cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

-listen before i go

متأسفم، که نمی‌تونم نجاتت بدم.

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
205
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-37 روز
+730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

هیچوقت به آدما نگید "چرا انقدر می‌خوابی؟" ‏شاید اون بین پریدن از یه ساختمون یازده طبقه و خواب، خواب رو انتخاب کرده.
نمایش همه...
Repost from شــوکــا
همه‌چیز درباره‌ی تو، برای من دوست‌داشتنی‌ئه‌. می‌خوام که جزء به جزء جسم و روحِ تو رو لمس کنم. دلم می‌خواد از کوچیک‌ترین کارها و دغدغه‌هات برای من حرف بزنی. نیاز دارم به تماشای تو وقتی که صدای خنده‌هات بلند می‌شه. وقت‌هایی که لب‌هام برای بوسیدن چشم‌های غمگینت می‌لرزن. تماما حس می‌کنم که موهات برای لمس دست‌های من پریشون‌اَن. می‌تونم زمانی که تاریکی سراغت می‌آد و پُر می‌شی از پوچی، در آغوش بگیرمت و نور کم‌سویِ وجودم رو با تموم میل بهت هدیه بدم. کنار تو، به قطع می‌تونم به خودم اطمینان بدم که سهمم رو از این جهان و متعلاقت‌ش گرفتم.
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
تو ذوقی؛ قوت قلبی؛ انگیزه‌ای؛ امیدی؛ نوری. تو همه‌ی وجودِ این آدمی.
نمایش همه...
می‌گفت: «زیاد فکرکردن قاتلِ حال خوب آدمه.»
نمایش همه...
Repost from N/a
این دردهایی که نه کلمه می‌شن بیان بیرون و نه اشک می‌شن که سرازیر شن، کجا می‌رن؟
نمایش همه...
نه تنها قرارِ اول صبح گذاشته و منو از تختِ عزیزم کشونده بیرون، بلکه خانوم دیر هم کرده. خاطِرت عزیزه چمیشه کرد.
نمایش همه...
Repost from شــوکــا
این روزها، انقدر ضعیف و شکننده هستم که ‌ناچیزترین چیزها هم می‌تونن تَرَک بندازن ‌من رو.
نمایش همه...
لعنت به بی‌ماشینی.
نمایش همه...
Nobody is coming to save you.
نمایش همه...