مرا هزار امید تویی.
روزانهنویس. همسر. مادر. دانشجو. علاقهمند به عشق، آشپزی، خواب، هایک، خرید و درس! 🇮🇷🇳🇴 https://t.me/BChatBot?start=sc-113094-fz5GDzE https://t.me/HarfBeManBot?start=ODM1NjY1MzE
نمایش بیشتر553
مشترکین
-124 ساعت
-67 روز
-1430 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
https://t.me/c/1279755730/12065
ببخشید ولی چای هم از شما بدش میومد آه چه وضعشه آخه 😔😒
👍 1👎 1😁 1
7700
باید اعتراف کنم که من خودم خیلی با چایی کیف نمیکنم، ولی دیدن عکسهای چاییهای شماها واقعا برام لذتبخشه.
حس میکنم چقدر خوشحال میشین از نوشیدنشون.
8800
کلا چیز خوشمزه تو فریزر داشتن، خیلی بده. ما جدیدا چیزای خوشمزهی جدید زیاد پیدا میکنیم و میگیریم و همیشه کلی چیزای اینجوری داریم. مسافرت هم که بدتر کرده اوضاع رو.
از سالمخوریمون درومدیم. باید کنترل بشه واقعا.
8510
پیتزا نداشتیم ولی دلبر یاد کنوفهای که تو فریزر داشتیم افتاد و الانم تو فره.
تا آخر بارداری من احتمالا بشم شونصد کیلو.😒
9110
یه آقایی هست تو اینستا، واقعا کاش میشد این منو لایک نکنه. کاش میشد کلا انفالوش کنم. ولی نمیشه. از صد طرف باهم آشناییم.
10100
دلبر ساعت ۸ شب با یه گروهی جلسه کاری مهم آنلاین داشتن. برگشتیم سر هشت خونه، دلبر رفت سر جلسه، منم با یه دختر کوچولوی خستهی شنی سروکله زدم، بهش خوردنی دادم، بردمش حموم، کلی دربارهی صبوری و صحبت کردن به وقت ناراحتی باهم تو حموم حرف زدیم، بعدم موهاش رو سشوار کردم، دو تا کتاب و یه قصه براش خوندم و خوابوندمش.
خودم همزمان با دخترک دوش گرفتم و هنوز دارم با حوله تو خونه تردد میکنم و کاش یکی برام پیتزا میاورد الان.
همه کارهامون رو کردیم واقعا.😅
10300
هوا اونقدر گرم و عالیه امروز که تو پنج دقیقهای که هنوز با دخترک دم در مهد بودم، با دلبر تنظیم کردیم که شام بیایم لب ساحل.
برای شام لوبیاپلو داشتیم، طبق خاطرات بچگی سالاد با سس خونگی درست کردم و هندونه قاچ کردم و آماده شدیم و اومدیم لب ساحل.
دخترک از خوشحالبی رو هواست بچهم. خیلی دلش میخواسته بیاد دریا. البته حسابی آب سرده اما ساحل گرم و بطور عجیبی خلوته و داره حسابی بازی میکنه.
11300