cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

Deluxe

سرزمین من کی غم تو را سروده؟

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
355
مشترکین
-524 ساعت
-87 روز
-3330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

نمایش همه...
Nashenas-Flower Had A Thorn.mp37.73 MB
ادامه مطلب را در سایت بخوانید.
نمایش همه...
Repost from Aasoo - آسو
Photo unavailableShow in Telegram
«روزی که به میله رفتم این مورد را به خوبی درک کردم که زنان افغانستان چقدر عاشق آزادی و رهایی هستند. جایی که رفتیم کنار چند تپه‌ی نه چندان بلند بود که در دامنه‌ی آن تپه‌ها زن‌ها فرش گسترده و میله برپا می‌کردند. وانتِ ما توقف کرد و گفتند که میله‌گاه ما همین‌جا است. آنجا نه شهربازی بود، نه نشانه‌ای از تمدن اما هرچه می‌دیدم نشانه‌ی زندگی و مبارزه بود. زنان در هر سن و سالی با هر وسیله‌ای که توانسته بودند آنجا شتافته بودند.» aasoo.org/fa/notes/4787 @NashrAasoo 🔻
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
#Mpic @Deluxe74 کابل حوالی جاده شهید مزاری
نمایش همه...
از وقتی خبر مفقود شدنِ هیلیکوپتر آقای رئیسی و بعدش هم خبر تأسف بار شهادت او و یارانش را شنیدم به یک چیز عمیقا فکر می‌کنم. خب ذهن آدمی‌ست، دیروز لحظه‌ای به شوخی رو به خانواده کردم و گفتم فکر کنید امروز اگر جای ابراهیم رئیسی، اشرف غنی می‌بود، چه بر سر ما می‌آمد؟ اینک به این نتیجه رسیدم که رئیس جمهور عزیزمان حتی لازم نشد به شهادت برسد (که لایقش هم نبود) بلکه صرفا بزدلانه گریخت و حکومت جعلیِ نامدارش نیز پا به پای او به سمت نابودی کشانده شد. مشخص است که ابراهیم رئیسی و اشرف غنی هر دو در حوادث مختلف دار ریاست جمهوری را وداع گفتند؛ از این رو قیاس شخصیت‌ها و دست‌آورد‌های‌شان برایم مطرح نیست زیرا من به دنبال تفاوت وضعیت پیش آمده بعد از آن دو رخداد در بطن جامعه‌ی دو کشور هستم و قصدم دفاع یا رد نظرات دوستان در این نوشته نیست. موضوع مهم دیگری که اشاره به آن خالی از لطف نیست واکنش مردم ایران نسبت به این رخداد ناگوار بود. گرچه بعد از اتفاقات دل‌خراش پارسال همه می‌دانستیم چنین چیزی پیش خواهد آمد اما برایم جالب بود که تعدادی از مردم ایران بجای نگرانی و ترس از جنگ داخلی یا هر گونه نتایج اسفناک دیگر، در تلگرام جُک می‌گفتند و شادی می‌کردند؛ چون تا آن‌جا که من می‌دانم در مقایسه با شرایط سه سال پیش در افغانستان با وجود جنایت‌کار بودنِ اشرف غنی، باز هم گریختنش ترس به وجود‌مان برانگیخت و می‌پنداشتیم که اگر او نباشد، مایی نیز وجود نخواهد داشت. این برای من نشان دهنده‌ی آن است که حتی مخالفین حکومت ایران به خوبی از قوای آن آگاهند که با خیال راحت نشسته در خانه‌های‌شان از کشته شدنِ فردی مهم در حکومت‌شان ولو با هر عقیده‌ای میم می‌سازند و کک‌شان هم از نابودی کشور و فروپاشی حکومت نمی‌گزد و همچنین از طرفی پوچی و توخالی بودن “جمهوری اسلامی افغانستان” برایم واضح‌تر می‌شود. هر چند نه تنها باید گفت که جمهوری اسلامی افغانستان با تکیه به آمریکا و هم پیمانانش به چنین سرنوشت تلخی دچار شدند؛ بلکه باید به مردم جهان فهماند که عاقبت تکیه‌گاه ساختنِ آمریکا درسی‌ست تاریخی و مهم که باید آن را سر لوحه‌ای قلمداد کرد و از آن یاد گرفت: ”سرنوشت کشوری که با آتش امریکایی سوخت و ویران شد و هنوز به روی داغی‌ آن کباب می‌شود باید آیینه‌ای باشد با انعکاسی از تشخیصِ حق و باطل” در آخر باید بگویم غم شریکی و “زندگی سرتان باشه‌”ی (نوعی لفظی است که به هنگام دیدار با داغداری گفته می‌شود) افغانی ما هنوز پابرجاست و من ایران را به چشم همسایه‌ای داغدار در این روز‌ها می‌بینم که نیاز است در کنارش باشیم؛ همانطور که همیشه بودیم، هستیم و خواهیم بود. @Deluxe74
نمایش همه...
دیروز بسی راحت در کشوری سپری شد که سیل جان دو صد تنش را گرفت، در پایتختش انتحاری شد، چند گردشگر خارجی در مرکز شهر دیگرش تیرباران شدند و مردم در بعضی نقاط کشور بر علیه صاحبان حکومت تظاهرات به راه انداختند.
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
#Mpic @Deluxe74 گاهی اوقات یادم می‌رود در گالاری‌ام چی‌ها وجود دارد.
نمایش همه...
Repost from N/a
در مسیر راه موتر لین تانک تیل [دشت‌برچی- کابل]، در حالی‌که مصروف تلفونم هستم، ناخواسته حرف‌های دو دختری که کنارم نشسته‌اند توجهم را جلب کرد. و همین‌طور دخترانی که ست عقب نشسته‌اند؛ چقدر ناامیدانه از درس‌های شان حرف می‌زنند انگار می‌دانند ته حرف‌های شان کجا ختم می‌شود. یکی می‌گوید انگلیسی ام تمام شده نمی‌دانم چه کار کنم، باید جایی درس بدهم. دوستش می‌گوید خوش بحالت من نمی‌دانم کجا باید انگلیسی بخوانم. دخترانی که کنارم نشسته اند. درد دل می‌کنند؛ از کانکور می‌گویند، از هدف‌های شان، از خستگی خانه نشستن شان، از مشکلات خانوادگی، حرف‌های پدرش که باید قابلگی یا نرسنگ بخواند. چه‌قدر این حرف‌ها اذیتم می‌کنند. قشنگ می‌فهمم چه دردی می‌کشند، چه امیدهای را خفه کرده‌اند. چه انتخاب محدودی یا باید خانه بمانند یا بروند دو ساله قابلگی و نرسنگ بخوانند. بله قصه این است که تمام تمام دختران باید نرس شوند. نیلوفر سعادتی
نمایش همه...
چیزی خوشایند بنویسید، بفرستید.
نمایش همه...
Repost from Deluxe
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.