مرا هزار امید تویی.
روزانهنویس. همسر. مادر. دانشجو. علاقهمند به عشق، آشپزی، خواب، هایک، خرید و درس! 🇮🇷🇳🇴 https://t.me/BChatBot?start=sc-113094-fz5GDzE https://t.me/HarfBeManBot?start=ODM1NjY1MzE
نمایش بیشتر543
مشترکین
+324 ساعت
-77 روز
-1930 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailableShow in Telegram
پیتزای خونگی خوب برای تنبلها، فقط با سنگ پیتزا میسره. :)
سنگ پیتزا بخرید و دعام کنین.
🥰 2
این بچه قدر یه پیتزا از موادش خالی خالی میخوره قبل از چیدن پیتزاش و هیچوقت خیلی گرسنه نیست برای خود پیتزا.😒
من غر میزنم بهش اما خب میبینم کل کیفش از پیتزا درست کزدن همینه انگار.😒
🥰 4
نمیدونستم برای شام چکار کنم. هیچ کدوم از غذاهای لیست غذامون رو هم نمیخواستم واقعا.
با ۲۰۰ گرم ارد، خمیر پیتزل درست کردم و مواد رو هم خرد کردم که دخترک خودش پیتزاش رو اماده کنه. برای خودمم فیلهی مرغ سرخ کردم ببینم چجوری میشه. بار اوله.
❤ 2
حالا نروژ هم همین بوده قدیمها. کلا دائمالخمر بودن عادی بوده بین مردم و از یه سالی به بعد، دولت و پادشاهی باهم تصمیم میگیرن که اینو کنترلش کنن و برای همین خیلی مالیات سنگینی بستن روی الکل و نوشیدنیهای سبک و سنگین الکلی. و الان چون خیلی گرونه و ساعتهای فروشش هم محدوده تو غروشگاهها (تو هفته فکر کنم تا ساعت ۷ عصر و تعطیلات ساعت ۶) و هم فقط یک فروشگاه chain الکلسنگین فروشی تو کشور هست، واقعا ادم الکلی خراب ادم تو کوچه و خیابون نمیبینه.
بجاش جماعت پلاستیک پلاستیک الکل میخرن وقتی دارن از دیوتیفری های فرودگاه چون ارزونتر از داخله.
❤ 5
گویا رژیم غذایی چین برای بزرگسالها، سراسر پر از الکله. دلبر میگه استادم که مدام در رفت و امده به چین دیگه بریده ازین حجم الکل خوردن دورهمی شبانهشون با همکارهای چینیش.
چند شب پیش هم دعوتشون کرده بودن یه جای خفن که گویا یه شهرکطور رستورانی بوده و پر از Bear bar بوده. در کنار غذا، پارچ پارچ بییرهای مختلف میاوردن براشون و حین حرف زدن میخوردن.
تو صحبت با همکارهای چینی، گفته بودن ما یادمونه باباهامون هرشب از قرارهای کاری خیلی مست و خراب برمیگشتن و بخاطر همین ما الان خیای مراعات میکنیم و الکل کم میخوریم. 😃 بعد با اون مثلا الکل کم خوردنه، دلبر میگفت استادم و دوستم هردو حالشون خراب بوده تا فرداشبش از بس الکل خوردن اون شب.😂
امروز هم یه کورس میخواستن برگزار کنن سهتایی و دیشب استاده تهدیدشون کرده که فقط حق دارین ابمیوه بخورین نه چیز دیگه!😂
😨 5❤ 2😁 1
روز اول مهد رفتن دخترک، یه مامان نروژی باحجاب و یه بابای سبزهروی خیلی قدبلند و خوشتیپ و یه مادربزرگ همراه این دختر کوچولو اومده بودن. خانوادهی خوب و پرحرف و سوالبپرسی به نظر میومدن، مخصوصا که مادربزرگه داشت از یه چیزای جزیی عجیبی از مربی مهد میپرسید. اون تنها باری بود که من باباش رو دیدم اما دیده بودم که دختر کوچولو از باباش تعریف میکنه.
دختر اونا از آلاء بزرگتر بود و زودتر رفت کلاس ۳-۶ سالهها.
من ماهها بود مامانش رو ندیده بودم چون ورودی کلاسهاشون هم باهم فرق داره. از وقتی دخترکم رفته کلاس ۳-۶ سالهها، با همون دحتر کوچولو همکلاس شده و دوستیشون دوباره گرم شده. چند روز پیش دیدم که دیگه اسمی از بابای دخترک بکار نیست و امروز دیدم مامانش حلقه نداره و حجابش هم گذاشته کنار.
یه وقتها ادمها وقت ازدواج قولهایی بهم میدن که بعدا نمیتونن بهش وفادار بمونن. خدا ما رو ازین قولدادنهای بدون عمل به ادمهای مهم زندگیمون، حفظ کنه.
❤ 10😢 3
اصلا حق خالص!
یکی از بوهای خاطرهانگیز بچگی من، بوی افترشیو نیوا بود که بابام و چند تا دیگه از مردهای فامیل میزدن.🫠
👍 4
Repost from الی / inspiration
چرا نسل مردهای شیش تیغ که بوی افترشیو میدادن جاشو داد به این پسرهای ریشوی داعشی طور با پلمپهای تتو!؟
👍 8❤ 1
امروز ۹۵۰۰ قدم راه رفتم. در اوج خستگی. از صبح که بیدار شدم تا الان.
❤ 7😢 1