cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

خدمتکار اجباری

برای تبلیغات: @tblight_dys کپی ممنوع🚫⛔️ نویسنده:رینا

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
7 762
مشترکین
+3024 ساعت
+4507 روز
+1 94830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

بیایید گپ حرف بزنیم https://t.me/+dHs54WdrppdiNTNk
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
میدونستی همین الان پا گذاشتی به یه گروه خاطره ساز؟ خوش اومدی!🤌🥹 🗣️ ویس کال شبانه • بدون محدودیت 🗣️ 🔮 مخ زنی😈🍑👅 رل زنی💦 آزاد 🔥 https://t.me/+dHs54WdrppdiNTNk
نمایش همه...
برای خرید vip رمان به ایدی زیر پیام بدید: ⛔️🔞🔥 @Admi_sohveti با تخفیف مناسب تخفیف رو از دست ندید🔥💦☑
نمایش همه...
#part1080 گوشی و سوییچم و برداشتم و با یه نگاه به دور و بر اتاق راه افتادم سمت در.. - من زود برمیگردم. شامم نمیخواد درست کنی.. از بیرون میگیرم. فعالً! - منم با خودت ببر! عین آدمایی که بهشون برق وصل میشه سرجام ثابت موندم و نگاهم واسه چند ثانیه به رو به روم خیره موند. چی گفت؟ با من بود؟ از کی وقتی با من حرف میزد فعلش و مفرد به کار میبرد؟ چرخیدم سمتش.. نگاهش خیره به زمین بود.. نمیدونم چرا ولی حس کردم تو یه حال و هوای دیگه اس. به خودم اومدم و گفتم: - نمیشه! نگاهش از زمین جدا شد و تو چشمام خیره شد.. - چرا؟ چون خدمتکارتم لیاقت ندارم همراهت باشم؟ تعجبم لحظه به لحظه بیشتر میشد.. این آنا بود که داشت این حرفا رو میزد؟ چرا دیگه هیچ اثری از خجالت چند دقیقه قبل تو وجودش نبود؟
نمایش همه...
12❤‍🔥 4🍓 2
#part1079 اگه میدونستم انقدر با کراوات بستن معذب میشه هیچوقت ازش نمیخواستم این کار و بکنه.. هرچند که شرایط خودمم دست کمی ازش نداشت. ضربان قلبم تند شده بود و تحت هیچ شرایطی نمیخواستم آنا بهش پی ببره. بی اختیار دستام و گذاشتم رو کمرش.. چشماش گشاد شده اش که تو چشماش خیره شد کارم و اینجوری توجیه کردم: - دیدم خیلی رو پاهات بلند شدی.. نگهت داشتم که نیفتی! عین آدم های گنگ و الل نگاهش فقط بین چشماش چپ و راست میشد و هیچی نمیگفت.. - میخوای بلندت کنم که راحت تر باشی.. با این حرفم باالخره به خودش اومد با چند تا پلک پشت سر هم حواسش و به یقه ام داد و گره کراوات و سفت کرد و یقه ام و انداخت روش.. - نه.. تموم شد. سریع صاف وایستاد و با یه قدم بلند رفت عقب.. دیدم که نفس عمیقی کشید که انگار چند دقیقه تو سینه اش حبس بوده.. ولی به روم نیاوردم و گفتم: - ممنون.
نمایش همه...
❤‍🔥 11 1🍓 1
#part1078 بدم نمیاد دوباره برم تو فاز کل کل و حالش و بگیرم.. ولی اون لحظه که این سوال و ازش پرسیدم یه هدف دیگه ای داشتم واسه همین گفتم: - نه.. زیاد اهل کراوات نیستم.. اگه بلد نیستی امروزم بیخیالش میشم. - من بلدم.. برای بابامم من میبستم. انگار که دنیا رو بهش داده بودن.. خوشحال بود از اینکه یه چیزی رو من بلد نیستم و اون بلده.. با سر اشاره ای به کراواتی که رو تخت گذاشته بودم کردم و گفتم: - پس زحمتش و بکش. نگاهش به تخت افتاد.. تردید داشت ولی باالخره بعد از چند ثانیه راضی شد و رفت کراوات برداشت و اومد تو یه قدمیم وایستاد.. یقه پیراهنی که زیر کت پوشیده بودم و داد باال و کراوات و انداخت دور گردنم.. رو پنجه پاهاش وایستاده بود بازم مجبور بود دستش و دراز کنه.. دوباره میل به اذیت کردنش تو وجودم باال زد ولی عجیب بود که حرفی به دهنم نمیومد. چون همه حواسم پی گونه های اناری شده اش بود.
نمایش همه...
❤‍🔥 13🍓 1
#part1075 بگیر.. آبروم و بردی! حین نگاه کردن به عکسی که خیلی قشنگ شده بود گفتم: - عیب نداره می ارزید! سرم و باال نگرفتم ولی میفهمیدم که نگاهش از روم برداشته نشده. میدونستم اگه سرم و باال بگیرم قدرت معنی کردن نگاهش و ندارم.. برای همین همونجوری خیره به عکس تو گوشیم به راهم ادامه دادم. این عکس مطمئناً یکی از زیباترین عکسایی بود که تو تمام عمرم داشتم.. * روزای آخر سال بود و من دلم حسابی گرفته بود. درسته امسال در کنار هیربدی بودم که با تمام وجودم دوستش داشتم و با وجود همه ممنوعه هایی که تو رابطه امون بود.. روز به روز عالقه ام بهش بیشتر میشد.. ولی هر وقت که یادم میفتاد دیگه خانواده ای ندارم.. غم تموم عالم مینشست تو دلم. شیرین با همه بی معرفتی هاش بازم برام خانواده رو معنی میکرد و اآلن دیگه اونم نداشتم. نشسته بودم و با خودم فکر میکردم.. تو کمتر از یکسال چه بالهایی که سرم نیومده بود.. یعنی میتونستم خدا رو شکر کنم که دیگه تموم شده و قرار نیست همچین بالهایی یا مشابهش سرم بیاد؟
نمایش همه...
❤‍🔥 12 2🍓 2
#part1077 تا اینکه خودش که مشغول بستن ساعتش بود نیم نگاهی به من انداخت و وقتی دیدی دارم با تعجب نگاهش میکنم گفت: - یکی از دوستام یه مهمونی آخر سال گرفته.. دارم میرم اونجا.. شامم نمی مونم.. یه ساعت میشینم زود برمیگردم. با اینکه تمام وجودم و غم و ماتم گرفت ولی به روم نیاوردم و گفتم: - آهان.. باشه خوش بگذره. سری تکون داد و یهو بی مقدمه گفت: - کراوات بلدی ببندی؟ ××××× چشماش که بعد از شنیدن حرفم گشاد شد زل زد بهم خنده ام گرفت.. ولی ظاهرم و حفظ کردم و گفتم: - چیه؟ - یعنی.. یعنی خودتون بلد نیستید؟
نمایش همه...
❤‍🔥 15 5🍓 1
#part1076 منی که تو همین چند ماه فهمیده بودم ممکنه تو زندگی آدم اتفاقاتی بیفته که هیچوقت فکرشم نمیکنه.. دیگه نمیتونستم با قطعیت همچین حرفی بزنم. باید هر لحظه خودم و آماده میکردم برای یه شرایط جدید.. به خودم که اومدم دیدم نزدیک یک ساعته که همونجا رو مبل هال نشسته بودم و غرق فکر و خیاالتم بودم. هیربد گفت میخواد دوش بگیره.. پس چرا انقدر طول کشیده بود دوش گرفتنش؟ بلند شدم و راه افتادم سمت پله ها.. حوصله ام سر رفته بود و با خودم گفتم حتی اگه کار داشت میشینم پیشش و یه کم باهاش حرف میزنم. هیربد این روزا به روش نمیاورد ولی من حس میکردم که با گذشته ها فرق کرده و راحت تر باهام هم کالم میشه. گوشم و چسبوندم به در اتاقش و وقتی دیدم صدای دوش آب نمیاد چند ضربه به در زدم که بعد از چند ثانیه مکث گفت: - بیا تو.. در و باز کردم و رفتم تو ولی همون جلوی در با دیدن ظاهر آراسته و کت و شلوار پوشیده هیربد سرجام خشکم زد و حتی نتونستم بپرسم کجا داری میری..
نمایش همه...
❤‍🔥 12 3🍓 1
#part1074 آقا هیربد تو رو خدا فقط یکی.. خواهش میکنم. - گفتم نه! - اذیت نکنید دیگه جون من! یهو سر جاش وایستاد و با کالفگی به صورتم خیره شد.. منم هرچی التماس تووجودم بود ریختم تو نگاهم و بهش زل زدم که باالخره کوتاه اومد و گفت: - خیله خب به شرطی که تو هم باشی. از خدام بود مگه میتونستم نه بگم؟ سریع دوربین سلفی گوشیم و روشن کردم و دستم و گرفتم باال.. ولی قد هیربد انقدر از من بلند تر بود که تو کادر جا نمیشد. خودشم متوجه این موضوع شد که گوشی و از دستم گرفت و خودش مشغول شد.. - بعد من میگم ممولی بهت برمیخوره. انقدر ذوق این اولین عکس دو نفره مون و داشتم که اهمیتی به حرفش ندادم و با نیش باز شده زل زدم به دوربین و در عین حال حواسمم بود که هیربدم بخنده. نگاه منو که به سمت خودش دید دوباره لبخند جذاب و زیباش و رو لباش نشوند و عکس گرفت. گوشی و برگردوند بهم و گفت:
نمایش همه...
❤‍🔥 23🍓 3 2
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.