رمان ممنوعه | NOVELS MAMNOE
🌞کتاب ها دنیای درون و تخیل تورا پیدا میکنند🌌🤍 🌙🤍دنیای رمان های ممنوعه ، فروشی ، چاپی و به شدت کمیاب 🌙🤍 🤍🌙 @novels_mamnoe چنل محافظ 🤍🌙
نمایش بیشتر2 433
مشترکین
+124 ساعت
-227 روز
-930 روز
توزیع زمان ارسال
در حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.تجزیه و تحلیل انتشار
پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 -وای پرهاممم، نکن الان یکی میاد
بی توجه با شهوت خیره تو چشمام پاهامو بیشتر باز میکنه و سرشو میبره لای پام که ساکت شدم و فقط لذت بردم
حس کردم صدای پا اومد
-یکی داره میاد پرهام
_نترس دلبرم چیزی نمیشه!
-چی می...
لب هاش که رو لب هام فشرده میشن جملم ناتموم رها میشه!
-آخخخخ اسرین دختر چی داری تو اینقد منو داغ میکنی! بهشت منی... تو مال منی..
سرشو برد پایین و سینم و کشید تو دهنش و شروع کرد به مک زدن که آهم بلند شد
_جووون عشقم فقط واسم ناله کن
-اوووف پرهام بکن توم
_فعلا زوده عشقم
ی سینم و تو مشتش فشار میده و اون یکیو با زبونش به بازی میگیره
- صدای پا میاد!
به زور دستامو دور خودش قلاب میکنه
_بغلم کن!
-پرهاااام!
_به جهنم اسرین به جهنم اصلا بزار دنیا ببینه چطوری زیرمی..میخوامت دلبر چیکار کنم!..منو نگاه کن....
گفتم الان میخواد لابد یه حرف مهم بزنه اما...
-آخ الان تو فقط چشمات منو ببینه...
خودشو که فشار داد داخلم چشمام از لذت بسته شد اما با صدای مامان که اسممو صدا میزد ....
https://t.me/+L4KKWZlCF2U0NTlk
https://t.me/+L4KKWZlCF2U0NTlk
ما تو رابطه ی لانگ دیستنس عاشق هم شدیم! اما رابطمون وقتی جدی شد که پرهام داداش بهترین دوستم از آب در اومد!... اما نامزدیه ناگهانیه پرهام باعث بهم خوردن اوضاع شد! | 40 | 0 | Loading... |
02 رادمان ملک
مردی که یک نگاه خشن و غیظ آلودش میتونست قدرت تکلم رو از آدم بگیره .. و این جذبه ی زیادش هم یه دلیل مرموز داشت که کسی از اون با خبر نبود
کمتر کسی دلش میخواست با اون هم صحبت بشه و توی چشمای نافذش نگاه کنه
وقتی هیچکس جرئت اختلاط با این بشر رو نداشت یهو سر و کله یه دختر نابغه و کلهشق پیدا میشه
و اون دختر چپ میرفت راست میومد ، صاف توی تخم چشمای این مرد زل میزد و اونقدر باهاش یکی به دو میکرد که خودش سرسام میگرفت
تا اینکه این جربزه و جسارت دخترمون کار دستش میده و دل و دین اقا رادمان برای اون میره
اما یهو پرده از راز هایی برداشته میشه و اون دختر یهو متوجه میشه که رادمان روزی یه آدمکشِ جانی بوده و باعث شده ...😱❤️🩹
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
14:35پاک | 69 | 0 | Loading... |
03 هانا دختر زیبایی که زندگی اونو با پسری خشن به اسم واران روبه رو میکنه واران که میخاد به هر طریقی نزدیک هانا بشه اما نمیتونه.تا اینکه تصمیم میگیره یه شب باهاش😱🤤💦
14:35پاک🫧 | 69 | 0 | Loading... |
04 Media files | 170 | 0 | Loading... |
05 لبخند خورشید✨🌞 چطور بود ؟ | 162 | 0 | Loading... |
06 #لبخند_خورشید
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 166 | 5 | Loading... |
07 🤍نام رمان : #لبخند_خورشید
🌙ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
🤍نویسنده : #عاطفه_منزجزی
✨تعداد صفحات : 422
🌙خلاصه :
مهتاب خبرنگار است ولی عواطف بسیار زیاد و انسان دوستانه اش او را همیشه درگیر کمک به افراد نیازمند کرده، به همین دلیل برای کمک به زینب و فرزند خردسالش که به شدت مورد آزار شوهر معتادش قرار دارد با سماجت سیاوش آریا زند وکیل زبده ولی مخالف با زنان را وادار میکند از او دفاع کند و برای نجات زینب قرار میشود همراه با خانم یوسفی مادر سیاوش برای کار به بم بروند ولی با وقوع زلزله بم زینب و مادر میمیرند و نوزاد باقی مانده را مهتاب و سیاوش با کمک هم نگهداری می کنند و ناچار به یک زندگی قرار دادی تن در میدهند ولی پدر مهتاب با خبر شده و برای سرو سامان دادن به زندگی آنها به ایران می آید…
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 167 | 4 | Loading... |
08 Media files | 162 | 0 | Loading... |
09 مسافر کوچه های عاشقی✨❤️ چطور بود ؟ | 157 | 0 | Loading... |
10 #مسافر_کوچه_های_عاشقی
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 164 | 6 | Loading... |
11 🤍نام رمان : #مسافر_کوچه_های_عاشقی
🌙ژانر : #عاشقانه #همخونه_ای
🤍نویسنده : #عاطفه_منزجزی
✨تعداد صفحات : 115
🌙خلاصه :
داستان درباره ی دختری هستش که ازدواج غیابی انجام میده و بعد از اون به آمریکا نزد شوهر ندیده ش میره غافل از اینکه شوهرش اون رو نمی خواسته و مثل یه همخونه با اون زندگی میکنه و…
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 162 | 4 | Loading... |
12 Media files | 152 | 0 | Loading... |
13 تیه طلا✨ چطور بود ؟ | 153 | 0 | Loading... |
14 #تیه_طلا
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 154 | 2 | Loading... |
15 🤍نام رمان : #تیه_طلا
🌙ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
🤍نویسنده : #عاطفه_منزجزی
✨تعداد صفحات : 149
🌙خلاصه :
داستان زندگی دختری است به نام طلا که مدتی بنا به مصلحت زندگیش نقش خواهر جوانمرگ دوقلوی خودش تیام را بازی میکنه و در همان نقش عاشق نامزد خواهرش فرهاد میشه…
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 164 | 2 | Loading... |
16 Media files | 157 | 0 | Loading... |
17 پرنده بهشتی🕊✨ چطور بود ؟ | 158 | 0 | Loading... |
18 #پرنده_بهشتی
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 161 | 5 | Loading... |
19 🤍نام رمان : #پرنده_بهشتی
🌙ژانر : #عاشقانه
🤍نویسنده : #عاطفه_منزجزی
✨تعداد صفحات : 627
🌙خلاصه :
ساناز دختر دانشجو و خیالپردازی است که تصمیم گرفته دنبال کار بگردد. او خیال دارد نویسنده شود و داستان عاشقانه بنویسد که خواستگاری برایش میآید. پسری که اتفاقی در گل فروشی او را دیده و از او پرسیده بود برای مراسم خواستگاری چه گلی باید بخرد. پسر از خانواده خوبی است ولی ساناز که ماجراجو و کلهشق است، خیال دارد جواب منفی بدهد چون دوست دارد قبل از این که شروع به نوشتن رمان عاشقانه کند، خودش عاشق شود و استدلالش این است که بدون تجربه عشق نمیشود رمان عاشقانه نوشت...
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 155 | 2 | Loading... |
20 Media files | 150 | 0 | Loading... |
21 جوزا✨ چطور بود ؟ | 151 | 0 | Loading... |
22 #جوزا
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 153 | 6 | Loading... |
23 🤍نام رمان : #جوزا
🌙ژانر : #عاشقانه
🤍نویسنده : #م_بهارلویی
✨تعداد صفحات : 1849
🌙خلاصه :
برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همه ی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم،
فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار میکوبید!
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 153 | 5 | Loading... |
24 Media files | 154 | 0 | Loading... |
25 تخت طاووس✨🛏🦚 چطور بود ؟ | 158 | 0 | Loading... |
26 #تخت_طاووس
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 167 | 6 | Loading... |
27 🤍نام رمان : #تخت_طاووس
🌙ژانر : #عاشقانه #معمایی
🤍نویسنده : #عاطفه_منزجزی
✨تعداد صفحات : 2002
🌙خلاصه :
با تخریب خانه کلنگی قدیمی خانه کهنه ساخت مجاورش هم فرو میریزد این حادثه آغاز تقابل بین لیا و همسایه مرموز و جذابش میشود...
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ | 165 | 2 | Loading... |
28 بیا برات یه لیست چیدم از
بهترین رمان های تلگرام😎❤️🔥
در هر ژانری که دوست داری هست🥹
یه سر به خلاصه ها بزن👇😍
زن پلیس مذهبی بودم که غیرتش زبان زد بود.از لجش شبونه با دوستام به پارتی رفتم اما اون منو تو وضعیت دیدی که...🔥👀
🖤
عشقی ممنوعه.!!دختری که شب عروسیش بهش تجاوز میشه و...🔞
🌪
دوست دخترِ فیک رئیس مافیا میشه، اما با حامله شدنش همه چیز بهم میریزه🔥
🥂
با شروع جنگ جهانی پای افسر روس به زندگی لیلی باز میشود،مرد خونخواری که به هر طریقی اون رو میخواد.💧
🌙
شیش تا دختر که توی دزدی گیر شیشتا پسر میفتن
🌱
دختره برای انتقام نزدیک پسره میشه بی خبر از اینکه اون پسر یه روانی به تمام معناست...🫣
🫧
پری کوهستان: شیطانی که عاشق
یه کشیش میشه!🔞
🕊
تلاش دو دلداده برای مقابله با کسی که نقشه ی کشتنشون رو میکشه🚷
🧚♀️
من تو این قلعهی طلسم شده گیر کردم تانای؛ میشه خودتو برسونی؟! ⁉️
💕
دلانا به دستور رئیسش باید یه مأموریت انجام بده، اون باید بره سراغ رئیس مافیایی که به گودمَن معروفه🎩
✨
رمان های قاچاقی رو اینجا پیدا کن👀
🎭
این دفعه یه پسر شده پرستارِ یه دختر!!!!😱
🔥
نایاب ترین رمان های آنلاین اینجاست
🫰
عاشق بیگناه : عسل دختر مذهبی که بعد مرگ مادرش اسیر مردی میشه که...❤️🩹
🫀
اربـــ🔥ــاب هــوس بـازی که عـاشق خدمتکـار کوچـولوی عمـارتش میشه و ..
🦋
مامور مخفی ای که توی ماموریت عاشق رئیس مافیا میشه
🖇
زخم خورده :مریم دختری که درگیرچت با یه ناشناس میشه بی خبرازاینکه وارد بازیه بدی شده..🥲
💍
اگه دنبال کانالی می گردی که هم رمان آنلاین هم PDF رمان با هر ژانری که میخوای داشته باشه به این کانال سر بزن.🥳
👀
عاشقانهای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ
پسری خلافکار که به خاطر کارش از عشقش دست میکشه و اتفاقات غیر منتظرهای که واسشون میفته....!🤯
🍄
صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عموی مذهبیش میشه.....🔴🔴
👑
شانا سلیم سروانی که درگیر حل پرونده کروکدیل میشه و دلشو به برادرزاده مافوقش میبازه.😈
🎨
اراج ملک شاه پسر پولدار ترین مرد ایران درست وسط جشن نامزدی ایی که روحش هم خبر نداره ظاهر میشه و...💔
💎
تینا جنگجوی آسمان و زمین به چالشی کشیده میشه انسان های معمولی رو قراره به تباهی بکشونه و...🫠
🌸
ال آے دخترے ڪه همسر جوانش فوت شده و پدرش برایش ازدواج اجباری درنظر گرفته به برادرشوهرش ازدواج پیشنهاد صوری را میدهد
❤️🔥
" روایت ِداستانِ مثلث عشقی "
سرگرد جذاب و سرآشپز دیوونه ای که عاشقِ دکترِ پرونده ی جنایی میشن 🔥💋
❄
دخترِ حاجی معروف شهر که شب عروسیش عکسای معا.شقهاش با دوست داداشش به دست شوهر پلیس و مذهبیش میرسه
🪐
ارمیا پلیسی که بعد از بیست و چند سال باید با طرد شدنش توسط عشقش، تاوان گناه دایی و مادرش رو بده
🌈
جاویدان مردی خشن و هات که از زندان فرار میکند و گیرایی جنسی به دخترک دلربا دارد و سعی میکند شبی رو باهاش بگذرونه که. .
🎁
روایت دختر ستم دیده 16 ساله که برای رها
شدن از اجبار پدرش و برای ازدواج اجباری
مجبور میشه شبانه فرار کنه❤️🩹
♥
جهت شرکت در تب لیست👇
@Delbar_editam
10صبح پاک | 101 | 1 | Loading... |
29 ❌به عشق هیچ اعتقادی نداشتم ولی زمانی که هانا صالحی وارد شرکت شد ،رفتار عجیب و متفاوتش من رو عاشق کرد ،اما بعد از مدتی فهمیدم که با نقشه وارد شرکت شده و بهم خیانت کرده ،همه جارو دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم تا اینکه ....❌
هانا تحت تأثیر حرکت ناگهانی و پر از خشم واران شوکه شده دست روی سینه اش گذاشت و واران فکر کرد که می خواهد پسش بزند بنابراین به پشت برش گرداند و دستش از پشت سرش روی گردنش نشست ،سمت تخت پرتش کرد
هانا خواست بلند شود که واران زانویش را روی کمرش گذاشت و دستش را روی شانه اش ،رویش خم شد و در گوشش پچزد
-دلم می خواد بابا بشم
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
8صبح پاک | 228 | 2 | Loading... |
30 دل آرام یه دختر کله خرابِ چشم و ابرو مشکیه که زمین و زمان از دستش آسایش ندارن 😂
یه دختر شَر و دعوایی که با مگسای نَر هم مشکل داره 🚫
اما یه روز وقتی که داشت با دوستایِ از خودش شرور تر ، به خونه ی یه بنده خدایی دستبرد میزد ، سر و کله چندتا پسر پیدا میشه 😤
یکی از این پسرا هم باراد خانِ
کسی که حرف اول و آخرش رو بازوهای قلبمهش میزنن ... ایشون رو با یه من عسل هم نمیشد خورد
حالا دلی خانم کمر همت میبنده به عاصی کردن این بنده خدا ، تا اینکه یه شب این شازده پسر میگیره دلی خانومو ...🤭😈🤤
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
24بپاک | 77 | 1 | Loading... |
31 پسری که به قصد انتقام به دختره نزدیک شده و حالا بهش انگ خیانت میزنه تا بیشتر تحقیرش کنه
#پارت_۹۷
با کشیده ای که تو گوشم زد با جیغ خفه ای روی زمین افتادم
باتحکم غرید
_بلند شو تازه اولشه !
بهت نشون میدم خیانت به من یعنی چی
با گریه و ترس بلند شدم
_واران.....
نذاشت ادامه جملمو بگم و اینبار محکم تر
_عزیزم مگه نمیگم دهنتو گِل بگیر و فقط کتکتو بخور؟
با گریه جیغ کشیدم
_من بهت خیانت نک...
با کوبیده شدن کمربند روی رونم
بی حال افتادم باخونسردی دیوونه واری لب زد
_مگه نگفتم جیغ نزنی عزیزم؟
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
هانا دختر عاشقی که اسیر نقشه های کثیف واران میشه و هر لحظه به یه بهونه الکی تنبیه میشه😭❌
24بپاک | 79 | 0 | Loading... |
32 اسم گروهشون « بی شیش » بود
یعنی شیشتا پسر
به قدری اینور و اونور آشنا و پارتی داشتن که میتونستن با یه اشاره مارو فیتیله پیچ کنن و بزارن کنار
یکی از اونها سابقه ی آدمکشی داشت و ما روحمون از این موضوع خبر نداشت
یکی دیگه شون بوکسور زیر زمینی بود و حرف اول و آخرش رو بازوش میزد
آشنایی ما با اونها توی یه سرقت بود
یه روز من و دوستام خواستیم چک و سفته هایی که یه طلبکار از باباهامون داشت رو بدزدیم و خانوادمون رو از این بدهی نجومی نجات بدیم
از شانس گندمون همینکه عین سارق از دیوار خونه ی اون طلبکار بالا رفتیم ، یهو سر و کله ی «بی شیش» پیداش شد
دو نفر از ما توی این دزدی گیرِ اونا افتادن و ...
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
16بپاک
عضویت محدود❗
#توصیه_ویژه🥳🫧 | 78 | 0 | Loading... |
33 #پسرهفکرمیکنهدختریکهمیخادازشانتقامبگیرهخیانتکرده😳❌
_نزن ....آخ ...توروخدا واران ...من خیانت
نکردم..
صدای عربدش شیشه های خونرو لرزوند
_خفه شو هر*زه
خودم دیدمت از ماشینش پیاده شدی
با گریه دستمو روی صورتم گذاشتم
_بخدا برادر زادم بود
سهند....
با پشت دستی که محکم تو دهنم کوبید بی حال روی تخت افتادم و دهنم پر خون شد
مثل یه غول ترسناک خزید روم
_ اسمشو نیار کثاااافت
آتیشت میزنم بیشرف
از مادر زاده نشده کسی سر من کلا بزاره
توله سگ توی شکمتم تیکه تیکشو جلوت میندازم
باکوبیده شدن مشتش تو شکمم جیغی کشیدم و .....
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
با آشفتگی و عصبانیت تو راهرو بیمارستان وایستاده بودم
از فکر اینکه هانا بلایی سرش بیاد سرم نبض میگرفت
با دیدن مردی که هانارو باهاش دیده بودم خون جلوی چشممو گرفت ولی قبل از هر عکس العملی با چیزی که شنیدم دنیا برام تیره و تار شد
_سلام آقا واران
شنیدم عمم حالشون بد شده ....
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
دختری که اسیر انتقام مردی میشه که هیچ تقصیری نداره و بیگناهه😭❌
16بپاک | 75 | 0 | Loading... |
34 ❌من همه ی زندگی یه مرد بودم ،دیوانه وار عاشقم بود ،منم همین طور ،ولی من نباید عاشق می شدم ،در آخر مجبور شدم بهش خیانت کنم و از ایران فرار کنم ❌🔞
-بهم خیانت کردی ؟
با چشمانی گرد شده نگاهش کرد،دیده بودتش و حالا با این خشم هرچقدر هم توضیح می داد که خیانتی در کار نبوده باور نمی کرد ،سمت در پا تند کرد ،اما بازویش سریع کشیده شده .
لاله ی گوشش را تیز دندان گرفت و پر عطش غرید :
-خودت بگو چیکارت کنم ؟
بغض گلو هیش را خراش داد ،چه می گفت به این مرد تند مزاج و تند خو
-هرکاری که آرومت می کنه
پیشانی به پیشنانی اش چسباند و پر حرارت و پر از خشم لب زد :
-دردت می گیره؟
چشم هایش پر از آب شد
-اگه تو آروم می شی ،مشکلی نیست
تیشرتش را از تنش در آورد و دکمه های پیراهنش را باز کرد ،روی تخت پرتش کرد و تنش را زیر خودش کشید ،و برجستگی بالا تنه اش را چنگ زد و گاز محکمی گرفت
جیغ بلندی کشید و تند زیر گوشش لب زد :
-پاره ت می کنم ،تا دیگه هوس خیانت نکنی
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
https://t.me/+zWncRtAw6glhMzA0
10صبح پاک | 193 | 0 | Loading... |
35 بیا برات یه لیست چیدم از
بهترین رمان های تلگرام😎❤️🔥
در هر ژانری که دوست داری هست🥹
یه سر به خلاصه ها بزن👇😍
عاشق بیگناه : عسل دختر مذهبی که بعد مرگ مادرش اسیر مردی میشه که...❤️🩹
🖤
عشقی ممنوعه.!!دختری که شب عروسیش بهش تجاوز میشه و...🔞
🌪
دوست دخترِ فیک رئیس مافیا میشه، اما با حامله شدنش همه چیز بهم میریزه🔥
🥂
با شروع جنگ جهانی پای افسر روس به زندگی لیلی باز میشود،مرد خونخواری که به هر طریقی اون رو میخواد.💧
🌙
شیش تا دختر که توی دزدی گیر شیشتا پسر میفتن
🌱
دختره برای انتقام نزدیک پسره میشه بی خبر از اینکه اون پسر یه روانی به تمام معناست...🫣
🫧
پری کوهستان: شیطانی که عاشق
یه کشیش میشه!🔞
🕊
تلاش دو دلداده برای مقابله با کسی که نقشه ی کشتنشون رو میکشه🚷
🧚♀️
من تو این قلعهی طلسم شده گیر کردم تانای؛ میشه خودتو برسونی؟! ⁉️
💕
دلانا به دستور رئیسش باید یه مأموریت انجام بده، اون باید بره سراغ رئیس مافیایی که به گودمَن معروفه🎩
✨
رمان های قاچاقی رو اینجا پیدا کن👀
🎭
این دفعه یه پسر شده پرستارِ یه دختر!!!!😱
🔥
نایاب ترین رمان های آنلاین اینجاست
🫰
عاشق بیگناه : عسل دختر مذهبی که بعد مرگ مادرش اسیر مردی میشه که...❤️🩹
🫀
اربـــ🔥ــاب هــوس بـازی که عـاشق خدمتکـار کوچـولوی عمـارتش میشه و ..
🦋
مامور مخفی ای که توی ماموریت عاشق رئیس مافیا میشه
🖇
زخم خورده :مریم دختری که درگیرچت با یه ناشناس میشه بی خبرازاینکه وارد بازیه بدی شده..🥲
💍
اگه دنبال کانالی می گردی که هم رمان آنلاین هم PDF رمان با هر ژانری که میخوای داشته باشه به این کانال سر بزن.🥳
👀
عاشقانهای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ
پسری خلافکار که به خاطر کارش از عشقش دست میکشه و اتفاقات غیر منتظرهای که واسشون میفته....!🤯
🍄
صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عموی مذهبیش میشه.....🔴🔴
👑
شانا سلیم سروانی که درگیر حل پرونده کروکدیل میشه و دلشو به برادرزاده مافوقش میبازه.😈
🎨
اراج ملک شاه پسر پولدار ترین مرد ایران درست وسط جشن نامزدی ایی که روحش هم خبر نداره ظاهر میشه و...💔
💎
تینا جنگجوی آسمان و زمین به چالشی کشیده میشه انسان های معمولی رو قراره به تباهی بکشونه و...🫠
🌸
ال آے دخترے ڪه همسر جوانش فوت شده و پدرش برایش ازدواج اجباری درنظر گرفته به برادرشوهرش ازدواج پیشنهاد صوری را میدهد
❤️🔥
" روایت ِداستانِ مثلث عشقی "
سرگرد جذاب و سرآشپز دیوونه ای که عاشقِ دکترِ پرونده ی جنایی میشن 🔥💋
❄
دخترِ حاجی معروف شهر که شب عروسیش عکسای معا.شقهاش با دوست داداشش به دست شوهر پلیس و مذهبیش میرسه
🪐
ارمیا پلیسی که بعد از بیست و چند سال باید با طرد شدنش توسط عشقش، تاوان گناه دایی و مادرش رو بده
🌈
جاویدان مردی خشن و هات که از زندان فرار میکند و گیرایی جنسی به دخترک دلربا دارد و سعی میکند شبی رو باهاش بگذرونه که. .
🎁
جهت شرکت در تب لیست👇
@Delbar_editam
10صبح پاک | 81 | 3 | Loading... |
36 #دیالوگ
-تو گناهه من نیستی مرام..
-ولی یه گناهکارم که عاشقه خواهره ناتنیش شده...
××××
عشقی جنجالی و ممنوعه بین خواهر و برادره ناتنی که مامان باباشون باهم ازدواج میکنن..
و اون دوتا هم وقتی به خودشون میان.. میبینن بر خلافه قوانینی که تو خونه براشون وضع کردن عاشق همدیگه شدن..
این رمان پیشنهادیه و شیطنت های عاشقانه و یواشکیشون دور از چشم حاج آقا و حاج خانم که تازه با هم آشنا شدن خوندن داره.. https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0
https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0
https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0
22ونیم پاک🫰 | 91 | 0 | Loading... |
37 دختره نامزد عشق سابقش رو میدزده😭💔
نگاهم به چهره اشکی اون دختر افتاد. معصوم بود.. خیلی پاک! پوزخندی زدم. منم یه روزی مثل خودش بودم.. ولی نذاشتن......
هیراد با نگاهی که ازش خون میبارید خیره منو کیان بود. حقم داشت... عشقشو دزدیده بودیم!
مردی که یه روز فکر میکردم من تنها معشوقه زندگیشم... تا ابد!
_ بذار مریم بره نفس.. هرچی میخوای بهت میدم.. مشکل تو با منه.. به اون کار نداشته باش!
با حسادت به سمت اون دختر ظریف رفتم و از موهاش کشیدم. از درد جیغ کشید!
_ چیه... برای این داری یقه جر میدی؟ اون موقع که با من بازی میکردی یادت نبود عزیزانت قراره کارما پس بدن؟!
سرم داد کشید: دستتو بکش!
https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0
https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0
https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0
با فریادش به خودم لرزیدم و ولش کردم. با دستای بسته آروم خودش رو روی زمین کشید و به هیراد چسبید. اونم دستاش بسته بود!
صدای درماندش بلند شد:
_ باشه... میدم.. هرچی پول میخوای میدم.. فقط بذار این بره!
کیان: حرفشو گوش نکن نفس... یادت نره چطور گولت زد.. اون خوب بلده دروغ بگه و نقش بازی کنه.. تا پولو نگرفتیم، ولش نمیکنیم!
نگاهم توی نگاه گیرای پر احساسش گیر افتاده بود. یه نگاه عاشق قدیمی که باهاش خاطرهها داشتم!
ولی.....
کیان راست میگفت. خوب بلد بود بازی کنه.. اینو وقتی متوجه شدم که تو یه لحظه از غفلتم استفاده کرد و دستاشو باز کرد. اسلحش رو به سمتم گرفت و با دست دیگش اون دختر رو توی آغوشش حبس کرد.
نمیدونم چرا... ولی جسورانه به سمتش دویدم و اونم ماشه رو کشید. درست جلوی پاشون افتادم.. با خونی که با شدت از قلبم بیرون ریخت.. قلبی که عاشق بود!
نگاه بهتزدش دردی دوا نمیکرد.. اون خیلی وقت بود که منو کشته بود و نمیدونست!
کنارم زانو زد.. صداش رو نمیشنیدم ولی لب خونیم عالی بود:
_ من چیکار کردم!
چشام داشت بسته میشد که به سمتم هجوم آورد و توی آغوش محکمش به سیاهی مطلق سلام گفتم!
https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0
بیاین ببینید سر پسره چه بلایی میاد😭💔💔 | 69 | 0 | Loading... |
38 _ عزیزم! میشه کمکم کن...
او مثل اینکه مهمون داری عشقم، پس من برم بعدا م...
با لبخند عمیق و چهره خونسرد چشم از صورت عصبی ارغوان برداشته و خیره ایوا همسر ظریف و به شدت خواستنیم شدم، حس آرامش توی چهره اش باعث آروم شدن طوفان درونم شد، دستم و دراز کردم سمتش.
_ تو هیچ وقت مزاحم نیستی نفس آراج، بیا اینجا ببینم فنچولم.
لبخند روی صورت دوتامون پر رنگ تر شد.
جلوتر اومد و دستم و گرفت که با یه فشار نسبتا محکم کشیدمش تو بغلم اون کوچولو رو، واقعا مثل فنچ بود تو بغلم.
https://t.me/+gpO5vrdxpO5kNDM0
https://t.me/+gpO5vrdxpO5kNDM0
https://t.me/+gpO5vrdxpO5kNDM0
16بپاک | 59 | 0 | Loading... |
39 بیا برات یه لیست چیدم از
بهترین رمان های تلگرام😎❤️🔥
در هر ژانری که دوست داری هست🥹
یه سر به خلاصه ها بزن👇😍
عشقی ممنوعه.!!دختری که شب عروسیش بهش تجاوز میشه و...🔞
🌪
دوست دخترِ فیک رئیس مافیا میشه، اما با حامله شدنش همه چیز بهم میریزه🔥
🥂
با شروع جنگ جهانی پای افسر روس به زندگی لیلی باز میشود،مرد خونخواری که به هر طریقی اون رو میخواد.💧
🌙
شیش تا دختر که توی دزدی گیر شیشتا پسر میفتن
🌱
دختره برای انتقام نزدیک پسره میشه بی خبر از اینکه اون پسر یه روانی به تمام معناست...🫣
🫧
پری کوهستان: شیطانی که عاشق
یه کشیش میشه!🔞
🕊
تلاش دو دلداده برای مقابله با کسی که نقشه ی کشتنشون رو میکشه🚷
🧚♀️
من تو این قلعهی طلسم شده گیر کردم تانای؛ میشه خودتو برسونی؟! ⁉️
💕
دلانا به دستور رئیسش باید یه مأموریت انجام بده، اون باید بره سراغ رئیس مافیایی که به گودمَن معروفه🎩
✨
رمان های قاچاقی رو اینجا پیدا کن👀
🎭
این دفعه یه پسر شده پرستارِ یه دختر!!!!😱
🔥
نایاب ترین رمان های آنلاین اینجاست
🫰
عاشق بیگناه : عسل دختر مذهبی که بعد مرگ مادرش اسیر مردی میشه که...❤️🩹
🫀
اربـــ🔥ــاب هــوس بـازی که عـاشق خدمتکـار کوچـولوی عمـارتش میشه و ..
🦋
مامور مخفی ای که توی ماموریت عاشق رئیس مافیا میشه
🖇
زخم خورده :مریم دختری که درگیرچت با یه ناشناس میشه بی خبرازاینکه وارد بازیه بدی شده..🥲
💍
اگه دنبال کانالی می گردی که هم رمان آنلاین هم PDF رمان با هر ژانری که میخوای داشته باشه به این کانال سر بزن.🥳
👀
عاشقانهای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ
پسری خلافکار که به خاطر کارش از عشقش دست میکشه و اتفاقات غیر منتظرهای که واسشون میفته....!🤯
🍄
صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عموی مذهبیش میشه.....🔴🔴
👑
شانا سلیم سروانی که درگیر حل پرونده کروکدیل میشه و دلشو به برادرزاده مافوقش میبازه.😈
🎨
اراج ملک شاه پسر پولدار ترین مرد ایران درست وسط جشن نامزدی ایی که روحش هم خبر نداره ظاهر میشه و...💔
💎
تینا جنگجوی آسمان و زمین به چالشی کشیده میشه انسان های معمولی رو قراره به تباهی بکشونه و...🫠
🌸
ال آے دخترے ڪه همسر جوانش فوت شده و پدرش برایش ازدواج اجباری درنظر گرفته به برادرشوهرش ازدواج پیشنهاد صوری را میدهد
❤️🔥
" روایت ِداستانِ مثلث عشقی "
سرگرد جذاب و سرآشپز دیوونه ای که عاشقِ دکترِ پرونده ی جنایی میشن 🔥💋
❄
دخترِ حاجی معروف شهر که شب عروسیش عکسای معا.شقهاش با دوست داداشش به دست شوهر پلیس و مذهبیش میرسه
🪐
ارمیا پلیسی که بعد از بیست و چند سال باید با طرد شدنش توسط عشقش، تاوان گناه دایی و مادرش رو بده
🌈
جاویدان مردی خشن و هات که از زندان فرار میکند و گیرایی جنسی به دخترک دلربا دارد و سعی میکند شبی رو باهاش بگذرونه که. .
🎁
جهت شرکت در تب لیست👇
@Delbar_editam
10صبح پاک | 115 | 0 | Loading... |
40 نفس و هیراد رو میشناسین😂👇
نگاهم از روی هیرادی که روی کاناپه کتاب میخوند، گذشت و به تلویزیون روشنی رسید که داشت برای خودش داستان زندگی عقابهارو پخش میکرد!
کنارش نشستم. نیم نگاهی بهم انداخت و دوباره سرشو کرد تو کتاب!
حرصی از بیتوجهیش، ولوم تلویزیون رو تا ته بردم بالا!
بهت زده دوباره بهم خیره شد اما بدون نگاه کردن بهش، زل زدم به تلویزیون که بگم مثلا من چقدر به سرنوشت اون بچه عقاب علاقه دارم!
میدونستم از صدای بلند بدش میاد. با حرص کتاب رو ورق میزد.. خندم گرفت. مطمئن بودم هیچی از کتاب نمیفهمه!
یهو کتاب رو پرت کرد رو میز و بهم خیره شد. حالا این من بودم که با بهت هنوز به تلویزیون زل زده بودم. چون حتی نگاهش رو یک سانتم جابهجا نمیکرد و میدونست من از اینکه یکی بهم خیره بشه بدم میاد!
با حرص پامو تکون دادم و آخر تسلیم شده و عصبی بهش خیره شدم. نیشخندی زد و به یک جهش روم خیمه زد. متعجب و با ضربان بالا رفته گفتم:
_ چی چیکار میکنی؟!
لبخند کجی زد:
_ از اونجایی که خیلی به عقابها علاقه داری.. خواستم عملی بهت نشون بدم این پرنده چطوری طعمشو شکار میکنه!
_ چ چیی میگی.. برو اونور!
بینیش رو توی موهام فرو برد و گفت:
_ هوم... بوی یه طعمه چاق و چله میدی... واقعا عقاب صبوریم که هنوز یه لقمه چپت نکردم!
هولش دادم و خواستم بلند شم که با کاری که کرد....🔥🔥
https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0
https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0
https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0
خدایا😂😂
این دختر و پسر عجوبه تاریخیان!
برای هم جون میدن ولی هر روز باید برن روی مخ همدیگه.تازه تهشم که به کارهای خوبی ختم میشه😂🤣
10صب پاک | 198 | 1 | Loading... |
-وای پرهاممم، نکن الان یکی میاد
بی توجه با شهوت خیره تو چشمام پاهامو بیشتر باز میکنه و سرشو میبره لای پام که ساکت شدم و فقط لذت بردم
حس کردم صدای پا اومد
-یکی داره میاد پرهام
_نترس دلبرم چیزی نمیشه!
-چی می...
لب هاش که رو لب هام فشرده میشن جملم ناتموم رها میشه!
-آخخخخ اسرین دختر چی داری تو اینقد منو داغ میکنی! بهشت منی... تو مال منی..
سرشو برد پایین و سینم و کشید تو دهنش و شروع کرد به مک زدن که آهم بلند شد
_جووون عشقم فقط واسم ناله کن
-اوووف پرهام بکن توم
_فعلا زوده عشقم
ی سینم و تو مشتش فشار میده و اون یکیو با زبونش به بازی میگیره
- صدای پا میاد!
به زور دستامو دور خودش قلاب میکنه
_بغلم کن!
-پرهاااام!
_به جهنم اسرین به جهنم اصلا بزار دنیا ببینه چطوری زیرمی..میخوامت دلبر چیکار کنم!..منو نگاه کن....
گفتم الان میخواد لابد یه حرف مهم بزنه اما...
-آخ الان تو فقط چشمات منو ببینه...
خودشو که فشار داد داخلم چشمام از لذت بسته شد اما با صدای مامان که اسممو صدا میزد ....
https://t.me/+L4KKWZlCF2U0NTlk
https://t.me/+L4KKWZlCF2U0NTlk
ما تو رابطه ی لانگ دیستنس عاشق هم شدیم! اما رابطمون وقتی جدی شد که پرهام داداش بهترین دوستم از آب در اومد!... اما نامزدیه ناگهانیه پرهام باعث بهم خوردن اوضاع شد!
4000
Repost from N/a
رادمان ملک
مردی که یک نگاه خشن و غیظ آلودش میتونست قدرت تکلم رو از آدم بگیره .. و این جذبه ی زیادش هم یه دلیل مرموز داشت که کسی از اون با خبر نبود
کمتر کسی دلش میخواست با اون هم صحبت بشه و توی چشمای نافذش نگاه کنه
وقتی هیچکس جرئت اختلاط با این بشر رو نداشت یهو سر و کله یه دختر نابغه و کلهشق پیدا میشه
و اون دختر چپ میرفت راست میومد ، صاف توی تخم چشمای این مرد زل میزد و اونقدر باهاش یکی به دو میکرد که خودش سرسام میگرفت
تا اینکه این جربزه و جسارت دخترمون کار دستش میده و دل و دین اقا رادمان برای اون میره
اما یهو پرده از راز هایی برداشته میشه و اون دختر یهو متوجه میشه که رادمان روزی یه آدمکشِ جانی بوده و باعث شده ...😱❤️🩹
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
https://t.me/+6B0ZSJlBI45jZmJk
14:35پاک
6900
#لبخند_خورشید
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
16650
🤍نام رمان : #لبخند_خورشید
🌙ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
🤍نویسنده : #عاطفه_منزجزی
✨تعداد صفحات : 422
🌙خلاصه :
مهتاب خبرنگار است ولی عواطف بسیار زیاد و انسان دوستانه اش او را همیشه درگیر کمک به افراد نیازمند کرده، به همین دلیل برای کمک به زینب و فرزند خردسالش که به شدت مورد آزار شوهر معتادش قرار دارد با سماجت سیاوش آریا زند وکیل زبده ولی مخالف با زنان را وادار میکند از او دفاع کند و برای نجات زینب قرار میشود همراه با خانم یوسفی مادر سیاوش برای کار به بم بروند ولی با وقوع زلزله بم زینب و مادر میمیرند و نوزاد باقی مانده را مهتاب و سیاوش با کمک هم نگهداری می کنند و ناچار به یک زندگی قرار دادی تن در میدهند ولی پدر مهتاب با خبر شده و برای سرو سامان دادن به زندگی آنها به ایران می آید…
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
👍 1
16740
#مسافر_کوچه_های_عاشقی
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢
✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
16460