cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

گوشه هایی از تاریخ

تماس با مدیر و نویسنده کانال جهت ارتباط و ارایه نکته نظر ۰۹۱۵۵۵۷۲۶۴۶ @Mazinanikazem

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
3 693
مشترکین
+724 ساعت
+237 روز
+14330 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
شبی یک سرگذشت امشب اردوان پنجم آخرین اشگ * جنگ بزرگ نصیبین ق دوم* کار زشت امپراتور کاراکالا غرور پارت ها را خدشه دار کرد ، اردوان به جمع آوری سپاه پرداخت امپراتور روم کارراتمام شده می پنداشت ولی به محض اگاهی از حرکت اردوان با آمادگی رویارویی با اردوان گردید ولی در نزدیکی شهر حراّن بدست یکی از نگهبانانش بنام(مارتیالیس) در آوریل سال (۲۱۷م)بقتل رسید ، (ماکرینوس) امپراتور جدید در برابر اردوان ازدرصلح درآمد ، شروط پیشنهادی اردوان مورد قبول قیصر جدید واقع نگردید جنگ آغاز گردید اردوان دلاورانه پیش تاخت تااینکه جنگ مهم وسرنوشت ساز در نزدیکی نصیبین اتفاق افتاد ، جنگ سه شبانه روز ادامه داشت ایرانیان توانستند ضربات مهلکی به رومیان وارد سازند بطوریکه از کشته های روميان پشته ها ساختند قیصر ماکرینوس دوباه تقاضای صلح کرد مذاکرات انجام ورومیان متعهد گردیدند ، که‌ اسرا وتمامی غنائم را بر گرانند ومبلغ هنگفت پنجاه ملیون دینار رومی به پارت ها پرداخت وشمال بین النهرین را تخلیه نمایند، این پیروزی بزرگ گرچه مرحمی بود بر زخم پارتیان که غرورشان جریحه داد شده بود ولی نزاع های درون گروهی این سلسله قدرتمند را به حال احتضار در آورده بود * کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود * فرداشب به فرجام اشکانیان می پردازیم* @goshetarikh
1542Loading...
02
هرصبح با گات‌ها
5 25315Loading...
03
شبی یک سرگذشت : امشب اردوان پنجم آخرین اشگ اشکانیان جنگ بزرگ نصیبین* حرکت های جاه‌طلبانه بزرگان ودرک نکردن موقعیت سیاسی ، اشکانیان را در سراشیب سقوط قرارداد امشب و فرداشب را به آخرین پادشاه پارتی می پردازیم. گاهی در تاریخ به کسانی بر می خوریم که از هیج جنایتی روی گردان نبوده اند ، امشب به اندیشه یک امپراتور پی می‌بریم که برای چند روز سلطنت بیشتر دست به جنایتی می زند که در تاریخ ماندگار می ماند. اردوان پنجم بسال (۲۰۸م)به تخت نشست میتوان او را نسبت به دیگر شاهان اشکانی به دلیل داشتن قدرت اراده بیشتر درمقابله با مشکلات ستود. درقسمت قبل اشاره کردیم (کارا کالا امپراتور) برای رسید به امپراتوری دست به هر جنایتی میزد ، بعد از سربریدن برادرش بیست هزار تن از سربازان طرفدار برادرش را بقتل رسانید او برای تصرف ایران دست به کارناجوانمردانه ای زد او با خواستگاری از دختر اردوان سعی در خام کردن شاه پارت داشت ولی اردوان بهانه آورد و جواب رد داد ولی با فرستادن هیئتی دوباره اردوان قبول کرد قرار ها گذاشته شد ، کاراکالا گفت خود برای بردن عروس خواهد آمد دوگروه شادی کنان به یک دیگر نزدیک میشدند بزرگان ودرباریان ایران با لباسهای فاخر تاج های گل برسر بدون سلاح درحالیکه از اسبها پیاده شده عروس را درمیان گفته شای کنان در میان رومیان قرار گرفتند ، بناگاه با اشاره قیصر ، رومیان دست به سلاح بردندوکشتار براه انداختند بسیاری از بزرگان دربار و سرداران دراین توطئه جان باختند اردوان با تنی چند بزحمت جان بدربرد(۲۱۶ م) قیصر خوشحال از وضع پیش آمده دستور غارت شهر های درمسیر برگشت را صادرکرداو این کار کثیف راهمراه با غنائم واسرای زیاد را تحت نام پیروزی بزرگ به عرض سنای رم رسانید ، خود در ادسا به دلیل برودت هوا مجبور به‌ اتراق گردید که با خبر شد اردوان درحال آماده شدن برای جنگ با اومیباشد. فرداشب به یکی از برخوردهای تلافی جویانه ایران و روم وآخرین قسمت اشکانیان را اشاره خواهیم کرد. کاظم مزینانی تا شبی دیگر بدرود * @goshetarikh ۰
3266Loading...
04
هرصبح با گات‌ها @goshetarikh
5 46213Loading...
05
شبی یک سرگذشت امشب دنبال مطالب قبلی ولاش پنجم(اشگ بیست و نهم ) مرگ بلاش چهارم باعث گردید دو پسرش برسر جانشینی با یک دیگر به مجادله بپردازند بزرگان ونجبا هم هریک به طرفداری از این دوبرادر موضع خصمانه می گرفتند،این برخوردها انچنان شدیدبودکه امپراتورجدید روم(انتونیوس اورلیوس) معروف به(کاراکالا) این اختلافات را به سنای رم تبریک گفت ، قیصر مردی بود بیرحم فرزند سِوِروس که پدر پیرش هنگامی که مریض گردید اجازه نداد پزشکان طبابت کنند تامرد و برادرش مدعی امپراتور را درآغوش مادرش سربرید، به هر روی ولاش زودتر از برادرش اردوان به تخت نشست و روم هم اورا به شاهنشاهی ایران پذیرفت(۲۰۸م)درهمین زمان بود که دوتن از مخالفان روم ویک شاهزاده اشکانی که در رم به سرمی برد به دربار بلاش پناهنده شدند قيصر روم (کاراکالا) ازاین پناهندگی بشدت ناراحت گردید تحریکات بر علیه ایران را شروع کرد ، ولاش که حمایت تمامی بزرگان واشراف دربار نداشت از درگیری با روم اجتناب کرد و پناهندگان را تحویل داد ، نبود مستندات از آن دوران از درگیری دو برادر چیزی بیشتر ذکرنکرده همین قدر می‌دانیم که بیشتر ولایات غربی به تصرف اردوان درآمد ، ولاش پنجم تاسال(۲۲۳م)درسلوکیه سکه ضرب میکرده و ولایات شرقی حوزه سلطنت‌ اوبوده است. فرداشب به آخرین قسمت این سلسله پر ماجرا می پردازیم * کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود * ماخذ* اشکانیان:م م دیاکونوف ترجمه کشاورز * مبانی تاریخ پارتیان:کلاوس شیپمان * تاریخ ایران ازآغازتااسلام گریشمن * تاریخ ده هزارساله ج ۱ دکتررضایی* @goshetarikh
4307Loading...
06
هرصبح با گات‌ها
5 56915Loading...
07
شبی یک سرگذست:امشب ۲۸ اردیبهشت بزرگداشت عمرخیام* کمترکشوری درجهان وجودداردکه چنین متفکرانی داشته باشد ، اوضاع سیاسی واجتماعی ایران به گونه ای پیش میرودکه همیشه شخصیت هایی دردامن پربارش پرورده وبه عنوان یک استثنا تحویل میدهد . بسال (۴۲۷هجری قمری) کودکی در نیشابور بدنیا آمد نامش را غیاث الدین ابوالفتح عُمَربن ابراهیم گذاشتند که به لحاظ شغل پدر به خیام معروف گردید ، مراحل آموزش ابتدائی را با استعدادی که داشت بسرعت پیمودو خیلی زود به دلیل کسب علم به مقام بالائی رسید عده ای اورا (شاگرد ابن سینا گفته اند که به لحاظ مدت عمر درست نمی باشد)عمر شاگرد امام موفق نیشابوری بود او سرآمد همه شد و افتخارافرین ، فیلسوف ، ریاضی‌دان ، ستاره‌شناس و رباعی سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی نام گرفت ، گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش (حجّةالحق) بوده‌است ، ولی آوازهٔ وی بیشتر بخاطر اشعارکم وپرمحتوایش است. تایک صدساله قبل مردم جهان اورا نمی شناختند تااینکه (ادوارد فیتزجرالد)رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه که مایهٔ شهرت جهانی وی شد و این معجزه شعرپارسی است ، کسیکه کمترین شعر را گفته دردنیا ازمعروفیت بالائی برخوردار شده . یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان سر و سامان دادن گاه‌شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک ، در دورهٔ پادشاهی ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) دانست ، وی در ریاضیات ، نجوم ، علوم ، ادب و فلسفه استاد بود ، نقش خیام در حل معادلات درجه‌سوم و مطالعاتش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است ، پیدا کردن نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ عرض با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهم‌ترین کارهای اوست ، اوبه شهرهای حلب ، دمشق ، سمرقند و بغداد مسافرت و از مراکز علمی این شهرها استفاده کرد ، درشهرسمرقند کتاب جبر خود را زیر نظر قاضی القضات تالیف نمود ، او ازحمایت وزیری قدرتمندی بنام نظام الملک برخوردار بود توانست رصدخانه ای کوچک در محل زندگی خودش درنزدیک نیشابور بر پا کند وحرکت زمین رابه هم فکرانش ثابت کند. خیام دربین ایرانیان ازویژگی خاصی برخوردار است ، عده ای اورا لائیک ، بعضی او را ریاضی دان وعده ای شاعرمیشناسند اومحصول تناقض حاکم بر زمان خودش بود ، درآن زمان باسه جریان روند تاریخی روبرو هستیم عده ای به رهبری حسن صباح درحال مبارزه باخلفای بغداد و ترکهای سلجوقی بنام اسماعیلیان( به مدت حدود دوقرن)مبارزه مسلحانه جهت براندازی حاکمیت سلجوقی بودند. جمعی ازبزرگان جریان دوم را انتخاب کردنند دوات رادرکنار شمشیرنهاده وکار ازترکان سلجوقی ربوده که البته این اتحادشمشیرو دوات دربرابر خنجر اسماعیلیان کاری ازپیش نبرد . واماجریان سوم یک روند معنوی عرفانی درایران آنروز پدیدار گشته وبزرگانی چون سنائی ، عطار مولوی ، حافظ پابه عرصه شعر وعرفان نهادند . لذا می‌توان این سه شخص عمرخیام ، خواجه نظام الملک وحسن صباح را شاخصه های این سه جریان دانست . مرگ او را درسالهای (۵۰۹)تا(۵۲۷) هجری قمری نوشته اند پیکر این دانشمند درقبرستان شهر حیره نزدیک نیشابور دفن گردید. کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود * ماخذ* تاریخ ادبیات درایران ج۲ دکتر ذبیح الله صفا* سیاست نامه خواجه نظام الملک* کامل التواریخ ابن اثیر حوادث سال۴۶۷* تاریخ علم درایران * @goshetarikh
49018Loading...
08
هر صبح با گات‌ها
5 35120Loading...
09
شبی یک سرگذشت: امشب بمناسبت در گذشت مختومقلی فراغی شاعرترکمن . درجای جای این کشورپهناورمردان وبانوانی زندگی میکردندکه مثل شمع خودسوختند ولی بدیگران روشنائی دادندیکی ازاین افراد مخدو‌مقلی میباشدکه در حدودسال ۱۱۰۲ هجری شمسی در روستای حاجی‌قوشان در شمال شرق گنبد کاووس به دنیا آمد. برپایه برخی منابع محل تولد وی در منطقه‌ای به نام گینگ جای نزدیک مراوه‌تپه بوده است ، پدرش دولت محمداز شاعران سرشناس همان دوره ترکمن و گوگلان و مادرش ارازگل از طایفه گوکلان ، تیره گرکز بوده است . تحصیلات ابتدایی و زبان‌های فارسی و عربی را نزد پدر خود آموخت ، سپس برای تحصیل به مدرسه (شیرغازی) درخیوه رفت و پس از آن سفرهای دیگری نیز داشت ، از جمله به بخارا و افغانستان و هندوستان. او در جوانی عاشق دخترخالهٔ خود منگلی شده بود که نتوانست به او برسد ، پس از کشته شدن برادر بزرگ‌تر خود عبدالله در افغانستان که به درخواست احمد شاه درانی(بنیانگذار افغانستان فعلی) به آن‌جا رفته بودبا بیوهٔ برادر خود به نام آق قیز ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند به نام‌های بابک و ابراهیم گردید که هر دو در کودکی از دنیا رفتند. بر پایهٔ برخی منابع مختومقلی در سال ۱۱۶۹ ه ش در کنار چشمهٔ اباساری در دامنهٔ کوه سونگی داغ درگذشت. مخدوم‌قلی در شعر خود مسائل اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار داده و به اتحاد ترکمن‌ها و تقبیح جنگ‌ ترکمنهابایک دیگر و هم‌چنین مسائل اجتماعی‌ چون چند همسری ، سوادآموزی و نقش زنان در جامعه ، فقر و اختلاف طبقاتی و معضل مواد مخدر را مورد توجه قرار می‌دهد. او به دلیل اعتراض به ریاکاری دینی عالمان دو رو و کنایاتش به روحانیان و صوفیان مورد تحریم قرار گرفته و محاکمه شده و به‌طور کلی مورد غضب اغلب خان‌ها و قدرتمندان زمان خود بود. سرانجام این شاعر آزاده درتاریخ۱۱۶۹هجری شمسی درکنارچشمه اباساری دردامنه کوه سونگی داغ درگذشت اورادرروستای آق تقه (آق طوقی که اکنون روی خط مرزی درخاک ایران میباشد) درچهل کیلومتری غرب مراوه تپه در جوار قبر پدرش‌ دفن کردنند ، دولت ترکستان اززندگی این شاعرگرانمایه فیلمی تهیه کرده انطورکه میگویند بسیارزیباست . اگر کسی از دوستان این فیلم را در دسترس داشت برایم بفرستد ممنون میشوم . کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود @goshetarikh
34910Loading...
10
شبی یک سرگذشت : امشب داستان عشقی شاعره رابعه قُزداری* داستان رابعه وبکتاش یکی اززیباترین داستانهای عشقی درادبیات پارسی میباشد که میتوان آنرا در ردیف عشقهای ناکام معروف قرارداد. اودختر کعب فرمانروای بلخ ، سیستان و بلوچستان که ازطرف پادشاه سامانی به این سمت برگزیده شده بود ، رابعه دختری بود بغایت زیبا سیه چشم بلندبالا وشیرین بیان که بفارسی وعربی شعر میسرود اوهمدوره رودکی واولین بانوی شاعره پارسی گوی بوده است ، پدرش کعب دربستر بیماری حکومت رابه پسرش حارث سپرد و از دنیا رفت حارث درفکر شوهری خوب برای رابعه بود و میخواست اورا شوهر دهدولی روزگار چیز دیگری تدارک دیده بود یک شب که بزم شبانه برقرارشده بود ، رابعه هم حضور داشت غلام جوانی بنام بکتاش ساغری میکرد دیدن این غلام حال رابعه رادگرگون ساخت دیگر حال درستی نداشت هر روز شعرهایش سوزناکتر وشورانگیز ترمیشد دیگرحال درستی نداشت روزبروز ضعیف تر ورنجورترمیشد تمام خواستگاران را جواب میکرد تااینکه ندیمه اش باچرب زبانی پی به راز دل رابعه برد سپس به توصیه او نامه ای برای معشوق نوشت بکتاش باخواندن نامه پر ازمهر دیوانه رابعه گشت این وضع ادامه داشت حتی زمانی بکتاش بدیدار رابعه امد ولی رابعه اورا ازخود راند زیرا نمیتوانست بپزیرد که باغلامی همپایه شود روزها گذشت یکی ازدشمنان حارث لشکر به بلخ کشید بکتاش در زمره سپاهیان درامد درهنگامه جنگ بکتاش زخم برداشت بیهوش بر زمین افتاد بناگاه سواری سیاه پوش که صورتش پوشانیده ازگرد راه رسیده وبکتاش را بر اسب نشانده ازمیدان بدربرد امیر بخارا باسپاهیانش به کمک حارث رسیده دشمن شکست خورد فردای انروز رابعه نامه برای بکتاش فرستاد وشرح ماجرابگفت این نامه حال زار بکتاش را بهبود بخشید چند روز گذشت حارث برای تشکر پیش امیر بخارا رفت شب هنگام جشن برگذار ورودکی اشعاری جانگداز رابعه خواند امیر بخارا نام سراینده شعر راپرسید رودکی نام رابعه راگفت که درفراق محبوبش سروده است حارث خودرابه مستی زد ولی به محض رسیدن به بلخ بکتاش رابزندان انداخت یکی از مخالفان بکتاش به طمع سکه طلا به خانه بکتاش دستبرد زد اودرصندوق بجای سکه طلا نامه هارادید نامه ها را به حارث نشانداد برادر باناراحتی امرکرد که خواهرش که همان لحظه درحمام بود رگ زده ازنعمت زندگی محروم کردند بکتاش با آگاهی ازکشته شدن رابعه شبانگاه از زندان فرار به قصر واردشد وحارث رابقتل رساند سپس خود برمزار رابعه رفت وپس از سوز وگداز بسیار باخنجر خودراکشت و بدینسان عشقی پاک رنگ خون بخود گرفت واوراقی دیگر به ادبیات عشق های بی فرجام ایران افزوده گشت. عوفی وجامی همچنین عطار ابیاتی چند سروده وتاحدودی به این عشق جنبه افسانه داده اند کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود* ماخذ:* تاریخ ادبیات ایران دکتر ذبیح الله صفا ج اول ص۴۴۹ و۴۵۰ * لباب الاباب ، عوفی ج۲ص۶۱و۶۲* @goshetarikh
36712Loading...
11
هرصبح با گات‌ها
4 91319Loading...
12
شبی یک سرگذشت:امشب بمناسبت بزرگداشت حکیم توس سه قرن از تصرف ایران گذشته بود دیگر از آن مبارزات خونین اثری نبود ایرانیان دریافته بودند که تنها راه مبارزه بااعراب برگشت به هویت خویش میباشد دیگر از زبان پهلوی خبری نبود این زبان کم کم ازیادهارفته و تنها به روحانیون زرتشتی ونقاط صعب عبور تعلق داشت در چنین اوضاعی سامانیان سر برافراشته و یک سر و گردن بالاتر از دیگر حکومت های محلی به ملیت بها میدادند آنان شاعران را گرامی و صله میدادند به موسیقی و شعر علاقه مند بودندبا فارسی دری صحبت میکردند . به سال ۳۲۹ هجری قمری کودکی در روستای پاژ از توابع شهر طوس در یک خانواده اهل کتاب و دانش دیده به جهان گشود ، پدرش ( خواجه ابومنصور محمد بن اسحاق که به شرف شاه تابرانی )معروف بود و یکی از مالکین به حساب میآمد، کودک را أبوالقاسم نام نهادند ، رفت و آمد اهل ادب به منزل شرف شاه کودک را با شعر و ادب و تاریخ آشنا کرد در مدرسه بود که استعداد او توجه همگان را جلب کرد به پیشنهاد دوستان در صدد نوشتن کتابی برآمده که گذشته افتخار آمیز مردمان این سرزمین ازیادنرود ، قبلااینکار توسط ابوالمویدبلخی ودقیقی شروع شده بود ولی تمام نکرده بودندفردوسی تصمیم به اینکار گرفت وشروع به نوشتن داستانهای قدیم کرد ، نام این کتاب را شاهنامه گذاشت پایه و اساس کار او شاهنامه ابومنصوری که ترجمه خدایی نامه نثر عهد ساسانی بود قرار گرفت جامعه تشنه آن روز دنبال کسی میگشت که هویت مردم را باز گرداند این کار با عظمت را فردوسی با مطالعه نثر خدای نامه به صورت زیبایی در هاله ای از قهرمانی و شجاعت در غالب میهن پرستی به صورت داستان هایی مملو از احساسات ملی گرایانه بیان کرد به طور کلی این فردوسی بود که توانست آتش زیر خاکستر ملیت را شعله ور سازد ، زحمات بسیاری کشید به گفته خودش. بسی رنج بردم در این سال سی * عجم زنده کردم به دین پارسی * ازویژگی شاهنامه جهانی بودن آن است این کتاب ارزشمند و حماسی یک سر و گردن بالا تر از تمامی کتاب های قهرمانی دنیا میباشد سنگ بنای این کتاب سترگ بر اساس جان و خرد گذاشته شده و هموست که هر کاری را بنام جان و خرد شروع میکند ، این کتاب که تمامیت آزادی و برابری زن و مرد به وضوح درآن دیده میشود ، برای سرودنش بهای سنگینی پرداخت شده زیرا جمع آوری داستانها ازگوشه کنارشهرهای آنزمان هزینه داشته واو هرچه داشت فروخت تا بتواندکتابش راتمام کند در پیرانه سری با غم از دست دادن جوانش و عفریت فقر دست به گریبان و به لحاظ اختلاف با محمود غزنوی طعم دربدری را هم چشیده بود در حالی که میتوانست مثل دیگر شعرا با مدح گفتن امراء و سلاطین به نون و نوایی برسد ، وقتی مورد لطف سلطان قرارگرفت که دیگردیرشده بود(بقول نظامی عروضی) کاروان اهدائی سلطان درحالی ازدروازه شهرواردمیشدکه تابوت اورا از دروازه دیگر بسمت قبرستان میبردند (۴۱۱هجری ) آری اوزندگی اش رافداکردتابه زبان فارسی اصالت وهویت ببخشدتاایران ، ایرانی باقی بماند. کاظم مزینانی تا جستاری دیگربدرود * @goshetarikh
41915Loading...
13
هرصبح با گات‌ها
4 24021Loading...
14
شبی یک سرگذشت امشب ولاش چهارم (اشگ بیست وهشتم) سال(۱۹۱م)بودکه ولاش یابلاش برتخت نشست، دراین زمان روم درگیر کسب قدرت بین سردارانش تااینکه(سِپتیموس سِوِروس)به امپراتوری برگزیده شد او برای اینکه قدرت رم را برخ همگان بکشد در سال (۱۹۵)بسوی شرق براه افتاد درابتدا بسیاری ازشاهک هایی که دراین مدت دست به ناارامی و استقلال زده بودند سرزمینشان را تصرف کرد، درهمین زمان خبر رسید(کلودیوس آلبینوس)مدعی جدید امپراتوری شده( سِوِروس)به رم برگشت ولاش از فرصت استفاده کرده به رومیان تاخت شهر ادیابنه را تسخیر کرد و رومیان را ازبین النهرین بیرون کرد، تنها نصبین بود که توانست به سرداری لائِتوس مقاومت کند سال(۱۹۷م)بود که سِوِروس به آسیا برگشت دراین سفر یکی از برادران ولاش بنام مهرداد را باخود اورد که اورا به عنوان شاه درایران برتخت بنشاند، بابل وسلوکیه درسال (۱۹۸)سقوط کرد ،انگاه امپراتور به سمت تیسفون براه افتاد طی جنگی نابرابر ولاش با سوران اندک خود میدان جنگ راترک کرد تیسفون ثروتمند توسط رومیان غارت شد مردان کشته وزنان اسیرشدند ، شهر دراتش بیداد سوخت. پس ازاین پیروزی قحطی بر آن سامان حاکم گردید که رومیان بصورت تحقیر آمیز به عقب نشینی روی آوردند، مقاومت شهر هتره (الحضر ) باعث گردید حیثیت سپاه روم دچار خدشه گردد محافظان شهر توانستند ضربات سختی به پیکر رومیان وارد کنند، اینکه دراین مدت چرا ولاش نخواست ضرباتی به رومیان وارد کند درحالی که میتوانست برما معلوم نيست، به هر حال او تا ده سال بعد هم زنده بود ومشغول باز سازی تیسفون وترمیم خرابیها بود سال(۲۰۸م)چشم ازجهان فروبست در حالی که دوپسرش وبزرگان پارت درحال نزاع با یک دیگربودند . کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود * ماخذ* تاریخ ایران کمبریچ ج۳قسمت دوم اشکانیان * اشکانیان:م م دیاکونوف ترجمه کشاورز * تاریخ ایران از آغاز تا اسلام:گریشمن * تاریخ مردم ایران قبل ازاسلام زرین کوب* @goshetarikh
7289Loading...
15
هرصبح با گات‌ها
4 36317Loading...
16
شبی یک سرگذشت امشب ولاش سوم(اشگ بیست هفتم) ولاش(بلاش)ما باشک وتردید میپذیریم که او پسر ولاش دوم است(۱۴۸) م سلطنت طولانی او همدوره روی کار آمدن ( مارکوس اورلیوس) امپراطور فیلسوف روم بود ولی نه تجربه شاهان پارت ونه فیلسوف بودن امپراطور مانع از جنگ شد ، ولی این بار حمله کننده بلاش جوان بود موضوع جنگ بازهم ارمنستان که در دوره پدرش از ایران جداگردید ، همچنین برگرداندن تخت زرینی که درهنگام تصرف تیسفون از ایران غنیمت گرفته بودند ، یکی از زیانبخش ترین جنگهای پارتیان درهمین دوره اتفاق افتادحمله بلاش به ارمنستان و تصرف آن برای روم ناگوار بود بلاش یکی از اقوام خودش بنام (تیگران)را برتخت ارمنستان نشاند جنگ آغاز گردید ، ( سِوِریانوس)سردار سپاه روم دراین جنگ از سردار ایرانی بنام خسرو شکست خورد ، خود وکلیه سربازانش کشته شدند ، سردار دیگر رومی(اتیدیوس کُرنِلیانوس)هم کشته شد. اینک قدرت سپاه ایران برای روم بسیار نگران کننده شده بود ، قیصر بزرگترین لژیونرهای هایش را از حدود رن ودانوب به سرداری پسرخوانده اش (لوسیوس وِروس)به جنگ پارت ها فرستاد (۱۶۲م) دربدو امر مذاکرات صلح انجام شد ولی عدم درایت بلاش جوان(ایرانیها همیشه در هنگام قدرت شرایط حریف را نمی پزیرفتند وقتی شکست میخوردند انگاه به صلح فکرمیکردند)مانع از صلح گردید به هر روی جنگ باشدت شروع شد واین بار پارتیان شکست خوردند ، ارمنستان مجدد به تصرف در امد لشگر دیگر روم در بین النهرین با جنگ خونینی که منجر به شکست پارتها گردید (سردار رومی بنام کاسیوس) تیسفون را تصرف وشهر سلوکیه را غارت کرد ، کاخهای شاهان اشکانی را با خاک یکسان کردند (۱۶۴م) بلاش آنان را بداخل ایران کشاند رومیها به ماد حمله کردند ظاهراً این حمله میتوانست پارت هارا از گردونه قدرت خارج کند ولی مرض ابله یا طاعون به کمک پارتها آمد انچنان کشتار بالاگرفت که رومیها فرصت نکردند غنائم را باخودشان ببرند ، این مرض به تمامی متصرفات رومیها وایتالیا سرایت کرد مرض وجنگ مخالفان با امپراطور (مارکوس اورلیوس) باعث گردید روم ازاین جنگ سودی نبرد همانطور که بلاش نتوانستند موقعیت خودش را به قبل ازجنگ برساند ، بلاش به فکر جنگی دیگر بود که اجل امانش نداد(۱۹۰م) کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود * ماخذ* تاریخ ایران کمبریچ ج۳قسمت دوم اشکانیان * تاریخ ایران ازآغازتااسلام گریشمن * مبانی تاریخ پارتیان:کلاوس شیمپان * اشکانیان:م م دیاکونوف ترجمه کشاورز * @goshetarikh
7068Loading...
17
هرصبح با گات‌ها
4 62622Loading...
18
شبی یک سرگذشت:امشب بلاش دوم(اشگ بیست و ششم ) اینهم از شوربختی ایرانیان است که هیجگاه تاریخ نگاری نداشتیم(البته به غیراز داریوش بزرگ) سکوت تاریخ نگاران رومی و ازبین رفتن منابع فرهنگی اشکانی در دوره ساسانی بسیاری از قسمت های دوره اشکانی را در حاله ای از ابهام قرار داده . ولاش به سلطنت رسید(۱۳۰م) اویک شاهزاده اشکانی بود ولی هنوز نمی‌دانیم او پسر خسرو است یا همان ولاش دوم که در دوره پاکور ادعای فرمانروایی داشت او دراین زمان از سن بالایی برخوردار بود(شاید ۷۰) ولی دوران سلطنت او بدون مدعی نبود سکه هایی از شاهزاده ای بنام مهرداد چهارم در دست است که تاریخ ضرب آن با دوره ولاش دوم همخوانی دارد وحتی خود را اشگ میخوانده ، باتمام این اختلافات هنوز پوسته بیرونی پارتیان تاحدودی نفوذ ناپذیر وقدرتمند بود. درهمین زمان بود که طوایف الانها ازماورای قفقاز به آذربایجان هجوم آوردند غارت ، کشتن وآتش زدن عادات اینان بود درواقع با مدنیت مخالف بودند آنان آشوب های زیادی در مرزهای ايران، ارمنستان وروم بپا کردند ، ظاهراً (فرسمن)پادشاه ایبری(گرجستان)دراین ماجرا دست داشته ولاش پیر بادادن مقداری سکه آنان را برگردند ولاش به هادریان امپراتور از فرسمن شکایت کرد قیصر فرسمن را فراخواند ولی او نرفت ، هنگامی که (انتونین پرهیزکار) امپراتور شد(۱۳۸م)فرسمن به رم رفت و آنتونین شاهی اورا تائیدکرد. ولاش هیئتی همراه با هدایا به روم (جهت پس گرفتن تخت زرین) فرستاد ولی این هیئت موفق به دیدار آنتونین نشد ، هدیه و نامه ولاش تاثیری در استرداد تخت زرین نداشت ، سلطنت ولاش دوره فترت پارتها بود تااینکه عمر این اشگ پیر در(۱۴۸م)بپایان رسید. کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود * ماخذ* اشکانیان:م م دیاکونوف:کشاورز* تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، گریشمن* مبانی تاریخ پارتیان ،کلاوس شیمپان* تاریخ ده هزارساله دکتررضایی ج۱* @goshetarikh
7866Loading...
19
هر صبح با گات‌ها
4 72118Loading...
20
شاه جنگ صفویان با دولت عثمانی سرگذشت علی بیگ وتبریز آخرین قسمت @goshetarikh
6 41724Loading...
21
شبی یک سرگذشت امشب خسرو(اشگ بیست و پنجم) منازعات داخلی اشکانیان آنان را به سقوط نزدیک میکرد خلاء شاهی قدرتمند از هند و ماورالنهر تا بین النهرین احساس میشد ، با این حال سلطنت با تایید مجلس مهستان به خسرو برادر پاکور واگذار گردید (۱۰۸م) شاید این بدان جهت بود که در رم (تراژان) به قیصری منصوب شده بود وخسرو بهترازفرزندان پاکور در برابر روم می ایستد. بامرگ تیرداد درارمنستان اولین جرقه جنگ با روم قدرتمند زده شد، خسروجانشین تیرداد (اِکسِدارِس )یا (اخشیدر) را از سلطنت ارمنستان خلع کرد ، این کار به تراژن مغرور برخورد، تراژن (تراجان)به محض فارغ شدن ازمشکلات امپراتوری باسپاهی بزرگ به قصد جنگ براه افتاد ، تراژان مردی بود فاسد شرابخوار وهمجنس باز لذا علی رغمیکه ۶۰سال داشت سودای اسکندر شدن را درسر می پروراند ، تصمیم گرفت ارمنستان وایران رافتح کند، خسرو سفیری همراه با هدیه هایی برای قیصرفرستاد سفیردرنزدیکی یونان به او رسید ولی تراژان هدایا راقبول نکرد حتی با گفتار نه چندان خوب سفیر را روانه کرد اوبه انطاکیه رفت سپس به سوریه از انجا به ارمنستان حمله کرد پادشاه ارمنستان که یارای مقاومت درخود نمیدید از نامه های تملق آمیز هم نتیجه نگرفت خود به استقبال تراژان رفت وتاج را دودستی تقديم کرد ، اما قیصر تاج راکه بر نگرداند هیج بلکه ارمنستان را یک استان رومی خواند و پنهانی دستور قتل پارثَماسیر(پارته مازیریس) شاه ارمنستان را داد بدین ترتیب ارمنستان اشغال واز ایران منتزع گردید، تراژان متوجه بين النهرین گردد ،اوباتصرف تمامی بين النهرین وتصرف تیسفون یک شاهزاده اشکانی (پارسه ماسپت) را به تخت نشاند بدینوسیله خواست نمایشی از قدرت نمایی در رم داشته باشد سپس بسمت ایلام وخلیج فارس رفت(به روایتی درآبهای خلیج خود را شست وقربانی کرد) سپس متوجه شد که خسرو اورا بداخل کشور کشانده تصمیم به بازگشت گرفت دربازگشت تخت زرین دربار اشکانی ویکی ازدختران خسرو که اسیر شده بود راباخود برد ناگهان متوجه گردید تمامی متصرفات او قیام کرده خسرو برگشت وتیسفون را پس گرفت شاه دست نشانده را گوشمالی داد تراژان در بازگشت تلفاتی به سپاهیانش وارد گردید که باد اسکندر شدن را از سرش پراند احساس شکست اورا خرد کرد در جایکه اسکندر فوت شده بود قربانی هایی انجام داد ولی فشار روانی شکست او را به مرض استقساء وسکته ناقص مبتلا کرد واورا ازپا انداخت (۱۱۷م) قیصر جدید (هادریان)که توان مبارزه را درخود نمیدید با خسروصلح ودیداری درسرحدایران باهم داشتند(۱۲۲م) هادریان دختر خسرو را برگرداند وتخت زرین با تمام پیگری های خسرو هیجگاه به تیسفون برنگشت اوضاع به دوره بلاش برگشت وارمنستان دراختیار ایران ماند ورومیان به مرز های قبل برگشتند،خسرو تاسال (۱۲۸م) زنده بود وهمچنان درگیر اختلافات داخلی بود. کاظم مزینانی تاجستاری دیگربدرود * ماخذ* تاریخ ایران وممالک همجوار:گوتشمید * تاریخ سیاسی پارت:دوبواز* مبانی تاربخ پارتیان:کلاوس شیپمان* هزاره های گمشده دکتررجبی * تاریخ ایران کمبریج جلد سوم قسمت اشکانیان* @goshetarikh
86211Loading...
22
هر صبح با گات‌ها
6 09920Loading...
23
شاه جنگ صفویان با دولت عثمانی. سرگذشت علی بیگ وتبریز. قسمت چهارم @IranVetenem
6 12727Loading...
24
شبی یک سرگذشت : امشب دست انتقام . فرهاد چهارم ۳۷-۲قبل ازمیلاد. فرهاد چهارم چون بجای پدرنشست وتخت سلطنت راتصاحب کردابتدا برادرانش رابقتل رسانیداوپس ازجلوس برتخت پادشاهی هرقسمت از ایران راکه طغیان وشورشی صورت میگرفت نابودمیساخت اقدامات فرهاد بقدری باخشونت همراه بودکه بعضی ازبزرگان ازترس جان از کشور گریخته به روم پناهنده شدند در مورد مرگ فرهاد نقل است چون فرهاد بسن پیری رسید پسرش فرهادک برای اینکه امر ولیعهدی بامشکل مواجه نشودو سلطنت را ازدست ندهدبامادرخود بنام موزا که یک کنیز رومی بود بعد مرگ فرهاد ازدواج کرد (این کنیز را اکتاویوس درقبال بر گرداندن درفش های به غنیمت گفته شده سورنا از کراسوس درجنگ حران به ارد بخشیده بود) پسر و مادر دست به یکی کرده به فرهاد زهر خورانیدند واو را درسن۶۶سالگی درکام مرگ فرو بردندالبته بایدقبول کنیم که فرهادکه پدر و برادرانش راکشت خود پس از۳۵سال پادشاهی توسط پسرو زن تقدیمی اش به همان راهی رفت که پدرو برادرش رافرستاده بود و دست انتقام گریبانش راگرفت ومسموم گردید. پس ازاین واقعه فرهادک باملکه موزا مادرش ازدواج کرداین امردرکشوریونان وروم اشکالی نداشت امادرایران پذیرفته نبودبخصوص که عکس موزا دریک طرف بعنوان ملکه ضرب شده بودبزرگان وسپاهیان ومردم این ازدواج رامحکوم وبرعلیه فرهادک شوریدندبطوریکه مجبورشد ایران رابطرف روم ترک کندگویادربین راه کشته میشود. کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود. بن مایه:: تاریخ باستان پیرنیا ج۳ص۲۳۴۹ تاریخ اشکانیان جوادمشکورص۲۸۷ تاریخ اشکانیان حسن اعتمادالسلطنه ص ۵۵۴ https://t.me/goshetarikh
88016Loading...
25
هرصبح با گات‌ها
5 73619Loading...
26
@goshetarikh شاه جنگ صفویان با دولت عثمانی. سرگذشت علی بیگ وتبریز
5 74341Loading...
27
شبی یک سرگذشت امشب ایران پس از مرگ یزدگرد مرگ یزدگرد رامی توان پایان سلسله ساسانی نامید ، علی رغم اینکه تا سال (۶۵۸) پیروز فرزند یزدگرد باکمک امیراتور چین(گائوزونگ)درمنطقه زرنگ مبارزه کرد و پس از آن فرزندش (نرسه)به مدت حدود ۳۰سال درمنطقه طخارستان با اعراب درحال جنگ بود ولی هیج وقت نتوانستند حکومت مستقلی برقرار نماید . فتح ایران برطبق روایات خالی از اشکال نیست واین روایات با یکدیگر قدری اختلاف دارد بااین وجود از فتح تیسفون بسال ۱۶هجری تامرگ یزدگرد درمرو سال ۳۱هجری تمام ایران به تصرف تازیان درآمد که البته بعضی از شهرها به دلیل ناتوانی درجنگ با اعراب کنار آمده و صلح کردند شهرها ی مثل استخر ، همدان وسیستان بیش از یک بار فتح شد ومنطقه دیلمان وطبرستان تا مدتها همچنان ناگشوده باقی ماند ، حتی ترور عمر خلیفه دوم درسال ۲۳هجری هم مانع پیشروی از هجوم تازیان نگردید ، با کشته شدن خلیفه سوم عثمان برای مدت بسیار کمی وفقه درهجوم حاصل شدولی با انتقال مرکز خلافت از مدینه َبه شام (دمشق)این هجوم ها با شدت بیشتری انجام‌ گردید ومخالفت های شهر وندان ایرانی بشدت ادامه داشت با اینکه بشدت سرکوب می شدند ولی باز دوباره قیام می کردند ، اعراب صحاری عربستان با کوچ کردن به داخل ایران جای پای خود را مستحکم میکردند سرداران عرب مانند زیاد بن ابیه ، عبیدالله زیاد، حجاج بن یوسف، خالدبن عبدالله قسری ، یزید بن مهلب ودیگران با غارت اموال وتحت نام جزیه یا خسارات شکستن پیمان حتی از بانوان ایرانی ونوجوانان چشم پوشی نمیکردند با گرفتن مبالغ زیادی سکه وگرفتن اسیر سهم خودرا جدا والباقی را به دربار اموی می‌فرستادند. این وضع ادامه داشت تا اینکه آفتاب حرّیت دمید وسردار استقلال ظهور کرد. درشبهای آینده بیشتر دراین مورد توضیح خواهم داد * کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود @goshetarikh
87210Loading...
28
هر صبح با گات‌ها
5 99921Loading...
29
شاه جنگ صفویان با دولت عثمانی . سرگذشت علی بیگ وتبریز قسمت دوم
6 12452Loading...
30
@goshetarikh
7 07923Loading...
31
هر صبح با گات‌ها
10Loading...
32
شاه جنگ صفویان با دولت عثمانی ، این سرگذشت علی بیگ وتبریز نام دارد.
8 22457Loading...
33
شبی یک سرگذشت امشب مرگ یزدگرد امشب را دربنا به درخواست تنی چند ازدوستان که سئوال کرده بودند این مطلب رافرستادم* دیگربرای یزدگردامیدی باقی نمانده بودبسمت شمال خراسان باحالتی امیخته بایاس حرکت میکرددرپشت سرش تازیان هروله کنان همه چیزرانابودمیکردننداوبه مرو واردشد وانجارا ستادفرماندهی کرد همچنین باساختن آتشکده وافروختن آتش شاهی امیدی دردل هوادارانش افروخت ازاین جهت شورشها یی درجاهای اشغالی پدیدار گشت دراین هنگام به روایت طبری نبردهایی یزدگردبامسلمانان بفرماندهی احنف داشته که موفق میشودراه مسلمانان راسدکندولی باروی کارآمدن عثمان وامدن نیروی کافی بفرماندهی ابن عامر کار بر یزدگرد سخت گردیدبطوریکه از خاقان چین تقاضای کمک کردناگزیر بسمت فرارودعقب نشست اوتنهابا سردارانیکه هنوزدرزدوبندسیاسی بودند مشگل داشت ، ماهوی سوری مرزبان مخفیانه باتازیان درارتباط بودو بدینسان نظرشاه رانسبت به اطرافیان بدبین میکرد یزدگرد که پی به ماجرا برده بودولی کاری ازدستش برنیامد ماهوی سوری نیزک راوادارکردکه به شاه نامه بنویسدوخواهان مبارزه باعربهاشودقراربرملاقات گردیدماهویه یزدگرد رامجاب کردکه بدون سرداران وسربازان محافظ درقرارحاضرشود دو طرف درقرار حاضر وگفت گو انجام گردید نیزک ازیزدگردخواست دخترش رابدودهد یزدگردبرآشفت وپاسخ تندی دادنیزک شمشیرکشیدتاشاه رابکشدیزدگردفریاد کشید(نامردخیانت آورد)جنگ درگرفت شاه ناگزیرمجبوربه فرارگردیدکودتاچیان که فرار یزدگرد را برابربامرگ خود میدانستند بدنبال ردپای اسب همی رفتندتابه آسیابان رسیدند هرچه کردنداسیابان جای شاه رانگفت سربازان خودبه جست جوپرداختندتابقول زنده یاد باستانی پاریزی ازبوی عطر به وجود شاه پی بردنند یزدگردقبل ازمرگ گوشواره هایش رابه عنوان وفاداری به آسیابان بخشیده بودصحبت شاه باسر بازان بجایی نرسیدمهاجمان اورا خفه وجنازه اش رابه رود مرو انداختندوبرای موجه جلودادن کارشان قتل شاه رابگردن اسیابان بی نوا انداختندکمی جلوتر ایلیا اسقف مرو جسد یزدگرد را ازاب گرفت اوراشناخت ودربستانهای اطراف بپاس مادربزرگش شیرین دفن ومقبره ای برای او ساخت . این بودسرگذشت آخرین پادشاه ساسانی که درگمنامی دفن گردید وساسانیان برای همیشه ازصفحه روزگارمحوشدند* کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود* منابع:تاریخ طبری‌* تاریخ کامل ابن اثیر* زنده یاداستادباستانی پاریزی* هزاره های گمشده دکتررجبی * تاریخ کیمبریج جلد ۳ ق ساسانیان @goshetarikh
93510Loading...
34
هرصبح با گات‌ها
6 27419Loading...
35
شبی یک سرگذشت سقوط ساسانیان * سقوط تیسفون فرار یزدگرد* اینک اعراب قدرتمندانه پیش می آمدند آنان چنان عرصه رابرایرانیان تنگ کرده بودند که برای یزدگرد راهی جز ترک تیسفون نمانده بود دراطراف اواشرافی بودند که جز خیانت، نفهمی، غرور وخودخواهی کار دیگری نداشتند در واقع اعراب نبودند که ایرانیانرا شکست داده بودند بلکه این ایرانیان بود که درخود شکسته بودند. یزدگرد درسال ۱۶هجری تیسفون رابسوی مرکز ایران ترک گفت تااین شهرپرآوازه غارت شود حتی به سنگ وخشت آن رحم نگردید و تا (سال ۱۴۵) هجری به دستورمنصور عباسی برای کاخ های بغداد برده شود..اعراب بسوی تیسفون آمدند قسمت غربی راتصرف نموده سپس چون ایرانیان پل هارا خراب نموده از قسمت های کم عمق آب ردشده به شهرواردشدند حیرت زده به کاخ های عظیم واردشده دست به غارت زدندگرچه بیشتر ذخایر قبلاخارج شده بود ولی بسیاری ازاموال دولت ساسانی هنوزدرانبارها واطاقها وجود داشت تمامی نشان های افتخارکه حاصل جنگهایی بودکه بزوراز خاقانهای ترک ورومیان گرفته شده و زیورالات وقالی بهارستان به چنگ آنان افتاد که شرح تمامی این اقلام ازحوصله جمع خارج است ، عریها بطور موقت یزدگرد را رها نموده وبسمت اهواز سرازیر شدند ، یزدگرد بسمت ری رفت تادربارخود رابناکندشاه بسرعت سپاهیانی فراهم آورد تابتوانداستانهای ازدست داده راپس بگیرد یزدگرد سپاهی بزرگ بوجوداورد وبه سمت دشت وقلعه نهاوند براه افتاد پیروزان فرمانده سپاه ایران با آن همه نیرو درقلعه حصاری شدند دربرابرانان تازیان با سپاهیانی که به یک سوم انان میرسید(البته این امار از نویسندگان مسلمان است که نیروهای ایرانرازیاد ونیروهای اعراب راکم ذکر کرده اند)پس از دوماه محاصره تازیان دریک تاکتیک عقب نشینی صوری ایرانیانرا شکست دادند باکشته شدن پیروزان وهزاران تن از سپاهیان ایران راه ورود به مرکزکشور گشوده شد ، یزدگرد پس ازشکست نهاوند در یک حالت دربدری قرارگرفته اودیگر در ری احساس امنیت نمیکرد ناگزیر بسمت خراسان براه افتاد تاشاید بتواند نیرویی جهت مقابله باتازیان تهیه کند.* کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود * ماخذ:* تاریخ طبری ج ۲ * تاریخ هزاره های گمشده ج۵* امپراتوری ساسانیانی تورج دریایی* تاریخ ده هزارساله دکتر عبدالعظیم رضایی* تاریخ ایران قبل از اسلام دکترزرین کوب* مبانی تاریخی ساسانیان کلاوس شیپمان * تاریخ کمبریج جلد سوم ق ساسانیان * @goshetarikh
8299Loading...
36
هر صبح با گات‌ها
3 96617Loading...
37
شبی یک سرگذشت: امشب سقوط ساسانیان ق ششم* یزدگرد سوم وی نوه خسروپرویز وپدرش شهریارنام داشت که بدست شیرویه کشته شد مادرش زنی سیاه پوست ازحبشه بود که ازترس کشته شدن پسرش بطور ناشناس درشهراستخر زندگی میکرد بزرگان دربار او را در شهر استخر یافته درآتشکده آناهیتا تاج برسرش گذاشتند(این هم از عجایب تاریخ است که اولین پادشاه ساسانی و آخرین پادشاه ساسانی درهمین آتشکده تاج گذاری کردند) سپس به تیسفون رهسپار گشته باکمک رستم فرخ زاد ابتداشاهی که فقط چند ماه سلطنت کرده وکودکی بیش نبود بنام فرخزادخسرو پنجم (باسه شاه قبلی که اوهم فرخزاد بود اشتباه نشود)کشته برتخت پادشاهی نشست یزدگرد دراین هنگام بیش ازشانزده سال نداشت سعی میکرد براوضاع مسلط باشد ، بدیهی است که وضع نابسامان ایران بااون جنگهای وحشتناک نزدیک به سه دهه وکشتار خاندان سلطنتی طغیان دجله وفرات وطاعون ازهمه بدتر زدوبند سیاسی موبدان باسرداران ودخالت درهمه امورنمی شدکاری ازپیش برد بعلاوه یزدگرد نو جوانی بود خام وسیاست ندیده ودلسوزی هم نبودکه کمک اوباشداگر تازیان هم به تیسفون نمیامدند قطعا خود بخود نظام ساسانی فرو میریخت کشوری که بزرگانش به مدت چهارسال ۱۲پادشاه که همه آنان کودکی بیش نبودند انتخاب کردند وکشتند آیا میشود بهتر ازاین بود ؟ اینک این نو جوان نپخته با موبدان وهیربدان بی دین درباریان کوتاه فکر باسرداران قدرت طلب وارث امپراتوری پهناور شده که از کشورداری فقط نام شاه براو گذاشته انددرمدت کوتاهی ۲۳ نبرد با تازیان داشته ، که مهم ترین انان جنگ های پل (درمورد جنگ پل وجلولا و قادسیه جداگانه درکانال شرح داده ام) قادسیه بسال (۶۳۷ م) که منجر به کشته شدن رستم فرخ زادوجنگ جلولا ومدت کوتاهی بعد ان درسال(۶۴۱)میلادی نبرد نهاوند اتفاق افتاد جنگ اخری درتاریخ عرب بنام(فتح الفتوح)نامیده میشود زیرا دیگر نیروی در برابر تازیان نبود وانان تمامی ایرانرا متصرف شدندواین بودتراژدی نظام عظیم ساسانی * کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود * ماخذ* تاریخ ایران کمبریج ج۳ ص۷۰ به بعد روزگاران دکترعبدالحسین زرین کوب * تاریخ ده هزارساله دکترعبدالعظیم رضایی ج دوم* چراایرانیان شکست خوردند ، پورداود* تاریخ طبری ج۲ص۷۸۵* ایران در زمان ساسانیان: کریستین سن ص۴۶۲* @goshetarikh
8797Loading...
38
شبی یک سرگذشت : امشب سقوط ساسانیان قسمت پنجم* پس ازمرگ شیرویه درسال۶۲۸تاسال۶۳۲میلادی دوازده پادشاه به مدت ۴سال برایران سلطنت کردند که ما به چهارتن اشاره کردیم حال بینیم دیگر پاشاهان چه اشخاصی بودندقتل تمامی شاهزادگان بدست شیرویه باعث گردید تمامی فرزندان ذکور از بین رفته باشندمگر بعضی خردسالگان لذا بزرگان دربار به دنبال شخصی بودندکه اوراشاه کنند کسیرا لایق تر از (بوراندخت) پوراندخت دخترخسروپرویز نیافتند پس ازشور و مشورت اورابشاهی برگزیدند واین اولین پادشاه زن درتاریخ ایران بود اوپس ازتاج گذاری به سامان دادن اوضاع پرداخت ولی چون چندتن از سردارانش درجنگ با اعراب بدوی شکست خوردند افسرده خاطر ازسلطنت کناره گرفت ، باکوشش عده ای دیگر شخصی که از اقوام خسروپرویز بودبنام(گشنسب ده)پادشاه شدکه در (سال۶۳۱)جای خودش راپس ازیکماه به آذرمیدخت دختردیگر خسروپرویز داد به نوشته بلعمی اودر زیبایی همانند نداشت او بر سریر سلطنت تکیه زد اوضاع دربار تا حدودی آرام شد درهمین بین یکی ازبزرگان بنام(فرخ هرمزد) اسپهبدخراسان پدر رستم فرخ زاد ازپادشاه خواستگاری کرد ولی (آذرمیدخت نپزیرفت)فرخ هرمزد شبی برای دیدار ویا بقصد کامگیری به کاخ شاهی رفت ونگهبانان برحسب وظیفه ویابدستور پیشین آذر میدخت اورابقتل رسانیدند (بعضی از نویسندگان ) معتقدهستند که قتل او از قبل توسط آذرمیدحت طرح ریزی شده بود ، رستم فرخ زاد فرزندش درراستای کین جویی بالشگر خراسان به تیسفون آمد وآذرمیدخت رابه قتل رساند ، باز خلاء پادشاه همه رابفکروا داشت اینبار یکی ازکودکان خسروپرویز که به دلیل خردسالی از تیغ جلادان شیرویه جان بدر برده و در زندان بود به نام (فرخ زاد) به پادشاهی بر گزیدند ولی اوهم به سالی نکشید که توسط جناح دیگری از درباریان کشته شد ، دیگربار درجستجوی پادشاهی برآمدند که ازتیره اردشیربابکان فردی رادراهوازجستند بنام (خسروپسرمهرچشنس) برتخت شاهی نشانده چون شخصی بود بی کفایت و مردم ازاوناراضی بودند پس ازمدت کوتاهی اوبه سرنوشت شاهان قبلی گرفتار شد (خرادخسرو )نام پادشاهی بود که از برادرکشی شیرویه جان بدربرده بودودرنصیبین درسرزمین بین النهرین بسرمیبرد موبدان وسران ایران اوراچندی به پادشاهی برگزیدندولی پس ازچندی به بهانه اینکه اوفرزند خسرو نیست از تخت پائین کشیده شاه بعدی (فیروز پسر مهران) ازنواده های خسروانوشیروان بودکه بشاهی انتخاب گردید ولی هنگام تاج گذاری به دلیل اینکه سربزرگی داشت تاج به سراونرفت این وضع را به فال بدگرفته اورابرکنارنمودند‌* کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود اخرین پادشاه ساسانی قسمت بعد* مطلب باذکرماخذ ادامه دارد* @goshetarikh
8129Loading...
39
شبی یک سرگذشت امشب علل سقوط ساسانیان قسمت چهارم درقسمت قبل گفتیم مدت پادشاهی شیرویه(قباد دوم) حدود۷یا۸ماه بودکه به مرض طاعون درگذشت اینک وضع درباربهم ریخته هریک ازموبدان وسرداران حرف خودشانرا میزدند وبرعلیه یک دیگر جبهه بندی میکردند دیگرفرمانده دلسوزی نبودکه درست تصمیم بگیرد تازیان بااعتماد بنفس مشغول دست اندازی به شهرهای ایران بودندبزرگان دربار اردشیر پسرخوردسالی که ازدم تیغ شیرویه جان بدربرده بودبشاهی برگزیدند.چون اوکودکی پنج ساله بود پیشکاراورافردی که نیک سیرت وکارگشته بودبنام(مهاذرچشنس)قراردادند ازسوی دیگر شهرورازسرداربزرگ خسروپرویزکه مناطق زیادی را در تصرف داشت با(هراکلیوس)امپراتور روم جهت پادشاهی ایران وارد گفت وگو شداودخترخودش رابه هراکلیوس داد ودختر امپراتور رابرای پسرش گرفت بدینسان رابطه محکمی باروم برقرارکردلذا به بهانه اینکه درانتخاب اردشیربااومشورت نشده باشصت هزار ازسربازان بازنشسته به تیسفون حمله کرد واردشیر که یکسال بودشاه شده بود به اتفاق نایب السلطنه اش (مهاذرچشنس) درتاریخ ۶۲۹میلادی بقتل رساندوخودرا پادشاه خواندجالب است بدانید مردم ودرباریان اعتقاد داشتن کسیکه شاه میشود باید ازتیره شاهان باشد و شهروراز با ازدواج باپوراندخت خواست بااین ازدواج به پادشاهی مشروعیت ببخشد که مردم نپزیرفتند لذا یکی ازسربازان شجاع بنام(پسفرخ)به اتفاق برادرش به شهرورازحمله کرده واوراکشتند وجسدش رادر خیابانهای شهر روی زمین کشاند ومیگفتند سزای کسیکه ازتیره پادشاهان نباشد این است .مدت سلطنت شهروراز راچهل روز وبعضی دوماه دانسته اند. ‌درباریان جوانشیرکودک دیگرخسروپرویزکه ازدم شمشیرشیرویه جسته بودبه پادشاهی انتخاب کردند که اوهم پس ازیکسال از دنیا رفت بقولی اورامسموم کردند. مطلب باذکر ماخذادامه دارد کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود @goshetarikh
7609Loading...
40
هر صبح با گات‌ها
5 17625Loading...
شبی یک سرگذشت امشب اردوان پنجم آخرین اشگ * جنگ بزرگ نصیبین ق دوم* کار زشت امپراتور کاراکالا غرور پارت ها را خدشه دار کرد ، اردوان به جمع آوری سپاه پرداخت امپراتور روم کارراتمام شده می پنداشت ولی به محض اگاهی از حرکت اردوان با آمادگی رویارویی با اردوان گردید ولی در نزدیکی شهر حراّن بدست یکی از نگهبانانش بنام(مارتیالیس) در آوریل سال (۲۱۷م)بقتل رسید ، (ماکرینوس) امپراتور جدید در برابر اردوان ازدرصلح درآمد ، شروط پیشنهادی اردوان مورد قبول قیصر جدید واقع نگردید جنگ آغاز گردید اردوان دلاورانه پیش تاخت تااینکه جنگ مهم وسرنوشت ساز در نزدیکی نصیبین اتفاق افتاد ، جنگ سه شبانه روز ادامه داشت ایرانیان توانستند ضربات مهلکی به رومیان وارد سازند بطوریکه از کشته های روميان پشته ها ساختند قیصر ماکرینوس دوباه تقاضای صلح کرد مذاکرات انجام ورومیان متعهد گردیدند ، که‌ اسرا وتمامی غنائم را بر گرانند ومبلغ هنگفت پنجاه ملیون دینار رومی به پارت ها پرداخت وشمال بین النهرین را تخلیه نمایند، این پیروزی بزرگ گرچه مرحمی بود بر زخم پارتیان که غرورشان جریحه داد شده بود ولی نزاع های درون گروهی این سلسله قدرتمند را به حال احتضار در آورده بود * کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود * فرداشب به فرجام اشکانیان می پردازیم* @goshetarikh
نمایش همه...
هرصبح با گات‌ها
نمایش همه...
شبی یک سرگذشت : امشب اردوان پنجم آخرین اشگ اشکانیان جنگ بزرگ نصیبین* حرکت های جاه‌طلبانه بزرگان ودرک نکردن موقعیت سیاسی ، اشکانیان را در سراشیب سقوط قرارداد امشب و فرداشب را به آخرین پادشاه پارتی می پردازیم. گاهی در تاریخ به کسانی بر می خوریم که از هیج جنایتی روی گردان نبوده اند ، امشب به اندیشه یک امپراتور پی می‌بریم که برای چند روز سلطنت بیشتر دست به جنایتی می زند که در تاریخ ماندگار می ماند. اردوان پنجم بسال (۲۰۸م)به تخت نشست میتوان او را نسبت به دیگر شاهان اشکانی به دلیل داشتن قدرت اراده بیشتر درمقابله با مشکلات ستود. درقسمت قبل اشاره کردیم (کارا کالا امپراتور) برای رسید به امپراتوری دست به هر جنایتی میزد ، بعد از سربریدن برادرش بیست هزار تن از سربازان طرفدار برادرش را بقتل رسانید او برای تصرف ایران دست به کارناجوانمردانه ای زد او با خواستگاری از دختر اردوان سعی در خام کردن شاه پارت داشت ولی اردوان بهانه آورد و جواب رد داد ولی با فرستادن هیئتی دوباره اردوان قبول کرد قرار ها گذاشته شد ، کاراکالا گفت خود برای بردن عروس خواهد آمد دوگروه شادی کنان به یک دیگر نزدیک میشدند بزرگان ودرباریان ایران با لباسهای فاخر تاج های گل برسر بدون سلاح درحالیکه از اسبها پیاده شده عروس را درمیان گفته شای کنان در میان رومیان قرار گرفتند ، بناگاه با اشاره قیصر ، رومیان دست به سلاح بردندوکشتار براه انداختند بسیاری از بزرگان دربار و سرداران دراین توطئه جان باختند اردوان با تنی چند بزحمت جان بدربرد(۲۱۶ م) قیصر خوشحال از وضع پیش آمده دستور غارت شهر های درمسیر برگشت را صادرکرداو این کار کثیف راهمراه با غنائم واسرای زیاد را تحت نام پیروزی بزرگ به عرض سنای رم رسانید ، خود در ادسا به دلیل برودت هوا مجبور به‌ اتراق گردید که با خبر شد اردوان درحال آماده شدن برای جنگ با اومیباشد. فرداشب به یکی از برخوردهای تلافی جویانه ایران و روم وآخرین قسمت اشکانیان را اشاره خواهیم کرد. کاظم مزینانی تا شبی دیگر بدرود * @goshetarikh ۰
نمایش همه...
هرصبح با گات‌ها @goshetarikh
نمایش همه...
شبی یک سرگذشت امشب دنبال مطالب قبلی ولاش پنجم(اشگ بیست و نهم ) مرگ بلاش چهارم باعث گردید دو پسرش برسر جانشینی با یک دیگر به مجادله بپردازند بزرگان ونجبا هم هریک به طرفداری از این دوبرادر موضع خصمانه می گرفتند،این برخوردها انچنان شدیدبودکه امپراتورجدید روم(انتونیوس اورلیوس) معروف به(کاراکالا) این اختلافات را به سنای رم تبریک گفت ، قیصر مردی بود بیرحم فرزند سِوِروس که پدر پیرش هنگامی که مریض گردید اجازه نداد پزشکان طبابت کنند تامرد و برادرش مدعی امپراتور را درآغوش مادرش سربرید، به هر روی ولاش زودتر از برادرش اردوان به تخت نشست و روم هم اورا به شاهنشاهی ایران پذیرفت(۲۰۸م)درهمین زمان بود که دوتن از مخالفان روم ویک شاهزاده اشکانی که در رم به سرمی برد به دربار بلاش پناهنده شدند قيصر روم (کاراکالا) ازاین پناهندگی بشدت ناراحت گردید تحریکات بر علیه ایران را شروع کرد ، ولاش که حمایت تمامی بزرگان واشراف دربار نداشت از درگیری با روم اجتناب کرد و پناهندگان را تحویل داد ، نبود مستندات از آن دوران از درگیری دو برادر چیزی بیشتر ذکرنکرده همین قدر می‌دانیم که بیشتر ولایات غربی به تصرف اردوان درآمد ، ولاش پنجم تاسال(۲۲۳م)درسلوکیه سکه ضرب میکرده و ولایات شرقی حوزه سلطنت‌ اوبوده است. فرداشب به آخرین قسمت این سلسله پر ماجرا می پردازیم * کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود * ماخذ* اشکانیان:م م دیاکونوف ترجمه کشاورز * مبانی تاریخ پارتیان:کلاوس شیپمان * تاریخ ایران ازآغازتااسلام گریشمن * تاریخ ده هزارساله ج ۱ دکتررضایی* @goshetarikh
نمایش همه...
هرصبح با گات‌ها
نمایش همه...
شبی یک سرگذست:امشب ۲۸ اردیبهشت بزرگداشت عمرخیام* کمترکشوری درجهان وجودداردکه چنین متفکرانی داشته باشد ، اوضاع سیاسی واجتماعی ایران به گونه ای پیش میرودکه همیشه شخصیت هایی دردامن پربارش پرورده وبه عنوان یک استثنا تحویل میدهد . بسال (۴۲۷هجری قمری) کودکی در نیشابور بدنیا آمد نامش را غیاث الدین ابوالفتح عُمَربن ابراهیم گذاشتند که به لحاظ شغل پدر به خیام معروف گردید ، مراحل آموزش ابتدائی را با استعدادی که داشت بسرعت پیمودو خیلی زود به دلیل کسب علم به مقام بالائی رسید عده ای اورا (شاگرد ابن سینا گفته اند که به لحاظ مدت عمر درست نمی باشد)عمر شاگرد امام موفق نیشابوری بود او سرآمد همه شد و افتخارافرین ، فیلسوف ، ریاضی‌دان ، ستاره‌شناس و رباعی سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی نام گرفت ، گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش (حجّةالحق) بوده‌است ، ولی آوازهٔ وی بیشتر بخاطر اشعارکم وپرمحتوایش است. تایک صدساله قبل مردم جهان اورا نمی شناختند تااینکه (ادوارد فیتزجرالد)رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه که مایهٔ شهرت جهانی وی شد و این معجزه شعرپارسی است ، کسیکه کمترین شعر را گفته دردنیا ازمعروفیت بالائی برخوردار شده . یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان سر و سامان دادن گاه‌شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک ، در دورهٔ پادشاهی ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) دانست ، وی در ریاضیات ، نجوم ، علوم ، ادب و فلسفه استاد بود ، نقش خیام در حل معادلات درجه‌سوم و مطالعاتش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است ، پیدا کردن نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ عرض با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهم‌ترین کارهای اوست ، اوبه شهرهای حلب ، دمشق ، سمرقند و بغداد مسافرت و از مراکز علمی این شهرها استفاده کرد ، درشهرسمرقند کتاب جبر خود را زیر نظر قاضی القضات تالیف نمود ، او ازحمایت وزیری قدرتمندی بنام نظام الملک برخوردار بود توانست رصدخانه ای کوچک در محل زندگی خودش درنزدیک نیشابور بر پا کند وحرکت زمین رابه هم فکرانش ثابت کند. خیام دربین ایرانیان ازویژگی خاصی برخوردار است ، عده ای اورا لائیک ، بعضی او را ریاضی دان وعده ای شاعرمیشناسند اومحصول تناقض حاکم بر زمان خودش بود ، درآن زمان باسه جریان روند تاریخی روبرو هستیم عده ای به رهبری حسن صباح درحال مبارزه باخلفای بغداد و ترکهای سلجوقی بنام اسماعیلیان( به مدت حدود دوقرن)مبارزه مسلحانه جهت براندازی حاکمیت سلجوقی بودند. جمعی ازبزرگان جریان دوم را انتخاب کردنند دوات رادرکنار شمشیرنهاده وکار ازترکان سلجوقی ربوده که البته این اتحادشمشیرو دوات دربرابر خنجر اسماعیلیان کاری ازپیش نبرد . واماجریان سوم یک روند معنوی عرفانی درایران آنروز پدیدار گشته وبزرگانی چون سنائی ، عطار مولوی ، حافظ پابه عرصه شعر وعرفان نهادند . لذا می‌توان این سه شخص عمرخیام ، خواجه نظام الملک وحسن صباح را شاخصه های این سه جریان دانست . مرگ او را درسالهای (۵۰۹)تا(۵۲۷) هجری قمری نوشته اند پیکر این دانشمند درقبرستان شهر حیره نزدیک نیشابور دفن گردید. کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود * ماخذ* تاریخ ادبیات درایران ج۲ دکتر ذبیح الله صفا* سیاست نامه خواجه نظام الملک* کامل التواریخ ابن اثیر حوادث سال۴۶۷* تاریخ علم درایران * @goshetarikh
نمایش همه...
هر صبح با گات‌ها
نمایش همه...
شبی یک سرگذشت: امشب بمناسبت در گذشت مختومقلی فراغی شاعرترکمن . درجای جای این کشورپهناورمردان وبانوانی زندگی میکردندکه مثل شمع خودسوختند ولی بدیگران روشنائی دادندیکی ازاین افراد مخدو‌مقلی میباشدکه در حدودسال ۱۱۰۲ هجری شمسی در روستای حاجی‌قوشان در شمال شرق گنبد کاووس به دنیا آمد. برپایه برخی منابع محل تولد وی در منطقه‌ای به نام گینگ جای نزدیک مراوه‌تپه بوده است ، پدرش دولت محمداز شاعران سرشناس همان دوره ترکمن و گوگلان و مادرش ارازگل از طایفه گوکلان ، تیره گرکز بوده است . تحصیلات ابتدایی و زبان‌های فارسی و عربی را نزد پدر خود آموخت ، سپس برای تحصیل به مدرسه (شیرغازی) درخیوه رفت و پس از آن سفرهای دیگری نیز داشت ، از جمله به بخارا و افغانستان و هندوستان. او در جوانی عاشق دخترخالهٔ خود منگلی شده بود که نتوانست به او برسد ، پس از کشته شدن برادر بزرگ‌تر خود عبدالله در افغانستان که به درخواست احمد شاه درانی(بنیانگذار افغانستان فعلی) به آن‌جا رفته بودبا بیوهٔ برادر خود به نام آق قیز ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند به نام‌های بابک و ابراهیم گردید که هر دو در کودکی از دنیا رفتند. بر پایهٔ برخی منابع مختومقلی در سال ۱۱۶۹ ه ش در کنار چشمهٔ اباساری در دامنهٔ کوه سونگی داغ درگذشت. مخدوم‌قلی در شعر خود مسائل اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار داده و به اتحاد ترکمن‌ها و تقبیح جنگ‌ ترکمنهابایک دیگر و هم‌چنین مسائل اجتماعی‌ چون چند همسری ، سوادآموزی و نقش زنان در جامعه ، فقر و اختلاف طبقاتی و معضل مواد مخدر را مورد توجه قرار می‌دهد. او به دلیل اعتراض به ریاکاری دینی عالمان دو رو و کنایاتش به روحانیان و صوفیان مورد تحریم قرار گرفته و محاکمه شده و به‌طور کلی مورد غضب اغلب خان‌ها و قدرتمندان زمان خود بود. سرانجام این شاعر آزاده درتاریخ۱۱۶۹هجری شمسی درکنارچشمه اباساری دردامنه کوه سونگی داغ درگذشت اورادرروستای آق تقه (آق طوقی که اکنون روی خط مرزی درخاک ایران میباشد) درچهل کیلومتری غرب مراوه تپه در جوار قبر پدرش‌ دفن کردنند ، دولت ترکستان اززندگی این شاعرگرانمایه فیلمی تهیه کرده انطورکه میگویند بسیارزیباست . اگر کسی از دوستان این فیلم را در دسترس داشت برایم بفرستد ممنون میشوم . کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود @goshetarikh
نمایش همه...
شبی یک سرگذشت : امشب داستان عشقی شاعره رابعه قُزداری* داستان رابعه وبکتاش یکی اززیباترین داستانهای عشقی درادبیات پارسی میباشد که میتوان آنرا در ردیف عشقهای ناکام معروف قرارداد. اودختر کعب فرمانروای بلخ ، سیستان و بلوچستان که ازطرف پادشاه سامانی به این سمت برگزیده شده بود ، رابعه دختری بود بغایت زیبا سیه چشم بلندبالا وشیرین بیان که بفارسی وعربی شعر میسرود اوهمدوره رودکی واولین بانوی شاعره پارسی گوی بوده است ، پدرش کعب دربستر بیماری حکومت رابه پسرش حارث سپرد و از دنیا رفت حارث درفکر شوهری خوب برای رابعه بود و میخواست اورا شوهر دهدولی روزگار چیز دیگری تدارک دیده بود یک شب که بزم شبانه برقرارشده بود ، رابعه هم حضور داشت غلام جوانی بنام بکتاش ساغری میکرد دیدن این غلام حال رابعه رادگرگون ساخت دیگر حال درستی نداشت هر روز شعرهایش سوزناکتر وشورانگیز ترمیشد دیگرحال درستی نداشت روزبروز ضعیف تر ورنجورترمیشد تمام خواستگاران را جواب میکرد تااینکه ندیمه اش باچرب زبانی پی به راز دل رابعه برد سپس به توصیه او نامه ای برای معشوق نوشت بکتاش باخواندن نامه پر ازمهر دیوانه رابعه گشت این وضع ادامه داشت حتی زمانی بکتاش بدیدار رابعه امد ولی رابعه اورا ازخود راند زیرا نمیتوانست بپزیرد که باغلامی همپایه شود روزها گذشت یکی ازدشمنان حارث لشکر به بلخ کشید بکتاش در زمره سپاهیان درامد درهنگامه جنگ بکتاش زخم برداشت بیهوش بر زمین افتاد بناگاه سواری سیاه پوش که صورتش پوشانیده ازگرد راه رسیده وبکتاش را بر اسب نشانده ازمیدان بدربرد امیر بخارا باسپاهیانش به کمک حارث رسیده دشمن شکست خورد فردای انروز رابعه نامه برای بکتاش فرستاد وشرح ماجرابگفت این نامه حال زار بکتاش را بهبود بخشید چند روز گذشت حارث برای تشکر پیش امیر بخارا رفت شب هنگام جشن برگذار ورودکی اشعاری جانگداز رابعه خواند امیر بخارا نام سراینده شعر راپرسید رودکی نام رابعه راگفت که درفراق محبوبش سروده است حارث خودرابه مستی زد ولی به محض رسیدن به بلخ بکتاش رابزندان انداخت یکی از مخالفان بکتاش به طمع سکه طلا به خانه بکتاش دستبرد زد اودرصندوق بجای سکه طلا نامه هارادید نامه ها را به حارث نشانداد برادر باناراحتی امرکرد که خواهرش که همان لحظه درحمام بود رگ زده ازنعمت زندگی محروم کردند بکتاش با آگاهی ازکشته شدن رابعه شبانگاه از زندان فرار به قصر واردشد وحارث رابقتل رساند سپس خود برمزار رابعه رفت وپس از سوز وگداز بسیار باخنجر خودراکشت و بدینسان عشقی پاک رنگ خون بخود گرفت واوراقی دیگر به ادبیات عشق های بی فرجام ایران افزوده گشت. عوفی وجامی همچنین عطار ابیاتی چند سروده وتاحدودی به این عشق جنبه افسانه داده اند کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود* ماخذ:* تاریخ ادبیات ایران دکتر ذبیح الله صفا ج اول ص۴۴۹ و۴۵۰ * لباب الاباب ، عوفی ج۲ص۶۱و۶۲* @goshetarikh
نمایش همه...