cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

مجله گُردآفرید

کجا نام او بود گردآفرید زمانه ز مادر چنین ناورید

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
881
مشترکین
-224 ساعت
-27 روز
-1530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from چشم پادشاه
ادامه؛ اما اخیراً مناظره جناب تقی‌زاده را با کاوه شهروز در BBC دیدم در مورد موضوع اتحاد و جرج تاون. جناب تقی‌زاده به درستی فرمودند که هدف آن افراد، کسب مشروعیت سیاسی به‌وسیله شاهزاده بود. و البته پیش‌ترها نوشته بودم که شاهزاده نیز اهدافی داشت. یکی از آن هدف‌ها، نشان دادن این موضوع بود که برای «اتحاد» باید اصولی مشترک و بنیادین داشت. کاوه شهروز در مصاحبه می‌گویند که «آقای پهلوی» باید با مخالفان نظام پادشاهی نیز گفتگو و کار کند. صحبت شهروز درست است. اما رندانه دغل‌کاری‌ست. شاهزاده برای همکاری اصولی دارد که بارها اعلام نموده است. اتفاقاً اصول شاهزاده نیز استوار است بر «ایران‌خواهی». بارها ایشان فرموده‌اند که اعتقاد به ملت ایران و پرچم ملی، حفظ مملکت و اعتقاد به اراده‌ی ملت و دولت ملی سکولا، اصول ایشان برای همکاری‌اند. از این رو با جمهوری‌خواهان ایران‌خواه نیز همکاری کرده‌اند. اما باید به امثال کاوه شهروز یادآوری کرد که شاهزاده به این علت با مجاهدین و تجزیه‌طلبان که عمده‌ی مخالفان پادشاهی در اپوزیسیون را تشکیل می‌دهند، همکاری نمی‌کند، چون‌که ایران‌خواه نیستند. یعنی هم آن اصول را نمی‌پذیرند و هم خائن به ملت‌اند. علت شکست منشور جرج تاون همین است. عدم پایبندی افراد حاضر، به منشور(رجوع شود به صحبت‌های مهتدی و جلسه‌ی خصوصی‌شان با ایلخانیزاده و حزبش) و همچنین نداشتن اصول مهم فعالیت سیاسی برای آینده ایران. آیا لازم است بگویم حزب کومله، از همان احزاب مائویستی در خدمت صدام بود؟ یا کارنامه‌ی مجاهدین خلق را باز کنم؟ حتی افرادی که سعی دارند آن اصول را هم با خطر روبرو کنند، صلاحیت و شرایط کار سیاسی را ندارند. از جمله خود کاوه شهروز. که با طرح فدرالیسم قومی، راه تهدید و نابودی آن اصول را هموار می‌سازند و عملاً در جهت تخریب آن می‌کوشند. در نتیجه موضوع عدم همکاری و اتحاد؛ موضوع اختلاف در انتخاب پادشاهی یا جمهوری برای فرم دولت نیست. مسئله فراتر از این‌ها؛ ایران است و اعتقاد و احترام و کوشش در جهت اصول ایران‌خواهی. در نهایت باید بگویم کسانی که همچنان سعی دارند از اتحاد صحبت کنند و این و آن را برای عدم اتحاد مقصر جلوه دهند، طرحی برای کار سیاسی ندارند. که اگر داشتند با وجود این همه تضاد و تفاوت در ماهیت و گفتمان گروه‌ها، همچنان خاک را به این حفره‌ی عمیق اتحاد نمی‌ریختند. جمهوری اسلامی آخرین شانس این گروه‌های ضد ایران، برای رسیدن به آرمان‌هایشان است. خطوط مشخص است. یا ایران و ایران‌خواهی پیروز خواهد شد و جمهوری اسلامی و هرآن‌چه که در جهت تخریب مملکت می‌کوشد را دفع می‌کند، یا شکست می‌خوریم و این سرزمین به سیاه‌ترین نقطه‌ی خود می‌رسد. در هر صورت نمی‌توانیم با این جناح -جناحی که کل تاریخش نفی ایران و کوشش برای از بین بردن آن بوده است- متحد شویم ولو به ما برچسب بزنند و وافاشیستا سر دهند. https://t.me/chshmeiran
نمایش همه...
چشم پادشاه

ایرانی کرد مشروطه‌خواه «مشرووتە زیندووە.»

👍 9
Repost from چشم پادشاه
برای کار سیاسی در ایران باید ایران‌خواه بود؛ این روزها مجدد موضوع «اتحاد» در اپوزیسیون جمهوری اسلامی با مصاحبه‌های شاهزاده رضا پهلوی، پیش آمده است. عده‌ای می‌گویند تا زمانی که میان گروه‌های سیاسی اپوزیسیون اتحادی ایجاد نشود، جمهوری اسلامی فروپاشی نخواهد کرد. برخی نیز همزمان با این مسئله، پرونده‌ی منشور جرج تاون را باز کرده و به علت‌های شکست آن می‌پردازند. این وسط افرادی که تفکرشان برآمده از گفتمان 57 است مانند همیشه، پهلوی را عامل شکست منشور جرج تاون و همچنین عامل عدم اتحاد اپوزیسیون معرفی می‌کنند. اما آیا واقعا می‌توان درون اپوزیسیون شکلی از اتحاد را به وجود آورد؟! ببینید موضوع بسیار ساده‌ست. برای کار سیاسی در ایران و آینده‌ی ایران ما نیازمند «ایران‌خواهی» هستیم. یعنی فرد یا گروه سیاسی باید اصول بنیادین این ایران‌خواهی را دارا باشد. اعتقاد و احترام و کوشش در جهت سه اصل را -در حداقلی‌ترین حالت-، من ایران‌خواهی می‌نامم که عبارت‌اند از: 1_«حفظ کیان مملکت یعنی سرزمین ایران» 2_«اعتقاد و احترام به ملت ایران و اراده ملی» 3_«کوشش در جهت احیا دولت ملی». این سه اصل چیزهایی نیستند که دل‌به‌خواهی انتخاب شده یا به فرد و گروهی خاص تعلق داشته باشند. بلکه اساسی‌ترین زمینه‌های کار سیاسی‌اند. همراه خود حقوق طبیعی یک ملت تاریخی و همچنین سازوکار‌های نو دولت را دارند. یعنی هم خاک آن ملت بعنوان حقوق طبیعی حفظ می‌شود و هم می‌توانند درون آن، اراده خود را با تعیین سرنوشت؛ یعنی تصمیم‌گیری در مورد آینده خویش، نشان دهند و هم دولت ملی را احیاء نمایند. از این رو این ملت می‌تواند برای خود «آزادی» را بعنوان شهروندان -آن چیزی که درون سیستم امت‌گرای اسلامی موجود نیست- به دست آورند و حقوق فردی خویش را بازیابند. زمانی‌که پیش‌زمینه کار سیاسی برای ایران این است، حال می‌توان طرحی برای «اتحاد» ریخت. گروه‌ها و افرادی که این اصول را پذیرفته باشند، می‌توانند روی همین اصول متمرکز شوند و اتحادی را شکل دهند ولو روش‌های سیاسی و جناح‌هایشان متفاوت باشد. زمانی‌که این اتحاد شکل گرفت، می‌شود روی هدف متمرکز شد. هدف چیست؟ از دید من در شرایط امروز هدف ما دارای دو مرحله است. اول عبور از جمهوری اسلامی و منشاء و گفتمان شوم آن. دوم تلاش برای تحقق اصول «ایران‌خواهی» که نام بردم. یعنی حفظ کیان مملکت و سرزمین ایران در زمان آشوب پس از فروپاشی یک نظم مستبد که مرزهای ایران را نیز به بحران کشانده است(در مورد این مسئله بعدا خواهم نوشت). و ایجاد بستری برای نمود اراده ملت و احیا دولت ملی. این‌که روش‌ها و رفتار ما در این مسئله باید چگونه باشد، بحثی‌ست جدا و هدف این نوشته بررسی آن نیست. پس می‌بینیم هنگامی‌که آن پیش‌زمینه‌ها را داشته باشیم، احتمال رقم خوردن اتحاد و تمرکز بیشتر روی هدف، افزایش می‌یابد. اما در فضای اپوزیسیون، گروه‌ها و افرادی هستند که این اصول را ندارند و نمی‌پذیرند و از بدو تأسیس‌شان، با این مفاهیم بیگانه و دشمن‌اند. گروه‌هایی وجود دارند که در ابتدا کمونیست‌های مائوئیستی شیفته‌ی روستا بودند. آن‌ها هرچند همان مائوئیسم را هم نمی‌فهمیدند اما به تقلید از آن، روی جامعه‌ی روستایی بعنوان محرک انقلاب‌شان، متمرکز بودند. انقلابی که هدف نهایی‌ش درهم شکستن دولت ملی، مدنیت، برهم زدن نظم اجتماعی، سلب حقوق طبیعی شهروندان چنان آزادی و مالکیت بود و در این راه به خشونت و مبارزه‌های چریکی و مسلحانه و روستایی روی می‌آوردند. از خروجی‌های مائوئیسم، پل پوت و خمرهای سرخش بود. آیا لازم است بگویم خمرهای سرخ چه بلایی سر کامبوج آورد؟ همین گروه‌ها بعدها با امت‌گرایان اسلامی متحد می‌شوند و نفی همه‌ی موارد انسان مدرن و ملت ایران را به توان دو می‌رسانند. آن‌هایی که از سفره‌ی انقلاب جا ماندند یا سهم‌شان در حد نان و پنیر و شلاق بود، با وقوع جنگ با رژیم بعث؛ این ملت، سرزمین و خاکش را به صدام فروختند. حامی اصلی‌شان صدام شد و بر ضد همین اصول «ایران‌خواهی» مجدد به پا خاستند. امروز هم همین گروه‌ها در شکل‌های مختلفی موجود اند و آرمان و هدف‌شان با اندکی تغییر، همان است که بود. یعنی نفی همه‌ی اصول ایران‌خواهی. عده‌ای دنبال تجزیه‌اند و عده‌ای با مواردی چون فدرالیسم قومی می‌خواهند درهای خشونت را به روی ایران باز کرده و مسیر فروپاشی این مملکت را هموار سازند. زمانی‌که ما با چنین افراد و گروه‌هایی طرف هستیم، آیا صحبت از «اتحاد» سراسری اپوزیسیون، بچگانه و عوام‌فریبانه نیست؟ اختلاف ایران‌خواهان با این گروه‌ها و افراد چنان زیاد است که «اتحاد» از ابتدا از مفهوم تهی می‌شود. این‌ها بدیهیاتی‌ست که ما باید بارها و بارها تکرار کنیم. https://t.me/chshmeiran
نمایش همه...
چشم پادشاه

ایرانی کرد مشروطه‌خواه «مشرووتە زیندووە.»

👍 7
Repost from چشم پادشاه
Photo unavailableShow in Telegram
سارینا بلند شو... دورتموند رفته فینال... منتظرتم... باهم بریم ومبلی، تیم محبوب من هم امشب صعود می‌کنه... سارینا همه منتظریم که بیای... «...کاشکی 1 ژوئن در ورزشگاه ومبلی عکس سارینا اسماعیل‌زاده بدرخشه. دوستانی که انگلیس اقامت دارید با شما هستم...» https://t.me/chshmeiran
نمایش همه...
💔 17 1
Repost from چشم پادشاه
دو کلوم از مامی عروس؛ فریبرز محمدخانی یک رشته توئیت نوشته و ادعا کرده که مشروطه‌خواهی همان اصلاح‌طلبی‌‌ است و پروژه‌ی هدایت شده‌ای از جانب نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی. استدلال او بر این استوار است که در سال 1385، از جانب اصلاح‌طلبان همایشی تحت عنوان «ایران یکصد سال پس از مشروطیت» برگزار شده و افرادی چون خاتمی، جلایی‌پور، حجاریان، کروبی و...، از سخنرانان آن همایش بوده‌اند. سپس ادامه می‌دهد و در کمال تعجب می‌گوید که از سال 88 سپاه پاسداران بر گروه‌های ملی‌گرا تسلط پیدا نموده و مشروطه‌خواهی جای پادشاهی‌خواهی را گرفته است. جای بسی خوشحالی‌ست که مدعی سواد آکادمیک؛ این تئوریسین خودخوانده، هم تاریخ نمی‌داند -یعنی تاریخ ایران و تاریخ مفاهیم سیاسی در ایران- و هم سیاست را. این‌که کسی بگوید چون چند فرد درون سیستم جمهوری اسلامی که سوادشان، نوسانیْ میان خاتمی و رئیسی‌ست، از مشروطه بالا رفته‌اند، پس مشروطه پروژه است و از دل اصلاحات بیرون آمده، باید به عقل آن کس شک کرد. لابد «مشروطه ایرانی» آجودانی -با همه نقدها- که چند سال پیش از این نشست به چاپ رسیده و در آن «رضاشاه قهرمان مشروطه بود» به چشم می‌خورد نیز، پروژه بوده و نقشه‌ی اصلاحات. یا شاید هم آخرین نوشته‌ی آریامهر فقید که سرنوشت کشور را به قانون اساسی که حاصل انقلاب مشروطیت بود، سپرده است، نقشه‌ای بیش نبود که آن را هم اصلاحات ساختند. شاید هم حزب مشروطه ایران که با دستان پرتوان و میهن‌پرست داریوش همایون ایجاد شد هم پروژه‌ی اصلاحات است! که اگر چنین باشد باید پرسید فریبرز محمدخانی با باقیمانده آن حزب و افراد ورشکسته‌اش چرا همکار و هم‌فکر است؟! به هر روی قصد ندارم به این ترهات بیش از این پاسخی دهم و چیزی را اثبات کنم. اما موردی که بسیار جالب بود در نوشته‌ی او، این است که می‌گوید مخاطب مشروطه، شاه است یا به تعبیری دیگر مشروطه در تقابل با شاه است. این برادر تئوریسین ما هرچیزی را بدون توجه به صحبت‌های قبلی‌اش می‌نویسد، وگرنه اگر توجه داشت چنین نمی‌گفت. خب اگر مخاطب مشروطه، شاه است و به تعبیری مخالف شاه، اصلاحات در سیستم جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، با کدام شاه می‌جنگند؟ یا دقیق‌تر مخاطب‌شان کدام شاه است؟ مگر جمهوری اسلامی، شاه دارد؟ احتمالا اگر این تئوریسین ما، اندکی جلوتر می‌رفت، خامنه‌ای را شاه می‌نامید، جای شکر دارد که قدم فراتر نگذاشت. اما این‌که چرا استفاده از مشروطه‌خواه، امروز دقیق‌ترین اصطلاح برای بیان افکار پادشاهی‌خواهان است، به‌شکل مفصل بعدها به آن می‌پردازم. اما این را بدانید که مشروطیت فهم مدرن ما از سیاست و نهاد و قانون است. به‌عبارتی مشروطه پلی بود که فهم ما از شالوده‌ی ملیت و دولت را به معنای جدید آن رساند و هم باعث تأسیس «حکومت قانون» شد. تأکید ما بر بازگشت به مشروطه، تأکید بر بازگشت به حکومت قانون ذیل پادشاهی است و از این رو مشروطه‌خواهی، فهمی‌ست برای دفاع از همین نهاد. https://t.me/chshmeiran
نمایش همه...
چشم پادشاه

ایرانی کرد مشروطه‌خواه «مشرووتە زیندووە.»

👍 12
📖 غلطواره فکر سیاسی در ایران سال ۱۳۸۰ بود؛ نزدیک پایان دور نخست ریاست جمهوری اصلاح‌گرا. جمعی از دوستان از من خواستند که در ضمن یک مجموعه سخنرانی، با شنوندگان محدود، به بحث و بررسی کارنامۀ اصلاحات بپردازم. تأملی کردم و پذیرفتم و البته نیتی بیش از آنی داشتم که آنها در سر داشتند. با خود گفتم فرصتی است برای نقد فکر و عمل سیاسی در ایران مدرن. تصورم این بود که برای رسیدن به امروز باید کمی از دورترها شروع کرد و برای صحبت از سیاست باید به مبانی فکری و حواشی تاریخی آن هم عطف عنایتی نمود. قرار سخنرانی‌ها را گذاشتیم و هر روز که از خانه، که آن وقت‌ها در قلهک بود، به سمت جایی که قرار گردهمایی بود در نزدیکی دانشگاه تهران می‌آمدم، در طول طی این مسافت که کمابیش یک ساعتی می‌شد، به موضوع بحثم فکر می‌کردم و ذهنم را برای آن مرتب. بیش از آن وقتی نداشتم و وقتی هم نمی‌خواست.  هر جلسه را به یکی از موضوعات، مثلاً اندیشۀ سیاسی، استعمار، استبداد، امپریالیسم، روشنفکری، انقلاب، استقلال و نظایر اینها اختصاص دادم؛ تا در دو بحث انتهایی به اصلاحات و نقد آن برسم. در ذیل هر کدام از این عناوین هم، ابتدا یک بحث مختصر نظری مطرح می‌کردم و پس از آن به بحث مصداقی و تاریخی آن در ایران معاصر می‌پرداختم. ده جلسه شد. گفته‌ها ضبط و پیاده شد و ویرایش مختصری هم روی آن صورت گرفت. حاصل آن، در حدود ششصد صفحه، با همین عنوان بالا برای مجوز انتشار به ارشاد رفت. جوابیه بخش بررسی کتاب ارشاد خواندنی بود. در قالب متنی که بیشتر به یک دادخواست شبیه بود، در هفده بند، مرا به دفاع از امپریالیسم، دفاع از استعمار، دفاع از استبداد و سلطنت، انکار انقلاب و مواردی از این دست متهم کرده بود که تنها یک بند آن برای خمیرکردن کتاب یا حتی نویسنده‌اش کافی بود. به توصیۀ ناشر، ویرایشی در کتاب صورت دادم و حدود ۲۰۰ صفحه از آن را هم کاستم. فایده‌ای نبخشید. ناشر دیگری که با ارشاد روابط خوبی داشت پیشنهاد کرد که این‌بار او پا پیش گذارد. برای آن هم تلخیص و ویراستی انجام دادم، ولی باز هم‌ جواب منفی بود. چند فصل از کتاب را در مجلۀ «آفتاب» منتشر کردم که گویا به‌ همین دلیل توقیف شد. سرانجام به توصیۀ دوستی، و به‌ناچار، بخش‌های نظری کتاب را جمع و تدوین کردم که کتاب «مبانی نقد فکر سیاسی» را تشکیل داد و در سال ۱۳۸۶ منتشر شد. اینک بیش از دو دهه از عمر این لاکتاب گذشته است. چند باری به این فکر افتادم که پی‌دی‌اف آن را در جایی برای استفاده عموم بگذارم، ولی مطمئن نبودم پس از گذشت این‌مدت زمان آن سر نیامده باشد. باری، نهایتاً، با ترغیب جمعی از دوستان، این‌طور به نظر آمد که ممکن است برای برخی یاران مفید باشد. بر آن شدم تا متن آن را در اینجا بگذارم. هر کسی که آن را دانلود کرد و صفحاتی از آن را نگاهی انداخت، اخلاقاً و شرعاً موظف است یک دوره تسبیح ذکر :«خدا تو را رحمت کند» نثار مرحوم ابوی بنده بنماید.  @mardihamorteza
نمایش همه...
2
نمایش همه...
Repost from چشم پادشاه
حکایتی مهم: یکبار در خلوت بود و بر زبانش برفت: سُبحانی ما اَعظَمَ شأنی. چون با خود آمد مریدان بدو گفتند که چنین کلمه ای بر زبانِ تو رفت. شیخ گفت: خداتان خصم، بایزیدتان خصم، اگر از این جنس کلمه‌ای بگویم مرا پاره پاره کنید. مگر چنان افتاد که دیگر بار همان بگفت: مریدان قصد کردند تا بکشندش. خانه از بایزید انباشته بود. اصحاب خشت از دیوار بیرون گرفتند و هر یکی کاردی می‌زدند. چنان کارگر می‌آمد که کسی کارد بر آب زند هیچ زخم کارگر نمی‌آمد. چون ساعتی چند برآمد آن صورت خُرد می‌شد. بایزید پدید آمد چون صعوه‌یی خرد در محراب نشسته. اصحاب درآمدند و حال بگفتند. شیخ گفت: بایزید اینست که می‌بینید. آن بایزید نبود. «تذکرة الأولیا، عطار/ ذکر بایزید بسطامی رحمة‌الله علیه» https://t.me/chshmeiran
نمایش همه...
👍 5
Repost from چشم پادشاه
درد دل؛ جمهوری اسلامی بهشت تجزیه‌طلبان است. بهشت گروه‌هایی که خود را فعال اتنیکی(این واژه‌ی بیگانه‌ی مبهم) می‌نامند و ایران را کثیرالمله می‌دانند. اتنیک کجا و ملت کجا!!! این‌ها مجله می‌زنند، مجوز می‌گیرند، هرچه ضد ایران و مفاهیم اساسی ایران است، می‌نویسند. مرکز را می‌کوبند، زبان فارسی را، تاریخ این مملکت را تحریف می‌کنند و دروغ می‌سرایند و در آخر حق به جانب هم می‌مانند که شما نمی‌گذارید ما کار کنیم. این مملکت رو به فروپاشی‌ست و من این را هر روز بیشتر احساس می‌کنم. تشریف بیارید به مناطق کردنشین و ببینید چه اندازه مجله با مجوز علیه این مملکت مطلب مارکسیستی و چپ و تجزیه‌طلبانه، می‌نویسند. تحلیل‌گرانشان امثال اردشیر پشنگ هستند، کیف‌کش اصلاحات‌چی‌های امنیتی. وکیل‌شان صالح نیکخبت است که رسانه‌های وابسته به واجا از سال‌ها پیش، مطرحش کردند. تاریخ‌پژوهانشان امثال اسماعیل شمس‌اند رئیس بخش کُردی دائرة‌المعارف اسلامی. سری به کانال اسماعیل شمس بزنید، آنقدر مطلب غیرعلمی تاریخی و زبانی نوشته است، آدم متحیر می‌ماند. چگونه تمایلات پانکردی، سایه انداخته است بر مدرک این فرد. خستگی همه‌ی تنم را گرفته، افسردگی وجودم را. اما جلوی این باند خواهم ایستاد. دارم برای‌تان... https://t.me/chshmeiran
نمایش همه...
چشم پادشاه

ایرانی کرد مشروطه‌خواه «مشرووتە زیندووە.»

10👍 4
05:38
Video unavailableShow in Telegram
حمله به نوروز و سیزده‌به‌در و پهلوی از سوی آخوند سنی! این آخوند اهل سنت «ماموستا حمدی کرمی» نام دارد که مستمعین و مخاطبان خاص خود را در اطراف دهگلان پای منبرش جمع کرده. او در این سخنرانی خود، جشن نوروز را خرافه و جشن دشمنان کُردها می‌داند! او خطاب به مستمعینش می‌گوید: بینش خودمان را درست کنیم و نیفتیم دنبال شبکه‌های فارسی زبانی که به هر حال هیچوقت ملت کُرد را به رسمیت نمی شناسد. آن شاهزاده هم که در شبکه‌های خارجی صحبت می‌کند، نه خودش نه پدرش نه پدربزرگش کُرد را بشر حساب نمی‌کردند و قاضی محمد را آنها اعدام کردند. - همپوشانی فکری و اعتقادی و سیاسی جمهوری اسلامی با جریان‌های تجزیه‌طلب و واپسگرا، موضوعی است روشن و شناخته‌شده برای مردم ایران. @NejatBahrami
نمایش همه...
👍 7🔥 3