『ٺڪ ٻیٺ ٻھــــاࢪ』

من بی #تــُو هرگز طلوعی ندیده ام اینجا سالهاست که شب به پایان نرسیده است... #محمــدبشیـرے

فرقی نمی کند کجای این شهر طلوع می کنی وقتی که چشمانم برق می زند یعنی  #___تو پلک هایت را باز و بسته کرده ای... #محمــدبشیـرے

و من تمام زیبایی شب را در عمق چشمان مشکی #___تو می بینم... #محمــدبشیـرے

ساعت به نیمه های شب نزدیک می شود حملات سهمگین #دلتنگی ، #انتظار ، #تنهایی از تمام شاهرگ ها به دریچه های قلبم ادامه دارد.... کم کم از پای در می آیم اما خیالم راحت است که تو در آرامشی... #محمــدبشیـرے

صدای گریه ی دلم را می شنیدم گوش هایم را که تیز کردم صدای گریه ی خدا را هم شنیدم در چشمان بی جانت که به چشمانم خیره شده بود لبخندی زدم و شب بخیر گفتم.... شب بخیری به غمگینی گریه ی خدا.... #محمــدبشیـرے

امشب می خواهم کوله بار سنگین عشق را زمین بگذارم و عشق بی جانی را که سالها با خود حمل کرده ام ، برای همیشه به خاک بسپارم #محمــدبشیـرے

#____نور چشم هایت که در عمق نگاهم می‌پیچد قصه ی یک روز عاشقانه ی دیگر آغاز می‌شود #محمــدبشیـرے

#تـــــو چشم هایت ، کم از آفتاب ندارند وقتی که طلوع می کنی گل های خشکیده ی انتظار گل می دهند.... #محمــدبشیـرے

نیامده ای ،  و من‌ بی پناه تر از همیشه ، به شب ، به اشک و #خیالــــــ  پناه می برم... #محمـد_بشیرے

آرامش همین جاست وقتی که نیمه های شب بیدار می شوم و می بینم میان بازوان #تووو در خواب بوده ام... #محمـد_بشیرے

ناگهان تمام زیبایی های دنیا زشت می شد و تمام چیزهایی که فکر می کردم واقعی هستند پوشالی از آب در می آمد و اینها ثمره ی ردپایی بود که به من پشت کرده ، و برای همیشه میان خاطراتم بجا مانده بود.. #محمــدبشیـرے

من نمی دانم ، وقتی بدون #___تو  اینهمه #می_میرم چرا باز هم نفس می کشم #محمـد_بشیرے

باز کن چشمانت را که فقط نگاه #___تو یک صبح رویایی را رقم می زند برای من #محمـد_بشیرے

کجای این دنیای لعنتی نشسته ای که تمام زندگی ام وابسته به شب و خیالات شبانه ام شده است.... #محمـد_بشیرے

#دلتـــنگی ، مثل یک سیل است شروع که می شود از جای جای خیالت جاری میشود و هیچ سدی جلودارش نیست #محمـد_بشیرے

تو را پیدایت کرده بودم اما دیگر ، اثری از خودم نبود... #محمـد_بشیرے

خوابم نمی بَرد فلبم از شدت دلتنگی انگار آتش گرفته است خدایا ، به خودت قسم که شبَت هم نمی تواند آرامم کند چاره ای کن... #محمـد_بشیرے

نمی توانم جلوی آمدن بهار را بگیرم شاید هم تنها دلخوشی ام ، که #انتظار  دیدن تو است را از دست بدهم راستی اگر بهار بیاید و تو نیایی من چگونه روزهای باقیمانده ی عمرم را سر کنم... #محمـد_بشیرے

امشب انگار که ماه پشتِ نقاب است هنوز امشب  آهنگِ تو  ابری  ست  و  من مهتابی من  همیشه  قلمم  نیمه ی  شب می رقصد وقتی آنجا که تو در جای خوشت در خوابی #ترنج

تو آخرین حوصله و ذوق من، برای دوست داشتن یک آدم هستی👌❤️

گاهی ازت دلگیر می شوم گاهی هم خیلی دلتنگ گاهی یک دل سیر با تو حرف می زنم گاهی هم با تو قهر میکنم گاه گاهی از مرز خیال رد می شوم و تا مدت ها دنبال خودم می‌گردم.... #محمـد_بشیرے

نگفتم تا نبینی در همان لحظات دلتنگی که آتش میزند گرمای اشکم گونه هایم را تو رفتی و من هم امشب سپردم دست باران تا از این کوچه بشوید با نگاهش رد پایم را #ترنج

قسمت هفتم شب دوستان گل بخیر 🌹🍊 تا به اینجا گفتیم آواتار شخصیتی چی هست  ،  چیکار میکنه  ،  چطور به وجود میاد  ،  انسان رو در چه حالاتی قرار میده  ،  و نقشی که در زندگی ما داره یا نه تا به اینجا سه بخش مهم ( روح  ،  مغز  ،  و قلب)  رو درگیر این فلسفه کردیم خب جسم شامل این دو هم میشه اما تو حالت کاملا آواتاری ما بیشترین درگیری بین قلب و روح اتفاق می افته و در این حالت یک مغز سالم و آماده محصول پیوند خوردن روح و قلب تمام اطلاعات و شگفتی های خودش رو نمایان میکنه من بشخصه نمیتونم کسی رو وارد دنیای اواتاری خودش بکنم این شما هستین که همچین حالتی رو واسه خودتون پدیدار میکنید من فقط دارم راه های اونو بهتون میگم اما اگه به هر دلیل شما نتونستین تو همچین حالتی قرار بگیرین در عوض یک انقلاب درونی در درون بدن و جمجمه و یک انقلاب بیرونی در روح و روان شما ایجاد شده با تفاوت دیدگاه ها به سبک زندگی نکته ای که امشب میخواییم بهش بپردازیم رابطه ی مغز، ذهن و چشم هاست به طوری که باید با مغز ببینین و با چشم ها یاد بگیرین مثال به یک فیلم زیرنویس توجه کنید چشم ها در این حالت به خوندن و یاد گرفتن و مغز داره بجای چشم ها میبینه 1 یادگیری یک زبان جدید به وسیله ی اندام شنوایی 2 استفاده از مغز برای دیدن به جای چشم ها 3 خوندن به وسیله ی چشم ها بجای مغز که دارین یه زبان جدید هم یاد میگیرین اما نکته هایی که باید بدونین برای استفاده بهتر از مغز و نابود نکردن سلول های ( نورون)  مغزی  ! در طول روز و روشنایی خورشید مغز شما در حال شارژ شدن هست پس یاد گیری رو در اون زمان متوقف کنید و حداکثر کارهای ذهنی و مغزی خودتون رو در طول شب انجام بدین که فاصله ی غروب افتاب تا تاریک شدن کامل و سحرگاه تا سپیده ی صبح مغز شما در بهترین حالت خودش قرار داره نکته فواصل یک مغز کامل رو در نظر داشته باشین و در همون لحظه استفاده از یک احساس قوی و مرتبط شدن با قلب رو امتحان کنید یک قلب کامل یک مغز کامل و دخالت کردن روح با تمرکز به یک هدف که باعث ایجاد بهترین حالت نموداری شما یعنی به آواتاری ختم میشه

من خودم را بی تو با دستِ خودم دار زدم .... #ترنج

می‌گویند با گذر زمان همه چیز فراموش می شود اما ، رد‌ پای تو را در قلبم چگونه پاک کنم خنده هایت را چه کنم که میان قلبم حک شده است تو بگو ، دوستت دارم هایی را که به قلبم نشسته را چگونه فراموش کنم... #محمـد_بشیرے

سپردم تا که یادت را بسوزانند درون من ببین هر شب گریزان است دلم از دست افکارم تو جایت خالی و اما من هم بعد از تو فهمیدم که باید لنگرم را از درون خاک بردارم #ترنج

حال من خوب است ، فقط ، امروز پنجره را کامل پوشانده ام چون دیگر کسی نیست که از سمت کوچه انتظارش را بکشم... لب های تلفن همراهم را با لب های دیوار پیوند داده ام و چند تیکه شدند چون ، دیگر کسی نیست که انتظار تماس ها و پیام هایش را بکشم راستی ، آینه ی خانه را شکسته ام ، فکر نکنم دیگر نیازی باشد خودم را در آن مرتب کنم امروز تمام یادگاری هایت را به خط کرده ام و با تمام آنها خداحافظی کرده ام گریه ،؟ تا دلت بخواهد... سیر سیر گریه کرده ام اما تمام گل هایی که از تو گرفته ام و لای کتاب خشک کرده بودم را برداشته ام باید به گورستان می رفتم امروز می خواهم خودم را عشقم را و تو‌ را کنار تمام خاطراتمان دفن کنم و گل های خشکیده را روی آن بریزم... #محمـد_بشیرے

به سحر گفتم از این ناله که با من مانده گفتم از داغ دو  صد لاله که با من مانده تو که  رفتی و گرفتی لب  خندان از  اما مرده ام  در غم چند ساله که با من مانده #ترنج

روشنایی می مرد و دلم‌ ا‌‌ز سر شوق بال های خیال را باز می کرد باد با عطر تنت به مهمانی من می آمد قاب عکست ، اما غصه ی قلب مرا دوچندان می کرد من در این تاریکی تنها ، تنها ، چشم ها را بستم شاید از پس این تاریکی عشق از را رسید و پاک کرد قطره هایی که از گون ی شب  ، جاری می شد... #محمـد_بشیرے

دلم این بار فقط میل به این خواهد داشت که تو را با رخ مهتاب  ،  تبادل بزنم که شبی رو به همان پنجره ی دلتنگی بنشنیم به تو با چشم خودم زُل بزنم #ترنج

روبروی‌ من نشسته ای اما ندارمت میان قلبم لانه کرده ای اما ندارمت میان خاطراتم تو میان خیالاتم تو میان‌چشم هایم  تو اما ندارمت میان کوچه تو ، کنار پنجره تو میان خانه تو  ، اما من ندارمت چگونه است که میان قدم زدن هایم دستانت جفت دستانم است اما ندارمت #محمـد_بشیرے

قسمت ششم مباحث آواتاری ما ترتیب بندی نشده چون داریم آنلاین درس میدیم شاید کمی از قسمت هفتم گفتیم کمی از قسمت دهم و کمی از قسمت اول که مقصد فقط گیج کردن شما بود در دایره ی گیج شدن مغز شما جمع تر  ،  چشمان شما گرد تر  ،  حواس شما دقیق تر و اهرم کنجکاوی شما طوری خودشو فعال میکنه که باید این گیجی و پریشانی حل بشه در مبحث گذشته از پنج حواس مهم بدن حرف زدیم و یک حواس که متعلق به ذهن میشه اما فرق مغز با ذهن چیه؟ مثلا بهتون میگم یک تصویر بکشین شما بار اول از مغز استفاده میکنین و مغز اون حالت رو به سیستم حافظه میکشونه اما بار دوم که بگم همون تصویر رو بکشین اینجا مغز در حال استراحت قرار داره و شما دارین از قدرت ذهن استفاده میکنین مغز فقط برای بار اول هاست و حواس ششم ترتیبی از بازی مغز با ذهنه اما کجاها این حواس بیشتر به کار میاد یک ذهن همیشه در حالت شادی و ترشح ( دوپامین ها)  و( اکسیتوسین ها)  دو هورمون خیلی قوی از مغز در بالاترین حد خودش قرار میگیره و این دو هورمون ارتباط خیلی خوبی با قلب و احساس بدن رو دارند و شما در حالت عاطفی با کمی تمرکز کردن روی ذهن میتونین از این دو هورمون استفاده ی کامل رو ببرین اما.... اگه به من میبود مجبورتون میکردم تا سوالاتتون رو برید و بصورت رو در رو از شخص مورد نظر بپرسین خیلی فرق داره سوال شما از طریق پیام و از طریق رو در رو چون از پشت موبایل شما فقط حواستون به گوشیه اما در حالت حضوری هم حواستون به خودتونه هم به شخصی که جلوی شماست اونم نه یه حواس خسته  که کاملا جدی هستین مغز رو فقط برای یاد گرفتن یک چیز و تکرار با ذهنتون متمرکز نکنین برای باتری به باتری کردن مغز که بخش مهم آوتار ماست هر روز یه چیز جدید یاد بگیرین هر روز یه کلمه از یک زبان یاد بگیرین هر روز با افراد جدید آشنا بشین یه کتاب جدید بخونین یا اگه صحبت با شخصی میسر نبود در کمترین حالت حرف ها رو از پیام ها کوتاه کنید و تماس بگیرین دو شاخه ی مهم آواتار در جسم قلب مغز معمولا قلب پیچیدگی خاصی نداره و بعدا بهش میپردازیم اما مغز اولا که میخواییم تو کارای روزانه هم موفق تر باشین و در مرحله دوم مغز کاملا فرمت شده و سنگ شکن شما همیشه آماده ی اتصال با قلب و روح باشه تا برای ایجاد آواتار اصلن نیاز به وقت قبلی نداشته باشین بلکه فقط همون انگیزه براتون کافی باشه...

مثل دیوانه ها به عکست خیره می شوم و زمان از کار می افتد گاهی وقت ها بی آنکه بفهمم خورشید طلوع می کند ، گاهی هم غروب اما نه چشم هایم خسته می شوند نه حرف هایم با #تـــــو تمام ... #محمـد_بشیرے

ساعت به وقت نیمه های شب که آمد با من بیا تنهایی ام را زیر و رو کن آن تکه هایم را به هم پیوند بزن باز این سینه ی صدپاره را از نو رفو کن #ترنج

#تــُو رهایم کرده بودی ، اما نمیدانم چرا هر جا که می روم میان دیده های منی... #محمـد_بشیرے

گم میشدم ڪَاهی درونِ یڪ سڪوتــ و ما بینِ حرف هاے تو چون فریــــــاد بودم من یڪ همان آمیـــــــنِ بعد از هر دعایتــ امشبــ  شبیہ آرزو  در بــــــــــــاد بودم 🦋 #ترنج

چه می شود کرد یا باید پشت قطاری که می رود مُرد برای همیشه کنار ایستگاه های قطار در انتظار صوت قطاری آشنا صبر پیشه کرد... #محمــد_بشیـرے ෧♡ᭀ═┅─

حرفهایم به سوی تو که می دوند معنی شان می ریزد مانند خجالت، زمان بوسه! یا مثل ترس، وقت گفتن اولین دوستت دارم! حرف هایم نزدیک تو رنگشان میپرد مثل دل بعد از دیدار مثل هوش پس از آغوش مثل آخر همین شعر... آمدی... همه اش پرید! #حامد_نیازی