cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

دکترحسن اکبری بیرق

برهان

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
235
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

سخنراني حسن اكبري بيرق در روز بزرگداشت فارابي در دانشگاه سمنان ٢٩/٠٨/١٤٠٢
نمایش همه...
✍️نقد نصرالله پورجوادی به مصطفی ملکیان 🖊 با عنوان ((مسئله ملکیان با تمدن ایران)) متن زیر نقد عالمانه اما صریح دکتر نصرالله پورجوادی به مصطفی ملکیان درباره ایران پیش از اسلام است. خواندن ان‌را به علاقمندان تاریخ و‌فرهنگ و‌تمدن ایران توصیه می کنم. @sokhanranihaa از شنیدن ناسزایی که در یوتیوب دیدم یکی از استادان فلسفه اسلامی به جناب مصطفی ملکیان گفت منهم مانند بسیاری از دوستان ملکیان متأسف شدم. بعضی از استادان دانشگاه هستند که به دلیل سوابق تحصیل در حوزه‌های علمیه هیچ کس را جز خودشان قبول ندارند و فکر می کنند که آن علوم و فلسفه قرون وسطایی که خوانده اند علم اولین و آخرین بوده و هر کس که آن علوم را به شیوه طلبه های قرون وسطایی نخوانده باشد نه فقط بی سواد بلکه بلا نسبت «خر» است. اما جناب ملکیان در واقع نه فقط علوم حوزوی بلکه دانشگاهی را هم خوانده است  و علاوه بر این که زبان علمی قرون وسطی را که عربی باشد به خوبی این طلبه حوزه میداند ، به زبان علمی جدید یعنی انگلیسی هم مسلط است، در حالی که من مطمئنم این جناب طلبه استاد شده یک جمله  انگلیسی را در فلسفه جدید بدون استفاده از دیکشنری انگلیسی به فارسی قادر نیست بخواند. اما فضایل ملکیان در زباندانی او نیست. ملکیان یک متفکر اصیل و با صداقت است. کسی است که فلسفه را وسیله ارتزاق یا رانتخواری قرار نداده است و به دلیل همین صداقت بوده که او هیچ سمت دانشگاهی ندارد، در حالی که اگر ما بخواهیم از پنج متفکر  و استاد راستین فلسفه در کشور خود نام ببریم ملکیان مطمئنا یکی از آنها خواهد بود . تنها خرده ای که من در تمام سالهای آشنایی خود با ملکیان توانسته ام از او بگیرم به خاطر سخنان بی مایه و سطحی و نادرستی است که ایشان صرفا از روی بی اطلاعی در حق تاریخ فرهنگ و هنر و علم و فلسفه و دیانت ایران پیش از اسلام به زبان آورده است  و به خاطر موضع خصمانه ایست که ایشان نسبت به عناصرهویت ملی و فرهنگی ما ایرانیان اتخاذ کرده و میکنند. این نوع سخنان را من اخیرا در کتابی خواندم که دشمنان پانترکیست ایران از مصاحبه ایشان که در سال ۸۴ انجام شده است نقل کرده‌اند. خلاصه حرف ملکیان این است که ایران در گذشته نه فرهنگ ، نه علم، نه هنر، نه فلسفه هیچ چیز نداشته و اصلا « یکی از دروغهایی که ما به تارخ گفته ایم این است که ما فرهنگ و تمدن عظیمی داشته ایم.» من قبل از هرچیز میخواهم از جناب ملکیان بپرسم که اصلا شما برای چه این ماشین دروغ سنجتان را به کار انداخته اید و دروغ ما را بر ملا می کنید؟. ما این حرف را از کسانی شنیده بودیم که چهارده قرن است چشم دیدن ایران را نداشته اند و مدام در گوش ما کرده اند که ایران هیچی نداشته و هرچه هست عربها از راه دین و زبان خودشان به ایرانیان بخشیدند. یا از اروپائیانی شنیده ایم که علم و فرهنگ و فلسفه و  هر چه بوده محصول تفکر و علم یونانیان و بعد هم رومیان و مسیحیان و اخیرا هم خود اروپائیان بوده و ایران هم ، چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام، هیچ سهمی در فلسفه و علوم جدید نداشته است. من نمی دانم که آقای ملکیان جزو کسانی اند که چهارده قرن است که میگویند ایران پیش از اسلام چیزی نداشته یا جزو کسانی که هم اکنون میخواهند دست ایران را از لحاظ فرهنگی و علمی و فلسفی تهی نشان دهند تا بعد اصلا بگویند که ما کشور وملت یک پارچه  ای به نام ایران نداشته ایم و لزومی هم ندارد که ما آنچه امروزه ایران نامیده می شود در جغرافیای سیاسی جهان داشته باشیم ، به خصوص که این کشور دایم مزاحم همسایگان خودش هم می شود ، پس بهتر است که آن را تجزیه کنیم و آذربایجان را به کشور قلابی آذربایجان دهیم و کردستان را هم کشور مستقلی کنیم و خوزستان را عربستان کنیم و خراسان را هم به طالبان بدهیم، و خیال همه را راحت کنیم. من البته جناب ملکیان را متهم به ایران ستیزی نمی کنم، به خصوص که ایشان علنا اظهار کرده اند که ایران را وطن خود میدانند و آن را دوست دارند. ولی جناب ملکیان با آن همه مطالعه و هوش و استعدادی که در مسایل فرهنگی و فلسفی دارند باید بدانند که  نتیجه حرفهای ایران ستیزانه ای که میزنند چیست، حرفهایی که بیش از یک قرن است که سطحی بودن و غلط بودن آنها  نزد هر شخص تاریخ دان بی غرضی به اثبات رسیده است. نمونه این حرفهای غلط و مغرضانه ایشان جمله ایست که در باره حکیم ایرانی مانی به عنوان یکی از افتخارات پیش از اسلام ما اظهار کرده اند: « یک مانی نقاش داریم که آن هم نقاشیهایش باقی نمانده ولی به تواتر رسیده ایم که نقاش بزرگی بوده و ما اورا پیغمبر تلقی می کنیم. » صرف نظر از لحن تحقر آمیزی که جناب ملکیان در باره حکیم مانی به کار برده ، بر داشت ایشان هم سطحی و عوامانه است. معرفی مانی به عنوان نقاش امری است که در یک برهه از تاریخ فرهنگ ایران در هزار سآل پیش انجام گرفته است. 📌 کامل اینجا . . 🆔 @sokhanranihaa 🆔 @ 🆑کانال سخنرانی ها 🌹
نمایش همه...
‎ از یادداشت مترجم بر كتاب "كلام خاموش" ادبیات که شاید تا مدتها برای ما امری بدیهی و خالی از ابهام مینمود با طرح پرسش از ماهیت آن بداهت خود را مثل هر پدیده کهنی از دست میدهد و به تصوری مبهم و مناقشه انگیز بدل میشود عصر مدرن که ادبیات نیز در شکلهای مختلفش یکی از مظاهر اصلی آن است میان درک سابق ما از این پدیده و درک جدیدمان از آن شکافی مسئله آفرین میاندازد و پرسش از ماهیت ادبیات به نوبه خود مدخلی برای درک ماهیت این عصر جدید میشود. حال، «ادبیات چیست؟»، پرسشی که دست کم از زمان انتشار کتاب دوران ساز سارتر پرسشی آشناست برای ما بار دیگر در کانون تحقیق موشکافانه ژاک رانسیر قرار گرفته و کلام خاموش به یک معنا نظام مندترین پاسخی است که رانسیر به این پرسش پیچیده داده است. گذر از ادب کهن به ادبیات که در زبان فارسی ظاهراً نمودار تغییری لغوی هم نیست، منشأ تحولی چنان عظیم در درک ما از هنرها شده است که رانسیر از آن به انقلاب تعبیر می کند، هر چند تحول مذکور چنان کند و بطی رخ داده است که تنها می تواند انقلابی خاموش خوانده شود رانسیر در کلام خاموش میکوشد نقشه ای از این گذار تعیین کننده و پیامدهایش ترسیم کند گذاری که به موجب آن ادبیات از دل ویرانه های عمارت بوطیقای کهن سر بر می آورد.
نمایش همه...
هر محقق جدي ادبيات، ناگزير از اطلاع و بلكه تعمق درباب نظريه هاي فلسفي و جامعه شناختي حول محور معنا و مفهوم "ادبيات" در معناي خاص آن مي باشد. بي خبري از چنين تاملاتي كه عموما در دنياي غرب و به زبان هاي انگليسي و فرانسوي و روسي و آلماني به رشته تحرير در مي آيد، منجر به توده اي پراكنده از نوشتارهاي بي مبنا مي شود كه در ژورنال هاي دانشگاهي ايران منتشر شده و صرفا به كار ارتقاء و ترفيع اعضاي هيات علمي مي آيد و بس. يكي از نظريه پردازان عصر ما كه ديدگاه هاي قابل اعتنايي درباره چيستي ادبيات ارائه نموده است ، #ژاك_رانسير است كه خوشبختانه يكي از مهم ترين آثار او، كلام خاموش، به زبان فارسي ترجمه و به همت #نشر_ني منتشر شده أست كه مطالعه آن هرچند دشوار اما افق گشاست. از یادداشت مترجم ادبیات که
نمایش همه...
‎ از یادداشت مترجم ادبیات که شاید تا مدتها برای ما امری بدیهی و خالی از ابهام مینمود با طرح پرسش از ماهیت آن بداهت خود را مثل هر پدیده کهنی از دست میدهد و به تصوری مبهم و مناقشه انگیز بدل میشود عصر مدرن که ادبیات نیز در شکلهای مختلفش یکی از مظاهر اصلی آن است میان درک سابق ما از این پدیده و درک جدیدمان از آن شکافی مسئله آفرین میاندازد و پرسش از ماهیت ادبیات به نوبه خود مدخلی برای درک ماهیت این عصر جدید میشود. حال، «ادبیات چیست؟»، پرسشی که دست کم از زمان انتشار کتاب دوران ساز سارتر پرسشی آشناست برای ما بار دیگر در کانون تحقیق موشکافانه ژاک رانسیر قرار گرفته و کلام خاموش به یک معنا نظام مندترین پاسخی است که رانسیر به این پرسش پیچیده داده است. گذر از ادب کهن به ادبیات که در زبان فارسی ظاهراً نمودار تغییری لغوی هم نیست، منشأ تحولی چنان عظیم در درک ما از هنرها شده است که رانسیر از آن به انقلاب تعبیر می کند، هر چند تحول مذکور چنان کند و بطی رخ داده است که تنها می تواند انقلابی خاموش خوانده شود رانسیر در کلام خاموش میکوشد نقشه ای از این گذار تعیین کننده و پیامدهایش ترسیم کند گذاری که به موجب آن ادبیات از دل ویرانه های عمارت بوطیقای کهن سر بر می آورد.
نمایش همه...