مَکبِث

نصفه شب بیدار شدم پیاماتو خوندم خوابیدم کل شب داخل یه اتاق سه متری به ملت میگفتم برید اونور خدا خیرت بده هومن

بگو پست نذار دیگه لقمه رو چرا میپیچونی

صدتاس هومن

تو یه چنلی‌ام پست گذاشته بود ریکشناتون به تعداد معین نمیرسه دیگه پست نمیذارم تعداد معین چقدره دقیقا؟ که منم پست نذارم؟؟

هومن من دارم میرم بازار منتظر منتظر منتظر منتظر آهان خب کارتمو بردار

من یه مشکلی دارم تو تصمیم گیری های آنی میلنگم یعنی مثلا مامانم میومد بالا سرم میگفت هومن این کارت هدیه رو داییت گفت بدمش به تو چون مامانم میدونست من همچین مشکلی دارم، اون حرفو میزد و وایمیستاد بالا سرم منتظر منتظر منتظر تا من ویندوزم بالا بیاد بگم آهان خب مال خودت بعد کارتو میذاشت تو جیبش نیرفت

دیدید مثلا خانواده‌ها تو عید یا تولد یا مناسبتی چیزی که میشه میان میگن عمه‌ت دویست تومن بهت عیدی داد و تو منظورشو میفهمی میگی بردار مال تو؟

الان صدام کرد گفت هومن پاشو دیگه چقد میخوابی🤣💦

مسیج دادم بهش اگه ظرف شستنت تموم شد برم بشاشم بیام با هم اخبار ببینیم

خواب بودم همخونه‌م‌ در اتاقو باز کرد گفت هومن دختر داره میاد بیدار نشو. اوایل یکم درمورد سیاست حرف زدن ولی الان دو ساعت گذشته همخونه‌م داره ظرف میشوره دختره اخبار میبینه😐