cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

💋𝙎𝙀𝙓 𝙃𝙊𝙏💋

عاشق وقتاییم که توشه و داری لبامو میک میزنی.🤤💧 جهت رزرو تبلیغات: @tablighat_mon

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
30 269
مشترکین
-20824 ساعت
-387 روز
+38530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#part31 کلفتشو تند تند توی بهشتم عقب جلو میکرد: -اه اههه دوست زنم چه ک.ص تنگی داره. شتت ایکایش میشد بجای اون لادنِ گشاد ، هر شب تورو جر بدم. -اوووم فااک تندتر فرمان اهه ، اره جرم بده. برای من تپل تره یا دوستم؟ هوووم؟ چکی به بهشتم زد و محکم‌تر تو بهشتم تلنبه زد: -ک.ص لادن سیاه و گشاده ادم رغبت نمیکنه حتی دست بهش بزنه. https://t.me/+gg7J9fQ9MChkMDFk https://t.me/+gg7J9fQ9MChkMDFk
نمایش همه...
Photo unavailable
🕸!
نمایش همه...
👍 1🔥 1
Part 175 پس بیخیال ماهک شد و به کارهایش رسیدگی کرد خاتون برگه عمل ماهک را امضاء کرد و با کلی غصه و دعا ماهک را راهی اتاق عمل کرد و پشت درب اتاق عمل مدام برای حال ماهک دعا می خواند حدود چند ساعتی ماهک در اتاق عمل بود و پارگی داخلی و آسیب دیدگی دهانه رحمش باعث طول کشیدن عملش بود خاتون با استرس دعا می خواند و حال ساعت از 4 عصر گذشته بود آرات نیز بی خبر هنوز در شرکت بود بالاخره عمل ماهک به اتمام رسید و از اتاق عمل خارج شد خاتون با دیدن دکتر با عجله برخاست و گفت _: چی شد خانم دکتر ؟ عملش چطور بود حالش چی دکتر با آرامش لبخندی زد _: حالش خوبه عملشم خوب بود ، فقط تا چند وقت استراحت مطلق باید باشه آسیبش خیلی زیاد بوده و دارو باید مصرف کنع و دوره نقاحتشو بگذرونه خاتون لبخندی زد و تشکری کرد و دکتر رفت پست سرش ماهک با آن چهره رنگ پریده اش روی تخت از اتاق عمل خارج شد خاتون با غصه نگاهش کرد و در دل گفت الهی بمیرم برات که انقد درد کشیدی کاش پام میشکست و نمیرفتم ماهک را به ICU منتقل کردند تا هوشیاری اش را به دست آورد خاتون نگرانش بود و از آرات آنقدر عصبی بود که قصد نداشت حتی او را از حال وخیم ماهک با خبر کند آرات تا 6 عصر در شرکت سرگرم کارهایش بود اما باید دیگر به خانه می رفت تا از وضعیت ماهک با خبر شود پس از شرکت خارج شد و به عمارت رفت اما با ندیدن خاتون و ماهک بار دیگر شماره خاتون را گرفت خاتون در راهروی ICU روی صندلی انتظار نشسته بود که تلفنش زنگ خورد با دیدن نام آرات اخمی کرد و خواست رد تماس کند که نتوانست بالاخره باید به او می گفت هیچکس تو کلاس نبود، از فرصت‌ استفاده کردم و ماژیک رو برداشتم و شروع کردم به عقب و جلو کردنش روی ســـوراخــم. با تصور آقای معلم که کـ*یــرش‌‌ داره تو ک*صـم عقب جلو میشه چشم بستم و شروع کردم به آه و ناله کردن و مثل مار به خودم می پیچیدم - آه، آقای معلم، بیشتر، بیشتر... منو جر بدم بده، آه با صدای خنده ای تمام حسم پرید و با وحشت چشم‌ باز کردم و آقای معلم رو بالای سرم دیدم. - خانم کوچولو تا اصلش هست چرا با فیکش ور میری؟ اینو گفت و زیپ شلوارش کشید پایین و... https://t.me/+dkbORUyV7XFhOWU0 #س‌ک‌س_با‌_معلم‌سن‌بالا🤫💦🔞
نمایش همه...
👍 43 5😱 4🗿 1
#part_22 🍑💦 - که زن داداشمی آره؟ من ک*ون همچین زن داداشی رو پاره می‌کنم. موهامو چنگ زد پرتم کرد به سمت میز ناهار خوری با اون نگاه خیرش رو س*ینه‌هام نزدیکم شد. - سامیار لطفا بهم رحم کن! بهم چسبید سالار داغش روی بهشتم کشیده شد، زبونشو روی گردنم کشید. تنم لرزید ناخداگاه به بازوش چنگ زدمو آه کشیدم. لیس دیگه‌ی به گردنم زد و تو همین حین سالارش رو تو بهشتم کرد: - آههه... ایی... حداقل آروتر.... آخخ. - من عاشق درد کشیدنتم چرا باید آروم بکنمت؟! لب‌هام از بغض می‌لرزید، نالیدم: - دیگه نمی‌تونم. خشک و بدون ملایمتی جواب داد: - به منچه؟ این‌مشکل خودته نه من. میخواست ضرباتش رو شروع کنه که باغبون داخل آشپزخونه شد! سریع خودم رو تو بغل سامیار انداختم هیچ دوست نداشتم کسی تنم رو دید بزنه. https://t.me/+VyWrY-9RwPFiZDUx https://t.me/+VyWrY-9RwPFiZDUx ک*ص زن داداششو خشن جر میده که…💦🍑🔞
نمایش همه...
𝑶𝒏𝒆 𝒔𝒉𝒐𝒕🫦

نفس نفس زدنات و درد کشیدنات وقتی زیرمی...👅💦 #اروتیک

👍 1
ک*ص و ک*ون نویسنده باکرشو یکی میکنه💋💦👅
نمایش همه...
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
نمایش همه...
𝗛🚫𝗿𝗻𝘆 Land🔥

هات‌ترین سناریو برای ط اینه که تو حموم بچسبونیم به دیوار، لبه های باسنمو جداکنی از هم و آروم آروم جا بدی توش💦🍓

👍 2
Photo unavailable
🦋
نمایش همه...
👍 1
Part 16 اگه پدرم میفهمید همچین کاری می کنم خیلی بد می شد واسم ولی خب تفکرات من با خانواده ام همخونی نداشت خواهرم ترمه که ده سالی ازم بزرگتره 31 سالشه طبق خواست پدرم با کسی که اونا انتخاب کردن ازدواج کرد و هیچوقتم چادر یا حجابش عقب نرفت و زندگی خوبی با شوهر و بچه هاش داره برادرم تیام 7 سال ازم بزرگتره و تا حدودی عقایدش با خانواده یکی هست اما خب خیلی از اونا روشن فکر تره و اونقدرا بهم گیر نمیده اما امان از حاج بابا و ارسلان و خان عمو اونقدر تعصبی هستن که نمیتونی باهاشون بحث کنی فقط چند باری با ارسلان هم کلام شدم که همون کافی بود تا بفهمم که حتی یه روزم نمیتونم تحملش کنم چه برسه به یک عمر گیسو در حال تعویض لباساش بود که گفت _: زود آماده شید بریم که از بقیه جا نمونیم غمگین بودم و حوصله نداشتم اما ناچار همراه آیسو از روی تشک بلند شدم اونقد تو اون خانواده متعصب و سختگیر محدود شده بودم که حالا عین عقده ای ها افراطی عمل می کردم -من برادرتم... لنگاتو واسه من باز کردی؟؟ انگشتمو به آب دهنم آغشته میکنم و آروم رو چو×چولم میکشم -شاهان وا بده... نمیبینی دارم برات له‌له‌ میزنم؟؟ ک××صم ک×یرتو میخواد داداش سمتم حمله میکنه و سینمو تو مشتش میگیره -خودت خواستی هر×زه‌ی احمق... جوری بگا×مت که جیغات به گوش بابا و مامانم برسه🔞🤤 https://t.me/+GhHk6N-L9j02MjFk برادر ناتنیش میک×نتش 🔞💦
نمایش همه...
👍 39🤔 5 1
کارگردان ک*ص نویسندشو با دیلدو یکی میکنه👅💦
نمایش همه...
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
نمایش همه...
𝗛🚫𝗿𝗻𝘆 Land🔥

هات‌ترین سناریو برای ط اینه که تو حموم بچسبونیم به دیوار، لبه های باسنمو جداکنی از هم و آروم آروم جا بدی توش💦🍓

👍 5 2🎅 2🤗 1