cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

کردستان نامه

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است. ارتباط با ادمین: @Esmail_shams [email protected]

نمایش بیشتر
إيران40 616فارسی39 147دسته بندی مشخص نشده است
Advertising posts
5 770مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+277 روز
+44230 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

🔶مصیبتی به نام ثبت جهانی هورامان ✍ اسماعیل شمس 🔻به‌رغم نقدهای زیادی که به فرایند ثبت جهانی هورامان داشتم و بخشی از آنها را در جلسه تیرماه ۱۳۹٨ وزارت میراث فرهنگی در حضور معاون وزیر و مسئولان ملی و استانی ثبت به صراحت مطرح نمودم، فایل سخنان من در لینک زیر https://t.me/horamanhistory/372 از ثبت هورامان استقبال کردم و بی‌درنگ پس از اعلام خبر آن، در یادداشتی در کانال کردستان‌نامه نوشتم :   " با ثبت هورامان کار مسئولان و مردم تمام نشده، بلکه تازه آغاز شده است.حال نوبت مدیران و مسئولان کشوری است که با ایجاد زیرساختهای توسعه، ارتقای سطح معیشتی مردم و رسیدن همه‌جانبه به وضعیت هورامان، نشان دهند که هورامان نه سرزمین کولبران، که قلمرو فرهنگ و تمدن در طول تاریخ و در سطح جهان است. اکنون وقت آن رسیده است که با جلوگیری از نابودی جنگلها، مراتع، باغها و خشکیدن رودها و چشمه‌ها و حفظ بافت سنتی هورامان نشان دهند و نشان دهیم که همگی لیاقت حفظ میراث گرانبهایی را که گذشتگانمان برایمان به جا گذاشتند، داریم و می‌توانیم آن را به آیندگان منتقل کنیم و اجازه نابودی‌اش را نمی‌دهیم. یادمان نرود که هورامان به خاطر منظر و چشم‌انداز جغرافیایی و فرهنگی‌اش ثبت شد، پس از امروز به بعد هر کاری از سوی هرکسی که سبب از بین رفتن این چشم‌انداز جغرافیایی، این منظر فرهنگی و البته اکوسیستم این منطقه شود، اوضاع را به قبل برمی‌گرداند و ثبت جهانی را هم خنثی می‌کند. به یقین اگر چنین نشود و ثبت هورامان رنگ و بوی تجاری و موزه ای کردن مردم و منطقه را بگیرد، فرصت ثبت، ممکن است به تهدید تبدیل گردد". متن کامل آن یادداشت در لینک زیر https://t.me/kurdistanname/343 🔻امروز و پس از سه سال به صراحت می‌نویسم که متٲسفانه ما مردود شدیم و پیش‌بینی من خیلی زودتر از انتظار تحقق یافت و ثبت جهانی نه‌تنها سبب حفظ چشم‌انداز جغرافیایی هورامان نشد، بلکه خواسته یا ناخواسته آن را با سرعت و شدتی وحشتناک به پرتگاه نابودی و انقراض یکجای میراث مادی و معنوی‌اش سوق می‌دهد. پیش از این برخی دوستان به من گفته بودند که میراث تاریخی و جغرافیایی هورامان از سوی عده‌ای از سودجویان در حال تخریب است،اما اظهار نظر در این باره را به دیدن خودم موکول کردم. نوروز امسال پس از سالها مجالی دست داد که دیدار کوتاهی از منطقه داشته باشم. در یک‌کلام باید بگویم که از آنچه دیدم، بهت‌زده شدم. انگار به سرزمین دیگری رفته‌ام که خاستگاه و زادگاه من نیست و هم او برای من غریبه است و هم من برای او.با شماری از مردم عادی و برخی دلسوزان فرهنگی منطقه صحبت کردم و از زبان آنان بیشتر به عمق بحران پی بردم. همه آمارهای رسمی و غیر رسمی خبر از فاجعه‌ای بزرگ در زیر پوست هورامان می‌دهند. با هورامان چه کرده‌ایم؟ چه بلایی بر سر هورامان آورده‌ایم؟ 🔻اگر برخی دوستان به هر دلیلی سکوت کرده‌اند، اما من به عنوان پژوهشگری مستقل که هیچ گونه منافعی در منطقه ندارم و تنها نگران میراث کهن تاریخی و جغرافیایی این سرزمینم با صدای بلند هشدار می‌دهم و از مردم و دلسوزان فرهنگ منطقه می‌خواهم تا دیر نشده است مانع توسعه روند تخریب بافت سنتی هورامان شوند. همین الان که صحبت از ثبت جهانی پالنگان می‌‌شود، قلبم می‌لرزد و نگرانم آن بلایی که بر سر شرکان و دیگر روستاهای ثبت‌شده پیشین آمد،بر سر پالنگان هم بیاید. از مدیران کشوری و استانی ثبت جهانی هورامان استدعا می‌کنم که در پرونده، بازبینی و هورامان را به عنوان یک " منطقه حفاظت شده" ثبت کنند. متٲسفانه مدیران دولت قبلی به هیچ یک از انتقادات دلسوزان گوش ندادند و زمینه‌ساز این مصیبت شدند.به راستی یونسکو چگونه در یک پرونده، زبان مردم هورامان را به عنوان زبان در حال انقراض معرفی می‌کند و در پرونده دیگری به دست خود زمینه انقراض هرچه سریع‌ترِ این زبان، و البته جغرافیا و میراث مادی و معنوی و حتی انسان هورامانی را فراهم می‌نماید؟ 🔻من در این کانال بیش از هرجا درباره هورامان نوشته‌ام و جستجوی فقط واژه هورامان، عدد ۴۳ را تا پیش از نگارش این یادداشت به شما نشان می‌دهد، بنابراین نیازی به تکرار ذکر اهمیت هورامان نیست،اما اجازه بدهید اینجا یک نکته را اضافه کنم که اگر قبلاً گفته‌ام هورامان قلب کردستان است، حال اضافه می‌کنم که جغرافیا و زبان و فرهنگ هورامان و میراث مادی و معنوی‌اش راه حل بسیاری از معماهای تاریخ و تمدنی است که امروز به آن تاریح و تمدن ایرانی، اسلامی، زاگرسی، مزوپوتامیایی و کردی گفته می‌شود. اگر هورامان را دوست دارید اندک بخشهای سالم باقیمانده آن را به منطقه حفاظت شده‌ای تبدیل کنید که نابود نشود تا به کمک آن بسیاری از معماهای تاریخ و تمدن خود را حل کنید.آنچه می‌گویم یک شعار نیست، حاصل ۴۹ سال تجربه زیسته در منطقه و ۳۰ سال پژوهش و مطالعه است و آماده‌ام مستنداتم را در اختیار همگان بگذارم. https://t.me/kurdistanname
نمایش همه...
تاریخوو هەورامانی

🎤سخنرانی: دکتر اسماعیل شمس 🔸محورها: ثبت جهانی هورامان، هویت تاریخی هورامان ♦️مکان: وزارت میراث فرهنگی، جلسه ای با حضور معاون وزیر میراث فرهنگی و اعضای شورای راهبردی ثبت هورامان ♦️تیرماه ۱۳۹۸ 🖇مطالب مرتبط: اینجا __________ کاناڵەو تاریخوو هەورامانی⬇️ @horamanhistory

Repost from N/a
فایل PDF چرم‌نوشته‌های اورامان.
نمایش همه...
🔶کرد و فلسطینی، انفال و قتل عام غزه ✍ اسماعیل شمس "فقط این را بدون که من خیلی‌خیلی خوشحالم که این اتفاق[سرطان منجر به فوت] برای خودم افتاد نه زبانم لال، زبانم لال برای سروش. فکرش را بکن من ۴۴ سال طعم زندگی رو چشیدم و به بهترین نحو زندگی کردم، ولی سروش خیلی راه داره، خیلی تجربه‌ها باید بکنه، طعم زندگی‌رو باید مزمزه کنه. باور کن هر شب با این خیال، راحت خوابم می‌بره و دیگه نگرانی و ترسی ندارم. تو هم به همین خاطر خوشحال باش". 🔻آنچه خواندید بخشی از وصیت‌نامه یک بانوی فرهیخته کرد، خطاب به خواهرش چند روز پیش از مرگ بود. تٲمل در این جملات و مقایسه آن با جنایات صدام و نتانیاهو درحق مردم بی‌گناه کردستان و فلسطین، پرده از یک دوقطبی بزرگ و دو سبک زندگی متضاد در تاریخ برمی‌بردارد: سبک آنانی که حاضرند جهانی را با مردمانش به آتش بکشند تا خود دمی بیشتر در قدرت بمانند؛ و آنانی که با آغوش باز با زندگی وداع می‌کنند و به پیشواز مرگ می‌روند تا کودکان طعم زندگی را بچشند. پرسش این است که در این جهان به‌نام، مدرن و متمدن چه کسانی زمینه خلق جنایتکارانی چون صدام و نتانیاهو را فراهم کردند و با اولویت دادن ایدئولوژی بر جان انسان، کشته شدن کودکان و بیگناهان را همچون وسیله‌ای برای تحقق آرمانهای ایدئولوژیک خود مشروع پنداشتند؟ 🔻۱۴ آوریل هر سال برای مردم کرد یادآور یک روز بسیار تلخ در تاریخشان است؛ روز نمادینی که صدام جنایتکار ۱٨۲ هزار پیر و کودک را به نام سوره انفال در اقلیم کردستان قتل‌عام یا در بیابانهای سماوه و ... در گورهای دسته‌جمعی سربه‌نیست کرد.این نسل‌کشی نتیجه  تقدم ایدئولوژی نژادپرستانه عربی بر جان انسان بود که ریشه در جهان غرب داشت. در عملیات انفال آن سالهای سیاه خانواده‌های کردی بودند که نسلشان به کلی منقرض شد و خانواده‌هایی که دهها عضو خود را از دست دادند و بسیاری دیگر که تنها یک عضو خانواده باقی ماند. فاشیستهای بعثی عرب در برابر چشمان نظاره‌گر جهان غرب و شرق و عرب و اسلام هزاران روستا را پس از قتل‌عام و اخراج ساکنانشان با خاک یکسان کردند و به طبیعت و پرنده و چرنده کردستان رحم ننمودند. 🔻۳۵ سال پس از آن جنایت ننگین ، روح صدام در وجود پیرمرد جنایتکار ۷۴ ساله‌ای به نام نتانیاهو حلول کرد و با اولویت دادن ایدئولوژی ملی و مذهبی یهود بر جان انسان، همان جنایاتی را مرتکب شد که روزگاری صدام در قبال کردها انجام داد. هرچند امروز در جامعه کردی مواضع متفاوتی در برابر مسئله فلسطین وجود دارد، اما اگر به‌دور ازایدئولوژی‌اندیشی و از منظر تاریخی به جنایتهای این دو نفر و همکیشان آنان نگاه کنیم،درمی‌یابیم که بستر و زمینه وقوع هردو جنایت، یکی است.نیم‌نگاهی به نقشه خاورمیانه در ۱۰۰ سال پیش بیندازیم.چند دولت، وجود داشتند؟ پاسخ، ساده است: دو دولت عثمانی و ایران قاجار. آیا در نقشه جهان آن‌روز دولتهایی به نام اسرائیل و عراق بودند؟ آیا نامهای ترکیه، سوریه، عربستان، اردن، کویت، عمان، قطر، بحرین و امارات دیده می‌شد؟ پاسخ، بدون هیچ تردیدی منفی است. نقشه تمام این دولتها و ملتهای ساختگی با مداد و ماژیک استعمارگران انگلیسی و فرانسوی و امضای امریکا کشیده شد که پس از شکست دادن دشمن دیرینه خود عثمانی قلمرو آن را تقسیم کردند و بدون هیچ مبنای قومی، تاریخی و طبیعی دولتهای وابسته به خود را در آن به‌وجود آوردند. طنز تلخ تاریخ آنجاست که آنان دو برادر عربستانی را به اردن و عراق بردند تا پادشاه دولتهایی شوندکه قرار بود بر دو ملت ساختگی این دو کشور جدیدحکمرانی کنند. در جایی مثل فلسطین هم که در آن زمان تنها پنج درصد مردم، یهودی و البته عرب‌زبان بودند، تصمیم گرفتند یک دولت یهود بسازند، اما مشکل آن بود که این دولت مطلوب با کمبود "ملت" روبرو بود و نمی‌شد که مثل عراق و اردن خیلی زود به اسم دولت-ملت آن را به دنیا معرفی کنند، بنابراین مقرر شد که در یک فرایند زمانی چند ده ساله با کوچ‌دادن یهودیان از همه جای جهان به فلسطین ملت اختراعی مورد نظر خود را به وجود بیاورند و چنین بود که با جمع کردن یهودیان ۷۲ ملت و دولت جهان، دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دادند. 🔻پرسش بزرگ پژوهشگر تاریخ از غربیها این است که چگونه در قلمرو عثمانی بیش از ۱۵ کشور عربی تٲسیس کردند، اما اجازه ندادند کردها و فلسطینی‌ها که به تنهایی جمعیتشان برابر آنها بود، صاحب یک دولت شوند؟ آیا جنایات صدام در کردستان و نتانیاهو در غزه ریشه در سیاست غرب برای منطقه ندارد؟ آیا اقدامات صدام که خود را سردار قادسیه و نتانیاهو که خود را مجری فرامین تورات می‌داند ریشه در یک خاستگاه مشترک ایدئولوژیک ندارد؟ آیا کشتن انسان کرد و فلسطینی ریشه در تقدم ایدئولوژی دولت- ملت مقدس غربی برجان انسان و دیگر ایدئولوژیهایی که در واکنش به آن برآمدند، نیست؟ پاسخ این پرسشها را به خوانندگان فرهیخته کردستان‌نامه می‌سپارم https://t.me/kurdistanname
نمایش همه...
کردستان نامه

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است. ارتباط با ادمین: @Esmail_shams [email protected]

نمایش همه...
کردستان نامه

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است. ارتباط با ادمین: @Esmail_shams [email protected]

🔶کرد و فلسطینی، انفال و قتل عام غزه ✍ اسماعیل شمس "فقط این را بدون که من خیلی‌خیلی خوشحالم که این اتفاق[سرطان منجر به فوت] برای خودم افتاد نه زبانم لال، زبانم لال برای سروش. فکرش را بکن من ۴۴ سال طعم زندگی رو چشیدم و به بهترین نحو زندگی کردم، ولی سروش خیلی راه داره، خیلی تجربه‌ها باید بکنه، طعم زندگی‌رو باید مزمزه کنه. باور کن هر شب با این خیال، راحت خوابم می‌بره و دیگه نگرانی و ترسی ندارم. تو هم به همین خاطر خوشحال باش". 🔻آنچه خواندید بخشی از وصیت‌نامه یک بانوی فرهیخته کرد، خطاب به خواهرش چند روز پیش از مرگ بود. تٲمل در این جملات و مقایسه آن با جنایات صدام و نتانیاهو درحق مردم بی‌گناه کردستان و فلسطین، پرده از یک دوقطبی بزرگ و دو سبک زندگی متضاد در تاریخ برمی‌بردارد: سبک آنانی که حاضرند جهانی را با مردمانش به آتش بکشند تا خود دمی بیشتر در قدرت بمانند؛ و آنانی که با آغوش باز با زندگی وداع می‌کنند و به پیشواز مرگ می‌روند تا کودکان طعم زندگی را بچشند. پرسش این است که در این جهان به‌نام، مدرن و متمدن چه کسانی زمینه خلق جنایتکارانی چون صدام و نتانیاهو را فراهم کردند و با اولویت دادن ایدئولوژی بر جان انسان، کشته شدن کودکان و بیگناهان را همچون وسیله‌ای برای تحقق آرمانهای ایدئولوژیک خود مشروع پنداشتند؟ 🔻۱۴ آوریل هر سال برای مردم کرد یادآور یک روز بسیار تلخ در تاریخشان است؛ روز نمادینی که صدام جنایتکار ۱٨۲ هزار پیر و کودک را به نام سوره انفال در اقلیم کردستان قتل‌عام یا در بیابانهای سماوه و ... در گورهای دسته‌جمعی سربه‌نیست کرد.این نسل‌کشی نتیجه  تقدم ایدئولوژی نژادپرستانه عربی بر جان انسان بود که ریشه در جهان غرب داشت. در عملیات انفال آن سالهای سیاه خانواده‌های کردی بودند که نسلشان به کلی منقرض شد و خانواده‌هایی که دهها عضو خود را از دست دادند و بسیاری دیگر که تنها یک عضو خانواده باقی ماند. فاشیستهای بعثی عرب در برابر چشمان نظاره‌گر جهان غرب و شرق و عرب و اسلام هزاران روستا را پس از قتل‌عام و اخراج ساکنانشان با خاک یکسان کردند و به طبیعت و پرنده و چرنده کردستان رحم ننمودند. 🔻۳۵ سال پس از آن جنایت ننگین ، روح صدام در وجود پیرمرد جنایتکار ۷۴ ساله‌ای به نام نتانیاهو حلول کرد و با اولویت دادن ایدئولوژی ملی و مذهبی یهود بر جان انسان، همان جنایاتی را مرتکب شد که روزگاری صدام در قبال کردها انجام داد. هرچند امروز در جامعه کردی مواضع متفاوتی در برابر مسئله فلسطین وجود دارد، اما اگر به‌دور ازایدئولوژی‌اندیشی و از منظر تاریخی به جنایتهای این دو نفر و همکیشان آنان نگاه کنیم،درمی‌یابیم که بستر و زمینه وقوع هردو جنایت، یکی است.نیم‌نگاهی به نقشه خاورمیانه در صد سال پیش بیندازیم.چند دولت، وجود داشتند؟ پاسخ خیلی ساده است: دو دولت عثمانی و ایران قاجار. آیا در نقشه جهان آن‌روز دولتهایی به نام اسرائیل و عراق بودند؟ آیا نامهای ترکیه، سوریه، عربستان، اردن، کویت، عمان، قطر، بحرین و امارات دیده می‌شد؟ پاسخ، بدون هیچ تردیدی منفی است. نقشه تمام این دولتها و ملتهای ساختگی با مداد و ماژیک استعمارگران انگلیسی و فرانسوی و امضای امریکا کشیده شد که پس از شکست دادن دشمن دیرینه خود عثمانی قلمرو آن را تقسیم کردند و بدون هیچ مبنای قومی، تاریخی و طبیعی دولتهای وابسته به خود را در آن به‌وجود آوردند. طنز تلخ تاریخ آنجاست که آنان دو برادر اهل عربستان را به اردن و عراق بردند تا پادشاه دولتهایی شوندکه قرار بود بر دو ملت ساختگی این دو کشور جدیدحکمرانی کنند. در جایی مثل فلسطین هم که در آن زمان تنها پنج درصد مردم، یهودی و البته عرب‌زبان بودند، تصمیم گرفتند یک دولت یهود بسازند، اما مشکل آن بود که این دولت مطلوب با کمبود "ملت" روبرو بود و نمی‌شد که مثل عراق و اردن خیلی زود به اسم دولت-ملت آن را به دنیا معرفی کنند، بنابراین مقرر شد که در یک فرایند زمانی چند ده ساله با کوچ‌دادن یهودیان از همه جای جهان به فلسطین ملت اختراعی مورد نظر خود را به وجود بیاورند و چنین بود که با جمع کردن یهودیان ۷۲ ملت و دولت جهان، دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دادند. 🔻پرسش بزرگ پژوهشگر تاریخ از غربیها این است که چگونه در قلمرو عثمانی بیش از ۱۵ کشور عربی تٲسیس کردند، اما اجازه ندادند کردها و فلسطینی‌ها که به تنهایی جمعیتشان برابر آنها بود، صاحب یک دولت شوند؟ آیا جنایات صدام در کردستان و نتانیاهو در غزه ریشه در سیاست غرب برای منطقه ندارد؟ آیا اقدامات صدام که خود را سردار قادسیه و نتانیاهو که خود را مجری فرامین تورات می‌داند ریشه در یک خاستگاه مشترک ایدئولوژیک ندارد؟ آیا کشتن انسان کرد و فلسطینی ریشه در تقدم ایدئولوژی دولت- ملت مقدس غربی برجان انسان و دیگر ایدئولوژیهایی که در واکنش به آن برآمدند، نیست؟ پاسخ این پرسشها را به خوانندگان فرهیخته کردستان‌نامه می‌سپارم
نمایش همه...
کردستان نامه

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است. ارتباط با ادمین: @Esmail_shams [email protected]

gülümseyen o gence adıyorum. [Bu gencin gülümseyen direnişi] kendilerinin topraklarına kök salmış insanların asla yok olmayacağını gösterdi 🔶از جناب آقای دکتر بهروز شجاعی استاد دانشگاه کوبانی در روژآو(اقلیم کردستان در سوریه) برای ترجمه این یادداشت به زبان ترکی بسیار سپاسگزارم.   اسماعیل شمس https://t.me/kurdistanname
نمایش همه...
کردستان نامه

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است. ارتباط با ادمین: @Esmail_shams [email protected]

💢Van halkının direniş tarihinden bir sayfa ✍Yazar: Dr. İsmail Şems Geçen haftada Kürtistan ile ilgili en önemli haberlerden biri, Türkiye hükümetinin Van halkı tarafından seçilen Belediye Başkanı @AbdullahZeydan 'ın görevden alınması, yerine kendi atadığı bir belediye başkanının getirilmesi ve halkın direnişi sonucu bu kararın iptal edilerek Zeydan'ın görevine geri dönmesi oldu. Yazar olarak, bu olayın siyasi ve partisel boyutlarıyla ilgilenmiyorum, sadece 640 yıl önce Van halkının direnişinden bir sayfasını hatırlatarak, kültür, dil, kimlik ve yakın zamanda yurtların adından bile, mahrum bırakılmaya çalışılan halkların zorla ve baskıyla sindirilemeyeceğini, bu konuda daha önce Timur, Cengiz ve Tuğrullar gibi güç sahiplerinin de başarılı olamadığını belirtmek istiyorum; dolayısıyla insan onurunu ırkçı egemenliğe tercih etmemeleri ve kendilerini tarihin ders olarak kullandığı Timur gibi görmemeleri daha iyi olacaktır. Timur, kendisini Cengiz Han'ın torunu ve Turan'ın kralı olarak ilan etmiş ve 1386'da İran'ı işgal ettikten sonra batıya doğru ilerlemişti. Amacı, henüz ona teslim olmamış olan güçlü Kürt hükümdarı Van'daki İzzedin Şêr'i cezalandırmaktı. İzzedin Şêr, Timur'un muhaliflerini bastırdıktan sonra yaptığı şehir yakmaları, katliamlar ve cinayetler hakkında bilgi sahibi olmuş ve sonunda direnmek yerine teslim olmayı tercih etmişti, ancak Van halkı bu teslimiyete uymadı ve muhtemelen kardeşi Nasirüddin'i liderleri olarak Timure karşı direnmek için seçti. İzzedin Şêr, mecburen Timur'un ordugahına giderek ona teslim olur. Şerefeddin Yezdi, Timur'un Zafernamesi'nin yazarı, Van Kalesi'nin sakinlerini asi, kötü, isyankar, cahil, alçak, fesatçı ve şeytani sıfatlarla tanımlar.  Ekte bulunan Zafername’nin iki sayfasının anlatımı, binlerce kilometre öteden gelip başkalarının topraklarını gasp eden yabancı bir işgalcı padişahın, bir maaşlı tarihçi tarafından mutlak doğruluk pozisyonunda gösterildiğini ortaya koyup aynı zamanda, bu işgalciye karşı evlerini ve topraklarını savunmanın dışında hiçbir 'suçu' olmayan şehir sakinlerini, çeşitli asılsız suçlamalarla betimler. Timur, Van'ı kuşattıktan sonra şehri 20, ve bazı rivayetlere göre 27 gün boyunca mancınıklarla taş yağmuruna tutar ve nihayet surları yıkıp, ordusu ”birçok insanı katleder”. Hafız-i Ebru'nun Timur tarafından kale sakinlerine yapılan cezalandırmanın nasıl gerçekleştiğine dair raporu çok şaşırtıcı ve üzücüdür. Bu tarihçiye göre, Timur Van'ı ele geçirdikten sonra halkı "ikişer olarak birbirine bağlayıp ve [orada bulunan] mevziyi aşağıya 500 gez [yükseklikte] olan dağdan attırdı ve İzzedin Şêr’in yerine geçen hakim Nasirüddin'i çağırıp ona 'kendine ve insanlara yaptığın bu zulüm neydi?' der. Nasirüddin'in cevap vermemesi üzerine, saçını, sakalını, bıyığını yarım bir şekilde ve bir kaşını karşıt yönlerde tıraş ettirip tüm ordu ve ulusun önünde göstererek bu fezayihten sonra, hareket günü, başını keserek ordunun geçeceği yolda bir kenara atarlar, böylece bütün ordu onun üzerinden geçerek ona büyük bir fazihet yapar". Timur, Van'dan sonra Hoy ve Salmas'a gitti. Orada, "İzzedin Şêr'i terbiyet edip Kürtistan vilâyetini ona teslim etti." Yezdi'nin Zâfername'sinde önemli bir nokta şu, Timur, Van Kalesi'nin tahrip emri verdikten sonra, askerlerinden bir grubu bu [emrin] uygulaması için görevlendirir, "ama ne kadar uğraşsalar da [kale] taşlarından birini bile sökemediler."  Timur'un, kendi mansuplarını Van'da yönetmek yerine, Van'ı yönetmesi için Melik İzzeddin'i geri getirmesi, Van halkının direnişine ek olarak Van Kalesi'nin sağlam yapısından kaynaklanmış gibi görünüyor.   İzzedin Şêr, Timur'un emriyle "Kürtistan"ın hakimi olduktan sonra, geçmişinden ders alarak Van’ı yeniden inşa etti ve güvenliği ve refahını sağladı ve Timur'un ölümünden sonra Karakoyunlular ve Akkoyunlular'ın bölgeye saldırılarına karşı Van ve çevresini korudu. Böylece Van, direniş kalesi olarak kalmaya devam etti ve 2024 Newroz'unda tarih kitabına bir başka direniş sayfası ekledi. Bu yazıyı, Timur'dan ve kendisinden önceki zamanlardan zulüm ve işgalı alay konusu ederek gözaltına alınırken.
نمایش همه...
🔶ما با که نشینیم که یاران همه رفتند. ✍ اسماعیل شمس 🔻در طول سال گذشته و فروردین امسال شمار زیادی از شخصیتهای فرهنگی کرد را از دست دادیم که خیلی زودتر از عهد پیری رٶیایشان را به گور بردند و ما را در حسرت خود تنها گذاشتند که همین‌جا به روحشان درود می‌فرستم و به بازماندگان و دوستدارانشان تسلیت می‌گویم. 🔻نوروز امسال که بر سر مزار کاک جمیل نوسودی، هنرمند نامدار کرد در هورامان رفتم، احساسی شگرف به من دست داد که به راستی گناه این همه مرد بزرگ خفته درخاک چیست؟ چرا پیش از آن‌که به مرگ طبیعی از دنیا بروند دست اجل آنان را زودهنگام با خود می‌برد؟ چرا خیلی از آنان وقتی یقین می‌کنند رٶیاهایشان مانند رٶیای پدرانشان هرگز تحقق پیدا نخواهد کرد، آرزوی مرگ می‌کنند؟ در سوی دیگر، چرا بیشتر ما تا پیش از آن‌که کسی بمیرد او را کمتر می‌شناسیم و کارهایش را نمی‌خوانیم و نمی‌شنویم یا او را آزار می‌دهیم و دست‌کم نادیده می‌گیریم، اما آنگاه که رفت در سوگ فقدانش و ذکر محاسنش با هم مسابقه می‌گذاریم؟ چرا بسان مثل مشهور، زنده کش مرده پرست شده‌ایم؟در کنار مزار کاک جمیل یک قبر خالی برای متوفای بعدی خانواده که کسی نمی‌داند کیست، حفر شده بود و من برای چند دقیقه داخل آن دراز کشیدم تا در موقعیت او به پاسخ این پرسشها فکر کنم. جوابهای متعددی به ذهنم رسید که وجه مشترک همه آنها این بود که مردم عادی ما گناهی ندارند. آنان تا جایی که توانسته‌اند قدردان بزرگان خود بوده‌اند و ما حق نداریم جامعه خود را سرزنش نماییم و وارد فاز خودآزاری شویم. مشکل، جای دیگری است که ما چون جسارت رویارویی با آن را نداریم، آگاهانه یا ناخودآگاه فرافکنی می‌کنیم و سراغ جامعه می‌رویم و به جای مبارزه با علت، مشغول رویارویی با معلول می‌شویم. 🔻وقتی هنرمند بزرگ ما کاک علی زندی درگذشت، ناخودآگاه مقایسه او با کاک جمیل نوسودی ذهنم را فرا گرفت.برای پاسخ به پرسشهایی که سر قبر کاک جمیل سراغم آمده بودند، ترانه‌های کاک علی را از مناجاتها و مولودی‌خوانیهای او تا عاشقانه‌ها و حسرت‌نامه‌هایش یک‌بار دیگر گوش دادم و سیر تکوین و تحول اندیشه او را در فراز و نشیبهای زندگی‌اش بررسی کردم؛ آنگاه مطمئن شدم که پس از مرگ بزرگان کرد، جایی که باید بعد از همه نقد شود، مردم عادی کردستان هستند. شاید باور نکنید تمام سایتها و شبکه‌های اجتماعی را گشتم تا کمی درباره زندگی او بنویسم، اما دریغ از یک سطر مطلب. کمی‌بعد جایی خواندم که او متولد سال ۱۹۵۶م در سنندج بود و بس. اگر ننوشتن کاک علی زندی درباره خودش به حساب فرهنگ حاکمی گذاشته شود که به‌غلط باور دارد، نگفتن از خود نشانه فروتنی و تواضع؛ و نوشتن درباره خود علامت غرور و خودنمایی است، باز این پرسش، باقی است که چرا ما تاریخنگاران و خبرنگاران و صاحبان تریبونهای گوناگون، در زمان حیاتش سراغ او نرفتیم و زندگی و زمانه و اندیشه‌اش را از زبان خودش ثبت نکردیم؟ اگر هنرمندانی چون نوسودی و زندی در هرجای جهان زندگی می‌کردند، قطعاً زندگی و اندیشه و زمانه و کارنامه هنری آنان در قالب کتاب و فایل صوتی و تصویری منتشر می‌گردید، اما ما اهل تاریخ و رسانه و سیاست و قدرت و سرمایه در کردستان این کار را برایشان نکردیم و حالا که رفته‌اند با نوحه‌سرایی و تبرئه خود، جامعه یا مردم عادی کرد را مجرم می‌دانیم که از قضا کارهای فاخر آن هنرمندان نتیجه حمایت آن است. 🔻اجازه بفرمایید براساس یکی از ترانه‌های علی زندی بپرسم که چرا او و بزرگان پیش از او با وجود بی‌گناهی و بی‌پناهی، آواره و بیچاره‌ شدند؟  "من بێگۆناهم. من بێپەناهم/ من بۆ ئاوارەم یا خۆ بێچارەم؟" علی زندی خودش پاسخ این معما را جستجوی آرمان روز روشن یعنی عشق و آزادی و مرگ زودرس را نتیجه ناامیدی از تحقق آن می‌داند: " ئاخ بۆ ئامانجی ڕۆژی ڕووناک". طبیعی است که عشق و آزادی نه فقط امری سیاسی، بلکه آزادی از قیدوبندهای دگرساخته و فرهنگ سنتی حاکم بر کردستان است. او در ترانه‌ "مامە کوڕنوو" سروده محمد صالح دیلان نیز سراغ تاریخ رفته و داستان ناکامی وطن‌دوستان کرد را خطاب به او شرح داده است: "مامە کوڕنووی راکشاوی گردەکەی سەیوانەکەم/سەر رەحەت دڵ بێگرێ گوێ شلکە بۆ داستانەکەم". نکته تٲسف‌آور در پرحرفی و کم‌عملی ما آن است که این ترانه و آهنگ را بارها در صفحه‌هایمان گذاشتیم؛ بی‌آنکه بگوییم، مامه کوڕنوو کیست و حکایت تپه سیوان چیست.احمد درگزینی مشهور به مامه کوڕنوو از رجال خوشنام سلیمانیه؛ و تپه سیوان هم گورستان مشهور این شهر است که او و بسیاری از بزرگان کرد در آن آرمیده‌ و شاعران زیادی در وصفش شعر سروده‌اندکه ویژگی مشترک همه آنها ناکامی است.نگاه کنید به لینک زیر B2n.ir/q31104 🔻و کوتاه سخن اینکه پس از وفات بزرگان به جای مرثیه‌سرایی برای آنان یا کشمکش بر سر عملکردشان به این بیندیشیم که چه باید کرد که ما هم مانند آنان، ناکام از این دنیا نرویم؟ https://t.me/kurdistanname
نمایش همه...
گەڕان | ڤەژینبوکس

هەوڵێکە بۆ کۆکردنەوەی زانستییانەی دەقی ئەدەبی و مێژووییی کوردستان

نام من خواب، پدرم كوه کامران رحیمی شيركو بیكس‌ در سال‌ 1940 در سليمانيه‌ (كردستان‌ عراق‌) متولد شد پدرش‌ فائق‌ بیكس‌ از شاعران‌ مشهور آن‌ سامان‌ بوده‌ است‌ تاكنون‌ 12 مجموعه‌ شعر و 2 نمايشنامه‌ منظوم‌ و ترجمه‌ «پيرمرد و دريا» اثر ارنست‌ همينگوی و «عروس‌ خون‌» اثر فدريكو گارسيا لوركا به‌ زبان‌ كُردی از او به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌ شيركو بی كس‌ نه‌ تنها در ميان‌ كُردزبانان‌ كه‌ در جهان‌ نيز شهرت‌ بسيار دارد مجموعه‌هايی از شعر او به‌ زبانهای فرانسوی، عربی، فارسی، تركی، ايتاليايی ترجمه‌ و منتشر شده‌ است‌ ترجمه‌ آخرين‌ اثر او را يكی از معتبرترين‌ انتشارات‌ اروپا (لامارتان‌ پاريس‌) با مقدمه‌ی «ژيل‌ فيك‌» از بزرگترين‌ شاعران‌ اروپا چاپ‌ و منتشر نموده‌ است‌. مؤسسه‌ ملی قلم‌ سوئد جايزه‌ ادبی توخولسكی سال‌ 88ـ1987 را به‌ او اعطا كرد (1) و همچنين‌ كميته‌ی حقوق‌ بشر ايتاليا نيز لقب‌ شـهروند افتخـاری فلورانس‌ را به‌ او داده‌ است‌. شيركو بیكس‌ در سال‌ 1970 به‌ همراه‌ چند شاعر كُرد بيانيه‌ای با عنوان‌ روانگه‌ (ديدگاه‌) درباره‌ی ضرورت‌ تحول‌ در شعر كُردی منتشر كرد اين‌ بيانيه‌ زمينه‌ساز تحولی مهم‌ در ادبيات‌ كُردی شد سيد علی صالحی از شاعران‌ مطرح‌ معاصر و دبير كانون‌ نويسندگان‌ ايران‌ در مورد وی چنين‌ میگويد: «شيركو بیكس‌ بلندآوازه‌ترين‌ نام‌ و شاعر جهانی ملت‌ كُرد است‌ كه‌ او را در رديف‌ شاعرانی چون‌ لوركا، ناظم‌ حكمت‌، يانيس‌ ريتسوس‌، پابلو نرودا، آدونيس‌ و محمود درويش‌ میدانند اما برای من‌ سفير ستارگان‌ شهيد و اندوه‌سرای زندگان‌ عذاب‌ديده‌ی كردستان‌ است‌.» (2) آنچه‌ كه‌ میخوانيد روايت‌ شاعرانه‌ی زندگی شاعر از زبان‌ خودش‌ همراه‌ با چند قطعه‌ شعر است‌ كه‌ «محمد رئوف‌ مرادی» آن‌ را به‌ فارسی سليس‌ و روان‌ ترجمه‌ نموده‌ است‌. (3) نام‌ من‌ خواب‌ است‌. از ديار افسونم‌. پدرم‌ كوه‌ است‌ و مادرم‌ مه‌. من‌ در سالی ماه‌ كشته‌ شده‌، در ماهی هفته‌ كشته‌ شده‌ و در هفته‌ای ساعت‌ كشته‌ شده‌، بعد از شبی آبستن‌ به‌ باد، بعد از شبی كمر خميده‌ و نشيب‌ بر گُرده‌، در سپيده‌ای زخمی، در پگاهی تنگ‌، چون‌ تابش‌ سرخ‌، هبوط‌ كردم‌ و چون‌ شمعی، روشن‌ شدم‌. من‌ در محله‌ی مسيحیها به‌ دنيا آمدم‌، همسايه‌ی ما مسيحی بود. چون‌ مريم‌. نافم‌ را بريد و با زغالی بر پيشانيم‌ صليبی كشيد. در آغوش‌ غريب‌ خود و عيساييش‌ چون‌ بره‌ای به‌ آغوشم‌ كشيد، بوسيد مرا و بلندم‌ كرد. از آن‌ به‌ بعد من‌ گناه‌ برهنه‌ و عريان‌ رانده‌شده‌ی آن‌ بهشتم‌، كه‌ بودنم‌ را نفرين‌ كرد... از آن‌ به‌ بعد من‌ آن‌ پرسش‌ آواره‌ام‌، ديوانه‌ وار میگردم‌ نه‌ به‌ خدا میرسم‌، نه‌ به‌ تو و نه‌ به‌ خودم‌... از آن‌ روز به‌ بعد پيشانی من‌ چهارراهی است‌. از آن‌ لحظه‌ به‌ بعد پيشانی من‌ سرنوشتم‌ را میسوزاند و با مرگ‌ مأنوس‌ شده‌ام‌. روزی مادرم‌ زن‌ جادوگر سياه‌ چرده‌ی كولی را صدا زد و گفت‌: من‌ برايت‌ خواب‌ تعريف‌ نمیكنم‌. تنگ‌ غروبی به‌ چشمه‌ رفتم‌. بر پوست‌ اين‌ گاوميش‌ پسرم‌ را تنها گذاشتم‌، وقتی برگشتم‌، ديدم‌ ماری از تو سياه‌تر؛ از رنج‌ و غم‌ پدرش‌ سياه‌تر، دراز چون‌ دستِ شيطان‌ و تيرهای چوب‌ سقف‌ اين‌ خانه‌، بر گردن‌ پسرم‌ حلقه‌ زده‌ و سرش‌ را بر شانه‌اش‌ نهاده‌ و او را میبوسد و با هم‌ بازی میكنند. انگار رازی را با نجوا برايش‌ بازگو میكرد. تا ديدم‌ غش‌ كردم‌ و از حال‌ رفتم‌. به‌ هوش‌ كه‌ آمدم‌ مار رفته‌ بود. زن‌ كولی جادوگر تاس‌هايش‌ را بر روی پوست‌ گاوميش‌ به‌ هوا انداخت‌. سنگها چون‌ صليبی كنار هم‌ افتادند و گفت‌: رنجی همراه‌ با درد چون‌ خونی ريخته‌، عمر او را به‌ دنبال‌ خود میكشد. مار زهر خود را به‌ عاشقش‌ بخشيده‌، مار بر عشق‌ انتخاب‌ شده‌اش‌ حلقه‌ زده‌، مار، راز زبانی را به‌ او بخشيده‌ كه‌ وقتی بزرگ‌ شد، او واژە را جادو میكند. خود خواب‌ بر زانوهايش‌ مینشيند و رازهای دل‌ خدا و پيغمبران‌ خدا و اين‌ چرخه‌ی گردون‌ را برايش‌ مینويسد: «بوسه‌های شيرين‌» آن‌ گاه‌ كه‌ كبك‌ میميرد بعد از خود برای كوه‌ آوازی چند به‌ جا میگذارد آن‌ گاه‌ كه‌ زنبور (عسل‌) میميرد بعد از خود برای باغ‌ بوسه‌های شيرين‌ به‌ جا میگذارد هنگامی كه‌ طاووس‌ میميرد چند پر رنگين‌ برای گلدان‌ به‌ جا میگذارد وقتی آهو میميرد بعد از خود مشك‌ به‌ جا میگذارد و هرگاه‌ كه‌ من‌ بميرم‌ برای شما برای كردستان‌ چند شعر زيبا و لطيف‌ به‌ جا میگذارم‌. * «داستان‌ يك‌ مرد» فرش‌ بافی تا روز مرگ‌ فرش‌ بافت‌ و گل‌ چيد؟ اما هرگز نه‌ فرشی برای خود داشت‌ و نه‌ هيچ‌ كس‌ گلی به‌ مزارش‌ سپرد!
نمایش همه...
attach 📎

🔶امشب دلم هوای گنجه و تبریز و فارقین دارد. ✍ اسماعیل شمس 🔺قطران تبریزی را دوست دارم، چون راوی یک دوره طلایی از تاریخ کرد است که اگر او نبود هیچ یک از ما از آن خبر نداشتیم و نمی‌دانستیم که چگونه چند فرمانروای عاقل و دوراندیش و کاردان کرد با اتکا به مردم، قلمرو خود را از دست فرمانروایان ستمگر عرب عباسی پس گرفتند و دورانی مملو از شکوه و رونق را برای آن رقم زدند. قطران شاعر راستگو و وفاداری است که اگر فرمانروایان کرد شدادی و روادی در گنجه و تبریز میزبان او در دربارهایشان شدند او نیز قدرشناس بود و نامشان را در تاریخ جاودانه کرد. قطران همان شاعری است که صادقانه خطاب به امیر لشکری شدادی می‌گوید: نبودم نامور اول تو میرم نامور کردی نبودم پر هنر اول تو شاهم پر هنر کردی 🔺راستی اگر قطران نبود چه کسی در جشن نوروز و جشن رمضان امسال ما را با خود به گنجه و تبریز می‌برد تا همراه و تماشاگر طرب و شادی فرمانروایان کرد آن دیار و مردمانش شویم؟ خجسته بادت فرخنده عید روزه گشای/ به خرمی بگذاری هزار عید چنین. در زمانه‌ای که برخی دینداران کرد، نوروز را جشن مجوسان و حرام می‌دانند و جماعتی  سکولار هم با ادعای تضاد اسلام با هویت کردی، مردم کرد را به بازگشت به پنج هزار سال پیش و احیای آیین میترا دعوت می‌نمایند، اگر قطران نبود ما چگونه می‌دانستیم که درست هزار سال پیش مردم کرد دارای فرمانروایان و عالمان و شاعرانی ذی‌شعور بودند که هیچ تضاد و تفاوتی میان تاریخ باستانی و اسلامی؛ و فرهنگ دینی و ملی خود نمی‌دیدند و هردو را بخشی از هویت و واقعیت مسلم جامعه خویش می‌پنداشتند: ای کام دل دوست و بلای دل دشمن روزه شد و دیمه شد و عید آمد و بهمن رسم اندر پیغمبر و بهمن تو به‌جای آر هم سیرت پیغمبر و هم سیرت بهمن بر سیرت آن هستی و بر کرده او نیز بر سیرت این باش و بر آن کرده همی تن از خصم میندیش و درافکن به‌قدح می وز می برخان رنگ گلسرخ بیفکن از شادی و از سور مپرداز بکاری تا آنکه بپردازد بدخواه بشیون 🔺اگر قطران نبود ما از کجا می‌دانستیم این رادمردان وطن‌دوست جشن نوروز و جشن رمضان را بدون هیچ تفاوتی جشن می‌گرفتند: خجسته بادت نوروز و عید روزه گشای/ به نام تو همه آفاق راست کرده خُطب. آری این قطران بود که به لشکری توصیه کرد جشن نوروز(جشن دهقان) و رمضان را به عنوان دو سنت باستانی و اسلامی پاس بدارد: چو بر خسروان عجم جشن دهقان/ تو را باد فرخنده این عید تازی. همو بود که به منوچهر فرزند وهسودان هر دو جشن را همزمان تبریک گفت: عید تازی باد، فرخ بر شه پیروزبخت/ تا هزاران جشن، عید تازی و دهقان کند و برادرش مملان را مورد خطاب قرار داد: خجسته بادت نوروز و روزه و هموار/ هزار روزه و نوروز بگذراند ایدون/ یکی به توبه و طاعت به عهد پیغمبر/ یکی به رامش و رادی به رسم افریدون. 🔺و نمی‌توانم در شب جشن رمضان ابن ازرق فارقی(وفات: 577ق/ 1181م) نویسندۀ کتاب تاریخ میافارقین را فراموش کنم که در ذیل وقایع سیاسی عید فطر سال 384ق/994م می نویسد:  امیر ابوعلی حسن بن مروان کردی، فرمانروای مروانیان به مرکزیت میافارقین در دیاربکر، طبق سنت هر سال، همراه با وزیرش «مم» و بزرگان شهر بهترین لباسها و زیورآلات خود را پوشیدند و برای خروج از شهر میافارقین آماده شدند. رسم بود که فرمانروا و مردم، صبح روز عید برای نماز و تفریح و شادی از دروازه های شهر بیرون می رفتند و در پایان روز برمی گشتند 🔺و من در این شب و همزمان با طلوع هلال شوال همراه با قطران که در وصف فرمانروای روادی می‌گوید:"بو نصر محمد که بەمردی و بەرادی/انگشت نمای است و چو ماه شب شوال" دلم سخت هوای رادمردان تبریز و فارقین و گنجه هزار سال پیش را دارد؛ جایی که فرمانروایان و علما و مردم با تلفیق دین و هویت هر دو را در خدمت زندگی و رفاه و امنیت و پیشرفت و شادی جامعه قرار داده بودند و به نام آنها و در پشت آنها شمشیر علیه هم نمی‌کشیدند و جامعه خویش را به قهقرا نمی‌کشاندند. روزگاری مارکس می‌گفت تاریخ دارای روند تکاملی و تحولی است، ولی من هرچه نگاه می‌کنم نشان چندانی از این قاعده در جامعه کردی نمی‌بینم. ای کاش شما خوانندگان عزیز کردستان‌نامه امشب همراه من می‌شدید تا به گنجه و فارقین و تبریز می‌رفتیم و می‌دیدم که امیر لشکری شدادی، امیر وهسودان روادی و نصرالدوله مروان چگونه در اتحاد و یکدلی با هم قلمرو خویش را آباد و مردم آن را خوشحال و مرفه کرده بودند و همه با هم در شب اول شوال سال 437ق/1046م برای برگزاری جشن فردا آماده می‌شدند. 🔺و حرف آخر من یک خیالبافی است و بس. راستی اگر شمشیر طغرل و الب ارسلان و غزهای سلجوقی با همراهی قلم عمیدالملک کندری و خواجه نطام الملک طوسی از دو هزار کیلومتر آن طرف‌تر در پی جهانگشایی سر نمی‌رسیدند و با قتل و غارت و اشغال به آن عصر زرین خاتمه نمی‌دادند، امروز وضعیت این سه شهر چگونه بود؟ 🔻جێژنتان پیروز https://t.me/kurdistanname
نمایش همه...
کردستان نامه

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است. ارتباط با ادمین: @Esmail_shams [email protected]