاییِ خودخواسته، در رابطهای همزمان، میفهمد خانه دوم هم مثل خانه اول، خفهکننده است. لوییز طراح داخلیست و اهل مهمانی و معاشرت اما دوستپسرِ معمارِ ورزشکارش آدمی درونگرا، آرام و خصوصی. خانه دوم را برای همین وضعیت غیرقابل شراکت با مرد برای خود در شهر طراحی کرده. فاصله را تضمینی میداند برای محدودنبودن و استقلال، چون دلش میخواهد خودش را دو قسمت کند. به جای یک نفر دو نفر شود و طبیعیترین کارها را انجام دهد. ولی حالا متوجه شده در و دیوارهای خانه دوم هم او را میخورد. میفهمد اشتباه کرده؛ او هم مثل بقیه شخصیتهای فیلمهای اریک رومر برای خودش توهم ساخته بود؛ دنیایی که خودش در مرکزش بود، خدایی میکرد و همهچیز تا قبل از عملیکردن آن خیالِ وسواسگونه کاملاً منطقی و ساده و روشن به نظر میرسید. لوییز تا پیش از این زندگی دوگانه فکر میکرد اوست که دست رد به سینه دیگران میزند، ولی حالا متوجه شده آنقدر میترسیده کسی طردش کند که فقط با مردانی که کمتر از حد و اندازه خودش میدانسته وارد رابطه میشده. آنقدر از تنهایی میترسیده که لحظهای با آن روبهرو نمیشده و حالا که وزن تنهایی بر تمام وجودش سنگینی میکند، کم آورده؛ نه توان تحمل خانه خالی را دارد، نه حضور کسی در خانه. درست شبیه آن «ناتوانی» که پاسکال، فیلسوف و ریاضیدان گفته؛ «گرفتاری انسان، از آنجا سرچشمه میگیرد که نمیتواند با خود خلوت کند و در اتاقی تنها بنشیند.» پاسکال اوژیه، زن جوان بازیگر نقش لوییز کمی بعد از بازی در فیلم «شبهای ماه کامل» در ۲۵ سالگی از دنیا رفت. هنوز مزه جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره ونیز را به خاطر این فیلم نچشیده بود که گفته شد به خاطر مصرف بیش از اندازه مواد نابود شد. اریک رومر برای این نقش دنبال زنی بود ملالزده که آرام و قرار نداشته باشد. آدمی مدام در حال پناهبردن به چیزی یا کسی؛ کسی که نتواند با خود در اتاقی تنها بماند. @gooshe 🎬 فیلم (بخشهایی در فرسته بالا): شبهای ماه کامل (ماه کامل در پاریس)، #اریک_رومر، ۱۹۸۴ - Full Moon in Paris, Éric Rohmer, 1984 @gooshe 🎬 مستند سینمای اریک رومر، در قسمت ششم پادکست گوشه در یوتیوب...
فیلم: بُرشهایی از شبهای ماه کامل (ماه کامل در پاریس)، ساخته اریک رومر، سال ۱۹۸۴؛ درباره زنی بیقرار که دو خانه دارد و در هیچکدام آرام نمیگیرد. Movie: Full Moon in Paris (French: Les nuits de la pleine lune, "Full Moon Nights"), Éric Rohmer, 1984 @gooshe 🔗 درباره سینمای #اریک_رومر، فیلمساز رابطه زن و مرد، عشق، جدایی، بیوفایی و حسادت؛ اینجا در قسمت ششم مستند/#پادکست_گوشه؛ #هنر_با_گوشه ببینید... 🔗 لینک مستند سینمای اریک رومر؛ فیلمساز رابطهها در یوتیوب www.youtube.com/gooshe @gooshe 📌 ویدیو در دو کیفیت، حجم و اندازه
«من برای انتخاب بازیگران به رفتارشان در زندگی توجه میکنم. دیدن و تحلیل رفتار آدمها در زندگی، مهمتر از بازی آنها روی صحنه نمایش یا در سینماست.»و با همین روش بود که این نوجوان را برگزید؛ «آماندا لانگلِه» گفته، رومر، مدتهای زیادی تمام حرکتهایش، ایستادنها، بالا انداختن شانهها، لحن، حاضرجوابی و حتی نحوه کتابخواندنش را زیرنظر داشت. اریک رومر تقریبا همیشه سراغ نابازیگران میرفت، اما از دهها نفر آزمون بازیگری نمیگرفت. میگفت، فقط یکنفر را در نظر میگیرد و عاقبت هم همان میشود بازیگرش. روش او این بود که ببیند چقدر طبیعی و واقعی رفتار میکنند، چقدر در حرکاتشان زیبایی ذاتی وجود دارد و چقدر کلمات را شفاف ادا میکنند. رومر از صدای آموزشدیده با فن بیان، متنفر بود و بازیگرانش باید با صدای طبیعی و بدون تقلید و ادا حرف میزدند. تنها درخواست رومر از آنها این بود: «بیش از هر کسی شبیه به خودت باش.» «پولین در ساحل» ماجرای دختر نوجوانیست که با دخترخاله بیفکرش به تعطیلات تابستانی در ساحل رفته. پولین در این سفر با آدمبزرگهای بلاتکلیف و سرگردانی آشنا میشود که به هم وفا ندارند، همدیگر را فریب میدهند، زندگیشان پر از شعارهای احساساتیست، تجربه عشقهای آبکی خودشان را مسائلی عمیق میدانند و مدام باعث رنجش و درد همدیگر میشوند. اما پولین با همه کودکیاش با آن چهره بیپیرایه نشان میدهد چطور در برابر این تضادهاست؛ چطور تعریف روشن و صادقانهای از عاشقشدن دارد، در مقابل بیهودهگویی آنها، زبان بستن و سکوت را انتخاب میکند و یاد میگیرد دلی را نشکند حتی به بهای شکستن دل خودش؛ او نوجوانیست که برخلاف آدمهای بالغ اطرافش، مدارا و پذیرش زندگی و تفاوتها را درک میکند. رومر برای بازیگر نقش پولین، کسی جز صاحب آن عکس را در نظر نداشت. رفتارش را در زندگی دیده بود و مطمئن بود این دختر، نمادی از همین دانایی و آگاهی نسل نو در میان آدمبزرگهای بیخردِ متناقض است. او دخترکی واقعی را در صحنه گذاشت تا نشان دهد واقعیت خودش بسیار قویست و به خودی خود کافی، و به هیچچیز غیرطبیعی نیازی نیست. ✍️#گوشه @gooshe 🎬 فیلم (در فرسته بالا): پولین در ساحل، #اریک_رومر، ۱۹۸۳ - Pauline at the Beach, Éric Rohmer, 1983 @gooshe
فیلم: بُرشهایی از «پولین در ساحل»، ساخته اریک رومر، سال۱۹۸۳ درباره دختر نوجوانی که رفتار، اندیشه و واکنشهایش از آدمبزرگهای اطرافش پختهتر و عاقلانهتر است. - Pauline at the Beach (Pauline à la plage), Éric Rohmer,1983 @gooshe درباره سینمای #اریک_رومر، اینجا در قسمت ششم مستند/#پادکست_گوشه؛ #هنر_با_گوشه ببینید... 🔗 لینک مستند سینمای اریک رومر؛ فیلمساز رابطهها در یوتیوب 📌ویدیو در دو نسخه، دو حجم و اندازه و کیفیت... @gooshe
فیلم: بخشهایی از پرتو سبز (اشعه سبز) ساخته اریک رومر، سال ۱۹۸۶؛ درباره زنی تنها که همهجا خود را بیپناه و جداافتاده از جمع میبیند و پناهش را در طبیعت جستوجو میکند. Movie: The Green Ray (Le Rayon vert), Éric Rohmer, 1986 @gooshe درباره سینمای #اریک_رومر، فیلمساز موج نوی فرانسه در #پادکست_گوشه؛ #هنر_با_گوشه، قسمت ششم، اینجا در یوتیوب ببینید... @gooshe 📌 ویدیو در دو حجم و کیفیت و اندازه... .