cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

LITTLEWORLDتقاصِ شَه💦وَت

شروع رمان جذاب ( تلاطم، آرتی کوچولو) 🙈💋 حین اسپنک زدناش انگشتشُ تو دهنت عقب و جلو کنه🍓🌸

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
6 110
مشترکین
-1024 ساعت
-1047 روز
-40430 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

_من سک*س خشن دوست دارم! با تعجب بهش خیره شدم. _با لباس لختی جلوم وایستادی و میگی سک*س خشن دوست داری؟ نمی ترسی از من؟! با لوندی بند لباسش و انداخت. _دوس دارم خب...میتونی خشن منو بکنی؟! با دیدن سینه های بلوریش، روی تخت پرتش کردم. _سک*س خشن واقعی و الان بهت نشون میدم... https://t.me/+coSy5K2yNzs4NWFk پارت اول رمانشه... 😂🔥🔞 #ڪاملا_صحنه‌داااار 🥵💦
نمایش همه...
-باز خود #ارضایی کردی توله سگ؟!! دستای سفیدش رو پشت کمرش میبندم و صورتش‌و روی بالشت فشار میدم - تو منو وِل کردی... مجبور شدم!! لای #پاهاش‌و باز میکنم ومیگم:پس دلت ک*یر میخواد؟ دلت میخواد بکنمت؟ تو کدوم #سوراخت شیدا؟ _جلو نیشخندی میزنم و همینجور که موهاشو میگیرم چهار دست و پاش میکنم و تو گوشش پچ میزنم: ولی قراره از پشت #بکنمت..قراره پاره بشی عسلم... این #تنبیه توعه!! https://t.me/+dIxirctbPnliYWM0
نمایش همه...
_خودتو شل کن توله! فکر نکن با گریه دلم برات میسوزه لبه‌ی تپلش رو گرفتم و با لیس عمیقی صدای ناله هاش بلند شد و سالارمو از زیر شلوارم درآوردم و دخترک هق زد: _اخ عبید....اههه ...درد دارم سوراخ باسنشو اروم مالید و سر کلا..هکمو رو سوراخم گذاشت و https://t.me/+xzfJCXo8tstjMTY0
نمایش همه...
Horney sisy🔞 _نظرت راجب کـ**ص خواهرت چیه دستشو روی کـ**صم گذاشتم و اهی کشیدم _ببین چقد پف کرده..همش بخاطر اینه که#کــ*یر داداشمو میخاد.. _غزل این حرفا چیه؟ من داداشتم! با دستم ویلچرش رو نگه داشتم و چون فلج بود و زورش بهم نمی‌رسید وادار به ایستادن شد _اگه همین الان کـ**صم رو لیس نزنی با ویلچر چپه ات میکنم داداشی! https://t.me/+WvMvgbXEsGdiZjY0 https://t.me/+WvMvgbXEsGdiZjY0 دختره داداششو مجبور میکنه براش کـ**صشو لیس بزنه🔥💦💦
نمایش همه...
Photo unavailable
شوهرم توی پوزیشنا حتما باید موهامو میگرفت تا راحت تر کارشو میکرد، ولی موهای کوتاهم باعث میشد کارمون نصفه بمونه، تا اینکه از اینجا ماسک موهای لدوراش و خریدم و حالا اونو تمام و کمال مال خودم کردمش! https://t.me/+PmP-klvK7KNlZDdk
نمایش همه...
👍 1
🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼 🍼🎨 🍼 #پارت_۲۵۵ آرࡅ߳ߺܨ ܭࡐܟֶࡐܠࡐ با تعجب لب زدم: - من که نمیخواستم فرار کنم. جملیه نیشخندی زد و گفت: - حالا هر چی بروداخل اینجا واینستا... نیومدی عین یه دختر درست حسابی بفرستمت اونجا که...جاش میتونی اینجاهارو طی بکشی. با تعجب نگاهش کردم که داد کشید. - رعناااا رعنااارعنااا یه دختر هم سن  و سال من بیرون اومد. - جانم جمیله جان؟ - این دختره رو لباس خدمتکاری بپوشون و یه طی بده دستش بره سند رو تمیز کنه. رعنا نگاهش رو از بالا تا پایینم چرخوند وگفت: - باشه چشم...بیا دختر. شونه ای بالا انداختم و با تعجب گفتم: - کجا بیام؟ - دنبال من..بجنب. وارد یه اتاقک شدیم... بهم لباس پوشوند  یه طی و سطل و رایت هم دستم داد. با تعجب لب زدم: - اینا چی ان دقیقا؟ -اههه..اهییی..داداشی ت.پلم پاره شد اهههییی…بسهه داداشم روم خیمه زده بود و ک.یر کلفتشو تند تند توی ک*ص ابدار و تنگم عقب جلو میکرد حس نبض زدن ک*یر کلفت و درازش داخلم ترشحات ک.صمو بیشتر میکرد -اومم داداشی…بسههه…الان ارضا میشی بیچاره میشیم…اهههه…ولی خیلی حال میده دوس دارم تا صب زیرت جر بخورم…اهههه حرفم تموم نشده بود که اه مردونه ای کشید و با حس مایع داغی توی ک*صم…💦😱👅 https://t.me/+gO-DgTziLj02YTI0 https://t.me/+gO-DgTziLj02YTI0
نمایش همه...
👍 14 1
کی پارت میخوادد
نمایش همه...
😱 4 2🔥 1
رمان اروتیک مخصوص بزرگسالا⚠️🔞👇 - تف به من که سایز سینه‌ی زنمم بلد نیستم!. بیا جلو ببینم. دخترک با اخم جلو رفت و شاهکار با عصبانیت سینه هایش را چنگ. - هوی یابو چکار می‌کنی! شاهکار با اخم تنش را به دیوار چسباند. - نگو که زن اجباری من سایز سینه هاش ۸۵ بوده و من غافل بودم ازش.. انقد گل و گشاد میپوشی هیچی ندیدم. چشمهای تابان ترسید و شاهکار سر در گردنش برد. - مهمونی کنسله کوچولو، امشبم سایزت جا به جا میشه فردا برات یه ست سک*سی می‌گیرم عروسک!⛔️💦 https://t.me/+Umom31hS3w5iZTU0
نمایش همه...
🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥 🔥🍁 🔥 تـــ‌ـــ‌ـــ‌ـــلـــاطـــ🍂مـــ #part426 یه جور خاصی بود... اروم دستگیره ی در رو پایین کشیدم و نیم نگاهی به داخل انداختم‌. یه پسر بود هم سن و سالای امیر. شایدم دو سه سال اینور اونور تر. برهنه روی تخت دراز کشیده بود و چشم هاش رو بسته بود.. و از پشت چشم های بستش گریه میکرد. متعجب در رو کامل باز کردم‌. فکر کردم شاید مشکلی داره...چمیدونم کوره..‌یا هر چیزی. اما با دیدن اینکه به ت.خم هاش و ک.‌.یرش گیره زده بود ابروهام بالا پرید. نمیدونم چرا خوشم اومد ازش. چهره ی بامزه ای داشت...در رو کامل بستم... جوری که صدای تیکش به وضوح توی اتاق پیچید. اون پسره چشم هاش رو باز کرد و من با دوتا گوی سبز رنگ مواجه شدم. - اینجوری به خودت اسیب میزنی! اب دهنش رو قورت داد و مات و مبهوت نگاهم کرد‌. - تو...تو دیگه کی هستی؟ بدون اینکه جوابی بهش بدم لب زدم: - اون گیره ها رودربیار. _یکم با ک.یرت بازی کنم #عمویی..قول میدم بعدش درسمو بخونم... عمو #حشـ*ری منو رو پاش نشوند و گفت: _ اینطوری بازی کن...خودتو تکون بده... #ک.صمو رو کـ*یر بزرگ شدش تکون دادم که از خود بی خود شد _کـ*صمو برام میمالی #عمویی؟ #کـ*یر قطورشو فشار دادم و حشری لب زدم: _اینطوری برام بمال تا #کـ*صم خوب بشه... انگشتمو رو #کلاهـ*ک صورتی و باد کردش کشیدم که... https://t.me/+c_btvWOCSCUzMzlk دختره شبونه میره تو اتاق دوست باباش و رو ک....یرش سواری میکنه
نمایش همه...
👍 29 7😈 4
-تو یه هرزه‌ای دختر... من با دخترایِ وِل نمیخوابم که! با لوندی یقه‌شو چنگ زدم و صورتمو مماس با صورتش نگه داشتم -حتی اگه واستاده‌م ارضات کنم همینو میگی؟؟ یا میری پوزیشن بعدی؟؟ با خشم‌روی تخت هولم میده و اسپنکی به باسنم میزنه -ارضا نه دختر خوب... اگه تونستی با سایزم کنار بیای حرفمو پس میرم... با فرو رفتن آل*ت کلفته‌ش حیغی کشیدم که...😱🔞🫦 https://t.me/+8vlz5XfWAL1kNDU0 https://t.me/+8vlz5XfWAL1kNDU0
نمایش همه...