cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞

بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
38 571
مشترکین
-19824 ساعت
-6497 روز
-1 53030 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
- جووون، خانم رییس عجب ک.صیه!!! وسط راهروی زندان لخت شده بودم و دور تا دورم پر شده بود از خلافکار هایی که با دیدن ک.یر های کلفتشون ک.صم داشت نبض میزد و هر لحظه خیس تر میشد.روی زمین خوابیدم و پاهامو از هم باز کردم که با معلوم شدن ک.ص تنگ و صورتیم سمتش حمله ور شدن و شروع به خوردن و مک زدن چ.چول خیسم👅💦 -آههه با کی.ر های کلفتتون جرم بدید امروز هر کی بیشتر بتونه ارضام کنه نامه آزادیش از حبس رو میزنم....... https://t.me/+oQcJLNri_IAwYzFk خلافکارهای ک.یر کلفت ک.ص ک.چولوی خانم رییس رو جوری لیس میزنن و میگان که⛔️😈
8841Loading...
02
- جووون، خانم رییس عجب ک.صیه!!! وسط راهروی زندان لخت شده بودم و دور تا دورم پر شده بود از خلافکار هایی که با دیدن ک.یر های کلفتشون ک.صم داشت نبض میزد و هر لحظه خیس تر میشد.روی زمین خوابیدم و پاهامو از هم باز کردم که با معلوم شدن ک.ص تنگ و صورتیم سمتش حمله ور شدن و شروع به خوردن و مک زدن #چ.چول خیسم👅💦 -آههه با کی.ر های کلفتتون جرم بدید امروز هر کی بیشتر بتونه ارضام کنه نامه آزادیش از حبس رو میزنم....... https://t.me/+oQcJLNri_IAwYzFk خلافکارهای ک.یر کلفت ک.ص ک.چولوی خانم رییس رو جوری لیس میزنن و میگان که⛔️😈
1 0941Loading...
03
#part1 _جوون دختر مکانیکی چه ک**ص سفید و تپلی رو قایم کرده بودی با شنیدن صدای حش‍*‍ری یکی از راننده های قوی هیکل و ک**یرکلفت رالی ک*صم خیس شد.. برگشتم که با دیدن ک*یر گنده اش درحال جق زدن آب دهنم آویزون شد.. _اومم دوست دارم ک**صمو بخوری منم برای ک*یرت ساک بزنمم اومم آهه از خداخواسته جلو امد و روی ماشین سکسیش نشوندم و شروع کرد خوردن ک**صم که یهو... https://t.me/+pnbNsYFfBp1mOTI0 https://t.me/+pnbNsYFfBp1mOTI0 ک**یرکلفت ماشین سوار برای ک*ص تپل مکانیکی میخوره که..
1 6361Loading...
04
Media files
1 1840Loading...
05
‍ -چرا بهش گفتی من دوست دخترتم؟ میدونی چه گندی زدی؟ اصلا میدونی اون کی بود؟ خونسرد نگاهم کرد و گفت : میدونم! -نه نمیدونی.... معلومه که نمیدونی... اون... اون امیرحسینه... شوهر سابقم... پدرِ بچه‌ای که همه فکر میکنن مُرده! اگه بفهمه من اینجا بودم.... وای خدا... منو می‌کشه... رستا رو ازم میگیره مطمئنم.... کیفمو از روی مبل اتاقِ کارش چنگ زدم و قبل از این که از کنارش رد بشم بازومو گرفت -وایسا شادی! دلیلی نداره بترسی... من سر حرفم هستم... منو قبول کن و توی افتتاحیه به عنوان پارتنرم باهام بیا. من جون خودت و بودنِ دخترتو تضمین میکنم. نمیذارم امیرحسین نزدیکت بشه -تو اصلا نمیفهمی من چی میگم... کافیه امیر من و تو رو باهم ببینه... اون موقع مطمئن میشه وقتی زنش بودم بهش خیانت کردم دستشو روی بازوم آروم بالا و پایین کرد و گفت : خب بفهمه! مگه به همین جرم مجازاتت نکرد؟ مگه نگفتی یه جوری زد، که همه خیال کردن خودت و بچه باهم مُردین! هنوز نگرانشی؟ فرار کردی و رفتی؟ خیال میکنی تا کِی میشه فرار کرد؟ پیش من، جات امنه با تلخندی گفتم : من حتی پیش خونوادم جام امن نبود! من خیانت نمیکنم دستش هنوز بند بازوم بود تا دوباره نقش زمین نشم قدمی جلو اومد با دلهره، یه قدم عقب رفتم گردن کج کرد و پرسید: هنوز متعهدی به شریک من؟یا نکنه طلاق نگرفتین؟ هوم؟ صدام به زور از گلوم در اومد: نه... -پس اسمشو خیانت نذار. به من بگو شهراد؛ نگو دکتر! قبل از این که جوابی بهش بدم دستش دور کمرم حلقه شد و از ترس و شوک به خودم لرزیدم -امیرحسین لیاقت نداشت.... به تو خیانت کرد... تویی که حتی با این رنگ پریده و صورت لاغر، انقد قشنگی که آدم نفسش بند میاد... به من اعتماد کن.... انتقام تهمتی که بهت زدن رو بگیر. اون موقع هیچکس ازت حمایت نکرد، بذار من بشم حامیت.... اسمت که بیاد کنار اسم شهراد سرلک کسی جرات نمیکنه بهت چپ نگاه کنه... بدون این که پلک بزنم نگاهش میکردم که جلو تر اومد و نفسشو روی صورتم حس کردم دستی که روی بازوم بود بالا اومد و روی گونه‌ام نشست -حق تو و دخترت این نیست که توی یه اتاق جنوب شهر زندگی کنین... هرکی ندونه، من خوب میدونم که نورچشمیِ دوتا خونواده بودی دخترحاجی! نباید الان از صبح تا شب به عنوان یه کارگر خدماتی کار کنی و تهش هیچی به هیچی! نمی‌ذارم شادی فرصت فکر کردن بهم نداد، فرصت جواب دادن رو هم! فاصله رو به صفر رسوند و لب گذاشت روی پیشونی سردم هر دو دستش کمرم رو محکم گرفت و حسی به من القا کرد که تا حالا تجربه نکرده بودم... حمایت...پناه...محبت! قطره های اشک روی صورتم راه افتادن که بلاخره ازم جدا شد نوک انگشتشو روی رد اشکام کشید و لب زد : یکسال پیش که دیدمت.... فرق داشت با الان. زنِ رفیقم بودی با یه شکم گرد و قلمبه.... اون موقع فقط یه "خوش به حال امیر چه خانم خوبی داره " بودی؛ الان دیگه فرق داره... نخواه که ولت کنم... شادی! هق هقم بلند شد که سرمو به سینه‌اش چسبوند و دستش نوازشوار روی کمرم بالا پایین شد بریده گفتم: من... میترسم... امیر اگه بفهمه.... -ششش... من نمیذارم! به خودت بیا دختر. بشو همون دخترِ قوی و محکم... قبل از نامردیِ امیرحسین. انتقام بگیر از تک تک آدمایی که از پشت بهت خنجر زدن و تو رو از زندگیِ خودت بیرون کردن لبشو اینبار روی شال به هم ریخته‌ام گذاشت و زمزمه کرد : من کمکت میکنم... تو فقط با من باش درست همون لحظه در باز شد و صدای امیر به گوشم رسید : شهراد؟ نمیای پایین؟باید کار اوستا رو تایید کنی شهراد دستمو گرفت و خیره به چشمام گفت: با من میای عزیزم؟ مُرد اون شادیِ ضعیف و آروم قسم خوردم تلافی کنم... همه باید تاوان میدادن... حق با شهراد بود... شادی رو، غرور و شخصیتش و ابروش رو، زیر پا له کرده بودن... نمیشد من تنهایی تاوان بدم! لبخندی بهش زدم و گفتم : میام سر چرخوندم سمت امیر که ابروهاش به هم نزدیک و دستاش مشت شده بود هم قدم با شهراد جلو رفتم و همین که کنار امیر رسیدیم، انگشتشو روی سینه‌ی پهن امیر زد و محکم گفت : نبینم دم پَر ناموسِ من پیدات بشه یا بخوای قلدری کنی امیرحسین! شادی از حالا، تا همیشه کنار منه... https://t.me/+rm_U4b0AZyU0YTg8 https://t.me/+rm_U4b0AZyU0YTg8 https://t.me/+rm_U4b0AZyU0YTg8 https://t.me/+rm_U4b0AZyU0YTg8 #پارت_واقعی_رمان🔥
1 5425Loading...
06
چک آرومی به ک.ونم زد و زیر گوشم زمزمه کرد: - الان اگه یارا بیاد چه جوابی براش داری که زیر شوهرشی؟ لبم رو به دندون گرفتم و نالیدم: - میگم تقصیر شوهرته که ک.یرش زیادی کلفته. قهقه ای زد و گفت: - خیلی تنگی اما خودم گشادت می کنم. کمرم رو سفت چسبید و خودش رو محکمتر از قبل فرو کرد توی ک.صم و... https://t.me/+D_tDFUCNsGM5NDlk https://t.me/+D_tDFUCNsGM5NDlk مختص به بزرگسالان، به هیچ وجه زیر 18 سال جوین نشه❌ خیانت، شهوت، #تریسام! رابطه پنهانی با شوهر دوستش🔞🔥😈
1 2350Loading...
07
#part1 -اههیی اقا معلم تپلم میخاره اوهییی همش آبش میاد...وایییی انگشتمو لای تپل صورتیش کشیدم که از خیسی چو**چولش انگشتم خیس شد خم شدم لیسی به ک_ص ابدارش زدم -جوون چه خیس کردی توله اووف وایسا با زبونم واست بخارونم پاهاشو از هم باز کردم و لیسی پر تفی به تپلش زدم که آه بلندی کشید -اهییی خیلی خوبه اقا معلم اوممم بخورینش برام اهییی اونجام مثل قلب بوم بوم میکنه...اههه با فرو کردن زبونم توی تپل صورتیش جیغی از شهوت کشید که در اتاقش باز شدو مامانش…💦👅 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0
1 5320Loading...
08
_ خانم کوچیک اونجاشو با تیغ بریده! طوفان با اخم از جا بلند شد و موبایل را به گوشش نزدیک کرد _ یعنی چی بریده؟ کجاشو بریده؟ خدمتکار ناله کرد _ وای آقا روم سیاه منِ پیرزن روم نمیشه بگم که طوفان صدای عصبی‌اش را بالا برد _ من تو جلسه‌ با شیخای عرب بودم نرجس‌خاتون متوجهی؟ زندگ زدی نگرانم کردی الان حرفم نمی‌زنی! پیرزن مِن‌مِن کرد _ گفتن شما فردا برمیگردی ایران خودشونو واستون حاضر کنن ، بعد... طوفان نگران صدایش را بالا برد _ گوشیو بده به خانمت ببینم چه بلایی سر خودش آورده ، بجنب صدای خش خش آمد و بعد دخترک از داخل حمام با گریه جیغ کشید _ درو باز نکن نرجس خاتون ، نمیخوام کسیو ببینم طوفان کلافه پوف کشید سهامداران عرب در اتاق منتظرش بودند! _ نرجس‌خاتون ، بهش بگید طوفان پشت خطه . جواب نده فردا پام برسه تهران خودم سیاه و کبودش می‌کنم انگار صدایش روی آیفون بود که دخترک در را باز کرد و موبایل را گرفت _ آقا؟ طوفان با جدیت غرید _ چیکار کردی با خودت؟ دخترک هق زد _ خیلی می‌سوزه _ کجات؟ کجاتو بریدی؟ دخترک در سکوت هق هق کرد طوفان تشر زد _ میگم کجارو بریدی؟ _ اونجام! _ اونجات کجاست بچه؟ مثل آدم حرف بزن من دو ساعت دیگه بلیط دارم میام پدرتو در میارم ماهی دخترک نالید _ پاهام طوفان اخم کرد _ کجای پا؟ رونت یا زانوت؟ دخترک صدایش را بالا برد _ اه بفهم دیگه آقا! جای جیشم! طوفان حس کرد چیزی میان شلوارش لولید و بالا آمد معذب غرید _ وسط پاهات چرا باید خونی بشه؟ ماهی هق زد _ می‌خواستم ... واسه تو ... آماده باشم طوفان پوف کشید _ مگه دفعات قبل که اونجارو شیو نکرده بودی چیزی گفتم؟ ماهی بلندتر زار زد _ نه ولی من فهمیدم دوست نداری _ از کجا اون وقت؟ ماهی با خجالت بینی اش را بالا کشید _ همه جامو زبون زدی جز اونجا! طوفان کمربندش را کمی بالا و پایین کرد امیال مردانه‌اش برانگیخته شده بود همین الان دلش زنِ ۱۶ ساله‌اش را میخواست _ زنگ بزن تصویری ببینم چه بلایی سر خودت آوردی! _ آقا لختم _ مگه کم لختتو تا الان دیدم توله؟ دخترک بینی‌اش را بالا کشید _ نمیتونم جیش کنم ، می‌سوزه طوفان وارد سرویس شد نمی‌توانست خودش را کنترل کند نگاهی به پایین تنه برآمده اش انداخت و زیرلب غرید _ لعنتی دخترک تماس تصویری گرفت تماس وصل شد سر و صورتش خیس آب و فضای حمام بخار گرفته بود. طوفان نفس عمیقی کشید _ بگیر رو جایی که بریدیش دخترک چانه اش لرزید _ خجالت می‌کشم صدایش کلافه و عصبی بود _ ماهی! بگیر بین پاهات دخترک خجالت زده دوربین را بین پاهایش گرفت. طوفان کمربندش را باز کرد _ باز کن پاهاتو زانوهای ماهی از هم فاصله گرفت _ دوطرفشو با انگشت باز کن دخترک مطیعانه اطاعت کرد _ ببین ، اینجاش زخم شده خون میاد طوفان پوف کشید. دیگر طاقت نداشت تنِ دخترک را می‌خواست کمربندش را سفت کرد و زیرلب غرید _ در شأن طوفان خسروشاهی نیست تو سرویس بهداشتی خودارضایی کنه! ماهی مظلومانه پچ زد _ چی؟ طوفان با قدم هایی محکم سمت در رفت _ هیچی ، بلیط میگیرم چندساعت دیگه تهرانم بتادین بریز روش عفونت نکنه تا برسم https://t.me/+QDTT3Dj00r9kNzE0 https://t.me/+QDTT3Dj00r9kNzE0 https://t.me/+QDTT3Dj00r9kNzE0
2 4926Loading...
09
#شیخ_عرب🧸🍼🍫 #پارت_156 دستش رو بالا اورد و روی ربانم لباسم نشوند و خیره تو چشمام اونو کشید که یقه لباسم تا ناف باز شد. نگاهش رو پایین داد و روی سینه هام که تو سوتین مشکیم داشت خفه میشد چشم دوخت. میدونستم از توپری بدن و بالاتنه نسبتا بزرگم خوشش میاد. همون روبانی که دستش بود محکم به جلو کشید که با آخ ریزی به سینه اش کوبیده شدم حالا فاصله چشمامون یه میلی هم نبود. انگشت اشاره شو لای چاک سینه ام گذاشت و پایین اورد که با خشونت ریزی کاپ سوتینم رو کامل پایین کشید. همون انگشت اشاره رو دور نوک سینه ام چرخوند‌که لبامو بهم چفت کردم تا صدای ناله ام بلند نشه. با دو انگشت نوکش رو فشار داد که از درد و لذت روی پنجه پا ایستادم و به پهلوش چنگ زدم. _خوشت ملودی؟ هوم بیبی گرل؟ دروغ که نمیتونستم بگم. من عاشق این خشونت و سلطه های ریزشم. وقتی دید جواب نمیدم نوک سینه امو محکم به طرف خودش کشید که همزمان با داغ شدن لای پام، آخ بلندی گفتم.
2 40611Loading...
10
چنل VIP #شیخ_عرب افتتاح شد! 🔞💦 ⛔️ اگه می‌خواهید رمان هات و ممنوعه شیخ عرب رو با پارت‌های بیشتر و سریع‌تر بخونید با پرداخت 41,000 تومان به چنل VIP ملحق شوید و هفته ای پارت زیاد بخونید☺️ شماره کارت 💳 6037997528787493 به نام | امرالهی فیش واریزی رو حتما حتما به این آیدی بفرستید فقط به آیدی زیر غیر از این برای یکی دیگه بفرستید پاسخ نمیگیرید✨ @ArabVipR بعد از فرستادن فیش لینک رو بگیرید🐈
2 3740Loading...
11
- جلو نگهبانا سوراخ کوچولوتو انگشت کن مامی ببینه!!!! - آههه.....مامی آخه نگام میکنن - زود باش پسر کوچولو با دیک کوچولوت بازی کن ببینم ک.یر چند تاشون راست میشه؟؟ با شهوت لنگامو باز کردم و حشری نوک انگشتمو تو سوراخ صورتیم فشار دادم که نالم رفت هوا و نگهبانای ک.یر کلفت  خمار نگاهم کردن مامی با لبخند ک.یر کوچولومو تو دستای نرمش گرفت که پیش آبم ریخت بیرون ولی با حرفش..... - پسرم زیادی هورنیه وقتشه زیر ک.یر کلفت نگهبان ها جر بخوره..... 😱❌🔥 https://t.me/+4h6j3Mphq-I2NDhh
1 9722Loading...
12
ک.ص خالم رو تندتند لیس میزدم و همش سرمو بالا میگرفتم و حواسم بود که یه وقت خالم بیدار نشه اومم چه ک..ص تنگ و تپلی داشت مثل هلو میموند‌ آبدار و تنگ اون شوهر خاله کچلم عجب ک..صی رو می‌کرد لاشی یهو حس کردم خالم تکون خورد از ترس سرم و بالا آوردم که با چشمای باز خالم مواجه شدم _چیکار میکنی نیما؟ https://t.me/+ZRYeHREPvS81NzI0 پسر ۱۶ ساله ایی که عاشق خاله متاهلش میشه
2 0863Loading...
13
شوهرخالم شورت خالم رو برداشته بود و داشت بوش میکرد و یه گوشه اتاق با شورت خالم ج.ق میزد شورتو ازش گرفتم و دستشو گرفتمو به سمت اتاق خاله بردمش خاله با چادر خوابیده بود منو شوهرخالم چادرش رو درآوردیم و چشکمی به شوهرخالم زدم شوهرخالم لای ک.ص زنش قرار گرفت و منم ک..یرمو دراوردم و توی ک..ون خالم کردم شوهرخاله ک..یرش رو توی ک..ص خالم کرد خندیدم و شروع کردم تلمبه زدن توی ک.ص خالم خالم یهو چشماشو باز کرد _اه..اه نیما داری چیکار میکنی!😱🔞👅❌👇 https://t.me/+ZRYeHREPvS81NzI0
10Loading...
14
شوهرخالم شورت خالم رو برداشته بود و داشت بوش میکرد و یه گوشه اتاق با شورت خالم ج.ق میزد شورتو ازش گرفتم و دستشو گرفتمو به سمت اتاق خاله بردمش خاله با چادر خوابیده بود منو شوهرخالم چادرش رو درآوردیم و چشکمی به شوهرخالم زدم شوهرخالم لای ک.ص زنش قرار گرفت و منم ک..یرمو دراوردم و توی ک..ون خالم کردم شوهرخاله ک..یرش رو توی ک..ص خالم کرد خندیدم و شروع کردم تلمبه زدن توی ک.ص خالم خالم یهو چشماشو باز کرد _اه..اه نیما داری چیکار میکنی!😱🔞👅❌👇 https://t.me/+ZRYeHREPvS81NzI0
1 8463Loading...
15
خم شو و ک.ص هووتو بلیس! _ولی خانم... _زودباش ،اونقدر بلیسش تا آبش بپاشه تو دهنت ،میخوام جوری چوچولشو بمکی که انگار یه بچه داره شیشه شیرشو میک میزنه💦🍼 https://t.me/+4h6j3Mphq-I2NDhh
2 0952Loading...
16
Media files
3 1370Loading...
17
من رشیدم... کفترباز بد دهن محل که هیچ دختری از تیکه های من در امان نیست‌. تا این که دختر تخس و نیم وجبی حاجی محل از خشتکم آویزون شد و گفت الا و بلا باید عقدش کنم وگرنه کفترامو به گا میده...😂😂😂 به زور عقدش کردم ولی نمیدونستم این سلیطه قراره واسم کمر و آبرو نذاره تازه جا خودم اونم کفتر باز شده...💦🤣🤣🤣 https://t.me/+qEm4RkPyxscxNzU0 https://t.me/+qEm4RkPyxscxNzU0 #محدودیت_سنی این رشیده قراره با دختره سکس سرپایی کنن اونم کجا تو کفتردونی.... 😂🤣 - سینه های من یا کفترات؟ با اخم به سینه های دختر نگاه کرد. - بپوشون و برو بیرون دختره بی‌حیا! اما دخترک با پررویی جلوتر رفت. - خب انتخاب کن. اما بگم اگه سینه های سفید من و نخوای، منم همینطوری میرم بیرون جلو پنجره تا... حرفش رشید و دیوونه کرد و کمر دختر و چسبید. - سیاه و کبودش میکنم کار دستت بیاد! با مک اولش، دخترک آه کشید و... https://t.me/+qEm4RkPyxscxNzU0 دختر پولداری که زن یه پسر کفترباز شده و برای ح..شری کردنش...🙊💦🔞 باورتون میشه تو لونه کفترا و...😂🫢❌
3 0964Loading...
18
_مادر دستگاه ماساژت چرا اینقدر کلفت و درازه؟ عجیبه. با دیدن ویبراتورم دست عزیز جون غذا توی حلقم پرید و به سرفه افتادم. وایی گفتم و محکم توی سرم کوبیدم. عزیز اومد جلو و ویبراتور بنفش رنگمو توی صورتم تکون داد. _چقدم بوی بدی میده. چیه این مدلش؟ نکنه سوخته. نمیدونستم چی جواب بدم. قرار نبود این رو ببینه. مال حدیث دوست صمیمیم بود، یکی از فانتزی هاش این بود از اینا داشته باشه. امانتی گذاشتش پیشم ولی من... عزیز با اخم بهم زل زده بود. به تته پته افتادم. _ نه عزیز جون این...این مدل جدیده حدیث خریده‌. امانتی دادتش به من چون کمرم درد میکنه. عزیز جون با اخم نگاه دیگه ای به ویبراتور انداخت و بعد با چندش روی میز جلوم گذاشتش. دستشو پاک کرد و گفت: _مطمئنی کمرت درد می کرد؟ احیانا جاییت نمی خارید؟ با این حرفش سرخ شدم و دمای بدنم زد بالا. نفسم بالا نمیومد. چی بگم بهش؟ بگم که هربار با دیدن پسر عموم حالی به هولی میشم و... _ این چیه روی میز گذاشتینش؟ مال کیه‌... با صدای عصبی سپهر روح از تنم رفت. همین مونده بود سپهر این رو ببینه. وایی گفتم که عزیز جون گفت: _ این چیه؟ هیچی پسرم بابابزرگت که مرد من برای پر کردن فراغش اینو خریدم. خندم گرفت. سپهر چییی بلندی گفت و روبه رومون ایستاد. ویبراتورو گرفت توی دستش و با ناباوری بهش زل زد... _ عزیز یعنی شما...تا الان، از این...اخه چطوری، نمی... عزیز به منی که عین سکته ایا بودم زل زد و گفت: _صد دفعه گفتم این دختررو بگیر این طبعش گرمه. بیا کار دستمون داد، این مال ارامه. معلوم نیست شبا... استغفرلله. سرمو بین دستام گرفتم. خجالت تنها چیزی بود که حس میکردم. سپهر ناباور ولش کرد و گفت: _ اینو...توی خودت ارام؟ باکره نیستی یعنی؟ _ هستم...یعنی این، چیزه... نمیتونستم بگم مال حدیثه‌. _به خدا استفاده نکردم ببخشید لطفا. با گریه اینو گفتم که سپهر هوفی کرد. دستمو گرفت و کشوندم توی اتاق‌. در رو بست و گفت: _ عزیز راست میگه. باید بگیرمت. ولی قبلش چکت میکنم با این بلایی سر خودت نیورده باشی. منه متعجبو لخت کرد و.... https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk https://t.me/+Hp2k78JUdyFhMTlk
2 8235Loading...
19
اخخخخخخخ دارم ميميمرمممم! تو رو خدا #رحم كن... بچه داره به دنيا مياد... اخرين كمري رو كه زد خودشو توم تخليه كرد و بى جون كنارم دراز مشيد و فرياد زد: مامانننن! بيا #بچه داره ب دنيا مياد... #نازم زخم شده بود. مادرش فورى وارد شد و با ديدن اوين برهنه و سرو وضع #لختم صورتشو جمع كرد. بين #پام جا گرفت و با ديدن وضعيتم فرياد زد:نكبت زور بزن بچه ام از دست رفت... نميتونم... نميتونم...دارم ميميرم... با ارنجش چنان روى شكمم فشار اورد ك جيغم به هوا رفت. از درد به خودم ميپيچيدم. آفرين داره مياد همينطور رور بزن... #انگشتسو #واردم كرد و #كيسه ابو #پاره كرد.جيغم به هوا رفت. با پست دست تو دهنم كوبيد: خفه شوو!...بچه ام خفه سد... ديگه نميتونم... سرش معلوم شده زور بزن... باز با ارنج روم سوار شد : اخخخخخ... دلم... صداى نوزاد ك تو اتاق پيچيد صداى كف زدنا بلند شد. چشمهاى گريونمو وا كردم. اوين بچه رو تو بغلش گرفته بود. و مادرش بين پام نشسته بود: مامان يجور بدوزش ك از اولشم #تنگتر بشه... نخ و سوزن تو #بهشتم بالا و پايين مى رفت اما هيچ حسى نداشتم. انقدرى درد كشيده بودم اون پيشم هيچ نبود. وقتى كارش تموم شد از جاش بلند شد. مامان تموم شد؟! اره از اولشم #تنگتر كردم... بچه رو ببر بيرون بهش برس من ببينم چ كردى؟ باشه اما اول بزار بگم تميزش كنن بعد... خودم ميكنم... شماها برين... نگاهم با ترس به رفتن بقيه دوخته شده بود. رو بهش كردم و گفتم: تو رو بخدا من تازه #ترميم كردم... __ بازم ميدم #بدوزنت اما من ديگه نميتونم صبر كنم... يه بار ميرم و.... https://t.me/+ye-CsHpWeyEzMmFk
3 1064Loading...
20
#پارت۱❌🔞 فشاری به مردونگی کلفت #رفیق‌شوهرم دادم و لوند گفتم: - میشه امشب هم مثل دیشب، ک🍆یر کلفتت رو بمالی به ک🍓صم؟! ک🍓صم میخاره و ک🍆یرت رو میخواد... زیرچشمی نگاهی بهم انداخت و با پوزخند گفت: - باز اون شوهر ک.صکشت رفته پی دختر بازی و تو اومدی از ک🍆یر و خا.یه‌ی رفیقاش آویزون شدی؟! لب‌برچیدم و نق زدم: - خب من چیکار کنم؟! میثم منو نمیکنه.... تازه مال تو از مال اون خیلی کلفت تره.... فشاری به #مردونگی کلفتش دادم و ح.شری گفتم: - اووووم مهراب میخوام امشب خودم روی کلفتت #سواری کنم... دستمو پس زد و بی تفاوت غرید: - هرشب همینو میگی بچه، اما همینکه #کلاهکش به دم ک🍓صت میخوره، عینهو یه جسد توی تخت وا میری، بعدش من خودم باید بگ.امت... قبل از اینکه چیزی بگم، با شنیدن صدای شوهرم ترسیده خواستم از جام بلند شم، که مهراب با بدجنسی منو کشید روی #مردونگیش و گفت: - که میخواستی روی ک🍆یر رفیق شوهرت سواری بری توله؟! سواری کن..‌. سواری کن تا شوهرت بیاد ببینه زن ۱۷ ساله‌اش چطور روی #ک.یر رفیقاش کابویی میره... همین لحظه در باز شد و #شوهرم با دیدن من که روی ک.یر #رفیقش نشسته بودم... https://t.me/+cKbjDlbOP4c0NTBk https://t.me/+cKbjDlbOP4c0NTBk https://t.me/+cKbjDlbOP4c0NTBk https://t.me/+cKbjDlbOP4c0NTBk https://t.me/+cKbjDlbOP4c0NTBk زن ح.شری داره روی ک.یر رفیق شوهرش سواری میره، که شوهرش سر میرسه و....🔥😱🔞
3 8723Loading...
21
⚠️داستان شهوانی لــز کردن من و دخترخالم👅🏳‍🌈👇 مشاهده داستان لــزشون🔞
5721Loading...
22
لیتل بوی هورنی دلش شیر ک.ص مامیشو میخواد.....💦🔞🍼 - مامی های دیگه به بیبی شون همش شیر های خوشمزه میدن اسپنکی به در ک.ونش زدم که پرو پرو نگاهم کرد - کم سینه هامو میک زدی هورنی بوی؟ - نخیرشم، بقیه مامی ها از اونجاشون شیر میدن.. با تعجب نگاهش کردم که شورتمو پایین کشید و سرشو لای پام فرو برد و زبون داغشو روی ک.صم لغزوند که خیس شدم - میخوام جوری چو.چول صورتی مامیو میک بزنم که شیر ک.صش بپاشه تو دهنم....🔥👅 https://t.me/+4h6j3Mphq-I2NDhh
2 1972Loading...
23
⚠️داستان شهوانی لــز کردن من و دخترخالم👅🏳‍🌈👇 مشاهده داستان لــزشون🔞
1 7850Loading...
24
⚠️داستان شهوانی لــز کردن من و دخترخالم👅🏳‍🌈👇 مشاهده داستان لــزشون🔞
6910Loading...
25
لیتل بوی هورنی دلش شیر ک.ص مامیشو میخواد.....💦🔞🍼 - مامی های دیگه به بیبی شون همش شیر های خوشمزه میدن اسپنکی به در ک.ونش زدم که پرو پرو نگاهم کرد - کم سینه هامو میک زدی هورنی بوی؟ - نخیرشم، بقیه مامی ها از اونجاشون شیر میدن.. با تعجب نگاهش کردم که شورتمو پایین کشید و سرشو لای پام فرو برد و زبون داغشو روی ک.صم لغزوند که خیس شدم - میخوام جوری چو.چول صورتی مامیو میک بزنم که شیر ک.صش بپاشه تو دهنم....🔥👅 https://t.me/+4h6j3Mphq-I2NDhh
2 4754Loading...
26
خم شو و کص هووتو بلیس! _ولی خانم... _زودباش ،اونقدر بلیسش تا آبش بپاشه تو دهنت ،میخوام جوری چوچولشو بمکی که انگار یه بچه داره شیشه شیرشو میک میزنه💦🍼 https://t.me/+4h6j3Mphq-I2NDhh
9921Loading...
27
تخم هام رو بادستش می مالیدو ک.یرم تا ته توحلقش میکرد و منم سینه های سپیده رو می مکیدم می خوردم یه درکو.نی به نیلا زدم و هر دوتا رو روی تخت خوابوندم  رفتم لاپاشون و یکی یکی از سوراخ کو.ن تا کصشون رو لیس می زدم و می خوردم یه دستم روی ک.ص سپیده گذاشتم با چوچولش بازی می کردم و دست دیگم کص و کون نیلا رو می مالیدم و لیسشون می زدم  پای نیلا رو باز کردم و کیرم رو تا ته کردم ک.صش و تند تند تلمبه می زدم و ازش لب می گرفتم و سینه‌هاشو نیلا میخورد  از ک.صش دراوردم و کردم تو ک.ص مریم و تلمبه زدم سپیده ازش لب میگرفت و... https://t.me/+c663_0Qd0YU2Mzg0
1 5973Loading...
28
Media files
3 6160Loading...
29
‍ ‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
3 4905Loading...
30
#part1 -اههیی اقا معلم تپلم میخاره اوهییی همش آبش میاد...وایییی انگشتمو لای تپل صورتیش کشیدم که از خیسی چو**چولش انگشتم خیس شد خم شدم لیسی به ک_ص ابدارش زدم -جوون چه خیس کردی توله اووف وایسا با زبونم واست بخارونم پاهاشو از هم باز کردم و لیسی پر تفی به تپلش زدم که آه بلندی کشید -اهییی خیلی خوبه اقا معلم اوممم بخورینش برام اهییی اونجام مثل قلب بوم بوم میکنه...اههه با فرو کردن زبونم توی تپل صورتیش جیغی از شهوت کشید که در اتاقش باز شدو مامانش…💦👅 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0
2 6984Loading...
31
- خونوادم بفهمن قبل ازدواج سکس کردم منو میکشن تو که میشناسیشون + همین الان باید تصمیم بگیری - قول میدی هرچی شد با من بمونی؟ + آره زود باش طاقت ندارم ک.صم نبض میزنه و تمام بدنم اون رو میخواد. - بکن پاهامو باز کرد و با انگشتش ک.ص خیسم رو مالید سر ک.یرشو جلوی سوراخم گذاشت. ترس و استرس تمام وجودم رو گرفت - باورم نمیشه میخوام پرده دختری که چادر از سرش نمیفتاد رو بزنم با حرفش خجالت کشیدم اما شهوتم بیشتر از این حرف هاست. ک.یرش رو به ک.صم فشار داد دردی کل بدنم پیچید انگشتمو به ک.صم مالیدم و انگشتم کمی خونی بود. بی اعتنا به خون آروم تا آخر ک.صم فرو کرد و با تکون هاش من ناله میکردم. بعد از چند لحظه تمام درد و سوزش به لذت تبدیل شد پاهامو دورش حلقه کردم و کل خونه صدای ناله هام پیچید - جووون زیر اون چادر چه هرزه ای پنهون شده بود حرف هاش منو تحریک میکرد دستشو گرفتم و روی سینه م گذاشتم اونم توی مشتش فشار داد. منو به شکم خوابوند و هیکلشو روم انداخت ک.یرشو لای پام برد و به ک.صم هول داد با کمی عقب و جلو پاهام سیخ شد و ارضا شدم. زیرش ناله میکردم که در خونه باز شد و صدای بابام و داداشام که اسم منو بلند صدا میزدن قلب منو از تپش انداخت... https://t.me/+pW1ITMGO9zVlOTc0 https://t.me/+pW1ITMGO9zVlOTc0 ❌ بر اساس یک داستان واقعی ❌ هـشـــدار❌ این رمان خاطرات نویسنده ست و یکبار فیلتر شده به خاطر صحنه های باز جنسی که داره پس اگه علاقمند به رمان های اروتیک و bdsm نیستید این رمان مناسب شما نیست❌
3 2165Loading...
32
‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
4 7992Loading...
33
#شیخ_عرب🧸🍼🍫 #پارت_155 رسما روی صندلی آب شدم. من همه اینا رو میدونستم ولی به زبون اوردنش عجیب برام خجالت آور بود. دستشو از زیر چونه ام برداشت و یه لحظه اخم روی صورتش نشست و زمزمه کرد: _وقتی بابات اومد یه جورایی باید بهش بفهمونم نمیتونه جلوی تورو به خونه اومدنم بگیره. خجالت پر کشید و لبخند روی لبم نشست. از اینکه میدیدم شیخ شاپور اینجور بی تاب دیدنمه یه حس خوشحالی و غرور بهم دست میداد. به خونه که رسیدیم و شیخ رو به نگهبان گفت: _دلوین خانم اومد سریع در رو به روش باز کن. نگهبان تا کمر براش خم شد و دست منو گرفت به طرف خونه مخصوصش رفت. منم کم کم داشتم عاشق این فضا میشدم شاید بیشتر از شیخ! خیلی فضای آروم و قشنگی داشت. به هیکلش از پشت نگاه کردم که کت و پیراهنش رو در اورد و داخل کمد گذاشت. گرمکنی به پا زد ولی بالاتنه اشو برهنه گذاشت و نگاهم میخ هیکل خوش فرمش شد. من همینجور خیره خیره داشتم نگاهش میکردم که به طرفم اومد و مقابلم ایستاد. واژنم رو به مردونگیش کشیدم و لب زدم: - چرا منو نمی کنی؟ مگه واژنم سیاهه یا بو میده؟ دستش دو طرف کمرم نشست و سعی کرد بلندم کنه: - نکن دختر، من از خدامه خودم پرده تو بزنم اما تو دختر منی! با اخم دستم رو بند کمر شلوارش کردم: - دختر زنتم، دختر خودت که نیستم. من خودم میخوام، پشتم درد میکنه از درد نمیتونم بشینم... دستم رو پس زد. - نکن، من همینجوریش جلوت کم میارم وای به روزی که پرده تو بزنم! تا به خودش بیاد، شلوارش رو پایین کشیدم و روی آلت سفت شدش نشستم. - آخ... https://t.me/+6tKKdK_OE-83MmY8 https://t.me/+6tKKdK_OE-83MmY8 رابطه یواشکی با شوهرِ مادرش😱🔥
7 31229Loading...
34
چنل VIP #شیخ_عرب افتتاح شد! 🔞💦 ⛔️ اگه می‌خواهید رمان هات و ممنوعه شیخ عرب رو با پارت‌های بیشتر و سریع‌تر بخونید با پرداخت 41,000 تومان به چنل VIP ملحق شوید و هفته ای پارت زیاد بخونید☺️ شماره کارت 💳 6037997528787493 به نام | امرالهی فیش واریزی رو حتما حتما به این آیدی بفرستید فقط به آیدی زیر غیر از این برای یکی دیگه بفرستید پاسخ نمیگیرید✨ @ArabVipR بعد از فرستادن فیش لینک رو بگیرید🐈
7 1491Loading...
35
خم شو و کص هووتو بلیس! _ولی خانم... _زودباش ،اونقدر بلیسش تا آبش بپاشه تو دهنت ،میخوام جوری چوچولشو بمکی که انگار یه بچه داره شیشه شیرشو میک میزنه💦🍼 https://t.me/+4h6j3Mphq-I2NDhh
5832Loading...
36
داستان سسکی منو پسر خــــ🔞ـــــاله ♨️♨️ با هر پارتش حشری میشی حموم بشدت لـــ👅ــازم 💦💦🔞 https://t.me/+VphfI7a2UX9kZjA0
2 7533Loading...
37
داستان سسکی منو پسر خــــ🔞ـــــاله ♨️♨️ با هر پارتش حشری میشی حموم بشدت لـــ👅ــازم 💦💦🔞 https://t.me/+VphfI7a2UX9kZjA0
1 1621Loading...
38
‌ ‌گیفای مالیدنی بکن بکن  🍑🍑🍑
4 10010Loading...
39
- لاس زدن و لوندی با مردای دیگه ممنوع! تو مدتی که صیغه منی نباید با هیچ نره خر دیگه ای بخوابی و بری زیرش؛ من تو رابطه خشنم. بسه، یواش، خسته شدم و مخالفت نداریم. فقط تنها چیزی که ازت میخوام صدای ناله های بلندته همین! تا هرچقدر هم دوست داشته باشم باهات سکس می‌کنم و جرت می‌دم، تو هم در مقابل پولش رو میگیری. - اگر قبول نکنم چی؟ - وقتی پاشدی اومدی اینجا یعنی قبول کردی  سندشم میشه پارگیت تا همه محل بفهمن زیرم بودی! https://t.me/+NBV8hgXi4KljMWU0
10Loading...
40
Media files
2 9940Loading...
- جووون، خانم رییس عجب ک.صیه!!! وسط راهروی زندان لخت شده بودم و دور تا دورم پر شده بود از خلافکار هایی که با دیدن ک.یر های کلفتشون ک.صم داشت نبض میزد و هر لحظه خیس تر میشد.روی زمین خوابیدم و پاهامو از هم باز کردم که با معلوم شدن ک.ص تنگ و صورتیم سمتش حمله ور شدن و شروع به خوردن و مک زدن چ.چول خیسم👅💦 -آههه با کی.ر های کلفتتون جرم بدید امروز هر کی بیشتر بتونه ارضام کنه نامه آزادیش از حبس رو میزنم....... https://t.me/+oQcJLNri_IAwYzFk خلافکارهای ک.یر کلفت ک.ص ک.چولوی خانم رییس رو جوری لیس میزنن و میگان که⛔️😈
نمایش همه...
- جووون، خانم رییس عجب ک.صیه!!! وسط راهروی زندان لخت شده بودم و دور تا دورم پر شده بود از خلافکار هایی که با دیدن ک.یر های کلفتشون ک.صم داشت نبض میزد و هر لحظه خیس تر میشد.روی زمین خوابیدم و پاهامو از هم باز کردم که با معلوم شدن ک.ص تنگ و صورتیم سمتش حمله ور شدن و شروع به خوردن و مک زدن #چ.چول خیسم👅💦 -آههه با کی.ر های کلفتتون جرم بدید امروز هر کی بیشتر بتونه ارضام کنه نامه آزادیش از حبس رو میزنم....... https://t.me/+oQcJLNri_IAwYzFk خلافکارهای ک.یر کلفت ک.ص ک.چولوی خانم رییس رو جوری لیس میزنن و میگان که⛔️😈
نمایش همه...
#part1 _جوون دختر مکانیکی چه ک**ص سفید و تپلی رو قایم کرده بودی با شنیدن صدای حش‍*‍ری یکی از راننده های قوی هیکل و ک**یرکلفت رالی ک*صم خیس شد.. برگشتم که با دیدن ک*یر گنده اش درحال جق زدن آب دهنم آویزون شد.. _اومم دوست دارم ک**صمو بخوری منم برای ک*یرت ساک بزنمم اومم آهه از خداخواسته جلو امد و روی ماشین سکسیش نشوندم و شروع کرد خوردن ک**صم که یهو... https://t.me/+pnbNsYFfBp1mOTI0 https://t.me/+pnbNsYFfBp1mOTI0 ک**یرکلفت ماشین سوار برای ک*ص تپل مکانیکی میخوره که..
نمایش همه...
-چرا بهش گفتی من دوست دخترتم؟ میدونی چه گندی زدی؟ اصلا میدونی اون کی بود؟ خونسرد نگاهم کرد و گفت : میدونم! -نه نمیدونی.... معلومه که نمیدونی... اون... اون امیرحسینه... شوهر سابقم... پدرِ بچه‌ای که همه فکر میکنن مُرده! اگه بفهمه من اینجا بودم.... وای خدا... منو می‌کشه... رستا رو ازم میگیره مطمئنم.... کیفمو از روی مبل اتاقِ کارش چنگ زدم و قبل از این که از کنارش رد بشم بازومو گرفت -وایسا شادی! دلیلی نداره بترسی... من سر حرفم هستم... منو قبول کن و توی افتتاحیه به عنوان پارتنرم باهام بیا. من جون خودت و بودنِ دخترتو تضمین میکنم. نمیذارم امیرحسین نزدیکت بشه -تو اصلا نمیفهمی من چی میگم... کافیه امیر من و تو رو باهم ببینه... اون موقع مطمئن میشه وقتی زنش بودم بهش خیانت کردم دستشو روی بازوم آروم بالا و پایین کرد و گفت : خب بفهمه! مگه به همین جرم مجازاتت نکرد؟ مگه نگفتی یه جوری زد، که همه خیال کردن خودت و بچه باهم مُردین! هنوز نگرانشی؟ فرار کردی و رفتی؟ خیال میکنی تا کِی میشه فرار کرد؟ پیش من، جات امنه با تلخندی گفتم : من حتی پیش خونوادم جام امن نبود! من خیانت نمیکنم دستش هنوز بند بازوم بود تا دوباره نقش زمین نشم قدمی جلو اومد با دلهره، یه قدم عقب رفتم گردن کج کرد و پرسید: هنوز متعهدی به شریک من؟یا نکنه طلاق نگرفتین؟ هوم؟ صدام به زور از گلوم در اومد: نه... -پس اسمشو خیانت نذار. به من بگو شهراد؛ نگو دکتر! قبل از این که جوابی بهش بدم دستش دور کمرم حلقه شد و از ترس و شوک به خودم لرزیدم -امیرحسین لیاقت نداشت.... به تو خیانت کرد... تویی که حتی با این رنگ پریده و صورت لاغر، انقد قشنگی که آدم نفسش بند میاد... به من اعتماد کن.... انتقام تهمتی که بهت زدن رو بگیر. اون موقع هیچکس ازت حمایت نکرد، بذار من بشم حامیت.... اسمت که بیاد کنار اسم شهراد سرلک کسی جرات نمیکنه بهت چپ نگاه کنه... بدون این که پلک بزنم نگاهش میکردم که جلو تر اومد و نفسشو روی صورتم حس کردم دستی که روی بازوم بود بالا اومد و روی گونه‌ام نشست -حق تو و دخترت این نیست که توی یه اتاق جنوب شهر زندگی کنین... هرکی ندونه، من خوب میدونم که نورچشمیِ دوتا خونواده بودی دخترحاجی! نباید الان از صبح تا شب به عنوان یه کارگر خدماتی کار کنی و تهش هیچی به هیچی! نمی‌ذارم شادی فرصت فکر کردن بهم نداد، فرصت جواب دادن رو هم! فاصله رو به صفر رسوند و لب گذاشت روی پیشونی سردم هر دو دستش کمرم رو محکم گرفت و حسی به من القا کرد که تا حالا تجربه نکرده بودم... حمایت...پناه...محبت! قطره های اشک روی صورتم راه افتادن که بلاخره ازم جدا شد نوک انگشتشو روی رد اشکام کشید و لب زد : یکسال پیش که دیدمت.... فرق داشت با الان. زنِ رفیقم بودی با یه شکم گرد و قلمبه.... اون موقع فقط یه "خوش به حال امیر چه خانم خوبی داره " بودی؛ الان دیگه فرق داره... نخواه که ولت کنم... شادی! هق هقم بلند شد که سرمو به سینه‌اش چسبوند و دستش نوازشوار روی کمرم بالا پایین شد بریده گفتم: من... میترسم... امیر اگه بفهمه.... -ششش... من نمیذارم! به خودت بیا دختر. بشو همون دخترِ قوی و محکم... قبل از نامردیِ امیرحسین. انتقام بگیر از تک تک آدمایی که از پشت بهت خنجر زدن و تو رو از زندگیِ خودت بیرون کردن لبشو اینبار روی شال به هم ریخته‌ام گذاشت و زمزمه کرد : من کمکت میکنم... تو فقط با من باش درست همون لحظه در باز شد و صدای امیر به گوشم رسید : شهراد؟ نمیای پایین؟باید کار اوستا رو تایید کنی شهراد دستمو گرفت و خیره به چشمام گفت: با من میای عزیزم؟ مُرد اون شادیِ ضعیف و آروم قسم خوردم تلافی کنم... همه باید تاوان میدادن... حق با شهراد بود... شادی رو، غرور و شخصیتش و ابروش رو، زیر پا له کرده بودن... نمیشد من تنهایی تاوان بدم! لبخندی بهش زدم و گفتم : میام سر چرخوندم سمت امیر که ابروهاش به هم نزدیک و دستاش مشت شده بود هم قدم با شهراد جلو رفتم و همین که کنار امیر رسیدیم، انگشتشو روی سینه‌ی پهن امیر زد و محکم گفت : نبینم دم پَر ناموسِ من پیدات بشه یا بخوای قلدری کنی امیرحسین! شادی از حالا، تا همیشه کنار منه... https://t.me/+rm_U4b0AZyU0YTg8 https://t.me/+rm_U4b0AZyU0YTg8 https://t.me/+rm_U4b0AZyU0YTg8 https://t.me/+rm_U4b0AZyU0YTg8 #پارت_واقعی_رمان🔥
نمایش همه...

👍 2
00:11
Video unavailable
چک آرومی به ک.ونم زد و زیر گوشم زمزمه کرد: - الان اگه یارا بیاد چه جوابی براش داری که زیر شوهرشی؟ لبم رو به دندون گرفتم و نالیدم: - میگم تقصیر شوهرته که ک.یرش زیادی کلفته. قهقه ای زد و گفت: - خیلی تنگی اما خودم گشادت می کنم. کمرم رو سفت چسبید و خودش رو محکمتر از قبل فرو کرد توی ک.صم و... https://t.me/+D_tDFUCNsGM5NDlk https://t.me/+D_tDFUCNsGM5NDlk مختص به بزرگسالان، به هیچ وجه زیر 18 سال جوین نشه❌ خیانت، شهوت، #تریسام! رابطه پنهانی با شوهر دوستش🔞🔥😈
نمایش همه...
👍 1
00:04
Video unavailable
#part1 -اههیی اقا معلم تپلم میخاره اوهییی همش آبش میاد...وایییی انگشتمو لای تپل صورتیش کشیدم که از خیسی چو**چولش انگشتم خیس شد خم شدم لیسی به ک_ص ابدارش زدم -جوون چه خیس کردی توله اووف وایسا با زبونم واست بخارونم پاهاشو از هم باز کردم و لیسی پر تفی به تپلش زدم که آه بلندی کشید -اهییی خیلی خوبه اقا معلم اوممم بخورینش برام اهییی اونجام مثل قلب بوم بوم میکنه...اههه با فرو کردن زبونم توی تپل صورتیش جیغی از شهوت کشید که در اتاقش باز شدو مامانش…💦👅 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0 https://t.me/+ZyLFckIYO39iMTg0
نمایش همه...
_ خانم کوچیک اونجاشو با تیغ بریده! طوفان با اخم از جا بلند شد و موبایل را به گوشش نزدیک کرد _ یعنی چی بریده؟ کجاشو بریده؟ خدمتکار ناله کرد _ وای آقا روم سیاه منِ پیرزن روم نمیشه بگم که طوفان صدای عصبی‌اش را بالا برد _ من تو جلسه‌ با شیخای عرب بودم نرجس‌خاتون متوجهی؟ زندگ زدی نگرانم کردی الان حرفم نمی‌زنی! پیرزن مِن‌مِن کرد _ گفتن شما فردا برمیگردی ایران خودشونو واستون حاضر کنن ، بعد... طوفان نگران صدایش را بالا برد _ گوشیو بده به خانمت ببینم چه بلایی سر خودش آورده ، بجنب صدای خش خش آمد و بعد دخترک از داخل حمام با گریه جیغ کشید _ درو باز نکن نرجس خاتون ، نمیخوام کسیو ببینم طوفان کلافه پوف کشید سهامداران عرب در اتاق منتظرش بودند! _ نرجس‌خاتون ، بهش بگید طوفان پشت خطه . جواب نده فردا پام برسه تهران خودم سیاه و کبودش می‌کنم انگار صدایش روی آیفون بود که دخترک در را باز کرد و موبایل را گرفت _ آقا؟ طوفان با جدیت غرید _ چیکار کردی با خودت؟ دخترک هق زد _ خیلی می‌سوزه _ کجات؟ کجاتو بریدی؟ دخترک در سکوت هق هق کرد طوفان تشر زد _ میگم کجارو بریدی؟ _ اونجام! _ اونجات کجاست بچه؟ مثل آدم حرف بزن من دو ساعت دیگه بلیط دارم میام پدرتو در میارم ماهی دخترک نالید _ پاهام طوفان اخم کرد _ کجای پا؟ رونت یا زانوت؟ دخترک صدایش را بالا برد _ اه بفهم دیگه آقا! جای جیشم! طوفان حس کرد چیزی میان شلوارش لولید و بالا آمد معذب غرید _ وسط پاهات چرا باید خونی بشه؟ ماهی هق زد _ می‌خواستم ... واسه تو ... آماده باشم طوفان پوف کشید _ مگه دفعات قبل که اونجارو شیو نکرده بودی چیزی گفتم؟ ماهی بلندتر زار زد _ نه ولی من فهمیدم دوست نداری _ از کجا اون وقت؟ ماهی با خجالت بینی اش را بالا کشید _ همه جامو زبون زدی جز اونجا! طوفان کمربندش را کمی بالا و پایین کرد امیال مردانه‌اش برانگیخته شده بود همین الان دلش زنِ ۱۶ ساله‌اش را میخواست _ زنگ بزن تصویری ببینم چه بلایی سر خودت آوردی! _ آقا لختم _ مگه کم لختتو تا الان دیدم توله؟ دخترک بینی‌اش را بالا کشید _ نمیتونم جیش کنم ، می‌سوزه طوفان وارد سرویس شد نمی‌توانست خودش را کنترل کند نگاهی به پایین تنه برآمده اش انداخت و زیرلب غرید _ لعنتی دخترک تماس تصویری گرفت تماس وصل شد سر و صورتش خیس آب و فضای حمام بخار گرفته بود. طوفان نفس عمیقی کشید _ بگیر رو جایی که بریدیش دخترک چانه اش لرزید _ خجالت می‌کشم صدایش کلافه و عصبی بود _ ماهی! بگیر بین پاهات دخترک خجالت زده دوربین را بین پاهایش گرفت. طوفان کمربندش را باز کرد _ باز کن پاهاتو زانوهای ماهی از هم فاصله گرفت _ دوطرفشو با انگشت باز کن دخترک مطیعانه اطاعت کرد _ ببین ، اینجاش زخم شده خون میاد طوفان پوف کشید. دیگر طاقت نداشت تنِ دخترک را می‌خواست کمربندش را سفت کرد و زیرلب غرید _ در شأن طوفان خسروشاهی نیست تو سرویس بهداشتی خودارضایی کنه! ماهی مظلومانه پچ زد _ چی؟ طوفان با قدم هایی محکم سمت در رفت _ هیچی ، بلیط میگیرم چندساعت دیگه تهرانم بتادین بریز روش عفونت نکنه تا برسم https://t.me/+QDTT3Dj00r9kNzE0 https://t.me/+QDTT3Dj00r9kNzE0 https://t.me/+QDTT3Dj00r9kNzE0
نمایش همه...
👍 11
#شیخ_عرب🧸🍼🍫 #پارت_156 دستش رو بالا اورد و روی ربانم لباسم نشوند و خیره تو چشمام اونو کشید که یقه لباسم تا ناف باز شد. نگاهش رو پایین داد و روی سینه هام که تو سوتین مشکیم داشت خفه میشد چشم دوخت. میدونستم از توپری بدن و بالاتنه نسبتا بزرگم خوشش میاد. همون روبانی که دستش بود محکم به جلو کشید که با آخ ریزی به سینه اش کوبیده شدم حالا فاصله چشمامون یه میلی هم نبود. انگشت اشاره شو لای چاک سینه ام گذاشت و پایین اورد که با خشونت ریزی کاپ سوتینم رو کامل پایین کشید. همون انگشت اشاره رو دور نوک سینه ام چرخوند‌که لبامو بهم چفت کردم تا صدای ناله ام بلند نشه. با دو انگشت نوکش رو فشار داد که از درد و لذت روی پنجه پا ایستادم و به پهلوش چنگ زدم. _خوشت ملودی؟ هوم بیبی گرل؟ دروغ که نمیتونستم بگم. من عاشق این خشونت و سلطه های ریزشم. وقتی دید جواب نمیدم نوک سینه امو محکم به طرف خودش کشید که همزمان با داغ شدن لای پام، آخ بلندی گفتم.
نمایش همه...
27👍 2🔥 1
چنل VIP #شیخ_عرب افتتاح شد! 🔞💦 ⛔️ اگه می‌خواهید رمان هات و ممنوعه شیخ عرب رو با پارت‌های بیشتر و سریع‌تر بخونید با پرداخت 41,000 تومان به چنل VIP ملحق شوید و هفته ای پارت زیاد بخونید☺️ شماره کارت 💳 6037997528787493 به نام | امرالهی فیش واریزی رو حتما حتما به این آیدی بفرستید فقط به آیدی زیر غیر از این برای یکی دیگه بفرستید پاسخ نمیگیرید✨ @ArabVipR بعد از فرستادن فیش لینک رو بگیرید🐈
نمایش همه...