cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🍃شـــاپـــرڪ🌻

نمایش بیشتر
Advertising posts
25 252مشترکین
-16324 ساعت
-1 3507 روز
+31430 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید هابه اشتراک گذاشته شدهديناميک بازديد ها
01
🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 ناموساً بزن رو بادمجونا از خنده پاره میشی 😂👆🏾
2260Loading...
02
جعفر رفت کلیسا پیش کشیش گفت:منم میخوام کشیش بشم. پدر روحانی گفت: باشه.. بشین هرکاری من کردم یاد بگیر، یه زنی اومد گفت پدر من با چهار نفر رابطه داشتم خدا منو میبخشه؟ کشیش گفت:به یه شرط ⬅️ادامه ی داستان سرچ کن کشیش
3110Loading...
03
بیااینجازیباشــو😍💃 رفع انواع لکهاے پوستی رفع چین وچروک صورت کوچیک کننده بینی حجم دهنده سینه وباسن درمنزل
3290Loading...
04
Media files
2661Loading...
05
فقط 2 نفر جواب درست دادند😐 باهوش نداریم اینجا؟
3670Loading...
06
ملاقات مرگبار☠ مرد و زنی برای خوردن ناهار به یک رستوران رفتند. وقتی منتظر آماده شدن غذایشان بودند، زن پنج نوشیدنی همراه با یخ سفارش داد چون هوا بسیار گرم بود. زن چهار تا از نوشیدنی ها را یکجا سر کشید. نوشیدنی پنجم را هم کمی بعد مرد خورد. بعد از مدتی، حال مرد بد شد و از دنیا رفت. به گفته ی پزشکان هر پنج نوشیدنی سمی بودند. چطور زن زنده مانده بود ولی مرد از دنیا رفته بود؟                   مشاهده جواب
3711Loading...
07
😮تنگ کردن واژن خانمها درحد بکارت مشاهده‌‌
3110Loading...
08
يه شب قشنگ ...✨🌸     يه دل خوش ...🌙🌼        یه جمع صمیمی ...✨🌸           آرزوى  من براى شما ...🌙🌼            ✨  شب تون.بخیر✨🙏❤️ پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
55812Loading...
09
#راهـکار🌹 [ ۵ راهکار فوری کنترل عصبانیت🤦🏻‍♀🪻 ] 👍🌸🐚 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
5254Loading...
10
کرم مرطوب کننده با خیار بساز😊👍🌸 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
4397Loading...
11
بهداشت بیکینی🦋😊👍🌸 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
4461Loading...
12
#ماه‌پیشونی_پارت51 تو این تاریکی که چیزی معلوم نیست. ایران غر زد: حداقل خودتون کنار می کشیدین. با بدجنسی لبخند زد: سفت بازوم چسبیدی بودی. ایران لب گزید: ببخشید خواب بودم. چقدر این خجالتش براش شیرین بود دلش می خواست خم بشه و لپ های گل انداخته اش و ببوسه. - بریم. لازم به خجالت نیست گفتم که من جام راحت بود. *** &ایران& فضای گرم روشن رستوران برج و ویوی زیبایش حس خوبی داشت. زمان طولانی صرف عکس و مصاحبه شد . هومن سعی داشت خودش رو خوشحال و سر حال نشون بده. ولی من انقدر خوب می شناختمش که بفهمم هومن بعد تلفنی که بهش شد بود بعد جوری بهم ریخته بود. این بهم ریختگی بعد نشست معرفی و نقد فیلم کامل مشخص بود. چون هومن کنترل خودش و از دست داد و با یکی از خبر نگار ها که دید خوبی نسبت به فیلم نداشت مشاجره لفظی پیدا کرد. بالاخره بعد مدت طولانی فرصت نشستن پیدا کرده ام ، کفش های انتخابیم به خاطر نو بودن پشت پام و زده بودن. کنار آفرین درست روبه روی جاوید نشسته بودم. صدای خنده کل فضای رستوران و پر کرده بود ، سعی می کردم به هر جایی نگاه کنم جز روبه رو ، حق داشتم خجالت بکشم تموم مدت دو ساعت فیلم بازوی جاوید و با بالشم اشتباه گرفته بودم. حتی یادم می افتاد تو چه وضعی بیدار شدم دلم می خواست که خود زنی کنم. زیر چشمی نگاهی به جاوید انداختم که چشمش به منظره بیرون بود. چونه ام و بالا آوردم و نگاهش کردم این مرد که اینجوری بدون هیچ حسی که تو چهره اش مشخص باشه به بیرون زل زده بود. می تونست همون آدم چند دقیقه پیش باشه که با تفریح تو چشم هام زل زده بود و کلامش پر از شیطنت بود. هومن کنارم نشست زیر لب غرید. هومن: جماعت متظاهرقبل اینکه بتونم نگاهم و به هومن بدم جاوید نگاه خیره ام و شکار کرد. خونسرد سرش و تکیه داد. به پشتی کاناپه ، لبخند زد که بیشتر شبیه دهن کجی بود بهم بر خورد بهم پوزخند زده بود شاید با خودش فکر کرده بود من از رفتارم منظور خاصی داشتم و می خواستم اینجوری خودم و بهش نزدیک کنم فکر آزار دهنده ام باعث شد غرورم جریح دار بشه. چشم بستم و نفس عمیق کشیدم رایحه ی عطر جاوید بین اون همه رایحه به مشامم رسید. لب پایینیم و زیر دندونم کشیدم: ای لعنت که بوت همه جا هست مردک ماموت. نگاهم و از جاوید گرفتم سرم وبه گوش هومن نزدیک کردم: چرا امروز آروم نیستی؟ چیزی شده؟ سر تکون داد: ولش کن. باشه برای بعد... این حرف هومن این معنی و می داد که اوضاع اصلا جالب نیست. باعث این حال فقط یک نفر می تونست باشه. - قرار بود جواب تلفنش ندی؟ هومن لیوان تو دستش ومحکم تر نگه داشت: شماره ناشناس بود. - پول می خواست؟ هومن : راجبش حرف نزن .بذاریم برای بعد... سرم و تکون دادم و بحث کش ندادم. قضیه پول نبود وگرنه برای هومن اصلا مهم نبود و اینجوری بهم نمی ریخت. این اولین بار الان نبود که به خاطر پول سراغ هومن می اومد. در مدت طول شام حتی یک بار هم به چشم هام اجازه ندادم روی جاوید بچرخند. امشب مثال قرار بود حس و حال خوبی داشته باشم. تا قبل از دیدن پوزخند جاوید حس و حال خوبی هم داشتم. پوزخند جاوید باعث شد بود از درون یخ بزنم. کیف دستیم و برداشتم و از جام بلند شدم و بدون اینکه حواس کسی به خودم جلب کنم سمت سرویس بهداشتی رفتم. گونه هام و با آب کمی تر کردم. برای مدت کوتاهی به کانتر روشویی تکه زدم. از خلوتی سرویس برای آروم شدن خودم استفاده کردم. رژم و از داخل کیفم بیرون کشیدم تا رژم و تجدید کنم. قبل اینکه در رژم و بتونم ببندم از دستم افتاد بین شکافی که بین کانتر ها بود اوف ... به سختی دستم و از بین شکاف رد کردم و در رژم و برداشتم دستم و عقب کشیدم ولی متوجه شدم. ادامه دارد.... ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
4513Loading...
13
#ماه‌پیشونی_پارت50 آخر های فیلم بود با دیدن فیلم عصبی تر هم شده بود قسمتی که ایران از بازیگر روبه روش سیلی خورده بود دیونه اش کرده بود. فیلم بود حتما اون صحنه هم غیر واقعی بود ولی به نظرش زیادی واقعی اومد . هیچ چیز از موضوع و محتوای فیلم متوجه نشده بود تو تاریکی سالن چشمش به ردیف اول درست جایی بود که ماه پیشونش نشسته بود . خون خونش و می خورد وقتی می دید اون مردک سرش و کج می کرد و زیر گوش ماه پیشونیش پچ پچ می کرد. دست روی شقیقه های پر نبضش کشید. اومدنش اشتباه بزرگی بود. از ساعتی که پاشون و تو برج گذاشته بودن داشت خود خوری می کرد. شرایط افتضاحش و فقط یه مرد می تونست درک کنه. باید بر می گشت خونه یه دوش آب گرم می گرفت تا بلکه مرهمی برای خستگی جسمیش باشه . ولی هنوز نمی دونست با روح روانش چیکار کند که از روزی که چشمش به ماه پیشونش افتاده بود آرامش از وجودش فراری شده بود. قسمت گوشتی کف دستش و روی چشم هاش کشید دلش می خواست خاطرات امروز و از ذهنش پاک کنه . با روشن شدن چراغ های سالن نفس راحتی کشید. صدای دست زدن جمعیت بلند شد و بازیگران فیلم عوامل جلو مردم تعظیم کردن. از مردم بابت حضورشون تشکر کردن. ایران سمتشون آمد و برای رفتن و دور شدن از ماه پیشونیش از جاش بر خواست. ایران: بچه ها نرید قرار بعد سانس دوم تو رستوران برج شام بخوریم بمونید. آفرین با گردن کج شده خسرو رو صدا زد و خسرو بی حرف نشست باعث خنده همه شد. زیبا از بازوش آویزون شد: داداش بمونیم لطفا... با اخم زیبا رو که دقیقا شبیه نورا وقتی چیزی می خواست و آویزون پاش می شد برنداز کرد. زیبا: داداش می موند و بازم شاهد دل و قلوه دادن ماه پیشونیش می موند مگه عقلش کم بود. خواست حرفی بزنه که ایران زودتر به حرف اومد. ایران: لطفا آقای دکترمگه می تونست به این موجود دوست داشتنی که با اون چشم های عسلیش با التماس نگاهش می کرد نه بگه! واقعا همچین چیزی و تو توان خودش نمی دید این دختر باعث می شد دست و پاش شل بشه. - باشه بمونیم. ولی باید دوباره فیلم و ببینیم. ایران با لحن دخترانه ی که چشمک هم چاشنیش بود گفت: آقای دکتر می تونید بخوابید قول میدم به کسی چیزی نگم. لحن شیرین ماه پیشونیش باعث شد طرح لبخندی روی لبش شکل بگیره. ایران بی حواس سر جایش نشست. اعتراضی نکرد روی صندلی کناری ایران نشست. چند دقیقه بعد که دوباره صندلی ها پر شده بود چراغ های سالن خاموش شدن. می تونست راحت چشم روی هم بذاره ماه پیشونیش و کنار خودش داشت دور از دسترس اون مردک . چشم هاش و روی هم گذاشته بود که حس کرد چیزی بازوش لمس می کنه. چشم باز کرد و نگاهش به ایران افتاد که نشسته به خواب رفت بود و سرش به یک طرف خم شد بود و گهگداری موهاش بازوش و لمس می کردند. کمی به سمت جلو خم شد و نگاه نامحسوسی به زیبا و آفرین انداخت که حواسشون به ایران نبود سر ایران و کج کرد و به بازوش تکیه داد و اجازه داد دخترکش راحت بخوابه با حلقه شدن دست های ایران دور بازوش دمای بدنش حالت صعودی به خودش گرفت. نامحسوس چند تار موش که روی صورتش ریخته بود کنار زد. با روشن شدن چراغ ها دست هاش و عقب کشید . ایران گیج چشم و باز کرد نگاهی به بازوش بعد خودش انداخت به یک باره جوری قرمز شد که با وجود پوست برنزه اش سرخی گونه هاش مشخص بود. دست پاچگیش باعث شد لذت ببره همه ایستادن. همین طور که دست میزد خم شد و کنار گوشش لب زد: نگران نباش من به کسی نمیگم خوابیده بودی. ایران باعث می شد از پوست جدی اش خارج بشه و شوخی کنه . ایران لب پایینش و تو دهنش کشید و ول کرد: باید بیدارم می کردین. شونه بالا انداخت: من جام راحت بود. بازم قرمز شد: ممکن بود کسی ببینه. ادامه دارد..... ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
4563Loading...
14
#ماه‌پیشونی_پارت49 سرش و ریز تکون داد: سلام ممنون ، تبریک میگم. مردی که همراه ایران بود با آفرین و خسرو خوش و بش می کرد انگار که از قبل هم دیگه رو می شناختند. ایران با دست به مرد همراهش اشاره کرد: هومن جان ایشون زیبا جان خواهر خسرو هستند. به آنی ابروهاش در هم شد و اخم روی پیشونیش نشست . پس هومن این شازده بود همون مردک خوش اشتها که ماچ و بغل طلب می کرد. ایران به سمتش اشاره کرد: ایشونم آقا جاوید هستند برادر خسرو جان. مردک چشم های سبزش برق زد: پس آقای دکتر ایشون هستند. مشتاق دیدار جناب نواب. چشم غره نامحسوس ایران به هومن از چشم های تیزبینش دور نموند. یعنی ایران درباره اش با این مردک خوش اشتها حرف زده بود.اصلا رابطه اشون چی بود؟ ایران با دست به هومن اشاره زد: ایشون هم آقای نامجو هستند. کارگردان و تهیه کننده فیلمی که من توش نقش دارم. با جدی ات دست مرد و فشرد: تبریک میگم جناب نامجو. هومن: ای بابا اینجوری زیادی رسمی شد هومن صدام کنید راحت ترم. از خشمزگی های مردک اصلا خوشش نیومد بی دلیل از این مرد چشم سبز بدش می اومد. ایران : آقای دکتر ممنون بابت گل ها با دیدن هومن در کنار ماه پیشونیش تمام اون حس و حالش دود شده بود رفته بود پی کارش انگار از اول اصلا وجود نداشت. نباید ناراحت می بود ولی مگه دست خودش بود از دست ماه پیشونیش هم دلگیر بود. با سردی جواب داد: قابل نداره. نگاه سنگین پر از تعجب ماه پیشونیش که بابت لحن سردش بود و روی خودش حس کرد. لحن سردش بابت دلخوری قلب دلتنگش بود که تموم وجودش و در بر گرفته بود. هومن : از امروز می تونیم برای دندون هامون مزاحمتون بشیم به شرط اینکه با ما قشر کارگری حساب کنید.خسرو خندید: اتفاقا از تو باید دو برابر بگیره. تصمیم گرفتم منم تهیه کننده ی چیزی بشم جون من بهت زیادی خوش می گذره. نگاه از وقتی اومدیم جماعت نسوان دورش کردن. آفرین چپکی به خسرو نگاه کرد: لازم نکرده من شوهر هنرمند نمی خوام. هومن قهقه ی زد: خسرو حرفی نزن که خرج یه سرویس طلا برای آشتی بیفته گردنت برادر من ... نگاهش و به ایران داد. که تو سکوت به صحبت خسرو و هومن گوش می داد. کمی سمت ایران خم شد و زیر گوشش زمزمه کرد. - کی وقت داری که متن ترجمه ها رو برات بفرستم. ایران چونه اش و بالا داد صورت هاشون مماس هم قرار گرفت : اوووم، ببخشید باید زودتر خودم خبر می دادم ببخشید این چند روز درگیر فیلم برداری و آماده شدن برای امروز بودم. اووووم شنبه خوبه؟ همه چیز عالی بود اگه دخترک دست از مکیدن لب های زرشکیش بر می داشت: باشه خوبه ، صبح مطالب و برات میارم باید راجبشون توضیح کوچکی هم بدم. ایران موهای نافرمانش و که جلو دیدش و گرفته بودن و کنار زد : صبح سر فیلم برداریم. نمیشه. میون حرفش اومد: من شنبه جلسه دارم. می تونی بیای دانشگاه ؟ - دانشگاه! باشه میام اونجا مشکلی نیست. هومن : ایران جان باید بریم داخل سالن عزیزم. کلمه عزیزم باعث شد نگاه تیزی به هومن بندازه . قلبش از لبخند زیبا ماه پیشونیش که نصیب مرد دیگه شده بود چاک خورد. حتی نبض گرفتن رگ پیشونیش و حس می کرد. هومن: پرنسس بریم که باید خودمون و حداقل باید برای چهار سانس نشستن روی صندلی آماده کنیم. ایران نوچی کرد: هومن، پرنسس چیه ؟ به او که می رسید به نافش آقای دکتر می بست و تموم وقت جمع می بستش اون وقت این مرد خوش اشتها و هومن خطاب میکرد. مشتش و فشرد ادامه دارد.... ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
5023Loading...
15
آلت زنانه چیست ؟ جواب سکینه
5210Loading...
16
💢بخونید و لذت ببرید👆👆👌
8240Loading...
17
🔞#داماد تو حجله با عروس چکاررکرد میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است. پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. بر خلاف نظر همه ، او میگوید که میتواند دخترک را رام کند. خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد حجله میشوند که ناگهان........⬇️⬇️      خواندن کامل  ببینبد چیشد😱 عجب کاری کرد داماد😱😱
8410Loading...
18
🔣زیبا و خواندنی من که ندیدمش، اما آن هایی که او را دیده بودند می گفتند تحفه ای هم نبوده. یک دختر سبزه ی لاغر مردنی. نمی دانم حسین از چه چیز او خوشش آمده بود. اما کار دل است دیگر، دست خود آدم نیست… حسین به خاطر آن دختر نامزدش را رها کرد. بیچاره صفیه یک چشمش اشک بود و یک چشمش خون. می گفت حسین را جادو کرده اند.تا اینکه⬇️⬇️ ⬅️ادامه ی رمان جذاب و زیبا سرچ کن صفیه
1 1920Loading...
19
ازلـولـو🧟به هــلو🍑 باسفیدے وبلــورے شدن پوستت چشم جاری ات رودربیار رفع تضمینی انواع لک😍👇🏻 https://t.me/+lKFn-WxLqfFkNDhk
1 1450Loading...
20
#پیرزنی برای سفیدکاری منزلش کارگری را استخدام کرد. وقتی کارگر وارد منزل پیرزن شد، دیدشوهرش نابینا است .برای همین تصمیم گرفت 👇👇 👈 خواندن کامل 👉
1 0180Loading...
21
🔞پدربزرگ من عاشق زن‌ها بود، از هر شهرو دهاتی حداقل یه زن صیغه کرده بود، بزرگوار زرنگ بود فقط زن نازا عقد میکرد..... ادامه شو از سکینه جون بشنو👉
1 0160Loading...
22
😍اگه میخوای خودت بری و بوی عطرت بمونه این ۵ تا عطر رو بزن حتما👌 ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
95119Loading...
23
ایا رابطه از مقعد حرام است؟ مشاهده پاسخ
8550Loading...
24
#پیام_ناشناس👤 سلام ببخشید مزاحم شدم یه کاناله قبلن گذاشتی پوزیشن های زناشویی و مشاوره رایگان میداد خیلی عالی بود میشه یبار دیگه بزارین گمش کردم 😩 💪 بفرما عزیزم : Majale_Pezeshkie
9060Loading...
25
تقدیر_شادمهر👍❤️🌸 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
9022Loading...
26
پلو نخود فرنگی با مرغ یکی از پلوهای بسیار خوشمزه و راحت می باشد که با مرغ تهیه میشه 🫛🍗 مواد لازم برای تهیه پلو نخود فرنگی با مرغ:نخود فرنگی ۱ پیمانه،برنج ۳ پیمانه،سینه مرغ ۱ عدد یا ران مرغ ۲ عدد،سیب زمینی ۱ عدد،پولبیبر،پیاز ۲ عدد،رب ۱ ق غذا خوری،زعفران به مقدار لازم،نمک، فلفل سیاه، زردچوبه به مقدار لازم پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
8697Loading...
27
به سبزه ها چه رنگایی میاد😍👍🌸 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
8437Loading...
28
خودت اسکرانچی بدوز🎀👍🌸 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
1 0137Loading...
29
#حکایت🌹 پسری بااخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود، پدردخترگفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دخترنمیدهم! پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسرمیگوید: ان شاءالله خدا او را هدایت میکند! دخترگفت: پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟! 🌸 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
1 1090Loading...
30
#ماندانا دختری با چشمان تیله ای که عاشق معلم ادبیات شان که البته همسایه شان هم هست می‌شود. کاوه که پسری خشن و منضبط هست چندین بار در کلاس درس از خطاهای او می گذرد (کاری که هیچ وقت با دانش آموزان دیگر انجام نداده یعنی گذشت) پس در رفت و آمدهای خانوادگی و درسی که با هم دارند مینا به عشق خاموش او نیز پی می برد ولی او (کاوه) وادار به پذیرش چیزی می شود که برای مینا ضربه ای وحشتناک است. و حال ادامه داستان ..⬇️⬇️ ادامه ی داستان👉 سرچ کن تیله ای👉
1 3580Loading...
31
آلت تناسلی مردان در حالت نرمال چند سانت است؟ 5 8 13 17 21
10Loading...
32
کدام زن ها شهوتی ترند⁉️ گندمی       سفیدپوست      سیاه پوست      مشاهده   ➡️
1191Loading...
33
🔴مردی با بزرگترین دستگاه تناسلی که عکساش لو رفته        مشاهده عکس
1770Loading...
34
🔴زن زیبا با بزرگترین سینه در جهان رکورد گینس رو زد👇👇👇 مشاهده کلیپ و تصاویر
2770Loading...
35
عجیب ترین آلت تناسلی بلند جهان 😱 مشاهده فیلم و تصاویر 🔞
2812Loading...
36
عجیب ترین آلت تناسلی بلند جهان 😱 مشاهده فیلم و تصاویر 🔞
10Loading...
37
. من که ندیده بودم 🙈🙈👆👆👆
3541Loading...
38
تاباحال مراسم آلت پرستی دیدین ؟ گوشه ای از مراسم آلت پرستی🙈🙈👇 مشاهده فیلم 🔞👉
4501Loading...
39
کدام زن ها شهوتی ترند⁉️ گندمی       سفیدپوست      سیاه پوست      مشاهده   ➡️
4680Loading...
40
عجیب ترین آلت تناسلی بلند جهان 😱 مشاهده فیلم و تصاویر 🔞
5080Loading...
جعفر رفت کلیسا پیش کشیش گفت:منم میخوام کشیش بشم. پدر روحانی گفت: باشه.. بشین هرکاری من کردم یاد بگیر، یه زنی اومد گفت پدر من با چهار نفر رابطه داشتم خدا منو میبخشه؟ کشیش گفت:به یه شرط ⬅️ادامه ی داستان سرچ کن کشیش
نمایش همه...
سکینه جون ⛔️

فقط افراد مثبت ۱۸‌ کلیک کنن⛔️👇🏻

بیااینجازیباشــو😍💃 رفع انواع لکهاے پوستی رفع چین وچروک صورت کوچیک کننده بینی حجم دهنده سینه وباسن درمنزل
نمایش همه...
فقط 2 نفر جواب درست دادند😐 باهوش نداریم اینجا؟
نمایش همه...
ملاقات مرگبار☠ مرد و زنی برای خوردن ناهار به یک رستوران رفتند. وقتی منتظر آماده شدن غذایشان بودند، زن پنج نوشیدنی همراه با یخ سفارش داد چون هوا بسیار گرم بود. زن چهار تا از نوشیدنی ها را یکجا سر کشید. نوشیدنی پنجم را هم کمی بعد مرد خورد. بعد از مدتی، حال مرد بد شد و از دنیا رفت. به گفته ی پزشکان هر پنج نوشیدنی سمی بودند. چطور زن زنده مانده بود ولی مرد از دنیا رفته بود؟                   مشاهده جواب
نمایش همه...
😮تنگ کردن واژن خانمها درحد بکارت مشاهده‌‌
نمایش همه...
پزشک زناشویی

اگه میخوای رابطه جنسی خوبی با پارتنرت داشته باشی جوین شو 😍 زیر ۱۸ سال ممنوع 🔞 ✅نحوه پرسش سوالات و مشاوره رایگان👇 @moshavere_Majale_Pezeshkie

يه شب قشنگ ...✨🌸     يه دل خوش ...🌙🌼        یه جمع صمیمی ...✨🌸           آرزوى  من براى شما ...🌙🌼            ✨  شب تون.بخیر✨🙏❤️ پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
نمایش همه...
🙏 3
#راهـکار🌹 [ ۵ راهکار فوری کنترل عصبانیت🤦🏻‍♀🪻 ] 👍🌸🐚 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
نمایش همه...
👍 1
کرم مرطوب کننده با خیار بساز😊👍🌸 پروکسی | پروکسی | پروکسی | ایرانسل | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | همراه | همراه | همراه | همراه | همراه | ࿐჻❥⸙🦋⸙❥჻࿐    @shaparaakiiii
نمایش همه...
👍 1