رمان ممنوعه | NOVELS MAMNOE

من هیرادم.. یه مرد نابینا که منتظره یه فرصته تا بتونه بازی رو تموم کنه... همون بازی که سودای تقدیر شروعش کرد.. اونم تو ده سالگیم! همه بهم میگن انتقام ریشتو رو میسوزونه.. ولی اونا سخت در اشتباهن.. من انتقام نمیگیرم.. من فقط دنبال حقمم! وقتی باهاش آشنا شدم، هنوز نابینا بودم.. اما اون بلد بود چطور منو جذب خودش کنه.. اون دختری که قرار بود بازیچه بشه برای گرفتن حقم از پدرش! ولی درست زمانی که منتظر روز نهایی بودم، همه چیز تغییر کرد! عمل کردم.. چشمام همه چیز رو به دقت میدیدن.. و درست لحظه‌ای که باید از تماشای شکستش لذت میبردم، تمام وجودم درگیر دو گوی مشکی شد که در عاشقانه‌ترین حالت ممکن نگاهم میکردن.. منی که قرار بود ریزش بارون رو بهشون هدیه بدم! گذشت.. حالا توی این نقطه در به در دنبال صاحب اون چشم‌ها میگردم.. دختری که شده همه نفس من و باید هرجوری که هست کنار خودم بند بشه.. حتی اگه پدرش قاتل خوشبختی من و خونوادم بوده باشه..🔥🔥🚫 https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0 https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0 https://t.me/+TXCyPuB6c-o4YTQ0 16بپاک

دایانا دختر فقیری که راز متیو، رئیس مافیا رو میفهمه! و توی عمارتش زندانی شده..بین مردن و همخوابه شدن مجبور میشه که هرشب توی تخت متیو به #ف.اک بره.اما چی میشه اگر دایانا دختر یکی از خاندانهای معروف مافیا باشه؟ https://t.me/+rhSSfAAc0oZkNjY0 https://t.me/+rhSSfAAc0oZkNjY0 https://t.me/+rhSSfAAc0oZkNjY0 16بپاک

-مردا عادت دارن زن‌ها رو لخت تو ذهنشون تصور کنن بعد با اون تصورات‌شونم یه دور جداگونه حال می‌کنن ! اخم کردم و گفتم: -مزخرفه ! پوزخند سردی زد و پیکش‌و بالا برد. -واقعیته متاسفانه ! بعد با لبخند موزیانه‌ای سرتا پایم را از نظر گذراند و روی خط سینه‌ام توقف کرد و چشمکی زد. -مثلا من همین الان..‌.تو رو تو تختم با اون پُوزیشن دلخواهم میتونم تصور کنم....! گونه‌هام رنگ گرفت. زبانی روی لبش کشید و خُمار گفت: -و تو نمی‌دونی حتی تصورشم به‌ من چه حالی میده و به وضیعتش اشاره کرد🔞... https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 16بپاک

بیا برات یه لیست چیدم از بهترین رمان های تلگرام😎❤️‍🔥 در هر ژانری که دوست داری هست🥹 یه سر به خلاصه ها بزن👇😍 عشقی ممنوعه.!!دختری که شب عروسیش بهش تجاوز میشه و...🔞 🌪 دوست دخترِ فیک رئیس مافیا میشه، اما با حامله شدنش همه چیز بهم میریزه🔥 🥂 با شروع جنگ جهانی پای افسر روس به زندگی لیلی باز میشود،مرد خونخواری که به هر طریقی اون رو میخواد.💧 🌙 شیش تا دختر که توی دزدی گیر شیشتا پسر میفتن 🌱 دختره برای انتقام نزدیک پسره میشه بی خبر از اینکه اون پسر یه روانی به تمام معناست...🫣 🫧 پری کوهستان: شیطانی که عاشق یه کشیش میشه!🔞 🕊 تلاش دو دلداده برای مقابله با کسی که نقشه ی کشتنشون رو میکشه🚷 🧚‍♀️ من تو این قلعه‌ی طلسم شده گیر کردم تانای؛ می‌شه خودتو برسونی؟! ⁉️ 💕 دلانا به دستور رئیسش باید یه مأموریت انجام بده، اون باید بره سراغ رئیس مافیایی که به گودمَن معروفه🎩 ✨ رمان های قاچاقی رو اینجا پیدا کن👀 🎭 این دفعه یه پسر شده پرستارِ یه دختر!!!!😱 🔥 نایاب ترین رمان های آنلاین اینجاست 🫰 عاشق بیگناه : عسل دختر مذهبی که بعد مرگ مادرش اسیر مردی میشه که...❤️‍🩹 🫀 اربـــ🔥ــاب هــوس بـازی که عـاشق خدمتکـار کوچـولوی عمـارتش میشه و .. 🦋 مامور مخفی ای که توی ماموریت‌ عاشق رئیس مافیا میشه 🖇 زخم خورده :مریم دختری که درگیرچت با یه ناشناس میشه بی خبرازاینکه وارد بازیه بدی شده..🥲 💍 اگه دنبال کانالی می گردی که هم رمان آنلاین هم PDF رمان با هر ژانری که میخوای داشته باشه به این کانال سر بزن.🥳 👀 عاشقانه‌ای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ پسری خلافکار که به خاطر کارش از عشقش دست میکشه و اتفاقات غیر منتظره‌ای که واسشون میفته....!🤯 🍄 صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عموی مذهبیش‌ میشه.....🔴🔴 👑 شانا سلیم سروانی که درگیر حل پرونده کروکدیل میشه و دلشو به برادرزاده مافوقش میبازه.😈 🎨 اراج ملک شاه پسر پولدار ترین مرد ایران درست وسط جشن نامزدی ایی که روحش هم خبر نداره ظاهر میشه و...💔 💎 تینا جنگجوی آسمان و زمین به چالشی کشیده میشه انسان های معمولی رو قراره به تباهی بکشونه و...🫠 🌸 ال آے دخترے ڪه همسر جوانش فوت شده و پدرش برایش ازدواج اجباری درنظر گرفته به برادرشوهرش ازدواج پیشنهاد صوری را میدهد ❤️‍🔥 " روایت ِداستانِ مثلث عشقی " سرگرد جذاب و سرآشپز دیوونه ای که عاشقِ دکترِ پرونده ی جنایی میشن 🔥💋 ❄ دخترِ حاجی معروف شهر که شب عروسیش عکسای معا.شقه‌اش با دوست داداشش به دست شوهر پلیس و مذهبیش میرسه 🪐 ارمیا پلیسی که بعد از بیست و چند سال باید با طرد شدنش توسط عشقش، تاوان گناه دایی و مادرش رو بده 🌈 جاویدان مردی خشن و هات که از زندان فرار میکند و گیرایی جنسی به دخترک دلربا دارد و سعی میکند شبی رو باهاش بگذرونه که. . 🎁 جهت شرکت در تب لیست👇 @Delbar_editam 10صبح پاک

-لباست زیره تخته پسره من چکار میکنه مگه نگفتم باید از مرام فاصله بگیری.. ابرو هایم را با تعجب با می اندازم و با شیطنت به کانتره آشپز خانه تکیه می دهم.. -مگه تو از بابای من فاصله گرفتی که من از پسرت فاصله بگیرم حاج خانوم.؟ با چشمانه گرد شده روی گونه تپلش کوفت و چپ چپ نگاهم کرد :- خدا مرگم بده.. این چه حرفیه میزنی منو بابات باهم فرق داشتیم.. تو و مرام بهم ممنوعین قباحت داره همه شما رو خواهر برادر میدونن اون وقت تو هرشب سر از تخته پسره من در میاری خجالت نمیکشی ؟ نیشخند زدم و خیره در چشمانه متوحش با بدجنسی شانه بالا انداختم: -این بازیو تو شروع کردی حاج خانوم.. بهت گفته بودم ازدواج با بابام عواقب داره گوش ندادی.. حالا ام منتظره نابود شدنه پسرت باش قسم میخورم به خاکه سیاه بنشونمش.. چشمانش پر از اشک شد که مرام سرخوش وارد آشپزخانه شد و بی توجه به حضوره مادرش گونه ام را بوسید:-سلیطه ی من چطوره..؟ 😕😂 https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 10صبح پاک

من نیهانم🙋🏻‍♀ یه دختر پر شر و شور و پولدار که جز خوشگذرونی و خرج کردن پولای باباش چیزی تو زندگیش یاد نگرفته و کاملا تو رفاه و آسایش زندگی کرده... تو زندگیم غلطی نمونده که نکرده باشه و همه پارتی های تهران رو افتتاح کردم.. روال عادی زندگیم و میگذروندم که یه روز بابام برخلاف عشقی که به مامانم داشت طلاقش داد و زن گرفت... پسره اون زن یه دیوونه ی کله خراب بود که تو بدنامی حرف اول و میزد.. بابام می گفت ازش فاصله بگیرم..چون نزدیک شدن بهش یعنی یه باتلاق عمیق که جفتمونو می تونه توش خفه کنه.. اما من از لج بابام هم که شده سره یه لجبازی بچگانه رفتم سراغش.. نزدیکش شدم.. باهاش دوست شدم و اونقدر شناختمش که فهمیدم مرام مجبوره برای ادامه زندگیش یه گناهکار باشه و صد و هشتاد درجه با تصورات بقیه فرق داره..❤️‍🩹 https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 https://t.me/+fV_C5AySmdAzNDc0 1شب پاک

طالع آغشته به خون✨🩸 چطور بود ؟

#طالع_آغشته_به_خون ✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ ❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢ ✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨ ✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮

🤍نام رمان : #طالع_آغشته_به_خون 🌙ژانر : #عاشقانه #انتقامی #هیجانی #مافیایی 🤍نویسنده : #مهلا_حامدی ✨تعداد صفحات : 510 🌙خلاصه : بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره... تشنه به خون و زخم دیدست... رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه... چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست... حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک بکشه! و با چهره‌ی واقعی او آشنا بشه... حکم میگه که باید اسیر بشه، اسیر او اما... ✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮ ❢••●✮𝐣𝐨𝐢𝐧✮●••❢ ✨⇲ @NOVELS_MAMNOE ⇱✨ ✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮