〚خدمتکار هات🔞💦〛
از قشنگیای دنیا؛ چشمای خمارت ... وقتی دارم برات میخورم🤤👅💦 . . . (پارت گذاری بصورت یک روز درمیان ) {میسنا_میم} پیـج اینستـاے مـا رو دنبـال ڪنیـد: 🆔 https://instagram.com/roman_misana_mim
نمایش بیشتر27 910
مشترکین
-10524 ساعت
-4637 روز
+1 27530 روز
توزیع زمان ارسال
در حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.تجزیه و تحلیل انتشار
پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 - لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅
با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم میکشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد میذارم
- آهههههه.... ک.صم باد کرده میخوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅
https://t.me/+RVkxjUKAtKIyMDY8 | 1 222 | 2 | Loading... |
02 روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞
https://t.me/+DQimFXEIaQ02YjRk | 1 197 | 2 | Loading... |
03 - لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅
با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم میکشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد میذارم
- آهههههه.... ک.صم باد کرده میخوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅
https://t.me/+RVkxjUKAtKIyMDY8 | 874 | 0 | Loading... |
04 روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞
https://t.me/+DQimFXEIaQ02YjRk | 870 | 0 | Loading... |
05 - لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅
با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم میکشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد میذارم
- آهههههه.... ک.صم باد کرده میخوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅
https://t.me/+RVkxjUKAtKIyMDY8 | 1 112 | 3 | Loading... |
06 روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞
https://t.me/+DQimFXEIaQ02YjRk | 823 | 0 | Loading... |
07 - لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅
با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم میکشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد میذارم
- آهههههه.... ک.صم باد کرده میخوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅
https://t.me/+5Svj0D2ZP7A5NGM0
https://t.me/+5Svj0D2ZP7A5NGM0
تری.سام با شوهر و برادر شوهر هاتم💦👅 | 233 | 0 | Loading... |
08 روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞 | 1 196 | 2 | Loading... |
09 دریاچه راه افتاده لای بهشتت طلا... شده یه کلوچه ی خیس که التماس میکنه ابنباتمو بکنم وسطش
حرکت دست خنکش روی بهشت خیسم باعث شد آه عمیقی بکشم
پلاگ بزرگ رو بی ملاحظه و یهویی فرو کرد تو سوراخ کو.نم که جیغم بلند شد و جوابش سیلی محکم و پر صدایی روی ک..صم بود
دستای بستمو تکونی دادم و مثه مار به خودم پیچیدم که وسط پام نشست و گفت : بگو چی میخوای از من... بلند فریاد بزن طلا.. داد بزن ج..نده
تنم میلرزید و جیغ کشیدم : میخوام پارم کنیییی دارم میمیرم از شهوتتتت... همین الان هر بلایی که میخوای سرم بیار فقط بذار ار.ضا بشم
https://t.me/+k_tcvPbrJuNjYTY0
نامزدش بخاطر پول طلا رو به یه شیخ عرب میفروشه و میشه بردهاش....🔞‼️ | 77 | 0 | Loading... |
10 Media files | 3 136 | 1 | Loading... |
11 #بخیه_1
_ کدوم عروسی شب زفاف روی زمین میخوابه که تو دومیشی؟
لب گزیدم و به لباس کوتاه خجالت آمیزم نگاه انداختم.
_ عروسی که همه چیش دروغه ...از شناسنامه بگیر تا شوهرش!
بدن عضلانیش رو کش قوس داد و با صورت سرد و مغرور به تخت اشاره کرد.
_ لاقل بیا اینجا دراز بکش یکم داد و بیداد و ناله کن به گوش اهل عمارت برسه!ج
دست به سینه چین به بینیم دادم و پشت پلک نازک کردم.
_ کی چی بشه؟
نفسش رو کلافه بیرون داد و اخم کرد.
_ توافق کردی نقش زنمو بازی کنی، از پس چهار تا آه و ناله برنمیای که به اینا ثابت بشه دارم میکنمت؟
دست روی دهنم گذاشتم تا صدای خندهم بیرون نره و لبه تخت نشستم.
_ آخه این دودول موشی شما ...اصلا باعث نمیشه یه دختر دردش بگیره که حالا توقع این چیز هارو دارید!
اخمش توی هم کشیده شد و از روی تخت پایین اومد.
مقابلم ایستاد و مچم رو گرفت.
_ از کی تا حالا به جای " آقا، ارباب، رئیس" به من میگی دودول موشی؟
من ازش حساب می بردم اما نمی ترسیدم.
_ از وقتی با شورت دیدمتون!
انگار توی سرش داشت نقشه قتلم رو می کشید که مچم رو محکم تر نگه داشت و دستم رو درست روی مردونگیش گذاشت.
_ بدم بخوریش یا سایزش دستت اومد؟
متورم ...داغ ...پر از پستی و بلندی که نشونه رگ های ورم کرده بود، زیر دستم می تونستم حس کنم.
وای که چه لحظه خجالت آوری بود.
موش واژه ناچیزی برای این خرطوم فیل بود ...
_ خب ...خب دیگه فهمیدم!
پر غرور مچم رو ول کرد و به تخت اشاره زد.
_ دراز بکش!
در هر صورت برگ برنده دست اون بود.
اگر به حرفش گوش نمیدادم ممکن بود با همون خرطوم فیل بهم تجاوز کنه و جدی جدی زنش بشم.
آروم روی تخت دراز کشیدم که به لباس توری و کوتاه توی تنم نگاه انداخت.
اولش احساس خجالت نمی کردم اما حالا زیر نگاهش ذوب شدم.
_ اینو از کجا اوردی پوشیدی؟
آب جمع شده توی گلوم رو فرو بردم.
_ ما ...مادرتون بهم داد.
انگشت زیر بینیش کشید و نزدیک اومد.
دستش روی لباسم نشست و بی هوا از وسط جرش داد که ترسیده جیغم هوا رفت.
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
🔴خلاصه: لیلا دختر شیطونی که از پیشخدمت بودن، به صیغه مهام خان تبدیل میشه و مجبور میشه به زور نقش همسرش رو برای خانواده شوهرش بازی کنه و هر شب تو تختش وانمود کنه که ... ⚠️🔞
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0 | 3 120 | 18 | Loading... |
12 #تریسام 🔞🍼
#Part1
با دیدن ک.ص سفید و صورتی زنم نفسام سنگین شد.
بدن بی نقص و سک.سیش آماده بود تا یه سک.س فوق العاده رو باهم داشته باشیم.
قری به کمرش داد وه باعث شد اون ک.ص محشرش از دیدم قایم بشه.
با خشونت پاهاشو گرفتم و از هم بازش کردم
اهی کشید که منو جری تر میکرد
لای ک.ص تپل سفیدش رو باز کردم و با دیدن چ.وچول صورتی رنگش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم
یه بند انگشتم رو توی سوراخش فرستادم که با ناز گفت:
-آههه احسان جونم ، آروم تر خیلی تنگه آیییی
با صدای فوق حشریش بند دیگهی انگشتم رو توی ک.صش فشردم
جیغ نیمه بلندی کشید و مچ دستمو محکم گرفت
-آییی احسان یکم بخورش برام ، خشک خشک درد داره بخداا
ک.یر کلفتمو در اوردم و ...🔞💦
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
داره با زنش سک.س میکنه و کـ.صشو میخوره که متوجه میشن خدمتکارشونم داره دیدشون میزنه اونو خفت میکنن و دوتایی ک.ص صورتی خدمتکارشونو پر میکنن🙈🔞💦 | 2 417 | 10 | Loading... |
13 Horney sisy🔞
#part1
نزدیکش شدم، خوابیده بود و نفس هاش آروم به گوش میرسید..مژه های بلندو فرش خیلی تصویر زیبایی ازش ساخته بود..
لب هام رو روی هم فشردم و آروم جوری که صدا نده و از خواب بیدارنشه روی تختش نشستم
پتو از روش کنار رفته بود و هیکل ورزیده اش مشخص بود،چشم هام رو توی کاسه چرخوندم و نگاهم زوم پایین تنه اش شد
بعد از چندین سال که از فلج شدنش میگذشت هر روز و هر روز با این صحنه مواجه میشدم و هربار هم حالم دگرگون میشد..هربار که میدیدمش تموم حس ها و غریزه های زنانه ام فعال میشدن
دوست داشتم بهش دست بزنم و حسش کنم من عادتم شده بود هر اخرهفته خودم حمومش کنم اما هیچ وقت درست و حسابی لمسش نکرده بودم!
نفس هام کشدار و بی قرار شده بود
دستم رو آروم نزدیک بردم و وقتی دستمو روی آلت بزرگش گذاشتم نبض زدن بین پاهام رو حس کردم
درست بود داداشم بود درست بود هم خون هم بودیم اما من حالا واسه داداش خودم خیس شده بودم
منی که همیشه رابطه ی خواهر برادری رو کثیف میدونستم حالا خودم توی اون منجلاب غرق شده بودم
شلوارش رو کمی کنار زدم و آروم از روی شورتش لمسش کردم
خیلی کلفت و بزرگ بود..اگه فلج نبود میتونست از اون سرمایه بین پاهاش به دخترهای زیادی حال بده اما حالا تنها کسی که میتونست از اون سرمایه فیض ببره خواهرش بود
یعنی من!
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
با داداش ناتنیش سکس میکنه سرچ کن پارت واقعی نبود بلفت🔞💦 | 2 172 | 6 | Loading... |
14 𝙃𝙤𝙩 𝙈𝙖𝙣🔞
•••••••••••••••••••
#Part_1
سوتینی که پوشیده بودم نوک سینه درشت و خوش فرممو به نمایش میذاشت.
شورت لامبادای مرواردی رو پام کردم و نگاهی به خودم تو آینه انداختم.
تو آینه نگاهی به لای پاهام انداختم.
بیکینیم سفید بود و شیار ک.صم صورتیِ صورتی
موهای بلوندم به چشمای آبی رنگم خیلی میومد.
روی لبای قلوهایم رژ صورتی ماتی کشیدم و برق لبی برای درخشش لبای شهوت انگیزم روی لبم کشیدم.
با شبنم هر چند وقت یه بار میرفتیم تو نخ یه مرد مایه دار و اسکلش میکردیم.
این بار پیشنهاد من عمو پارسا بود.
عمو دوست قدیمی بابام بود و باهم رفیقای گرمابه و گلستان هم بودن.
خیلی جذاب و سکسی بود و با دیدنش آب از دهن هر دختری روونه میشد و به خاطر همین کرمم گرفته بود تا یه خورده اذیتش کنم.
شبنم توی یکی از اتاقا داشت خودشو آرایش میکرد که صدای زنگ در اومد
دویدم و در خونه رو باز کردم.
با رسیدن عمو پارسا لبخند پر عشوه ای زدم و گوشهی لبمو گاز گرفتم.
-خوش اومدی عمو جوننن
درحالی که از سر و وضعم جا خورده بود اخم خفیفی کرد و گفت:
-بابات کجاست؟!
دستمو دور گردنش حلقه کردم و بهش چسبیدم.
از کارم متعجب شد.
با عشوه دم گوشش و مماس با لالهی گوشش لب زدم:
-بابا خونه نیست عمو جووون
+ یعنی چی؟! مگه بهت زنگ نزدم گفتم کارش دارم گفتی خونه است!
با شیطنت ابرو بالا انداختم:
- دروغ گفتم!
متعجب نگاهم کرد:
+چرا؟!
اهمیتی ندادم و خودم رو بالا تر کشیدم و گفتم: عمو این لباس بهم میاد؟
- نه اصلا برو درش بیار...
- عمو راستش یه چند وقته میخواستم یه چیزی بهت بگم...
نفس هاش کش دار شده بود و میخواست به عقب هولم بده اما من بیشتر بهش چسبیدم.
- عمو نمیدونم چرا چند وقته هر وقت می بینمت وسط پاهام داغ میشه اونجام نبض میزنه و خیس میشه... تو میدونی چرا این طور میشم؟
ادامه رمان👇🏻🔞💦
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
نگین دادخواه دختر ۱۷ سالهی شر و شیطونی که هرشب مزاحم یکی از مردای کله درشت اطرافش میشه و اونا رو اغوا میکنه اما باهاشون رابطه برقرار نمیکنه ، اما شبی که نوبت به پارسا رفیق پدر نگین میرسه پارسا نگین رو..🔞🙈
رابطه با مرد سن بالا🔞
#هات❤️🔥 #سکسی💦 | 3 760 | 18 | Loading... |
15 دریاچه راه افتاده لای بهشتت طلا... شده یه کلوچه ی خیس که التماس میکنه ابنباتمو بکنم وسطش
حرکت دست خنکش روی بهشت خیسم باعث شد آه عمیقی بکشم
پلاگ بزرگ رو بی ملاحظه و یهویی فرو کرد تو سوراخ کو.نم که جیغم بلند شد و جوابش سیلی محکم و پر صدایی روی ک..صم بود
دستای بستمو تکونی دادم و مثه مار به خودم پیچیدم که وسط پام نشست و گفت : بگو چی میخوای از من... بلند فریاد بزن طلا.. داد بزن ج..نده
تنم میلرزید و جیغ کشیدم : میخوام پارم کنیییی دارم میمیرم از شهوتتتت... همین الان هر بلایی که میخوای سرم بیار فقط بذار ار.ضا بشم
https://t.me/+k_tcvPbrJuNjYTY0
نامزدش بخاطر پول طلا رو به یه شیخ عرب میفروشه و میشه بردهاش....🔞‼️ | 1 | 0 | Loading... |
16 دریاچه راه افتاده لای بهشتت طلا... شده یه کلوچه ی خیس که التماس میکنه ابنباتمو بکنم وسطش
حرکت دست خنکش روی بهشت خیسم باعث شد آه عمیقی بکشم
پلاگ بزرگ رو بی ملاحظه و یهویی فرو کرد تو سوراخ کو.نم که جیغم بلند شد و جوابش سیلی محکم و پر صدایی روی ک..صم بود
دستای بستمو تکونی دادم و مثه مار به خودم پیچیدم که وسط پام نشست و گفت : بگو چی میخوای از من... بلند فریاد بزن طلا.. داد بزن ج..نده
تنم میلرزید و جیغ کشیدم : میخوام پارم کنیییی دارم میمیرم از شهوتتتت... همین الان هر بلایی که میخوای سرم بیار فقط بذار ار.ضا بشم
https://t.me/+k_tcvPbrJuNjYTY0
نامزدش بخاطر پول طلا رو به یه شیخ عرب میفروشه و میشه بردهاش....🔞‼️ | 802 | 1 | Loading... |
17 دریاچه راه افتاده لای بهشتت طلا... شده یه کلوچه ی خیس که التماس میکنه ابنباتمو بکنم وسطش
حرکت دست خنکش روی بهشت خیسم باعث شد آه عمیقی بکشم
پلاگ بزرگ رو بی ملاحظه و یهویی فرو کرد تو سوراخ کو.نم که جیغم بلند شد و جوابش سیلی محکم و پر صدایی روی ک..صم بود
دستای بستمو تکونی دادم و مثه مار به خودم پیچیدم که وسط پام نشست و گفت : بگو چی میخوای از من... بلند فریاد بزن طلا.. داد بزن ج..نده
تنم میلرزید و جیغ کشیدم : میخوام پارم کنیییی دارم میمیرم از شهوتتتت... همین الان هر بلایی که میخوای سرم بیار فقط بذار ار.ضا بشم
https://t.me/+k_tcvPbrJuNjYTY0
نامزدش بخاطر پول طلا رو به یه شیخ عرب میفروشه و میشه بردهاش....🔞‼️ | 1 511 | 2 | Loading... |
18 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 803 | 1 | Loading... |
19 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 1 214 | 3 | Loading... |
20 Media files | 3 089 | 0 | Loading... |
21 -با ک.صت بشین روی دهنم میخوام شیره وجودتو بکشم محیا...
-من... ر روم نمیشه دایی..
چنگ به ک.ون ژلهای دخترک زد و روی تنش کشید.
-حرف نزن وسط سکس فقط باید چهارتا کلمه بشنوم، بگو بخور... بکن، بمال، محکمتر...
همینکه ک.ص خیس دخترک روی دهان مرد نشست، تهریشش تن دخترک را به قلقلک انداخت و با خجالت پایش را بست.
-پاتو نبند توله سگ... میخوام قشنگ زبون بکشم لای پاهات.
با اولین لیسی که غلام بین پای محیا زد...
https://t.me/+XKelhIMb96Q2NTQ0
https://t.me/+XKelhIMb96Q2NTQ0
#رابطه_داییناتنی_با_خواهرزاده🔞 | 2 810 | 6 | Loading... |
22 #فورسام #تریسام
#سکس_گروپ💦🔞
#پارت19
اون دوتای دیگه اون پایین ک*.یرم رو از #شورت که در آوردند هین بلندی کشیدند.
حتما از بزرگی و #کلفتیش تعجب کردند!
اونی که موهای زرد #بلندی داشت و چشم هاش مشکی بود همونطور که چشم هاش برق می زد گفت:
_ چه #کلفت و بز ...
نذاشتم ادامه حرفش رو بزنه و پر فشار مردو*.نگیم رو داخل #دهنش کردم که اون یکی هم شروع به لیسیدن تخم هام کرد.
آخ رو ابرا بودم ...!
من رو روی تخت دو نفره داخل اتاق پرت کردند و یکیشون کی*.رم رو بین #پاهاش تنطیم کرد و خودش رو تا واردم کرد که صدای نالش بلند شد!
اون دوتای دیگه م*.مه هاشون رو بهم #مالوندن و لب های همو بوسیدن و یکیشون بهم نزدیک شد و لبم رو بوسید و بعد روی صورتم نشست که شروع به #لیسیدن ک*.صش کرد.
از اون طرف با اون دختره شروع به بوسیدن هم کردند.
زبونم رو وارد ک*.صش کردم و اونقدر تند تند زبون می زدم که سریع ار*.ضا شد و از روم بلند شد و شروع به #مالوندن خودش کرد.
اون دختره که داشت روم سواری می کرد از روم بلند شد و اونی که موهای #شرابی متوسطی داشت روم نشست و تند تند خودش رو بالا و پایین می کرد.
از لذت داشتم #بیهوش می شدم اما انگار اونا از من دست بردار نبودند و تا #شیره وجود من رو نمی کشیدند ول کن نبودند که...😈🔞
https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0
https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0
https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0
پسره اختلال دو قطبی داره و الان که قسمت شیطنتش فعال شده رفته پارتی و با دخترا تریسام و فورسام می زنه اما نمیدونه که ...🔞❌ | 2 701 | 4 | Loading... |
23 اخخخخخخخ دارم ميميمرمممم! تو رو خدا #رحم كن... بچه داره به دنيا مياد...
اخرين كمري رو كه زد خودشو توم تخليه كرد و بى جون كنارم دراز مشيد و فرياد زد: مامانننن! بيا #بچه داره ب دنيا مياد...
#نازم زخم شده بود. مادرش فورى وارد شد و با ديدن اوين برهنه و سرو وضع #لختم صورتشو جمع كرد. بين #پام جا گرفت و با ديدن وضعيتم فرياد زد:نكبت زور بزن بچه ام از دست رفت...
نميتونم... نميتونم...دارم ميميرم...
با ارنجش چنان روى شكمم فشار اورد ك جيغم به هوا رفت. از درد به خودم ميپيچيدم.
آفرين داره مياد همينطور رور بزن...
#انگشتسو #واردم كرد و #كيسه ابو #پاره كرد.جيغم به هوا رفت. با پست دست تو دهنم كوبيد: خفه شوو!...بچه ام خفه سد...
ديگه نميتونم...
سرش معلوم شده زور بزن...
باز با ارنج روم سوار شد : اخخخخخ... دلم...
صداى نوزاد ك تو اتاق پيچيد صداى كف زدنا بلند شد. چشمهاى گريونمو وا كردم. اوين بچه رو تو بغلش گرفته بود. و مادرش بين پام نشسته بود: مامان يجور بدوزش ك از اولشم #تنگتر بشه...
نخ و سوزن تو #بهشتم بالا و پايين مى رفت اما هيچ حسى نداشتم. انقدرى درد كشيده بودم اون پيشم هيچ نبود. وقتى كارش تموم شد از جاش بلند شد. مامان تموم شد؟!
اره از اولشم #تنگتر كردم...
بچه رو ببر بيرون بهش برس من ببينم چ كردى؟
باشه اما اول بزار بگم تميزش كنن بعد...
خودم ميكنم... شماها برين...
نگاهم با ترس به رفتن بقيه دوخته شده بود. رو بهش كردم و گفتم: تو رو بخدا من تازه #ترميم كردم...
__ بازم ميدم #بدوزنت اما من ديگه نميتونم صبر كنم... يه بار ميرم و....
https://t.me/+ye-CsHpWeyEzMmFk | 3 728 | 4 | Loading... |
24 - درد دارهههههه...🩸⛓
فرزام بی توجه به داد و فریادم ضربهی محکمتری #داخلم زد که حس کردم سوراخ #باسنم جر خورد!
با درد دندونامو تو بازوم فرو کردم که کامل خم شد روم و تو صورتم خیره شد
- درد داره آره؟ اون موقع که تو آبم مواد ریختی و خواستی منو بندازی زندان درد نداشت الان که داری زیرم جون میدی درد داره؟
چشمای سرخ شدمو تو چشماش دوختم که با دستاش محکم گردنمو گرفت و فشار داد! خودشو تا ته کرد #داخلم که آخ ریزی از بین لبام خارج شد
- هنوز اولشه اروند! حالا حالا ها باهات کار دارم!
و برم گردوند و باسنمو داد بالا. هق ریزی زدم که #اسپنک محکمی زد و گفت
- به نظرت اگه اون عشق حرومزادت بفهمه زیر دشمنش جر خوردی چه عکس العملی نشون میده؟ هوم؟
و خودشو کامل کشید بیرون که نفسم آزاد شد! فکر کردم میخواد ولم کنه که با وارد شدن یهوییه اون حجم از بزرگی و کلفتی #مردونگ*یش داخل باسنم داد بلندی کشیدم که عصبی خندید
- ِرهههههه داد بکش! میخوام تا صبح صدای داد و زجه هات تو عمارتم بپیچه!
دیوونه شده بود!
صورتمو تو بالشت فرو کردم که با حس چیز دیگه ای روی باسنم سرمو کج کردم. با دیدن #کی*ر مصنوعی کلفت و درازی که دستش بود قلبم از تپش ایستاد!
وحشت زده خواستم فرار کنم که تمام وزنشو انداخت روم و غرید
- چیه؟ یکی برات کمه؟ هوم؟ دلت میخواد دوتاشو تو خودت جا بدی؟
- ولم کن روانیییی!
پوزخندی زد و روان کننده ای ک روی میز بود رو برداشت و ریخت رو اون وسیله و سرشو گذاشت رو سوراخ*م...
- میخوام معنی جر خوردگی واقعیو بهت بفهمونم اروند! از این به بعد زندگیتو جهنم میکنم! کاری میکنم خودت آرزوی مرگ کنی...
و با تمام زورش اون وسیله رو هل داد داخل #باسنم که داد بلندی کشیدم و بی جون افتادم رو تخت. آرن بی توجه به وضعیتم خودش و اون وسیله رو عقب جلو کرد و همینجور که از #لذت ناله میکرد گفت
- آههههه! لعنتی این سوراخ فاکیت حسابی گشاد شده فکر کنم برا یکی دیگم جا داشته باشه...
حتی جون نداشتم که تقلا کنم و با هر ضربه ای که داخ*لم میزد نالهی ریزی از بین لبام خارج میشد.
پوزخندی به حالم زد و دستشو برد پایین و چنگی به مردونگ*یم زد و گفت
- وقتشه مردونگیتو بذاری کنار اروند! میخام از ک.ون آبتو بیارم و به اون حرومی نشون بدم که دشمنش چه جوری قراره به خاک سیاه بکشونتش!🩸🔪
بی جون سرمو کج کردم که نگاه دقیقی به سوراخ باسنم انداخت و گفت
- حالا وقتشه...
لرز خفیفی کردم که خم شد و چیزیو از رو زمین برداشت که...
یه رمان مخصوص با ژانر #مافیایی و #روانشناختی اوردم براتون🔞🔥
بکوب رو لینک قبل اینکه #حذف بشه🥵
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0 | 2 288 | 3 | Loading... |
25 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 316 | 0 | Loading... |
26 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 1 519 | 6 | Loading... |
27 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 296 | 0 | Loading... |
28 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 1 996 | 5 | Loading... |
29 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 1 949 | 8 | Loading... |
30 Media files | 3 932 | 1 | Loading... |
31 مدرسه سکسی💦🍑
#part1
-اوهییی اقا معلم فک کنم تپلم زخم شده اهییی میسوزه
پاهاشو از هم باز کردم با دیدن تپل صورتی وسط پاش اب از لبو لوچم اویزون شد دلم میخاست مردونگیمو توش فرو کنم و تند تند توش عقب جلو کنم با تصورش مردونگیم شروع به نبض زدن کرد و داشت شق میشد
-میخای برات خوبش کنم؟
سرشو تکون داد که سرمو نزدیک تپلش بردم و لیس پر تفی به کلوچش زدم
-اوهییی خیلی خوبه میشه بیشتر لیسش بزنین؟
+اره ولی نباید به مامان و بابات یا هر کس دیگ بگی یه راز بین منو خودت میمونه باشه؟
سرشو تکون داد که لیسی به تپلش زدم و شیارای تپلش رو از هم باز کردمو زبون خیسمو توش فرو کردم که از لذت جیغ بلندی کشید و در اتاق باز شدو مامانش با دیدنمون…💦👅😱
https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8
https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8
https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8
https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8 | 2 933 | 4 | Loading... |
32 #پارت۱❌🔞
فشاری به مردونگی کلفت #رفیقشوهرم دادم و لوند گفتم:
- میشه امشب هم مثل دیشب، ک🍆یر کلفتت رو بمالی به ک🍓صم؟! ک🍓صم میخاره و ک🍆یرت رو میخواد...
زیرچشمی نگاهی بهم انداخت و با پوزخند گفت:
- باز اون شوهر ک.صکشت رفته پی دختر بازی و تو اومدی از ک🍆یر و خا.یهی رفیقاش آویزون شدی؟!
لببرچیدم و نق زدم:
- خب من چیکار کنم؟! میثم منو نمیکنه.... تازه مال تو از مال اون خیلی کلفت تره....
فشاری به #مردونگی کلفتش دادم و ح.شری گفتم:
- اووووم مهراب میخوام امشب خودم روی کلفتت #سواری کنم...
دستمو پس زد و بی تفاوت غرید:
- هرشب همینو میگی بچه، اما همینکه #کلاهکش به دم ک🍓صت میخوره، عینهو یه جسد توی تخت وا میری، بعدش من خودم باید بگ.امت...
قبل از اینکه چیزی بگم، با شنیدن صدای شوهرم ترسیده خواستم از جام بلند شم، که مهراب با بدجنسی منو کشید روی #مردونگیش و گفت:
- که میخواستی روی ک🍆یر رفیق شوهرت سواری بری توله؟! سواری کن...
سواری کن تا شوهرت بیاد ببینه زن ۱۷ سالهاش چطور روی #ک.یر رفیقاش کابویی میره...
همین لحظه در باز شد و #شوهرم با دیدن من که روی ک.یر #رفیقش نشسته بودم...
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
زن ح.شری داره روی ک.یر رفیق شوهرش سواری میره، که شوهرش سر میرسه و....🔥😱🔞 | 2 780 | 6 | Loading... |
33 هلو آبدار🍑💦
#پارت33
آرمین مردونگـ❌یشو یه ضرب تو پشتم فرو کرد و #سینه هامو تو #چنگش گرفت که #جیغی از روی درد کشیدم..💦
-اییی ولم کن #وحشیی..
خمار دم گوشم پچ زد:
-هیشش هرزه من تموم شد..امیر معطل چی داداش؟ واقعا میخوای از خیر همچین #لعبتی بگذری که اونجا ماتت برده؟؟
امیر که تازه به خودش اومده بود لبخند #هیزی زدو جلو اومد:
-این بچه با این #بدن ریزه میزش میتونه دونفرو تو سوراخ تنگش تحمل کنه؟
از #درد چشمامو روی هم فشار دادم که آرمین با تک خنده ای گفت:
-کجاشو دیدی...به #جثهش نگاه نکن بیا #جلو حالتو ببر اوووف جوجه..
امیر روی تخت نشستو و روبه آرمین گفت:
-بیارش بالا داداش منم یه #صفا به اون تپل بین پاش بدم داره له له میزنه که..💦🔞
تا خواستم حرفی از سر مخالفت بزنم دو #انگشتشو تو #دهنم #فرو کرد..
-صدات در نیادا..مثل #پستونک بمکش انقد که دردی که قرار بچشیو فراموش کنی بیبی گرل...
چشمام اشکی شده بود و نق میزدم که خودشو بهم چسبوندو با یه حرکت #کلفتیشو تو #بهشتم فرو کرد و پا به پای آرمین تو سوراخم تلمبه میزد..
-چقدر داغی تو بیبی اوف...
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
دوتایی دختره رو خفت میکنن و ازش رابطه میخوان🤤💦
اخـــــطــار⚠️
این رمان از پارت اولش دارای صحـنه های باز ممنوعست💯
بچه وارد نشه🔞🚫 | 3 860 | 5 | Loading... |
34 #Part_1
_اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه
شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد
از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کونم پاره میشه
_اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره
بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید
_من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از ک.ون بگادش
تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم
به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید
_تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش آبشو بیارن نه رفیق؟
شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود.
-وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم
شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که خودشو به زبونم کوبید
چشمامو با لذت بستم لبمو گاز گرفتم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد...
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦 | 4 551 | 4 | Loading... |
35 〚خدمتکار هات🔞💦〛
#پارت_۲۰۸
انقدر ماند تا دخترک جلوی دربی ایستاد و به عقب برگشت و با دیدن سیروانی که هنوز منتظر بود.
دستی تکان داد و چند بعد مادرش بود که او را به آغوشش کشید و سرو صورتش را میبوسید.
لبخند زد و فرمان را میچید و با گازی که با ماشین داد از انجا دور شد.
°▪°▪°▪°▪°▪°▪°▪°▪°▪°▪°▪
با دیدن دخترکش چشمانش پر شد و هیجان زده او را درآغوشش کشید.
این هفته مدام دلتنگش میشد و حتی با تماس و پیام هم دلش ارام نمیگرفت.
دلشوره داشت و نمیدانست چه کند تا از شر این دلشوره خلاص شود و حالا با دیدن دخترکش گویی که اصن هیچ اتفاقی نیفتاده باشد
- دورت بگردم یکی یدونم، کی اومدی مادر؟
- قربونت برم مامان گلم خوبی؟
- تورو که دیدم خوب خوب شدم نفس مادر ،بریم داخل دور سرت بگردم! چرا نگفتی بیام دنبالت؟اوندفعه که رئیست گفت ممکن نتونی بیای دلم حسابی گرفت و چون نگفتی بیام سراغت گفتم حتما نذاشتن بیای
وارد حیاط کوچکشان شد و همونجور که در آغوش مادرش بود بوسه ای روی لپش زد و گفت
- عمدن نگفتم که غافلگیرت کنم،وای مامان خیلی دلم واست تنگ شده اصلا انگار چند سال نبودم
- قربون دلت برم من ، پس من چی بگم خوشکلم، بریم داخل دورت بگردم
همراه هم وارد خانه شدند و پدرش با دیدنش ، طبق معمول کنار پیکنیک نشسته و در حال کشیدن بود.
نیشخندی زد و با حرفی که زد قلب دخترک دوردانه اش را شکاند
- ها بلاخره دختر خرابت اومد؟ تو که میخواستی بدی چرا نرفتی با حسنی؟ پول خوبی برات میداد
- دهنت رو ببند مرد وگرن اینبار چشم میبندم به همچی و زنگ میزنم به پلیس!
چنان محکم و با صدای بلند گفت که ترسید و خنده ی چندشی کرد و رو به زنش گفت
- چته بابا باز وحشی شدی؟ خب میگم میخاد بده ...
فاطمه به سمتش هجوم برد و با پا محکم به پیکنیک زد و با چپ شدنش در خشتک شوهرش، وحشت زده عقب رفت .....
#part2
_اووف تابان #کــ..ـص کلوچه ای و صورتیت از زن اولم تنگ تره آههه اووف الان با آب #کـ..ـــیرم #کـ**صتو پر میکنم..
بی حال نالهای کردم و برای سومین بار توی #کــ.ــصم آب #کـــ..ـیرشو خالی کرد...
_بیا روی دهنم تابان اووف میخوام این #کــ..ـص کلوچه ایتو بخورم و بمکم باید آب #کــ..ـص بخورم اووف آههه.
مظلوم و حشری درحالی که از #کــ..ـصم آب #کــ..ــیرش میریخت بلند شدم و روی دهنش نشستم که با حس زبون داغش توم آه غلیظی کشیدم..
_آههه سهراب آهههیی آهه اومم آهه
#کــ**یر سهراب جلوم دراز و گنده شده بود و یهو....💦💦
https://t.me/+E86mmotMW2M3NmFk
https://t.me/+E86mmotMW2M3NmFk | 7 791 | 40 | Loading... |
36 🔥 چنل vip پر از صحنه های هات و سکسیه و دوبرابر چنل اصلی پارت داره🔞💦
پارت گذاری توی کانال vip به صورت روزانه دو پارت و در کل هفته ای 12پارته.🤤💦👅
📍جهت عضویت و خوندن رمان با پارت های بیشتر، مبلغ 48 تومان به شماره کارت:
💳 6104337467615579
نسیم محمودی
♨️نام رمان حتما ذکر شود♨️
واریز کرده و شات واریزی رو به آیدی زیر ارسال کنید❤️👇🏻
@Misana_Mim
(واسه اون دسته از عزیزانی که گفتم توان مالی نداریم میتونین از ۴۳ تا ۴۸ واریز کنن❤️) | 7 626 | 1 | Loading... |
37 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 373 | 1 | Loading... |
38 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 845 | 2 | Loading... |
39 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 944 | 3 | Loading... |
40 میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
https://t.me/+HuE2eJxfnHBhYWFk
با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅
#باخوندنپارتایسکسیشآبکصتمیزنهبیروننمیخایشورتتخیسشهنیا👅🤤💦 | 259 | 0 | Loading... |
- لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅
با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم میکشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد میذارم
- آهههههه.... ک.صم باد کرده میخوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅
https://t.me/+RVkxjUKAtKIyMDY8
1 22220
00:02
Video unavailable
روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞
https://t.me/+DQimFXEIaQ02YjRk
1 19720
- لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅
با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم میکشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد میذارم
- آهههههه.... ک.صم باد کرده میخوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅
https://t.me/+RVkxjUKAtKIyMDY8
87400
00:02
Video unavailable
روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞
https://t.me/+DQimFXEIaQ02YjRk
87000
- لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅
با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم میکشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد میذارم
- آهههههه.... ک.صم باد کرده میخوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅
https://t.me/+RVkxjUKAtKIyMDY8
1 11230
00:02
Video unavailable
روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞
https://t.me/+DQimFXEIaQ02YjRk
82300
- لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅
با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم میکشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد میذارم
- آهههههه.... ک.صم باد کرده میخوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅
https://t.me/+5Svj0D2ZP7A5NGM0
https://t.me/+5Svj0D2ZP7A5NGM0
تری.سام با شوهر و برادر شوهر هاتم💦👅
23300
00:02
Video unavailable
روم خیمه زد و دستشو روی ک.ص خیسم گذاشت باانگشتای بزرگش شروع به تلمبه زدن توی ک.صم کرد💦🔞 دیلدوی خاردار بزرگی برداشت وهمزمان وارد سوراخ ک.ونم کرد رسما داشتم از ک.ص و ک.ون جر میخوردم که...🔥🔞
1 19620
دریاچه راه افتاده لای بهشتت طلا... شده یه کلوچه ی خیس که التماس میکنه ابنباتمو بکنم وسطش
حرکت دست خنکش روی بهشت خیسم باعث شد آه عمیقی بکشم
پلاگ بزرگ رو بی ملاحظه و یهویی فرو کرد تو سوراخ کو.نم که جیغم بلند شد و جوابش سیلی محکم و پر صدایی روی ک..صم بود
دستای بستمو تکونی دادم و مثه مار به خودم پیچیدم که وسط پام نشست و گفت : بگو چی میخوای از من... بلند فریاد بزن طلا.. داد بزن ج..نده
تنم میلرزید و جیغ کشیدم : میخوام پارم کنیییی دارم میمیرم از شهوتتتت... همین الان هر بلایی که میخوای سرم بیار فقط بذار ار.ضا بشم
https://t.me/+k_tcvPbrJuNjYTY0
نامزدش بخاطر پول طلا رو به یه شیخ عرب میفروشه و میشه بردهاش....🔞‼️
7700