من؟ یه نمیدونمِ بزرگ
اینجا هر آنچه گفته نمیشود، زخم میشود. https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1141841-4nb33n2
نمایش بیشتر442
مشترکین
-1324 ساعت
-127 روز
+5530 روز
توزیع زمان ارسال
در حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.تجزیه و تحلیل انتشار
پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 توصیهم چیه؟ هیچی والا. منم نمیدونم. یه لحظه معذب شدم حس کردم رادیو ام.
سالای زیادی والیبال بازی کردم. اما خیلی وقته فرصتش برام پیش نمیاد. زمانمو مدیریت کنم اولین چیزی که انجام خواهم داد ورزشه. | 1 | 0 | Loading... |
02
همیشه به این فک میکنم روزایی که ورزش میکردم حالم خیلی بهتر بود
شما چی اهل ورزش هستید
چه ورزشی رو دوست دارید
توصیه تون به ممبرا چیه در این مورد | 1 | 0 | Loading... |
03 میزان شعور و پایه بودن ۱۰ از ۱۰. | 31 | 0 | Loading... |
04
هروقت شام خوردین و چای رو ریختین خبر کنید ما بگم شما بشنوید | 1 | 0 | Loading... |
05 ترجیحم این بود همهی آدمایی که میشناسم رو از اینجا دور کنم. به نفع هممون بود. | 1 | 0 | Loading... |
06
آره به ممبراتون اضافه شده با اینکه موردای بلاکی هم داشتین | 1 | 0 | Loading... |
07 نه. | 1 | 0 | Loading... |
08
مرغ عشق داری؟ | 1 | 0 | Loading... |
09 توی قلب منید. | 32 | 0 | Loading... |
10
خوشحالم برگشتی | 1 | 0 | Loading... |
11 شما بگید ما بشنویم. | 1 | 0 | Loading... |
12
حس هایی که داریم.
از ترسامون
از مورد علاقه هامون
بعضی وقتا میگم صحبتم نه!
چون که به اونجایی رسیدم که توصیفی ندارم چی میخوامبگم
پس سکوت؟
نه | 1 | 0 | Loading... |
13 صحبت کنیم. راجعبه چی؟ | 10 | 0 | Loading... |
14
میشه بیشتر یکمباهامون صحبت کنی. | 1 | 0 | Loading... |
15 دوست ندارم کلیشهوار صحبت کنم اما یه سری چیزا رو هم بهتون بگم. من قبلاً هم چنل داشتم. اونجا هم مینوشتم و گاهی اوقات با ممبرهاش صحبت میکردم. اینجا اما متفاوته برام. شما متفاوتین. روزی که گفتم میخوام اینجا رو ببندم، خیلیهاتون ناشناس دادید که نبند. حداقل اگه دیگه نمینویسی بذار چنلت بمونه. برای همین فقط گفتم دیگه نمینویسم اینجا و انتظارم این بود که قاعدتاً عدهی زیادی از شما برید اما موضوع جالبتر اینه که نه تنها یه نفر نرفت که تعدادتون بیشتر هم شد. با اینکه چنل فعال نبود، پیام های قدیمی فوروارد میشد و باز هم سر میزدید. توی این چند هفته به صورت مداوم از سمتتون پیام داشتم. یه عالمه آدمی که من نمیشناختمتون اما حالمو میپرسیدین. هر روز پیام داشتم که امروز بهتری؟ یه عالمه موزیک. کلی حرف دلگرم کننده. نمیخوام بگم ارتباط ما عجیب غریبه چون اینجا یه فضای مجازیه و خواهناخواه با کوچیکترین چیزی ممکنه فردا نباشه اما همهی اینا رو گفتم که بگم چقدر خوشحالم که یک سال و خوردهایه پیش، ساعت ۱۲:۵۵ شب، شروع کردم به اینجا نوشتن. خوشحالم که اینجایید. ممبرای چنل منید و میخونید و همراهمید. همین. | 1 | 0 | Loading... |
16 کنجِ دلخواه. | 1 | 0 | Loading... |
17 برنامههای هیجان انگیزی دارم. خونه میمونم. استراحت میکنم.کتاب میخونم. لباسامو میشورم. غذا درست میکنم. و باز هم استراحت میکنم =) | 1 | 0 | Loading... |
18
چهارشنبه رو تعطیل کردیم حالا چیکار کنیم ۵ روز تعطیلی رو؟😂
پیشنهاد بدید
خودتون چه جوری میگذرونید؟ | 1 | 0 | Loading... |
19 اگه با اخلاق کسی مشکل داری، آدم باش. به جای صحبت کردن با این و اون پشت سرش، عین یک انسان بزرگسال و دارای عقل و شعور، بشین با خود اون آدم صحبت کن. یا میپذیره و اصلاح میکنه یا رد میکنه. در دوحالت تکلیفت مشخص میشه. اینکه ترجیح بدی بشینی پشت سرش حرف بزنی و شبیه یه موجودِ ترسو و ضعیف توی روش بخندی، صرفاً کمشعوری یا بیشعوری خودت رو میرسونه. | 3 | 0 | Loading... |
20 عشق؟ نمیدونم.
آدمِ عزیزی رو اما به دست زندگی سپردم. | 56 | 5 | Loading... |
21
تو هم شکست عشقی خوردی ؟
شکست که نه
از دست دادن عشقی | 1 | 0 | Loading... |
22 کاملاً کودتا وار چهارشنبهی بعد از تعطیلاتِ هفتهی آینده رو تعطیل کردیم و علاوه بر اون به مناسبت تعطیلیش از دکتر شیرینی گرفتیم. | 1 | 0 | Loading... |
23 اینکه بدون دچار حملهی عصبی شدن، راجعبهش حرف میزنم، معنیش این نیست که ذرهای کمتر از اون میزان درد و دارم براش تجربه میکنم. | 6 | 1 | Loading... |
24 دو تا چیز تو این دنیا خیلی ترسناکه؛ یکی سوسک بالدار، یکی آدمی که تکلیفش با خودش مشخص نیست. | 11 | 0 | Loading... |
25 دو تا چیز تو این دنیا خیلی ترسناکه؛ یکی سوسک بالدار، یکی آدمی که تکلیفش با خودش مشخص نیست. | 1 | 0 | Loading... |
26 من سالهای سال توی باتلاق زندگی کردم. توی باتلاقی که از شدت آلودگیش نمیشد دور دستها رو دید. بلند پروازی سرکوب شده بود. آدمای تو باتلاق خودشونم باورشون شده بود اینجا بهترین جا برای زندگیه. تولد توی این باتلاق دستِ من نبود، اما نموندنِ توش چرا. شاید یه موهبت الهی بود؛ اما در نهایت من از اینجا رفتم. با سر و صدا. رفتم و هر بار که برگشتم یکم گِل با خودم بردم تا جای پامو تو محیطِ زندگی جدیدم سفت کنم. اما یه جای کار میلنگه. تو محلِ زندگیت، دوستات، خانوادهت، یا هر کوفت دیگهای رو عوض میکنی، اما نمیتونی از هویت واقعی خودت بگذری. نمیتونی فراموش کنی که چه سالهایی رو از دست دادی. چه ضربههایی خوردی که اصلا لزومی نداشت. چه دروغهایی شنیدی که امید واهی بود. نمیگذری و اگه خیلی رو خودت کار کنی، میپذیریش. ولی بازم یه جای کار میلنگه. خواه ناخواه، به گذشته سر میزنی. به یاد میاری. دلسوز حضور احمقها توی این باتلاقی. گاها به باتلاق سر میزنی و میبینی زندگی هر روز بهت یادآوری میکنه که هر چقدر هم از باتلاق دور باشی، باز هم لکههای قهوهایش روی لباس سفیدی که تازه خریدی میمونه.
باتلاق | 1 | 0 | Loading... |
27 میبینی عزیزم؟ من همیشه رفتم. باز هم میرم. و باز هم. و باز هم. و تو هر بار در احمقانهترین حالتِ ممکن به من دل میبندی و بودنم رو انتظار میکشی. میبینی؟ من همین قدر ترسو و تو همینقدر احمقی. | 101 | 11 | Loading... |
28 ساعت؟ ۱۲:۲۲
هوا؟ فاجعه
لوکیشن؟ مترو
مقصد؟ کلینیک
امید به زندگی؟ صفر
میزانِ پررویی؟ ده از ده | 66 | 4 | Loading... |
29 دوسش دارم. | 75 | 6 | Loading... |
30 با آدمهایی معاشرت کنید که بدونید اگر یک روز دشمن همدیگه شدید، قراره دشمنهای اصیلی داشته باشید. | 89 | 5 | Loading... |
31 آدم هست خوب، آدم هست بد. من اصلا آدم نیستم. | 86 | 1 | Loading... |
32 پس چرا این دلِ بیقرارِ ما هیچجا آروم نمیگیره آقای عطار؟ سفر تموم شده، جاده ها تکرار شدن و باز ما بیقراریم. | 87 | 2 | Loading... |
33 گفت: آداب سفر آن است که هرگز از قدم نایستی تا دلت آرام گیرد. آنجا که دل آرام گرفت، مقصد است.
• تذکرةالاولیا
• عطار | 78 | 1 | Loading... |
34 مثلاً به جای کلاسِ معاینه و ارزیابی میتونستیم بریم زیر سایه درخت بشینیم شیر کاکائو و کیک بخوریم اما تو نیستی و من خستم. | 1 | 0 | Loading... |
35 گفت نمیدونم بعد از مرگ چی انتظارمو میکشه اما میدونم نبودنِ من، میتونه تا یه شعاعی همه چیز رو بهم بریزه؛ پس دست نگه میدارم و نمیرم. | 103 | 3 | Loading... |
36 تقریباً از روزهایی که اینجا رو همینجوری نصفه و نیمه ول کردم، دستم به نوشتن نرفته. روزهای تلخ و ثانیههای تلختری گذشته که ترجیح میدم اجازه بدم سیاهیشون همون جوری باقی بمونه. بخش های زیادی از روحم نمونده و با همون چند تیکهی بلااستفاده براتون مینویسم، اگه به دلتون نشست، خوش به حالِ من. | 124 | 2 | Loading... |
37 تو همینی عزیزم. فصل زمستون، «موفق باشیدِ» ته برگه امتحان، تیکه آخر پیتزا، ورق آخر دفتر ۱۰۰ برگ، هر چیزی که تموم میشه، هر چیزی که نمیمونه میره. تو همینی. یه پایانِ غیر منتظره وسط یه زندگی کسل کننده. | 127 | 7 | Loading... |
38 تو همینی عزیزم. فصل زمستون، «موفق باشیدِ» ته برگه امتحان، تیکه آخر پیتزا، ورق آخر دفتر ۱۰۰ برگ، هر چیزی که تموم میشه، هر چیزی که نمیمونه میره. تو همینی. یه پایانِ غیر منتظره وسط یه زندگی کسل کننده. | 1 | 0 | Loading... |
39 به خاطر پیامای خیلیهاتون که گفتید حداقل پاک نکن اینجا رو، نمیکنم. چشم.
اما دیگه چیزی نمینویسم اینجا. بمونه یه گوشهی خاک خورده توی تلگرامتون.
خداحافظ. | 387 | 4 | Loading... |
40 امشب اینجا رو میبندم. مراقب خودتون باشید و به هیچکس اعتماد نکنید. | 417 | 11 | Loading... |
توصیهم چیه؟ هیچی والا. منم نمیدونم. یه لحظه معذب شدم حس کردم رادیو ام.
سالای زیادی والیبال بازی کردم. اما خیلی وقته فرصتش برام پیش نمیاد. زمانمو مدیریت کنم اولین چیزی که انجام خواهم داد ورزشه.
همیشه به این فک میکنم روزایی که ورزش میکردم حالم خیلی بهتر بود
شما چی اهل ورزش هستید
چه ورزشی رو دوست دارید
توصیه تون به ممبرا چیه در این مورد
هروقت شام خوردین و چای رو ریختین خبر کنید ما بگم شما بشنوید
ترجیحم این بود همهی آدمایی که میشناسم رو از اینجا دور کنم. به نفع هممون بود.
آره به ممبراتون اضافه شده با اینکه موردای بلاکی هم داشتین