cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

Dostanevafadar50

ارتباط با مدیر. @dostaneh51 کانال جدید ما فقط البوم👇 @dosta49 وکانال دعا و نیایش صبگاهی👇 🌾🔰 @dosta54 🔰🌾 تا اطلاع بعدی کانال تعطیل میباشی

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
378
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-230 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
خنده‌ات طرح لطیفیست که دیدن دارد ناز معشوق دل‌آزار خریدن دارد   فارغ از گله و گرگ است شبانی عاشق چشم سبز تو چه دشتی‌ست! دویدن دارد شاخه‌ای از سردیوار به بیرون جسته بوسه‌ات میوه ی سرخی‌ست که چیدن دارد عشق بودی و به اندیشه سرایت کردی قلب با دیدن تو شور تپیدن دارد وصل تو خواب و خیال است ولی باور کن عاشقی بی سر و پا عزم رسیدن دارد عمق تو دره ژرفی‌ست؛ مرا می‌خواند کسی از بین خودم قصد پریدن دارد اول قصه هر عشق کمی تکراری‌ست آخر قصه فرهاد شنیدن دارد کاظم بهمنی 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
261Loading...
02
زندڪَیتــون بِ همین زیبایی ‎‌‌ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
191Loading...
03
رفتار این اسب با اون خانم سرخ پوست رو دیدین که وایرال شده بود؟ حالا رفتارش با افراد عادی رو ببینین و در اخر هم همون خانوم سرخپوست ‎‌‌ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
161Loading...
04
. ترکیب معین + طبیعت + بارون و دیگر هیچ … 🌧️☔️🍃 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
162Loading...
05
زانکو مثلا😍          🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
170Loading...
06
شهر خاموشِ دل و تو پر اوازه کردی 🫠 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
190Loading...
07
قسمت 136 رمان #شعله_های_هوس نزدیکی نفس های تیامین به ژوان، تپش قلب به جان دخترک انداخته بود . حالا نه از فراموشی آن صحنه، بلکه از نزدیکی تیامین زجر می کشید .  چقدر بد که آن نزدیکی داشت ذره ذره آشفتگی هایش را آرامش می بخشید . چقدر بد که آن نفس هایش داشت ریتم نفس کشیدنش را طبق قلب بی قرارش تنظیم می کرد . پلک هایش را که از هم  گشود، چشمش به سینه ی تیامین که بالا و پایین می شد، افتاد . او هم بی قرار بود؟ یعنی او هم مانند ژوان دلش خواستن دخترک را فریاد می کشید؟ لبان تیامین با زبان خیس شد: -ژوان؟ چشمان تیامین از اشک خیس شد: -بله ... لبان تیامین تکان خورد: -دیگه از این بی ملاحضه گیا نکن ... نذار گولت بزنه ... چشمان ژوان تکان خورد: -باید قول بدم؟ آب دهان تیامین قورت داده شد: -قول بده . آب دهان ژوان قورت نرفت. مگر می شد تیامین را بی جنگِ دل و منطق، دل ِسیر نگریست؟ -فرزان چطوره؟ کاش ژوان مراعات آن سینه ها و رگ های برجسته ی جوان را می کرد و کمتر از فرزان می پرسید . ابروهای تیامین درهم رفت: -بردنش بستریش کنن . باید درمانش رو از سر بگیره . ابروهای ژوان متعجب شد: -یعنی .. یعنی چی؟ تیامین انگشت اشاره اش را پایین، مماس با لب های ژوان قرار داد و آهسته نالید: -از خودت بگو ! خوبی؟ این یعنی تمامش کن! ژوان چشمانش را باز و بسته کرد و نامحسوس سرش را تکان داد: -من خوبم . تو چی... تیامین خواست داد بزند: " نپرس! وقتی می پرسی گونه هایت چالدار می شوند و من در آن چال ها غرق می شوم ." اما به جای آن خیلی محتاطانه گفت: -من اگر تو... نفس عمیقی کشید و در حالی که لب هایش را به هم می فشرد، حرفش را با بستن چشمانش گفت: -اگر تو خوب باشی، خوبم . چشمانش را همانطور بسته نگه داشت و از جایش بلند شد . ژوان همچنان در فکر حرفی که تیامین به او زد، غرق بود که صدای بسته شدن در و رفتن تیامین او را به خودش آورد . دست روی جای نشستن تیامین گذاشت و گرمای نشستن او که همچون کوره گرم شده بود را به دستانش نوش کرد . دست آزادش را روی لب هایش گذاشت و نالید: -چرا با من این طوری می کنی تیامین؟ *** "فصل هشتم " طبق آدرسی که در دست داشت وارد کوچه شدند . پرستار، هراسان دست روی صندلی گذاشت و آب دهان قورت داد: -من می ترسم خانوم . بیا برگردیم... نگار خشمناک نگاهش کرد: -انقدر نفوس بد به دل ِ من راه نده ... من باید امشب نیما رو نجات بدم، وگرنه معلوم نیست بابا زنده اش بذاره یا نه! پرستار هی ای از ترس کشید و در جایش آرام نشست . دهانش را بست و با خودش فکر کرد که این آدم تا چقدر می تواند ترسناک باشد؟! ماشین را پشت درختی بالا بلند، در وسط کوچه پارک کرد و خودش به تنهایی پیاده شد . پرستار، ترسو تر از آن بود که با او همراه شود. دور و برش را با نیم نگاهی سطحی پایید . حتی پرنده ای بیچاره هم در آنجا پرواز نمی کرد چه برسد به آدم هایی که بخواهند او را به پدرش تحویل بدهند . وارد بریدگی ای که نامش سهیلی بود شد و در تاریکی کوچه، تکیه به دیوار داد و نیم رخ خودش را به در آهنی ای که به او خبر می داد نیما آنجاست، رساند . صدای آه و فریاد نیما گوشش را پر کرد . از ترس زیاد،  هول شد و بی اراده دستش را روی در گذاشت و  پشت سر هم شروع به در زدن کرد: -باز کنین ... درو بازکنین ... من دختر رئیسم .... باز کن ... سیاهی شب و ترس از تاریکی، بر روی سینه اش هجوم می آورد که صدای نعره ی نیما قطع شد و بعد از  گذشت چند ثانیه در بر رویش باز گردید. بی آنکه چپ و راست یا جلوی رویش را نگاهی بیاندازد، وارد شد . خواست نفس بکشد اما صحنه ای که جلوی رویش می دید، راه هر حرفی را از گلویش گرفته بود . دست روی دهانش گذاشت و بی نا صدایش زد: -نی...نیما پوزخندِ پدرش مانند شلیکِ گلوله ای زهر دار، او را بی جان کرد . بی کنترل، عقب عقب رفت و به دیوار خورد . تمامی چراغ های سالن روشن شد . روبه رویش ال سی دی بزرگی از تصویر نیما بود که صدای او را  روی صحنه ای دلخراش گذاشته بودند . آب دهان قورت داد و ناامید، با چشمانی پرسشگر، پدرش را نگریست . ابراهیم با بالا بردن دستش، خودش را به نگار نزدیک کرد: -اومدی نیما رو نجات بدی؟ کاش می توانست انکار کند ... کاش می توانست فرار کند . -نیما نیست . دیر اومدی، جاش تغییر کرد . ادامه دارد...
580Loading...
08
داستان جدید شفله های هوس
470Loading...
09
الهی دلگرمی زندگیتون هرچی هست همیشگی باشه🙏😍 18 خرداد ماه ❤️ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
854Loading...
10
🌨☔️فال روزانه متولدین مهر از صبح که از تخت خود پایین می آیید، احساس کنید که تمام انرژی خود را از دست داده اید اما امید خود را از دست ندهید. شاید امروز بهترین روزتان نباشد اما بدین معنی نیست که باید دور تمام آدم های زندگی تان را خط بکشید وگوشه گیر شوید. این احساس به زودی از بین می رود و شما دوباره لحظات خوب را تجربه خواهید کرد، کافی است کمی انعطاف پذیر باشید. فردی را که به آن علاقه دارید، پس از مدت ها ملاقات می کنید و یکی از آروزهایتان برآورده خواهد شد. بهتر است احساسات خود را آزادانه بیان کنید. 🌨☔️فال روزانه متولدین آبان از آنجا که انرژی شما بسیار است سعی کنید آن را با اطرافیان تان تقسیم کنید. شما قدرت این را دارید که شرایط بد را به بهترین نحو تغییر دهید و روحیه افرادی را که احساس افسردگی می کنند شاد کنید. یکی از عزیزان تان مشکلی دارد که آن را از شما پنهان می کند، بد نیست که کمی بیشتر به اطراف تان توجه کنید. همانقدر که شما به محبت دیگران احتیاج دارید، آنها نیز گاهی محتاج حمایت شما هستند. در اواخر روز، از شنیدن خبری از راه دور به وجد می آیید. 🌨☔️فال روزانه متولدین آذر امروز مدام با مخالفت دیگران روبه رو می شوید بنابراین زمان خوبی برای برقراری ارتباط با دیگران نیست. سعی کنید که کارهایتان را تنهایی پیش ببرید. اگر می خواهید به میهمانی بروید، لباسی شیک به تن کنید زیرا بیش از همیشه مرکز توجه قرار خواهید گرفت. مدتی ست که یکی از دوستان تان از شما دور شده و این موضوع شما را ناراحت کرده است، امروز فرصت این را خواهید داشت تا در مورد رابطه تان با هم گفتگو کنید. 🌨☔️فال روزانه متولدین دی امروز بیش از همیشه احساس قدرت می کنید. بهترین فرصت است تا از انرژی تان را صرف کارهایی که به آنها علاقه دارید، کنید. اجازه ندهید موانعی مانند سردرد و بی حوصلگی شما را در خانه نگه دارد. به جای تجزیه و تحلیل و نقد زندگی دیگران سعی کنید به خودتان و تصمیم هایی که می گیرید، نگاهی بیاندازید. قبل از تصمیم گیری، منابع مختلف را بررسی سپس قدم بردارید. امروز به نیمه پر لیوان نگاه کنید و از شرایط موجود نهایت لذت را ببرید. 🌨☔️فال روزانه متولدین بهمن تصور می کنید که مسائل آن طور که شما می خواهید، پیش نمی روند. مغزتان به شما می گوید که همه چیز بر وقف مراد است و برای رسیدن به برنامه هایتان هیچ سدی وجود ندارد اما یک ندای درونی تمام آنها را نقض می کند. اگر چه عشق شما آتشین نیست اما نهایت لذت را از آن می برید. در پیش بردن کارهایتان عجول نباشید، با صبوری به موفقیت دست خواهید یافت. به زودی عشق در زندگی تان رنگ و بوی تازه ای به خود می گیرد، فرصت لذت بردن را از دست ندهید. 🌨☔️فال روز متولدين اسفند امروز بیش از همیشه می توانید با حرف هایتان بر دیگران تاثیر مثبت بگذارید. بنابراین در محیط کار یا روابط عاطفی تان خودی نشان دهید. اگر مدتی ست که احساس تنهایی می کنید، باید بگوییم که به زودی برای آرامش خود تکیه گاهی پیدا خواهید کرد. اما مراقب باشید که از مسئولیت های خود سرباز نزنید. برای برقرای آرامش میان خود و معشوق تان لازم نیست کار خاصی انجام دهید، کافی است با صداقت حرف دلتان را بیان کنید و نتایج آن را هر چه که بود بپذیرید. 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
610Loading...
11
🌨☔️فال روزانه متولدین فروردین امروز به جای این که تنها روی یک چیز تمرکز کنید، به فعالیت های گوناگون بپردازید. تنوع در چنین روزی می تواند روحیه شما را از این رو به آن رو کند. امروز افراد زیادی در اطرافتان خواهند بود، سعی کنید شما برای برقراری ارتباط پیش قدم شوید. یادتان باشد که گاهی دیگران به توجه شما نیاز دارند، محبت خود را از آنها دریغ نکنید. در اواسط روز خبری می شنوید که تغییرات زیادی در زندگی تان ایجاد خواهید کرد. 🌨☔️فال روزانه متولدین اردیبهشت به نظر می رسد امروز برای شما ساخته شده است. از نظر عاطفی احساس قدرت می کنید. دوست دارید کارهایی را که به آنها علاقه دارید انجام دهید اما از شروع آن می ترسید. بهتر است با اعتماد به نفس کافی قدم اول خود را بردارید زیرا در هر کاری که آغاز می کنید موفق خواهید شد. بنابراین این فرصت ها را با کارهای بیهوده مانند تماشای تلویزیون هدر ندهید. امروز احساسات مهم ترین چیزی است که باید به آنها اهمیت دهید بنابراین هر چه در دل دارید را صادقانه بیان کنید. 🌨☔️فال روزانه متولدین خرداد اگر چه تمام روز خود را به فعالیت پرداخته اید اما شب هنگامی که به رختخواب می روید احساس می کنید که هیچ کاری انجام نداده اید. حال وقت آن است که کارهای خود را اولویت بندی کنید آنوقت خواهید دید که چقدر حس مثبت تری پیدا خواهید کرد. امروز را به جای این که برای دیگران مفید باشید، به خود و علاقمندی های تان اختصاص دهید. درباره قرار ملاقات امروز خود نگران نباشید زیراهمه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. 🌨☔️فال روزانه متولدین تیر این روزها حس خوبی دارید. زندگی شغلی و احساسی شما روی غلتک است و این نشان می دهد که چقدر در برنامه هایتان منظم و دقیق هستید. با انرژی که به دست دارید می توانید مشکلات خود را حل کنید. تا زمانی که با خود صادق باشید هیچکس نمی تواند سد راهتان شود، بنابراین بهانه گیری را رها کنید. عشق در زندگی شما ناگهان تغییر مسیرمی دهد و هیجانات بیشتری را در روابط عاطفی خود تجربه خواهید کرد. به زودی به ایده آل های زندگی تان خواهید رسید. 🌨☔️فال روزانه متولدین مرداد هفته های گذشته سختی های زیادی را پشت سر گذاشته اید اما امروز سرشار از انرژی و شور زندگی خواهید شد. ترجیح می دهید امروز را در خانه بمانید و استراحت کنید، بدانید بهترین تصمیم را گرفته اید. به اطرافیان تان اجازه ندهید که در مورد مسائلی که به آنها علاقه ای ندارید، با شما بحث و گفتگو کنند. اگر متاهل هستید، با شریک زندگی تان برای رفتن به بیرون از خانه برنامه ریزی کنید و کمی خوش بگذرانید. اگر هم مجرید، از دوستان تان بخواهید که شما را تنها نگذارند. 🌨☔️فال روز متولدين شهريور مدتی ست در روابط عاطفی خود دچار مشکل شده اید و برای رهایی از آن کمک می خواهید. در این که شرایط سختی را پشت سر گذاشته اید، شکی نیست اما نباید آن را بیش از حد بزرگ جلوه دهید. بهتر است با خودتان رو راست باشید و برای رفع آن تلاش کنید. از افرادی که به شما انرژی منفی می دهند، کاملا دوری کنید زیرا تنها شرایط شما را بدتر می کنند. اگر قصد نزدکی به فردی را دارید، با احتیاط عمل کنید تا مشکلی پیش نیاید. به زودی خبرهای خوبی را خواهید شنید 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
500Loading...
12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 تاریخ 📆فال روزانه جمعه 18 خرداد 1403 ♦️چند کلمه برای آنهایی که امروز تولدشان است♦️ ♦️دوست عزیزی که 18 خرداد به دنیا آمده ای، تولدت مبارک!  🌹امسال بیش از سالهای دیگر به احساسات و روابط عاطفی خود اهمیت دهید. اگر می خواهید از نظر مالی پیشرفت کنید، با انرژی بیشتری هدف هایتان را دنبال کنید. از توانایی هایتان بیشتر استفاده کنید و آنها را به دیگران نیز نشان دهید. نسبت به خانواده و دوستان خود مهربان تر باشید و وقت بیشتری را به آنها اختصاص دهید. به زودی یکی از گره های زندگی تان باز خواهد شد و شما روزهای شادتری را تجربه خواهید کرد. در تابستان روزهای هیجان انگیزی را در پیش خواهید داشت و زندگی تان پر از عشق خواهد شد. ماههای شهریور و مهر از بهترین ماههای سالتان خواهد شد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
460Loading...
13
فال روز جمعه
490Loading...
14
🌷متولد ۱۸ خرداد تولدت مبارک 🌹امــروز روز تــوســت،✨ 🌷روز مــیــلــادت 🌹دنــیــا تـبـسم کــرده است 🌷امروز بــا یــادت✨ 🌹امروز بــی شک آســمــان 🌷آبــی تــرین آبــی‌ست✨ 🌹چرخ و فلک همچون دلم 🌷درگیر بـی تـابیست 🌹تــولــدت مـبــارک✨ 🌷تــولــدت مــبــارک 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
651Loading...
15
🌺جمعه ها، ☘هر چه در طول هفته 🌸خوب و بد گذشت ☘را کنار بگذار، 🌺امروز، روز آرام و قرار ☘و عشق ورزیدن 🌸در کنار خانواده است، ☘به دور از 🌺هیاهوی روزهای کاری 🌸جمعتون سرشار از عشق و مـحبت ☘در کنار خانواده محترم تون 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
464Loading...
16
گنجشک از باران پرسيد: «كار تو چيست؟» ‌‌ باران با لطافت جواب داد: «تلنگر زدن به انسانهايى كه آسمان خدا را از ياد برده‌اند...» ‌‌ "گاهى بايد كركره زندگى را پايين بكشيم و با خود خلوت كنيم و به پيرامونمان با دقت بيشترى نگاه كنيم... شايد چيزهايى را از ياد برده باشيم!" 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
422Loading...
17
#سلام_امام_زمانم 💞 🌼چه شود که نازنینا، 💫رُخ خود به ما نمائی 🌼به تبسّمی، نگاهی، 💫گرهی ز دل گشائی 🌼به کدام واژه جویم، 💫صفت لطیف عشقت 🌼که تو پاک تر از آنی 💫که درون واژه آئی الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـــرَج🌼 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
601Loading...
18
🌸خورشید دوباره با نوید آمده است 🌿از پنجره ی ابر سپید آمده است 🌸برخیزو ببین دوباره از مشرق عشق 🌿یک صبح پر از نور امید آمده است 🌸سلام صبح قشنگ تون بخیر 🌿دل‌هاتون گرم و 🌸زندگیتون غرق در خوشبختی 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
411Loading...
19
دعا و نیایش صبگاهی ما را اینجا دنبال کنید   👇👇👇👇 🌾🔰 @dosta54 🔰🌾
410Loading...
20
نیایش صبحگاهی🌸🍃 🌸الهى در این آدینه زیبا ✨اندیشه ای خلاق، 🌸دیده ای بینا،گوشی شنوا، ✨زبانی شاكر، ذهني آرام ، 🌸قلبي متواضع، روحي بيدار، ✨دست هایی بخشنده، 🌸پاهایی استوار در راهت، ✨تنی سالم، و سينه اي پر از عشق 🌸و دلدادگی، و سبد سبد روزی ✨حلال و بركت و فراوانی عطا فرما 🌸#آمیـن 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
411Loading...
21
🌸ســـلام ☕️صبح آدینه تون 🌸بانشاط و پراز رحمت وبرکت 🌸امیدوارم آسمون ☕️زندگیتون پرنور باشه 🌸وپراز نغمه های عاشقانه ☕️و حس خوشبختی 🌸همه حال همراهتون باشه صبح زیباتون بخیر و شادی☕️🌸 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
433Loading...
22
‍ ســلام صبح آدینه تون  بخیر و شادی🌹 🌹آرزومی کنم 🌿دراین صبح زیبا 🌹دلتون پراز محبت 🌿روزتون پُراز رحمت 🌹زندگیتون پراز شوکت 🌿خونه هاتون پراز برکت 🌹لحظه‌هاتون پراز دلخوشی 🌿وعاقبتتون ختم به خیرباشه 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
623Loading...
23
🌼بر جلوه‌ ى روى ماه مهدى، صلوات 💕بر جذبه ى هر نگاه مهدى، صلوات 🌼ما را نبود چو هدیه ‌اى در خور او 💕بفرست به پیشگاه مهدى، صلوات 🌼💕اللهمَّ صَلِّ علُى 🌼💕مٌحُمٌدِِ وَالُ مٌحُمٌدِ 🌼💕وعجل فرجهم 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
421Loading...
24
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت🌸 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
491Loading...
25
🌸خدایا ✨سرآغاز صبحم را 🌸با یاد و نام تو میگشای ✨پنجره های قلبم 🌸را خالصانه و عاشقانه ✨بسویت باز میکنم 🌸تانسیم رحمتت به آن بوزد ✨ناپاکیهای آنرا بزداید 🌸نوری از محبت ✨و عشق تو 🌸به قلبم به ارمغان بیاورد 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
541Loading...
26
Media files
813Loading...
27
قسمت 135 رمان #شعله_های_هوس ژوان رفت اما با شنیدن صدای نعره ی تیامین که از درد، خدا را صدا می زد، برگشت . بهزاد زودتر از او وارد کلبه شد . ژوان نمی دید و مجبور شد قد بلندی کند تا صحنه را درست و حساب شده ببیند . با دیدن خون روی بازوی تیامین، نفسش گرفت و به زحمت ناله کرد: -تیام....تیامین. طاقتش همان قدر بود و نفهمید که با افتادن، تیامین را برای زندگی بی حس می کند . ناله هایش بی امتداد شد و با تنی بی نا و کم غذا خورده بر روی زمین غش کرد . *** تیامین دست روی شانه ی بهزاد گذاشت و پرسید: -تو ... تو چطور از اینجا سر در آوردی؟ بهزاد که از قبل خودش را برای این کنجکاوی ها آماده کرده بود، بی آنکه خود را ببازد جواب داد: -می خواستم کار ام دی اف شروع کنم، باید با اوستا حبیب مشورت حضوری می کردم. البته یه سری هم به خانواده ی پدریم زدم . تیامین نفس عمیقش را همراه با پووف بیرون داد: -کارت درسته . خیلی ممنون که به موقع رسیدی . وگرنه معلوم نبود چی می شد . بهزاد لبخند نمکینی روی لب آورد : -خدا کمک کرد، وگرنه عاقبت این ماجرا ختم به خیر نمی شد . صحبت های آن دو با بیرون آمدن ماه نساء از درگاه در اتاق، قطع شد: -تیامین پسرم ... ژوان به هوشه الان . می خواد تورو ببینه . تا تو بری داخل، برای جفتتون شربت میارم . پسرم بهزاد تو هم بیا بریم آشپزخونه ببینم کس و کارت کیه و اینجا چی میخوای! بهزاد در دل با خودش گفت: "-عجب بیست سوالی ای به جون انداختم . و به همراه ماه نساء به آشپزخانه راهی شد ." تیامین با قلبی که دیدن یارش را فریاد می زد، دست در جیب شلوار کتانش فرو برد و اول دو ضربه به در زد. به جای ژوان، صدای آقا سبحان را شنید که گفت: -بیا تو . نفس عمیقی کشید و با آماده کردن مشامش برای بو کشیدن عطر ترو تازه ی ژوان، وارد شد . با فکر اینکه ژوان سر و وضع مناسبی نداشته باشد، سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت: -سلام . آقا سبحان به جوانی که روز اول سر و گوشش می جنبید و حالا سربه زیر شده بود نگاهی دقیق انداخت و جوابش را با محبت داد: -سلام جوون، جون دخترم رو مدیون توام . این دومین باره که جگر گوشه م رو نجات می دی ... تیامین بالاخره نگاهش را بالا آورد اما بی طاقتی چشم و قلبش، سرش را به سمت ژوان چرخاند . ژوان:سلام . سری تکان داد و با لبخند، لب زد: -سلام . نگاهش را به سمت آقا سبحان برگرداند و با تاخیر جواب مرد میانسال را داد: -این حرف هارو نزنین . ناموس شما ناموس منم هست . نگاهش را باز بی قرار و دلتنگ به سمت ژوان تاب داد و با زبان مشترک دل و دهان پرسید: -خداروشکر . انگار که الان بهترین؟ ژوان نگاه معذبی به پدرش انداخت و حینی که شال روی سرش را مرتب می کرد، آهسته جواب داد: -آره . صدای بلندی که شنیدم .... حرف های خصوصی و مشترکی مابین تیامین و ژوان بود. ربطی به مرد میانسالی که آنجا روی ویلچر نشسته بود و آن دو را معذب می کرد، نداشت . پس دو دستش را روی ویلچر، گذاشت و حین تکان دادن چرخ های آن، گفت: -من می رم بیرون یه هوایی بخورم . تیامین بابا، بیا بشین راحت باش . ژوان به تعارف خواست او را نگه دارد اما آقا سبحان بود و درک بی دریغش ! بیرون رفت تا دل دخترکش با یاری که لیاقتش تازه به اثبات رسیده بود، آرام بگیرد . صدای لولای در که از بسته شدنش حاکی بود، آمد و آن دو مطمئن شدند دیگر کسی نیست تا دو نفره یشان را بر هم بزند . ژوان: بازوت خوب شد؟ بازو؟ بازو دیگر چه بود! تیامین ابروهایش را در هم فرو برد و پرسید: -بازو؟ ژوان نگاهی گنگ به بازوی سالم و بدون بانداژ تیامین انداخت و پرسید: -مگه ... مگه تو چاقو نخوردی؟فرزان چی شد؟ دست روی سرش گذاشت و با چشم هایی که پلک هایش فشرده می شدند، لب زد: -سرم داره می ترکه .. اتفاقات رو درست یادم نیست ... آن همه درد برای آن دست های کوچک و ظریف، زیادی بود . نگاه براق ژوان همیشه باید براق باشد . به آن پلک ها اشک نمی آید . آن لب ها باید تا ابد بخندند ... تیامین بی قرار به سمتش آمد و بالای سرش نشست . دستش را بالای بالشت او گذاشت و سرش را به سمت چشمان بسته ی او نزدیک کرد: -من سالمم . بازوی فرزان آسیب دید .. اونم به خاطر حمله ی خودش بود . من مجبور شدم .. صدای من بالا رفت چون فکر کردم اتفاقی براش افتاده . ژوان ... چشمات رو باز کن .. من سالمم . ادامه دارد...
771Loading...
28
داستان جدید شفله های هوس
571Loading...
29
❤️💫خـــــدایـــــا🤲 🤍💫وقتے گناہ قلبم را تیره ❤️💫و دلم را نا آرام ڪردہ است 🤍💫مــیــدانــم درجـایـے تــرا ❤️💫از یــــاد بــــرده‌ام ❤️💫مهربانا... مرا دریاب و 🤍💫در قــلــبــم فــرود آی ❤️💫ڪــہ ایــن خــسـتــہ دل 🤍💫نیاز دارد نگاہ و آرامشت را ... ❤️💫آمـــــیـــن یــــا رَبَّ🤲 ❤️💫دعاگوے آرامش دلهاتون هستم 🤍💫شبتون در پناہ خداے مهربان 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
603Loading...
30
💚 دوستان گلم 💫 بهترینها لایق شماست ❤️ امیدوارم فاصله ای نباشد 💫 میان شما و احساس های خوبتان 💝 شما باشید و عشق باشد و 💫 یک دنیا سلامتی 💜 وامضای خدا پای آرزوهایتان 💚شب بخیر💚 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
611Loading...
31
✨شبتون مملو از عطر خدا ❤️🙏 شب بخیر یعنی 💫شڪوفایی روزت سرشار از عشـق به خُـدا🌸🍂 با آرزوی شبی آرام و 💫دوست داشتنی برای شما خوبان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
584Loading...
32
سه بیت، سه نگاه، سه برداشت : موسی خطاب به خداوند در کوه طور می‌گوید: اَرَنی(خود را به من نشان بده.) وخداوند ميفرمايد: لَن تَرانی(هرگز مرا نخواهی دید.) برداشت سعدی: چو رسی به کوه سینا، اَرنی مگو و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب لَن تَرانی برداشت حافظ: چو رسی به طور سینا اَرنی بگو و بگذر تو صدای دوست بشنو، نه جواب لَن تَرانی برداشت مولوی : اَرِنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد تو که با منی همیشه، چه تَری چه لَن تَرانی سه بیت، سه نگاه، سه برداشت: سعدی ، عاقلانه حافظ ، عاشقانه مولوی، عارفانه 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
512Loading...
33
برای تغییر دعا کردم فهمیدم باید ذهنیتم را تغییر دهم. برای راهنمایی و هدایت دعا کردم و آموختم که به خود اعتماد کنم. برای صلح و آرامش دعا کردم و آموختم که دیگران را بدون قید و شرط بپذیرم. برای فراوانی و نعمت دعا کردم و دریافتم که شک و تردیدهای من است که فراوانی و نعمت را از من دور کرده برای توانگری دعا کردم و دریافتم که توانگری، همان سلامتی است. برای معجزه دعا کردم و دریافتم که من و تمام استعدادهایی که خدا درونم قرار داده، همان معجزه است برای عشق دعا کردم و دریافتم عشق همیشه بر در خانه من میکوبد تنها باید به آن اجازه دهم که وارد شود. غر زدن‌های تکراری چیزهایی را جذب میکند که از آن شکایت میکنی، سپاس‌های تکراری چیزهایی را جذب میکند که از آن سپاسگزار باشی 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
492Loading...
34
🔥 اهنگ جدید فرزاد فرزین معجزه 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
472Loading...
35
خواهی که زِ هیچکس به تو بَد نرسد، بَد گوی و بدآموز و بداَندیش مباش. 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
551Loading...
36
تعصبی.... 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
541Loading...
37
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم، اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدمِ ساختن بودیم، از همین‌جای زندگی‌مان به بعد را مى‌ساختیم... آنتوان دوسنت اگزوپری 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
711Loading...
38
یادی کنیم از گذشته‌ها دورانی که دل ها پاک و زلال بود قدیما یادش بخیر... ‎‌‌ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
640Loading...
39
مناظر نسبتأ عجیب و غریب و جالب در بعضی کشورها 😉 ‎‌‌ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
731Loading...
40
🔸 اهنگ جدید کسری زاهدی خیالی نیست 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
530Loading...
خنده‌ات طرح لطیفیست که دیدن دارد ناز معشوق دل‌آزار خریدن دارد   فارغ از گله و گرگ است شبانی عاشق چشم سبز تو چه دشتی‌ست! دویدن دارد شاخه‌ای از سردیوار به بیرون جسته بوسه‌ات میوه ی سرخی‌ست که چیدن دارد عشق بودی و به اندیشه سرایت کردی قلب با دیدن تو شور تپیدن دارد وصل تو خواب و خیال است ولی باور کن عاشقی بی سر و پا عزم رسیدن دارد عمق تو دره ژرفی‌ست؛ مرا می‌خواند کسی از بین خودم قصد پریدن دارد اول قصه هر عشق کمی تکراری‌ست آخر قصه فرهاد شنیدن دارد کاظم بهمنی 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
نمایش همه...
01:03
Video unavailableShow in Telegram
زندڪَیتــون بِ همین زیبایی ‎‌‌ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
نمایش همه...
6.38 MB
01:23
Video unavailableShow in Telegram
رفتار این اسب با اون خانم سرخ پوست رو دیدین که وایرال شده بود؟ حالا رفتارش با افراد عادی رو ببینین و در اخر هم همون خانوم سرخپوست ‎‌‌ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
نمایش همه...
8.21 MB
00:30
Video unavailableShow in Telegram
. ترکیب معین + طبیعت + بارون و دیگر هیچ … 🌧️☔️🍃 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
نمایش همه...
393212383_310497151_1030603472115478_4691689729381998313_n.mp49.49 MB
زانکو مثلا😍          🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
نمایش همه...
Zanco Masalan.mp36.71 MB
01:01
Video unavailableShow in Telegram
شهر خاموشِ دل و تو پر اوازه کردی 🫠 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
نمایش همه...
iHZQq8FiUHEdabUC.mp43.75 MB
قسمت 136 رمان #شعله_های_هوس نزدیکی نفس های تیامین به ژوان، تپش قلب به جان دخترک انداخته بود . حالا نه از فراموشی آن صحنه، بلکه از نزدیکی تیامین زجر می کشید .  چقدر بد که آن نزدیکی داشت ذره ذره آشفتگی هایش را آرامش می بخشید . چقدر بد که آن نفس هایش داشت ریتم نفس کشیدنش را طبق قلب بی قرارش تنظیم می کرد . پلک هایش را که از هم  گشود، چشمش به سینه ی تیامین که بالا و پایین می شد، افتاد . او هم بی قرار بود؟ یعنی او هم مانند ژوان دلش خواستن دخترک را فریاد می کشید؟ لبان تیامین با زبان خیس شد: -ژوان؟ چشمان تیامین از اشک خیس شد: -بله ... لبان تیامین تکان خورد: -دیگه از این بی ملاحضه گیا نکن ... نذار گولت بزنه ... چشمان ژوان تکان خورد: -باید قول بدم؟ آب دهان تیامین قورت داده شد: -قول بده . آب دهان ژوان قورت نرفت. مگر می شد تیامین را بی جنگِ دل و منطق، دل ِسیر نگریست؟ -فرزان چطوره؟ کاش ژوان مراعات آن سینه ها و رگ های برجسته ی جوان را می کرد و کمتر از فرزان می پرسید . ابروهای تیامین درهم رفت: -بردنش بستریش کنن . باید درمانش رو از سر بگیره . ابروهای ژوان متعجب شد: -یعنی .. یعنی چی؟ تیامین انگشت اشاره اش را پایین، مماس با لب های ژوان قرار داد و آهسته نالید: -از خودت بگو ! خوبی؟ این یعنی تمامش کن! ژوان چشمانش را باز و بسته کرد و نامحسوس سرش را تکان داد: -من خوبم . تو چی... تیامین خواست داد بزند: " نپرس! وقتی می پرسی گونه هایت چالدار می شوند و من در آن چال ها غرق می شوم ." اما به جای آن خیلی محتاطانه گفت: -من اگر تو... نفس عمیقی کشید و در حالی که لب هایش را به هم می فشرد، حرفش را با بستن چشمانش گفت: -اگر تو خوب باشی، خوبم . چشمانش را همانطور بسته نگه داشت و از جایش بلند شد . ژوان همچنان در فکر حرفی که تیامین به او زد، غرق بود که صدای بسته شدن در و رفتن تیامین او را به خودش آورد . دست روی جای نشستن تیامین گذاشت و گرمای نشستن او که همچون کوره گرم شده بود را به دستانش نوش کرد . دست آزادش را روی لب هایش گذاشت و نالید: -چرا با من این طوری می کنی تیامین؟ *** "فصل هشتم " طبق آدرسی که در دست داشت وارد کوچه شدند . پرستار، هراسان دست روی صندلی گذاشت و آب دهان قورت داد: -من می ترسم خانوم . بیا برگردیم... نگار خشمناک نگاهش کرد: -انقدر نفوس بد به دل ِ من راه نده ... من باید امشب نیما رو نجات بدم، وگرنه معلوم نیست بابا زنده اش بذاره یا نه! پرستار هی ای از ترس کشید و در جایش آرام نشست . دهانش را بست و با خودش فکر کرد که این آدم تا چقدر می تواند ترسناک باشد؟! ماشین را پشت درختی بالا بلند، در وسط کوچه پارک کرد و خودش به تنهایی پیاده شد . پرستار، ترسو تر از آن بود که با او همراه شود. دور و برش را با نیم نگاهی سطحی پایید . حتی پرنده ای بیچاره هم در آنجا پرواز نمی کرد چه برسد به آدم هایی که بخواهند او را به پدرش تحویل بدهند . وارد بریدگی ای که نامش سهیلی بود شد و در تاریکی کوچه، تکیه به دیوار داد و نیم رخ خودش را به در آهنی ای که به او خبر می داد نیما آنجاست، رساند . صدای آه و فریاد نیما گوشش را پر کرد . از ترس زیاد،  هول شد و بی اراده دستش را روی در گذاشت و  پشت سر هم شروع به در زدن کرد: -باز کنین ... درو بازکنین ... من دختر رئیسم .... باز کن ... سیاهی شب و ترس از تاریکی، بر روی سینه اش هجوم می آورد که صدای نعره ی نیما قطع شد و بعد از  گذشت چند ثانیه در بر رویش باز گردید. بی آنکه چپ و راست یا جلوی رویش را نگاهی بیاندازد، وارد شد . خواست نفس بکشد اما صحنه ای که جلوی رویش می دید، راه هر حرفی را از گلویش گرفته بود . دست روی دهانش گذاشت و بی نا صدایش زد: -نی...نیما پوزخندِ پدرش مانند شلیکِ گلوله ای زهر دار، او را بی جان کرد . بی کنترل، عقب عقب رفت و به دیوار خورد . تمامی چراغ های سالن روشن شد . روبه رویش ال سی دی بزرگی از تصویر نیما بود که صدای او را  روی صحنه ای دلخراش گذاشته بودند . آب دهان قورت داد و ناامید، با چشمانی پرسشگر، پدرش را نگریست . ابراهیم با بالا بردن دستش، خودش را به نگار نزدیک کرد: -اومدی نیما رو نجات بدی؟ کاش می توانست انکار کند ... کاش می توانست فرار کند . -نیما نیست . دیر اومدی، جاش تغییر کرد . ادامه دارد...
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
داستان جدید شفله های هوس
نمایش همه...
00:07
Video unavailableShow in Telegram
الهی دلگرمی زندگیتون هرچی هست همیشگی باشه🙏😍 18 خرداد ماه ❤️ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
نمایش همه...
318541218_443758485266285_5911604370765476106_n.mp46.66 KB
🌨☔️فال روزانه متولدین مهر از صبح که از تخت خود پایین می آیید، احساس کنید که تمام انرژی خود را از دست داده اید اما امید خود را از دست ندهید. شاید امروز بهترین روزتان نباشد اما بدین معنی نیست که باید دور تمام آدم های زندگی تان را خط بکشید وگوشه گیر شوید. این احساس به زودی از بین می رود و شما دوباره لحظات خوب را تجربه خواهید کرد، کافی است کمی انعطاف پذیر باشید. فردی را که به آن علاقه دارید، پس از مدت ها ملاقات می کنید و یکی از آروزهایتان برآورده خواهد شد. بهتر است احساسات خود را آزادانه بیان کنید. 🌨☔️فال روزانه متولدین آبان از آنجا که انرژی شما بسیار است سعی کنید آن را با اطرافیان تان تقسیم کنید. شما قدرت این را دارید که شرایط بد را به بهترین نحو تغییر دهید و روحیه افرادی را که احساس افسردگی می کنند شاد کنید. یکی از عزیزان تان مشکلی دارد که آن را از شما پنهان می کند، بد نیست که کمی بیشتر به اطراف تان توجه کنید. همانقدر که شما به محبت دیگران احتیاج دارید، آنها نیز گاهی محتاج حمایت شما هستند. در اواخر روز، از شنیدن خبری از راه دور به وجد می آیید. 🌨☔️فال روزانه متولدین آذر امروز مدام با مخالفت دیگران روبه رو می شوید بنابراین زمان خوبی برای برقراری ارتباط با دیگران نیست. سعی کنید که کارهایتان را تنهایی پیش ببرید. اگر می خواهید به میهمانی بروید، لباسی شیک به تن کنید زیرا بیش از همیشه مرکز توجه قرار خواهید گرفت. مدتی ست که یکی از دوستان تان از شما دور شده و این موضوع شما را ناراحت کرده است، امروز فرصت این را خواهید داشت تا در مورد رابطه تان با هم گفتگو کنید. 🌨☔️فال روزانه متولدین دی امروز بیش از همیشه احساس قدرت می کنید. بهترین فرصت است تا از انرژی تان را صرف کارهایی که به آنها علاقه دارید، کنید. اجازه ندهید موانعی مانند سردرد و بی حوصلگی شما را در خانه نگه دارد. به جای تجزیه و تحلیل و نقد زندگی دیگران سعی کنید به خودتان و تصمیم هایی که می گیرید، نگاهی بیاندازید. قبل از تصمیم گیری، منابع مختلف را بررسی سپس قدم بردارید. امروز به نیمه پر لیوان نگاه کنید و از شرایط موجود نهایت لذت را ببرید. 🌨☔️فال روزانه متولدین بهمن تصور می کنید که مسائل آن طور که شما می خواهید، پیش نمی روند. مغزتان به شما می گوید که همه چیز بر وقف مراد است و برای رسیدن به برنامه هایتان هیچ سدی وجود ندارد اما یک ندای درونی تمام آنها را نقض می کند. اگر چه عشق شما آتشین نیست اما نهایت لذت را از آن می برید. در پیش بردن کارهایتان عجول نباشید، با صبوری به موفقیت دست خواهید یافت. به زودی عشق در زندگی تان رنگ و بوی تازه ای به خود می گیرد، فرصت لذت بردن را از دست ندهید. 🌨☔️فال روز متولدين اسفند امروز بیش از همیشه می توانید با حرف هایتان بر دیگران تاثیر مثبت بگذارید. بنابراین در محیط کار یا روابط عاطفی تان خودی نشان دهید. اگر مدتی ست که احساس تنهایی می کنید، باید بگوییم که به زودی برای آرامش خود تکیه گاهی پیدا خواهید کرد. اما مراقب باشید که از مسئولیت های خود سرباز نزنید. برای برقرای آرامش میان خود و معشوق تان لازم نیست کار خاصی انجام دهید، کافی است با صداقت حرف دلتان را بیان کنید و نتایج آن را هر چه که بود بپذیرید. 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
نمایش همه...