ثمره عشق ...♡....

پسر خدمتکاری که بخاطر مادرش اسیر بزرگترین مافیای کشور میشه و به بدترین شکل مورد تجاوز  قرار می گیره!!🔥 ترس تمام #وجودمو گرفته بود پاهامو از هم باز کرد _از دست من فرار می‌کنی موش #کوچولو تاوان کاری که کردیو اون #سوراخ صورتیت قراره پس بده _غلـ...ط کردم یکدفعه التشو تا آخر واردم کرد که نعره بلندی زدم شکمم داشت آتیش می‌گرفت #دستاشو دور گلوم حلقه کرد و تند تند شروع کرد تلمبه زدن 💦 بدنامون به شدت بهم میخورد و صدای بلندی ایجاد میکرد دستامو به اطراف می کشیدم تا شاید #چیزی پیدا کنم نگاهم پارچ آب کنار میز خورد خودمو به طرف پارچ کشیدم و بدون #معطلی برش داشتم و تو سر آریاس شکوندم....🚫 #گی #مافیایی #خشن #اجباری🔞🔥 https://t.me/+S0fCyCWBym8wNjI0 https://t.me/+S0fCyCWBym8wNjI0

#پسره‌حاملس‌دست‌و‌پاش‌خواب‌رفته‌شوهرش‌نازشو‌اینطوری‌میکشه🥲🤍💦 #گی #اروتیک🔥🔞 با #وحشت لب زدم ‌. -علی؟ علی دست و پام و #حس نمیکنم.🥺❤️‍🩹 ماشینو سریع زد کنار و #پیاده شد در سمت منو باز کرد و کنار ماشین #زانو زد شروع کرد به #ماساژ دادن پاهام. -علی پاشو #زشته تو #خیابونیم. - #بدرک بزارم #همینجوری بمونی؟ سرشو اورد بالا چیزی بگه که نگاهش رو #شکمم ثابت موند . #اخماشو کشید تو هم و #کتشو از روی #صندلی چنگ زد و کشید رو #شکمم♨️⚠️ https://t.me/+ZTOdQh6uH-BlNzM0 https://t.me/+ZTOdQh6uH-BlNzM0 #سکرت‌بیا‌لینکش‌زود‌باطل‌میشه‼️ پارت واقعی رمان🔥💦💢🤫

دکتر خشن و جدی ایی که عاشق پسر نوجوونی میشه که به عنوان آبدارچی توی مطبش کار میکنه و اونو به بهونه ی نظافت به خونه اش می کشه و...🔞😶‍🌫👣 _میدونستی تو روز روشن دلبری کردن عواقب داره،پسر کوچولو؟!😏🔞 گیج شده نگاهی بهم کرد و گفت +کدوم دلبری؟!من که..😢🥺 وسط حرفش پریدم و همونطور که نگاهم به لباش بود ادامه دادم _الان بهت نشون میدم،پسرک!😈🔥 #گی🏳‍🌈 #خشن💯 #عاشقانه💢 https://t.me/+q_e1mCNdGaoxZjg0 https://t.me/+q_e1mCNdGaoxZjg0

#یه_کاری_میکنه_دوست_پسرش_واسه_اینکه_جرش_بده_بهش_التماس_کنه.........🔥🔞🔞 #امپرگ🫄🏻#گی_لاو🌈#سلطنتی_مدرن✨👑 دستم رو به سمت #سور_اخ_مق_عدش🍑 بردم و از #خیسی💦 که داشت استفاده و اولین #انگشتم🖕 رو واردش کردم .با شدت اما به سختی ،به خاطر وجود باکسرش #انگشتم🖕 رو توی #سور_اخ_تنگش🍑 حرکت دادم و با کمی حس باز شدن جا،دومین #انگشتم🖕 رو محکم توی #سور_اخش🍑 بردم ....❤️‍🔥 _بسه........بس کن.....خواهش میکنم.....#دیک رو میخوام  https://t.me/+29WPXC4qHUk3MmE8 https://t.me/+29WPXC4qHUk3MmE8

پسر پائین شهری و خلافکاری که شبونه روی مرد خشنی چاقو میکشه غافل از اینکه بدون اون مرد...😨🔞 #گی🏳‍🌈#عاشقانه♨️ #خشن⚠️ _آقا پسرو درد،من از اون #جوجه فوکلی های #بالا شهری نیستم که بهم می گی آقا پسربه من #سپهر تیزی کش!فهمیدی!؟😎👊 تازه #تونستم قیافشو ببینم ولی# برق چاقوی توی دستش #چشممو گرفت.😑🔪 _کی تو رو فرستاده ها!؟ زود باش #حرف بزن وگرنه این چاقو رو می کنم تو #شکمت همینجا جون بدی!😏🩸 +پسر جون میدونی رو کی چاقو کشیدی!؟🤨😎🔫 ⛓https://t.me/+q_e1mCNdGaoxZjg0 ⛓https://t.me/+q_e1mCNdGaoxZjg0 ⛓https://t.me/+q_e1mCNdGaoxZjg0

پسره به خاطر نجات پدرش زیرخواب دشمنش میشه و هرشب تو تخت بهش سرویس میده........... #گی_لاو🌈                      #مدرن✨              #امپرگ🫃              #سلطنتی👑 مثل #برق_گرفته_ها⚡️اون حالت بیحال از تنم بیرون اومد و با #ناله ای جا به جا شدم اما اون سریع سنگینی بدنش رو روی تنم انداخت با #تک_بوسه_ای💋 به لبهام همزمان که #خودش🍆💦 رو #داخلم🍑💧میفرستاد ...... به خاطر #ورودش_ناگهانیش🍆💧که با وجود امادگی قبلی باز هم با فرو رفتنش #داخلم🍑💧 #دردی⚡️✨ رو بهم تحمیل کرد یهو ........🔥🔞🔞 https://t.me/+29WPXC4qHUk3MmE8 https://t.me/+29WPXC4qHUk3MmE8

دستشو لابلای موهام فرو بردو با خشم کشید . درد به مغز سرم هجوم بردو اخی از بین لبهام رها شد .🔥🔞💦🥵 نیشخندی زدو گفت :اگه همین الان برام ناله نکنی خشک خشک میزارم س؟راخت .🫠 دستشو از بین موهام بیرون کشیدو دیک نیمه بیدارمو چنگ زد. با حرص تو چشماش نگاه کردمو لبمو بیشتر گاز گرفتم ک فشار دستش رو دیکم بیشتر شد . دست خودم نبود ،فریاد زدم هر وقت دوست داشته باشم ناله میکنم .😡در ضمن دوره برده داری تموم شده من برده ات نییستم .🔞💦 اباب زاده ای ک عاشق یه پسر میشه . پسری ک راز های زیادی داره و روز به روز بیشتر دل اربابو میبره . #گی #درام #مهیج💦🔥 https://t.me/+k48fcVzkwwo0MmJk https://t.me/+k48fcVzkwwo0MmJk

پسر شیطونی عاشق ینفر میشه قافل ازینکه اون مرد دشمن پدرشه و از عمد بهش نزدیک شده...🔞 محکم با #طناب دستامو به میله بست و رو به روم نشت عصبی گفتم +باورم نمیشه انقدر #حرومزاده باشی _از همون اولم نقشم این بود بهت نزدیک بشم ولی تو انقدر غرق #احساسات بودی حتی متوجه نشدی +خب که چی، میخوای باهام #چیکار کنی⁉️ پوزخندی زد _میخوام فیلم زمانی که دارم با ک*یرم #سوراختو_گشاد میکنم بابات ببینه بهت زده لبام لرزید اما اون بدون هیچ #رحمی شلوارمو از پام کشید بیرون...💦🔞🔥 https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0 https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0

#درام #تاریخی #فانتزی #گی عشقی ممنوعه بین پسر وزیر و ولیعهد که به گوش ملکه مادر رسیده!🔥 در یه حرکت لب‌هاش رو روی لب‌های ناظر کوبید و با زبون #قفس چفت شده دندون‌های ناظر رو شکست و شراب رو رونه دهن معشوقش کرد ناظر غافلگیر شد و تلاش می کرد سرش رو #عقب بکشه که شهریار یکی از دست‌هاش رو پشت کمر ناظر و دست دیگه اش رو پشت سرش چفت کرد تا فرار نکنه.  با زبونش #سلطه گرانه ناظر رو مجبور به قورت دادن شراب گس می‌کرد وقتی ازش جدا شد لبخندی به چهره گر گرفته اش زد ظرفیت شرابش خیلی پایین بود و علایم مستیش فقط صورت سفیدی بود که لحظه به لحظه سرخ تر میشد اه داغی از بین لب‌های #خیس و براق ناظر بیرون آمد، غر زد:  - نمی خواستم مست بشم حداقل امشب...  شهریار دوباره دست زیر #باسن ناظر گذاشت و بلندش کرد از این که ناظر مثل بچه‌ها بغلش می‌کرد و پاش رو دور کمرش حلقه می کرد خیلی خوشش می آمد حس #برتری توی رابطه رو بهش می‌داد. ناظر رو روی تخت گذاشت و بالای سرش سایه انداخت  - چی فکر کردی جوجه وزیر بدون این که مست بشی نمی‌تونی دردش رو تحمل کنی. https://t.me/+czKzmY4LgtY1MWQ0 https://t.me/+czKzmY4LgtY1MWQ0