cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

تَپِه‌ی‌ِنَهَنگ‌ها

╯ سلام ، شما مقیمِ تپه‌ی‌نهنگ‌ها هستید !🌊🐋 @nahangainfo ➜ اطلاعاتِ اینجا    ๋🪴 ❞ هوا در اینجا چیزی حدودِ سیزده درجه زیر صفر است چون شبیه‌سازی‌شده‌یِ زحل است پس لطفا با خودتان پتو و لباس گرم بیاورید ، گربه‌ها را دراینجا در آغوش بگیرید . ❝

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 390
مشترکین
-124 ساعت
-147 روز
-6330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

حرف می‌زنم، کار می‌کنم، تغییر چندانی نکرده‌ام، سیگار می‌کشم، نگرانم. چگونه رو در روی این همه شب ایستاده‌ام؟ "جوزپه اونگارتی"
نمایش همه...
🌚 2
توی کتاب "پیرمرد و دریا" یه دیالوگ بود که می‌گفت: بهتره به چیزایی که ندارم فکر نکنم، به جاش به چیزایی که دارم فکر می‌کنم؛ من یه عالمه امید دارم، بهتره به امید فکر کنم...
نمایش همه...
🌚 6
یه روز میرم قول میدم بهت اون روز دیر نیست، بدش روزا انقد تُند تُند پشت هم میگذره که چند سال میگذره تو یادت میره کی بود که از دور ترین راه بهت دوست داشت! ن.الف
نمایش همه...
🌚 12
چیزی که از دست دادم اُمید نبود بلکه شوقِ زندگی بود.
نمایش همه...
🌚 10
من دشت‌های دور را گشتم، اما غم آنجا هم بود. °غریبه
نمایش همه...
🌚 9
Repost from خزعبلات
واقعا دلم میخواد که با آدم‌ها برم بیرون و برنامه بچینم، اما همیشه وقتی موقعیتش پیش می‌آد ترجیح میدم خونه بمونم و از تنهایی لذت ببرم.
نمایش همه...
🌚 5
Repost from N/a
روزهای خوبی نبود. اما من در همان روزهای سخت هم تورا دوست داشتم
نمایش همه...
من بی‌قرارِ توام، بی‌قرار.
نمایش همه...
🌚 2
حالا بشر یاد گرفته چگونه در هوا مثل پرنده پرواز کند و چگونه در دریا مثل ماهی شنا کند. تنها یک چیز ‌مانده که هنوز بلد نیستیم؛ اینکه چگونه روی زمین مثل آدم زندگی کنیم! " جورج برنارد شاو"
نمایش همه...
🌚 6
چیزی از فرق سرش به سرعت پایین آمد از چشم هایش بیرون زد گلویش را خراشید و توی دلش فرو ریخت، این شکل طبیعی چیزی بود که بعد ها فهمید غصه است " فریبا وفی"
نمایش همه...
🌚 5